لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
0
موضوع تحقیق:
تاریخ ایران پیش از اسلام
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه
2
تاریخ ایران پیش از اسلام در یک نگاه
6
ماد ها
8
هخامنشیان
9
سلوکیان
13
اشکانیان
14
1
ساسانیان
20
منابع
30
مقدمه
ترکیب قوم آریایی با اقوام کهنی که پیش از آنها در منطقه فلات ایران ساکن بودند ، ملتی را پدید آورد که در طول هزار سال ، سلسه ای از تمدن ها و امپراطوری های بزرگ را در جهان کهن به وجود آورد . این ملت با بهره گیری از میراث تمدن های کهن تر از خود نظیر بابل ، اورارتو ، آشور و عیلام ، تمدن و دولتی بزرگ را بنیان افکند و با وجود فراز و نشیب فراوان و شکست ها و فروپاشی ها ، فرهنگ ، ابنیه ، زبانها ، مذاهب و بسیاری دستاوردهای دیگر را نصیب تاریخ جهان نمود .
حمله اسکندر و هجوم یونانیان چندی استقلال سیاسی و سپس فرهنگی را از این ملت و سرزمین گرفت اما بازهم با رستاخیزی فرهنگی و سیاسی ، حکومت و دولتی برخاسته از ویژگی های سرزمینی و ملی به وجود آمد و صد ها سال ، سرداران و فاتحان بزرگ رومی را پشت آب های فرات وادار به شکست و سرافکندگی نمود .
یکی از مشهور ترین حاکمان رومی یعنی کراسوس ، در زمانی که دولت روم در حال اوج گیری بود ، و نه هنگامه ضعف یا ناتوانی اش ، بدست سرداران و لشگر های پارتی با همه سپاهیانش نابود شد . گویند این شکست کاملا روم را تکان داد و متوجه خطر پارت ها نمود . همین اتفاق در زمان ساسانیان هم تکرار شد و سه امپراطور رومی توسط لشگر های ایرانی ، کشته شدند و به اسارت درآمدند و وادار به صلح شدند .
اما نکته بسیار جالب آن است که ایرانی در اکثر اوقات ویژگی اش کشور گشایی نبوده است .ما هدف فاتحان و زورگویان بوده ایم اما نه مغلوب ایشان . چرا که همواره این فرهنگ و هنر و اندیشه ایرانی بوده است که قوم فاتح را اسیر و مفتون خویش می ساخت . هرودوت تاریخ نویس یونانی ، کمبوجیه فرزند و جانشین کورش را بد می گوید اما کتیبه ها و نوشته های مصری ، که از زیر خروار ها خاک بدست آمده اند ، او را چون حاکمی دادگر می ستایند . بسیاری تحولات در جهان باستان به ایران نسبت داده می شود ، فرای شرق شناس و ایران شناس برجسته آمریکایی اولین رواج گسترده مبادلات بر مبنای پول و سکه به داریوش هخامنشی نسبت می دهد . چرا که تا قبل از آن عمدتا صورت مبادله جنس به جنس بوده است . بعلاوه او می گوید که قانون ها و ساختار منظم حکومتی او چنان نامدار بوده است که حتی فیلسوفانی یونانی بدان اشاره می کردند و هم او احتمال می دهد که قانون و حقوق رومی که تا این حد برای غربی
2
ها نامدار و پر اهمیت است ، به نوعی برگرفته و اقتباس شده از قوانین داریوش بوده باشد .
ابن خلدون دانشمند بزرگ اسلامی ساکن شمال آفریقا و حدود مغرب و اندلس است . او در تقسیم بندی حکومت ها در جهان ، دسته ای را چنین معرفی می کند : حکومت هایی که بر مبنای عقل و خرد شکل گرفته اند و ساختار حکومتی و روش حرکت آن ها بر این مبنا استوار شده است . او بعنوان نمونه از این دسته ، حکومت ایرانیان را پیش از اسلام نام می برد . جالب آن است که منطقه زندگی او ، تا پیش از اسلام در اختیار و حاکمیت رومی ها بوده است و لذا ابن خلدون کسی است که با آنها کاملا آشنایی دارد ، اما باز هم به عنوان نمونه از حاکمیت خرد و عقل در جامعه و شیوه اداره ، ایران باستان را نام می برد .
بسیاری تحولات در جهان باستان به ایران نسبت داده می شود ، فرای شرق شناس و ایران شناس برجسته آمریکایی اولین رواج گسترده مبادلات بر مبنای پول و سکه به داریوش هخامنشی نسبت می دهد . چرا که تا قبل از آن عمدتا صورت مبادله جنس به جنس بوده است . بعلاوه او می گوید که قانون ها و ساختار منظم حکومتی او چنان نامدار بوده است که حتی فیلسوفانی یونانی بدان اشاره می کردند و هم او احتمال می دهد که قانون و حقوق رومی که تا این حد برای غربی ها نامدار و پر اهمیت است ، به نوعی برگرفته و اقتباس شده از قوانین داریوش بوده باشد .
ابن خلدون دانشمند بزرگ اسلامی ساکن شمال آفریقا و حدود مغرب و اندلس است . او در تقسیم بندی حکومت ها در جهان ، دسته ای را چنین معرفی می کند : حکومت هایی که بر مبنای عقل و خرد شکل گرفته اند و ساختار حکومتی و روش حرکت آن ها بر این مبنا استوار شده است . او بعنوان نمونه از این دسته ، حکومت ایرانیان را پیش از اسلام نام می برد . جالب آن است که منطقه زندگی او ، تا پیش از اسلام در اختیار و حاکمیت رومی ها بوده است و لذا ابن خلدون کسی است که با آنها کاملا آشنایی دارد ، اما باز هم به عنوان نمونه از حاکمیت خرد و عقل در جامعه و شیوه اداره ، ایران باستان را نام می برد .
تاریخ ایران پیش از اسلام در یک نگاه
3
مهاجرت آریائیان به ایران
پیش از مهاجرت آریائیان به ایران، اقوامی از نژادهای متفاوت با تمدنهای مشابه در آن میزیستند؛ طایفه هایی از نژاد سفیدپوست، که شعبهای از نژاد هند و اروپایی بودند، از شمال فلات ایران وارد این سرزمین شدند.
شعبههای مختلف آریایی، هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال غربی ایران، پارسهادر قسمت جنوبی و پارتهادر حدود خراسان امروزی.
مادها
مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد هگمتانه داشت. مادهادر اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تاسیس کردند.
پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند.
از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام امپراتوری آشوررا منقرض کرد و پایههای نخستین شاهنشاهی آریاییتباران در ایران را بنیاد نهاد.
دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران به پارسیها منتقل گشت. در زمان داریوش ، امپراتوری هخامنشی به منتهای بزرگی خود رسید: از هند تا دریای آدریاتیک و از دریای عمان تا کوههای قفقاز.
هخامنشیان
هخاماشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انسان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگوواپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدی و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
در ۵۲۹ پ.م کوروش پایه گذار دولت هخامنشی در جنگهای شمال شرقی ایران با سکاها، کشته شد. لشکرکشی کمبوجیه جانشین او به مصر آخرین رمق کشاورزان و مردم مغلوب را کشید و زمینه را برای شورشی همگانی فراهم کرد. داریوش در کتیبهً بیستون می گوید: " بعد از رفتن او کمبوجیه به مصر مردم از او برگشتند..."
شورشها بزرگ شد و حتی پارس زادگاه شاهان هخامنشی را نیز در برگرفت. داریوش در کتیبه بیستون شمهای از این قیامها را در بند دوم چنین نقل میکند: " زمانی که من در بابل بودم این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت) خراسان (مرو، گوش) افغانستان (مکائیه." داریوش از 9 مهر ماه 522 تا 19 اسفند 520 ق.م به سرکوبی این جنبشها مشغول بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاریخ اروپا
فهرست مندرجات
۱ یونانیان
۲ رومیان
۳ اروپای قرون وسطی
۴ اروپای فئودالی
۵ جنگ انگلیس و فرانسه
۶ رنسانس
۷ اروپا در قرن ۱۶ و ۱۷
۸ انقلاب فرانسه
۹ جنگ جهانی اول
۱۰ جنگ جهانی دوم
یونانیان
یونان باستان از صدها دولت ـ شهر مستقل تشکیل میشد. از قرن هشتم قبل از میلاد، یونانی ها ساخت شهرهای جدید در سراسر مدیترانه، را آغاز کردند این مستعمرههای یونانی با امپراتوری قدرتمند ایران در تماس بودند. در نتیجه تشنج بین یونان و ایرانی ها زیاد شده، و در سال
3
۵۰۰ قبل از میلاد، یک جنگ بین آنها در گرفت. در سال ۴۷۹ قبل از میلاد ارتش متحد دولت ـ شهرهای یونان، ایران را شکست داد.
.آکروپولیس
باقیماندههای اکروپولیس، آتن امروزی را در بر میگبرد.
آتن ثروتمندترین و بزرگترین ناحیه شهری یونان بود. شهروندان این شهر از یک دمکراسی ابتدایی (دولت مردمی) برخوردار بودند.
تا پیش از قرن پنجم قبل از میلاد، ناحیه شهری اسپارت بیشتر نواحی جنوب یونان را تحت کنترل داشت. این ناحیه را منطقه «پلویونی» مینامند. زندگی اسپارتی ها در جنگ میگذشت. همه شهروندان مذکرو بالغ، اعضاء تمام وقت ارتش محسوب میشدند. زنها آموزشهای فیزیکی میدیدند تا بتوانند بچههای قوی و نیرومند به دنیا بیاورند. هنگامی که شهروندان اسپارتی مشغول پرداختن به امور جنگی بودند، غلامان (بردگان) روی زمین کشاورزی میکردند.
اولین مسابقات المپیک، در شهر المپیا، در جنوب یونان برگزار میگردد.
رومیان
حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال ۲۷ قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، یا دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود ۲۰۰ سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مد
3
یترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت میکرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل میشد. یک شبکه از راهها سرزمین های امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل میکرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع میکرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.
تا سال ۴۵۰ میلادی رومیان باستان، انگلستان را ترک کرده بودند و به جای آنها تعداد زیادی از مردم شمال اروپا در آنجا اقامت داشتند. اقوامی که در آنجا سکونت داشتند متعلق به چهار قبیله، آنگل ها، یوت ها، فرزین ها و ساکسون ها بودند. این ساکنان، «آنگلوساکسون» نامیده شدند. قبرهای منطقه ساتن هو با یادداشتهای راهبانی مثل عالیجناب «بید»، اطلاعات مربوط به تاریخ آنها را بیان میکند. قرنها بعد، شاهان آنگلوساکسون مانند آلفردکبیر با مهاجمان وایکینگ جنگیدند.
در دنیای رومی ها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که دردرون شهرها زندگی میکردند، داده شد. در سال ۸۹ قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیایی ها اعطا شد. تا پیش از ۲۱۲ بعد از میلاد، مقام شهروند رومی به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی میکردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمیشد.
اروپای قرون وسطی
4
تا قرن ۱۳ میلادی، قلعههای متعلق به شوالیه ها بیش ازهر چیز دیگری در پهنه اروپا خود نمایی میکرد. شوالیه ها از زندگی مرفهی برخوردار بودند که با زندگی دهقانانی که روی زمینهای آنها کار میکردند، تفاوت زیادی داشت. شهرهایی در اطراف قلعه ها بوجود آمدند و توسعه یافتند. تجار برای تجارت از راههای صعب العبور سفر میکردند. زائران سفرهای طولانی را برای زیارت اماکن مقدس انجام میدادند. زندگی سخت بود، جنگ، قحطی و طاعون همواره جان مردم را تهدید میکرد.
در اواخر قرن پانزدهم میلادی، آخرین بخش از قلمرو مسلمانان اسپانیایی گرانادا یا همان شهر قرناطه در اندلس، به حکمرانان مسیحی آن دیار، فردیناند فرمانروای آراگون و ایزابلا فرمانروای کاستیل، تسلیم میگردد. در همان سال، با حمایت مالی فردیناند و ایزابلا، کریستف کلمب از اقیانوس اطلس میگذرد و به جزایر هند غربی (در نزدیکی سواحل آمریکا) میرسد. در اروپای قرون وسطی، کاری که مردم انجام میدادند، غذایی که میخوردند، لباسی که میپوشیدند و محلی که در آن زندگی میکردند، همگی بستگی به جایگاه اجتماعی آنها داشت.
حدودا از تاریخ ۸۰۰ تا ۱۰۵۰ میلادی به مدت سه قرن، جنگجویان وایکینگ با کشتی های دراز و براق خود، اروپا را به وحشت میانداختند. آنها از اسکاندیناوی برای جستجوی نقره، بردگان و زمین به دریا رفتند. بعضی ها به بریتانیا و فرانسه حمله میکردند، در حالی که دیگران روسیه و رودخانههای دوردست آسیا را مورد تاخت و تاز قرار میدادند. واکینگها کاشفان دلیر و شجاعی بودند. آنها با شجاعت از میان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 51 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاریخ اسلام
پیشینه
دین اسلام در سده هفتم میلادی در شبه جزیره عربستان ظهور یافت. در خلال یک سده پس از پیداییش آن، این دین موفق به ایجاد یک قلمروی اسلامی شد که از اقیانوس اطلس در شرق تا آسیای میانه در غرب امتداد یافته بود. یکپارچگی امپراتوری اسلامی دیری نپائید و بهزودی جنگهای داخلی در آن درگرفت که در میان تاریخنگاران اسلامی به دوران فتنه معروفند. پس از این مرحله، دوره دیگری به نام دوره دوم فتنه نیز بر جامعه اسلامی تأثیرگذار شد. پس از آن دودمانهای رقیب ادعای خلیفگی مسلمانان را داشتند و یکپارچگی جهان اسلام دیگر حاصل نشد.
اما از چندین سده بدین رو جریانهای فکری اسلامی رشد بسزایی دریکپارچگی جهان اسلامی داشته و جهان شاهد جوشش عظیم ازموج بیداری اسلامی درعصر حاضر میباشد.
عربستان در پایان قرن ششم میلادی در گیر و دار درد زایمان انتقال به مرحلهء یکتاپرستی بود. در دههء دوم قرن هفتم میلادی همزمان با گسترش اسلام در حجاز، در سه نقطهء دیگر عربستان نیز دین یکتاپرستی درحال شکل گرفتن بود و کسانی ادعای نبوت داشتند و دین نوینی را عرضه مینمودند. برای اینکه این موضوع را بهتر بشکافیم ابتدا باید به ترکیب قبایل عربستان در آن زمان نظری بیفکنیم.
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهء بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهئی ویژه و کعبهء قبیلهئی خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
۱) مجموعهء قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
1
تاریخ اسلام
پیشینه
دین اسلام در سده هفتم میلادی در شبه جزیره عربستان ظهور یافت. در خلال یک سده پس از پیداییش آن، این دین موفق به ایجاد یک قلمروی اسلامی شد که از اقیانوس اطلس در شرق تا آسیای میانه در غرب امتداد یافته بود. یکپارچگی امپراتوری اسلامی دیری نپائید و بهزودی جنگهای داخلی در آن درگرفت که در میان تاریخنگاران اسلامی به دوران فتنه معروفند. پس از این مرحله، دوره دیگری به نام دوره دوم فتنه نیز بر جامعه اسلامی تأثیرگذار شد. پس از آن دودمانهای رقیب ادعای خلیفگی مسلمانان را داشتند و یکپارچگی جهان اسلام دیگر حاصل نشد.
اما از چندین سده بدین رو جریانهای فکری اسلامی رشد بسزایی دریکپارچگی جهان اسلامی داشته و جهان شاهد جوشش عظیم ازموج بیداری اسلامی درعصر حاضر میباشد.
عربستان در پایان قرن ششم میلادی در گیر و دار درد زایمان انتقال به مرحلهء یکتاپرستی بود. در دههء دوم قرن هفتم میلادی همزمان با گسترش اسلام در حجاز، در سه نقطهء دیگر عربستان نیز دین یکتاپرستی درحال شکل گرفتن بود و کسانی ادعای نبوت داشتند و دین نوینی را عرضه مینمودند. برای اینکه این موضوع را بهتر بشکافیم ابتدا باید به ترکیب قبایل عربستان در آن زمان نظری بیفکنیم.
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهء بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهئی ویژه و کعبهء قبیلهئی خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
۱) مجموعهء قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
2
۲) مجموعهء قبایلِ ربیعه در شرق و شمالشرق عربستان؛
۳) مجموعهء قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
بزرگترین مجموعهء قبایل عربستان قبایلِ یمنی بودند؛ بعد ازآنها مجموعهء قبایل ربیعه قرار میگرفتند؛ و مجموعهء قبایل مُضَر دردرجهء سوم ازنظر جمعیتی بودند.
مجموعهء قبایل یمنی جنوب عربستان از چند بخش تقسیم شده بود: قبایل مِذحَج (بر وزن بهتر) با شاخههای متعددشان در درون یمن ساکن بودند. بعد ازاینها قبایل کِنده (بر وزن قبله) بودند که محل اسکانشان در منطقهء حَضرَموت در شرق یمن در همین سرزمینی بود که اکنون نیز شرق یمن نامیده میشود و تا مرزهای عُمان امتداد دارد و از چندین شاخه تشکیل میشد. یمنیها از نظر سنتی دارای یک خدای برتر و مشترک بودند که دارای کعبهء مخصوص به خودش بود. درکنار او خدایان کوچک دیگر نیز پرستیده میشدند که نیاهای مقدس از خاندانهای کاهنان سنتی- به نامهای وُد، یَغوث، یَعوق، نَسرا- بودند. یعنی دین قبایل یمن یک دین مبتنی بر نیاپرستی بود، و کاهنانِ مرده و زنده که نوادگان نیاهای تقدسیافته بودند، رابطان میان مردم و خدای مشترکشان پنداشته میشدند؛ و منصب کهانت از پدر به پسر دست به دست میشد. آخرین کاهن مقدس قبایل یمنی مردی بود که در تاریخ اسلام با نام اهانتآمیز «اسود عَنسی»- یعنی سیاه قبیلهء عنس- شناخته میشود. یک شاخه از قبایل یمنی به نام بنیاسد نیز درشمال حجاز میزیستند که ازنظر آداب و رسوم سنتی شباهت تام و تمام با قبایل درون یمن داشتند و دارای کاهنان مقدس قبیلهئی بودند که منصبشان موروثی بود.
قبایل ربیعه که در بخش شرقی عربستان جاگیر بودند به دو بخش تقسیم میشدند. بزرگترین بخش آن قبایل بنیبکر بودند که در شمالشرق عربستان اسکان داشتند. بعد ازاینها قبایل بنیحنیفه که محل اسکانشان در منطقهء یَمامه درشرق عربستان بود، ازنظر جمعیتی دردرجهء دوم قرار میگرفتند. خدای مشترک دستهبندیِ قبایل ربیعه الرحمان نام داشت، و دارای کعبهء مخصوص به خودش در یمامه بود. یمامه از روزگاران دور تا اوائل قرن هفتم میلادی دردرون قلمرو ایران واقع میشد.
4
قبایل مُضَری که سومین دستهبندی قبایل عربستان بودند به چهار دسته تقسیم میشدند: یکی بنیعامر که بزرگترین بخش قبایل مضری بود و در مرکز عربستان اسکان داشت؛ دیگر بنیتمیم که بین بنیعامر و حجاز جاگیر بودند و بعد از بنیعامر ازنظر جمعیتی مرتبهء دوم را داشتند؛ سوم هوازن و ثقیف که ازنظر جمعیتی بعد ازاینها قرار میگرفتند و در منطقهء طائف ساکن بودند؛ و چهارم قبایل قریش و کِنانه که در مکه و اطرافش اسکان داشتند و کوچکترین بخش قبایل مُضَری بودند. خدای مشترک تمامی قبایل مضری الله بود؛ و کعبهء واقع در مکه که در زمانی از تاریخ برای پرستش او ساخته شده بود در اوائل قرن هفتم میلادی برترین بیت الله نزد این قبایل بود.
دو مجموعه از قبایل یمنی نیز در زمانی از تاریخ به بیابانهای شام کوچیده بودند و دردرون مرزهای امپراطوری روم میزیستند. در میان این مجموعه در اوائل قرن هفتم میلادی قبایل کَلب ازهمه بزرگتر بودند و در بخش غربی بیابانهای شام اسکان داشتند. بعد ازاینها قبایل غسان قرار میگرفتند که در جنوب شام جاگیر بودند.
مجموعهء دیگری از قبایل عرب به نام «اِیاد» نیز در نخش شرقی بیابانهای شام میزیستند. تمدنهای معروف به پترا و تدمر که ویرانههای شکوهمندی ازآن هنوز در سوریه و اردن برجا است یادگار این مجموعه از قبایل عرب است. خدای باستانی اینها اللات نام داشت؛ و درنوشتههای هرودوت نیز نام این خدا آمدهاست. خدای باستانی اینها اللات نام داشت؛ و درنوشتههای هرودوت نیز نام این خدا آمدهاست. آخرین پادشاه تدمر، وهب اللات معاصر شاپور اول ساسانی بود؛ و رومیها با کشتن وی تدمر را بهکلی ویران کردند. خرابههای بزرگ معبد اللات در منطقهء تدمر سوریه داستان یک دوران پرشکوه را بازگوئی میکند.
قبایل عربِ شام تا اواخر قرن ششم میلادی عموما به دین مسیح گرویده بودند و چیزی از دین کهن در میانشان نمانده بود. بعد ازگسترش اسلام نیز اینها خیلی دیر- و با آهنگی آهسته در طی یکی دوقرن- مسلمان شدند. ازاین رو در جریان سخن از شکلگیری اسلامهای متنازع که موضوع این نوشتار است به اینها اشارهئی نخواهد رفت. دراینجا همینقدر اشاره کنم که مبلغان مسیحی قبایل عرب شام- مخصوصا قبایل ایاد- که برای تبلیغ یکتاپرستی به میان قبایل عربستان میرفتند و در مناسبتها و بازارهای فصلی سخنرانی میکرند و شعر میخواندند اثر بسیار محسوسی در توجه دادن قبایل درون عربستان به یکتاپرستی داشتند؛ و داستانهای بسیاری از این مبلغان وارد کتابهای سیره و تاریخ اسلام شدهاست که جای سخن ازآنها دراینجا نیست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
اصول و مبانی شهر سازی
موضوع:بناهای تاریخی اردکان
2
جغرافیای اردکان
موقعیت جغرافیائی شهرستان اردکان :
شهرستان اردکان به عنوان پهناورترین شهرستان استان یزد ، در شمال این استان و در قلب کویر مرکزی ایران در مسیر بزرگراه تهران – بندرعباس قرار گرفته است ، این شهرستان از طرف شمال و شمال غربی به ناحیه کویر جندق و دشت طبس و نائین و از طرف مشرق و جنوب شرقی به کویر مرکزی ایران و شهرستان یزد و از طرف جنوب و مغرب به شهرستان میبد و باتلاق گاوخونی و کوههای منفرد کوتاه کویری محدود می شود . مساحت کل شهرستان اردکان 28945 کیلومتر مربع می باشد که از این مقدار 17% کوهستانی و 11% نیمه کوهستانی و 72% جاگه ای است و موقعیت جغرافیائی آن بین 31 درجه و 50 دقیقه تا 33 درجه و 25 دقیقه عرض شمالی و 53 درجه و 2 دقیقه تا 56 درجه و 20 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ می باشد ، ارتفاع شهر اردکان از سطح دریا بالغ بر 1035 متر است و ارتفاع متوسط این شهرستان از سطح دریا 1234 متر می باشد و بلندترین نقطه آن از سطح دریا کوه خونزا در خرانق می باشد که 3158 متر ارتفاع دارد و گوترین نقطه این شهرستان منطقه چاه افضل می باشد که ارتفاع آن به 750 متر می رسد .
سابقه تاریخی :
4
اکثر مورخین بنای اردکان را مربوط به بعد از اسلام می دانند و معتقدند که قبل از تولد حضرت رسول اکرم (ص) این منطقه جرئی از دریای ساوه بوده که در شب تولد آن حضرت خشک گردیده و بعداً اردکان در این محل احداث شده است . اما در ترجمه دائرة المعارف اسلامی بنای اردکان را مربوط به قبل از میلاد مسیح ذکر نموده اند : بطلمیوس در کتاب مشهور خود الجغرافیا این شهر را به زبان یونانی به نام « ارتاکاوا » ذکر کرده است و این سند در نوع خود منحصر به فرد می باشد .
در اطلس تاریخی ایران در نقشه شماره سه آن که مربوط به هزاره سوم و دوم پیش از میلاد می باشد نامی از اردکان برده شده است . اما به نظر مولف هیچکدام از آنها نمی تواند صحیح باشد و در اردکان هیچ اثر یا سندی که مربوط به قبل از اسلام باشد وجود ندارد .
رباط حاجی ابوالقاسم رشتی :
رباط یا کاروانسرای بزرگ و خوش طرحی که از آجر در وسط آبادی و بر کنار خیابان اصلی بنا شده و از آثاری است که چون به شکل و ترتیب رباطهای شاه عباسی ساخته اند جلب توجه می کند . رباط دارای بادگیر بلندی است که از فاصله دور مشخص شده است که نام واقف و بانی به خط نستعلیق در آن مذکور است ، بدین عبارت " هو الواقف علی السرائر ... و بعد وقف نمود قربه الی الله جناب سعادت ماب حاجی ابوالقاسم تاجر رشتی این رباط را برای انتفاع مترددین به نحو متعارف و برای حیازت خاکروبه و محلله آنجا که مضر انتفاعات مسلمانان نشود به این ترتیب که اولاً تعمیرات ضروریه رباط بشود و ثانیاً مصنعه ای « یک کلمه محو شده » جلو رباط که وقف است بر عامه مسلمانان از آب یا از آن اقسام انتفاعات منتفع شوند . « یک کلمه خوانده نشد » و کنند و همه را صرف تعمیر نمایند وجوه برر آب عقدا نمایند ، حتی اتمام کردن مصنعه فاطمه (( فاتحه )) خواند وابناالسبیل آنجا ، مقرر آنکه بدون اذن متولی احدی به جهت ضبط خاکروبه در آن تردد نکنند و تولیت آن را به جهت خود و سایر متولیان مزرعه قاسم آباد وقفی خود در قرب شهر به همان ترتیب قرار داد نمود ، و کان فی المحرم الحرام من شهور سنه 1262 " . این رباط مدتی در اختیار پاسگاه ژاندارمری عقدا بوده است و فعلاً در حال تعمیر اساسی می باشد .
حاجی ابوالقاسم رشتی از تجار مشهور عصر خود بود که خز یزد در بلاد دیگر هم شهرت داشت . مولف " دستور الاعقاب " « که رساله ای در سیرت و ذم حاجی میرزا آقاسی است » از او به نام شاخص یاد کرده است « راهنمای کتاب 4 : 477 » در " کتابچه موقوفات یزد " تالیف
5
عبدالوهاب طراز موقوفات و خیرات و مبرات او بر شمرده شده است « فرهنگ ایران زمین ، جلد دهم » . اما در کتاب کاروانسراهای ایران که اشتباهاً این رباط را رباط اردکان نامیده است درباره آن چنین نگاشته است :
تاریخ 1233 هجری بدستور یک بازرگان ثروتمند یزد به نام ارباب قاسم رشتی تاجر یزدی ساخته شد . این کاروانسرا با آب انباری که در برابرش ساخته شده مجموعه زیبائی را تشکیل می دهد که بدون شک کار معمارانی است که از دسته کاروانسراهای نوع زواره الهام گرفته اند البته طرح بنا از نوع خانواده کاروانسراهای عهد صفویه است و همان خصوصیات را شامل است مانند دهلیز در مدخل کاروانسرا و اصطبل های اطراف کاروانسرا ولی از نظر فن ساختمان به پای بهترین کاروانسراهای همزمان خود نمی رسد . مثلاً برای پوشش چهار گوشه کاروانسرا در داخل اصطبلها ، سازنده این بنا نتوانسته است راه حل مناسبی پیدا کند و طاقی در این گوشه ها زده است بی تناسب و حتی خطرناک است . چون ناحیه اردکان تابستانها ی بسیار گرمی دارد از ایوانهایی که مجاور تالاری است بادگیری برای خنک کردن هوای اطاق برپا ساخته اند .
این کار در بیشتر ایالات ایران معمول است و ما راجع به بادگیرها و آب انبارها فصل بخصوصی را در این کتاب آورده ایم ضمناً چون مگس نیز دراین ناحیه فراوان است ترتیبی فراهم آورده اند که مستراحها نیز هواخور کافی داشته باشند . گذشته از خرابیهایی که در اثر عدم مهارت در ساختن بعضی از گنبدها ایجاد شده بنا بسیار خوب محفوظ مانده زیرا تمام آن از آجر است ، حتی پایه دیوارها . مدخل کاوانسرا بیش از اندازه ساده و محقر است و در ردیف بقیه قسمتهای ساختمانی این کاروانسرا نمی تواند قرار گیرد .
رباط یغمیش « یقمیش »
به فاصله چها فرسخ از شورآب در راه فرعی که به ورزنه « اصفهان » منتهی می شود رباطی مستحکم که گاه قلعه نامیده شد . به مساحت 3545 متر از سنگ و آجر قرار دارد که وضع ظاهری و عظمت بنا حکایت از اعتبار رباط و مرکزیت داشتن آن در دورانی می کند که راه اصفهان به یزد از ورزنه می گذشته یاغمیش بر سر آن راه واقع بوده است و ابتدای خاک یزد از یغمیش می شمرده اند صاحب جامع مفیدی « ج 3 ص 661 » در وصف این رباط می نویسد :
« به سر حد یزد و اصفهان در میان بیابان واقع است . جائی است خوفناک و مکانی است پروحشت در قدیم الایام قلعه ای ساخته بودند از سنگ رخام اما خرابی تمام در بنیان آن راه یافته بود . ایالت و شوکت پناه جانی خان قورچی باشی در زمان آن برجهای عالی ترتیب داد و در مساحت آن چاهی حفر نمود که مترددین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه :
نهضت مشروطیت ایران یکی از مهم ترین رویدادهایی است که در چرخة تاریخی میهنمان به وقوع پیوسته. با این انقلاب مردم ایران خواستار تغییر بنیادی در ساختار سیاسی و تغییرات اساسی در ساختار فرهنگی کشور گردیدند. در جریان این جنبش شاهد حضور گسترده مردم کوچه و بازار و همراهی آنان با روحانیون هستیم.
اکنون که حدود یک قرن از این واقعه می گذرد ضرورت توجه به انگیزة پیدایش این رخداد که موجب تحولات شگرف و بنیادی در جامعه شد و کاوش و تفسیر نقش و کارکرد گروههای مختلف همچنان تازه می نماید و قابل توجه می باشد.
در این تحقیق سعی شده که به اختصار به شرحی از علل پیدایش و شکل گیری این نهضت و اتفاقات پس از نهضت اشاره شود.
1
زمینه های شکل گیری انقلاب :
زمینه های شکل گیری انقلاب مشروطیت از ابتدای دورة قاجاریة آغاز شد. حوادثی همچون شکست ایران در دو جنگ با روسیه و انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمنچای ، برقراری کاپیتولاسیون به ضرر ملت ایران ، بی اعتباری دولت مردان در خارج از کشور به علت بی لیاقتی، توسعة ارتباط بین ایران و بعضی ممالک ارویایی و آگاهی جمعی از ایرانیان از وضع ممالک اروپا، امتیازهایی که دولت روس و انگلیس با رقابت در ایران به دست می آورند(از جمله امتیاز تنباکو و رویتر ) از دست رفتن قسمتی از خاک ایران در شمال شرق و ظلم و جور و تعدی عمال حکومت و شاهزادگان قاجار جزئی از عواملی بود که نفرت کلی مردم را از ترتیب اداره مملکت برانگیخت و مبارزات غیر فعال مردم ایران را به تدریج به مبارزه فعال تبدیل کرد. فریاد اعتراض نیرومند تر شد و کم کم شکل عصیان گرفت. در خواست های مردم برای عدالت ، آزادی و پیشرفت روزافزون بود و آنان خواهان اصلاحات سیاسی بودند.
دو خط فکری مقاصد سیاسی ـ اجتماعی را تغذیه می کردند : علما اصلاحات اجتماعی ـ مذهبی را تشویق می نمودند و روشنفکران تحصیل کرده یا متاثر از غرب الگوهای اجتماعی دموکراسی اروپایی را دنبال می کردند. مقابلة بین ملت و دولت زمینة عمومی تخاصمات بود. نفوذ و اقتدار شاه به عنوان رئیس دولت در تضاد با اقتدار علما به عنوان رهبران مردم قرار گرفت. بعد از جنبش تنباکو (که مردم و علما به قدرت خویش در صحنة سیاست ملی پی بردند ) حکومت سعی نمود علما را به عنوان مهمترین مخالفان خویش در تصمیم گیریهای سیاسی بیش از پیش مداخله دهد، روحانیون نیز کاملاً با درگیر شدن در امور سیاسی موافق بودند. به علت بی ثباتی نظام سیاسی ، مظفرالدین شاه در طول 7 سال 5 مرتبه نخست وزیران خود را عوض کرد. در اولین سال سلطنت مظفرالدین شاه (1275 ه. ش) عبدالحسین میرزا فرمانفرما به جای امین السلطان نخست وزیر شد که سیاستهای نخست وزیر قبلی را ادامه داد . یک سال بعد امین الدوله به نخست وزیری منصوب شد. او با مداخلة علما در امور سیاسی مخالف بوده وی دست به یک سری اصلاحات زد. از جمله اینکه مقرری محدودی برای شاه و دیگر اعضاء دربار تعیین کرد که همین کار باعث مخالفت درباریان با وی شد و در سال 1277 ه. ش مجبور به استعفاء شد و امین السلطان به جای او منصوب گردید. امین السلطان سوء مدیریتش در زمان ناصر الدین شاه تجربه شده بود و سیاست خارجی او در راستای منافع روسها بود.
1
زیر نظر او تسهیلات گمرک که توسط نوژ بلژیکی اداره می شد در خدمت منابع روسها قرار گرفت.
1
علماؤ تجار و برخی از مقامات سیاسی بر علیه امین السلطان با یکدیگر متحد شدند و بر اثر فشار آنان مظفرالدین شاه او را عزل کرد و به جای او در سال 1282 ه. ش عین الدوله را به عنوان نخست وزیر منصوب نمود. عین الدوله یک فرد مستبد بود . نفوذ نوز از طریق او به جا ماند و رفتار تند و بد حکمرانان با مردم ادامه یافت. علیرغم تغییر نخست وزیران در زمان مظفرالدین شاه تغییر عمده ای در سیاستها به وجود نیامد ونظام همچنان استبدادی و شاه ضعیف و خوشگذران بود.
مردم در همه جا توسط عوامل حکومتی سرکوب می شدند، هیچ گونه حق قانونی و سیاسی برای آنان در نظر گرفته نشده بود. حدود 8 درصد از جمعیت کشور در مناطق روستایی زندگی می کردند و نسبت مالیات به درآمدشان حدود 30تا40 درصد بود. علما در نزد مردم محترم شمرده می شدند و ارتباط نزدیکی با دیگر گروههای از همین قشر داشتند. ارتباط طبقات مذهبی با تجار نزدیک و متضمن منافع دو جانبه بود. به طور کلی سازمان مذهبی مانند زمان جنبش تنباکو بود اما برخی تفاوتها در آن بروز نموده بود ، از جمله اینکه سازمان مذهبی از همان درجه از وحدت در رهبری که در جنبش تنباکو داشت برخورد نبود، بعد از فوت میرزای بزرگ شیرازی ، مرجع عمده و عامی برای اجتماع شیعیان جهان وجود نداشت. در تهران شیخ فضل الله نوری، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی از برجسته ترین مجتهدین بودند. همچنین نظام و سائل ارتباط جمعی (که مهمترین آنها مدارس و مساجد است ) که در جنبش تنباکو عمدتاً توسط علما اداره می شد. به علت انتشار چندین روزنامه ،کمی از کنترل علماخارج شده بود.پرقدرت ترین متحدین علمابازاریان بودند. در شرایط اقتصادی ـ سیاسی آن زمان که بستن بازار وسیله سیاسی پرقدرتی تلقی می گشت، یک فراخوان از جانب مذهبی می توانست منجر به بسته شدن بازار یا تحریم یک کالا شود. انقلاب مشروطه در چنین شرایط اجتماعی ، سیاسی ، و مذهبی ظهور نمود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تاریخ ادبیات
ابتدای مرحله انسانیت را باید هنگام پیدایش کلمهو کلام دانست و با همین وسیله بود که انسانیت انسان آشکار گردید. در واقع انسانیت از آنروز آغاز شد که موجودی نیم انسان و نیم حیوان در غار با بر روی درختی نشست و مغز خود را برای بافتن و اختراع علاماتی صوتی بکار انداخت که بتواند معرف دسته ایی از اشیا مشابه باشد. مانند کلمه حابه برای همه خانه ها و انسان برای همه انسان ها از آنروز برای پیشرفت عقلی انسانراه جدیدی بازشد که پایان ندارد زیرا کلمه برای فکر منزلت افرار کار را دارد
نظر باینکه تاریخ دورانهای ابتدایی از حدس و تخمین تجازو نمی کند در مورد پیدایش تکلم نیروی خیال می تواند در فضای سیعی بپرواز درآید. شاید بوان فت که نخستین دکل تکلم و زبان گشودن انسان- که می توان آن را ارتباط با دیگران بوسیله علامات نامید- همچون فریاد عاشقانه یک حیان برای حیوانی دیر بوده است. اگر چنین باشد، می توان گفت سراسر جنگلها و بیشه ها پر از لغاتی است که جانوران متعدد بوسیله آنها با یکدیگر سخن می گویند. گارنر در مورد پرگویی تمام باشد بی بوزنتگان لااقل بیست نوع صوت و تعداد زیادی اشاره پیدا کرده است از همین اصواتو لغاب حقیر استکه س از تکمیل سیصد کلمه تشکیل شده که پاره ای از قبایل عقب افتاده با آن سخن می گویند و رفع احساس می کنند.
درنزد مردم ابتدایی برای انتقال فکر، ایما و اشاره مقدم بر زبان و سخن گفتن بوده است توسل باشاره در میان هندیان امریکا باندازه ای حایز اهمیت استه مردم قبیله آراپاهو مانند بسیاری از مردم امروز جهان نمی تانستنددر تاریکی مطاب خود را به یکدیگر تفهیم کنند شاید نخستین کلماتی که انسان به آنها پی برده و ادا کرده فریادهایی مانند صدای حیوانات برای بیان پاره ای عاطف بوده است. پس از هزاران سال تغییرات و بطور آتی که برای لغت و زبان پیش آمدهف هی ربانی نیست ک در حال حاضر صدها لغت تقلیدی در آن موود نباشد مانند خرخر کردن، خش خش کردن، نق نق کردن نظایرآنها شاید ریشه بسیاری از لغات درزبانهای مختلف از همین راه ایجاد شده است.
شک نیست که نسلهای زیادی از مردم پشت سر هم آمده و رفته اند با انسان توانسته است از اسامی خاص اسم کلی و مطلق را استخراج کند در میان بسیاری از قبایل کلماتی که دلالت بر رنگها- بدون سنگی باشیا رنگین- داشته باشد و همچنین واژه های نماینده محردابی مانند: نغمه، نوع مکان، عقل، کمیت و نظایر آنها وجود ندارد . پیدایش این کلمات مجرد ظاهرا نتیجه ترقی فکر نشری ارتباط آنها با تفکر انسانی، ارتباط علت و معلولی است این کلمات همچون افزارها ادواتی هستند که بدقت فکر کمک کرده و در واقع رموز و علایم تمدن بشمار می روند.
3
کلمات و الفاظ نه تنها وسیله اندیشیدن واضح و روشن بلکه سبب پیدایش بهبودی در سازمان اجتماعی بوده است. با ظهور لغات وسیله جدیدی برای اتصال و ارتباط افراد با یکدیگر پیدا شد. بطوریکه مذهب و عقیده واحدی توانست افراد یک ملت را در قالب متجانس واحدی قالب ریزی کند.
بزرگترین فایده کلمات و الفاظ پس از توسعه فکر، آموزش و پرورش است. درمیان ملتهای ابتدایی تربیت بسیار ساده و بدون پیچ و خم بود و بصورت عملی تعلیم داده می شد این نوع تربیت سرعت کودک را سرحد رشد می رسانید در قبیله اوماها یک بچه ده ساله آنچه را که پدرش می داند تقریبا می داند در قبایل آلئوت بچه ده ساله برای خود خانه می سازد احیانا زن هم اختیار می کند با چنین اوضاع و احوال یک بچه دوازده ساله فردی کامل است و نمی تواند از دوران نسبتا طولانی و اطمینان بخش کودکی عصر جدید استفاده کند.
آن محیط زندگی که انسان فطری در آن بسر می برد، بطور نسبی دارای وضعی ثابت بود، و آنقدر که نیازمند شجاعت و تکامل شخصیت بود، بتوانایی عقلی احتیاج نداشت نهمین جهت همه کوش یک پدر ابتدایی آن بود که شخصیت فرزند خود را خوب بسازد، چنانچه یک پدر امروزی همش مصروف بر آن است که قدرت عقلی کودک خود را سخت پرورش دهد او سعی داشت که مردی بسازد وهرگز در اندیشه آن نبود که دانشمند و محققی تربیت کند. در ضمن این تشریفات آمادگی جوان برای کشیدن بار جنگ مسئولیت زناشویی مورد آزمایش قرار می گرفت.
ملل ابتدایی در تربیت از خط نویسی کم استفاده می کرده و شاید اصلاً از آن بهره نمی گرفته اند. بعضی از قبایل در نتیجه آمیزش با ملتهای متمدنی که باستعمار و استثمار آنان شتافته اند، خط نویسی را فراگرفته و برخی با وجود آنه مدت پنج هزار سال است با ملتهای خط نویس آشنایی دارند، هنوز قادر ننوشتن خط نیستند. این مردم ناچار حافظه ای قوی دارند. آنچه را که می خواهند بفرزندان خود بیاموزند با صدای بلند می خوانند و فرزندان پس از شنیدن در خاطر نگاه می دارند و باین ترتیب تاریخ مختصری قبیله و آداب و سنن فرهنگی سینه به سینه منتقل می شود. بدون شک اختراع خط نویسی در ابتدا با مخالفت شدید رجال دینی مواجه شده و این مردم بعنوان آنکه خط نویسی سبب انهدام اخلاق و تخریف آینده بشر خواهد شد، بمخالفت با آن برخاسته اند.
4
بدیهی است که مادر خصوص اصل پیدایش این افزار شگفت انگیز جز توسل بحدس و تخمین راهی نداریم. ممکن است ریشه پیدایش خط با من کوزه گری ارتباط داشته و یا با توسعه ارتباط بازرگانی میان قبیله ها، مردم خود را نیازمند وضع رموز و علایم کسی دیده باشید.
قطعا نخستین صروت این نشانه ها و علامتها تصاویری بوده است که کالای رد وبدل شده و حساب طرفین را نشان می داده است. بدون شک علامتهای نماینده اعداد زودتر از سایر نشانه های کتابت اختراع شده و اعداد در ابتدا بصورت خطوط موازی بوده که انگشتان دست را نمایش می داده است. واژه های five (پنج)انگلیسی و fund آلمانی و pente یونانی همه از یک ریشه مشتق شده اند که معنی آن دست است. علامتی که رومیان با آن عدد پنج را نمایش می داده اند صورت V را دارد که دستی را نشان می داده که انگشتان آن از یکدیگر باز شده است خط نویسی در ابتدا نوعی هنر بود و هنوز هم در نزد مردم چین و ژاپن بهمین صورت است. هر کلمه و هر حرف که ما امروز از آن استفاده می کنیم، در گذشته صورت منظره و تصویری را داشته است. بر پایه های تونم ها کتابت تصویری مشاهده می شود و این نوشته ها چنانکه ماسون تصور می کند عبارت از تصاویری است که قبیله ای برای نمیش شخصیت خود وضع کرده است.
گاهگاه نمونه های پیشرفته تری از کتابت در میان ملل اولیه مشاهده می شود چنانکه در جزیره پاک در دریاهای جنوب علایم هیروکلیفی را دیده اند. داستانها چنین روایت می کنند که سران و کاهنان جزیره پاک علم کتابت را بانحصار خود درآورده اند هر سالی یکبار مردم را جمع می کده و نوشه ها را برایشان می خوانده اند. آنچه مسلم است اینکه چیزنویسی در ابتدای امر جزو رموز و غوامض بشمار میرفته و خودکلمه هیروکلیف بمعنی نبیة مقدس است. ادبیات از آوازها و ترانه های دینی و طلسمهای سحری سرچشمه می گیرد که معمولا کاهنان آن را تلاوت می کرده اند. کلمه کارمنا که رومیان قدیم به شعر می گفته اند در آن واحد بمعنی شعرو سحر هر دو بوده است. یونانیان الوین شعری را که در بحرده هجاتی گفته شده است منسوب به کاهنان معبد دلف می دانند. پس از انکه شاعر و خطیب و مورخ همه در این اصل کاهنی و دینی با یکدیگر اشتراک پیدا کردند. رفته رفته از یکدیگر متمایز شده و در هنر خود بامور دنیایی متوجه گردیدند. در اشعار خیلی بندرت ذکری از عشق بمیان می آمدو بیشتر در موضوعهای پهلوانی و روابط ماین پدر و فرزند سخن می رفت. شعری که از آثار قدیم جزیره پاک بجا مانده بضرع پدری است که از دختر خود جدا شدهو از دوری او می نالد و زاری می کند...
4
هنر
پس از گذشت هزرا سال از عمر هنر مردم از خود می پرسند:
جمال و زیبایی چیست؟ و چارما را مفتون می کند؟ بطور اختصار و بدون قطعیت در پاسخ می گوییم که: اصولاً در ابتدا یک شی از جهت آنکه زیبا است نظر بیننده را جلب نمی کند، بلکه چون بیننده از آن خوشش می آید و آنرا زیبا می نامد.
باین ترتیب است که در نظر شخص گرسنه خوراک زیبا است. ممکن است چیزی که مطبوع طبع واقعی می شود، محبوبهای باشد، در این صورت هر چه شدت و نیرومندی شهوت جنسی و قوة ابداع آن بیشتر باشدمفهوم زیبایی آن قویتر خواهد بود. پس از آن هاله جمال رفته رفته بزرگتر می شود هر چیزی را که با محبوبه تماس درو و نزدیک دارد شامل گردد. ممکن است موجودی که مطبوع واقع می شود یک مرد باشد. در این صورت از جامعه طبیعی که موجود ضعیف را بطرف نیرو می کشد احساس پرستش بزرگی و حلال تولید می شود و از مشاهده قدرت رضایت خاطر فراهم می آید و این احساس عالیترین آیات هنر را خلق می کند. خود طبیعت نیز با مدد مختصری که از طرف ببیند- با شکوه و زیبا می شود واین نه از ان لحاظ است که لطافت زن و نیرومندی مرد هر دو را منعکس می سازد بلکه از آنحیف است که ما احساسات و عشق خود را نسبت بشخص خویش و دیگران در ان وارد می کنیم وآنرا با دوره های جوانی خود در هم می آمیزیم، و در انزوای آن پناهگاهی برای فرار از توفان سهمناک زنگی پیدا می کنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 58 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
1- تاریخ اداری قبل از اسلام ایران
در بررسی سازمان های اداری پیش ازاسلام ایران، توجه به دو نکته ی زیرین لازم به نظر می رسد :
آگاهی های ما از گذشته های تاریخی دور ایران بسیار اندک بوده و مبتنی است بر بررسی - های دو قرن نزدیک دانشمندان اروپایی و شرق شناسانی مانند « سیلوستر دوساسی » پایه گذار مطالعه های شرق شناسی فرانسه (1793) و برنوف ، کاشف مبانی علمی ( 1830 ) .
در ایران باستان مانند دیگر کشورهای جهان ، مردم زندگی ابتدائی داشته و پای بند اصول اخلاقی جامعه بوده و در نتیجه سازمان های اداری ساده و رئیسان قبیله ها ، مرجع داوری و حل اختلاف بوده اند که در این صورت ، مهمترین کار دولت جمع - آ وری مالیات ها به ساده ترین شکل خود بوده است .
1-1- دوره هخامنشیان
بررسی تاریخ تحول اداری ایران را با ورود آریان ها به فلات ایران شروع می کنیم و از مطالعه ی زندگی و سرگذشت بومیان این سرزمین صرف نظر می نمائیم .
آریان ها یا آریائی ها که شاخه ای ازمردمان هند و اروپائی بودند و درآسیای میانه زندگی می کردند ، در حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح ، از گروه اصلی خود ، جدا شده و به سوی سرزمین ایران حرکت کردند و در این جا زندگی نوینی را آغاز نمودند .
سازمان اجتماعی آریان ها ، از روحانیون جنگ آوران و برزگران ترکیب یافته و اداره ی خانوارها ، بر قدرت پدر یا بزرگتر خانواده مبتنی بود . سلسله مراتب سازمان اجتماعی بدین ترتیب بود که از چند خانواده ، تیره ، از تعدادی تیره یا عشیره قبیله و از چند قبیله یک قوم به وجود می آمد ، که در یک ایالت زندگی می کردند . رئیس هر ایالت شاه و پادشاه ایران ، شاهنشاه خوانده می شد .
برابر نوشته های تاریخی ، در گذشته های دور ، مذهب و زبان آریان ها با هندی ها یکی بود . تا این که آن ها مذهب خود را جدا کرده و به وجود خیر و شّر اعتقاد پیدا کردند ، بدین ترتیب که خوبی هائی مانند : روشنائی ، باران و غیره را به خیر و بدی هائی مانند : تاریکی ، خشک سالی ، ناخوشی و مرگ را به شرّ نسبت می دادند . با گذشت زمان مذهب آن ها کامل تر شد و باور کردند که خداوند خوبی ها « اهورامزدا » و خدای « اهریمن » است .
در آن زمان زردشت پیامبر آن ها و اوستا کتاب مقدس او بود که گفته اند بیست و یک کتاب بوده و به خط طلا بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود که پس از پایان کار سلسله ی هخامنشی ، آن کتاب ها از میان رفته و قسمتی کوچکی از آن ها باقی مانده است .
1
1- تاریخ اداری قبل از اسلام ایران
در بررسی سازمان های اداری پیش ازاسلام ایران، توجه به دو نکته ی زیرین لازم به نظر می رسد :
آگاهی های ما از گذشته های تاریخی دور ایران بسیار اندک بوده و مبتنی است بر بررسی - های دو قرن نزدیک دانشمندان اروپایی و شرق شناسانی مانند « سیلوستر دوساسی » پایه گذار مطالعه های شرق شناسی فرانسه (1793) و برنوف ، کاشف مبانی علمی ( 1830 ) .
در ایران باستان مانند دیگر کشورهای جهان ، مردم زندگی ابتدائی داشته و پای بند اصول اخلاقی جامعه بوده و در نتیجه سازمان های اداری ساده و رئیسان قبیله ها ، مرجع داوری و حل اختلاف بوده اند که در این صورت ، مهمترین کار دولت جمع - آ وری مالیات ها به ساده ترین شکل خود بوده است .
1-1- دوره هخامنشیان
بررسی تاریخ تحول اداری ایران را با ورود آریان ها به فلات ایران شروع می کنیم و از مطالعه ی زندگی و سرگذشت بومیان این سرزمین صرف نظر می نمائیم .
آریان ها یا آریائی ها که شاخه ای ازمردمان هند و اروپائی بودند و درآسیای میانه زندگی می کردند ، در حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح ، از گروه اصلی خود ، جدا شده و به سوی سرزمین ایران حرکت کردند و در این جا زندگی نوینی را آغاز نمودند .
سازمان اجتماعی آریان ها ، از روحانیون جنگ آوران و برزگران ترکیب یافته و اداره ی خانوارها ، بر قدرت پدر یا بزرگتر خانواده مبتنی بود . سلسله مراتب سازمان اجتماعی بدین ترتیب بود که از چند خانواده ، تیره ، از تعدادی تیره یا عشیره قبیله و از چند قبیله یک قوم به وجود می آمد ، که در یک ایالت زندگی می کردند . رئیس هر ایالت شاه و پادشاه ایران ، شاهنشاه خوانده می شد .
برابر نوشته های تاریخی ، در گذشته های دور ، مذهب و زبان آریان ها با هندی ها یکی بود . تا این که آن ها مذهب خود را جدا کرده و به وجود خیر و شّر اعتقاد پیدا کردند ، بدین ترتیب که خوبی هائی مانند : روشنائی ، باران و غیره را به خیر و بدی هائی مانند : تاریکی ، خشک سالی ، ناخوشی و مرگ را به شرّ نسبت می دادند . با گذشت زمان مذهب آن ها کامل تر شد و باور کردند که خداوند خوبی ها « اهورامزدا » و خدای « اهریمن » است .
در آن زمان زردشت پیامبر آن ها و اوستا کتاب مقدس او بود که گفته اند بیست و یک کتاب بوده و به خط طلا بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود که پس از پایان کار سلسله ی هخامنشی ، آن کتاب ها از میان رفته و قسمتی کوچکی از آن ها باقی مانده است .
1
1- تاریخ اداری قبل از اسلام ایران
در بررسی سازمان های اداری پیش ازاسلام ایران، توجه به دو نکته ی زیرین لازم به نظر می رسد :
آگاهی های ما از گذشته های تاریخی دور ایران بسیار اندک بوده و مبتنی است بر بررسی - های دو قرن نزدیک دانشمندان اروپایی و شرق شناسانی مانند « سیلوستر دوساسی » پایه گذار مطالعه های شرق شناسی فرانسه (1793) و برنوف ، کاشف مبانی علمی ( 1830 ) .
در ایران باستان مانند دیگر کشورهای جهان ، مردم زندگی ابتدائی داشته و پای بند اصول اخلاقی جامعه بوده و در نتیجه سازمان های اداری ساده و رئیسان قبیله ها ، مرجع داوری و حل اختلاف بوده اند که در این صورت ، مهمترین کار دولت جمع - آ وری مالیات ها به ساده ترین شکل خود بوده است .
1-1- دوره هخامنشیان
بررسی تاریخ تحول اداری ایران را با ورود آریان ها به فلات ایران شروع می کنیم و از مطالعه ی زندگی و سرگذشت بومیان این سرزمین صرف نظر می نمائیم .
آریان ها یا آریائی ها که شاخه ای ازمردمان هند و اروپائی بودند و درآسیای میانه زندگی می کردند ، در حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح ، از گروه اصلی خود ، جدا شده و به سوی سرزمین ایران حرکت کردند و در این جا زندگی نوینی را آغاز نمودند .
سازمان اجتماعی آریان ها ، از روحانیون جنگ آوران و برزگران ترکیب یافته و اداره ی خانوارها ، بر قدرت پدر یا بزرگتر خانواده مبتنی بود . سلسله مراتب سازمان اجتماعی بدین ترتیب بود که از چند خانواده ، تیره ، از تعدادی تیره یا عشیره قبیله و از چند قبیله یک قوم به وجود می آمد ، که در یک ایالت زندگی می کردند . رئیس هر ایالت شاه و پادشاه ایران ، شاهنشاه خوانده می شد .
برابر نوشته های تاریخی ، در گذشته های دور ، مذهب و زبان آریان ها با هندی ها یکی بود . تا این که آن ها مذهب خود را جدا کرده و به وجود خیر و شّر اعتقاد پیدا کردند ، بدین ترتیب که خوبی هائی مانند : روشنائی ، باران و غیره را به خیر و بدی هائی مانند : تاریکی ، خشک سالی ، ناخوشی و مرگ را به شرّ نسبت می دادند . با گذشت زمان مذهب آن ها کامل تر شد و باور کردند که خداوند خوبی ها « اهورامزدا » و خدای « اهریمن » است .
در آن زمان زردشت پیامبر آن ها و اوستا کتاب مقدس او بود که گفته اند بیست و یک کتاب بوده و به خط طلا بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود که پس از پایان کار سلسله ی هخامنشی ، آن کتاب ها از میان رفته و قسمتی کوچکی از آن ها باقی مانده است .
2
در این دوران شاه مرکز قدرت ها بود ، امتیاز را او می داد ، قانون ها از او ناشی می شد ، فرمانده کل قوا بوده و رئیس کل تشکیلات کشوری به حساب می آمد ، رئیس مذهب نیز بود ، زیرا پادشاه هخامنشی خود را نماینده اهورامزدا ( خداوند ) در روی زمین می دانست . چنان که داریوش در سنگ نبشه ی نقش رستم می گوید : « چون اهورامزدا دید کار زمین مختل است آن را به من سپرد و من آن را به ترتیب صحیح در آوردم » .
گسترش و بزرگی امپراطوری هخامنشیان ( 550 تا 230 قبل از میلاد ) . مشکل ادرای و سازمانی تازه ای در زمینه ی برقراری ارتباط ، میان واحد های مختلف مملکتی به وجود آورد و کنترل سازمان های دولتی را که از مدیترانه به پنجاب و از نیل به ترکستان گسترده شده بود دشوار ساخت .
برای رفع این مشکل ، شبکه ی راهها به وجود آمد که پایتخت را به دورترین نقطه های مرزی مربوط می ساخت و در رشد بازرگانی داخلی و خارجی ایران ، تاثیر به سزایی داشت . اقتصاد پولی در ایران آغاز شد و نوعی تمرکز سیاسی و عدم تمرکز اداری ایجاد گردید ، بدین ترتیب که سیاست های مربوط به تمامی کشور در پایتخت گرفته می شد ، در حالی که تصمیم -های محلی به حکومت های محلی و ساتراپ ها سپرده شده بود .
پارسی ها ، بالا بردن سطح فرهنگ و تمدن سرزمین های تصرف شده را وظیفه خود می – دانستند و با مردمان آن ها به مهربانی رفتار می کردند و در ارائه ی خدمات عمومی مانند ایجاد راهها و شبکه های آبیاری پیش قدم بودند ، چنان که داریوش در تکمیل کانال نیل کوشش کرد
( 521 – 458 ق.م ) تا کشتی های بتوانند از مصر به ایران و هند ، رفت و آمد نمایند .
قابل ذکر است که بر روی استوانه ای از گل که در حدود 65 سال پیش در بین النهرین پیدا شده ، به خط بابلی و به فرمان کورش کبیر اولین منشور آزادی ملت ها نوشته شده است ، این فرمان در سال 550 ق.م صادر گردیده و به موجب آن یهودیان پس از70 سال اسیری به وطن خود بازگشتند که این رویداد در تورات نیز آمده است .
با توجه به آن چه که در بالا آمد و نوشته های گزنفون در کتاب تربیت کورش ، می توان برداشت کرد که پارسی ها به آموزش کارمندان ، پیش از ورود به سازمان و هم چنین آموزش
ضمن خدمت توجه داشته و شالوده ترفیع بر شایستگی و لیاقت کارکنان استوار بوده است .
در نهایت به نظر برخی از دانشمندان مدیریت ، ایرانیان باستان ، در مدیریت و اداره ی سازمان های بزرگ ، چنان استعداد و توانائی از خود نشان دادند که مقدونی ها ، عرب ها و مغول ها ، پس از پیروزی ناگزیر شدند که شغل های مهم و حساس مملکتی را به آنان بسپارند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
2
ناهمواریهای اروپا چگونه است ؟
موقعیت اروپا :
اروپا از کم جمعیت ترین قاره های جهان است.
قاره ی اروپا را می توان دنباله ی قاره ی پهناور و مرتفع آسیا دانست و به همین دلیل برخی از جغرافی دان ها دو قاره ی آسیا و اروپا را یک قاره دانسته و آن را اوراسیا گفته اند.
رشته کوه های اورال به عنوان یک مرز طبیعی این دو قاره را از یکدیگر جدا می سازد.
اروپا در منطقه ی معتدل قرار گرفته و بیشتر قسمت های آن دارای آب و هوای مساعد و زمین های قابل کشاورزی است.
اروپا قاره ای کوچک اما پر جمعیت است.
به نقشه مقابل خوب دقت کنید . کادر را حرکت دهید.
3
موقعیت و اسامی رود ها، کوهها ،دریاها و اقیانوس ها و ... را خوب به خاطر بسپارید.
( اقیانوس اطلس ، اقیانوس منجمد شمالی ، کوه های اورال ، دریای مدیترانه ، کوه های آلپ، تنگه جبل الطارق ، دریای سیاه ، پیرنه، شبه جزیره ی اسکاندیناوی ، ایسلند ، دریای شمال )
4
تاریخ اروپا در قرون وسطا
قرون وسطا که بین قرن پنجم تا پانزدهم میلادی است از اواخر دوره ساسانی و ورود اسلام به ایران شروع می شود و تا پایان دوره تیموریان در اروپا ادامه دشته است و علت این نامگذاری آن است که از نظر اروپاییان این دوره بین دو دوره از تاریخ آنها یعنی قرون قدیم یا باستان و قرون جدید قرار گرفته است .
پیشوایان مسیحی از قرن پنجم به تدریج قدرت پاپ را به اندازه ای افزایش دادند که پادشاهان نیز مطیع آنان شدند و حتی در مراسم تاج گذاری تاج را از دست آنها می گرفتند حاکمیت رهبران مسیحی با انتشار عقاید خرافی و اقدامات سخت گیرانه آنها باعث عقب ماندگی اجتماعی ، اقتصادی ، علمی ، و فرهنگی اروپاییان شد . و فئودالها با استخدام افراد بیکار که نام آنها را شوالیه می گذاشتند به فکر توسعه زمینها و املاک خود بودند و آنها به بهبود زندگی مردم و پیشبرد علم و دانش کم تر توجه می کردند نیروی نظامی فئودال ها ، شوالیه ها بودند .
جنگ های صلیبی:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ , فرهنگ و باورهای دین کهن ایرانیان
نام راستین اشو زرتشت بنیانگذار یکتاپرستی ایرانیان
شادروان "دستور دالا" پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمی دانیم .
از سروده های به جای مانده از زرتشت ( گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است . اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد - زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند . که در مجوعه "زرین روشنایی" ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است .
سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده می شود . او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای همچون پسر خدا - نور خدا و . . .نکرد . با اندیشه کردن در سروده های گات ها ما در می یابیم که او انسانی برجسته - دانا - خردمند - یکتا پرست و بی ادعا است . او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت می کند و آنان را از راه خطا سرزنش می کند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمی دهد . هرگز فرمان جهاد در راه خدا برای کشتار گمراهان را نمی دهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید . او تنها آموزه های خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل می کند که به دلیل وسعت تاریخی اش زمانش بر همگان پوشیده است .
بستگان زرتشت
از روی گات ها متوجه می شویم که او از خویشاوندانش به نام خاندان اسپنتمان هیچداسب نام می برد . از دختر خردمندش پوروچیستا به معنی پر بینش نام می برد و در جای دیگر از میدیوماه سپنتمان که گویا پسر عمویش است . در کتاب دساتیر زرتشت را به خاندان مه آبادیان که هزاران سال پیش از کیومرث پیشدادی است نسبت داده است . خود کیومرث به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد .
یاران نزدیک زرتشت
شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی ار پذیرفت . زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می رسد . فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند . گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد . خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند ( در ترکستان کنونی ) از یاران نزدیک زرتشت بودند . یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده اند .
گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی می باشد . اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند .
گروه دوم ورزن می باشد که به کسانی گفته می شود که در حلقه قرار دارند . آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند . به آنان انجمنیان نیز گفته اند .
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می شود . که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می شدند . آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند .
بدخواهان زرتشت
زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود . بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معبادی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز می باشد . آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیسا ها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد . این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده می شدند . کوی از همان کی پارسی است ( مانند کی آرش - کی گشتاسب ) که شاه معنی میداده است . آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند .
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند . از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است . زرتشت در سروده هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند . جایی دگیر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بیگناه ریخته اند .
لهجه و زادگاه زرتشت
دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است : گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است . این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است . زرتشت از خاندانهایی نام می برد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است . در تمامی سروده های او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده می شود . وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ ( شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی . . . ) بوده است . گفتگوی ها اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است . شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق :
تاریخ ، جغرافیا و زندگی عمومی مردم طالقان
استاد راهنما :
سرکار خانم سهرابی
محققان :
رضا پارسای
علیرضا اعلائی
بهار 86
طالقان از آغاز تا اسلام
هزاران سال پیش یکدسته از مردم فقیر اما نیرومند و دلیر در نواحی شمال ایران سکونت گزیدند و این عده که در نوشته های مورخین مارد یا امارد نامیده می شوند ابتداء در اکثر کشورهای آسیای باختری پراکنده بودند و بتدریج در اثر فشار قبایل مختلف در منطقه ای متمرکز گردیدند .
از وضع زندگی و اوضاع اجتماعی و دینی این گروه اطلاعات دقیقی در دست نیست و همینقدر معلوم است که قومی چادر نشین و بیابانگرد بودند و در درون غارها و شکاف کوهها زندگی می نمودند و غذای آنان از گوشت حیوانات تأمین می گردید .
پیرنیا بنقل از کنت کورث می نویسد که زنان آنان فاقد صفاتی می باشند که از خصائص زنهاست یعنی ظرافت و لطافت ندارند و لباس آنان تا زانو نمی رسد موهای سرشان راست ایستاده و فلاختی بر سر دارند که هم زینت و هم اسلحۀ آنهاست .
بعضی از مورخین سه طایفه مشهور دیگر یعنی طایفۀ تپوری و گیل و کادوزی یا کادوسی را شعبه ای از مارد می دانند . دسته ای نیز کادوزیها را از اعقاب طایفۀ گیل می پندارند .
این گروه از اوایل قرن ششم قبل از میلاد استقلال داشته و از هیچیک از پادشاهان چه قبل از اسلام و چه بعد از آن پیروی ننمودند .
حدود سرزمین آنها از خاور بگرگان و استان خراسان و از شمال بدریای خزر و از باختر بلنکران و از جنوب خاوری به سمنان و دامغان و بسطام و از جنوب باختری به قزوین ( کسپین ) محدود می گردید .
بعضی از مورخین حوزۀ زندگی ماردها را بین تپوریها که در مازندران سکونت داشتند و کادوزیان که در گیلان زندگی می کردند تعیین می نمایند .
با توجه بحدود زندگی ماردها و اینکه سفیدرود را نیز در قدیم امارد می نامیدند می توان گفت تاریخ طالقان از حوادث زندگی این قوم جدا نبوده و در هر حال مطالعه در زندگی ماردها مطالعه در اوضاع و حوادث تاریخی و مذهبی و اجتماعی مردم این منطقه نیز می باشد .
از مجموع گزارش مورخین پیداست که طالقان از زمان اسکندر ( 330 ق م ) تا دوران سلطنت قباد ( 496 م ) در دست خاندان جشنسف بوده است و در نامه تنسر جشنسف شاه و شاهزاده طبرستان و فدشوارگر ( گیلان و دیلمان و رویان و دماوند ) نامیده می شود و پس از انقراض آل جشنسف کیوس ( کیوش ) پسر یزرگ قباد بحکومت
این ولایت منصوب گردید و پس از آنکه کیوس بدست برادرش انوشیروان کشته گردید فرمانروائی این ناحیه بآل قارن یا سوخرائیان داده شد .
در سال 22 هجری یعنی پس از گسسته شدن رشته استقلال ایران از دیلمان مردی بنام موتا ( مورتا ) برای راندن تازیان با نعیم بن مقرن بجنگ پرداخت ولی موتا پس از نبرد سختی شکست خورده و کشته شد تازیان ری و قزوین را گشودند اما از حدود قزوین خارج نگشته آنجا را برسم دوره ساسانیان ساخلوگاه خود ساختند همینکه امپراطوری اسلام دچار دودستگی گردید و جنگ جمل و صفین پیش آمد دیالمه از کوهستان خود بسمت قزوین هجوم آوردند تازیان را از آن نواحی بیرون کردند بنی امیه و سپس بنی عباس لشکریانی بسوی دیالمه و بخشهای مختلف طبرستان که عبارت بودند از رویان ( طالقان در بخش جنوب رویان قرار داشت ) . مازندران . رستمدار . فدشوارگر . فیروزکوه قصران ( شمیرانات و لواسانات ) دماوند فرستادند . این جنگلها ساکنین اطراف دریای خزر را زودتر تسلیم اعراب نمود و در سال 22 هجری مردم مازندران بدستور و تدبیر فرخان اصفهبد اصفهبدان طبرستان با تازیان صلح نمودند و بدرخواست آنان ( اسلام یا جزیه ) گردن نهادند اما آنانیکه در رشته کوههای البرز زندگی می نمودند تازیان را بسر زمین خود راه ندادند .
طالقان و نهضت جنگل
در سال 1333 ه با بر افروخته شدن آتش جنگ جهانی اول و نفوذ قوای بیگانه بداخل خاک ایران در شمال این سرزمین یک نهضت چریکی که بعدها به قیام جنگل شهرت یافت شکل گرفت که یکی از اعضاء مؤثر و سازمان ده آن دکتر ابراهیم حشمت فرزند میرزا عباسقلب حشمت الاطباء شهر اسری بوده است .
جنگلیها این مبارزه را با نام و رهبری هیئت اتحاد اسلام دنبال نمودند و با اعدام دکتر حشمت دوران فرمانروائی هیئت اسلام که بعدها به کمیته اتحاد اسلام تغییر نام داده بود بپایان میرسد و بفاصله کوتاهی حکومت جمهوری شوروی ایران جانشین آن می گردد . تردیدی نیست که نقش مردم طالقان در این دوران حساس با پیوندهای دیرینه ای ارتباط می یابد که امید است روزی با بدست آمدن اسناد و یادداشتهای بیشتر در این باره اطلاعات سودمندتری در اختیار قرار گیرد و عجالةً آنچه را که می توان در این باره گفت آنست که در منابع تاریخی با نام گروهی از مردم طالقان که در حوادث انقلاب گیلان و مقاومت در برابر بیگانگان از آغاز قرار داد تقسیم ایران ( قرار داد 1907 ) و سازماندهی قیام جنگل با آزادیخواهان همکاری داشته اند برخورد می کنیم که عبارت بودند از :
1 – دکتر ابراهیم حشمت که در چهارم اردیبهشت 1298 – در میدان قرق کارگزار رشت اعدام شد و در مسخد چله خانه دفن گردید .
2 – علی طالع میری – در رشت سکونت داشته از جمله اعضاء شورای جنگل و مسئول خوار و بار و تهیه اسلحه برای جنگلیها بود و در تجارتخانه ای به کار اشتغال داشت .
3 – حاج نظر علی میری که موجب آشتی میان دکتر حشمت و امیر اسعد تنکابنی گردیده و در تنکابن به تجارت می پرداخت .
4 – شیخ محمود طالقانی که موجب پیوستن خوانین دیلمان بجنگل گردید و در سیاهکل به وعظ و تبلیغ می پرداخت .
5 – میرزا علی خان پسر فضل اله شهر اسری از خویشاوندان دکتر حشمت که در تسخیر تهران هم همراه بود مدتی نیز رئیس شهربانی ساری گردید و بایفرم خان به زنجان رفت و رئیس شهربانی این شهر شد و پس از تجاوز روسها به این شهر اعدام گردید .
6 – میرزا غفار خان برادر میزا علی خان و پسر فضل اله بعد از انقلاب مشروطه برای مدتی حکمران قم گردید .
7 – سهرابخان پسر میرزا خلیل طالقانی در دوران ریاست شهربانی میرزا علی خان در زنجان معاون انتظامات شهری بود .
8 – عبد اله خان کرکبودی – چریک نظام ملی جنگل و از جمله مجاهدین در دستگیری محسن خان امین الدوله در لشت نشا بوده است که در کرکبود بکار زراعت اشتغال داشت و پس از پایان کار جنگل کارمند یکی از ادارات دولتی گردید .
9 – میرزا ابراهیم نسائی که کشاورز و معلم در روستاهای گیلان و انباردار جنگل در گیلاس شرق و از جمله همراهان قوای جنگل در دستگیری محسن امین الدوله در لشت نشا بود و پس از پایان کار جنگل به روستا نساء طالقان رفته و بکار معلمی و زراعت پرداخت .
10 – خدابخش اوانکی – کشاورز و پیک جنگل بوده است و پس از استقرار دکتر حشمت در بخش شرقی گیلان پیک مخصوص وی بطالقان بود .
جز این گروه با نام تعدادی از سوهانیها وکشی ها و کشرودیها و گورانیها آشنا هستیم که از حضورشان در نهضت جنگل و همکاری آنان با دکتر حشمت نام برده شده است .
جنگلیها از دلبستگی مردم طالقان به نهضت جنگل آگاه بودند که یارآور می شوند میرزا پس از ورود بلاهیجان و مشورت با دکتر حشمت تصمیم گرفتند از راهی امن به طرف لاهیجان رفته و از آنجا خود را بمناطقی برسانند که بتوانند قوای خود را جمع و جور نمایند اما پیشنهاد دکتر با مخالفت احسان اله خان و خالو قربان روبرو گردید .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 61 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه
عصر سلطنت ناصرالدین شاه عصر تاریک و شرم آوری از تاریخ ایران است. عصری است مملو از ظلم و ستم و جنایت و دورهای است آکنده از جهل و بی خبری. توده های وسیع مردم بسیواد بودند و نادان و شاه و درباریان از این بیسوادی و جهل حداکثر استفاده را می بردند. میر غضبهای شاه آماده بودند تا هر زمان که او فرمان دهد جان انسانهایی را بگیرند و اجساد آنها را «برای عبرت دیگران» در جلوی یکی از دروازه های شهر بیاوزیند.
نفوذ بیگانگان
در دوره قاجاریه و مخصوصا در عصر ناصرالدین شاه، اقتصاد ایران در انحصار دو دولت استعمارگر روسیه و انگلستان بود. این دو کشور برای استفاده هر چه بیشتر از منابع و سرشار و ثروت عظیم میهن ما به رقابت پرداخته بودند. شرکت های تجرای بیگانه، از جمله شرکت های انگلیسی و روسی در بیشتر شهرهای ایران شعبه هایی دایر کرده و به خیرید و فروش مشغول بودند. این امر برای بازرگانان ایرانی محدودیت بسیاری ایجاد می کرد و چون نمی توانستند با سرمایه داران بزرگ خارجی رقابت کنند، روز به روز تنگدستی آنان افزوده می شد و رو به ورشکستگی می نهادند.
از عصر امیرکبیر تا عصر امین السلطان
2
محمد شاه قاجار در ششم شوال 1264 هجری قمری (4 سپتامبر 1848 میلادی) درگذشت. ناصرالدین میرزا ولیعهد که از یک سال پیش فرمانروایی آذربایجان را به عهده داشت دوازده روز بعد از مرگ پدرش در تبریز خود را پادشاه نامید و روز بعد همراه میرزا تقی خان برگزید.
ناصرالدین شاه سلطان مراد میرزا حسام السلطنه را مامور فتح هرات کرد. این شهر پس از شش ماه محاصره در 25 صفر 1273 ه.ق به وسیله سپاه ایران گشوده شد. دولت استعمارگر انگلیس که مایل نبود هرات در دست ایرانیان باقی بماند به ایران اعلان جنگ داد و نیروهایی را با کشتیهای جنگی به جنوب فرستاد. پس از تصرف جزیره خارک سربازانی را در بوشهر پیاده کرد و آنها را به سوی خرمشهر (محمره) فرستاد. بندر بوشهر صحنه جنگ بین قوای ژنرال سرجیمز اوترام و قوای میرزا محمدخان قاجار که مامور جلوگیری از قوای انگلیس بود، شد. میرزا محمدخان در این جنگ شکست خورد و ناصرالدین شاه وحشتزده، از میرزا آقاخان نوری خواست که مقدمات صلح را با انگلستان را فراهم کند.
میرزا آقاخان نوری، فرخ خان امین الدوله را مامور ساخت که به پاریس برود و در آنجا آمادگی ایران را به مصالحه اعلام نماید. در پاریس با وساطت ناپلئون سوم معاهده ای ننگین بر ایران تحمیل شد. این معاهده که در سال 1273 هـ . ق (1857 میلادی) به امضاء طرفین رسید شامل مواد زیر بود:
4
ایران، هرات و تمام خاک افغان را تخلیه کند
انگلیس، خرمشهر و بوشهر را تخلیه نماید.
ایران از کلیه دعوی خود نسبت به هرات و سرزمین افغانستان صرف نظر کرده و از حکام و رؤسای شهرهای افغانستان مطالبه ضرب سکه و خواندن خطبه به نام شاه ایران ننماید.
ایران از دخالت در امور افغانستان خودداری نموده و هرات را افغانستان مستقل بشناسد.
در صورت وقوع اختلاف بین ایران و افغان، ایرن متعهد می شود که رفع اختلافات را به حکمیت دولت انگلیس واگذارد.
برکناری مرزا آقاخان نوری
ناصرالدین شاه در محرم سال 1275 هـ . ق میرزا آقاخان نوری را از صدارت برکنار کرد و خود زمام امور را در دست گرفت. او به تقلید کشورهای اروپایی چند وزارتخانه مانند وزارت خارجه، وزارت داخله، وزارت جنگ، وزارت مالیه، وزارت علوم و وزارت وظایف را تاسیس کرد. اداره مالیه را به عهده میرزا یوسف مستوفی الممالک آشتیانی گذاشت. میرزا محمد خان (که در بوشهر از قوای انگلیس شکست خورد) به وزارت جنگ منصور گردید و لقب سپهسالاری به او داده شد. میرزا سعید خان انصاری (موتمن الملک) نیز به سمت وزارت خارجه برگزیده شد.
میرزا محمد خان سپهسالا در سال 1280 هـ . ق مامور شد که ترکمن های استراباد را که دست به طغیان زده بودند آرام سازد. قشون دولتی ایران در این نبرد پیروز شد و سپهسالار با پیروزی به تهران بازگشت و همین امر بر محبوبیت او نزد شاه افزود و یک سال بعد وی را به مقام صدارت رساند و به لقب «سپهسالار اعظم» ملقب گردید.
4
مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا
در سال 1290 هـ . ق با اصرار و تشویق سپهسالار، ناصرالدین شاه با جمعی از رجال درجه یک به اروپا سفر کرد.
در این سفر سلطنتی از کشورهای روسیه، آلمان، بلژیک، انگلیس، فرانسه، سوئیس، ایتالیا و اتریش دیدن کردند. شاه و صدراعظم در این سفر تاریخی با سران ممالک و رجال سیاسی آن کشورها گفتگو داشتند. دیدن کارخانه های گوناگون صنعتی تاسیسات نظامی و برخی تاسیسات اجتماعی نیز جزو پروگرام (برنامه) عمومی سفر به آن ممالک بود.
سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 498 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تاریخ بیهقی
بریده ای از تاریخ بیهقی
معرفی کتاب
تاریخ نگارش در حدود 450 ـ 460 هـ .
«ابوالفضل محمد بن حسین کاتب بیهقیِ نوزده سال منشی دیوان رسائل غزنویان بود و تاریخ عمومی جامعی در بازه دنیای معلوم عصر خود نوشته بود که بگفته بعضی سی مجلد بوده است و اکنون فقط آنچه راجع بعهد سلطان مسعود غزنوی میباشد در دست است ـ که بتاریخ مسعودی و یا «تاریخ بیهقی» معروف است. بدون گزافگوئی میتوان گفت که تاریخ بیهقی از رهگذر سادگی بیان وصداقت و نثر روان و بیغرضی نسبی مؤلف در ذکر وقایع و روشنی زبان یکی از بهترین نمونههای نثر فارسی است ـ زیرا اگر بگویم بهترین نمونه و شاهکار نثر فارسیست میترسم به تهور فوقالعاده متهم کنند. ابوالفضل بیهقی نوشتن این تاریخ را در سال 451 هـ . ق. آغاز کرد. وی در سال 470 وفات یافت.
در این کتاب مؤلف اسناد و مدارکی آورده که ترجمه از عربی است و غالباً تأثیر نحو عربی در آنها محسوس میباشد.
--------------------------------------------------
ذکر بر دار کردن حسنک وزیر رحمه الله علیه
...فصلی خواهم نبشت، در ابتدای این حال بر دار کردن این مرد و پس بشرح قصه تمام پردازم. امروز که من این قصه آغاز میکنم، در ذیالحجه سنه خمسین وار بعمائه در فرخ روزگار سلطان معظم ابو شجاع فرخزاد بن ناصردین الله، اطالالله بقاؤه و ازین قوم که من سخن خواهم راند، یک دو تن زندهاند، در گوشهای افتاده و خواجه بوسهل زوزنی چند سالست تا گذشته شده است و بپاسخ آنانکه از وی رفت گرفتار و ما را بآن کار نیست، هر چند مرا از وی برآید، بهیچ حال. چه عمر من بشست و پنج آمده و بر اثر وی میبباید رفت و در تاریخی که میکنم سخن نرانم که آن بتعصبی و تر بدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند: شرم باد این پیر را. بلکه آن گویم، که تا خوانندگان با من اندرین موافقت کنند و طعنی نزنند. این بوسهل مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود، اما شرارت و زعارتی درطبع وی مؤکد شد و بآن شرارت دلسوزی نداشت و همیشه چشم نهاده بودی، تا پادشاهی بزرگ و جبار بر
2
چاکری خشم گرفتی و آن چاکر را لت زدی و فرو گرفتی، این مرد از کرانه بجستی و فرصتی جستی و تضریب کردی و المی بزرگ بدین چاکر رسانیدی و آنگاه لاف زدی که: فلان را من فرو گرفتم. و اگر چنین کارها کرد کیفر دید و چشید و خردمندان دانستندی که نه چنانست و سری میجنبانیدندی و پوشیده خنده میزدندی که نه چنانست، جز استادم که او را فرو نتوانست برد، با این همه حیلت، که در باب وی ساخت و از آن در باب وی بکام نتوانست رسید، که قضای ایزد، عزوجل، با تضریبهای وی موافقت و مساعدت نکرد و دیگر که بونصر مردی بود عاقبت نگر، در روزگار امیر محمود، رضیالله عنه، بیآنکه مخدوم خود را خیانتی کرد، دل این سلطان مسعود را رحمه الله علیه، نگاه داشت، به همه چیزها که دانست، که تخت ملک پس از پدر او را خواهد بود و حال حسنک دیگر بود، که بر هوای امیر محمد و نگاه داشت دل و فرمان محمود این خداوندزاده را بیازرد و چیزها بکرد و گفت، که اکفا آنرا احتمال نکنند، تا بپادشاه چه رسد، هم چنانکه جعفر برمکی و این طبقه وزیری کردند، بروزگار هارون الرشید و عاقبت کار ایشان همان بود، که از آن این وزیر آمد و چاکران و بندگان را با زبان نگاه باید داشت، با خداوندان، که محالست روباهان را با شیران چخیدن و بوسهل با جاه و نعمت و مردمش در جنب امیر حسنک یک قطره آب بود از رودی، از روی فضل جای دیگر داشت اما چون تعدیها رفت از وی کسی نماند، که پیش ازین درین تاریخ بیآوردم. یکی آن بود که عبدوس را گفت که: «امیرت را بگوی که من آنچه کنم بفرمان خداوند خود میکنم، اگر وقتی تخت ملک بتو رسد، حسنک را بردار باید کرد». لاجرم چون سلطان پادشاه شد این مرد بر مرکب چوبین نشست و بوسهل و غیر بوسهل درین کیستند، که حسنک عاقبت تهور و تعدی خود کشید و بهیچ حال بر سه چیز اغضا نکنند: الخلل فی الملک و افشاء السر و التعرض و نعوذ بالله من الخذلان.
چون حسنک را از بست بهرات آوردند، بوسهل زوزنی او را بعلی رایض، چاکر خویش، سپرد و رسید بدو، از انواع استخفاف، آنچه رسید، که چون باز جستی نبودی و کار و حال او را انتقامها و تشفیها رفت و بدان سبب مردمان زبان بر بوسهل دراز کردند، که زده و افتاده را نتوان زد و انداخت. مرد آن مردست که گفتهاند: العفو عند القدره بکار تواند آورد و قال الله عز ذکره قوله الحق: «الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین».
و چون امیر مسعود، رضی الله عنه، از هرات قصد بلخ کرد و علی رایض حسنک را ببند میبرد و استخفاف میکرد و تشفی و تعصب و انتقام میبرد، هر چند میشنودم، از علی، پوشیده، وقتی مرا گفت که: «از هر چه بوسهل مثال داد از کردار زشت، در باب این مرد، از ده یکی کرده آمدی و بسیار محابا رفتی.» و ببلخ در ایستاد و در امیر میدمید که: ناچار حسنک را بردار باید کرد و امیر بس حلیم و کریم بود، جواب نگفتی و معتمد عبدوس را گفت، روزی پس از مرگ حسنک، از استادم شنودم که: «امیر بوسهل را گفت: حجتی و عذری باید، بکشتن این مرد را». بوسهل گفت: «حجت بزرگتر از این که
3
مرد قرمطی است و خلعت از مصریان استد، تا امیرالمؤمنین القادر بالله بیآزرد و نامه از امیر محمود باز گرفت؟ و اکنون پیوسته ازین میگوید و خداوند یاد دارد که بنشابور رسول خلیفه آمد و لوا و خلعت آورد و منشور و پیغام درین باب بر چه جمله بود. فرمان خلیفه درین باب نگاه باید داشت». امیر گفت: «تا درین باب بیندیشم».
پس ازین، هم استادم حکایت کرد که: «عبدوس با بوسهل سخت بد بود، که چون بوسهل درین باب بسیار بگفت، یک روز خواجه احمد حسن را، چون از بار باز میگشت امیر گفت که : «خواجه تنها بطارم بنشیند، که سوی او پیغامیست، بر زبان عبدوس.» خواجه بطارم رفت و امیر، رضیالله عنه، مرا بخواند و گفت: «خواجه احمد را بگوی که حال حسنک بر تو پوشیده نیست، که بروزگار پدرم چند دردی در دل ما آورده است و چون پدرم گذشته شد چه قصدها کرد، بزرگ، در روزگار برادرم ولیکن بنرفتش و چون خدای عزوجل بدان آسانی تخت و ملک بما داد اختیار آنست که عذر گناهکاران بپذیرم و بگذشته مشغول نشوم، اما دراعتقا این مرد سخن میگویند، بدان که خلعت مصریان بستد، برغم خلیفه، و امیرالمؤمنین بیآزرد و مکاتبت از پدرم بگسست و میگویند که: رسول را که بنشابور آمده بود و عهد و لوا و خلعت آورده، پیغام داده بود که: حسنک قرمطیست، وی را بر دار باید کرد و ما این بنشابور شنیده بودیم و نیکو یاد نیست. خواجه اندرین چه بیند و چه گوید؟» چون پیغام بگزاردم خواجه دیری اندیشید، پس مرا گفت: «بوسهل زوزنی را با حسنک چه افتاده است، که چنین مبالغتها در خون ریختن او کرده است؟». گفتم: «نیکو نتوانم دانست، این مقدار شنودهام که: یک روز بر سرای حسنک شده بود، بروزگار وزارتش، پیاده و بدراعه، پردهداری بروی استخفاف کرده بود و وی را بینداخته». گفت، «ای سبحانالله، این مقدار شغر را از چه دردل باید داشت؟» پس گفت: «خداوند را بگوی که: در آن وقت، که من بقلعه کالنجر بودم، بازداشته و قصد جان من میکردند وخدای عزوجل نگاه داشت، نذرها کردم و سوگندان خوردم که در خون کس، حق و ناحق، سخن نگویم و بدان وقت که حسنک از حج ببلخ آمد و ما قصد ماوراءالنهر کردیم و با قدرخان دیدار کردیم، پس از بازگشتن بغزنین، ما را بنشاندند و معلوم نه که در باب حسنک چه رفت و امیر ماضی بر خلیفه سخن بر چه روی گفت و بونصر مشکان خبرهای حقیقت دارد از وی باز باید رسید و امیرخداوند پادشاهیست، آنچه فرمود نیست بفرماید، [که اگر بروی قرمطی درست گردد، در خون وی سخن نگویم. بدان که وی را درین مالش که امروز منم مرادی بوده است] و پوست باز کرده. بدان گفتم که وی را در باب من سخن گفته نیاید، که من از خون همه جهانیان بیزارم و هر چند چنینست نصیحت از سلطان بازنگیرم که خیانت کرده باشم، تا خون وی و هیچ کس بنریزد، البته که خون ریختن کاری بازی نیست». چون این جواب باز بردم، سخت دیر اندیشید. پس گفت: «خواجه را بگوی: آنچه واجب باشد فرموده آید». خواجه برخاست و سوی
5
دیوان رفت و در راه مرا گفت که: «عبدوس، تا بتوانی خداوند را بر آن دار که خون حسنک ریخته نیاید، که زشت نامی تولد گردد». گفتم: «فرمانبردارم» و بازگشتم و با سلطان بگفتم. قضا در کمین بود، کار خویش میکرد و پس ازین مجلسی کرد. با استادم، او حکایت کرد که در آن خلوت چه رفت. گفت که: «امیر پرسید مرا، از حدیث حسنک و پس از آن حدیث خلیفه و آنچه گوئی در دین و اعتقاد این مرد و خلعت ستدن از مصریان؟ من در ایستادم و حال حسنک و رفتن بحج، تا آنگاه که از مدینه بوادی القری باز گشت، بر سر راه شام و خلعت مصری بگرفت و ضرورت را ستدن و از موصل راه گردانیدن و ببغداد باز نشدن و خلیفه را بدل آمدن که مگر امیرمحمود فرموده است. همه بتمامی شرح کردم. امیر گفت: «پس از حسنک درین باب چه گناه بوده است؟ که اگر راه بادیه آمدی در خون آنهمه خلق شدی»، گفتم: «چنین بود ولیکن خلیفه را قرمطی خواند و درین معنی مکاتبات و آمد و شد بوده است و امیرماضی، چنانکه لجوجی و ضجرت وی بود، یک روز گفت: «بدین خلیفه خرف شده بباید نبشت که: من از بهر قدر عباسیان انگشت در کردهام، در همه جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آمد و درست گردد بر دار میکشند و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطیست، خبر بامیرالمؤمنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پروردهام و با فرزندان و برادران من برابر است و اگر وی قرمطیست من هم قرمطی باشم». هر چند آن سخن پادشاهانه نبود، بدیوان آمدم و چنان نبشتم، نبشتهای که بندگان بخداوندان نویسند و آخر پس از آمد و شد بر آن قرار گرفت که آن خلعت، که حسنک استده بود و آن طرایف، که نزدیک امیر محمود فرستاده بودند، آن مصریان، با رسول ببغداد فرستد، تا بسوزند و چون رسول باز آمد، امیر پرسید که: آن خلعت و طرایف بکدام موضع سوختند؟ که امیر را نیک درد آمده بود که حسنک را قرمطی خوانده بود، خلیفه، و با آن وحشت وتعصب خلیفه زیادت میگشت، اندر نهان نه آشکارا، تا امیر محمود فرمان یافت. بنده آنچه رفته است بتمامی باز نمود». گفت: «بدانستم».
پس ازین مجلس نیز بوسهل البته فرو نایستاد از کار، روز سه شنبه بیست و هفتم صفر، چون بار بگسست، امیر خواجه را گفت: «بطارم باید نشست، که حسنک را آنجا خواهند آورد، با قضاه و مزکیان، تا آنچه خریده آمده است، جمله بنام ما قباله نوشته شود و گواه گیرد، بر خویشتن». خواجه گفت: «چنین کنم» و بطارم رفت و جمله خواجه شماران و اعیان و صاحب دیوان رسالت و خواجه ابوالقاسم کثیر، هر چند معزول بود، اما جاهی و جلالی عظیم داشت و بوسهل زوزنی و بوسهل حمدوی، همه آنجای آمدند و امیردانشمند بنیه و حاکم لشکر راو نصر چلف را آنجای فرستاد و قضاه بلخ و اشراف و علما و فقها و معدلان و مزکیان و کسانی که نامدار و فراروی بودند، همه آنجای حاضر بودند و نوشتند و چون این کوکبه راست شد من، که بوالفضلم و قومی بیرون طارم، بدکانها بودیم، نشسته در انتظار حسنک. یک ساعت بود که حسنک پیدا آمد بیبند جبهای داشت، حبری، رنگ با سیاه میزد، خلقگونه و دراعه و ردائی سخت پاکیزه و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسی روابط اجتماعی
اکثر محصولات صنعتی تولید شده یا در حال تولید و یا در دست بررسی و طراحی، بخاطر و برای انسان و در رابطه تنگاتنگ با انسان عصر حاضر و آینده است. بررسی روابط اجتماعی انسان در رابطه با آن تولید و یا طرح از مراحل مهم تحقیقات در یک پروژه است.
آگاهی کافی در این مرحله به طراح کمک میکند تا به اطلاعات مناسب و با شناخت و بینش دست به طراحی آن محصول بزند. یک طراح صنعتی پیش از هر گونه فعالیت طراحی ابتدا باید انسان و روابط انسانی که در رابطه با آن طرح میباشد را شناسایی کند.
این رابطه ثابت کرده که طرحها و محصولاتی که بدون توجه به تحقیقات اجتماعی تولید شدهاند عموماً شکست خورده و آن طرح با ناکامی مواجه گردیده است و با نشناختن استفادهگر، او را دچار آزردگی روانی و جسمی نموده است. از آنجائیکه از اهداف طراحان صنعتی در نظرگیری خواستها، آمال و آرزوهای استفادهگر و همچنین صاحبان و سرمایهگذاران صنعت میباشد، این عدم شناخت باعث بروز شکست در تولید و استفاده محصولات میگردد.
تاریخ میز در ایران
در کشور ما صنعت مبلمان از دیرباز با میزهای کوتاه تحریر بسیار نفیس متداول و مرسوم بوده است و در دوره صفویه بخصوص مبلمان خاتمکاری و منبتکاری شده به حد اعلای ترقی خود میرسد و این صنعت تاکنون در بعضی از مبلمانهای گرانقیمت به کار میرود و شاهکارهایی را بهوجود میآورد. نمونه آن میز منبت و خاتمکاری نفیس استاد کریمی است که در نمایشگاه بینالمللی بروکسل به معرض نمایش گذاشته شد. ولی باید در نظر داشت که در کشور ما تا چندی پیش صنایع مبلمان مخصوص اماکن مقدسه (میز و جاکتابی و منبر) و قصرهای سلاطین (تخت سلطنت و مبلمان داخلی قصرها) بود. اگر بخواهیم توسعه تاریخی میز را مورد بررسی قرار دهیم باید صنایع مبلمانسازی را بررسی کنیم و سپس به خود میز پرداخته شود.
قبل از ظهور فرهنگ غربی در اقصینقاط ایران نشستن روی قالیهای زیبا و نفیس مرسوم بوده است و مبلسازی چندان رونق نداشت. حتی تا اواخر دوره قاجار فقط در منازل معدودی از افراد سرشناس مبلمان مخصوص پارچههای منگولهدار به سبک دربار فرانسه وجود داشت که اغلب از خارج وارد میشد ولی پس از این دوره و با ساختن خانههای جدید و نفوذ این فرهنگ صنعت مبلسازی روبه ترقی نهاد.
در اینجا بود که استاد کارهای ایرانی با تلفیق روشهای ایرانی و اروپایی مبلهای گرانقیمتی ساختند. این مبلها در ابتدا از چوب گردو بود و بعدها از چوبهای دیگر مانند نارون و چوبهای روشن مثل افرا، راش، ملج هم مورد استفاده قرار گرفت.
زمانی مبلسازی در کارگاههای کوچک انجام میشد ولی پس از مدتی با عرضه تخته فیبر در اغلب موارد و به خصوص در ساختن قفسه لباس و میز این فراورده جدید جایگزین تختههای چوب شده، درها و نمای اینگونه محصولات از فیبر ساخته، کارخانههای بزرگتری ایجاد شد.
مبلسازان با استعمال ورنی مخصوص که به آن «شاندالوس» میگویند مبلهای روشن و درخشانی ساختند که مورد پسند بازار قرار گرفت و به خصوص میز تحریر و میزهای نهارخوری و قفسه لباس توسط افراهای بانقوش پرمگس بسیار مورد توجه واقع شد. بعداً «فورمیکا» وارد بازار ایران شد. که نقوش آن گاهی تقلیدی از چوبهای مخصوص مبل مانند گردو و افرای ماهاگونی و گاهی دارای نقوش مرمری بوده و این ماده برای روکش کاری اغلب صنایع مبلمان مورد استفاده قرار میگرفت.
نتیجه گیری
در سالهای اخیر با عرضه تختههای فشرده نئوپان و مزایای فراوانی که این فراورده نو دارد در اغلب توکاریهای مصنوعی چوب و به خصوص صفحه میزهای تحریر و نهارخوری و بدنه قفسهها و غیره از این ماده استفاده میکنند. با بررسی تاریخچه میزها به این نتیجه میرسیم که مهمترین و اساسیترین جنبههایی که جلبنظر میکند جنبههای تزئینی و کندهکاریهایی است که روی میز انجام میگرفته است. با گذشت زمان هرچه به طرف تفکر صنعتی پیش میرویم از کندهکاریهای سنتی کاسته میشود و جنبه عملکردی میز افزایش مییابد.
میزها به طرف تخصصی شدن پیش میروند و کمکم میزی خاص میشوند. مثلاً میز کامپیوتر، میز چرخ خیاطی، میز تدوین و … که در آنها مکانیزمهایی تعبیه شده و قسمتهایی از میز متحرک شده است. این مسائل نشاندهنده رشد فکری و ظهور طراحان صنعتی در عرصه کار میباشد. مهمترین ارتباطی که در آنالیز تاریخی میتوان درنظر گرفت استفاده از روشهای فرمی و تفکری است که طی سالیان دراز رشد کرده و به ما رسیده و ما از میان فرمها و تفکرات پیشین مناسبترین آنها را که منطبق با نیازهایمان است انتخاب نموده و با تجزیه و تحلیلهایی که روی آنها انجام میدهیم، در صورت لزوم از آن تفکرات استفاده میکنیم.
آنالیز استاندارد
جهت اطمینان از تولید در تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و استفاده بهینه از تولید به رعایت قوانین و موازین احتیاج داریم که باید از طرف مراجع صالح و مطلعی ارائه شده و به صورت قانون مدون درآمده باشد. در هر کشور صنعتی مؤسسه و یا وزارتخانهای مسئول وضع و تدوین این قوانین و مقررات و موازین است که اینکار را با استفاده از تخصص و تجارب دانشمندان و مهندسین رشتههای مختلف علمی انجام میدهند و اجرای دقیق آنرا در واحدهای تولیدی و صنعتی برعهده دارند. در کشور ما مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی این امور را انجام و نظارت لازم را صورت میدهد. این مؤسسه از اعضای سازمان بینالمللی استاندارد میباشند و در اجرای وظائف خود از آخرین پیشرفتهای علمی و فنی و صنعتی جهان استفاده میکند و شرایط و نیازمندیهای خاص کشور را مورد توجه قرار میدهد. اجرای استاندارد ملی ایران به نفع تمام مردم و اقتصاد کشور است و باعث افزایش صادرات و فروش داخلی و تأمین ایمنی و بهداشت استفادهکنندگان و صرفهجویی در وقت و هزینهها و در نتیجه موجب افزایش درآمد ملی و رفاه عمومی و کاهش قیمتهای تولید صنعتی میگردد.
گردآوری قوانین مربوط به محصول مورد تحقیق
در زمینه انتخاب ابعاد و اندازهها با توجه به استانداردهای موجود در مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی درباره میز تحریر (با توجه به شباهت آن با میز کامپیوتر) میتوان به مطالب زیر اشاره داشت:
اندازههای رویه و ارتفاع میزهای تحریر و ماشیننویسی بر حسب نوع کاربرد آنها و همچنین حداقل فواصل موردنیاز، به منظور پیشگیری از خستگی مداوم و امکان حرکت طبیعی زانوها و پاها در جدول شماره یک تعیین شده است. ولی با توجه به آنالیزهای مختلف و اهمیت فضا در محل استفاده و همچنین نیاز مصرفکننده و تعریف نشدن میز کامپیوتر به طور خاص در این استاندارد از درازا B به طور خاص فقط میز 7 در این مکانها قابل استفاده است که آنرا هم با پهنای حداکثر میز یعنی 90 ترکیب میکنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
بررسی روابط اجتماعی
اکثر محصولات صنعتی تولید شده یا در حال تولید و یا در دست بررسی و طراحی، بخاطر و برای انسان و در رابطه تنگاتنگ با انسان عصر حاضر و آینده است. بررسی روابط اجتماعی انسان در رابطه با آن تولید و یا طرح از مراحل مهم تحقیقات در یک پروژه است.
آگاهی کافی در این مرحله به طراح کمک میکند تا به اطلاعات مناسب و با شناخت و بینش دست به طراحی آن محصول بزند. یک طراح صنعتی پیش از هر گونه فعالیت طراحی ابتدا باید انسان و روابط انسانی که در رابطه با آن طرح میباشد را شناسایی کند.
این رابطه ثابت کرده که طرحها و محصولاتی که بدون توجه به تحقیقات اجتماعی تولید شدهاند عموماً شکست خورده و آن طرح با ناکامی مواجه گردیده است و با نشناختن استفادهگر، او را دچار آزردگی روانی و جسمی نموده است. از آنجائیکه از اهداف طراحان صنعتی در نظرگیری خواستها، آمال و آرزوهای استفادهگر و همچنین صاحبان و سرمایهگذاران صنعت میباشد، این عدم شناخت باعث بروز شکست در تولید و استفاده محصولات میگردد.
تاریخ میز در ایران
در کشور ما صنعت مبلمان از دیرباز با میزهای کوتاه تحریر بسیار نفیس متداول و مرسوم بوده است و در دوره صفویه بخصوص مبلمان خاتمکاری و منبتکاری شده به حد اعلای ترقی خود میرسد و این صنعت تاکنون در بعضی از مبلمانهای گرانقیمت به کار میرود و شاهکارهایی را بهوجود میآورد. نمونه آن میز منبت و خاتمکاری نفیس استاد کریمی است که در نمایشگاه بینالمللی بروکسل به معرض نمایش گذاشته شد. ولی باید در نظر داشت که در کشور ما تا چندی پیش صنایع مبلمان مخصوص اماکن مقدسه (میز و جاکتابی و منبر) و قصرهای سلاطین (تخت سلطنت و مبلمان داخلی قصرها) بود. اگر بخواهیم توسعه تاریخی میز را مورد بررسی قرار دهیم باید صنایع مبلمانسازی را بررسی کنیم و سپس به خود میز پرداخته شود.
قبل از ظهور فرهنگ غربی در اقصینقاط ایران نشستن روی قالیهای زیبا و نفیس مرسوم بوده است و مبلسازی چندان رونق نداشت. حتی تا اواخر دوره قاجار فقط در منازل معدودی از افراد سرشناس مبلمان مخصوص پارچههای منگولهدار به سبک دربار فرانسه وجود داشت که اغلب از خارج وارد میشد ولی پس از این دوره و با ساختن خانههای جدید و نفوذ این فرهنگ صنعت مبلسازی روبه ترقی نهاد.
در اینجا بود که استاد کارهای ایرانی با تلفیق روشهای ایرانی و اروپایی مبلهای گرانقیمتی ساختند. این مبلها در ابتدا از چوب گردو بود و بعدها از چوبهای دیگر مانند نارون و چوبهای روشن مثل افرا، راش، ملج هم مورد استفاده قرار گرفت.
زمانی مبلسازی در کارگاههای کوچک انجام میشد ولی پس از مدتی با عرضه تخته فیبر در اغلب موارد و به خصوص در ساختن قفسه لباس و میز این فراورده جدید جایگزین تختههای چوب شده، درها و نمای اینگونه محصولات از فیبر ساخته، کارخانههای بزرگتری ایجاد شد.
مبلسازان با استعمال ورنی مخصوص که به آن «شاندالوس» میگویند مبلهای روشن و درخشانی ساختند که مورد پسند بازار قرار گرفت و به خصوص میز تحریر و میزهای نهارخوری و قفسه لباس توسط افراهای بانقوش پرمگس بسیار مورد توجه واقع شد. بعداً «فورمیکا» وارد بازار ایران شد. که نقوش آن گاهی تقلیدی از چوبهای مخصوص مبل مانند گردو و افرای ماهاگونی و گاهی دارای نقوش مرمری بوده و این ماده برای روکش کاری اغلب صنایع مبلمان مورد استفاده قرار میگرفت.
نتیجه گیری
در سالهای اخیر با عرضه تختههای فشرده نئوپان و مزایای فراوانی که این فراورده نو دارد در اغلب توکاریهای مصنوعی چوب و به خصوص صفحه میزهای تحریر و نهارخوری و بدنه قفسهها و غیره از این ماده استفاده میکنند. با بررسی تاریخچه میزها به این نتیجه میرسیم که مهمترین و اساسیترین جنبههایی که جلبنظر میکند جنبههای تزئینی و کندهکاریهایی است که روی میز انجام میگرفته است. با گذشت زمان هرچه به طرف تفکر صنعتی پیش میرویم از کندهکاریهای سنتی کاسته میشود و جنبه عملکردی میز افزایش مییابد.
میزها به طرف تخصصی شدن پیش میروند و کمکم میزی خاص میشوند. مثلاً میز کامپیوتر، میز چرخ خیاطی، میز تدوین و … که در آنها مکانیزمهایی تعبیه شده و قسمتهایی از میز متحرک شده است. این مسائل نشاندهنده رشد فکری و ظهور طراحان صنعتی در عرصه کار میباشد. مهمترین ارتباطی که در آنالیز تاریخی میتوان درنظر گرفت استفاده از روشهای فرمی و تفکری است که طی سالیان دراز رشد کرده و به ما رسیده و ما از میان فرمها و تفکرات پیشین مناسبترین آنها را که منطبق با نیازهایمان است انتخاب نموده و با تجزیه و تحلیلهایی که روی آنها انجام میدهیم، در صورت لزوم از آن تفکرات استفاده میکنیم.
آنالیز استاندارد
جهت اطمینان از تولید در تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و استفاده بهینه از تولید به رعایت قوانین و موازین احتیاج داریم که باید از طرف مراجع صالح و مطلعی ارائه شده و به صورت قانون مدون درآمده باشد. در هر کشور صنعتی مؤسسه و یا وزارتخانهای مسئول وضع و تدوین این قوانین و مقررات و موازین است که اینکار را با استفاده از تخصص و تجارب دانشمندان و مهندسین رشتههای مختلف علمی انجام میدهند و اجرای دقیق آنرا در واحدهای تولیدی و صنعتی برعهده دارند. در کشور ما مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی این امور را انجام و نظارت لازم را صورت میدهد. این مؤسسه از اعضای سازمان بینالمللی استاندارد میباشند و در اجرای وظائف خود از آخرین پیشرفتهای علمی و فنی و صنعتی جهان استفاده میکند و شرایط و نیازمندیهای خاص کشور را مورد توجه قرار میدهد. اجرای استاندارد ملی ایران به نفع تمام مردم و اقتصاد کشور است و باعث افزایش صادرات و فروش داخلی و تأمین ایمنی و بهداشت استفادهکنندگان و صرفهجویی در وقت و هزینهها و در نتیجه موجب افزایش درآمد ملی و رفاه عمومی و کاهش قیمتهای تولید صنعتی میگردد.
گردآوری قوانین مربوط به محصول مورد تحقیق
در زمینه انتخاب ابعاد و اندازهها با توجه به استانداردهای موجود در مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی درباره میز تحریر (با توجه به شباهت آن با میز کامپیوتر) میتوان به مطالب زیر اشاره داشت:
اندازههای رویه و ارتفاع میزهای تحریر و ماشیننویسی بر حسب نوع کاربرد آنها و همچنین حداقل فواصل موردنیاز، به منظور پیشگیری از خستگی مداوم و امکان حرکت طبیعی زانوها و پاها در جدول شماره یک تعیین شده است. ولی با توجه به آنالیزهای مختلف و اهمیت فضا در محل استفاده و همچنین نیاز مصرفکننده و تعریف نشدن میز کامپیوتر به طور خاص در این استاندارد از درازا B به طور خاص فقط میز 7 در این مکانها قابل استفاده است که آنرا هم با پهنای حداکثر میز یعنی 90 ترکیب میکنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 76 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه:
ردیابی پوشاک مردم یک سرزمین که از آغاز چگونه بوده یا چگونه تحول یافته،کاری در خور تحقیق و دقت است. آدمی از زمانی که از برهنگی خود احساس شرم کرد با وسایل ممکن خود را پوشانید. ولی براستی چگونه و با چه وسایلی ستر عورت کردند. و اینکه پوشاک زنان این سرزمین، پیش از آمد آریائیهای مهاجر چگونه بوده است نیز پر از ابهام و اشکال است. لباس به عنوان پوششی که سلامتی انسان به آن وابسته است، برای هر زن و مرد الزامی است. زن حق خود آرایی و تجمل دارد ولی حق تبرج و خود نمایی، ندارد . غزالی ،محمد، مسائل زنان بین سنتهای کهن و جدید، ترجمه مجید احمدی، تهران : احسان ، 1379، ص221ـ223.
زنان ایران بی حجاب و بدون پوشش نبودند، بلکه در هر عهدی پوشش مخصوص به خود داشتند که با ظهور اسلام حجاب آنها کامل گشت . ضیاءپور، جلیل،پوشاک زنان ایران، تهران: وزارت فرهنگ و و هنر، 1346، ص4.
فصل اول
پوشاک و حجاب زنان در ایران باستان
زنان ایلامی
زنان ایلامی ردائی بلند از شانه تا زانو به تن می کردند که معمولا، شانه و بازوی راست لخت رها میشد.آنها موهای بلندی داشتند که آنرا میبافتند و دور سر می پیچاندند.
زنان مرفه، لباسهای رنگی و درخشان می پوشیدند و در مراسم ویژه، زیورهای بیشتری به کار می بردند و از گردنبند و گوشواره های طلا و نقره، استفاده می نمودند. سنگهای
2
قیمتی و درخشان ، نیز در ساخت زیور آلات آنها به کار می رفته که لاجورد و عقیق از جمله آنها بوده است .1 آمیه ، پیر، تاریخ عیلام ، ترجمه شیرین بیانی ، تهران: دانشگاه تهران،1349،ص14
زنان آشوری
در میان زنان آشوری، نقاب داشتن و پوشش سر از امتیازات زنان محترم آشوری بود.آنها احتمالا شبیه زنان ایرانی بودند و جامه رسمی آنها شامل دامنی بود که در پیرامون کمر خود می پیچیدند.روپوشی داشتند و کفشی بر پا می کردند و روبند سفید بر چهره می گذاشتند.روبند نه تنها برای افزودن زیباییهای زنانه به کار میرفت بلکه مسلما زنان قصر آن را هنگامی بر چهره میزدند که با مردم در خارج از قصر مواجه
می شدند. در هزاره سوم پیش از میلاد، جامه های ساخته شده از خز، هنوز به نظر گرانبها می آمد.حتی از آنها تقلید می شد. و برای این کار از ماده غیر لطیفی مانند حوله استفاده می کردند و با پیشرفت بافندگی، برای تزیین حاشیه ها و لبه ها، از چین و گلابتون استفاده شد.پوششی ماند شال را به کار می بردند.که یک شانه را عریان نشان می داد.ودراین زمان جای آن را پوششی گرفت که دارای آستین بود. همچنین زیورآلاتی که بسیار هنرمندانه و زیبا از طلای وزین و مروارید نشان، همراه با مینا کاری و سنگهای کمیاب ساخته می شد .1ترنر، روت، کاکس، ویل،ترجمه شیرین بزگمهر، تهران: توس،1380،ص54.
دختران درسن ازدواج که پانزده سالگی بود، گوشواره می آویختند. ملکه هم پیراهن و شلواری به تن میکرد.و احتمالا لباس زنان دوره های بعد نیز چنین بوده است2سیبریت، ایلسه، زن در شرق باستان، ترجمه رقیه بهزادی،تهران:پژوهنده، 1379، ص75ـ85
و چون زنان حرم سرا زندگی نسبتا خسته کننده ای داشتند وقت خود را بیش از دیگران صرف زیباسازی و آراستن خود می کردند.
3
زنهادامنهای بلندکه تا روی پاها میرسیده و لباس مخصوص زنان ایرانی بودهاست می پوشیدند3 عطائی، امید، ایران در پس پرده تاریخ، تهران: بنیان،1377،ص137.
در ایران باستان، زن زیبا زنی بود که موهای بلند، دهان کوچک، و ابروهای پهن و پیوسته داشت و اگر به اندازه مورد نظر پهن نبود آن را با وسمه پهن می کردند 4 تاجبخش، احمد،تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه، شیراز: نوید،1381.
بانوان اشراف کمربندی را همراه با یک قزن قفلی بر روی جامه خویش می بستند و به این ترتیب گوشه های لباس را زیر کمربند می بستند.و جامه ای دیگر بر روی آن می پوشیدند که چین دار و به رنگهای آبی و ارغوانی بود که آن را هنر مندانه ملیله دوزی یا تکه دوزی می کردند.
لباس عروس در آن زمان، شامل روسری و شب کلاه و تاج عروس بود و این پوشش سر مهم بود و نشان می داد که ازدواج صورت گرفته است. سنجاق لباس هم به جامهها نصب می شد.چادر پوشاندن عروس توسط داماد در حضور گواهان، این واقعیت را نشان می داد که عروس زنی ازدواج کرده است. آرایش رنگین ، بیشتر متمایل به سرخ و زرد ، به زیبائی چهره زنان می افزود. و برای جالبتر کردن چشمها و ابروان مشکی و مژهها از سرمه و دوده استفاده میکردندو گیسوان سیاه خود را با نوارها و بند ها و مهرههای سیاه، می آراستند.
بافندگی شغل دوست داشتنی زنان اشراف بود. هم بانو و هم خدمتکار، در بافندگی، ماهر بودند.1سیبریت، ایلسه ، زن در شرق باستان، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: پژوهنده،1379، ص114ـ112.
زنان ماد :
4
لباس زنان درباری مادی و پارسی نیز شامل کیتونی(کیتون، نامی یونانی است که به تونیک های ساده و معمولا سفید رنگی که ایرانیان در زیر بالاپوشهای خود
می پوشیدند. اطلاق می شده که نام ایرانی آن را برخی ساتراپی دانسته اند.)
پر حجم بلند و پر چین بود که پائین آن ریشه دار و مجلل و یقه آن گرد بود.و گاه تن پوشی نظیر چادر امروزی نیز بر روی سر و گردن خود می آویختند. و موهای خود را به صورت گیس بافته و رها شده در پشت آراسته می کردند 1 متین، پیمان،پوشاک ایرانیان،تهران:امیرکبیر،1382،ص29.
از قرار معلوم، مردم این دوره به رنگ ارغوانی توجه خاصی داشتند و با نظر تقدس و احترام به آن می نگریستند.
زنان هخامنشی
زنان عهد هخامنشی، چهره کاملا بازی داشتند و گیسوان بلندشان را پشت سر می آویختند و پیراهنشان مانند مردان پارسی بود.و اختلافی که در میان آنها دیده میشود فقط تزئینات پیش سینه و شکل یقه آنهاست که در پیراهن زنان شکافی داشت و در برخی زیگزاگ است. کشف قطعه فرش کوچکی در پازیریک ، واقع در اتحاد جماهیر شوروی ، متعلق به عصر هخامنشی که روی هر متر مربع ، صحنه ای مشتمل بر چهار زن که در مقابل آتشدان مشغول انجام مراسم مذهبی هستند و تباس آنان به رنگ زرد ، قرمز و قهوه ای نشان داده شده است . بدن آنان سفید ، چشمهایشان قهوهای و موی آنان آبی است .و روی لباس آنان تزئیناتی دیده میشود و نشان میدهد زنان ان عصر ، چهره خود را نمی پوشانیدند. ولی پارچه شنل مانندی که حالتی شبیه چادر داشته و کوتاه و نازک بود ، روی سر می انداختند 1 راوندی،مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران،ج3، تهران:امیر کبیر،1352،ص623.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ چاپ
چاپ یک اختراع پیر است اما بدرستی آنرا مادر دانایی بشر خوانده اند.
زیر سقف این خانه، ما به چاپ و تکنولوژی، که زاییده همان دانایی است،عشق می ورزیم.
استفاده هوشمندانه از چاپ بهترین ابزار اطلاع رسانی برای بسیاری از شرکتهای کوچک و بزرگ است .
ما می خواهیم با انجام خوب اینکار در آبادانی و رونق دنیای اطراف مان سهیم شویم.
تنها یکسال بعد از حضور جدی چاپ دیجیتال و قبل از بسیاری از شهرهای بزرگ و مدرن، تهران یک چاپخانه دیجیتال داشت. در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) خانه چاپ و طرح اولین دستگاه چاپ دیجیتال زایکن را در ایران نصب و راه اندازی کرد.
پس از یک سال چاپ دیجیتال سیاه و سفید و یک دستگاه چاپ دیجیتال رنگی به امکانات خانه چاپ و طرح افزوده شد تا تنها چاپخانه دیجیتال ایران بتواند سرویس های مطمئن تری به مشتریان خود ارائه دهد.
اما چاپ دیجیتال تمام نیاز مشتریان خانه چاپ و طرح نبود. در سال ۱۳۸۰ برنامه راه اندازی کارگاه افست خانه چاپ و طرح پس از یک سال به ثمر نشست.
تاریخ چاپ
چاپ یک اختراع پیر است اما بدرستی آنرا مادر دانایی بشر خوانده اند.
زیر سقف این خانه، ما به چاپ و تکنولوژی، که زاییده همان دانایی است،عشق می ورزیم.
استفاده هوشمندانه از چاپ بهترین ابزار اطلاع رسانی برای بسیاری از شرکتهای کوچک و بزرگ است .
ما می خواهیم با انجام خوب اینکار در آبادانی و رونق دنیای اطراف مان سهیم شویم.
تنها یکسال بعد از حضور جدی چاپ دیجیتال و قبل از بسیاری از شهرهای بزرگ و مدرن، تهران یک چاپخانه دیجیتال داشت. در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) خانه چاپ و طرح اولین دستگاه چاپ دیجیتال زایکن را در ایران نصب و راه اندازی کرد.
پس از یک سال چاپ دیجیتال سیاه و سفید و یک دستگاه چاپ دیجیتال رنگی به امکانات خانه چاپ و طرح افزوده شد تا تنها چاپخانه دیجیتال ایران بتواند سرویس های مطمئن تری به مشتریان خود ارائه دهد.
اما چاپ دیجیتال تمام نیاز مشتریان خانه چاپ و طرح نبود. در سال ۱۳۸۰ برنامه راه اندازی کارگاه افست خانه چاپ و طرح پس از یک سال به ثمر نشست.
تاریخ چاپ
چاپ یک اختراع پیر است اما بدرستی آنرا مادر دانایی بشر خوانده اند.
زیر سقف این خانه، ما به چاپ و تکنولوژی، که زاییده همان دانایی است،عشق می ورزیم.
استفاده هوشمندانه از چاپ بهترین ابزار اطلاع رسانی برای بسیاری از شرکتهای کوچک و بزرگ است .
ما می خواهیم با انجام خوب اینکار در آبادانی و رونق دنیای اطراف مان سهیم شویم.
تنها یکسال بعد از حضور جدی چاپ دیجیتال و قبل از بسیاری از شهرهای بزرگ و مدرن، تهران یک چاپخانه دیجیتال داشت. در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) خانه چاپ و طرح اولین دستگاه چاپ دیجیتال زایکن را در ایران نصب و راه اندازی کرد.
پس از یک سال چاپ دیجیتال سیاه و سفید و یک دستگاه چاپ دیجیتال رنگی به امکانات خانه چاپ و طرح افزوده شد تا تنها چاپخانه دیجیتال ایران بتواند سرویس های مطمئن تری به مشتریان خود ارائه دهد.
اما چاپ دیجیتال تمام نیاز مشتریان خانه چاپ و طرح نبود. در سال ۱۳۸۰ برنامه راه اندازی کارگاه افست خانه چاپ و طرح پس از یک سال به ثمر نشست.
خانه چاپ و طرح بازهم پیشرو بود و اولین دستگاه چاپ افست پیشرفته چهاررنگ هایدلبرگ مدل SM۵۲ با تمام تجهیزات جانبی در خانه چاپ و طرح آغاز به کارکرد. در کنار این دستگاه نیز امکانات کامل یک لیتوگرافی فراهم شد تا خانه چاپ و طرح نه تنها نخستین چاپخانه دیجیتال ایران بلکه مجتمعی بی نظیر در صنعت چاپ ایران باشد.
تجهیز مجدد کارگاه دیجیتال در سال ۱۳۸۳ به سه دستگاه چاپ دیجیتال رنگی زیراکس ۶۰۶۰ Docucolor آنرا به بزرگترین ظرفیت تولید دیجیتال در کشور تبدیل کرد.
امروز امکانات گوناگون خانه چاپ و طرح و وجود هر دو خط تولید دیجیتال و افست به شکل کامل در این مؤسسه هیچ محدودیتی برای شما باقی نمی گذارد. چاپ سفارش شما در هر تیراژی در خانه چاپ و طرح امکان پذیر است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تاریخ چاپ در ایران
مقدمه
رویدادها مهم تمدن بشری، با توجه به اسناد و شواهد موجود، از زمانی شکل گرفت که اختراع چاپ، در اروپا در نیمه قرن پانزدهم به وقوع پیوست . گرچه فن چاپ توسط چینی ها بین سال های 712 – 756 در بخش وسیعی از سرزمین های شرقی و به شکل ابتدائی آن با استفاده از چاپ قالبی Block Printing رایج بود، اما چاپ به صورت کنده کاری و استنساخ کتب، کاری بس دشوار و با صرف وقت و هزینه زیاد انجام می گرفت . پس از چاپ نیز استفاده از کتب برای افراد معدود و انگشت شمار مقدور و میسر می شد . نخستین گام بزرگ در فن چاپ اختراع حروف متحرک فلزی Movable types بود که توسط گوتنبرگ آلمانی در سال 1450 میلادی (حدود سال 854 هجری قمری) انجام گرفت که صنعت چاپ را از شکل چوبی به صورت سربی درآورد . اختراع چاپ با حروف متحرک این امکان را به وجود آورد که دروازه های تمدن بشری بر روی همه افراد طالب علم و دانش گشوده شود . اختراع چاپ که نقطه عطفی در تمدن بشری محسوب می شود، به تدریج از کشور مبدأ آلمان به فرانسه، هلند، انگلستان، سویس و ایتالیا راه یافت . کشور ما نیز در نیمه اول قرن سیزده با این دستاورد آشنا شد .
در اصل تاریخ چاپ در ایران به پنج قرن قبل از میلاد یعنی به زمان پادشاهان هخامنشی و به مهرهای سلطنتی می رسد که برای تأیید احکام و فرامین حکومتی از آن استفاده می کردند . ورود واژه چاپ به زبان فارسی را به اواخر قرن هفتم هجری و به زمان سلطنت گیخاتوخان پسر اباقاخان مغول(690 – 694 ق .) نسبت می دهند، و آن پول های کاغذی بوده که به آن چاو یا کااو Cao می گفتند . عده ای نیز معتقدند که واژه چاپ همان چهاب یا چهابه است که در زبان هندی به مفهوم مهری بوده که بر روی پارچه نقش می زدند . ورود چاپخانه به ایران در اواسط قرن 11 در عهد صفویان (1640 میلادی) توسط بازرگانان ایرانی که از ارامنه ساکن آمستردام بودند انجام گرفته است . آن ها چاپخانه ای را با حروف ارمنی خریداری و وارد جلفای اصفهان کردند . همزمان با چاپخانه ارامنه عده ای از رجال و سلاطین صفویه نیز به فکر ایجاد چاپخانه با حروف فارسی و عربی افتادند که بنا به گفته شاردن سیاح معروف فرانسوی در محاق فراموشی قرار گرفت . در سال 1784 میلادی (1199 ق .) نیز یک دستگاه چاپ از بندر بوشهر وارد ایران شد که متأسفانه از سرنوشت آن اطلاعی در دست نیست
2
.
چاپ چیست؟
چاپ وچاپگری سابقه ای دیرینه دارد و سرچشمه آن را بایستی در مشرق زمین جستجو کنیم
بنابر این قدیمی ترین نمونه های چاپ روی کاغذ متعلق به چین بوده است .
چینیان اولین کسانی بودند که چاپ را اختراع نمودند
که به مرور زمان این صنعت چاپ پیشرفت نموده است.
) چاپ لترپرس)
چاپ ملخی که نوعی ماشین لترپرس است از قدیمی ترین ماشین های چاپ محسوب می شود. در واقع کاربرد حروف سربی که گوتنبرگ مخترع آن بود در این شیوه چاپ بکار گرفته می شود. هرچند نسل ماشین های ملخی رو به انقراص است اما هنوز کارهایی با استفاده از ماشین های ملخی انجام می شود. از جمله کارهای کم تیراژ همچون کارت ویزیت، سربرگ، اعلامیه و .. با بکارگیری ماشین چاپ ملخی و استفاده از حروف سربی، کلیشه های فلزی و قالب های برش انجام می شود.
ربع قرن پیش همزمان با چاپ افست با دو دستگاه چاپ لترپرس ، تولید و چاپ اتیکت پشت چسبدار را در یک جمع خانوادگی آغاز کرد . اکنون با فراخوان نسل دوم تحصیل کرده و آموزش دیده در رشته مربوطه از خارج و داشتن دستگاههای افست (جی ، تی ، او ) از تک رنگ تا چهار رنگ و هشت دستگاه چاپ مخصوص اتیکت ، با سیستم های چاپ فلکسو ، روتاری ، و مسطح ، یکی از کارآمد ترین و عمده ترین تولید کننده اتیکت برای استفاده روی محصولات تولیدی کارخانجات دارویی ، آرایشی و بهداشتی ، غذایی و صنعتی و پلاستیک سازی کشور است
3
روزنامه و (چاپ لترپرس(چاپ حروفی))
وضعیت روزنامه در سال 70 از نظر چاپ و پیش از چاپ، زمین و ساختمان سازمان و سیستم مالی و اداری پرسنل، تیراژ تعداد صفحات، کیفیت چاپ.
امکانات پیش از چاپ روزنامه در سال 70 امکانات حروفچینی و صفحهبندی سرب بوده است و امکانات چاپ، محدود به یک دستگاه چاپ روللترپرس 8 صفحه سیاه و سفید. روشن است با حروفچینی و صفحهبندی سرب و چاپ لترپرس کیفیت چاپ چه بوده است
در سال 84 از نظر چاپ، روزنامه دارای دستگاه چاپی است که 8 صفحه روزنامه چهار رنگ رو و چهار رنگ زیر و هر ساعت 30 هزار تیراژ و با کیفیت بسیار بالا چاپ میکند. تا پایان سال 83، چهار رنگ رو و سه رنگ زیر داشتیم و با گذشت ده سال از عمر دستگاه، افت کیفیت وجود داشت که در اوایل سال 83 در قالب یک قرارداد، یک یونیت به سیستم اضافه شد و سیستم قبلی هم (اور) شد که تا ده سال آینده مشکلی برای چاپ نخواهیم داشت و سیستم پیش از چاپ روزنامه یکی از کارآمدترین سیستمهای پیش از چاپ در روزنامههاست که مجموعه امکانات دستیابی به اخبار و اطلاعات و انتقال با سرعت بالا را میسر کرده است
تیراژ روزنامه در تاریخ 10/7/70 بین 15 تا 17 هزار در نوسان بوده است. صفحات به تعداد 8 صفحه سیاه و سفید چاپ می شده است.
صنعت چاپ مهمترین فاکتور در به وجود آمدن روزنامه و روزنامه نویسی است. این صنعت بسیار دیر به ایران رسید. گرچه از قبل ایرانیان از وجود آن اطلاع داشتند. دستگاه چاپ حروفی اول بار به همت عباس میرزا نائب السطنه در عهد سلطنت فتحعلی شاه قاجار به ایران آمد.
در زمان های قدیم روزنامه به معنی دفتریادداشت و گزارشهای روزانه به کار می رفت. "کاغذ اخبار " نامی بود که برای روزنامه به معنی معمول و رایج کنونی بکار برده شده
5
بود newspaper این کلمه ترجمه اولین روزنامه ابتدا در تهران توسط دولت و برای استفاده دربار منتشر شد قدیمی ترین سندی که در مورد روزنامه های فارسی در دست است، تاریخ 1252 هجری (1836م.) را دارد.
روزنامه دیگری که توسط میرزا صالح شیرازی منتشر می شد به تاریخ 1253 ه.ق (اول ماه مه 1837) بود. این رونامه بدون نام و نشان بود و پس از چندی موقوف شد. در سال سوم سلطنت ناصرالدین شاه به دستور میرزا تقی خان امیرکبیر و تحت نظر او روزنامه ای به نام "روزنامه وقایع اتفاقیه" در تهران دایر گردید. این روزنامه هفته ای یک بار و در چهار تا هشت صفحه چاپ می شد. اولین شماره آن به تاریخ پنجم ربیع الثانی سال 1267 ه.ق. است. در آن ابتدا اخبار دارالخلافه از شکار شاه و دیدو باردیدهای او از موسسات و اشخاص درباری و اعطای القاب و عناوین و صدور فرامین و حوادث شهری و بعد وقایع شهرهای دیگر و مختصری از اخبار کشورهای خارجه و در صفحه آخر یکی دو ستون به اعلانات دولتی و خصوصی اختصاص داده می شد. وقایع اتفاقیه تا ده سال با همین نام منتشر می شد اما از شماره 472 (پنجم صفر 1277 ه.ق.) به اسم روزنامه دولت علیه ایران" درآمد و تصاویری بر آن افزوده شد. این نخستین روزنامه مصور ایران بود. این روزنامه تا شماره 668 (هفتم شوال 1287 ه.ق.) به طور غیرمرتب منتشر و از آن پس تعطیل شد.
یکی دیگر از روزنامه های تهران "روزنامه علمیه دولت علیه ایران" بود که به سه زبان فارسی، عربی و فرانسوی منتشر می شد. اولین شماره آن تاریخ 1280 ه.ق را دارد و در مدت هفت سال 53 شماره از آن درآمد.
در اولین دوره نمایشگاه، حروفچینی فیلمی برای اولین بار به نمایش درآمد و بدین ترتیب صنعت پیش از چاپ مدرن در جهان متولد شد. با این حال مهمترین جنبه آن نمایشگاه همآمیزی چاپ لترپرس و افست بود.
تولیدکنندگان تجهیزات لترپرس در تلاش بودند صنعتی را که در حال فروپاشی بود، سرپا نگه دارند. در نمایشگاه آن سال برای آخرین بار تجهیزات و دستگاه حروفچینی سربی و حروفریزی به نمایش درآمد. تنها دو سال بعد تولید دستگاههای لاینوتایپ متوقف شد و عصر چاپ سربی به پایان رسید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 42 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
علم منطق
یکی از علومی که از جهان خارج دارد حوزه فرهنگ اسلامی شد و پذیر ش عمومی یافت و حتی به عنوان مقدمه ای بر علوم دینی جزء علوم دینی قرار گرفت علم منطق است.
علم منطق از متون یونانی ترجمه شد، واضح و مدون این علم از سلطاطالیس یونانی است. این علم در میان مسلمین نفوذ و گسترش فوق العاده یافت اضافاتی بر آن شد و بر سر حدکمال رسید.
بزرگترین منطق های ارسطویی که در میان مسلمین تدوین شد منطق الشفای بوعلی سینا است .
منطق الشفا چندین برابر منطق خود ارسطو است . متن یونانی، ترجمه عربی و هم ترجمه دیگر منطق ارسطو به زبانهای دیگر اکنون در دست است . منطق ارسطو را ضین بن اسحاق ترجمه کرد و اکنون عین ترجمه موجود است .
در قرون جدید به وسیله فرانسیس بیکن انگلیسی و دکارت فرانسوی منطق ارسطویی سخت مورد هجوم و ایراد قرار گرفته سالها و بلکه در سه قرن گذشته در حالیکه اروپا ایمان خود را به منطق ارسطویی به کلی از دست داده بود تدریجاً از شدت حمله و هجوم به آن کاسته شد . برای ما لازم است نه مانند عده ای چشم بسته منطق ارسطویی را ینپذیریم و همچنین مانند عده ای دیگر چشم بسته آن را محکوم نکنیم بلکه تحقیق کنیم و ببینیم ارزشی که منطق ارسطویی برای خود قایل است چه ارزشی است . ناچاراً باید آن را تعریف کنیم .
تعریف منطق
((منطق قانون صحیح فکر کردن است )) یعنی قواعد و قوانین منطقی به نزدیک مقیاس و معیار و آلت سنجش است که هرگاه بخواهیم درباره برخی از موضوعات علمی یا فلسفی تفکر و استدلال کنیم باید استدلال خود را با این مقیاس ها و معیارها بسنجیم و ارزیابی کنیم که به طور غلط نتیجه گیری نکنیم .
1
علم منطق
یکی از علومی که از جهان خارج دارد حوزه فرهنگ اسلامی شد و پذیر ش عمومی یافت و حتی به عنوان مقدمه ای بر علوم دینی جزء علوم دینی قرار گرفت علم منطق است.
علم منطق از متون یونانی ترجمه شد، واضح و مدون این علم از سلطاطالیس یونانی است. این علم در میان مسلمین نفوذ و گسترش فوق العاده یافت اضافاتی بر آن شد و بر سر حدکمال رسید.
بزرگترین منطق های ارسطویی که در میان مسلمین تدوین شد منطق الشفای بوعلی سینا است .
منطق الشفا چندین برابر منطق خود ارسطو است . متن یونانی، ترجمه عربی و هم ترجمه دیگر منطق ارسطو به زبانهای دیگر اکنون در دست است . منطق ارسطو را ضین بن اسحاق ترجمه کرد و اکنون عین ترجمه موجود است .
در قرون جدید به وسیله فرانسیس بیکن انگلیسی و دکارت فرانسوی منطق ارسطویی سخت مورد هجوم و ایراد قرار گرفته سالها و بلکه در سه قرن گذشته در حالیکه اروپا ایمان خود را به منطق ارسطویی به کلی از دست داده بود تدریجاً از شدت حمله و هجوم به آن کاسته شد . برای ما لازم است نه مانند عده ای چشم بسته منطق ارسطویی را ینپذیریم و همچنین مانند عده ای دیگر چشم بسته آن را محکوم نکنیم بلکه تحقیق کنیم و ببینیم ارزشی که منطق ارسطویی برای خود قایل است چه ارزشی است . ناچاراً باید آن را تعریف کنیم .
تعریف منطق
((منطق قانون صحیح فکر کردن است )) یعنی قواعد و قوانین منطقی به نزدیک مقیاس و معیار و آلت سنجش است که هرگاه بخواهیم درباره برخی از موضوعات علمی یا فلسفی تفکر و استدلال کنیم باید استدلال خود را با این مقیاس ها و معیارها بسنجیم و ارزیابی کنیم که به طور غلط نتیجه گیری نکنیم .
2
فایده منطق
از تعریفی که برای منطق ذکر کردیم فایده منطق جلوگیری ذهن است از خطایی در تفکر با در اینجا لازم است فکر و تفکر را تعریف کنیم زیرا تا تعریف فکر ، به مفهومی که منطق در نظر دارد روشن نشود، ابراز بودن منطق برای فکر و به عبارت دیگر ((خطاسنج)) بودن علم منطق برای فکر ، روشن نمی شود.
تفکر عبارت است از مربوط کردن چند معصوم به یکدیگر برای به دست آوردن معلوم جدید و تبدیل کردن یک مجهول به معلوم .
در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک مطلوب مجهول به سوی یک سلسله مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن مقدمات معلوم به سوی آن مطلوب برای تبدیل آن به معلوم .
ذهن معلومات خویش مجهولی را تبدیل به معلوم می کند و باید به آن معلومات شکل و نظم و صورت خاص اساساً عمل فکر کردن چیزی جز نظم دادن به معلومات و پایه قراردادن آنها برای کشف یک امر جدید نیست پس وقتی که می گوییم منطق قانون صحیح فکر کردن است و ازطرف دیگر می گوییم فکر عبارت است از حرکت و سیر ذهن از مقدمات به نتایج معنی اش این می شود که منطق کارش این است که قوانین درست حرکت کردن زمین را نشان می دهد.
پس کار منطق این است که حرکت ذهن را در عین تفکر تحت کنترل خود قرار دهد.
خطای ذهن
ذهن هنگامی که تفکر می کند ممکن است صحیح عمل کند و ممکن است دچار خطا گردد. منشا خطا یکی از دو امر ذیل ممکن است باشد
1-آن مقدماتی که آنها را پایه قرار داده و معلوم فرض کرده خطا و اشتباه باشد یعنی مقدماتی که مصالح استدلال ما را تشکیل می دهد فاسد باشد.
2-نظم وشکل و صورتی که به مقدمات داده شده غلط باشد یعنی هرچند که مصالح استدلال ما درست باشد ولی شکل استدلال ما غلط است .
3
از مجموع آنچه گفته شد معلوم گشت که ارزش منطق ارسطویی این است که خطا سنج عمل فکر کردن است . یعنی خطاسنج صورت و شکل استدلالهای انسانی است . اما این که منطق چه قوانینی برای درست استدلال کردن عرضه می دارد مطلبی است که از تحقیق تفصیلی منطق روشن می شود.
موضوع منطق
موضوع علم عبارت است از آن چیزی که آن علم در اطراف آن بحث می کند و هر یک از مسایل آن علم را در نظر بگیریم خواهیم دید بیانی است از یکی از احوال و خواص و آثار آن .
در اینجا دو نظریه مطرح است :
1-علت این امر این است که مسایل هر علمی بالاخره در اطراف یک حقیقت یعنی بحث می کند پس از این دو هر علمی نیازمند به موضوع است و تمایز علوم از یکدیگر نیز ناشی از تمایر موضوعات آن علوم است.
2-نظریه دوم این است که پیوند مسایل علوم با یکدیگر ناشی از آثار و فوایدی است که بر آنها مرتب می شود اکنون باید ببینیم موضوع علم منطق چیست و علم منطق در اطراف چه موضوعی بحث می کند؟
موضوع علم منطق عبارت است از ((معرف و حجت)) یعنی مسایل منطق یا درباره معرف ما یعنی تالیفات بحث می کند یا درباره حجت یعنی درباره استدلالها
علم منطق می خواهد به ما راه صحیح تعریف کردن و صحیح استدلال کردن را بیاموزد.
تصویر و تصدیق
منطقیین اسلامی بحث خود را در منطق از تعریف علم و ادراک آغاز می کنند و سپس آن را به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم می نمایند و منطق را عموماً به دو بخش تقسیم می کنند بخش تصورات و بخش تصدیقات. از نظر مننطقیین به دو قسم تقسیم می شود: 1-ضروری یا بدیهی 2-نظری یا اکتسابی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ و مورخان اسلامى تا پایان دوران عباسى (1)
در تاریخ بشرى، تمدنهایى که تاریخ مکتوب ندارند روایتخود را به آیندگان اختصاص داده و تمایل چندانى به حفظ اعمال اجداد خود نشان نمىدهند. خلاف آن در مورد تمدنهاى سامى و غیر سامى صادق است که از قدیم الایام در سواحل مدیترانه و آسیاى غربى جانشین یکدیگر شدهاند. همان طور که پیدایش خط، تسهیلاتى را براى ثبت رفتار و مراسم انسانها به وجود آورد، ویرانههاى آثار باستانى نیز یادآور گذشت زمان و توالى انسانها است. قرآن نیز اشاراتى به گذشته بشر دارد و نظر تاریخى خود را در چارچوب یک طرح الهى بیان مىکند، همچنین شعر عرب به توصیف اعمال قبایل کوچک پرداخته و به آنها ارج مىنهد. با وجود این، اعراب مسلمان در آغاز درک تاریخى خود را نشان ندادهاند، زیرا آنها فاقد آثار مکتوبى بودند که بتوان آن را [اثرى] تاریخى نامید.
به دلیل یکدست نبودن اطلاعات ما از مناطق و دورانهاى مختلف، نمىتوان فهرست کاملى از متون تاریخنگارى ارائه داد. در آغاز بحث تاکید بر این نکته ضرورى است که در گزینش آثار تاریخى براى بحثیا چاپ، همانند آثار ادبى معیار واحدى وجود ندارد. هر چند که ارزش عقلانى یا هنرى یک اثر مىتواند در گزینش آن مؤثر باشد و نوشتههایى نیز از جهتسندى اهمیتخاص دارند، اما بدیهى است که تدوین دوباره گذشته مهمترین فایده یک اثر تاریخى است; به عبارتى حتى نوشتهاى که از ارزش حد متوسط برخوردار است، مىتواند مورد توجه باشد. باید به یادداشت که در تدوین مجدد تاریخ، نوشتههایى که متضمن شاهد مستقیماند نسبتبه تالیفات متاخرتر از اولویتبرخوردارند. (البته این امر که نوشتههاى متاخر ممکن استحاوى شواهد بنیادى باشند، از این مورد مستثنا است).
«تاریخ» بهترین کلمه عربى است که براى ترجمه [ history ] به کار برده شده است. هر چند که از نظر ریشه لغوى ابهاماتى وجود دارد اما آن در مورد روایتهاى تاریخى و فرهنگهاى زندگىنامهاى به کار برده مىشود. اما در هر دو مقوله نوشتههایى وجود دارد که نمىتوان آنها را تاریخ نامید. لغات دیگرى مانند «اخبار»، «سیره» و «طبقات» در مقابل تاریخ قرار دارند که براى نوشتههایى مشابه با آثار تاریخى به کار برده مىشوند. به نظر نمىرسد تا قرن سوم هجرى که تاریخ به صورت علم مدون درآمد، خود کلمه تاریخ در نوشتهها استفاده شده باشد. چند نسخه خطى قدیمى نیز با عنوان تاریخ آغاز مىشوند که احتمالا این وجه تسمیه را نسخه برداران متاخر به آنها افزودهاند.
از آغاز تا زمان طبرى
در حقیقت تعیین زمان پیدایش خاستگاههاى تاریخ نگارى اسمى - عربى آسان نیست، با این حال بدیهى است که منابع تاریخنگارى از دیگر شاخههاى ادبى و فرهنگى دو قرن نخستین اسلامى تفکیک ناپذیرند. اگر چه ممکن استبرحسب تصادف، حدیث مواد کار تاریخ نویسى را فراهم کند، اما کار برد آن با حدیثبسیار متفاوت است. «مغازى» و «سیره» دیگر مواد تاریخ مىباشند. سزگین (2) معتقد است مغازى ادامه و شکل اسلامى شده «ایام العرب» مىباشد که بیشتر به انتقال خاطرهاى با شکوه یا حادثهاى مهم به نسلهاى بعد پرداخته است. اما این انتقال مستلزم آگاهى از انساب خاندانى و قبیلهاى یا تدوین دوباره آنهااست ; انسابى که از زمان ظهور اسلام در میزان پرداخت عطایا و یا دیگر منافع مالى مؤثر بود. هر چند مغازى و سیره به زندگى و زمان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مربوط بودند، اما به سهولت مىتوان دید که در عصر بعد گرایشى به ثبتحوادث مشابه به وجود آمد که تقریبا داراى پىآمدهاى یکسانى بود و سطح درک امت تازه تاسیس را از مشکلاتى که بعدها با آن روبهرو شدند، بالا برد. باید یادآور شد رسالههاى کوچکى که اخیرا محققان بدانها دستیافتهاند با باز سازى پیشرفتبنیادى باورهاى اسلامى ارتباط دارند. (3) درگیرىهاى نخستین میان مسلمانان - مانند درگیرى [امام] علىعلیه السلام با معاویه - سیاسى و مذهبى بود و طبعا نخستین نوشتهها درباره این درگیرىها، ملاحظات مکرر تاریخى را در برداشت. در حقیقت، تاریخنگارى بهتدریجبهسوى استقلال بیشتر پیش رفت، اما نمىتوان انکار کرد که زمانى طولانى با این نوع مسائل درگیر بود.
در آغاز، هنگامى که هنوز خط عربى در مرحله مقدماتى بود، احادیث معتبر به طور شفاهى یا در نهایتبه وسیله چند یادداشت مختصر انتقال مىیافتند. خلافت عبدالملک (حک 65-88ق) دوران اوج رشد تاریخ و حدیثبود. براى مدتى حدیث و مغازى تنها ابزار انتقال خبر بودند، به این ترتیب که: اغلب روایات پراکنده و متفرق یا از شاهدان حوادث و یا از واسطههایى که با چنین شاهدانى ارتباط یافته و از آنان کسب اطلاع مىکردند، جمعآورى مىشد. روش محدثان تا مدتها در حوزههایى از تاریخ مورد استفاده قرار مىگرفت.
به هر روى مىتوان تصور کرد که نویسنده حادثهاى به دلیل سهولت و یا نظر خاص خود، دنبال منابع متعلق به گروه سیاسى - اجتماعى خویش باشد و از اینجا برخى اختلافات میان روایات پدید آمد که در محیطهاى متفاوت مدینه، دمشق (مرکز امویان) ، بصره و کوفه (شهرهاى پادگانى عراق) مکتوب شدهاند. در عراق نیز ، هم گروههاى متعدد قبیلهاى دور از مرکز قدرت و هم نویسندگانى که خود را به این گروهها منتسب مىساختند، حضور داشتند، بنابراین آنان حوادث را با تفاسیر خود باز مىآفریدند و سعى داشتند در شرح حوادث، تفسیر«ازد»، «تمیم» یا دیگران نمایان و متمایز باشد. (4) با این همه، نباید در چنین مواردى اغراق کرد، زیرا قبایل در تماس نزدیک با یکدیگر بودند و گاه با هم یکى مىشدند; از سوى دیگر نخستین راوى یا حداقل واسطههاى بلافصل او، به سختى مىتوانستند به روایت مطلبى نیفزایند، یا حتى در مواردى شرح گروه خود را با تفاسیر دیگر گروهها ترکیب نکنند.
رسالههایى کوچک و بسیار محدود را که در چنین شرایطى نوشتهاند مىتوان به دو دسته که تفاوت چندانى نیز با هم ندارند، تقسیم کرد: دستهاى از آنها به حوادث ویژه (اخبار) و گروه دیگر به روایات مربوط به حوادث مىپرداختند. به جز موارد استثنایى، هیچ کوششى براى یکى ساختن چنین روایاتى در قالب وقایع شمارى انجام نشدهاست. تدوین دوباره این نوشتههاى کوچک قدیمى - که اغلب به دوران امویان و دوران آغازین عباسیان محدود است - چندان ساده نیست، زیرا رسالههاى کوچک که استنساخ نشدهاند در نوشتههاى بزرگتر و بهتر تحلیل رفته و فقط آثار مکتوب متاخر رونویسى شدهاند، بنابراین نوشتههاى نخستین فراموش شده و به تدریج از بین رفتهاند. بسیارى از این نوشتهها براساس الگویى واحد و براى استفاده امیر یا کسانى که به تاریخ توجه داشتند، بر روى اوراقى پراکنده تحریر شدهاند. مشکل مضاعف را مؤلفانى به وجود مىآوردند که به رساله مختصر خود عنوانى دقیق نمىدادند، یا نسخه بردارانى که رسالهها را جرح و تعدیل مىکردند و یا همان عنوان را هم به نوشتهاى کامل و هم به فصلى از کتاب اختصاص مىدادند. با این همه، بىمبالاتىهاى دیگرى نیز در اطلاعات ماخلاهایى ایجاد کرده است. در پایان قرون وسطى در مصر تمایلاتى به استفاده از منابع اصلى پیدا شد که براى مستندسازى پژوهشها مطلوب بود; به ویژه در مورد ابن حجر عسقلانى مؤلف «الاصابه فى تمییز الصحابه». این امر نشان داد که هنوز احتمال پیدا شدن آثار کهن وجود دارد. به نظر مىرسد در قرون وسطى تاریخنگارى صورى نیز، در مورد روایات به استفاده از منابع گرایش داشت. اطلاعات ما براساس نقلهاى مورخان و در راس همه نویسندگان همان قرن است که مطالب خود را از نوشتههاى دیگر تدوین مىکردند. البته منظور نویسندگانى است که نقل قولهاى مستند و از نظر لفظى درست را به کار مىبردند، نه نویسندگانى که روایتخلاصه شدهاى را بدون هیچ استنادى نقل مىکردند. بنابراین مشکل عمده، موثق بودن نقل قولها و خلاصههاى گزینش شدهاست. البته با مقایسه روایات نقل شده نویسندگان منابع اصلى با یکدیگر و در موارد استثنایى مقایسه آنها با متن اصلى که ممکن استبه طور اتفاقى باقى مانده باشد، مىتوان به میزان اعتبار آنها پىبرد. (5)
ویژگى آثار نخستین این است که از طریق راویان محلى یا راویان دیگر، بروز خارجى پیدا کردهاند. هر چند نبایستى آثار تاریخى از دیگر نوشتهها جدا شود، اما مورخان استقلال کسب کردند و ایده خاص نویسنده از مطلب اصلى جدا شد. در اسلام و مسیحیتبا گرایش بسیارى از محققان به اصول متعدد علمى، این وضعیت تقویتشد، هر چند نسلهاى بعدى پاىبند تمام اصول نبودند و زمانى که در حوزه علوم، تقسیم کار به وجود آمده بود، فردى مانند طبرى هم مىتوانست مؤلف تاریخ باشد و هم مفسر قرآن. با وجود این، علوم نسبتبه امروز انشعاب کمترى داشت اما شیوههاى کار از اصول متفاوتى برخوردار بود.
در نیمه قرن دوم هجرى، نخستین آثار بزرگ فقهى تکامل یافتند. در کنار نویسندگانى که بهطور منظم[مطالبى را] به شیوه پرسش و پاسخ نگاشتند، افرادى مانند ابویوسف که شغل ادارى معینى داشتند، در کتاب «الخراج» گاه ضمن سخنان خود، روایات مربوط به رفتار خلیفه یا حاکمى بهویژه عمربنخطاب (حک 13-23ق) را مىگنجاندند. بنابراین از همان زمان احادیثى با عنوان حدیث نبوى انتشار یافت. نویسندگان دیگر با روشى نه چندان متفاوت با روشهاى فقهى، به کمک احادیث مستند، درباره حادثه یا موضوعى واحد مجموعههاى مختصرى را تالیف کردند. «کتاب الرده» تالیف «وثیمه» (که لباس تجار ایرانى به تن داشت و احتمالا ایرانى و متولد فسا بود) و «وقعة الصفین» نوشته «نصربن مزاحم منقرى» نخستین آثار به دست آمده از این نوع مىباشند. ممکن استبه علت ضدیتبا عباسیان و طرفدارى از امویان، چندین خلیفه اموى مورد توجه مؤلفان قرار گرفته باشند، همانند «ابن عبدالحکم» که توجه بیشترى به عمربن عبدالعزیز داشت. چنین تمایلاتى دخالت علایق سیاسى - مذهبى را در نوشتن تاریخ ممکن مىسازد. با این حال جاى تعجب نیست که در تقریرات شیعى، آثارى درباره [امام] حسینعلیه السلام و شهادت غمانگیز او (6) و همچنین روایات مختصرى درباره قیام مختار ابوعبید ثقفى تالیف شده باشد. نویسندگانى نیز داستانهاى فتنههاى دوران آغازین اسلامى را تدوین کردهاند. این احتمال (کاملا حدسى) وجود دارد که این آثار با التهاب ناشى از روى کار آمدن عباسیان ارتباط داشتهباشند.
متون مربوط به «فتوح» تقریبا همان زمان تکمیل شدند. مهمترین فرد در زمینه فتوح، واقدى است که مجموعهاى از مغازى را گردآورد و در ادامه آن فتوح را نگاشت. امروزه فتوح واقدى به طور کامل در دست نیست و تنها بخشهاى پراکنده کوچکى از آن در دیگر کتابهاى فتوح باقى ماندهاست. تمام شواهد نشان مىدهند که روایات او بسیار تخیلى بوده و مستند نمىباشند تا تاییدى بر اصل مستند سازى در نظر واقدى باشد. تنها محرک مطالعه تاریخ فتوحات، علاقهمندى به حکایات نادر و یا تفاخر طلبى امت و یا گروهى از آن نبود، بلکه هدف، استنباط اصول دقیق علمى و شیوههاى فقهى براى تدوین قانون حکومتى بود. وجود احادیث زیاد در آثار تاریخى و رسالههاى فقهى به وضوح این امر را ثابت مىکند. «فتوح ابن عبدالحکم» به فتح مصر و مغرب و اندلس اختصاص یافته است. (7) رساله مشهور «بلاذرى» درباره فتوح، مشابه فتوح ابن عبدالحکم، اما متاخرتر و گستردهتر از آن است. بلاذرى در پایان به نهادهایى مىپردازد که پس از فتوح گسترش یافتهاند، از جمله فصل مشهور آن به خاستگاههاى ضرب سکه اسلامى اختصاص دارد که تنها خبر معتبر از این موضوع است و باید از قرنى به قرن دیگر تا زمان حاضر از آن استفاده شدهباشد.
اندکى پیش از نیمه قرن دوم هجرى چندین نوشته مهم بهدست آمدهاست; زمانى که سیره (شرح حال پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم) و نخستین مجموعههاى متنوع فقهى تکمیل شدند که رابطه آنها با تاریخ بررسى خواهد شد. «زهرى» (8) - محدثى که به تاریخ گرایش داشت - اندکى پیش از سقوط امویان و «عوانه» و «ابومخنف» تقریبا همزمان با به قدرت رسیدن عباسیان به نوشتن پرداختند. همزمان مؤلفانى حوادث متعدد را در یک روایت ممتد به هم پیوند دادند که در این نوع تالیف، توجه بیشتر به ترتیب زمانى ضرورى بود. با وجود این، آنان چگونگى احیاى منابع تاریخ خود را در سیر تحول تاریخ بشر ذکر نکردهاند. آنان شرح حال پیامبرانى را که نامشان در قرآن آمده بود پشتسر هم ذکر مىکردند که سرانجام به محمدصلى الله علیه وآله وسلم مىرسید. با توجه به چند روایت معتبر به نظر مىرسد ابن اسحاق نیز به این شیوه کار کرده باشد.
قرآن نقطه آغاز روایت تاریخ پیش از اسلام بود، اما اطلاعات بیشترى درباره آن دوران ارائه نمىداد. پس ضرورى بود تا اطلاعات لازم از روایات و نوشتههاى غیر مسلمانانى کسب شود که قبلا با وحى در ارتباط بودند. البته نمىتوان احتمال داد که حتى یک نویسنده مسلمان عرب، تورات و انجیل را به زمان اصلى خوانده باشد یا تاریخهاى عمومى مسیحیان را که در قرون پیش از اسلام تکمیل شده بودند، شناخته باشد. اما تازه مسلمانان بومى مىتوانستند ترجمههایى - حتى از متون فلسفى و علمى - انجام دهند. در تاریخ عمومى، نویسندگان به دلیل عدم دسترسى مستقیم به کتابهاى مقدس، مجبور بودند به روایات شفاهى تازه مسلمانان همنژاد خود اکتفا کنند و بهندرت مىتوانستند میان آنها و نوشتههاى جعلى که همان زمان در شرق منتشر مىشد، تفاوت گذارند. بنابراین تمام متون «اسرائیلیات» (9) و «قصص الانبیاء» (10) شکل گرفتند.
عربها به اجداد خود در دوران جاهلى کمترین علاقهاى نداشتند، اما با دیگر اخلاف ابراهیم در تماس بودند از اینرو آنان وارث ادبیات دوگانهاى شدند که قسمتى از آن به عقاید کهن و قسمت دیگر به شجرهنامههاى قبیلهاى اختصاص داشت. برجستهترین نامى که با انساب پیوند یافت «هشام کلبى» بود.
سرانجام، ایرانیان - که نیاکان خود را به یاد داشتند و براى تجلیل آنان در نظر اربابان جدید خود، به ویژه براى این اربابان - مىکوشیدند «خداى نامه»هاى باستانى خود را به عربى ترجمه کردند. احتمالا «ابن مقفع» پس از جلوس عباسیان، به نگارش آن اقدام کرد.
از این پس نویسندگان عرب تاریخهاى مقدم بردوران اسلامى را با تاریخ کتاب مقدس، و دیگر قسمتها را با تاریخ ایرانیان تکمیل کردند. طبیعتا در ارائه تاریخهاى مرتبط با مسلمانان، این امر، پیشرفت اندکى محسوب مىشد، ایجاد نظم سال شمارانه میان این تکهها به سختى امکانپذیر است. با این حال به نظر نمىرسد این فرض صحیح باشد که در تاریخانگارى اسلامى متون غیر عربى تاثیر قاطعى داشته باشند، هر چند ممکن است که این متون به ایجاد جو همدلى دیگر ملتها با مسلمانان منجر شود، اما هر پیشرفتى در این زمینه نتیجه مستقیم نیازهاى دنیاى اسلامى - عربى بود. (باید یادآور شد که برخلاف علوم یونان، محققان و مؤلفان، اغلب میراثهاى تاریخ روم را بسط داده و به تاریخ یونان بىتوجه بودند).
از آنچه گفته شد برمىآید که تمام نویسندگان نخستین تاریخ، از عربها و موالى (عراقیان عرب زبان) بودند. ورود خراسانیان (مهمترین عامل شهرى و نظامى) در حکومت عباسیان به صحنه قدرت، که به سرعت عرب زبان شده بودند، از قرن سوم به بعد به پیدا شدن مؤلفان ایرانى منجر شد. آنها شیوههاى خاص خود را حفظ کرده یا توسعه دادند، بنابراین روشهاى متعدد در تاریخنگارى در کنار هم حضور داشتند.
در طى این دورهها شاخه تازهاى در تاریخنگارى پیداشد که بلافاصله با شاهکارى به اوج رسید. ضرورى بود تا در یک پژوهش عمومى بتوان به همه اطلاعات ممکن درباره رهبران دو قرن گذشته اسلامى دستیافت تا هم جایگاه آنان در تاریخ تعیین شود و هم سندیت آنها در انتقال حدیث ارزیابى گردد. «ابن سعد» این نیاز را احساس کرد. نوشته او درباره اشخاص مورد مطالعهاش، در طبقههایى مطابق با نسلهاى افراد مرتب شده بود که او به همین دلیل آن کتاب را «طبقات» خواند. این مجموعه حجیم نه تنها به سبب ارزش ذاتى خود اهمیتى غیر قابل وصف دارد، بلکه تنها منبعى است که اطلاعاتى را براى ما مهیا کرده که در اخبار منابع پیشین، اصلاح و تعدیل و درنوشتههاى بعدى منجر به تغییر دیدگاه شدهاست. «الانساب» بلاذرى طبقات دو نسل پس از نوشته ابن سعد را آورده که در بخشهایى با طبقات ابن سعد قابل مقایسه است. بلاذرى نویسندهاى است که به موقع خود، به آن خواهیم پرداخت. در مقایسه با طبقات ابن سعد «کتاب انساب الاشراف» به سبب شیفتگى زیاد به خلفاى اموى و اطرافیانشان، ویژگى خاص دارد.
درباره زمان و چگونگى پیداشدن نظریه تالیف تاریخ متوالى ، اطلاعات اندکى در دست است. دنیاى اسلام به طور مستقل این نیاز را احساس کرد، زیرا تفسیر اخبار مسئلهاى مهم بود که با وجود داشتن اطلاعات مفصل، هنوز ابزارى را براى تفسیر متون در اختیار نداشت. احتمالا در این شیوه از شواهد باقى مانده در دسترس نیز بهرهگرفته شد اما مطالعه عمیق تاریخهاى موجود متاخر، بهویژه کتاب طبرى، امکان تفاوت گذاشتن میان منابع شفاهى و مکتوب مورد استفاده مؤلفان نخستین را فراهم مىسازد. کهنترین تاریخ باقى مانده از آن«خلیفة بن خیاط» است که درباره آن بحثخواهد شد، اما بدیهى است که او در این شیوه پیشگامانى داشت.
نویسندگان نخستین، اغلب حوادث سالهاى آغازین اسلامى را نگاشته و جانشینان آنان نیز ادامه همان حوادث را ثبت کردهاند. با این همه، درمورد اهمیت تاریخى، اولویتبه حوادث دهههاى نخستین اسلام داده شد. این دههها در آثار مکتوب، حجم بسیارى را اشغال کردهبود، زیرا احادیث انبوهى درباره آنها گردآورى شده بود. البته دلیل اصلى رجحان این دههها در شکلگیرى و حیات جامعه اسلامى نهفته است; حوادث آغازین، مشکلات بنیانى سیاسى - مذهبى را پیش کشید که حل آنها به ادامه همان حوادث کمک کرد.
گفتن این سخن بسیار پیش پا افتاده است که اغلب تمدنها به متون تاریخى متخلق مىباشند; متونى که تنها به «جنگها و پادشاهان» مىپردازند. در حقیقتبا وجود اغماض زیاد، بیشتر متون تاریخى عربى - اسلامى را جنگهاى خارجى و اختلافات داخلى پر کرده بود. اما این سخن بهجا است که بسیارى از این اختلاف عقیدهها تاثیر سیاسى - مذهبى مدتدارى داشتند.
به طور خلاصه، اگر سیر تاریخ را همان طور که وقایع نامههاى بعدى ارائه دادهاند در نظر بگیریم، این نتیجه به دست مىآید که یافتن مورخ براى حوادث، حتى در مهمترین آنها، دور از انتظار است. این امر در مورد انقلاب عباسیان نیز صادق است. به نظر مىرسد با وجود مکتوبات مجادلهآمیز، نخستین روایت جامع درباره عباسیان، حدود سه ربع قرن پس از واقعه و متعلق به «ابن نطاح» مىباشد. این اثر در یک نسخه خطى گمنام کشف شد و با عنوان «اخبار آل عباس» و یا «اخبار الدولة العباسیه» چاپ شد. (11) باید تاکید کرد این اثر (که باید آن را اصلى دانست) سندى است که در محتوا با مطلب نویسندگان عراقى (که به تواتر به ما رسیدهاست) تفاوت چندانى ندارد و تنها درنوشتهیک نویسنده متاخرتر، به نام مستعار خراسانى، تا دو قرن بعد حفظ شده است. عبدالعزیز الدورى اثر به دست آمده را منسوب به ادعاى خلافت و امامت عباسیان از طریق وارثت جنبش محمدبن حنفیه و ابوهاشم مىداند. اما مهدى، سومین خلیفه عباسى (حک، 158-169ق) حقوق خلافت را میراث خاندان اعلام کرد. (12)
مؤلفان اخبار، مانند نویسندگان حدیث - که اغلب یکى و یا شبیه هم بودند - به احزاب و تحریکات آنها وابسته بودند. احتمالا جهتگیرى متقابل احزاب در مقابل یکدیگر مهمترین محرک نویسندگان در گزینش و نوشتن حوادث بود. پرداختن به این امر که در نظر مؤلفان چه کسانى خواهند بود، ارزش چندانى نداشت. به هر حال نباید در این جنبه نوشتهها اغراق شود، زیرا با وجود رقابتهاى آنان هنوز تقسیمبندى فرقهاى نمود بارزى پیدا نکرده بود. البته بعدها تقسیمات فرقهاى به وجود آمد. بدیهى است کسانى که از این زمان سنى یا شیعه نامیده شدند، احادیث را براساس اعتبار طبقه اشخاص مىپذیرفتند. این بدان معنا است که میان شواهد سندى مورد استفاده جانشینان امویان - یعنى عباسیان و شیعیان نخستین - تمایز ساختارى وجود ندارد، به دریجبه موازات تالیف آثارى با حوزه گستردهتر، نوشتههایى به منظور اختصاص بیشتر به فرقههایى از مردم پیدا شد.
ارائه مواد تاریخى براساس ترتیب زمانى، سبب تنظیم وقایع به شکل سالنامهها شد که در آنها وقایع به صورت سال به سال ذکر مىشد. این نظام تالیفى در کتابهاى قبل از اسلام و کتابهاى اروپایى قرون وسطى رایجبود. شاید گفتن این نکته سبب تناقض شود که نویسندگان عرب - البته نه همه آنها - با آگاهى مجملى از رواج شیوه فوق، به این ضابطه نوشتارى رسیدند. البته باید متذکر شد که منظور سال قمرى است نه سال شمسى. در واقع - همان طور که معلوم است - اعراب مسلمان از آغاز براى اهداف ادارى خود «هجرت» را به عنوان مبدا تاریخ پذیرفتند. کهنترین اوراق پراکنده دوره اسلامى این مطلب را ثابت مىکند. اساسا اگر چه قسمت اعظم اطلاعات مورخان به طور شفاهى و بدون تاریخ دقیق به دست آمدهاست، اما هنگامى که آنان با اسناد مکتوب ادارى تاریخ دار برخورد کردند آن اسناد را در متون خود با همان تاریخ به کار بردند. «تاریخ خلیفة بن خیاط» که اخیرا بررسى و چاپ شدهاست و سال شمار گم شده «ابوالحسن زیادى» دو نمونه بسیار قدیمى مىباشند که در آنها نمودى از سال شمارها را مىیابیم و به اواسط قرن سوم باز مىگردند. این مجموعه «تاریخ على السنین» نام داشت که بر نوعى نوآورى در تاریخ دلالت مىکند. بنابراین، شکل سالنامهاى ارائه حوادث در قسمت عمده تاریخنگارى و در نوشتههاى اسنادى که چندان اقتضاى این شیوه را نداشتند، به کار برده شد. اما سالنامهها دیگر، شامل تقسیمات تاریخى حکومتها یا دولتها نبود. این نوع ترتیب حوادث ، مراجعات هم عرض به نوشتهها و پیدا کردن وقایع مشابه را در هر کدام از نوشتهها آسان مىنمود. با این حال در برخى کشورها از جمله ایران و مصر، خود حکومتها با جامعیتبیشتر و بدون در نظر گرفتن دیگر تمایزات سال شمارانه با تاریخ برخورد مىکردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
محیط پیدایش اسلام
اوضاع دینی و اعتقادی قبائل عرب جاهلی : عنصر اصلی قبائل عرب جاهلی ‘شرک و بی پرستی وبه تعبیری ‘ آمیزه ای از تعدد خدایان و طبیعت پرستی بود .اعتقاد به جن ‘ارواح و پرستش ماه و ستارگان ‘بین آنها رواج داشت و بتهای آنها دارای دو بعد بود "صنم " و "وثن " * و همچنین انسان های خرافاتی بوده که در این مورد بخصوص شاید همچنان هم این مورد این قبائل ادامه داشته باشد. و انسان های که داشتن دختری برای خود را ناپسند می پنداشتند. ودر بعضی از اوقات دختران خود را زنده به گور می کردند.
جزیره العرب
از منظر جغرافیایی
جنوب
( یمن )
مرکز و شرق
( صحرای عرب )
شمال و غرب
( حجاز )
2
نظام سیاسی حاکم بر مردم جزیره العرب عصر ظهور اسلام :
اساس بافت اجتماعی – سیاسی مردم عرب قبیله و عشیره بود .
نبود فرهنگ واحد و ایدئولوژی مشترک میان این قبیله ها ‘ نبود راه های ارتباطی مناسب ومحدودیت منابع اقتصادی سبب پراکندگی واستقرار نیافتن حاکمیت قانون و نظم سیاسی در جزیره العرب بود و در قبیله سه رکن وجود داشت : " نسب ‘ حسب و عصب "
و تنها می توان به تمدن ممتاز " سبا" و "ماراب یمن " که قبل از طلوع اسلام ازبین رفتند اشاره نمود
اخلاق نیک و بد مردم جزیره العرب عصر ظهور اسلام :
هر چند دارای خصلت های پسندیده ای همچون روحیه ساحشوری ‘وفای به عهد‘ بخشندگی و مهمان نوازی‘صراحت لهجه‘ حافظه قوی‘ نجابت‘ شرافت‘ نسب وهمتراز بودن عنایت داشت ; اما به خاطر اصالت بخشیدن به نژاد و خون ‘ افق این عنایت از قبیله فراتر نمی رفت . وهمچنین با اندکی تامل در دستاوردهای هر یک از این خوی ها پرده از استضعاف فکری و فرهنگی این سرزمین برمی دارد . زیرا جهت دار نبودن روحیه حماسی‘ در بسیاری اوقات‘ به افروختن بی دلیل آتش کینه و درگیری میان قبایل می انجامید.
................................................................................................................................................................................
* بت ها را اگر به شکل انسان بودند " صنم " و اگر به شکلی خاص بودند " وثن " می نامیدند
کمیت گرایی‘ فخر فروشی ‘ حاکمیت خرافات بازمانده از تحریف ادیان ‘ افسانه های باستانی ‘ اساطیری هریک نشان دیگری از انحطاط اندیشه و خالی بودن سازمان فکری آنان از تفکر بود .
زن و نظام خانوادگی در مردم جزیره العرب عصر ظهور اسلام:
3
اندیشه شیءانگارانه زن مبین اوج جاهلیت فرهنگی جزیره العرب بود . ودر این منطقه سرنوشت زن مقهور اراده مرد بود . و مرد می توانست آن گونه که می خواست با زن رفتار کند " حق فروش " " کشتن " "زدن " و آزار زن و... رابرخوردار بود . که این مسائل باعث متزلزل ساختن نظام خانواده در میان اعراب را در پی داشت . و همچنین در چنین جامعه ای شان زن را تا حد جانوران پایین آورده بود .
تاریخ جاهلیت و مفهوم آن :
از ریشه " جهل " است . ولی از کتب لغت بر می آید که مراد از آن به غیر از این معنا به حماقت ‘ سفاهت و بی خردی را نیز در بر می گیرد .
واژه جاهلیت را نخستین بار به وسیله قرآن * بر جزیره العرب اطلاق گشت .
.......................................................................................................
* قرآن کریم واژه جاهل را در خصوص زندگی مردمان قبل از بعثت به کار برده است .
مصداق جاهلیت در قرآن
پیروی از حکم و حکومت ناحق ‘ روی گردانی از دستورات الهی
بی پروایی زنان در جامعه و نمایاندن زیور و آرایش زنانه
تاکید بر خواسته های نابجا ‘ جانبداری بی دلیل از عقاید پوچ
4
در بحث عقاید جاهلی که در قرآن بدان تصریح شده است در کنار بت پرستی که کیش اغلب مردم جزیره العرب بوده است یکی دیگر از عقاید خرافی مشرکان این بوده است که می گفتند ما بت ها را نمی پرستیم مگر از آن روی که ما را به خداوند نزدیک می کنند . دیگر اینکه قائل بودند که خداوند فرزندانی دختر دارد و بعضی فرشتگان دختران خدا هستند و بدین سبب به پرستش آنها می پرداختند تا ایشان را شفاعت کنند . اعتقاد انحرافی دیگر آنان درباره جهان پس از مرگ است که می گفتند: جز همین زندگی دنیوی ما زندگی دیگری نیست . ما زنده می شویم و می میریم و ما را جز طبیعت ( دهر ) * نابود نمی کند .
خوردن مردار ‘ گوشت خوک ‘ خون ‘ نیم خورده حیوان درنده ‘ همه احکامی است که در جاهلیت رواج داشته و قرآن آنها را حرام و منع کرده است .
تاریخ پیامبر اسلام ﴿ ولادت‘ بعثت و دعوت ﴾
I دوران کودکی :
طبق نظر اهل تسنن : 12 ربیع الاول سال 570 م
تاریخ تولد پیامبر اسلام
طبق نظر اهل تشیعه : 19 ربیع الاول سال 570 م
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 41 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ موسیقی ایران
33
تاریخ موسیقی ایران
2
تاریخ موسیقی ایران
فهرست مطالب
تاریخ موسیقی در ایران 3
ترانه های فـولکـوریک ایران 14
موسیقی سازی 16
آلات موسیقی بادی 19
آلات موسیقی زهـی 20
سازهای مضرابی ( زهـی - کوبی ) 24
تاریخ موسیقی ایران قبل از اسلام 29
منابع 36
تاریخ موسیقی ایران
3
تاریخ موسیقی در ایران
تاریخ موسیقی ایرانی که همواره با هنر و ذوق ایرانی همراه و همقدم بوده است را می توان به دو قسمت قبل و بعد از اسلام تقسیم کرد . مورد بعد از اسلام را تا موسیقی معاصر ادامه می دهیم اما در مورد قبل از اسلام باید تقسیم بندی هایی را انجام دهیم : دوره ی قبل از مادها . مادها . پارس ها و هخامنشیان . پارت ها و اشکانیان . ساسانیان .
قبل از مادها
این دوره که از هشت قرن قبل از میلاد تا قبل است شواهد بسیاری از جمله سنگ ها و سطوح حکاکی شده کتاب ها و دست نوشته ها را با خود به همراه دارد . مهمترین اثر یافت شده در مورد موسیقی این دوره " مهر چغامیش " می باشد که متعلق به 3500 سال قبل از میلاد است .
برای بررسی این دوره باید اثر تمدنهایی چون بابل و اشور و ایلام را - که متاسفانه چیز زیادی از انها باقی نمانده - مورد بررسی قرار داد . اما شواهد اندک پیدا شده نیز خود صحت وجود موسیقی را در این دوره تصدیق می کند . به طوری که ساخت سازهای سنتور و تنبور را به این دوره نسبت داده اند .
دوره ی مادها
تاریخ موسیقی ایران
5
مادها - که در اصل اریایی بودند - دولتی در ایران باستان تاسیس کردند . مهمترین موسیقی ان دوران نغمات موسیقایی گات بوده است .
دوره ی هخامنشیان ( 320 تا 550 سال قبل از میلاد )
در کنار نغمات گات ها نوع دیگری از موسیقی با نام موسیقی رزمی و همچنیم موسیقی بزمی در این دوره ساخته شد . طبل های این دوره جنگجویان را با انگیزه به میدان های نبرد راهی می کردند و تنبورها و نی ها از انها در جشن پیروزی به گرمی استقبال می کردند .
دوره پارت ها ( 250 قبل از میلاد تا 224 بعد از میلاد )
این دوره که با حمله اسکندر به ایران همراه شد ( قابل ذکر است که بعضی از مورخان وجود اسکندر و نبرد او با ایران را بزرگترین دورغ تاریخ می دانند و بر این باورند که شخصی با این نام و با این ملیت وجود نداشته است و اسکندر صرفا جنگجویی ایرانی و از مخالفان داخلی هخامنشیان بوده است . نویسنده ) موسیقی جدیدی را به ایران وارد کرد . وارد شدن موسیقی به این معنا نبود که موسیقی را از کشوری دیگر به ایران وارد کنند بلکه در این دوره موسیقی ازاد و مردمی شد و از بند دولت و دربا گریخت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ هنر
مقدمه
انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیدهاند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش میجویند .
آنچه در هنر به نظر اصل است ، زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکلهای مختلفی درک میکنند.
بعضی هنر را آینه واقعیتهای موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب میآورند . یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد . بعضی میگویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه میگوید ، اثر چه ارزشی میتواند داشته باشد . بعضی از شکل اثر حرف میزنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ، یک اثر هنری خلق نکرده است . اما اکنون همه این گروهها بعد از قرنها بحث میدانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک این گروهها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند .
بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ، هنرها شاخههای مختلفی را تشک
تاریخ هنر
مقدمه
انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیدهاند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش میجویند .
آنچه در هنر به نظر اصل است ، زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکلهای مختلفی درک میکنند.
بعضی هنر را آینه واقعیتهای موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب میآورند . یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد . بعضی میگویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه میگوید ، اثر چه ارزشی میتواند داشته باشد . بعضی از شکل اثر حرف میزنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ، یک اثر هنری خلق نکرده است . اما اکنون همه این گروهها بعد از قرنها بحث میدانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک این گروهها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند .
بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ، هنرها شاخههای مختلفی را تشک
تاریخ هنر
مقدمه
انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیدهاند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش میجویند .
آنچه در هنر به نظر اصل است ، زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکلهای مختلفی درک میکنند.
بعضی هنر را آینه واقعیتهای موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب میآورند . یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد . بعضی میگویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه میگوید ، اثر چه ارزشی میتواند داشته باشد . بعضی از شکل اثر حرف میزنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ، یک اثر هنری خلق نکرده است . اما اکنون همه این گروهها بعد از قرنها بحث میدانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک این گروهها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند .
بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ، هنرها شاخههای مختلفی را تشک
تاریخ هنر
مقدمه
انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیدهاند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش میجویند .
آنچه در هنر به نظر اصل است ، زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکلهای مختلفی درک میکنند.
بعضی هنر را آینه واقعیتهای موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب میآورند . یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد . بعضی میگویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه میگوید ، اثر چه ارزشی میتواند داشته باشد . بعضی از شکل اثر حرف میزنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ، یک اثر هنری خلق نکرده است . اما اکنون همه این گروهها بعد از قرنها بحث میدانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک این گروهها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند .
بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ، هنرها شاخههای مختلفی را تشک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
بسیاری از هنرمند، طراحان وینی، همچون موریس و وان دو ولده، در حوزه های کاری مختلف به کار پرداختند، گاستاو کلمت، نقاشی که سفارشات فراوانی برای تزئین بناهای وین جدید داشت، پیشگام حرکت دوری گزینی از سبک های تاریخی شد. وی جمعی از هنرمندان را متشکل کرد که بعدا بعنوان «انشعابیون» معروف شدند. طراحی کلمت برای جلد کاتالوگ اولین نمایشگاه انشعاب در سال 1898، همان چارچوب به شدت عمودی برخی از پوسترهای بردسلی را به خدمت گرفت با همان فضاهای خالی دیوار مانند با به کار گیری تئاتری، عدم تقارن مفرط و کاربرد یک نوع ضخامت خط همین خط یکنواخت طرح و حروف را به نحوی که اساسا گرافیکی بود منسجم و یکپارچه می ساخت: طرح دو بعدی و برای تکثیر گرافیکی ترسیم شده بود.
پوسترهای نمایشگاه های انشعابیون نوعی زبان گرافیکی را با تنوعات غنی بیانی پدید آورد که در آن تصویر، تزئینات و متن در هم ادغام یم شد، و جلوه چاپنقش های ژاپنی، طرح هیا بردسلی و مباحث نظری والتر کرین تصویرگر انگلیسی به نام «خط و فرم» (چاپ در سال 1902) را با هم ترکیب می کرد. در همان سال پوستر آلفرد رولر برای چهاردهمین نمایشگاه انشعابیون، این شیوه وینی را به نمایش می گذارد. تصویر پوستر به طور اغراق آمیز فرم پردازی شده است: عناصری چون لباس، بال ها و موها مانند اثار موشا تزئین شده اند. خطوط سینوسی، که تاکیدی بر خطوط کناره نمای سبک آرت نوو است همگی محو شده و خط با همان چهار رنگ سطوح تخت پوستر چاپ شده و بیشتر یک الگوی تکرار شونده را پدید می آورد تا این که عمق را مشخص سازد. سطح کار با استفاده از کاغذ چاپ نخورده برای روشن ترین بخش های مربوط به حروف که اطلاعات اصلی تر را انتقال می دهد موکدتر شده بدین ترتیب اندازه یکنواخت حروف و کلیت بافت و نقوش مکرر را حفظ می کند.
در وین، فرم های سنتی حروف الفبا، که در ابداعات تزئینی ناکارآمد بود، ناخوانا بود، به تدریج استلیزه و دگر شکلی شد. این موارد در کتاب حروف تزئینی در خدمت هنر (1899)، اثر معلم حروف نسل قدیمی تر، رادلف فون لاریش تبلیغ و نقد شد وی حروف با طراحی ضعیف طراحان را، به دلیل عدم موفقیت آن در چیدن صحیح حروف در کنار هم و نیز تزئینات افراطی آنها مورد انتقاد قرار داد. در عین حال لاریش حروف اتوواگنر، معمار اصل سب رنسانس ونیزی را که خود رد سال 1899 به هنرمندان انشعابی پیوست، تایید کرد. حروفی که واگنر در ترسیمات پرسپکتیو معماری خود استفاده می کرد بسیار مورد توجه بودند، اما طرح وی برای نمای پیشین اداره تلگراف
2
Diezeit در سال 1902 شباهت شگفت انگیزی به آثار گرافیکی وینی داشت. جالب آن که وی طرح مربع کوچک را به عنوان نقشمایه تزئینی به خدمت گرفت. مربع (که نقشی مهم و ماندگار ر آثار گرافیکی دهه 1920 داشت) تقریبا به دلمشغولی عمده طراحان «کارگاه های وین» (Wiener Werkstatte) بدل شد. این گروه پیشرو در ساخت و بازاریابی آثار هنری دستی بودند در سال 1903 توسط یوزف هوفمان دستیار سابق اتووانگر و کولمان موزر طراح، هر دو از معلمین مدرسه هنر و صنایع دستی وین، با حمایت فریتز وارندورفر صنعتگر و حامی چارلز رئه مکینتاش و کلکسیونر طرح های بدسلی تاسیس شد.
مکینتاش علامت اختصاصی شرکت را خود پیشنهاد داد، اما هویت بصری کامل توسط هوفمان طراحی شد، هر مقاله با چهار علامت شناسایی معرفی می شد: نماد گل سرخ کارگاه ها وین ، و علائم تکنگار کارگاه ها، طراح و سازنده، هوفمان سربرگ ها، کارت ها، فاکتورها و کاغذ پیچ ها را طراحی کرد. در تمایم این آثار، نقشمایه مربع شکل تکرار می شد. در کاغذ تحریرها نیز به نظر می رسید شکل های مربعی تابع اصل واگنر است مبنی بر «چیزی که غیر کاربردیست نمی تواند زیبا باشد» . از این مربع ها برای مشخص کردن محل هایی که باید کاغذ تا بخوید ستفاده می شد (دوباره به صورت افقی) به این ترتیب مربع ها در گوشه های هر سطح ورق تا خورده ظاهر می شد. از علامت اختصاری گل سرخ نیز به عنوان بخشی از برنامه برای خلق یک محیط کاملا طراحی شده استفاده شده حتی کلید کمدهای اداره نیز دسته ای به شکل علامت اختصاری رز داشتند.
4
برای قطع مجله ماهانه گروه انشعاب با نام Ver Sacrum (حلقه قدسی) نیز از مربع استفاده شد. این مجله که از سال 1898 منتشر شد و آثار نمایشگاه ها را بررسی می کرد و مقالات بیشتر را منتشر می ساخت، در هر شماره اثار تصویر سازی و تزئینی هنرمندان اشعابی را به شیوه تکثیر فتومکانیکی مجلات بسیار ارزانتر و غالبا با استفاده از دورن به اقتصادی ترین نحو ممکن و بیشترین جلوه منتشر می ساخت. مجله Ver scrum در سنت فراگیر چاپ خصوصی کتاب (انتشارات خصوصی) بسیار فراتر از یک مجله بود، وقتی پس از شش انتشار متوقف شد، فهرست مقالاتش تنها به شش صد می رسید. مجله دیگری که از نظر تأثیر گذاری و نیز از نظر کاربرد روش های اقتصادی به همان اندازه حائز اهمیت بود، مجله DieFlache بود؛ مجموعه ای از آثار طراحی.
گرایش طراحان ونیزی به فناوری های جدید تکثیر را به ویژه در طرح کارل اوتوژیسکا برای آتلیه چاپ اداره انتشارات دولتی که در حاشیه ای با طراحی موزر قرار داشت می توان مشاهده کرد. طراحی حروف آن بر عهده لاریش بود. صفحات اکثر کتاب های وینی بر خلاف پوسترهایش، توفیق کمتری در ساخت یک واحد منسجم داشت. آثار آلمانی سنتا با نوعی حروف چاپی سیاه «گوتیک» معروف به «فراکتور» چاپ می شدند. این حروف بتدریج جای خود را به نسخه های حروف چاپی وینی سده پانزدهم داد. یک چنین طراحی تاریخگرایانه را آدولف لوس معمار بنیادگرا برای سر عنوان مجله اش با نام Das Andere (دیگر)، با عنوان فرعی « به سوی معرفی رهنگ غرب به اطریش» به خدمت گرفته شد. وی معتقد بود «حروف چنان مدرن به نظر می رسند که گویی همین دیروز ساخته شده اند. بسیار مدرن تر از حروف اتو اکمان [ارت نوو] پریروز»
طراحان اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم وین آموزه های جنبش هنر و صنایع دستی را جذب کردند و در رویکرد التقاطی و جهان نگرانة خود، در هوا خواهی برای فناوری های جدید، منادی جنبش های پیشروی طراحی شدند که بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفتند. آثار گرافیکی ایگون شیله و اسکار کوشکا، از جنبه ترسیم و طراحی حروف، از شاهکارهای اکسپرسیونیسم متقدم محسوب می شوند؛ قابلیت تبدیل شکل و زمینه در آموزش حروف لاریش، که در تزئینات کولمان موزر مشهود است. بعدها به اصلی در آموزش مبانی طراحی بدل شد. طراحان وینی عموما سفارش دهندگان شان بودند، اما سفارش دهندگان آنها فراتر از جامعه مدگرا و تا خود حکومت، گسترش می یافت. در سال 1902، کولمان موزر سفارشاتی برای طراحی اسکناس و برای تمبر پستی دریافت کرد، وی تصویر را با حاشیه هایی به شکل نقوش مکرر خاص خودش قاب بندی می کرد (طرح های وی برای تمبرهای بوسنی هرزگوین در سال 1906 اولین تمبرهایی بود که در آن از عکس استفاده شده بود). با این وجود طراحان وینی اساسا نقاش محسوب می شدند: هنوز سالهای زیادی باقی مانده بود تا حرفه طراحی گرافیک تثبیت شود.
4
حرکتی به این سو در آلمان و از طریق آثار پیتر برنس و وان دو ولده به وقوع پیوست. این دو که از نقاشی به معماری روی آورده بودند، طراحی را به عنوان بخشی از برنامه ای می دیدند که تمامی هنرها را در زندگی روزمره با هم منسجم می کند کاری که فتوریست ها در ایتالیا و ساختگرایان در روسیه بعد از جنگ جهانی اول انجام دادند.
وان دو ولده نیز که تحت تأثیر ویلیام موریس بود کتاب های انتشارات خصوصی را طراحی می کرد، ولی بیش از آن که تأثیر ماشین را نادیده انگارد، بیشتر تمایل داشت تا بر آن تسلط یابد و صنعت را ترغیب کند تا به هنرمند امکان دهد شکل محصول خود را تعیین کند. وی موفقیت هایی هم حاصل کرد. طرح پوستر وی برای غذاهای کنسانتره، آثار نمونه وار سبک آرت نوو محسوب می شوند. این اثر اگر چه به عنوان یک چاپنقش در مجله هنر و ادبیات برلین به نام Pan منتشر شد، اما کاری کاملا تجاری محسوب می شد و بخشی از یک مجموعه تبلیغاتی و بسته بندی بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ ولادت ( سال ، ماه ، روز )
در نزد مورخان شیعه و اهل سنت مشهور است که ولادت آن بزرگوار در سال چهارم هجری و در مدینه ی منوره بوده است چنانچه در تاریخ زندگانی رسول خدا (ص) نگاشته ایم ، و این قول را عموم اهل حدیث و تاریخ نیز نقل و انتخاب کرده اند ، از جمله علامه مجلسی ، شیخ مفید ، علی بن عیسی ادبلی ، ابوالفرج ، ابن شهر آشوب ، ابن اثیر جزری و ابن حجر عسقلانی .
در مقابل مورخان دیگری ولادت آن حضرت را سال سوم هجری ذکر کرده اند که از جمله ی علمای شیعه ، مرحوم کلینی (ره) و از دانشمندان اهل سنت واقدی و جمعی دیگرند. در مورد ماه و روز ولادت آن بزرگوار نیز شهود آن است که ولادت آن حضرت در پنجم ماه شعبان بوده ، و این قولی است که عموم اهل حدیث و مورخانی که در بالا نامشان را ذکر کردیم اختیار کرده اند . اقوال دیگری نیز مانند سوم شعبان و آخر ربیع الاول و سیزدهم ماه رمضان نقل شده است . که این دو قول اخیر مشهور نیست . و اما قول سوم شعبان نیز از نظر اهل تاریخ ضعیف تر از قول اول است . ولی مجلسی (ره) در بحارالانوار می گوید : «الا شهر فی ولادته صلوات الله علیه انه وله الثلاث خلون من شعبان . . . » یعنی : مشهورتر در ولادت آن حضرت سوم شعبان است . دلیلی کهبرای آن ذکر کرده است روایت شیخ در مصباح و توقیعی است که از ناحیه مقدسه برای ابوالقاسم بن علاء همدان ، وکیل حضرت عسکری (ع) صادر گردیده بود . البته این روایت به تنهایی نمی تواند دلیلی بر مشهورتر این قول باشد ولی از آنجا که مرحوم مجلسی حریت فن حدیث و احاطری ایشان بر احادیث بیش از ما بوده گفتار ایشان در این باره مقبول است . و الله اعلم . . .
خوابی که ام الفضل دید :
ابن حجر و دیگران روایت کرده اند که ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب ، عموی رسول خدا (ص) ،که نامش لبابه بوده است خوابی دید که موجب نگرانی و اضطراب خاطر او گردید و برای تعبیر آن به نزد رسول خدا آمد و خواب خود را اینگونه بیان کرد «رایت ان عضو امن اعضایک فی بیتی» یعنی : در خواب دیدم عضوی از اعضای بدن شما در خانه ی من قرار گرفته است ؛ رسول خدا (ص) خواب او را چنین تعبیر فرمود : «تله فاطمه غلاما و تر ضعینه بلین قثم» یعنی فاطمه پسری به دنیا می آورد و تو او را به شیر «قثم» (کی از فرزندان عباس و لبابه) شیر خواهی داد . و طولی نکشید که فاطمه (س) حسین (ع) را به دنیا آورد و لبابه او را به نزد خود برد .
ماجرای ولادت و نام گذاری :
در روایتی که برخی از آنها در داستان ولادت سبط اکبر رسول خدا (ص) امام حسن مجتبی (ع) دکر شده و مرحوم صوق و دیگران آن ها را نقل کرده اند ، آمده است که چوم حسین (ع) به دنیا آمد و او را به نزد رسول خدا (ص) بردند تا نامی برای او بگذارند رسول خدا (ص) فرمودند : «من در نامگذاری این فرزند بر خدای عز و جل سبقت نمی گیرم . سپس جبرئیل نازل شد . عرض کرد : » یا محمد القی الا علی یقرتک السلام و یقول لک علی منک کهارون من موسی ، سم ابنک هذا باسم ابن هارون» یعنی : منزلت و مقام علی در نزد تو همانند مقام و منزلت هارون نسبت به موسی است ؛ از این رو نام فرزند او را به نام فرزند هارون نامگذاری کن . رسول خدا از جبرئیل پرسید : نام فرزند هارون چه بوده ؟ جبرئیل عرض کرد که : «نام او شبیر بود» . رسول خدا (ص) فرمود : «زبان من عربی است
» . جبرئیل عرض کرد : «نام او را حسین بگذار» و رسول خدا این نام را برای فرزندش انتخاب فرمود .
رسول خدا (ص) از آینده ی غم انگیز و شهادت نوزاد خبر می دهد :
در روایت اهل سنت نیز نظیر روایتی که از اسماء دختر عمیس و دیگران روایت شده و در آن ها آمده است که اسماء می گوید : «من حسین را به نزد رسول خدا بردم و در دامان آن حضرت نهادم و رسول خدا (ص) گریست . من عرض کردم : «پدرو مادرم به قربانت سبب گریه ی شما چیست ؟» حضرت فرمود : «به راستی که این پسر مرا گروه ستمکاری از امت من خواهند کشت که خدای تعالی شفاعت مرا به آن ها نرساند . اسماء گوید : رسول خدا (ص) به دنبال این سخن فرمود : «ای اسماء این خبر را به فاطمه مده که تازه زاست و شنیدن این خبر غم انگیز برای او در این حالت مناسب نیست» . نشیر این روایت در کتاب های حدیث شیعه با تفصیل بیشتری از آن حضرت نقل شده که از آن جمله روایت امالی شیخ است که به سنه خود از اسماء داستان ولادت حسین (ع) را نقل کرده است و در باره حسین (ع) می گوید : چون نوزاد را به نزد آن حضرت بردم رسول خدا (ص) فرمود : «ای فرزند تو را در آینده سرگذشتی است . خدایا کشنده ی او را لعنت کن ( و از رحمت خود دور فرما ) و این خبر را به فاطمه مده» . اسماء می گوید که من نوزاد را بردم و در روز هفتم رسول خدا (ص) به نزد من آمد و فرمود :«فرزندم را بیاور» من آن نوزاد را نزد رسول خدا (ص) آوردم و آن حضرت برای او عقیقه کرد، سرش را تراشید و هم وزن آن از نقره صدقه داد . آنگاه او را در دامان خود گذارد و گفت : «ای اباعبدالله بر من ناگوار و دشوار است» . این سخن را گفت و گریست . من عرض کردم : پدر و مادرم به قربانت ، هم امروز و هم روز نخست چنین کرده ،
داستان چیست ؟ رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود : «می گریم ، برای فرزندم که او را گروهی ستمکار و کافر از بنی امیه می کشند ، خدایشان لعنت کند و شفاعت مرا در روز قیامت به ایشان نرساند . قاتل او مردی است که (حرمت) دین را بشکند و خدای بزرگ را کافر شود» . و به دنبال آن فرمود : «خدایا من از تو درباره دو فرزند خود درخواست می کنم آنچه را ابراهیم درباره فرزندانش درخواست نمود ، خدایا این دو را دوست دار و دوست دار هر کس که ایشان را دوست دارد ، و لعنت کن هر کس که ایشان را دشمن دارد ، به اندازه پری آسمان و زمین» .
داستان فرشته ای که از برکت این مولود بزرگوار مورد لطف الهی قرار گرفت :
در روایت شیعه و اهل سنت با اختلاف بسیار و اجمال و تفصیل زیاد ، داستانی از هبوط جیرئیل به همراه صفوفی از فرشتگان برای تهنیت به رسول خدا (ص) در مراسم ولادت امام حسین (ع) نقل شده که ما یکی از آن روایات را که مختصرتر از دیگران است برای شما بازگو گرده و در پایان به روایت دیگر اشاره می کنیم .
شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی به سنه ش از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود : «هنگامی که حسین بن علی (ع) به دنیا آمد خدای عز و جل حبرئیل را مامور کرد تا با هزار فرشته برای تبریک و تهنیت به رسول خدا (ص) بر زمین فرود آید». جبرئیل نیز طبق ماموریت الهی بر زمین هبوط کرد وبه جزیره ای رسیدکه فرشته ای به نام «فطرس» در آن به سر می برد که از حاملان عرش بود و بر اثر کندی در انجام فرمان الهی پر و بالش شکسته و در آن جزیره سقوط کرده بود و هفتصد سال در آنجا به عبادت خدای تعالی مشغول بود . در این وقت فرشته ی مذبور که جبرئیل را مشاهده کرد ، پرسید :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
1
تاریخ صد ساله ی جنبش های سوسیالیستی، کارگری و کمونیستی ایران
1386- 1284
بخش یکم از انقلاب مشروطیت 1284 تا انقلاب 1357
1
تاریخ صد ساله ی جنبش های سوسیالیستی، کارگری و کمونیستی ایران
1386- 1284
بخش یکم از انقلاب مشروطیت 1284 تا انقلاب 1357
1
تاریخ صد ساله ی جنبش های سوسیالیستی، کارگری و کمونیستی ایران
1386- 1284
بخش یکم از انقلاب مشروطیت 1284 تا انقلاب 1357
1
تاریخ صد ساله ی جنبش های سوسیالیستی، کارگری و کمونیستی ایران
1386- 1284
بخش یکم از انقلاب مشروطیت 1284 تا انقلاب 1357
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
2
مقدمه
آرزو داشتم هنرمندان ما برای شناساندن موسیقی به اهل ذوق و مطالعه کتاب هائی بنویسند و وظیفهای را که در پرورش روح و فکر ما به عهده دارند به تمام و کمال انجام دهند اما کسانی که اطلاعی از موسیقی داشتند در پی موسیقی شناسی نرفتند و زمینه در روزهائی که ملت به آستانة تحول بزرگی رسیده بود همچنان خالی ماند.
از آنجا که هیچ پیروزی و پیشرفتی بدون مبانی فرهنگی پایدار نیست نقص معلومات هنری شکاف عمیقی در سیر تحول ما ایجاد کرده بود و در آن میان دم آشنائی به موسیقی مرا که از مردم آرزومند این کشورم نگران کرد زیرا که معتقدم که موسیقی از لازمترین عوالم پرورش روحی است و همچنانکه ریاضیات در تحکیم استدلال و منطق اثر دارد موسیقی در توسعه فکر و تصور مؤثر است رنج این آرزو مرا بر آن داشت که به جای موسیقی شناسان حرفهای در رشتههایی که فقط عنوان دوستدار دارم تحقیق کنم.
پیشگفتار
جای تأسف است که ملت ما سالیان دراز از توجه به هنرهای زیبا غفلت ورزید. شاید مردمی که از ترس تکفیر، نقاشی و پیکرسازی را بتپرستی و موسیقی را لهو و حرام دانستهاند بیش از این در دنیای هنر بهره نداشتند اما شگفت است که روح ایرانی در برابر دشمنان زیبائی از پا در نیامد زیرا در همان هنگام که عمال خلیفه برای کشتن ذوق شمشیر تیز میکردند مردان روشنبین و آزادهای چون مسلم بن محرز-عبدالله بین مفقع- ابونصر فارابی- عمر خیام برخاستند و زمانی که ممکن بود با یک مخالفت علنی دم سرد تیغ را پشت گردن احساس کنند پرده سراپا ریای تعصب را دریدند تا زیبائی در زاد و بوم زرتشت معدوم نشود. هر شکست آغاز یک پیروزی است زیرا هیچ حادثهای چون شکست نقص کار را روشن نمیکند و درس پیروزی نمیآموزد.
2
اگر تاریخ شرق و غرب را مقایسه کنیم ناگزیر باید بگوئیم که غفلت ششصد سالة ایران دوره قرون وسطی و امروز آغاز رنسانس ماست.
کسانیکه در گذشته ما را از سیر تمدن و فرهنگ جهانی بیخبر گذاشتند به کشور ما سخت زیان رساندهاند و تیره روزی ملت مستقیماً از جهل و نادانی آنها پیدا شده است.
میان استادان فن تنها کودکان فقیری که تار و پود قالی را بهم میبافند و روستائیان پاکدلی که در اثناء کارهای سخت ترانههای غمزدا میبودند بوظیفه خود عمل کردهاند و روح ملت به همت پائینترین طبقات کشور زنده ماند.
ما امروز برای بنیان هنر ایران باید از هنر دنیا آگاه شویم. (ما امروز برای بنیان هنر ایران باید از هنر دنیا آگاه شویم.)
اما گمان نرود که با این مقدمه بهتر است راه خود را رها کنیم و بدنبال کار دیگران بریم زیرا تقلید ناقص و ناشیانه هنر و استعداد ما را به نیستی میکشاند.
و هیچ افتخاری نصیب ما نمیکند. شک نیست که هر سبک و کار هنری بجای تقلید میتواند حس انتقاد و انتقال را برانگیزد و ما از این طریق بهتر میتوان در کار دیگران تحقیق کنیم و اصالت هنر ایران را محفوظ بداریم. در ایران هیچگاه یک مکتب هنری بهمت چند استاد بزرگ بوجود نیامد آثار گذشته ما بیش از همه نشانة سبک انفرادی است و کمتر هنرمندی میتوان یافت که در پرورش هنرمند دیگری مؤثر بوده باشد.
3
ناپسندترین صفت هنرمند آنست که برای حفظ مقام از شناساندن فن خود امتناع کند و بزرگترین افتخار یک استاد آن است که شاگردش به مقامی عالیتر از نام او برسد.
بخل و حسد در هنر راه ندارد زیرا فقط احساسات عالیه انسان زیبائی را بوجود میآورد بهمین علت اکثر هنرمندان بزرگ انسانهای بزرگی هم بودهاند و آثار آنها جلوة عالیترین آرزوهای انسانی شده است و هنر مقدس و هنرمند محترم است.
کسی که بعالم انسانیت خدمت کند متعلق به یک ملت و یک مذهب نیست به همة کشورهای جهان تعلق دارد انسانیت و زیبائی از هر چیز گرامیتر است و ما در پیشگاه هنر از هر کجا که تجلی کند سر فرود میآوریم. (سعدی حسنی)
فصل اول
مختصری از کلیات موسیقی
موسیقی سنفونیک
اصطلاحات:فرمها : سازهای آن
اصطلاحات موسیقی:
موزیک: تعلیمات روحی است.
نت: الفبای مخصوص موسیقی که مرکب از هفت گام است.
گام – تن – مقام یا تنالیته – مدولاسیون – نوایا ملودی – ضرب یا ریتم و 43 اصطلاح دیگر در موسیقی وجود دارد.
4
فرمهای موسیقی:
اُپرا: نمایشی است که با آواز و بهمراهی ارکستر اجرا میشود. اپرا به چند دسته تقسیم میشود که عبارتند از:
اپراسریا – اپرا بونا – اپرا کمیک – باس – سنفی و 10 اپرای دیگر وجود دارد.
کنسرتو: فرمی است که برای یک یا دوساز ساخته میشود و بقیه ارکستر آنرا همراهی میکنند و شامل چهار قسمت است.
دوازده نوع دیگر از فرم موسیقی وجود دارد که در اینجا به دلایلی از توضیح دربارة آنها سرباز میزنم.
سازهای موسیقی
به طور کلی سازهای ارکستر به چهار دسته تقسیم میشوند:
سازهای رهی – سازهای بادی – سازهای ضربی – سازهای کلاویه.
1-سازهای زهی شامل چهار ساز اصلی است:
ویولون – ویولا باآلتو – ویولوسنل یا ویولاداگامبا – هارپ.
2-سازهای بادی از حیث صدا و ساختمان به دو دسته تقسیم میشوند:
الف:سازهای بادی چوبی ب:سازهای بادی مسی
که بعضی از آنها عبارتند از پیلکو که از زمان بتهوفن وارد ارکستر شد.
فلوت:از اعضای اصلی ارکستر سفنیک است.
ساکسفون:یا سون یا فاگوت از بمتر سازهای بادی چوبی است.
ترومپت:نوعی شیپور است که بعدها یونانیان آن را با فلز ساختند.
کونه – کر – توسن – توبا از دیگر سازهای بادی هستند.
سازهای ضربی:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ هنر ایران
هدف تاریخ هنر عبارت است از شناخت و ارزیابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاریخ تنها در عرصهٔ فرهنگ اینچنین در کنار هم قرار مىگیرند. هر اثر هنرى رویدادى است پایدار؛ این اثر متعلق به هر دورهاى که باشد، تا مدتهاى مدید پس از روزگار خویش باقى مىماند و به حیاتش ادامه مىدهد. اثر هنرى همزمان یک شىء و یک رویداد تاریخى به شمار مىآید.
قدمت تمدن و فرهنگ در خطّهٔ فلات ایران به چند هزار سال قبل از ورود آریائىها باز مىگردد. اقوام آریایی، احتمالاً از اوایل هزارهٔ اول ق.م در فلات ایران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ایران مشتق از صورت قدیمى آریانا، یعنى سرزمین آریایىهاست. بنابراین تاریخ هنر ایران، آثار متنوعى را از دورانهاى ماقبل تاریخ تا سدههاى اخیر در محدودهٔ این سرزمین وسیع در بر مىگیرد. هنر ایرانى داراى ویژگىهاى ماندگارى است که آنرا از سایر هنرهاى جهان متمایز و مشخص مىسازد.
تمدن سیلک چشمه علی و تپه حصار
دوره مفرغ
عصر آهن
تمدن زیویه و حسنلو
هنر اَملَش و مارلیک
بررسى و تشخیص عمیقترین ریشههاى هنر ایرانى براساس یافتههاى باستانشناسان بهطور کامل امکانپذیر نیست.
ساکنین فلات ایران از عصر پالئولیتیک (پارینهسنگی) تا عصر نئولیتیک (نوسنگی) در کوهستانهاى محیط بر این فلات زندگى مىکردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که درهها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند. طى حفریاتى که در ناحیهٔ کرمانشاه انجام شد و کاوشهاى غار بیستون، ابزارهایى همراه بقایاى استخوانهاى انسان در لایههاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشینی، انسان بیستون در ساخت ابزار و آلات دقیقتر شد. این وسایل با آنچه در سوریه و شمال عراق ساخته مىشد قابل مقایسه است.
تصاویر منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قدیمترین آثار مکشوفه در فلات ایران بهشمار مى⠠??آید؛ موضوع این تصاویر جانوران بههمراه آدمیان است که با رنگهاى زرد، سیاه و قرمز کار شده است. قدمت این آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمین زدهاند که تقریباً مقارن با تصاویر غار لاسکو در فرانسه مىباشد.
تالار گاوها،دیوار سمت چپ غار لاسکو15000-10000قم.دوردونی، فرانسه
صاحبان این آثار از طریق شکار دستهجمعی، صید ماهى و جمعآورى ریشه و برگ گیاهان غذاى خود را بهدست مىآوردند.
موضوعات مورد علاقهٔ هنرمند پیش از تاریخ عموماً نقوش حیوانات محل زندگیش بوده است که علاوه بر جنبهٔ تزئینی، بیانى براى بیمها، امیدها و علائمى براى استعانت از قواى طبیعت درم مبارزهٔ دائمى حیات بهشمار مىآید.
از دورهٔ پارینهسنگى نجد در ایران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوههاى بختیارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاحهایى از سنگ ناصاف (چکش سنگی، پیکان و تیغه تبرسنگی) بهدست آمده است.
دورهٔ نوسنگى در ایران از میانهٔ هزارهٔ هفتم ق.م آغاز مىشود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهایى از سنگ صیقل خوردهاند.
کشاورزى و اهلى کردن حیوانات احتمالاً از حدود هزارهٔ ششم ق.م در ایران آغاز شده است. دربارهٔ این دوران کهن، یافتهها و مدارک موجود، ناکافى بهنظر مىرسد.
این عکس جزئى از تصویر فوق است. طول گاو تقریبا 345 سانتى متر
هزارهٔ پنجم تا سوم ق.م در ایران دورهٔ ”مس و سنگ“ شناخته شده است و فلز مس در ساختن اشیاء بکار مىرفت. گرچه
ابزارهاى سنگى هنوز کاربرد داشتند. سفالگرى منقوش و مُهرهاى کندهکارى شده با علامات و اشکال هندسى در این دوره رواج یافت. به یقین نمىتوان گفت که فلات ایران زادگاه سفال منقوش باشد؛ اما این فرضیه دور از واقعیت نیز به نظر نمىرسد.
در سدههاى نخستین هزارهٔ چهارم ق.م تزئینات واقعگرایانه جایگزین اشکال ساده و نامنظم برروى سفالینهها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جامهایى به رنگ سرخ تولید کرد و تصاویرى از حیوانات را با خطوط سیاهرنگ بر آن نقش نمود. بهطورکلى در هزارهٔ چهارم قبل از میلاد شکل ظروف پیچیدهتر شدند. با کمک چرخ، سفالینهها بهتر و ظریفتر ساخته شدند و ظروف سفالین به دلیل ساخته شدن کورهها رنگهاى متنوعى به خود گرفتند. گرایش به سادهگرایی، برجسته نمایى یکى از ویژگىها و ترکیبگرایى بیشتر شد.
در اواخر هزارهٔ چهارم ق.م قومى به نام عیلامیان، تمدن عیلام را در جنوب غربى ایران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نیز بخش جنوبى زمینهاى پَست دجله و فرات بنیاد نهادند که پایتختشان شهر شوش بود. سفالینههاى نخودى رنگ مکشوف در کاوشهاى شوش که به زیبایى و ظرافت مشهورند، نمایانگر صنعت پیشرفتهٔ سفالگرى آن ساماناند. عیلامیان ابتدا خط تصویرى و سپس نوعى خط میخى به کار مىبردند و همواره با سومرىها و بابلىهاى ارتباط داشتند. بهنظر مىرسد که تمدن عیلامى از نظر زبان و دیگر جنبههاى فرهنگ ویژگىهاى مستقل داشته است. زیگورات چغازنبیل واقع در نزدیکى شوش به معابد برج مانند بینالنهرین شبیه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عیلام رایج بود. همچنین عیلامیان در زمینهٔ بافندگى و قلابدوزى پیشرفته بودند.
از همان میانهٔ هزارهٔ پنجم ق.م در بخشهاى مرکزى و شمال شرقى ایران، تمدنهایى چون تپه سیلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند.
هنر هخامنشی
صنایع دستی
حجاری و پیکر تراشی
معماری
با انقراض دولت عیلام توسط آشور بانیپال فرمانرواى قهّار آشور در سال ۶۴۵ ق.م زمینه براى به قدرت رسیدن اقوام آریایى ماد و پارس فراهم شد.
پارسها با استقرار در خوزستان، شوش را بهعنوان پایتخت خویش قرار دادند و مادها در اطراف همدان ساکن شدند.
در ۵۵۹ ق.م کوروش پادشاه ماد را مغلوب کرد و امپراطورى خود را از آسیاى صغیر تا خلیجفارس بسط داد و دو کشور آشور و بابل را ضمیمهٔ ایران کرد و سپس به آباد کردن مملکت و ساختن بناهاى عظیم پرداخت.
عالىترین بناى این عصر در شهر پاسارگاد که پایتخت ایران بود تأسیس شد. بقایاى کاخ کوروش در پاسارگاد نمایانگر معمارى باشکوه و تزئینات متأثر از هنر اورارتو و آشور و بابل است. به این طریق او کشورش را وارث این سه تمدن معرفى نمود. او براى ساختن کاخها و بناهاى پایتخت خود، صنعتگرانى از ملیتهاى مختلف را بهکار گمارد.
داریوش و خشایارشا کاخهاى تختجمشید را باشکوه هرچه تمامتر بهوجود آوردند. در شوش و سایر مکانها نیز شیوهٔ معمارى هخامنشى بچشم مىخورد.
عقاید پارسیان مشتق از تعالیم زرتشت و مبتنى بر خوبى و بدى بود. آیین پرستش اهورامزدا (روشنایی) در آتشگاههاى سرگشاده اجرا مىشد؛ به همین دلیل از پارسیان باستان معمارى دینى کمتر باقى مانده است؛ لیکن کاخهاى هخامنشى که محل اجراى آیینهاى بزرگ از جمله مراسم جشن نوروز بود، باشکوه تمام باقى ماند.
شاهنشاهى ایران در دوران فرمانروایى داریوش اول و خشایارشا (۵۲۱-۴۶۵) از مجموع دو امپراطورى مصر و آشور وسعت بیشترى داشت. این امپراطورى عظیم تا دویست سال با قدرت و وسعت دوام آورد.
صنایع دستی
هنرمندان هخامنشى در مقیاسهاى بسیار کوچک نیز استادى و مهارت خود را نشان دادهاند. آنها در کار فلز یعنى طلاسازی، نقرهکارى و ... مهارت کافى داشتهاند. یکى از بهترین نمونههاى این هنرها، یک جفت دستهٔ جام مشروبخورى است که به شکل بز کوهى بالدار ساخته شده است. (یکى از اینها در موزهٔ لوور دیگرى در موزهٔ دولتى برلن است.) این نمونه از نقره با مرصع طلا ساخته شده؛ فرم بدن این جانور و انحناى ملایم بالها، آرامشى را در حرکت به بیننده القاء مىکند. منبع اصلى الهام این بز بالدار را باید در مفرغهاى لرستان جستجو کرد.
در زمان فلزکاری، ضرب سکه نیز در این دوران و در زمان داریوش براى اولین بار اتفاق افتاد.
یکى از اشیاء معروف این دوره ”گنج جیحون“ است که در موزهٔ بریتانیا قرار دارد. از زیباترین قطعات تزئینی، کاسهٔ طلایى خشایارشا و کاسهٔ طلایى دیگرى به نام داریوش (داریوش دوم) مىباشد؛ که اولى تزئینات کاملى اما دومى بسیار ساده و بىآلایش است.
سایر اشیاء نفیس مانند مجسمهٔ شاه و یکى از مؤبدان و اَرابه و سواران از طلا و دو شمشیر طلایى خالص را نیز مىتوان بر شمرد. همچنین دو جام شراب نقره که یکى در موزه بریتانیا و دیگرى در موزهٔ ارمیتاژ لنینگراد است. نمونههایى نیز از دستبند و گوشوارهها طلا از این دوره موجود مىباشد.
در مجموع هنر هخامنشى نشانهٔ شکیبایى و ذوق سلیم هنرمندان و صنعتگران این دوره مىباشد.
آنچه مسلم است تحولات هنرى در عهد هخامنشى در نیمهٔ قرن پنجم ق.م به نهایت درجهٔ کمال رسید. متأسفانه بعد از سلطنت اردشیر دوم این هنر عالى رو به انحطاط نهاد.
حجاری و پیکر تراشی
بیستون
تخت جمشید
بیستون
نقش برجستهٔ بیستون شامل پیکرهٔ داریوش بزرگ و دوازده تن دیگر است که در یک ردیف بر روى دیوارهٔ بلندى ساخته شده است. نقش شاه از همه بزرگتر است و در برابر او نُه اسیر با دستهاى بسته و گردنهاى در ریسمان ایستادهاند که لباسهاى متفاوتى دارند که نشانهٔ ملیتهاى مختلف آنها مىباشد؛ گزارش داریوش نیز مؤید این مطلب است. این گزارش به سه زبان فرس قدیم، عیلامى و بابلى نگاشته شده است و در بالاى سراسیران علامت اهورامزدا نقش شده؛ در مجموع نقش برجستهٔ بیستون ساده و خشک است. نقش داریوش احتمالاً شبیه به خودش بوده و قد او نیز در اندازهٔ طبیعى ساخته شده است. عالىترین کتیبهٔ هخامنشى نیز در بیستون قرار دارد که در آن داریوش وقایع اوایل سلطنتش را شرح مىدهد.
تختجمشید
جالبترین نقش برجستههاى مجموعهٔ تختجمشید بر بدنهٔ پلکان دو سرى است که به تالار بارعام مىپیوندد و راه رسیدن به آپادانا محسوب مىشود. این پلکان عریض و آراسته، با نقش برجستههایى از سپاهیان با وقار در حال گام برداشتن تزئین یافته است. حالت تشریفاتى و تکرار سوزون این نقوش، نقش برجسته را در خدمت معمارى قرار مىدهد که از خصوصیات پیکرتراشى ایران در این دوران است.
نقش برجستههاى کاخ تختجمشید معمولاً صحنهها را در محل وقوع آن مجسم
ساختهاند، مانند صفآرایى سپاهیان کاخ$ پاسدارى نگهبانان؛ باریافتن نمایندگان ملتهاى - خراجگزار با هدایا و خراجها؛ حمل ظروف توسط خدمتکاران؛ ورود شاه و خروج شاه از اتاقها؛ حضور یافتن درباریان به پیشگاه شاه. گفته مىشود این نقش برجستهها نمایش کوچکى است از جشنهایى که در آغاز سال نو در محل کاخ تختجمشید برگزار مىشده است.
در نقش برجستهٔ قصر آپادانا، تعدادى گونههاى حیوانات که در آنها تلاش در بازنمایى نسبى طبیعت شده، به چشم مىخورد. این حیوانات در سنگ حک شده یا با مفرغ ساخته شدهاند و نقش محافظ و نگهبان را برعهده داشتهاند.
تنوع زبان در امپراطورى هخامنشى موجب تنوع کتیبهها شده است. این کتیبهها برخى بر لوحههاى گلى و یا بر استوانهها حکاکى شدهاند. از تصاویر مکرر بر روى استوانهها تصویر شاه با رداى بلند و تاج کنگرهدار است. این تصویرها (تصویر شاه) مظهر و نشانهٔ دولت هخامنشى بوده است.
وجود تکههاى رنگى در بخشى از این نقش برجستهها حکایت از آن دارد که بخشهایى از آنها رنگى بودهاند.
معماری- پاسارگاد
بعد از غلبهٔ کوروش بر پادشاه ماد در سال ۵۰۵ ق.م وى اقدام به ساختن بناهاى عظیم نمود. عالىترین نمونه این دوران در شهر پاسارگاد تأسیس شد.
پاسارگاد شامل کاخها، معبد و مقبره شاهنشاه است. بخشى که کاخها در آن قرار دارد و با دیوارى احاطه شده، شامل ورودى عظیم و درگاه بزرگى که توسط گاوهاى بالدار و بزرگ محافظت مىشده است.
در شمال غرب این کاخ عظیم، تالار پذیرایى واقع است که در بخش مرکزى آن دو ردیف ستون به ارتفاع ۱۳ متر موجود مىباشد. سرستونها معمولاً به شکل سر گاو نر، شیر شاخدار و سر اسب بوده است.
بناى دیگر تالارى است به طول ۲۴ متر و عرض ۲۲ متر؛ که سى ستون در شش ردیف در آن موجود مىباشد. سرستونها از گچ ساخته شده و با رنگهاى قرمز سیر، فیروزهای، آبى آسمانی، سبز، زرد و قهوهاى روشن رنگ شده است. بىگمان این رنگها متناسب با رنگ پردهها انتخاب شده و با رنگ سیاه و سفید ستونها و کف، هماهنگى خاصى بهوجود مىآورده است.
پاسارگاد در زمان داریوش و تغییر پایتخت به شکل یک مرکز مذهبى باقى ماند و به عنوان محل تاجگذارى شاهان مورد استفاده قرار گرفت.
بىگمان شاهکارها و بدایع معمارى تختجمشید، متأثر از بناهاى پاسارگاد، خلق شده است.
پازارگاد، فارس، مقبره کوروش، سده 6 ق.م
داریوش دستور داد روى تپهٔ مجاور کاخ آپادانا، تالار بارعام ساخته شود. این تالار به سه ردیف ستون ۱۲ تایى مزین است که طول هر یک حدود ۲۰ متر مىباشد. سرستونها بیشتر بهشکل نیمتنه دو گاو نر ساخته شده که پشت به پشت هم دادهاند. در ساختمان این شهر از کارگران مصری، بابلی، مادى و ... استفاده شده است. آپادانا نیز مانند تالار بارعام تحت حمایت شیران بالدار، شیردالها، سرشیران شاخدار و ... قرار داشته که همه با آجر لعابدار ساخته شدهاند. شوش در آن زمان بزرگترین پایتخت جهان و درخورِ عظمت و جاهِ سلطنت هخامنشى بوده است. امپراطورى وسیع داریوش احتمالاً در سلا ۵۲۱ ق.م شوش را پایتخت خویش قرار داد.
معماری- تخت جمشید
مجموعهٔ تختجمشید که در فلات مرتفع شرق درهٔ بینالنهرین قرار داشته، در فاصلهٔ سالهاى ۴۶۰ و ۵۲۰ ق.م توسط داریوش و خشایارشا ساخته شد. داریوش بدون آنکه پاساردگاد را رها کند، تختجمشید را پایتخت جدید خود قرار داد. هنرمندانى که بناهاى شوش را ساخته بودند براى ساختن آپادانا به تختجمشید احضار شدند. این پایتخت، نماد و رمزِ وحدت امپراطورى هخامنشى بود. این بناى عظیم که یونانىها آنرا پرسپولیس مىنامند، بر فراز مصطبهٔ سنگى بزرگى با قصرهاى متعدد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فهرست مطالب صفحه
1- مقدمه
2- گاه شمار تاریخ معاصر فلسطین
3- مهمترین حوادث تاریخ قدیم فلسطین
4- طرح ایجاد دولت یهودی در فلسطین و تحولات آن
5- توسعه طلبی صهیونیستی و غصب تدریجی فلسطین
6- فروش زمینهای فلسطینی؛ از شایعه تا واقعیت
7- مشهورترین کشتارهای صهیونیستیها
8- نمونه ای از عملیات تروریستی صهیونیستها
9- کودکان و مادرانی که در مناطق ایست و بازرسی به شهاده رسیدهاند.
10- مهمترین اقدامات ملت فلسطین در برابر صهیونیسم
11- مهمترین رویدادهایی که در چارچوب روند سازش اتفاق افتاده است.
12- تاریخچه روند سازش
13- مهمترین آثار اسلامی در قدس و الخلیل
14- افسانه هیکل سلیمان
15- برنامه های یهودی سازی قدس
16- جمعیت فلسطین
17- جنگ آبها در فلسطین
18- اقتصاد فلسطین در کرانه باختری و نوار غزه
19- وضعیت دانشگاه ها و دانشجویان فلسطینی
20- ضمائم
الف – شناسنامه گروههای مهم فلسطینی
ب – اطلاعاتی در خصوص رژیم صهیونیستی
مقدمه:
از آغاز انتفاضة الاقصی تا هم اکنون که سومین سالگرد آن گرامی داشته شد، مسئله فلسطین و خروش و قیام ملت مظلوم فلسطین که برای احقاق حق خود جانفشانی می کنند مورد توجه ویژه رسانه های گروهی قرار گرفته است. خبرها و تحلیلهای ارائه شده توسط این رسانه ها نشانگر حجم عظیم کشتارها و خسارتهای جانی و مالی فلسطینیان و مقاومت همه جانبه این ملت شجاع در مقابل تمامی جنایات ارتش نژادپرست صهیونیستی می باشد.
در این میان آنچه که کمتر مورد توجه قرار گرفته است آگاهی بخشی نسبت به تاریخ و سرگذشت سرزمین فلسطین می باشد. در همایشها و نشستهایی که طی سه سال گذشته توسط دبیرخانه کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین برگزار شده است، یکی از پرسشها و خواستهای اصلی مشارکت کنندگان و بویژه جوانان، دانش آموزان و دانشجویان، داشتن اطلاعاتی دقیق و منسجم از تاریخ تحولات و رویدادهای سرزمین فلسطین بوده است. لذا این دبیرخانه جهت پاسخگویی به این خواسته و برآورده ساختن این نیاز در سطح افکار عمومی با گردآوری و خلاصه سازی اطلاعات و داده های موجود در منابع مختلف اعم از کتابها، مجلات و روزنامه ها و سایتهای اینترنتی مبادرت به چاپ این کتابچه نموده است.
امید است این کتابچه مورد توجه و استفاده علاقمندان به رویدادهای خاورمیانه و بویژه مسئله فلسطین قرار گیرد و سهمی در افزایش حمایتهای سیاسی، معنوی و مادی ملت شریف ایران از فلسطین داشته باشد.
دبیرخانه کنفرانس بین المللی
حمایت از انتفاضه فلسطین
گاه شمار تاریخ معاصر فلسطین
(1379-1254 شمسی / 2000-1876 میلادی)
1254-1255 هـ ش (1876 -1877 میلادی): اولین جلسه مجلس عثمانی در اسلامبول برگزار شد و اولین نمایندگان فلسطین از شهر بیت المقدس برای این مجلس انتخاب گردیدند.
1260 – آبان (1881 – نوامبر): دولت عثمانی اعلام کرد که حق اقامت یهودیان خارجی (غیرعثمانی) را در سراسر نقاط امپراطوری عثمانی بجز فلسطین، می پذیرد.
1271 – آبان (1982 – نوامبر): حکومت عثمانی فروش اراضی را به یهودیان خارجی، ممنوع کرد.
1275 (1896): عبدالحمید دوم پیشنهاد هرتزل را مبنی بر اینکه فلسطین به یهودیان اعطا شود، رد کرد و گفت: من نمی توانم از هیچ قسمتی از امپراطوری عثمانی چشم پوشی کنم ... من نمی توانم با کالبد شکافی موجود زنده موافقت کنم.
1276 – 8 شهریور (1897 – 29 اوت): تشکیل اولین کنگره صهیونیستی در شهر بال سوئیس و آغاز فعالیتهای سازمان جهانی صهیونیسم.
1276 (1897): در واکنش به کنگره اول صهیونیست ها، عبدالحمید دوم عده ای از افراد دربار خویش را جهت حکومت بر استان بیت المقدس، اعزام داشت.
1293 – 6 تیر (1914-28 ژوئن): شروع جنگ جهانی اول که تا سال 1918 ادامه داشت و نهایتاً منجر به تجزیه حکومت عثمانی شد.
1295 – 26 شهریور (1916 – 16 می): پیمان سرّی سایکس – پیکو، امضاء شد. بر اساس این پیمان، استانهای عربی امپراطوری عثمانی بین بریتانیا و فرانسه تقسیم می شد.
1296 – 11 آبان (1917 – 2 نوامبر): آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه بریتانیا با ارسال نامه ای به بارون لیونل والتر دو روچیلد، قول حمایت بریتانیا از تأسیس میهن ملی یهود در فلسطین را به روچیلد داد. این نامه که بعدها به اعلامیه بالفور مشهور شد، متعاقب وعده ای بود که بنیامین دیزرائیلی نخست وزیر یهودی انگلستان در اواسط قرن نوزده، پس از خرید سهام کانال سوئز با پول روچیلد، به وی داده بود.
1296 – بهمن (1918 – ژانویه): سراسر فلسطین توسط نیروهای متفق، تحت فرماندهی آلنبی، ژنرال یهودی الاصل انگلیسی، اشغال شد و وی جمله معروف «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید» را گفت.
1298 – 6 تا 20 بهمن (1919- 27 ژانویه تا 10 فوریه): اولین کنگره ملی فلسطین در قدس تشکیل شد.
1299 – 5 اردیبهشت (1920- 25 آوریل): شورای عالی کنفرانس صلح سان رمو، بدون رضایت فلسطینیان، قیمومیت فلسطین که از سوی صهیونیست ها طراحی شده بود، را به بریتانیا واگذار کرد.
1299 – 10 تیر (1920 – 1 ژوئیه): اداره مدنی بریتانیا در فلسطین افتتاح شد و سر هربرت سامئول یهودی بعنوان اولین کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین برگزیده شد.
1301- 10 مرداد (1922 – 30 ژوئیه): موافقت کنگرة آمریکا با ایجاد میهن ملی یهود در فلسطین به اتفاق آراء (اعلامیه بالفور آمریکایی)
1308 – 1 تا 7 شهریور (1929-23 تا 29 اوت): فلسطینیان چندین شهر، در واکنش به تظاهرات خشونت آمیز جوانان یهودی در دیوار براق، دست به قیام زدند. این حرکت به قیام براق مشهور شد.
1314 – 28 آبان (1935 – 20 نوامبر): شیخ عزالدین قسّام، رهبر یکی از اولین گروههای مبارز اسلامی فلسطین، طی عملیاتی علیه نیروهای اشغالگر انگلیسی در جنگلهای یعبد واقع در شهر جنین به شهادت رسید.
1316 – 6 آذر (1937 – 28 نوامبر): اعدام رهبر 80 ساله روزه دار مجاهدین شیخ فرهان سعدی (از یاران شیخ عزالدین قسام) توسط انگلیسی ها.
1323- مهر (1944 – اکتبر): کنفرانس مقدماتی اتحادیه عرب با حضور نمایندگان فلسطینی در اسکندریة مصر برگزار شد. در این کنفرانس پیشنهاد تشکیل یک دولت عربی در فلسطین مطرح شد که در آن جامعة غیرعرب (یهودیان) از حقوق کامل شهروندی برخوردار باشند.
1326 – 7 آذر (1647-29 نوامبر): مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب طرح تقسیم فلسطین به حضور صهیونیستها در فلسطین رسمیت بخشید.
1327- 20 فروردین (1948 – 8 آوریل): عبدالقادر حسینی، در نبرد یا گروه تروریستی «هاگانا» در قسطل به شهادت رسید.
1327 – 20 فروردین (1948-9 آوریل): قتل عام دیریاسین به دست گروه های تروریستی و با رهبری مناخیم بگین و اسحاق شامیر به وقوع پیوست. طی این کشتار 245 فلسطین اعم از زن و کودک به خاک و خون کشیده شدند.
1327 - 24 اردیبهشت (1948- 14مه): دولت غاصب اسرائیل در ساعت 4 بعدازظهر در تل آویو اعلام موجدیت کرد و دقایقی بعد از آن امریکا آن را به رسمیت شناخت.
1327 - 25 اردیبهشت (1948-15مه): قیمومت بریتانیا بر فلسطین پایان یافت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
موضوع:
تاریخ فلسفه ی یونان
2
پارمنیدس ، به ویژه قسمت دوم آن ، شگفت ترین سرنوشت را در میان محاورات افلاطون داشته است . هیچ کس منکر نیست که این محاوره آهنگ الهی دارد عمیقا دیندارانه است و اشارات عرفانی در ان دیده می شود همچنین شگفت نیست که ببینیم از فایدون ، فایدروس یا تیمایوس در این رابطه اسم می برند . اما اینکه استدلال های ضد و نقیض پارمنیدس درباره ی واحد – که دست کم صورتی مغالطه آمیز دارد و از مباحثات قرن چهارم و پنجم قابل انفکاک نیست – را تبیینی از عالی ترین حقایق الهیات بدانیم ، بی تردید یکی از غریب ترین چرخش ها در تاریخ اندیشه ی بشر است . اما نو افلاطونیان مدعی هستند که واحد پارمنیدس همان خدای متعال توصیف ناپذیر و ناشناختی آن هاست ، و همین تصور به مسیحیت قرون وسطی و سپس تر راه یافت و مدت ها بعد وارد فلسفه ی هگل شد .
حتی رهیافت تحلیلی قرن حاضر نیز رقیبانی دارد ، ان گونه که در سخن وال 1926 از وحدت عرفان متعالی و همه ی خدایی حلولی ملاحظه می کنیم و در این نتیجه گیری و ندت 1935 که نو افلاطونیان آن مقدار هم که امروزه غالبا می گویند از افلاطون دور نبودند . مناقشات امروزی ریشه ای بس کهن دارند زیرا خود پروکلوس مفسران را به دو مکتب تقسیم کرده است : مکتب منطقی و مکتب ما بعد الطبیعی .
برای چه چیزهایی صورت داریم ؟
3
وقتی پارمنیدس نظریه ی سقراط در تقسیم میان صورت ها از یک طرف و چیزهایی که از آن بهره مند هستند از طرف دیگر به طوری که صورتی به نام خود شباهت داشته باشیم که جدا از شباهت های ماست و همین طور در مورد واحد و کثیر و غیره را تایید کرد اولین پرسش را در خصوص قلمرو آنها مطرح ساخت . سقراط علاوه بر آنچه زنون اشاره کرد قبول می کند که صورت هایی برای صفاتی چون زیبا و خوب نیز وجود دارد . او در خصوص انواع و جوهرهای طبیعی ای چون انسان یا آتش تردید دارد و وقتی چیزهای زشت و بی ارزشی چون مو ، گل و کثافات ، مطرح می شوند سقراط احساس می کند یاوه است که برای آن ها نیز صورت های مستقلی ، جدا از جوهرهای محسوس ، اثبات کنند . سقراط اذعان می کند که گاهی این اندیشه مایه ی آزارش می شود که ایا اصل صورت ها را در همه ی موارد صادق بداند یا نه ، اما ، او به چیزهایی روی می آورد که صورت داشتن آن ها را یقینی می داند ، و مطالعه ی خویش را در دایره ی آن ها محدود می سازد . اما ، پارمنیدس این رفتار را معلول جوانی او و فقدان اطمینان وی به نظریاتش می داند وقتی فلسفه ی او پخته تر گشت به هیچ یک از این چیزها به دیده ی اهانت نخواهد نگریست .
این عدم قطعیت درباره ی قلمرو جهان صورت ها را می توان نشانگر گرایش خود افلاطون دانست . از آن جا که مو و گل انواع جوهری ای هستند که صورت و طبیعت مشخصی دارند ، کاملا منطقی است که برای هر کدام صورت جداگانه ای در نظر بگیریم . بی تردی
5
د چنین است ، اما صورت هایی که او در مقام یک فیلسوف به آن ها دل بسته است این صورت ها نیستند بلکه صورت ها اخلاقی و ریاضی هستند و نیز صورت های مفاهیم عام تری چون هستی ، همانندی ، اختلاف ، حرکت و سکون که او در سوفسطایی مورد بحث قرار می دهد . این تفسیر به پارمنیدس امکان داد تا برای اولین بار به نکته ای اشاره کند که وقتی افلاطون نظریه ی صور را در محاورات دوباره مورد تامل قرار می دهد ، اهمیت زیادی به ان بد هد ، یعنی تردید درباره کلیت جهت یابی غایت شناختی آن .
دو فقره این نکته را روشن خواهد ساخت :
1) سوفسطایی دیالکتیک یا روش فلسفی وقتی می خواهد از راه کشف خویشاوندی ها به فهم امور دست یابد همه چیز را به یک اندازه محترم می شمارد . به کار افسری اشتغال داشتن و به جمع کردن شپش پرداختن هر دو از انواع شکار شمرده می شوند و پست بودن یکی نسبت به دیگری ربطی به تحقیق ما ندارد .
2) سیاستمدار پس از اشاره ای به سوفسطایی می گوید : پژوهش فلسفی ای از این دست توجهی به مراتب ارزشمندی موضوعات ندارد و موضوعات کوچک تر را به خاطر امور بزرگ تر رها نمی سازد بلکه در هر موردی به شیوه ای که موضوع ایجاب کند ، یک راست در پی حقیقت گام بر می دارد .
وقتی پرسش های پارمنیدس صیغه ی انتقادی به خود می گیرند ، به هیچ وجه وجود صورت ها را مورد تشکیک قرار نمی دهند بلکه فقط رابطه ی آن ها را با این جهان و با خود ما به عنوان متعلقات دانش ما بررس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تاریخ مشهد
از پیدایش تا آغاز دوره افشاریه
اشتیاق آدمی به دانستن سرگذشت آدمیان پیشینیان و شوق کندوکاو در شیوة زندگی انسانهای دیگر، بانی و باعث ثبت و ضبط وقایع و عامل پیدایش کتابها و مقالات متعدد تاریخی بوده و تاریخ هر ملت و شهری در حقیقت شرح رویدادها و معرف پیشینه فرهنگی، سنتها و باورهای کلی و روابط . مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم یک سرزمین است که آدمی به مقتضای نیاز به آن سرزمین روی آورده و روزگارانی را به سر برده و از آن پاسداری نموده است.
تاریخ مشهد در حقیقت از پیدایش مشهدالرضا آغاز می شود و اگر چه تا حدود شش قرن برای آن تاریخی مستقل لحاظ نشده و مشهد در این دوران به عنوان تابعی از نوغان توس به شمار آمده است، اما به شهادت مستندات تاریخی، مشهد وجود داشته، و می زیسته اگر چه فرصت استقلال نداشته است. پس به قطع تاریخی دارد نانوشته، که می تواند به انضمام شرح رویدادهای دوران بعد که به طور مستقلو مفصل نوشته شده است تکمیل گردیده و تحت عنوانتاریخ مشهد از آغاز پیدایش تا کنون تدوین گردد. به ویژه آن که تا کنون تاریخ سیاسی جامع و مستقلی برای آن به نگارش در نیامده است.
2
تاریخ مشهد
از پیدایش تا آغاز دوره افشاریه
اشتیاق آدمی به دانستن سرگذشت آدمیان پیشینیان و شوق کندوکاو در شیوة زندگی انسانهای دیگر، بانی و باعث ثبت و ضبط وقایع و عامل پیدایش کتابها و مقالات متعدد تاریخی بوده و تاریخ هر ملت و شهری در حقیقت شرح رویدادها و معرف پیشینه فرهنگی، سنتها و باورهای کلی و روابط . مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم یک سرزمین است که آدمی به مقتضای نیاز به آن سرزمین روی آورده و روزگارانی را به سر برده و از آن پاسداری نموده است.
تاریخ مشهد در حقیقت از پیدایش مشهدالرضا آغاز می شود و اگر چه تا حدود شش قرن برای آن تاریخی مستقل لحاظ نشده و مشهد در این دوران به عنوان تابعی از نوغان توس به شمار آمده است، اما به شهادت مستندات تاریخی، مشهد وجود داشته، و می زیسته اگر چه فرصت استقلال نداشته است. پس به قطع تاریخی دارد نانوشته، که می تواند به انضمام شرح رویدادهای دوران بعد که به طور مستقلو مفصل نوشته شده است تکمیل گردیده و تحت عنوانتاریخ مشهد از آغاز پیدایش تا کنون تدوین گردد. به ویژه آن که تا کنون تاریخ سیاسی جامع و مستقلی برای آن به نگارش در نیامده است.
3
تاریخ مشهد در این دوران، شرح رویدادهای ششصد ساله ای است که توس کهن پس از مرافقتی بزرگوارانه و یا به اجبار، میراث تمدن خویش را به او می سپارد، چرا که توس از آن زمان که سناباد نوغانش مفتخر به پذیرش پیکر مطهر امام رضا (ع) گردید به نیکی تولد شهری عظیم را در درون روستایی کوچک دریافت، و سپس ناظر بر بالیدن او گردید و هنگامی که توس در توفان زرد مغول و تیمور، ویرانی دیرینه های تاریخی خویش را به تلخی تجربه می کرد، متحیرانه شاهد بود که چگونه، مشهد پای می فشارد و حتی میزبانی آورگان همسایة کهن سال خویش را بر عهده گرفته است. و در این دوران توس غبط وار ناظر شکوفایی تمدن شهری مذهبی بر حول مرقد مطهر امام رضا (ع) در دهکدة سناباد بود، و نظاره می کرد که چگونه ارادتمندان آن حضرت، سناباد را موطن خویش ساخته و با شور ایمان و عشق ولایت، هنر و ایمان را به هم آمیخته و با زیور اخلاص آراسته و به همت ایثار در مظهری شگرف بر مرقد و حرمش نثار نموده و به حراست از خشت خشت آن با نثار جان خویش ارادت می ورزند را به گونه ای پاس می دارند که عموم ارباب تاریخ را بر این سرافرازی به گواهی واداشته اند. بخش دیگر تاریخ مشهد که در واقع شرح گسترش و پویایی و تاریخ دوران سروری این شهر بر دیگر شهرهای خراسان می باشد، بسیار مفصل و دامنه دارتر است.
3
در شرح تاریخ مشهد سخن را باید از پیدایش مشهد الرضا آغاز نمود اما چون زایش و رو یش مشهد که تاریخ سیاسی آن موضوع این تحقیق است در توس یکی از ولایات خراسان بزرگ می باشد صورت پذیرفته است، و مشهد پیوندی مستحکم و دیرینه با آن دارد. لذا پژوهش درباره آن مستلزم بررسی این دو مقوله ، بویژه توس می باشد که بخشی از این تحقیق بدان اختصاص یافته است، ولی چون شرح اجمالی تاریخی و جغرافیای تاریخی خراسان، لازم، اما تخصیص بخش یا فصلی از تحقیق به آن غیر ضروری می نمود، بنابراین اشاره ای اجمالی به وضعیت خراسان و سیر تاریخی تبدیل مشهدالرضا به مشهد در آغاز بررسی تاریخ مشهد، ضروری است. خراسان= واژه خراسان که به تعبیر تاریخ نویسان و جغرافی نگاران در کتابها به معانی مختلف بکار رفته است، نظر بعضی از صاحب نظران به خاطر واقع بودن این سرزمین در شرق ایران است که برخی آنرا منسوب به محل طلوع خورشیددانشته اند. و عده ای نیز نوشته اند که خراسان در زبان قدیم فارسی به معنی خاور زمین است. برخی دیگر از نویسندگان، خراسان را شکل تغییر یافته دو کلمه خور و آسان دانسته اند. و به نظر می رسد که صورت درست کلمه خراسان، خورآسان بوده است که بر اثر تطور زمان و شاید از باب تطابق نگارش یا تلفظ، خراسان شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 47 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
فصل اول
سیمای کلی از تاریخ فرش و فرشبافی در ایران و جهان
فرش ایران و بحث در خصوص تاریخ آن همواره یکی از مهمترین مسایل مورد علاقه شرق شناسان اعم از ایرانی و غیرایرانی بوده است.اما از آنجاییکه اغلب مطالعات انجام شده دراین خصوص فاقد بنیاد علمی و به تعبیر دیگر از مبنای صحیح برخودار نیست. در اغلب موارد با نتایج سراسر اشتباه و حتی مغرضانه همراه بوده است. علاقه به تحقیق در مورد قالی ایرانی و سوابق تاریخی آن بیش از یکصد سال است که توجه محققان غربی را به خود معطوف داشته، اما از آنجاییکه توجه به هنر دیرینه ی شرق در بسیاری موارد با اهداف غیر باستانشناختی همراه بوده، کوشیده اند که در بسیاری موارد از جمله تاریخ، تاریخ فرش بافی ایران را سراسر مخدوش ساخته، با برخی تصاویر غلط و استنتاجات شتابزده آنرا به هنر ترک و قبایل آسیای مرکزی مرتبط نمایند که به آن خواهیم پرداخت. به گفته دکتر سیروس پرهام :
‹‹ هنرهایی مانند قالیبافی که اختصاص به منطقه خاور نزدیک و خاورمیانه و به ویژه ایران و قفقاز و ترکمنستان و آسیای صغیر و افغانستان داشت، از همان ابتدا برای هنرشناسان غربی معمایی آزاردهنده بود، چون نه به یونان و رم و تمدن و فرهنگ باختری می چسبید، نه به مسیحیت و نه می توانست دستاورد یا دستآموز مستعمره نشینان باشد. اما دیری نگذشت که از برکت ‹درایت›! تنی چند از باستانشناسان و هنرشناسان امپراتوری پروس، راه حل معما کشف شد و قالیبافی هنر و صنعتی قلمداد شد که در جوار و در پناه مغرب زمین و مسیحیت رشد کرده و اعتلا یافته است. آسیای صغیر که چه در دوران امپراتوری رم شرقی و چه در جنگهای صلیبی و عصر تمدن بیزانس همراه با اروپا رابطه نزدیک داشته و نیز قفقاز که به اروپا و مسیحیت نزدیک بود، عرصه اعتلای فرشبافی به شمار آمدند. خاصه آنکه در آثار نقاشان اروپای قرون پانزدهم و شانزدهم مسیحی هر چه فرش بود از آناتولی و قفقاز بود و نمونه های بازمانده از فرشبافی سده های سیزدهم و چهاردهم مسیحی نیز از قفقاز و آسیای صغیر و هیچ نمونه ی ماقبل صفوی که به تحقیق بافت ایران باشد در دست نبود. در آن زمان هنوز قالی پازیریک نیز کشف نشده بود و تصور می رفت که قالیبافی دارای عمری هزار ساله و رواج آن در ایران نیز مرهون شاهان صفوی است. با اوج گرفتن نهضت پان تورکیسم در دهه دوم قرن بیستم و گسترده شدن دامنه تحریفات و جعلیات تاریخی نظریه پردازان و تاریخ نگاران این ایدئولوژی، کفه اصالت و تقدم تاریخی فرشبافی ترکی سنگین تر شدو پژوهندگان شتابزده این مکتب چندان بی پروا شدند که نه همان فرشبافی، که تمامی فرهنگ و تمدن آسیای میانه و غربی را دستاورد نژاد ترک دانستند و حتی ساکنان ایرانی نژاد آسیای میانه ی عهد باستان را نیز جزو ترکان آوردند. از این گروه کرزی اوغلو تاریخ نگار ترک است که ضمن انکار این که سکاها از گروه هند و اروپایی، به ویژه ایرانی بودند همراه با دیگر مورخان پان ترکیست، سکاهای آسیای میانه را ترک خواند، و تاکید ورزیدن که همه قبایل تحت فرمانروایی دولت اورارتو دارای منشا سکایی به دیگر سخن ترکی هستند. اما پذیرفته شدن قفقاز و آسیای صغیر(ترکیه کنونی) بعنوان مراکز تمدن فرشبافی لاجرم حداقل یک نتیجه گیری نادرست را در دنباله داشت که برای کل تاریخ فرشبافی جهان تاسف بار بود و آ
2
فصل اول
سیمای کلی از تاریخ فرش و فرشبافی در ایران و جهان
فرش ایران و بحث در خصوص تاریخ آن همواره یکی از مهمترین مسایل مورد علاقه شرق شناسان اعم از ایرانی و غیرایرانی بوده است.اما از آنجاییکه اغلب مطالعات انجام شده دراین خصوص فاقد بنیاد علمی و به تعبیر دیگر از مبنای صحیح برخودار نیست. در اغلب موارد با نتایج سراسر اشتباه و حتی مغرضانه همراه بوده است. علاقه به تحقیق در مورد قالی ایرانی و سوابق تاریخی آن بیش از یکصد سال است که توجه محققان غربی را به خود معطوف داشته، اما از آنجاییکه توجه به هنر دیرینه ی شرق در بسیاری موارد با اهداف غیر باستانشناختی همراه بوده، کوشیده اند که در بسیاری موارد از جمله تاریخ، تاریخ فرش بافی ایران را سراسر مخدوش ساخته، با برخی تصاویر غلط و استنتاجات شتابزده آنرا به هنر ترک و قبایل آسیای مرکزی مرتبط نمایند که به آن خواهیم پرداخت. به گفته دکتر سیروس پرهام :
‹‹ هنرهایی مانند قالیبافی که اختصاص به منطقه خاور نزدیک و خاورمیانه و به ویژه ایران و قفقاز و ترکمنستان و آسیای صغیر و افغانستان داشت، از همان ابتدا برای هنرشناسان غربی معمایی آزاردهنده بود، چون نه به یونان و رم و تمدن و فرهنگ باختری می چسبید، نه به مسیحیت و نه می توانست دستاورد یا دستآموز مستعمره نشینان باشد. اما دیری نگذشت که از برکت ‹درایت›! تنی چند از باستانشناسان و هنرشناسان امپراتوری پروس، راه حل معما کشف شد و قالیبافی هنر و صنعتی قلمداد شد که در جوار و در پناه مغرب زمین و مسیحیت رشد کرده و اعتلا یافته است. آسیای صغیر که چه در دوران امپراتوری رم شرقی و چه در جنگهای صلیبی و عصر تمدن بیزانس همراه با اروپا رابطه نزدیک داشته و نیز قفقاز که به اروپا و مسیحیت نزدیک بود، عرصه اعتلای فرشبافی به شمار آمدند. خاصه آنکه در آثار نقاشان اروپای قرون پانزدهم و شانزدهم مسیحی هر چه فرش بود از آناتولی و قفقاز بود و نمونه های بازمانده از فرشبافی سده های سیزدهم و چهاردهم مسیحی نیز از قفقاز و آسیای صغیر و هیچ نمونه ی ماقبل صفوی که به تحقیق بافت ایران باشد در دست نبود. در آن زمان هنوز قالی پازیریک نیز کشف نشده بود و تصور می رفت که قالیبافی دارای عمری هزار ساله و رواج آن در ایران نیز مرهون شاهان صفوی است. با اوج گرفتن نهضت پان تورکیسم در دهه دوم قرن بیستم و گسترده شدن دامنه تحریفات و جعلیات تاریخی نظریه پردازان و تاریخ نگاران این ایدئولوژی، کفه اصالت و تقدم تاریخی فرشبافی ترکی سنگین تر شدو پژوهندگان شتابزده این مکتب چندان بی پروا شدند که نه همان فرشبافی، که تمامی فرهنگ و تمدن آسیای میانه و غربی را دستاورد نژاد ترک دانستند و حتی ساکنان ایرانی نژاد آسیای میانه ی عهد باستان را نیز جزو ترکان آوردند. از این گروه کرزی اوغلو تاریخ نگار ترک است که ضمن انکار این که سکاها از گروه هند و اروپایی، به ویژه ایرانی بودند همراه با دیگر مورخان پان ترکیست، سکاهای آسیای میانه را ترک خواند، و تاکید ورزیدن که همه قبایل تحت فرمانروایی دولت اورارتو دارای منشا سکایی به دیگر سخن ترکی هستند. اما پذیرفته شدن قفقاز و آسیای صغیر(ترکیه کنونی) بعنوان مراکز تمدن فرشبافی لاجرم حداقل یک نتیجه گیری نادرست را در دنباله داشت که برای کل تاریخ فرشبافی جهان تاسف بار بود و آ
2
فصل اول
سیمای کلی از تاریخ فرش و فرشبافی در ایران و جهان
فرش ایران و بحث در خصوص تاریخ آن همواره یکی از مهمترین مسایل مورد علاقه شرق شناسان اعم از ایرانی و غیرایرانی بوده است.اما از آنجاییکه اغلب مطالعات انجام شده دراین خصوص فاقد بنیاد علمی و به تعبیر دیگر از مبنای صحیح برخودار نیست. در اغلب موارد با نتایج سراسر اشتباه و حتی مغرضانه همراه بوده است. علاقه به تحقیق در مورد قالی ایرانی و سوابق تاریخی آن بیش از یکصد سال است که توجه محققان غربی را به خود معطوف داشته، اما از آنجاییکه توجه به هنر دیرینه ی شرق در بسیاری موارد با اهداف غیر باستانشناختی همراه بوده، کوشیده اند که در بسیاری موارد از جمله تاریخ، تاریخ فرش بافی ایران را سراسر مخدوش ساخته، با برخی تصاویر غلط و استنتاجات شتابزده آنرا به هنر ترک و قبایل آسیای مرکزی مرتبط نمایند که به آن خواهیم پرداخت. به گفته دکتر سیروس پرهام :
‹‹ هنرهایی مانند قالیبافی که اختصاص به منطقه خاور نزدیک و خاورمیانه و به ویژه ایران و قفقاز و ترکمنستان و آسیای صغیر و افغانستان داشت، از همان ابتدا برای هنرشناسان غربی معمایی آزاردهنده بود، چون نه به یونان و رم و تمدن و فرهنگ باختری می چسبید، نه به مسیحیت و نه می توانست دستاورد یا دستآموز مستعمره نشینان باشد. اما دیری نگذشت که از برکت ‹درایت›! تنی چند از باستانشناسان و هنرشناسان امپراتوری پروس، راه حل معما کشف شد و قالیبافی هنر و صنعتی قلمداد شد که در جوار و در پناه مغرب زمین و مسیحیت رشد کرده و اعتلا یافته است. آسیای صغیر که چه در دوران امپراتوری رم شرقی و چه در جنگهای صلیبی و عصر تمدن بیزانس همراه با اروپا رابطه نزدیک داشته و نیز قفقاز که به اروپا و مسیحیت نزدیک بود، عرصه اعتلای فرشبافی به شمار آمدند. خاصه آنکه در آثار نقاشان اروپای قرون پانزدهم و شانزدهم مسیحی هر چه فرش بود از آناتولی و قفقاز بود و نمونه های بازمانده از فرشبافی سده های سیزدهم و چهاردهم مسیحی نیز از قفقاز و آسیای صغیر و هیچ نمونه ی ماقبل صفوی که به تحقیق بافت ایران باشد در دست نبود. در آن زمان هنوز قالی پازیریک نیز کشف نشده بود و تصور می رفت که قالیبافی دارای عمری هزار ساله و رواج آن در ایران نیز مرهون شاهان صفوی است. با اوج گرفتن نهضت پان تورکیسم در دهه دوم قرن بیستم و گسترده شدن دامنه تحریفات و جعلیات تاریخی نظریه پردازان و تاریخ نگاران این ایدئولوژی، کفه اصالت و تقدم تاریخی فرشبافی ترکی سنگین تر شدو پژوهندگان شتابزده این مکتب چندان بی پروا شدند که نه همان فرشبافی، که تمامی فرهنگ و تمدن آسیای میانه و غربی را دستاورد نژاد ترک دانستند و حتی ساکنان ایرانی نژاد آسیای میانه ی عهد باستان را نیز جزو ترکان آوردند. از این گروه کرزی اوغلو تاریخ نگار ترک است که ضمن انکار این که سکاها از گروه هند و اروپایی، به ویژه ایرانی بودند همراه با دیگر مورخان پان ترکیست، سکاهای آسیای میانه را ترک خواند، و تاکید ورزیدن که همه قبایل تحت فرمانروایی دولت اورارتو دارای منشا سکایی به دیگر سخن ترکی هستند. اما پذیرفته شدن قفقاز و آسیای صغیر(ترکیه کنونی) بعنوان مراکز تمدن فرشبافی لاجرم حداقل یک نتیجه گیری نادرست را در دنباله داشت که برای کل تاریخ فرشبافی جهان تاسف بار بود و آ
2
ن اینکه فرشبافی هنر و صناعتی است که اقوام ترک زبان پس از مهاجرت به خاورمیانه و آسیای غربی در سده های پنجم و ششم هجری به ارمغان آورده اند».
نخستین مبلغان بزرگ این مکتب « ژوزف اشترزیگووسکی J.Strzygowski» استاد کرسی تاریخ هنر دانشگاه وین بود که در سال 1917 کتاب Altai – IRSN und vlkerwanderung را منتشر ساخت و آخرین نظریه پرداز نامدار آن « کورت اردمان Kurt Erdmann» فرش شناس طراز اول آلمانی بود که در دهه 1950 در د انشگاه استانبول تدریس می کرد. اما در اینجا دو سوال مطرح است اول اینکه اگر فنون بافت قالی پرزدار اختراع ترکان نیست پس چرا قدیمی ترین قالی جهان یعنی قالی پازیرک که در پی به آن نیز خواهیم پرداخت با گره ترکی بافته شده است؟
و سوال دوم را دکتر علی حصوری، در کتاب فرش سیستان هوشمندانه چنین مطرح می کند :
چرا در همه جا ترکان و ترک زبانان گره ترکی به کار می برند؟
وی خود این سوال را عالمانه پاسخ گفته که در بحث معرفی انواع گره و سوابق تاریخی آنها به طور کامل به آن می پردازیم. خوشبختانه از یک سو با حضور معدود کارشناسان و محققان ایرانی که در طی دهه های گذشته در مقابل خیل نظریات ناآگاهان قد برافراشته اند و از سوی دیگر به برکت اکتشافات انجام شده در طی نیم قرن گذشته بر بسیاری از عقاید مغرضانه محققان غرب که برخی از آنها در رده مشهورترین فرش شناسان جهان می باشند خط بطلان کشیده شده است. ما نیز در این جستار سعی داریم تا با ارایه آخرین نظریات و دستاوردهای علمی بر اساس مستندات و شو اهد، تصویر روشنی از تاریخ فرش بافی ایران، بلکه جهان را ارایه نمائیم. در این راستا و با توجه به قدیمی ترین شواهد و جدیدترین نظریات علمی در دسترس به ترتیب زمانی به بررسی تاریخی فرش ایران می پردازیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 50 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
32
2
موضوع : تاریخ شهرهای ایران
فهرست
مشهد 4 تبریز...................................25
ساری 5 بیرجند.................................26
قزوین 6 بوشهر.................................27
اراک 7 بندرعباس.............................27
ارومیه 8 بجنورد.................................28
شهرکرد 9 ایلام....................................29
همدان 11 اهواز..................................29
گرگان 12 اصفهان...............................30
یزد 16 اردبیل.................................31
یاسوج 17 منابع..................................32
کرمانشاه 17
کرمان 17
32
سنندج 19
شیراز 20
سمنان 21
زنجان 22
زاهدان 23
رشت 24
خرم آباد 24
تهران 25
4
مشهد(استان خراسان رضوی)
واژه مشهد به معنی شهود، حضور و شهادتگاه است و به این معانی به واژه «مشاهد» جمع بسته می شود. واژگان «مشهد» و «مشاهد» در عرف و اصطلاح سده 3 هـ . ق، بر گور اولیاء ائمه(ع) و رجال اطلاق می شده است، چنان که در آن زمان، مشهد مرغاب در فارس، و مشهد میهنه ( آرامگاه ابوسعید ابوالخیر) و مشهد توس یا مشهد رضوی در خراسان، وجود داشته است. حضرت رضا(ع) پس از شهادت به دست مامون عباسی در سال 202 هـ . ق، در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهد» خوانده شد و به مرور زمان بر پهنه آن، به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده گشته و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند.
توس، عبارت بود از ناحیه شمالی خراسان، بر مسیر بالای کشف رود و سرشناس ترین شهرهای آن، عبارت بودند از : نوغان، تابران و رادکان. نوغان تا اواخر سده 3 هـ . ق، دارای اهمیت و اعتبار بود. ویرانه های نوغان، در شمال باختری مشهد، نزدیک روستای حسین آباد و مهر آباد قرار داشت. پس از آن، شهر تابران اهمیت و گسترش یافت و بعد ها به توس سرشناس شد. شهر مشهد، که در آغاز، آرامگاهی در آبادی سناباد نوغان بود، اندک اندک گسترش یافت. نام نوغان از حدود سال 730 هـ . ق، فراموش شد. شهر توس و در حقیقت تابران نیز در سال 791 هـ . ق، ویران شد و مشهد جای آن را گرفت؛ تا سرانجام در دوران صفوی، مرکز ناحیه پیشین توس و تمامی خراسان گشت. در بند هشن اوستا از توس به نام «توسا» یاد شده است. در کتاب وندیداد نیز آمده است که اهورا مزدا اراضی شانزده گانه را آفرید و «اوروا» یکی از آن ها بود. این واژه را اوستا شناسان با شهر توس یکی دانسته اند. بر پایه داستان های ملی بنای اصلی شهر را به جمشید - شاه پیشدادی - و بازسازی آن را به توس، پسر نوذر - پهلوان و سپهسالار ایران - نسبت می دهند. افسانه می گوید که وی نهصد سال در زیر آسمان این شهر زندگی
6
کرد و نام خود را بر این شهر نهاد. این روایت ها می رساند، که شهر توس در روزگار ساسانیان وجود داشته است.
بین سال های 31 و 32 هـ . ق در زمان خلافت عثمان، بخشی از خراسان، از جمله توس، به دست مسلمانان افتاد. در روزگار خلافت عبدالملک مروان( 65- 86 هـ . ق) بنی تمیم دژ توس را گرفتند و تا سال 125 هـ . ق، آن را در دست داشتند. در سال 192 هـ . ق هارون الرشید به منظور رسیدگی به ستم های علی بن عیسی - حاکم خراسان - و جنگ با خوارج خاور ایران، رهسپار آن دیار گردید. وی در راه بیمار شد و زمانی که به گرگان رسید، بیماری او شدت یافته در توس درگذشت. وی را در 193 هـ . ق، در محلی که ده سال بعد حضرت رضا(ع) در آن جا به خاک سپرده شد، دفن کردند. در سال 265 هـ . ق، احمد بن عبدالله خجستانی، توس را ویران ساخت. در سال 336 هـ . ق ابومنصور توسی - حاکم وقت توس - علیه نوح بن نصر سامانی سر به شورش برداشت. نوح پس از شکست دادن ابومنصور، بار دیگر وی را بر حکومت توس گمارد. در سال 389 هـ . ق بکتوزون و فایق، از سرداران منصور بن نوح سامانی متحد شده منصور را کور کرد ند و برادرش عبدالملک بن نوح را به حکومت برداشتند. محمود غزنوی با باخبر شدن از این ماجرا به ماوراء النهر لشگر کشید. وی بکتوزون و فایق را شکست داد و تمامی خراسان را به دست آورد و ارسلان جاذب را به حکومت توس منصوب کرد.
از سال 421 هـ . ق، سلجوقیان اندک اندک در شهرهای مهم خراسان رخنه کردند. ملکشاه سلجوقی در 465 هـ . ق، توس را به تیول به خواجه نظام الملک توسی، وزیر خود داد. با شکست سلطان سنجر سلجوقی از غزان در سال 548 هـ . ق، امرای وی، خاقان رکن الدوله محمود، خواهر زاده سنجر را از ماوراء النهر به خراسان دعوت کردند و به نام او به عنوان سلطان خطبه خواندند. در این زمان موید آی آبه، غلام پیشین سلطان سنجر، نیشابور، ابیورد، بیهق، دامغان و توس را گشود و همراه خاقان محمود به جنگ غزان رفت. با چیره گی غزان در 553 هـ . ق، بار دیگر خراسان مورد تاخت و تاز و چپاول واقع گردید.
در سال 618 هـ . ق، لشگریان چنگیز مغول به دنبال محمد خوارزمشاه به توس آمدند. توس نیز مانند نیشابور به دستور تولری، پسر چنگیز خراب شد. این شهر بار دیگر در روزگار حکومت اوکتای قاآن (626- 629 هـ . ق) باز سازی شد و از آن زمان چندین بار مرکز فرمانروایی مغولان گردید. در این دوره مسیحیان توس از آزادی زیادی برخوردار بودند، به طوری که در سال 1279 م، اسقف توس به سمت مطرانی (سراسقفی) چین انتخاب شد. پس از برافتادن ایلخانان ایران، توس، قوچان، کلات، ابیورد و نسا، جزء قلمرو حکومت کوچکی شد، که امیر ارغون شاه، رئیس طایفه جون باخترانی (جان قربانی) ایجاد کرده بود. در حدود سال 790 هـ . ق، حاکم محلی توس از خاندان جان قربان، نام امیر تیمور را از خطبه انداخت، اما طولی نکشید، که در سال 791 هـ . ق، از میران شاه، پسر تیمورلنگ شکست خورد و باعث ویرانی دوباره توس شد. پس از این رویداد، توس اهمیت و اعتبار خود را از دست داد و بازسازی آن پس از مرگ تیمور، در روزگار حکومت شاهرخ، یعنی در سال 807 هـ . ق صورت گرفت.
در دوران پادشاهی شاه عباس بزرگ، اعتبار و رونق شهر مشهد رو به فزونی نهاد. در این دوره صحن عتیق استان قدس گسترش یافت، و شاهراهی میان اصفهان – مشهد و هرات ایجاد و کاروانسرا ها و آب انبارهای بزرگی در مشهد پی افکنده شد. در اواخر دوره صفوی ملک محمود سیستانی تون (فردوس) را گرفت و سپس با گشودن تمام خراسان در
7
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ فلسفه در ایران
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
(تغییر مسیر از تاریخ فلسفه در ایران)
Jump to: navigation, search
این مقاله به تمیزکاری نیاز دارد. لطفاً آن را تا جایی که ممکن است، از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید. پس از این کار، این الگو را از بالای مقاله حذف کنید. محتویات این مقاله ممکن است غیرقابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشند یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کنند.
فهرست مندرجات
[مخفی شود]
۱ اسلوب تحقیق
۲ فلسفه
۳ جهان بینیهای ایرانی پیش از اسلام
۳.۱ مذهب
۳.۲ الحاد
۳.۳ فلسفه به معنای اخص
۳.۴ نظریات سیاسی و اخلاقی
۳.۵ جریانات فکری و فلسفی پس از اسلام
[ویرایش] اسلوب تحقیق
دادن چشم اندازی از سیر تفکری فلسفی در ایران و تحلیل ولو عام و اجمالی از این سیر، در یک بررسی کوتاه، کاری است دشوار. جامعه ما جامعه ایست کهن سال و این جامعه طی عمر دراز و پر آشوب خویش، ای چه بس فراز و نشیبها که پیموده و رنگها که پذیرفته است. برای آن که سیر تطور و تکامل حیات مادی و معنوی این جامعه دیرینه به خوبی مطالعه شود و به درستی و ژرفی تحلیل گردد، باید دهها و صدها پژوهنده کوشا، روشن بین و نکته یاب، به اتکاء اسلوب علمی و با تفحص در منابع و مدارک، سال
یان دراز کار کنند و نتیجه تعمیم وتحلیل خود را در مجلدات عدیدهای مدون گردانند. ما اکنون ( علی رغم تلاشهای چندی که ازجانب دانشمندان ایران و دیگر کشورها در این زمینه شده ) هنوز در ابتدای این جاده دراز ایستاده ایم. ولی از آن جا که هر نسلی جویای آن است که در هر زمینه برای خود منظرهای جامع بسازد، و نسل کنونی کشور ما نیز بی شک عطشان است که تاریخ حیات مادی و معنوی کشور خویش را به درستی و بر بنیاد تحلیل علمی، باز شناسد، لذا تلاشی ولو مقدماتی برای ترسیم حدود و ثغور بخش هایی از این تاریخ سرشار و دیرنده، تلاش عبثی نیست به ویژه اگر این تلاش بتواند کار بررسی تفصیلی و تحلیل علمی تاریخ حیات مادی و معنوی کشور را تسهیل کند.
کیفیتی که تنظیم تاریخ تفکر فلسفی را، صرف نظر از فائده علمی و تحقیقی این عمل، به ویژه از جهت اداء فریضه میهنی، ضرور میسازد آن است که تا امروز نیز تاریخ تفکر فلسفی وطن ما از تاریخ فلسفه عرب در نزد پژوهندگان و کارشناسان کشورهای باختری اروپا، مجزا نیست. این واقعیت که پس از سلطه اعراب و غلبه اسلام برخی از فلاسفه ما عمده آثار خویش را به زبان تازی که زبان بین المللی وعلمی عصر بود (عینا مانند زبان لاتین در اروپا) نگاشتند و نیز این کیفیت که در اثر نوعی اشتراک معنوی و فرهنگی در کشورهای خلافت عرب الکندی کوفی و ابن سینای بخارایی و ذکریای رازی و غزالی طوسی و ابن طفیل و ابن رشد اندلسی نه تنها به زبان واحد بلکه در مسائل واحد اظهارنظر میکردهاند و با هم مباحثه و رابطه و علقه فکری داشته اند، موجب شده است که در کتب تاریخ فلسفه که کارشناسان اروپای باختر پرداختهاند همه این فلاسفه در باب فلسفه عرب گنجانده شوند. روشن است که ما هنوز در عصر محدودیتهای ملی و در دوران
ی که غرور ملی نقشی در تکامل سریع تر خلقها دارد به سر میبریم و در چنین عصری که خلقی ذی حق است مرزهای آن سهمی را که وی به فرهنگ جهان ادا کرده مصرح کند، نه برای آن که آن را مایه مباهات فروشی جاهلانه یا جلوه گری متعصبانه قرار دهد، بلکه برای آن که از آن الهام بگیرد و آن را قوه الظهر خود در نبرد زندگی سازد و به مدد آنها پیش رود.
البته این سخن را هرگز بدان معنی نباید فهمید که باید در جست و جوی سهم انحصاری مالکیت مطلق در این یا آن رشته فرهنگ و در مورد این یا آن دانشمند و هنرمند بود. هر فرهنگی و از آن جمله فرهنگ کشور ما دارای عناصر مشترک با فرهنگهای دیگر است، از آنها فیض گرفته، به آنها فیض داده، از آنها متأثر شده و در آنها تأثیر بخشیده است. این خصیصه اختلاطی، خصیصه فرهنگ انسانی در همه اکناف زمین است. پس از سلطه عرب و اسلام در خاورمیانه به ویژه نوعی جامعه « کثیرالخلق» پدید شد که در آنها دین و فلسفه واحد اساطیر و قصص و اشکال ادبی و هنری همانند، مفاهیم سیاسی و اجتماعی، شبیه، شیوه و سطح اقتصادی کمابیش یکسان، روابط مادی و معنوی متنوع و فراوان وجود داشته و در درون این جامعه وسیع و نسبتا متحرک که به ویژه در قرنهای 3 تا 6 هجری به اوج کمال خود رسیده است، عالیترین و گران بهاترین بخش میراث فلسفی و علمی و ادبی ما پدیدآمده است. این امر موجب شده است که گاه ارثیه فلسفی، علمی و هنری ما چنان با میراث برخی دیگر از خلقهای همسایه در آمیزد که دعوی انحصار و مالکیت مطلق ناچار کار را به سفسطه در واقعیت تاریخی میکشاند و هیچ گناهی نیز در جهان از سفسطه در واقعیت و زشت و زیبا ساختن عینیت تاریخی بالاتر نیست. گذشت زمان دروغ پردازی و رنگ آمیزی جاعلین و سفسطه گران تاریخ را بی پروا بر ملا میسازد. فرهنگ فلسفی ایران مانند ارث
یه علمی و هنریش، مولفین فراوانی از اقوام و خلقهای گوناگون دارد که برخی از آنها اکنون در آن سوی مرزهای کشور ما زندگی میکنند و به صورت اقوام، ملتها و دولتهای جداگانه و مستقل در آمده اند. باید تعلق این فرهنگ فلسفی را بدان خلقها که در ایجاد و بسط و نمو آن شریک بوده اند، بی اندک تعصب جاهلانه تصدیق کرد و از آن جا که مردم ایران و این خلقها طی قرون متمادی با هم میزیسته و با هم میآفریده اند، اکنون که سرنوشت هر یک به شکلی دیگر صورت پذیرفته، سزا نیست ارثیه مشترک پارینه، کودکانه بدین سو و آن سو کشیده شود و سهم یکدیگر را در آفرینش فراموش کنیم. باید کوشید که در عین حفظ غرور منطقی و تصریح حدود و ثغور فرهنگ و تاریخ میهن خود، از تعصب خام و افق تنگ محترز باشیم و به واقعیت تاریخی بی مشاطه گری گردن نهیم و حقیقت عینی را از ملاحظات گذرا و اغراض و شهوات ناسالم والاتر شمریم.
کیفیت دیگری که تدوین تاریخ فلسفه در ایران را به امری سودمند و ضرور بدل میکند، دادن پاسخ مستدل به اندیشه ارتجاعی «مرکزیت معنوی اروپا» است که تنها این قاره را سرچشمه فیضانات معنوی میپندارد و درخش فرهنگ را در دیگر قارهها عکسی از این سرچشمه نور و اقتباسی از این منبع فیاض میشمرد. بررسی فرهنگ فلسفی ایران ـ چنان که در این گفتار نیز بدان اشاره خواهد رفت - نشان میدهد که ایران خود یکی از مراکزی است که فرهنگ اروپایی از آن بهره گرفته است. نژاد پرستان، خلقهای جهان را به سه گروه خالق و مبدع فرهنگ[1] و مقلد پاسیف و بی ابتکار فرهنگ [2] و نابود کننده فرهنگ [3] تقسیم میکرده اند. اندیشه «مرکزیت معنوی اروپا» [4] از همین فکر سخیف و ضد بشری نژاد پرستان ناشی شده است. در این اندیشه، آسیا فوقش یک حمال بدون ابتکار و مقلد سطح
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاریخ شاهان ایران از مادها تا عصر پهلوی
سلسلة مادها
(708-550 قبل از میلاد)
مادها اولین حکومت و دولت مستقل ایرانی را تشکیل دادند. اینکه بطور دقیق چه زمانی دولت مادها تشکیل شد معلوم نیست اما آنچه مشخص شده آن است که در زمان اقتدار آشوریان، مادها دولت تأسیس کردند. در ابتدا قبیله های ماد 6 تا بودند که از این میان «پارتاکن ها» جنگجو و دلیر بودند و بر عکس آنها مغ ها، صلح جو و آرام. شش قبیلة مادها همواره در حال نزاع با یکدیگر بودند به همین علت آشوریها می توانستند به راحتی بر آنها تسلط داشته باشند.
1
تاریخ شاهان ایران از مادها تا عصر پهلوی
سلسلة مادها
(708-550 قبل از میلاد)
مادها اولین حکومت و دولت مستقل ایرانی را تشکیل دادند. اینکه بطور دقیق چه زمانی دولت مادها تشکیل شد معلوم نیست اما آنچه مشخص شده آن است که در زمان اقتدار آشوریان، مادها دولت تأسیس کردند. در ابتدا قبیله های ماد 6 تا بودند که از این میان «پارتاکن ها» جنگجو و دلیر بودند و بر عکس آنها مغ ها، صلح جو و آرام. شش قبیلة مادها همواره در حال نزاع با یکدیگر بودند به همین علت آشوریها می توانستند به راحتی بر آنها تسلط داشته باشند.
2
مادها دامپرور و کشاورز بودند. این شش قبیله مادی تا زمانی که دیااکو پا به عرصه گذاشت همچنان اختلاف داشتند اما دیااکو آنها را متحد کرد و مقام قضاوت آن ها را بر عهده گرفت. در واقع دیااکو اولین دولت مادها را بنیان نهاد. دیگر پادشاهان ماد به شرح زیر هستند:
فرورتیش (655-633 قبل از میلاد)، هووخ شتر (633-585 قبل از میلاد)، ایخ توویگو (585-550 قبل از میلاد).
سرانجام پارسی ها به فرماندهی کوروش سپاه ایخ توویگو را شکست داد و بدین گونه حکومت مادها به پایان رسید و دوران پادشاهی هخامنشیان آغاز گردید. از پادشاهان ماد کتیبه و دست نوشتة مستقلی بدست نیامده. آنچه دربارة مادها می دانیم از میان کتیبه های بابلی و آشوری استخراج شده است.
دیااکو (دیوکس)
(708-655 قبل از میلاد)
4
قبیله های مادها شش قبیله بودند که هیچگاه با هم اتحادی نداشته و زیر سلطة آشوریها بودند. مادها توسط آشوریها زمانی طولانی استثمار شدند. سرانجام یکی از بزرگان مادی به نام دیااکو که مقام قضاوت را در میانشان بر عهده داشت، قبایل شش گانه را با هم متحد کرد و اولین دولت مادها را بنیان نهاد. بعد از مدتی دیااکو از کار قضاوت کناره گرفت. بعداز آن دزدی و نا امنی همه جا را فرا گرفت و مادها از وی خواستند تا ریاست را بر عهده بگیرد. دیااکو بعد از اینکه اختیارات تام از آنها گرفت ریاست قبیله اش را بر عهده گرفت. وی ابتدا سربازانی برای حفاظت خود و خانواده اش استخدام کرد سپس در دامنه کوه الوند، شهری بنام اکباتان که همان همدان امروزی (هگمتانه) است را ایجاد کرد. و آن را پایتخت خود قرار دادند، او هفت دیوار که هر کدام یک رنگ داشت در اطراف همدان ایجاد نمود. برجهای دیوارها طلایی رنگ بودند. دوران پادشاهی دیااکو با پادشاهی «سناخریب» سلطان آشوریها مصادف بود. سناخریب که سرگرم جنگ با عیلامی ها و بابلی ها بود به مادها توجه ای نداشت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
شاهنشاهی پهلوی در ایران
2
فهرست مطالب
1-در مورد رضاخان
2-در مورد مدرّس و مصدّق
3-ضدّیت با روحانیت
4-لباس متّحد شکل
5-سانسور مطبوعات
6- کشف حجاب اجباری
7- قانون نفت
8- اجباری شدن کلاه شاپو
9- کناره گیری اجباری از پادشاهی
10- خاتمه ی کار
4
1- درمورد رضا خان
رضا خان ، معروف به (پالانی – میر پنج – پهلوی) ، سر سلسله ی خاندان پهلوی در ایران بود ، که نیم قرن بر این سرزمین از سال(1299 ه ش مطابق 1921 م الی 1357 ه ش مطابق 1979 م ) حکومت کردند .
وی در 24 اسفند ماه 1257 ه ش مطابق 15/مارس/1878 م ، برابر ربیع الاوّل سال 1295 هجری قمری ، در یکی از بلوک مازندران ، در روستای متروک این شهر ،به نام آلاشت ، در منطقه سواد کوه متولّد شد . سواد کوه ، یکی از نواحی مازندران ، و یکی از استان های ساحلی دریای خزر است .
جدّ اعلی وی ، (مراد علی خان) معروف به (باوندی) بود ، و با درجه ی سرگردی در فوج (سوادکوه) خدمت می کرد ، ویکی از صحنه های آن جنگ کشته شد .
پدر او ، سرگرد عباسعلی خان باوندی بود ، که او نیز مانند پدرش ، مردی نظامی بود ، و به درجه ی سرگردی رسید ، و فرمانده ی فوج اوّل هفتم سواد کوه بود ، که روز 8/آذر ماه/1255 شمسی (درحدود 8 ماه از تولّد رضا خان) ، بدرود حیات گفت ، و سرپرستی و تربیت او ، به عهده ی برادرش نصرالله خان ، که فرمانده ی جنگ سواد کوه بود ، محوّل شد ، و به توصیه و راهنمایی او ، برادر زاده اش که خود عشق سپاهیگری داشت ، در سال 1267 شمسی ، وارد فوج سوادکوه شد .
خیلی ها ازاو شنیده اند که می گفته : مادرم در شیر خوارگی مرا از تهران به سوادکوه می آورده ، در بین راه گرفتار بوران شده ، وقتی به یکی از کاروانسراهای سنگی بین راه رسیده ، مرا مرده پنداشته و در آخور طویله ای انداخته و رفته است ، بعد از ساعتی بر اثر گرمی طویله من جان گرفته ، سر و صدا راه انداخته ام ، یکی از افراد قافله ی بعدی که مادرم را می شناخته
4
، از نشانی کاروانسرا دارکه زنی را به این نشان دیده که به این طویله با یک بچّه وارد شده ، دانسته است من بچّه ی همان زن آشنای او هستم ، و مرا برداشته ، ودر منزل به مادرم رسانده است واین حقیقت را امروز هم روستایی های حول و حوش این کاروانسرا برای یکدیگر و عابـرین ، سینه به سینه ، نقل می کنند و معروف است .
سرهنگ سید جواد خان صوفی نقل می کند که رضای قزاق روزی برای تفریح به دولاب و قهوه خانه آنجا می رود ، قهوه چی ، از او احترامی بجا نمی آورد ، و چند باری که برای او چای می آورد ، سرد و کم رنگ و از قوری پس آب بوده است ، و رضا ناراحت چیزی نمی گوید ، ولی فردا صبح که قهوه چی به قهوه خانه می آید ، نیمکت بزرگ و سنگین خود را نمی بیند ، پس از تحقیق آن را در وسط خندق پیدا می کندو دانسته می شــود که رضاقزاق به انتقام چای های قهوه چی ، نیمکت را تنهایی و در نیمه شب به خندق می اندازد ، و از آن روز ، قهوه چی به او احترام می گذاشت .
2-در مورد مدرّس و مصدّق
مدرّس و مصدّق ، دو رهبر بزرگ دوران شاهنشاهی پهلوی بودند ، دو فردی که سر تا سر عمرشان را در راه دین و وطن ، آزادی و استقلال و حفظ تمامّیت ارضی و امنّیت کشور صرف کردند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاریخ دانش یا تاریخ علم رشتهای از تاریخ است که به بررسی چند و چون تغییر درک انسان از دانش و فناوری در درازنای هزارهها میپردازد. و اینکه چگونه این درک دستیابی به فناوریهای نوین تر را برای ما ممکن ساخته است. از جمله زمینههای پژوهش در این رشته میتوان به تأثیرات فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی نوآوریهای دانشی اشارهکرد.
نوآوریهای دانش و فناوری در بسیاری از نقاط جهان پیشینه دارند و هند، ایران، یونان، چین و مصر در این زمینه سهم بسزایی دارند.
تاریخ علم دانشی است در راستای بررسی و بیان چگونگی وقایع علمی و نیز، تبیین چرایی وقوع آنها. در اینکه علم و دانش بعلت عجین بودن با نطق بشری عمری تقریباْ به اندازه نوع بشر دارد شکی نیست. خاستگاه علم بشر مطابق با حضور او در هر نقطهٔ کره زمین بوده است. اما آنچه میتوانیم به آن استناد کنیم مکتوباتی است که تاریخ ثبت بسیاری از وقایع علمی را از سدههای ۶ قبل از میلاد مسیح در مناطق مصر و بابل و در میان فنیقیها گزارش مینماید. ما به منظور نظم دهی به مطالعات تاریخی، بررسی خود را به چهار دوره اساسی پیشرفت علمی تقسیم مینماییم. این دورهها خود به دورههای دیگری منقسم میشوند که عبارتاند از:
2
۱) دوره یونیانیان - اسکندرانی ۲) دوره انقلاب علمی در سده ۱۷ ۳) دوره مادیگرایی در سده ۱۹ ۴) دوره نوین
علم
واژۀ علم معانی گوناگون و متعدّدی را در طی تاریخ طولانی تمدّن و علم در خود جایداده است. نوشتن پیرامون علم در حوزۀ زبان فارسی از امور دشوار بوده، و انجام آن به ظرافت و توجه ویژهای نیازمند است. به منظور آشکارایی و وضوح مفاهیم مربوطه، بررسی سیر تاریخی استفاده از واژههای علم و دانش در هرکدام از دو حوزۀ فلسفه غرب، و نیز حکمت و فلسفۀ شرق، و سپس مطالعۀ اجمالی فرایند و دینامیک پیچیدۀ تعامل و درهمآمیزی آنها با یکدیگر از جملۀ گامهای ضروری آغازین در این مسیر است.
یکی از اهداف رشتهی فلسفه علم تشخیص نظریات و روشهای عملی از روشهای غیر علمی میباشد. برای مثال برخی از نظریهپردازان حوزهی فلسفهی علم مانند کارل پوپر اعتقاد دارند که یکی از معیارهای تمییز علم از شبه علم، ابطالپذیری ادعاهای مطرحشده میباشد. گزارههای شبه علم معمولاً ابطالناپذیر هستند، در حالی که ادعاهای علمی ابطالپذیرند.
3
تقسیم بندی
در حوزۀ زبان فارسی، کلمهٔ علم برای بیان دو معنای متفاوت، ولی کاملا مرتبط به کار گرفته می شود:
۱. معنای عام، اصلی، بلندتراز، و نخستین علم که به زبان ساده دانستن در برابر ندانستن است.
از این منظر کلاننگر، به همهٔ دانستنیهای انسان صرف نظر از طبیعت و نوع آنها علم گفته شده، و مطابق آن، اخلاق، هنر، فرهنگ، زبان، ریاضیات، زیستشناسی، ستارهشناسی، فیزیک، و نظائر آنها، همه و همه علماند.
کلمات Knowledge در زبان انگلیسی و Connaissance در زبان فرانسوی معادل این معنای عام از کلمهٔ علم در زبان فارسی میباشند.
۲. معنای خاص، انحصاری، و کوتاهتراز علم که منحصراً به دانستنیهایی اطلاق میشود که بر تجارب مستقیم حسی مبتنی بوده، به طوری که تکرار آن تجارب و آزمونها در عمل نتیجه واحد داشته باشد.
عاماندیشیدن، و فراگیر انگاشتن این تعریف خاص و محدود از علم میتواند این شبهه را سبب شود که علم در این معنا در مقابل سایر دانستنیهای
4
ی قرار میگیرد که عینی و آزمونپذیر نیستند.
کلمات Science در زبان انگلیسی و Science (با تلفظ سیانس) در زبان فرانسوی معادل این معنای خاص از کلمهٔ علم در زبان فارسی میباشند.
نگاهی به تاریخچه اینترنت
در سال 1990 ، ان اس اف نت* جای ارپانت را به عنوان ستون اصلی اینترنت گرفت . دیگر ارپانتی وجود نداشت .از ان موقع تا به حال کلمه " شبکه " به طور رسمی نمایانگر اینترنت شد.
در این سال اوّلین سرور وب* و کلاینت* ها در ازمایشگاه سرن ساخته شد. اولین موتور جستجو گر با نام آرچ ای برای پیدا کردن فایل های کامپیوتری در دانشگاه مک گیل ساخته شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 160 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
1
«سرآغاز»
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
مجموعه مختصری که هم اکنون از نظر می گذرد، پژوهشی پیرامون «تاریخ روم» می باشد.
قبل از آغاز سخن اززحمات وراهنمایی های استاد گرامی خود جناب آقای دکتر فیروزمندی که مرا در انجام این امر یاری نمودند و با غیرتی تمام دفتر دانش را دستمایه عزوکمال ساختند، سپاسگزاری می نمایم. امید است آنچه در این مجموعه مختصر گردآورده ام مطلوب نظر ایشان واقع گردد.
بحث دراین زمینه بسیار طولانی وقلم وزبان من از توصیف آن کوتاه است.
اما به گفته شاعر:
1
1
«سرآغاز»
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
مجموعه مختصری که هم اکنون از نظر می گذرد، پژوهشی پیرامون «تاریخ روم» می باشد.
قبل از آغاز سخن اززحمات وراهنمایی های استاد گرامی خود جناب آقای دکتر فیروزمندی که مرا در انجام این امر یاری نمودند و با غیرتی تمام دفتر دانش را دستمایه عزوکمال ساختند، سپاسگزاری می نمایم. امید است آنچه در این مجموعه مختصر گردآورده ام مطلوب نظر ایشان واقع گردد.
بحث دراین زمینه بسیار طولانی وقلم وزبان من از توصیف آن کوتاه است.
اما به گفته شاعر:
1
2
آب دریا اگر نتوان کشید همه به قدر تشنگی باید چشید
(مولانا)
فهرست مطالب: شماره صفحه
1
3
مقدمه
موقعیت جغرافیایی ایتالیا
ساکنین نخستین ایتالیا
-لیگورها
-ایتالیت ها
-لاتین ها
-اتروسکها
-یونانیها
دوره پادشاهی روم
-سلطنت رومولوس
-سلطنت نوماپومپیلوس
-سلطنت تولوس هستیلیوس وآنکوس مارتیوس
-سلطنت اتروسکها
-طرز حکومت پادشاه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 56 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
خصوصیات تمدن بابلی:
تمدن بابلی اصولا بر پایه بازرگانی تکیه داشت و بیشتر اسنادی که از آن زمان مانده جنبه تجارتی دارد و به خرید و فروش و وام گرفتن وقرارداد و مشارکت و دلالی و مبادله و وصیت و سفته و نظایر آنها مربوط می شود.
موقعیت بابل نسبت به راههای آبی دجله و فرات مردم را ثروتمند بارآورد و روح ما دیگری در میان ایشان رونق گرفت، و همین روح است که در آن تمدن مانند تمدنهای دیگر پس از آن توانسته است تقوی و آزمندی را با یکدیگر سازش دهد. ادبیات آن زمان نشان می دهد که آن مردم زندگی پرفعالیت و مایه خرسندی داشته اند ولی از همه جای آن ادبیات آَشکار می شود که مانند سایر مدنیتها بندگی و خرید و فروش بردگان در کار بوده است دوره تکامل آن عهد حکومت است که بابل مرکز بورس برده داری است که برای کارهای نظامی و جنگی و اعمنال به طرز بیگاری وامی داشتند. در زیر اجتماع بابلی طبقه بندگان همچون نهر خروشانی در جریان بود طبیعی است که در چنین اجتماعی هرگز فکر دموکراسی راه پیدا نمی کند، شکل و رنگ اقتصادی آن خود مستلزم این است که حکومت مطلقهیی متکی بر ثروت بازرگانی یا امتیازات تیولداری برقرار باشد و عنف و شدت قانونی را به صورت حکیمانهیی بر همه جا توزیع کند. و اوهام و خرافات را ترویج دهد.
در تمدن بابلی برمیخوریم که هیچ تمدنی از لحاظ پابند بودن با و خرافات بپای تمدن بابلی نمی رسد و بازار کاهنان و ساحران و پیشگویان رایج است. اغراض مروجین این ادیان و خرافات آن بوده که مرد بابلی را مودب و فرمانبردار بار آورند نمونههای زنای مدقس را باید نام برد.
دوازده لوح شکسته که متعلق به کتابخانه آشور بنی پل به دست آمد، گویای حالتترین اثراتی بینالنهرین یعنی حماسه گیلمکش را در بر دارد نظیر حماسه ایلیاد است که رموز اجتماعی بابلیان را روشن می سازد در این ضمایم باید علم نجوم را مختص بابلیان بدانیم. بابلیان که مردم تجارت پیشه بودند و به همین جهت امید کامیابی در هنر بود از تجارت ریاضیات پیدا شد و علوم ریاضی علم نجوم را فراهم آورد.
باز دیری نپایید این قدرت بابلیان به همسایه شمالی خود آشور انتقال یافت.
3
آشوریان شاخه ای از نژاد سامی و از مشخصات آنها داشتن بینی دراز با لبهای کلفت و ریش بلند بود. کلمه آسور یا آشور اسم ربالنوعی بود که ایشان میپرستیدند، این قوم زمانی که سومریان در نواحی جنوبی بینالنهرین هنوز گرفتار دستجات دیگری از سامیها نشده بودند در قسمت شمال بینالنهرین شدند و شهر آسور در آخر نینوا را به پایتختی گزیدند تا اینکه به علت داشتن خوی و خصلت جنگجویی و درنده خویی که برعکس شجاعت و مردانگی از آن تعبیر کردهاند توانست ظلم و تسلط خود را بر اقوام و دولتهای نه تنها بینالنهرین بلکه تمام کشورهای آسیای قدیم اعمال نماید. با تسلط آشوریهای مهاجم و جنگی بر اقوام زراعت پیشه و کشاورز بینالنهرین مردم این منطقه را برده خویش ساخته و دسترنج آنها را با غراض خونخواریشان اختصاص دهند. بیش از دویست سال مردم بینالنهرین ساز و برگ نظامیان آشوری را تغذیه دادند و امپراتوری متکی بر قدرت نظامی را نگه داشتند و همه جا را ویران ساختند تا شهر خودشان آسور را زینت دهند.
ویل دورانت مینویسد: اگر این اصل استعمار طلبی را قبول داشته باشیم نه به خاطر تسلط حکم قانون و انتشار امنیت و پیشرفت بازرگانی و برقراری صلح بهتر آن است که دولتهای متعدد طوعاً یا کرهاً در زیر تسلط حکومت واحدی قرار گیرند. میتوان گفت که دولت آشور دارای چنین مزیتی بوده که در سرزمینهای وسیعی از مغرب آسیا حکومت وسیعی ایجاد کرده و نظم و آرامشی بیش از آنچه پیش از آن در این ناحیه بوده برقرار ساخته است.
حکومت آشور بنی پال که بر آشور و بابل و ارمنیه و سرزمین ماد و فلسطین و سوریه و فینیقیه و سومر و عیلام و مصر سایه میگسترد. بدون شک وسیعترین سازمان اداری بود که جهان مدیترانه یا شرق نزدیک تا آن زمان به خود دیده بود.
ولی در این محل قلمرو وسیع سرکوبی مردم بعنوان انضباط که نشان داده میشد باز از شورشهای محلی خالی نبود دولت آشور سیاست خاص را پیش گرفت که در تاریخ از مشخصات حکومت آشور به شمار میرفت، و در زمانهای بعد نیز جزو سیاستمداران ضد ناسیونالیستی گردید. آن سیاست عبارت از این بود که مردم شهرهای مفتوحه را به شهرهای دوردست کوچ میداد تا با مردم بومی آن نواحی در هم آمیزند و به این ترتیب وحدت و شخصیت خود را از دست بدهند و فرصت شورش را نداشته باشند اما این سیاست هم چون نتیجه نمی
4
داد بنابراین دولت آشور ناچار بود که پیوسته خود را برای جنگهای تازه آماده سازد به این جهت سپاهیان و جنگاوران حیاتیترین دستگاه را در سازمان اداری کشور تشکیل میداد. سهمی که این حکومت به اصطلاح در تمدن جهانی دارد مربوط به هنر جنگ است: ارابههای جنگی، دستههای سواره نظام و پیاده و مهندسی در آن کشور تشکیلات منظمی را به وجود آور و تاکتیکهای نظامی را بنیان نهادند و با هنر آشوری چه شهرهایی ویران گردید و چه تمدنهایی بر باد رفت و آدم کشی از افتخارات آنان بود و از اعمال خود هیچ اظهار ملامت ضمیر و پشیمانی نمیکردند. پادشاهان آشوری خود را نماینده آشور خدای آشوریها میدانستند و کاهنان و نیروی دینی نیز از اعمال او در مقابل پادشاهان حمایت میکردند.
نقشهایی که در نینوا و سایر شهرهای آشور پیدا شد، بیش از هر چیز جنگ و زد و خورد به دست آوردن غنیمتها، ویران کردن شهرها، اعدامها و به بردگی بردن اسیران را نشان میدهد - ویل دورانت، کتاب اول، ص 406
. این نقشها به این منظور فراهم میشد پادشاهان آشور و ارتش آن را خونخوار جلوه دهد و دشمنان را دچار وحشت سازد. این الواح که جزو اسناد تاریخیاند نمایانگر جنایات عالم بشریت است. باید از این الواح تاریخ جنایات نوشته شود نه تاریخ تمدن.
در کنار شقاوتها، امپراتوران آشوری برای جلال و رونق دادن به دستگاه خود از هنرهای عصر چون نقوش برجسته- مجسمه- ادبیات- کتابخانه نیز توجه شده است. ولی دوران این شکوفایی قدرت آشور دیری نمیپاید و زمانی که سلاطین آن در لوحههای خود بر قدرت و ثروت خود میبالیدند این شاهان بزرگ، شاهان مقتدر، شاهان جهان، شاه آشور در روزهای آخر از بخت بد خویش مینالند و آخرین لوحهها که از آشوریان به ما رسیده سراسر درام آنهاست - یل دورانت، کتاب اول، ص 421
.
عاقبت دسته ای از آرامیها از نژاد سامی که بنام کلدانیها باشند به کمک مادها و ایرانیها نینوا را در (606 ق م) به تصرف آوردند - تاریخ تمدن، مجید شیبانی، ج1، ص 51
. با سقوط نینوا بابل دوباره زنده شد منتهی این دفعه به دست کلدانیها و بر بسیاری از سرزمینهای بینالنهرین قدرت یافت و شهر بابل به صورت یکی از عجایب دنیا در آمد و کانون تمدن آسیای غربی گردید تا اینکه به سال (539 ق م) به دست کوروش سقوط کرد و نژاد آریایی ساکن نژاد سامی گردید.
4
روی هم رفته میتوان گفت که آشوریان و به دنبال آنها کلدانیان بیشتر در کارها عمل نشان دادند. در اندازه حساب بیشتر وقت به کار بردند و برای تشخیص آیندهشان از آسمان و سیارات مدد خواستند و به بررسی حال آنها پرداختند و توانستند مسیر سیارات را بدانند و خسوف و کسوف را تعیین کنند. ضرب و تقسیم را دریافتند ، اندازه و طول وزن را تعیین کردند و این مسائل از کلدانیان و آشوریان به سایر ملل و مردم رسید و تقویم زمان را به پایه گزاری کردند. سال را به دوازده ماه قمری و هفته و روزهای هفته را مشخص کردند و ساعت را اختراع نمودند و شبانه روز را به 24 ساعت تقسیم میکردند ودقیقه و ثانیه را نیز مشخص نمودند این اختراعات و اکتشافات آنها در تحولات تمدن تاثیر بسزایی گذاشت و علوم نجوم در ریاضیات از ابتکارات آنهاست و بنیان دنیای جدید که بر پایه علم قرار گرفته بر اساس علوم کلدانیها استوار شده است.
نتیجه تسلط آریاییها بر بینالنهرین و نفوذ بعدی آنها به دریای اژه از شمال غرب و سرزمین مصر از جنوب غرب بزرگترین فرمانروایی دنیای قدیم را به وجود آوردند، این امپراتوری وسیع با تقسیم قلمرو آن به نام ساتراپها و احداث جادهها و برقراری چاپارخانهها در ارتباط تمدنها و گسترش اطلاعات ملل آن عصر نقش بزرگی داشته است.
پس متوجه میشویم که امور مربوط به اقتصادی و تجاری و یا قدرت نمایی لازمهی آشنایی با خط و قراردادهایی بود که با آن قراردادها خواستهها به طرف مقابل تفهیم و توجیه شود و کاهن مصری و بینالنهرین شاید اولین مخترع خط و چگونگی پیدا کردن آنها بر روی الواح و هنر مربوط به آن اولین مخترع خط و الواح در خاورمیانه باشند که این خط ابتدا در مصر به صورت تصویر که امروزه به نام هیروگلف و در بین مردم بینالنهرین به صورت میغ که به کار رفته بنام خط میخی معروف است بعدها مردم فینیقی اصوات را ابداع کردند و یک حرف را با یک صدا به کار بردند.
بعد از خط و اصوات قدمهای اولیه در علوم چو هیأت در ریاضیات و سالنامه نگاری از همین منطقه برداشته شد. به دنبال آن از همه مهمتر نخستین مجموعه مدون قانونی گرچه نمیتوان به مفهوم حافظ حقوق انسانها دانست ولی در ردیف خود یک نوع مقررات می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
مقدمه ای بر مبحث ایلامیان بزبان فارسی:
ایلامیان شاخه ای از آن دسته از اقوام خویشاوند و همزبانی بودند که در حدود 5000 سال قبل از میلاد از اسیای میانه به ایران کوچ کردند. ایلامیان در جنوب غرب ایران امروزی ساکن شدند. و بعد از چندین قرن موفق به ایجاد تمدن بزرگی به نام ایلام شدند و دولت عیلام نزدیک به سه هزار سال دوام یافت.
ایلامیان تقریبا همزمان با سومری ها دولتشان را که شامل خوزستان, اطراف کوههای بختیاری,لرستان,پشتکوه و انشان یا انزان(فارس) بود تشکیل دادند.پایتختشان شوش بود و اهواز و خایدالو(خرم اباد) از شهرهای مهم شان بود(حقوق تاریخ, صفحه ٨۳, علی پاشا). ولی بعدا سرزمین تحت سلطه شان را تا نواحی مرکزی و شرقی ایران گسترش دادندַ
خود اهالی ایلام کشورشان را Haltamtu هلتمتو به معنی سرزمین خدا(ئی) می نامیدند. سومری های دشت نشین ناحیه بین النهرین, ان کشور را ایلام(Elam) یعنی کشور کوهستانی و اهالی ان را ایلامی یعنی ساکنین مناطق کوهستانی خطاب میکردند. این نامگذاری را اکدی ها از سومری ها اخذ و از طریق تمدن بابل به تورات رسید که با املای "عیلام" به اعراب و دیگر مسلمین منتقل شد.هخامنشیان مهاجر انان را Huwaja می نامیدند.( دکتر ضַ صدر,پیرامون نام تاریخی کشور"ایلام")
دولت مقتدر ایلام از ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد تا 645 ق م یعنی به مدت ۳۰۰۰سال تداوم داشت و بیشترین تاثیر را بر فرهنگ اقوام ساکن در ایران گذاشته است.
از ایلامیان کتیبه و لوحه های زیادی به جای مانده و بیش از ده هزار لوحه ایلامی در دانشگاه شیکاگو نگهداری میشود و اثاری که تا حال ترجمه شده اطلاعات زیادی راجع به سلسله های شاهی ایلام میدهند ولی اطلاعات راجع به زمان قبل از سارگون اول (2334ق م) شاه اکد کم است.
اولین سلسله سراسری ایلام "آوان" نام داشت (2550-2600ق م) و شوشتر کنونی مرکزشان بود.
سلسله "سیماش" 12 شاه داشتند و مرکز حکومتشان در شمال خوزستان و جنوب لرستان بود. اوایل حکومتشان همزمان با حاکمیت قوتتی های اذربایجان در بابل بود و تابع انها بودند و اخرین شاه این سلسله "Eparli" بود و این سلسله در سال ۱٨٦۰ق م سرنگون شدַاز حوادث مهم این دوران جنگهای طولانی با سومر-اکد که منجر به انقراض انان و تسلط درازمدت ایلامیان بر بین النهرین شدַ
سلسله "سوککال ماخ" (۱٨۰۰-۱۵۵۰ق م) : از شاهان معروف این سلسله" shirukduk" میباشد که بابل را مطیع ایلام کردַ در سال ۱٩۵٧ در شمال عراق کتیبه ای از او پیدا شد که اشاره میکند به حمله او به قوتتی هایی که بین دریاچه اورمیه و ایلک باتان(همدان) ساکن بودند ,در ان حمله shirukduk شکست خورده و به شوش برگشته و بعد از مدتی میمیردַ بعد از او برادرش" شیموت-وارتاش" شاه ایلام شدַ
دوره میانه پادشاهی ایلام( ۱۴۵۰-۱۱۰۰ ق م) دوران زرین ایلام بود. ولی در قرن های
۱۱-٩ ق م به علت کشمکشهای داخلی ایلام فاقد دولت مرکزی بود و همه ایالتها کاملا مستقل بودندַ
دوران جدید دولت ایلام (٧۴۵-٦۴۵ق م ) از حساسترین دوران در تاریخ دولت ایلام بود,در این دوره کیاکسار شاه ماد همراه با بابل بر علیه آشور میجنگیدند و ایلامیان از این فرصت استفاده کرده دولت خود را تقویت کردند
در این دوران "تیگلات پیلسر" شاه آشور توانست لولوبی ها و هوری ها را مطیع خود ساخته و مستقیما با ایلام همسایه شودַ سارگون دوم در سال ٧۲۲ق م به ایلام حمله کرد ولی شکست خوردַ آشور بنی پال در سال ٦۴۵ به ایلام حمله کرده و " خوم بان کالداش" اخرین شاه ایلام را دستگیر کرد و دولت مرکزی ایلام را منقرض کردند ولی دولت های محلی به عمر خود ادامه دادند و شکست نهایی ایلام با حمله هخامنشیان در سال ۵۴۵ق م انجام گرفتַ
ایلامیان بعد از این شکست دیگر فرصت باز سازی دولت مرکزی خود را نیافتند و بعد از انقراض ماد توسط هخامشیان٬ پارس ها بتدریج اراضی ایلام را ضمیمه امپراطوری تازه تشکیل شده خود کردند و دولت های محلی ایلام تابع انها شدندַ
ایلامیان برای تشکیل دولت مستقل خود حتی در زمان هخامنشیان بارها قیام کردند ولی دیگر موفق نشدنددولت پایداری را ایجاد کنند . داریوش در سال اول حکوتش سه بار برای جنگ با سه نفر از استقلال طلبان ایلام به انجا لشکر کشی کرد و هر سه قیام را با خشونت زیاد سرکوب کرد.داریوش شهرشوش را گرفته و به پایتختی تبدیل کرد و بدین ترتیب حکومت ایلام توسط هخامنشیان از بین رفت ولی ایلامیان مثل یک ملت تا قرن ها به حیات خود ادامه داد. در زمان اشکانیان ٬ ایلامیان حق ضرب سکه خود را داشتند و بارها در زمان اشکانیان برای استقلال خود قیام کردند.
از آنجا که به هیچ وجه حمله آشوریها و حتی حمله هخامنشیان را پایان کار ایلام نمیدانیم٬ بخش مهمی از کتاب را به بررسی تاریخ ایلام در دوره سلوکی ٬ اشکانی و ساسانی اختصاص داده ایم و امیدواریم خواننده مجاب شود که حمله آشور بنی پال و ظهور هخامنشیان پایان کار ایلام نیست که حتی در دوره اشکانی برای استقلال خود می جنگیده اند.( د.ت.پوتس٬ باستان شناسی ایلام٬ مقدمه٬ص۲ ٬ از انتشارات دانشگاه کمبریج٬سال ۱۹۹۹)
ایلامیان بر عکس سومریان بعد از انقراض حاکمیتشان در طول عصر های زیادی به زندگی در وطن خود ادامه داده و زبان و تمدن خود را زنده نگه داشتندַزبان ایلامی که به علت شباهت اش با زبان دیگر اقوام (قوتتی ه,کاسسی ها,ַַַ) از زمان Puzur inshushinak پوزور این شوشیناک (۲۲۰۰ ق.م.)زبان مشترک و اداری سراسر ایران بود توانست موقعیت ممتاز خود را تا اوایل ساسانیان حفظ کندַبا ترجمه تعدادی از لوحه های ایلامی نگهداری شده در شیکاگو بطور قطعی ثابت شده است که زبان ایلامی یک زبان التصاقی میباشد و لغات زیادی در ان با ترکی آذری امروزی شبیه یا عین هم هستندַ آکادئمک "مار" ثابت کرد که زبان ماد و ماننا نیز همان زبان ایلامی بودַ
زبان ایلامی تا قرن ها بعد از سقوط ایلام اهمیت خود را حفظ کرد , داریوش هخامنشی آن را زبان رسمی و اداری امپراطوری کرد و همه
۳۰ هزار لوحه پیدا شده در تخت جمشید به زبان ایلامی هستند(هنوز هم ترجمه نشده اند)ַ اکادمئک"مار" ثابت کرده است که زبان رسمی و اداری ماد هم ایلامی بود(تاریخ و تمدن ایلام, ص۵), این موضوع بعدا در بخش مربوط به ماد ها شرح داده خواهد شدַ
ایلامیان در زمان هخامنشیان, سلوکیان, اشکانیان و ساسانیان زبان خود را نگه داشتند و حتی در دوره بعد از اسلام نیز زبان ایلامی به حیات خود ادامه داد واز طرف تاریخنویسان اسلامی "خوزی" نامیده شد ,برای مثال اصطخری در کتاب"مسالک الممالک" به ان اشاره میکند و تاریخدانان امروزی مثلا دکتر سید محمدعلی سجادی وַַزبان خوزی را همان زبا ن ایلامی میدانندַ این زبان حالا هم در شوش و مناطق عراقی نزدیک به شوش , از جمله شهر "مندلی" و هم چنین در شهر "سنقر" لرستان و اطراف ان و بعضی جاهای دیگر زنده است و زبان عادی و روزمره اهالی میباشد و خودش هم به زبان ترکی اذری امروزی خیلی نزدیک است, انان خودشان را اشکانی مینامند(تاریخ دیرین ترکان ایران,جلد۱, پروفسور ذهتابی)
" دمورگان" که سالها در خرابه های شوش کاوشگری کرده بود مینویسد که ایالت فارس حتی بعد از به قدرت رسیدن هخامنشیان شدیدا تحت نفوذ فرهنگ و زبان ایلامی بود و پارس ها دولت و فرهنگ خود را بر آنچه که از ایلامیان یاد گرفته بودند بنا نهادندַ
"مַ دیاکونوف" محقق روسیمینویسد: در ایالت فارس چندین کتیبه ایلامی از اوایل حکومت هخامنشیان وجود دارد که حضور بالای ایلامیان در آنجا را حتی در زمان داریوش دوم نشان میدهدַ و این مسئله از انجا دیده میشود که" مارتیا " که خود را پادشاه ایلام مینامد در ایالت فارس زندگی میکرد و در دفترخانه "استخر" حاکمیت کامل زبان ایلامی نشانه بیسوادی مامورین و دولتمردان پارس میباشد و نه اینکه تصور کنیم که ان زبان فقط رایج در بین اهالی بودַ (تاریخ ماد صفحه ۵٨۰-۵٨۱)
چونکه هخامنشیان کوچ نشین از خود تمدنی نداشتند و حاکمیت را با زور شمشیر و خشونت و بیرحمی خاص خودشان بدست آورده بودند امپراتوری خود را بر پایه تمدن ایلام بنا کردند و به وسیله آنان تمدن ایلامی در دنیا توسعه یافتַ در آن زمان دعوای تمدن و فرهنگ قومی در ایران وجود نداشت و این عارضه از زمان ساسانیان توسط اردشیر بابکان شروع شد( از بین بردن آثار ترکان ماد و اشکانی توسط ساسانیان) و بعدا این کار زشت توسط رژیم پهلوی که خود را وارث انها معرفی میکرد ادامه یافت( خیلی از آثار باستانی اذربایجان را در این دوره از بین بردند)ַ
تمدن واحد سنتی ایران تا زمان انقلاب مشروطیت تقریبا همان تمدن ایلامی بود که برای اولین بار با ورود اسلام تغییراتی در ان ایجادشده بود و بار دوم قازان خان سلطان معروف و کاردان ایلخانی با اصلاحات اجتماعی عظیم خود تغیراتی را در سیستم اجتماعی ایران داد و بعد ها هم در زمان مشروطیت و هم با انقلاب سفید تغیراتی در آن شد ولی رویهمرفته ساختار اجتماعی امروزی ایران همان ساختار ایلامی و تمدن ایرانی مساوی است با تمدن ایلامی و تمدنی به اسم تمدن آریایی وجود خارجی نداشته و نظریه پوچ و بی اساسی است که از طرف استمارگران غربی برای رسیدن به اهداف استمارگرانه شان در
اواخر قرن نوزدهم به میان کشیده شد و حالا خود انها خیلی وقت پیش به دغل بازی خود اعتراف کرده و موهومی بودن ان نظریه را تایید نموده و حالا حتی نظریه زبان هندو اروپایی در محافل علمی طرد شده و احتمال خویشاوندی بین زبانهای اروپایی و هندوایرانی را کلا رد میکنندַ
دین ایلامیان بت پرستی بود و عقیده به ارواح مختلف, شامان ها, در بین انان رایج بودַاسم خدای بزرگ ایلام "شوشیناک"بود و هر شهری خدای خود را داشت و مجسمه خدایان در عبادتگاه های شهرها گذاشته شده بود ַ مراسم دینی ایلام شبیه مراسم دینی سومر و بابل بود (تاریخ ماد, م دیاکونوف ص ۵٨٩).
در سیستم اجتماعی ایلام نیز مثل سومریان و دیگر خلق های التصاقی زبان زن از حقوق اجتماعی خیلی بالایی برخوردار بود و در کارهای دولتی و سرپرستی اماکن مذهبی زنان حضور گسترده ای داشتند و ستم جنسی بر علیه زنان از خصوصیات اجتماعی قبایل تات( قبایلی از اواخر قرن ۱۹ به غلط با اسم اریایی خطاب میشوند) بود و آنها زن را یک انسان حساب نمیکردند و او را مثل یک جنس خرید و فروش میکردند( هنوز هم در بین کردها, تاجیکها و بعضی دیگر از قبایل تات دختر را در مقابل پولی به مرد خواستگار میفروشند) با به حاکمیت رسیدن هخامنشیان به تدریج زنان از فعالیت های اجتماعی کنار زده شدند و تمام حقوق اجتماعی خود را از دست دادند. وضع اسفناکی را که هخامنشیان به زنان تحمیل کرده بودند٬ در زمان ساسانیان بدتر شد ولی با آمدن دین مبین اسلام وضعیت زنان کمی بهتر شد٬ اما هیچوقت به زمان قبل از آمدن تات ها بر نگشتַ(زن در سیستم حقوقی ساسانیان,k.Bartlemen , ترجمه دکتر نַ صاحب الزمان) .
مجسمه سنگی"ناپیر اسو" ملکه ایلام از ۱۵۲۰ ق م قدیمیترین مجسمه زن پیدا شده در دنیاست, این مجسمه که سرش کنده شده ۱٨۰۰کیلو وزن دارد و نمونه هنر و ظریف کاری آنها است ومجسمه های یونانی و رومی که صدها سال بعد از آن درست کرده شده اند از لحاظ هنری در سطح خیلی پایین تری قرار دارندַلباس های تن این ملکه شبیه لباس های زنان اذری میباشدַ
هر کسی که با زبان ترکی اشنایی دارد با نگاهی به اسامی شاهان ایلام تشابهات آنها را با اسامی ترکی امروزی میبیندַمثال:اسامی تعدادی از شاهان ایلام: شیموت-وارتاش shimut-vartash , تن دن- اولی tan dan-uli, اونتاش قال untash-gal, لیلا-ایرتاشlila-ir-tash, هومبان هال تاشhumban-haltashو غیرهַ در آخر اکثر اسامی ایلامی پسوند های"تاش","آش" و"لی" وجود دارد که در زبان همه اقوام التصاقی زبان ساکن اطراف کوههای زاگرس(قوتتی,لولوبی,هوری,گیلزان,ماننا,ماد,ַַַ) نیز صرف میشد و هنوز هم در بین اکثر اهالی همین سرزمین ها رایج است و برای مثال پسوند " تاش" بصورت "داش" در ترکی آذری استفاده میشود:یولداش, قارداش,تیمورتاش و غیره.
ایلامیان نیز همچون سومریان موفق به افریدن یکی از تمدنهای عالی بشری شدند و در طول تمام دوره تقریبا ۳۰۰۰ ساله حکومتشان "دمکراسی ابتدایی و سنتی" خاص اقوام ترک را حفظ کردند که بعدا مادها, اشکانیان,سلجوقیان و دیگر سلسله های ترک آن روش را ادامه دادند(ایالات و ولایات نوعی استقلال داخلی داشتن و به فرهنگ و دین دیگران احترام میگذاشتند), این خصوصیت از اخلاق طبیعی ترکان قدیم به حساب می آید و در نتیجه همین روحیه آزاد ملی ایلامیان توانستند نزدیک به سه هزار سال حکومت کنند و در مقابل اقوام سامی و غیره ایستاده و اغلب غالب ایند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاریخ ریاضیات
ریاضیات در چین
فهرست مطالب
خلاصه ایی از تاریخ ریاضیات در چین
تاریخچه ریاضیدانان و کارهای انجام شده دو حوضة ریاضیات
مراجع در دسترس
تاریخچه
روشهای دسترسی به سایر صفحات
خلاصه ایی از تاریخ ریاضیات در چین
2
منابع اولیه عبارتند از: «گسترش ریاضیات در چین و ژاپن» اثر Mikami و ریاضیات چینی اثر Li yan و Dushiran تاریخچه زیر را مشاهده نمائید:
1- نماسازی عددی، محاسبه ریاضی، مقیاسهای شمارش
نماد سازی اعشاری سنتی- یک نماد برای هر یک از 10.9.8.7.6.5.4.3.2.1،100 و 1000 و 10000 و..
بنابراین 2034 نوشته میشود با نمادهایی به شکل 2 و 1000و3و10 و4 یعنی دوبار 1000 و 3 بار 10 باضافة 4. که باز میگردد به روش نوشتاری چینی.
محاسبه با استفاده از تکه های کوچک خیزران بعنوان مقیاسهای شمارش شکل گرفت. شکل قرار گرفتن مقیاسهای شمارش نمایانگر یک روش اعشاری ساده بوده و برای نوشتن عبارات طولانی، عدد صفر نمایانگر یک فاصله بود. ترتیب نوشتن از چپ به راست شبیه روش شمارش عربی در 400 سال قبل از میلاد و یا زودتر بوده.
جمع: نمادهای شمارش برای دو عدد در پائین قرار می گرفتند و یک عدد بالای دیگری اعداد از چپ به راست با هم جمع می شدند و در صورت نیاز انتقال انجام میشد. منها نیز به همین روش.
ضرب: جدول ضرب 90*9 ضربهای اعداد بزرگ مانند روش ما با نتیجهگیری بر مبنای مقیاسهای فیزیکی انجام میشد. تقسیمهای اعداد بزرگ مانند روشهای رایج ولی نزدیکتر به روش galley بود.
2- Zhoubi suanjing (بهترین روش محاسبة شاخصها و منحنی های صعودی) (صد سال قبل از میلاد مسیح)
3
یکی از تئوریهای منحنی های صعودی راتوصیف میکند قبل از آن Han dynasty (206 سال قبل از میلاد مسیح) ریاضی زودتر در کتاب سوزی 213 قبل از میلاد مسیح.
بیان و کاربرد هندسه فیثاغورثی برای مساحی، ستاره شناسی و غیره. گسترش هندسه فیثاغورثی
محاسباتی شامل اعداد کسری معمولی
3- نه فصل در مورد هنر ریاضی اثر jiuzhang suanshu (صد سال قبل از میلاد مسیح) گرد آوری ریاضیات بر پایه Han dynasty 249 مسئله در 9 فصل.
کاملترین مرجع مساحی و موثرترین کتاب ریاضیات هینی. گزارشات و تفسیرهای فراوان.
فصل 1: محاسبه مساحت: مباحث سیستماتیک در مورد الگوریتمهای مورد استفاده در شاخصهای شمارش اعداد کسری شامل alg برای LCM , GCD مساحت اشکال سطح شامل مربع، مستطیل. مثلث، ذوذنقه،دایره و قطاع دایره و قطاع کره دوایر متحد المرکز، بعضاً تخمینی و بعضاَ دقیق.
بخشهای 2و3و6 در مورد تناسب، سری ها، توزیع نسبت و ضرایب صحیح بخش 4، روشهای محاسبه سطح و حجم. توضیح روشهای معمول برای محاسبه ریشهای مربع و مکعب می اشد اما نتایج را به کمک محاسبه با نمادهای عددی بدست می آورد.
بخش 5: مشاوره های ساختمانی. حجم مکعب، متوازی السطوح، هرم ناقص هرم سه وجهی، هرم، استوانه، چهارضلعی. مخروط و مخروط ناقص و کره بعضاً تخمینی و بعضاً با 3-Pi
بخش 7: زیادی ها و کسرها: اشکال خطا و اشکال خطا دوگانه.
4
بخش 8: آرایش مستطیلی: بیان کننده روشهای محاسبه برای حل معادلات 3 مجهولی یا بیشتر. شامل بکارگیری اعداد منفی (مرکز برای اعداد مثبت و سیاه برای اعداد منفی) قواعد اعداد صحیح.
بخش 9: مثلث های کامل: کاربرد تئوری فیثاغورث و مثلث های متشابه، حل معادلات درجه ها با توضیح الگوریتم ریشه مربع، تنها معادلات به شکل X2+ax=b با a و b مثبت
Sunzi 4
روشهای کاربردی ریاضی خود را نوشته. شامل «باقیماندة مسائل چینی» یا «مسئله Master Sun» . n را پیدا کرده وقتی که شما با تقسیم 3 باقیماندة 2 را بدست میآورید، با تقسیم بر 5 باقیماندة 3 را بدست می آورید و با تقسیم بر 7 باقیماندة 2 را بدست می آورید. راه حل او: اعاد 40، 63 و 30 را جمع کنید تا به عدد 233 برسید، از عدد 210 کم کنید تا به عدد 23 برسید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 95 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> مقدمه
دولت ساسانی با شکستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر اسلام در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) وقادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر که تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حکومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری
چنانکه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یک زبان رسمی عمومی بکار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در کلیساهای نسطوری ایران که در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست که با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمهای سخت خورد لیکن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب کتبی که اکنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری کتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین که در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: کلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> مقدمه
دولت ساسانی با شکستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر اسلام در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) وقادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر که تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حکومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری
چنانکه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یک زبان رسمی عمومی بکار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در کلیساهای نسطوری ایران که در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست که با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمهای سخت خورد لیکن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب کتبی که اکنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری کتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین که در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: کلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> مقدمه
دولت ساسانی با شکستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر اسلام در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) وقادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر که تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حکومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری
چنانکه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یک زبان رسمی عمومی بکار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در کلیساهای نسطوری ایران که در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست که با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمهای سخت خورد لیکن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب کتبی که اکنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری کتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین که در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: کلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> مقدمه
دولت ساسانی با شکستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر اسلام در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) وقادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر که تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حکومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری
چنانکه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یک زبان رسمی عمومی بکار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در کلیساهای نسطوری ایران که در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست که با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمهای سخت خورد لیکن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب کتبی که اکنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری کتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین که در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: کلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
سیر تکاملی هنر ایرانی را در ریشه حوادث تاریخی این کشور می توان یافت.به نظر می رسد که آب و هوای متفاوت ایران اثر خود را بر ساکنان اولیه این سرزمین در پیدایش هنرهای گوناگون در دوره های تاریخی گوناگون داشته است.کوهها,صحراها و پدیده طبیعی ایران هستند که از میان آنها دسته های هنری گوناگون زمانهای قدیم به پا خواسته اند فلات ایران باقیمانده کوهای قدیمی محل سکنای آریانهای اولیه به قدمت ده هزار سال پیشین بوده است.
خانه ها قدمتی بین ۶ تا ۸ هزار سال دارند.بقایای این آثار در دو دامنه کوه ایران با سلسله جبال البرز و زاگرس قرار دارند حفاری های باستان شناسان در این دو منطقه آثار هنری بسیار مهمی مشتمل برنقاشی های غارنشینان,لوازم خانه و ابزار فلزی,سفالی ابزار جنگی می باشد.
کوههای زاگرس مرکز عشایر گوناگون بوده است.
بدون شک بیشتر عناصر فلزی هزاره دوم که امروزه مشهود هستند در نواحی لرستان بوده است مقادیر متنابهی از این آثار در موزه فرهنگی باستانی لرستان در معرض دید قرار دارد دیگر منطقه کوهستانی ایران که در تاریخ هنر ایران بسیار مهم می باشد و آثار هنری بسیار مهمی در دامنه آن پیدا شده,سلسله جبال البرز می باشد.دامنه شمالی این رشته کوه,مازندران و گیلان,محل سکنای نژادهای قدیم ایران می باشد
.
ظروف فلزی اولیه از جنس مارلیک در تپه ای به همین نام در رودبار در منطقه گیلان,متعلق به سه هزار سال قبل از میلاد مسیح می باشد.این ظروف که از طلا و نقره و فلز ساخته و آراسته شده اند,معرف نژادی هستند که باستان شناسان اعتقاد دارند که با گروه هند و اروپایی مستقر در فلات ایران,امپراطوری قدرتمند مادها را در اول هزار قبل از میلاد پایه گذاری کردند.
در کناره انتهایی صحرای ایران نزدیک کاشان در ناحیه ای بنام سیالک,ردپای اولیه ساکن در نواحی مرکزی ایران پیدا شده است سیالکها وسایل خود را از سنگ می ساختند و به تدریج از سنگ تیز استفاده کردند. ذوق هنری این مردم در کنده کاری های روی استخوان که برای اولین بار انجام شده , نمایان است.
در ابتدای اولین هزاره قبل از مسیح,تفاوت زیادی بین تمدن شمال غربی مثل قفقاز و نواحی شرقی آناتولی وجود داشت این دوره فرهنگی بعنوان تمدن اورارتو شناخته می شود.تحقیقات باستان شناسی در این زمینه,در نواحی مانند آذربایجان,اصفهان,شیراز و حومه تهران,شامل قلعه ها و استحکامات این تمدن,و آثار هنری ارزشمندی می باشد.یکی از قدیمی ترین آثار,اورارتو,باقیمانده قلعه بسطام در اطراف دریاچه اورمیه در غرب آذربایجان شامل اتاقها,سرلاب ها,برج نگهبانی,و مغازه ها و سایر قسمتها می باشد.دو آسیاب آبی نیز که با آب رودخانه نزدیک کار می کردند , کشف شده است
.
در حفاری های این قلعه تاریخی کردبندهایی,حلقه های شیشه ای,مهرهای سفالی,و وسایل سفالی و جنگ افزارهای از سنگ های ریز سمبل ساکنین شمال غربی ایران بدست آمده است. مهمترین اثر کشف شده در این قلعه,کتیبه بارست خط هیروگلیف است,که نشان می دهد تمدن اورارتو دارای حروف نوشتاری ویژه ای بوده اند.
نکته جالبی که در مطالعه هنر ایرانی به نظر می رسد این است که,هنر ایران مستقل از مکان و زمان پیدایش منعکس کننده روحیه و تمایلات ایرانی ها می باشد نکته دیگری که به نظر می رسد,تنوع آثار هنری است این امر نشان می دهد ایرانیان باستان,در مناطق مختلف مهارت های بالایی داشته اند.
معماری در زمانهای مختلف از ابتدای عصر امپراطوری مادها از شکوه و عظمت بالایی برخوردار بوده و رو به پیشرفت گذاشت.در اواخر این مرحله تاریخی,معماری دوره اسلامی با تجهیزات و سلیقه ای به شیوه ساسانیان,از چنان جلوه ای برخوردار بود که در دنیا کم نظیر می باشد.در همان زمان هنرمندان مسلمان ایرانی,طاق ها,دست نوشته های تزئینی و طرحهای رنگی بسیار متنوع باشکوهی در مناطق مذهبی ساخته و ایجاد کردند.پیشرفت سایر هنرها مانند کارهای فلزی,منسوجات,کارهای شیشه ای,نقاشی, سفالگری و سایر اثار هنری
– ملی ایران,مدت زمانی به طول انجامید.گاهی اتفاقات تاریخی,جنگ, پیروزی,هجوم بیگانگان,انزوال و فرمانروایی پادشاهان,اتفاقات طبیعی,خشکسالی,قحطی و زلزله اثر خود را بر سیر و پیشرفت آثار هنری بجای گذاشت.
جداول تاریخی به شناخت تاریخ اتفاقات هنری کشور,شکل گیری,تحول و توسعه آنها کمک می کند:
۵ هزار سال قبل از مسیح ایرانیان که این نسل که زمستانها و تابستانها کوچ می کردند,شروع به ساخت خانه های سفالی کردند ابزارهای سنگی پیشرفت کرده و با افزودن قسمت هایی از جنس استخوان تکمیل شدند,وسایل خانه با رنگ های قرمز و مشکی رنگ شده و در آتش پخته می شدند.
در طی ۴۰۰۰ سال قبل از مسیح ساکنان زاگرس دهکده ها را ساخته و به تدریج بصورت متراکم زندگی کردند و معماری ایجاد شد.ابزارهای جنگی در این مناطق همچنان از سنگ بود ولی در پایان این عصر شمشیر و خنجرهای فلزی,کتیبه ها با دست خط های اولیه ایلاهیس بوجود آمد.
۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح,سنگ سفید,قیر و انواع دیگر سنگ ها برای ساخت ابزار هنری استفاده می شد.ظروف سالی آبی تیره و زغالی رنگ رواج یافت.سلاحهای فلزی در مناطق مختلف ایران مثل شوش و نهاوند استفاده شد و زیورهای مختلفی از طلا,عقیق و لاجورد ساخته شد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تاریخ دیرین ترکان ایران
مقدمه ای بر مبحث ایلامیان بزبان فارسی:
ایلامیان شاخه ای از آن دسته از اقوام خویشاوند و همزبانی بودند که در حدود 5000 سال قبل از میلاد از اسیای میانه به ایران کوچ کردند. ایلامیان در جنوب غرب ایران امروزی ساکن شدند. و بعد از چندین قرن موفق به ایجاد تمدن بزرگی به نام ایلام شدند و دولت عیلام نزدیک به سه هزار سال دوام یافت.
ایلامیان تقریبا همزمان با سومری ها دولتشان را که شامل خوزستان, اطراف کوههای بختیاری,لرستان,پشتکوه و انشان یا انزان(فارس) بود تشکیل دادند.پایتختشان شوش بود و اهواز و خایدالو(خرم اباد) از شهرهای مهم شان بود(حقوق تاریخ, صفحه ٨۳, علی پاشا). ولی بعدا سرزمین تحت سلطه شان را تا نواحی مرکزی و شرقی ایران گسترش دادندַ
خود اهالی ایلام کشورشان را Haltamtu هلتمتو به معنی سرزمین خدا(ئی) می نامیدند. سومری های دشت نشین ناحیه بین النهرین, ان کشور را ایلام(Elam) یعنی کشور کوهستانی و اهالی ان را ایلامی یعنی ساکنین مناطق کوهستانی خطاب میکردند. این نامگذاری را اکدی ها از سومری ها اخذ و از طریق تمدن بابل به تورات رسید که با املای "عیلام" به اعراب و دیگر مسلمین منتقل شد.هخامنشیان مهاجر انان را Huwaja می نامیدند.( دکتر ضַ صدر,پیرامون نام تاریخی کشور"ایلام")
دولت مقتدر ایلام از ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد تا 645 ق م یعنی به مدت ۳۰۰۰سال تداوم داشت و بیشترین تاثیر را بر فرهنگ اقوام ساکن در ایران گذاشته است.
از ایلامیان کتیبه و لوحه های زیادی به جای مانده و بیش از ده هزار لوحه ایلامی در دانشگاه شیکاگو نگهداری میشود و اثاری که تا حال ترجمه شده اطلاعات زیادی راجع به سلسله های شاهی ایلام میدهند ولی اطلاعات راجع به زمان قبل از سارگون اول (2334ق م) شاه اکد کم است.
اولین سلسله سراسری ایلام "آوان" نام داشت (2550-2600ق م) و شوشتر کنونی مرکزشان بود.
سلسله "
2
سیماش" 12 شاه داشتند و مرکز حکومتشان در شمال خوزستان و جنوب لرستان بود. اوایل حکومتشان همزمان با حاکمیت قوتتی های اذربایجان در بابل بود و تابع انها بودند و اخرین شاه این سلسله "Eparli" بود و این سلسله در سال ۱٨٦۰ق م سرنگون شدַاز حوادث مهم این دوران جنگهای طولانی با سومر-اکد که منجر به انقراض انان و تسلط درازمدت ایلامیان بر بین النهرین شدַ
سلسله "سوککال ماخ" (۱٨۰۰-۱۵۵۰ق م) : از شاهان معروف این سلسله" shirukduk" میباشد که بابل را مطیع ایلام کردַ در سال ۱٩۵٧ در شمال عراق کتیبه ای از او پیدا شد که اشاره میکند به حمله او به قوتتی هایی که بین دریاچه اورمیه و ایلک باتان(همدان) ساکن بودند ,در ان حمله shirukduk شکست خورده و به شوش برگشته و بعد از مدتی میمیردַ بعد از او برادرش" شیموت-وارتاش" شاه ایلام شدַ
دوره میانه پادشاهی ایلام( ۱۴۵۰-۱۱۰۰ ق م) دوران زرین ایلام بود. ولی در قرن های ۱۱-٩ ق م به علت کشمکشهای داخلی ایلام فاقد دولت مرکزی بود و همه ایالتها کاملا مستقل بودندַ
دوران جدید دولت ایلام (٧۴۵-٦۴۵ق م ) از حساسترین دوران در تاریخ دولت ایلام بود,در این دوره کیاکسار شاه ماد همراه با بابل بر علیه آشور میجنگیدند و ایلامیان از این فرصت استفاده کرده دولت خود را تقویت کردند
در این دوران "تیگلات پیلسر" شاه آشور توانست لولوبی ها و هوری ها را مطیع خود ساخته و مستقیما با ایلام همسایه شودַ سارگون دوم در سال ٧۲۲ق م به ایلام حمله کرد ولی شکست خوردַ آشور بنی پال در سال ٦۴۵ به ایلام حمله کرده و " خوم بان کالداش" اخرین شاه ایلام را دستگیر کرد و دولت مرکزی ایلام را منقرض کردند ولی دولت های محلی به عمر خود ادامه دادند و شکست نهایی ایلام با حمله هخامنشیان در سال ۵۴۵ق م انجام گرفتַ
ایلامیان بعد از این شکست دیگر فرصت باز سازی دولت مرکزی خود را نیافتند و بعد از انقراض ماد توسط هخامشیان٬ پارس ها بتدریج اراضی ایلام را ضمیمه امپراطوری تازه تشکیل شده خود کردند و دولت های محلی ایلام تابع انها شدندַ
ایلامیان برای تشکیل دولت مستقل خود حتی در زمان هخامنشیان بارها قیام کردند ولی دیگر موفق نشدنددولت پایداری را ایجاد کنند . داریوش در سال اول حکوتش سه بار برای جنگ با سه نفر از استقلال طلبان ایلام به انجا لشکر کشی کرد و هر سه قیام را با
4
خشونت زیاد سرکوب کرد.داریوش شهرشوش را گرفته و به پایتختی تبدیل کرد و بدین ترتیب حکومت ایلام توسط هخامنشیان از بین رفت ولی ایلامیان مثل یک ملت تا قرن ها به حیات خود ادامه داد. در زمان اشکانیان ٬ ایلامیان حق ضرب سکه خود را داشتند و بارها در زمان اشکانیان برای استقلال خود قیام کردند.
از آنجا که به هیچ وجه حمله آشوریها و حتی حمله هخامنشیان را پایان کار ایلام نمیدانیم٬ بخش مهمی از کتاب را به بررسی تاریخ ایلام در دوره سلوکی ٬ اشکانی و ساسانی اختصاص داده ایم و امیدواریم خواننده مجاب شود که حمله آشور بنی پال و ظهور هخامنشیان پایان کار ایلام نیست که حتی در دوره اشکانی برای استقلال خود می جنگیده اند.( د.ت.پوتس٬ باستان شناسی ایلام٬ مقدمه٬ص۲ ٬ از انتشارات دانشگاه کمبریج٬سال ۱۹۹۹)
ایلامیان بر عکس سومریان بعد از انقراض حاکمیتشان در طول عصر های زیادی به زندگی در وطن خود ادامه داده و زبان و تمدن خود را زنده نگه داشتندַزبان ایلامی که به علت شباهت اش با زبان دیگر اقوام (قوتتی ه,کاسسی ها,ַַַ) از زمان Puzur inshushinak پوزور این شوشیناک (۲۲۰۰ ق.م.)زبان مشترک و اداری سراسر ایران بود توانست موقعیت ممتاز خود را تا اوایل ساسانیان حفظ کندַبا ترجمه تعدادی از لوحه های ایلامی نگهداری شده در شیکاگو بطور قطعی ثابت شده است که زبان ایلامی یک زبان التصاقی میباشد و لغات زیادی در ان با ترکی آذری امروزی شبیه یا عین هم هستندַ آکادئمک "مار" ثابت کرد که زبان ماد و ماننا نیز همان زبان ایلامی بودַ
زبان ایلامی تا قرن ها بعد از سقوط ایلام اهمیت خود را حفظ کرد , داریوش هخامنشی آن را زبان رسمی و اداری امپراطوری کرد و همه ۳۰ هزار لوحه پیدا شده در تخت جمشید به زبان ایلامی هستند(هنوز هم ترجمه نشده اند)ַ اکادمئک"مار" ثابت کرده است که زبان رسمی و اداری ماد هم ایلامی بود(تاریخ و تمدن ایلام, ص۵), این موضوع بعدا در بخش مربوط به ماد ها شرح داده خواهد شدַ
ایلامیان در زمان هخامنشیان, سلوکیان, اشکانیان و ساسانیان زبان خود را نگه داشتند و حتی در دوره بعد از اسلام نیز زبان ایلامی به حیات خود ادامه داد واز طرف تاریخنویسان اسلامی "خوزی" نامیده شد ,برای مثال اصطخری در کتاب"مسالک الممالک" به ان اشاره میکند و تاریخدانان امروزی مثلا
5
دکتر سید محمدعلی سجادی وַַزبان خوزی را همان زبا ن ایلامی میدانندַ این زبان حالا هم در شوش و مناطق عراقی نزدیک به شوش , از جمله شهر "مندلی" و هم چنین در شهر "سنقر" لرستان و اطراف ان و بعضی جاهای دیگر زنده است و زبان عادی و روزمره اهالی میباشد و خودش هم به زبان ترکی اذری امروزی خیلی نزدیک است, انان خودشان را اشکانی مینامند(تاریخ دیرین ترکان ایران,جلد۱, پروفسور ذهتابی)
" دمورگان" که سالها در خرابه های شوش کاوشگری کرده بود مینویسد که ایالت فارس حتی بعد از به قدرت رسیدن هخامنشیان شدیدا تحت نفوذ فرهنگ و زبان ایلامی بود و پارس ها دولت و فرهنگ خود را بر آنچه که از ایلامیان یاد گرفته بودند بنا نهادندַ
"مַ دیاکونوف" محقق روسیمینویسد: در ایالت فارس چندین کتیبه ایلامی از اوایل حکومت هخامنشیان وجود دارد که حضور بالای ایلامیان در آنجا را حتی در زمان داریوش دوم نشان میدهدַ و این مسئله از انجا دیده میشود که" مارتیا " که خود را پادشاه ایلام مینامد در ایالت فارس زندگی میکرد و در دفترخانه "استخر" حاکمیت کامل زبان ایلامی نشانه بیسوادی مامورین و دولتمردان پارس میباشد و نه اینکه تصور کنیم که ان زبان فقط رایج در بین اهالی بودַ (تاریخ ماد صفحه ۵٨۰-۵٨۱)
چونکه هخامنشیان کوچ نشین از خود تمدنی نداشتند و حاکمیت را با زور شمشیر و خشونت و بیرحمی خاص خودشان بدست آورده بودند امپراتوری خود را بر پایه تمدن ایلام بنا کردند و به وسیله آنان تمدن ایلامی در دنیا توسعه یافتַ در آن زمان دعوای تمدن و فرهنگ قومی در ایران وجود نداشت و این عارضه از زمان ساسانیان توسط اردشیر بابکان شروع شد( از بین بردن آثار ترکان ماد و اشکانی توسط ساسانیان) و بعدا این کار زشت توسط رژیم پهلوی که خود را وارث انها معرفی میکرد ادامه یافت( خیلی از آثار باستانی اذربایجان را در این دوره از بین بردند)ַ
تمدن واحد سنتی ایران تا زمان انقلاب مشروطیت تقریبا همان تمدن ایلامی بود که برای اولین بار با ورود اسلام تغییراتی در ان ایجادشده بود و بار دوم قازان خان سلطان معروف و کاردان ایلخانی با اصلاحات اجتماعی عظیم خود تغیراتی را در سیستم اجتماعی ایران داد و بعد ها هم در زمان مشروطیت و هم با انقلاب سفید تغیراتی در آن شد ولی رویهمرفته ساختار اجتماعی امروزی ایران همان ساختار ایلامی و تمدن ایرانی مساوی است با تمدن ایلامی و تمدنی به اسم تمدن آریایی وجود خارجی نداشته و نظریه پوچ و بی اساسی است که از طرف استمارگران غربی برای رسیدن به اهداف استمارگرانه شان در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
شخصیتهای تاریخ بیهقی
تاریخ بیهقی با خصوصیات خاص خود، جزو معدود آثار این مرز و بوم است که در پهنه گسترده ادب و تاریخ ایران به رشته تحریر درآمده، تا از یکسو پیوند ما را با تاریخ هزار سال پیش برقرار سازد و از جانب دیگر روحمان را با غنای دلپذیر ادب فارسی آشنا و سیراب و غنی گرداند. اوج فرهنگ غنی اسلامی در این کتاب جلوهگر است : ادب در اوج کمال و تاریخ در اوج تقوی و امانت . این رادمرد ادب و تاریخ دو مقوله نامانوس ادب و تاریخ را آنچنان با یکدیگر پیوند داده و قرین، بلکه در یک پیکر قرار داده است که خواننده هنگام مطالعه همواره در تردید است که آیا اثری تاریخی است یا ادبی؟ و البته که هر دو هست . بیهقی نیز رجلی است که همانند کتابش دارای دو شخصیت ممتاز تاریخی و ادبی است . از اینرو ادیبان او را از خود میدانند و اهل تاریخ هم. جدالی است که به اتحاد میانجامد. همچنان که ادب و تاریخ در کتاب او دست در دست هم دارند. در مطالعه تاریخ بیهقی و دیگر کتب تاریخی، به گوشههای بسیار ظریف و باریک و حساسی از زندگی و شخصیت افراد منقول در تاریخ بیهقی برخورد میکنیم، که الحق جا دارد پیرامون هر یک کتابی تحلیلی نوشته میشود، و برایم بسیار دشوار بود و واقعا دریغم میآمد که به خاطر محدودیت در حجم رساله بالاجبار مطالب ارزندهای را حذف کرده و نادیده انگارم. شخصیتهایی نظیر سبکتگین، امیرمحمود، امیرمسعود، بونصر مشکان، ابوالفضل بیهقی، خواجهاحمدحسن میمندی، خواجهاحمد عبدالصمد، خوارزمشاه آلتونتاش و حتی شخصیتهایی منفی چون بوسهل زوزنی و... اینها همه افرادی در خور تعمق هستند که روال و جریان تاریخ ایران و خط سیر آن را رقم زدهاند. مطالب ارزنده دیگری در این کتاب درخور تعمق و بررسی است . از جمله: زبان بیهقی، موسیقی کلام بیهقی، دستور زبان بیهقی و کلام شعرواره او، که همچنان که در شعر نمیتوان کلمهای را برداشت و جای آن کلمه یا لفظی دیگر نهاد، کلام بیهقی نیز چنین است . کتاب مجموعهای است که با استادی تمام نوشته شده است . الفاظ هر یک در جای خود قرار گرفتهاند و از جمع این مجموعه، وحدت موزون تاریخ بیهقی شکل میگیرد. کسانی که به موسیقی درونی کلام بیهقی واقف باشند، در مییابند که هنر او در نگارش نثر از هنر حافظ در به رشته کشیدن نظم کمتر نیست . الفاظ به نحوی انتخاب شدهاند که خواننده بدون آگاهی از موضوع و پایان کار، خود بخود در مییابد که در نهایت کار به کجا میانجامد. پس و پیش شدن اسمها، ذکر القاب و عناوین مطابق با شان و منزلت هر فرد با توجه به پایگاهی که در کلام دارد، انتخاب اسمها، زیبا و موسیقایی بودن اسمها، توالی اسمها ترکی یا فارسی یا عربی، و یا ادغام و اختلاط اینگونه اسمها، نظری دقیقتر و پژوهشی عمیقتر را میطلبد و خود بابی مفتوح است بر روی پژوهشگران.
2
ابونصر مشکان و تاریخ بیهقى
پیش از بروز آثار اختلاط خراسان و عراق، در دیوان رسائل محمود غزنوى مردى پیدا شد از فضلا و ادبا، که او را الشیخ العمید ابونصربنمشکان مىنامیدند (علىالتحقیق مشکان نام پدر ابونصر بوده است و ثعالبى در تتمةالیتیمه به این معنى تصریح دارد. جلد ۲ کتاب سبکشناسی، ص ۶۲).
این مرد در ادبیات تازى و پارسى استاد بود و در ”تتمةالیتیمه ثعالبی“ از وى نام برده است و ابوالفضل بیهقى شاگرد او است و در تاریخ یمینى و مسعودى از او و منشآت و فضایل وى فصولى مشبع آورده است.
ابونصر صاحب دیوان رسالت محمود بود (به اصطلاح امروز رئیس دبیرخانهٔ سلطنتی) و مسعود پسر محمود هم او را تا پایان حیات (صفر ۴۳۱) بر آن پیشه و منصب باقى داشت.
نمونهٔ این مرد در تاریخ بیهقى و قسمتى دیگر سر و دست شکسته در جوامعالحکایات محمد عوفى به نقل از مقامات بونصر (۱) ، و قسمتهاى دیگر در کتب متفرقه باقىمانده است.
(۱) . مقامات بونصر در دست نیست و معلوم هم نیست که این کتاب تألیف ابونصر مشکان بوده است مثل مقامات بدیعى و حریرى و حمیدى که تألیف بدیعالزمان و حریرى و قاضى حمیدالدین است و یا به قول بعضى بیهقى سخنان و داستانهاى ابونصر را در کتابى نقل کرده است.
سبک بیهقى (۲) به عین تقلیدى است که از سبک نثر ابونصرمشکان چنانکه میان منشآت ابونصر و شاگرد او هیچگونه تفاوت موجود نیست.
(۲) . الشیخ ابوالفضل محمدبنالحسین البیهقى الکاتب دبیر دیوان رسایل محمود و محمد و مسعود که در عهد فرخزاد صاحبدیوان رسالت شد و در عهد طغرل غلام به قلعهٔ غزنى حبس گشت و به آخر عمر انزوا اختیار کرد و در سنه
4
ٔ ۴۷۰ به ماه صفر فرمان یافت و تاریخ او سى مجلد بوده است که یک ثلث از آن در احوال مسعود برجاى است و مابقى از میان رفته است، در جوامعالحکایات عوفى حکایاتى با تصرف از قسمت گمشدهٔ کتاب سبکشناسى نقل گردیده است، و نیز عوفى گوید بیهقى را در عهد عبدالرشید مصادره کردند و تاریخ بیهق گوید او را براى تأدیهٔ مهرزنى به حکم قاضى حبس نمودند و از آن محبس به قلعهٔ غزنى به حبس سیاسى بردندش (تاریخ بیهق ص ۱۷۷).
نمونهاى از تاریخ بیهقى
پایان کار آل سیمجور :
امیر سبکتکین مدتى به نشاپور ببود تا کار امیر محمود راست شد، پس سوى هرات بازگشت، و بوعلى سیمجور مىخواست که از گرگان سوى پارس و کرمان رود، و ولایت بگیرد، که هواى گرگان بد بود، ترسید که وى را آن رسد که تاش را رسید، که آنجا گذشته شد، و خودکرده را درمان نیست، و در امثال گفتهاند:”یَدَکَ اَوْ کَتا وَ فُوَک نَفَخَ“ چون شنید که امیر سبکتکین سوى هرات رفت، و با امیر محمود اندک مایه مرد است، طمع افتادش که باز نشاپور بگیرد، غرهٔ ماه ربیعالاول سنهٔ خمس و ثمانین و ثلثمائه از گرگان رفت، برادرانش و فائقالخاصه با وی، و لشگرى قوى آراسته، چون خبر او با امیر محمود رسید، از شهر برفت، و به باغ عمرولیث فرود آمد، یک فرسنگى شهر، و بونصرِ محمودِ حاجب، جدّ خواجه بونصرِ نَوْکی، که رئیس غزنین است از سوى مادر، بدو پیوست، و عامهٔ شهر پیش بوعلى سیمجور رفتند، به آمدن وى شادى کردند، و سلاح برداشتند، و روى به جنگ آوردند، جنگِ رخنه آن بود که (طبع طهران، و امیرمحمود - ص ۲۰۲) امیرمحمود نیک بکوشید، و چون روى ایستادن نبود رخنه کردند آن باغ را، و سوى هرات رفت و پدرش سوزان برافکند و لشگر خواستن گرفت، و بسیار مردم جمع شد از هَنْدو و خَلَج و از هر دستی، و بوعلى سیمجور به نشاپور مقام کرد، و بفرمود تا بهنام او خطبه کردند، وَ مارؤُیَ قَطّ غالباً اَشَبَهُ بِمَغْلوبِ مِنْه (این عبارت عربى را بیهقى بدون استشهاد یا استدلالى من غیر ضرورت آورده است) و امیران سبکتکین و محمود، از هرات برفتند، و والى سیستان را به پوشنگ یله کردند.
پسر او را با لشگرى تمام با خود بردند، و بوعلى چون خبر ایشان بشنید، از نشاپور سوى طوس رفت تا جنگ کند، و خصمان بدم رفتند، امیر سبکتکین رسولى نزدیک بوعلى فرستاد و پیغام داد که خاندان شما قدیم است، و اختیار نکنم که بر دست من ویران شود [البته] (زیادتى در طبع طهران - ص ۲۰۲) نصحیت من بپذیر، و به صلح گرای، تا ما باز رویم به مرو، و تو خلیفه
4
ٔ پسرم محمود باش به نشاپور، تا من به میانه درآیم، و شفاعت کنم، تا امیر خراسان دل بر شما خوش کند (طبع طهران، به میان آیم و دل امیر خراسان بر شما به شفاعت و درخواست خوش گردانم و ...)، و کارها خوب شود، و وحشت برخیزد، و من دانم که تو را این موافق (در هر دو نسخه (مقارب) و در طبع تهران اصلاح شده است) نیاید اما با خرد رجوع کن و شمار خویش نیکو برگیر، تا بدانى که راست مىگویم، و نصیحت پدرانه مىکنم، و بدان به یقین که مرا عجزى نیست، و این سخن از ضعف نمىگویم، بدین لشگر بزرگ که با من است هر کارى بتوان کرد به نیروى ایزد عَزَّ و جَلّ، ولکن صلاح مىگویم و راه بَغْى نمىگیرم (طبع تهران: مىجویم و راه بغى نمىپویم. نسخهٔ خطی: صلاح مىخواهم و راه بغى نمىگیرم ... و سجع (نمىپویم) از تصرفات طبع تهران است). بوعلى را این ناخوش نیامد که آثار اِدْبار مىدید و این حدیث با مقدَّمان خود بگفت، گفتند این چه حدیث باشد، جنگ باید کرد! و بوالحسن پسر کثیر پدر خواجه ابوالقاسم سخت خواهان بود این صلح را، و بسیار نصیحت کرد، و سود نداشت با قضاى آمده که نَعْوذُ بِاللهِ مِنْها، چون ادبار آید همهٔ تدبیرها خطا شود! و شاعر گفته است:
وَ اِذ اَرَاداللهُ رحَلْةَ نِعْمَةٍ عَنْ دارِ قَوْمٍ اَخْطَاُأ و اَلتّبیرا
و شبگیر روز یکشنبه ده روز مانده از جمادىالاخرى سنهٔ خمس و ثمانین و ثلثمائه جنگ کردند، و نیک بکوشیدند، و مُعظم لشگر امیر سبکتکین را نیک بمالیدند، و نزدیک بود که هزیمت افتادی، امیرمحمود [و] پسر خلف با سواران سخت گزیده، و مبارزان آسوده، ناگاه از کمین برآمدند، و بر فائق و یلمنکو زدند زدنى سخت استوار، چنانکه هزیمت شدند.
چون بوعلى بدید (طبع کلکته: دید که هزیمت شد در رود ...)، هزیمت شد [و] در رود (۱) گریخت تا آنجا سر خود گیرد، و قومى را از اعیان و مقدمانش بگرفتند، چون بوعلى حاجب، و بکتکین مرغابی، و ینالتکین، و محمّد پسر حاجب طغان، و محمد شارتکین، و لشکرستان دیلم، و احمد ارسلان خازن، و بوعلى پسر نوشتکین، و ارسلان سمرقندی، و بدیشان اسیران خویش و پیلان را که در جنگِ رِخْنه گرفته بودند باز ستدند، و بوالفتح بُستى گوید در این جنگ:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 67 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
ترکمن دایره المعارفی
در باره اطلاعات تاریخی جغرافیایی فرهنگ و هنر و ...
خلاصه مقالات اولین کنفرانس بین المللی تاریخ ترکمن
خلاصه مقالات کنفرانس بصورت کتاب 90 صفحه ای منتشر و در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت آنچه در ذیل می اید خلاصه مقالات کنفرانس می باشد. امید می رود مشروح سخنرانیها نیز در این سایت بزودی قرار گیرد.
نوشته شده در شنبه بیست و ششم شهریور 1384ساعت 14:11 توسط روابط عمومی دایره المعارف ترکمن | نظر بدهید
ترکمن های سالر در دوره معاصر
خانم سالارنیا * پژوهشگر تاریخ
سالرها یکی از اقوام بسیار مهم ترکمن ها در طول تاریخ بشمار می روندعلاوه بر نقش آنان در هنر ترکمن در کشمکش های سیاسی نیز ایفای نقش کرده اندو اما در دوره قاجاریه و سپس حاکمیت بلشویسم در آن طرف مرزهای ایران وضعیت آنان بشدت متزلزل گردید . سالرها از دست بلشویکهای تندرو راهی افغانستان و ایران شدند.
سالراز ناشناخته ترین طایفه های ترکمن است و تفاوت های قابل توجهی با دیگر ترکمن ها دارد نه تنها از نوع پوشاک، گویش می توان مهمترین آن مربوط به اسکان این طایفه در ایران که یک قرن نمی شود اشاره کرد.
به گذشته ی سالرها باز گردیم و دفتر خاطرات آنها را با هم ورق بزنیم. در گذشته در شوروی سابق (ترکمنستان امروزی) می زیستند اما با سلطه بلشویکیها در ترکمنستان که مصادف است با صنعتی شدن اتحادیه های روسیه شامل: دستگیری اقلیت های ثروتمند در آن زمان در روسیه بیش از 20 اقلیت مختلف وجود داشته است، گرفتن اراضی کشاورزی از مردم برای پیشرفت صنعتی، بهترین کشتارها و غارت ها، کارکردن زنان در عرضه های مختلف اجتماعی که تطابقی با فرهنگ سالر و دیگر اقوام متعصب نداشته و پذیرفتن آن نه تنها برای سالرها بلکه برای هر قدم غیرتمند بسیار مشکل بوده و در این شرایط در ذهن سالرها جز آینده ای تاریک و پلید خطور نمی کرد.
گروهی از آنها شبانه دور از چشم افسران روس با فرار از میان کوهها، دشتها و رود تجن وارد سرخس و توابع آن می شوند ولی آن دسته از سالرهایی که مجال فرار نمی یابند به دلایل مختلف در ترکمنستان ماندگار می شوند و بدین ترتیب سالرها به دو دسته تقسیم می شوند اما آن دسته از سالرهایی که وارد ایران می شوند در مکانی به نام باغباغو واقع در خراسان رضوی و توابع سرخس سکنی می گزینند. ولی دیری نمی گذرد که مرگ به سوی ایل سالر آمده و بیماری ابتدا حیوانات و سپس بقیه ی افراد را از پای در می آورد.
بسیاری از کودکان و زنان یتیم و بیوه شدند و دیگر افراد به جای مانده بی خانمان می شوند بعد از این کشتار عجیب رضاخان دستور می دهد آنها به سوی سرزمین خود بازکردند ولی سالرها نپذیرفتند و به امید زندگی بهتر کمر همت را بسته و در برابر بازی روزگار خم به ابرو نیاورده و راهی شهرهای: تربت جام، مشهد، سرخس و روستاهای: جان آباد، صالح آباد، موسی آباد، یکه پسته، (سنگ) درازو، و تعدادی دیگر روانه ترکمن صحرا می شوند آنها به خواسته ی خودشان روانه ی مکان های نامبرده نمی شوند زیرا هیچ پیوستگی فرهنگی، ملی، قومی، زبانی با سالرها نداشته و تنها حفظ اصالت آنها را وادار به این کار کرده و دلیل دیگر اینکه سالرها امید برگشت به سرزمین مادری را داشتند و به همین دلیل به سوی دیگر نواحی ترکمن نشین ایران حرکت نمی کنند و می توان گفت که با گذشت سالیان دراز سالرها هنوز هم اصالت و بافت عشیره ای خود را حفظ کرده اند.
دولت های نالایق روس و ایران آن زمان نه تنها نتوانستند به یاری ایل سالر بشتابند بلکه درصدد تار و ماج کردن فرهنگ غنی سالر شدند اما به برکت انقلاب اسلامی همچنان که تحولی عجیب در جامعه ی ایران بوجدو آورد این دگرگونی شامل ترکمن ها و بخصوص سالرها شد و آنها توانستند با گذشت سالها روابط خود را با سالرهای ترکمنستان برقرار کنند.
ترکمنها در عصر پهلوی
مایسا ایری * نویسنده
رضاخان برای خلع سلاح ترکمنها، اقدامات وحشیانه ای در ترکمن صحرا اجرا کرد، کشتار اهالی و سوزاندن روستاها مثل آتش زدن روستای سلاخ که مردم آن نواحی را از طرف خوجه نفس به توپ بستند. در سراسر ترکمن صحرا حکومتهای نظامی برقرار گردید . در طی یک اعلامیه که پس از شکست جنبش خطاب به ترکمن ها صادر شد ، رفت و آمد به ترکمن صحرا را با کسب اجازه نامه مخصوص از سوی فرماندار نظامی گرگان و یا پادگانهای محلی مجاز اعلام می کند .
غصب زمین از ناحیه ترکمن صحرای غربی آغاز گردید و چون اندازه گیری توسط «نی» انجام می گرفت، این عمل اداره املاک را ترکمن ها (نای لاما) می گفتند. غصب زمینهای منطقه گنبد و آی درویش (حومه کلاله) اقدامات بعدی سرسپردگان رضاخان بود.
رضا شاه در 26 مرداد 1305 شخصاً از طریق ترکمن صحرا و دشت گرگان وارد بجنورد شد و عده ای از اعضای پادگان مراوه تپه را به جرم ایجاد بلوا اعدام نمود.
ستون جان محمد خان نیز از راه بجنورد حمله به ترکمنهای گوگلان را آغاز نمودند. در نهایت این چهار ستون 12 آبان ماه در گنبد قابوس به
هم رسیدند و پیروزی شان را جشن گرفتند.
خلع سلاح ترکمنها به پایان رسید و سرتاسر ترکمن صحرا به فرماندهی سرتیپ عبدالله توماچ حکومت نظامی اعلام گردید.
بعدها اختلاف بین دو طایفه بزگ ترکمن یعنی جعفربای و آتابای و تزلزل رهبران ترکمن از جمله عثمان آخوند موجب موفقیت رضاشاه در سرکوب آنها گردید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 130 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
پیش سخن
تاریخ در واقع ، علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعه های گوناگون وشناخت نهادهای متفاوت وساخت یا ساختواره های اجتماعی است . رویدادهای گذشته حیات انسانی به لحاظ موضوعی ، اجتماعی و فرهنگی واقتصادی وسیاسی هستند ، به لحاظ زمانی ، هر واقعیت تاریخی متعلق به دوره ای مشخص و شرایط منبعث از آن است . افزون بر این ها ، هر جامعه ای دارای ویژگی هایی است که ازدگرگونی های درونی ودادوستدها وتعامل وگفت وگوهای برونی ،نشأت گرفته است . از این رو ، جامعه ها ، جماعت ها ، فرهنگ ها، پاره فرهنگ ها و تمدن های متعدد به وجودآمده و هیچ گاه،هیچ یک از آنها کاملاً منزوی و جدا از هم نبوده اند .
تاریخ ایران را می توان ، به لحاظ مکانی ، سرگذشت مردمی دانست که در سرزمینی گسترده – که بعدها «ایران زمین » نامیده شد و پشته یا فلات یا نجد ایران (به مساحت 000/600/2 کیلومتر مربع ) بخشی از آن به شمار می رفته است – زندگی خود را آغاز کرده اند .
ایران زمین یا سکونتگاه ایرانیان از شرق ، تا رودسند و کوه های پامیر و کرانه های سیر دریا ؛ ازغرب، تاجلگه های میان رودان (= بین النهرین ) و آسیای صغیر ؛ از شمال ، تادریای خوارزم وبلندی های قفقاز و رود کورا؛ و ازجنوب ، تا آن سوی خلیج فارس و دریای عمان ، ادامه داشته است .از این سرزیمن وسیع ، اکنون ، تنها 000/648/1 کیلومتر مربع باقی مانده که مساحت کشور ایران است .
2
پیش سخن
تاریخ در واقع ، علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعه های گوناگون وشناخت نهادهای متفاوت وساخت یا ساختواره های اجتماعی است . رویدادهای گذشته حیات انسانی به لحاظ موضوعی ، اجتماعی و فرهنگی واقتصادی وسیاسی هستند ، به لحاظ زمانی ، هر واقعیت تاریخی متعلق به دوره ای مشخص و شرایط منبعث از آن است . افزون بر این ها ، هر جامعه ای دارای ویژگی هایی است که ازدگرگونی های درونی ودادوستدها وتعامل وگفت وگوهای برونی ،نشأت گرفته است . از این رو ، جامعه ها ، جماعت ها ، فرهنگ ها، پاره فرهنگ ها و تمدن های متعدد به وجودآمده و هیچ گاه،هیچ یک از آنها کاملاً منزوی و جدا از هم نبوده اند .
تاریخ ایران را می توان ، به لحاظ مکانی ، سرگذشت مردمی دانست که در سرزمینی گسترده – که بعدها «ایران زمین » نامیده شد و پشته یا فلات یا نجد ایران (به مساحت 000/600/2 کیلومتر مربع ) بخشی از آن به شمار می رفته است – زندگی خود را آغاز کرده اند .
ایران زمین یا سکونتگاه ایرانیان از شرق ، تا رودسند و کوه های پامیر و کرانه های سیر دریا ؛ ازغرب، تاجلگه های میان رودان (= بین النهرین ) و آسیای صغیر ؛ از شمال ، تادریای خوارزم وبلندی های قفقاز و رود کورا؛ و ازجنوب ، تا آن سوی خلیج فارس و دریای عمان ، ادامه داشته است .از این سرزیمن وسیع ، اکنون ، تنها 000/648/1 کیلومتر مربع باقی مانده که مساحت کشور ایران است .
2
این سرزمین طی قرون واعصار ، دگرگونی های طبیعی وجغرافیایی بسیاری یافته است . امابه لحاظ زمانی ، از دیرباز ، تاریخ ایران به هفت دوره تقسیم شده است که در هر دوره سلسله هایی بربخش هایی از آن فرمانروایی کرده اند . این هفت دوره عبارت است از :1)دوره پیشاز تاریخ ، از آغاز زندگی انسان در این سرزمین پهناور تا تشکیل منسجم ترین پادشاهی ایران (=مادها)؛ 2)دوره باستان ، از پادشاهی مادها تا چیرگی اعراب بر ایران و پذیرش اسلام در میان ایرانیان (عصر مادها و هخامنشیان ، سلطه اسکندر و سلوکیان ، عصر اشکانیان (=پارت ها)، عصر ساسانیان )؛ 3) دوره اسلامی ، از فتح ایران تا پایان خلافت عباسیان در بغداد (دوره خلفای راشدین وبنی امیه ونهضت هاوحکومت های ایرانی و امیران منطقه ای وسلطنت ترکان غزنوی وسلجوقی و خوارزمشاهی ؛ 4) تاریخ میانه ، از حمله مغول تا استقرار سلسله صفوی (ایلخانان و حکومت های منطقه ای ملوک الطوایف ، تیموریان ، آق قویونلو و قراقویونلو ) ؛ 5) تاریخ جدید ، از آغاز عصر صفویان تا
4
حمله افغان ها و نیز دوره افشاریه و زندیه ؛ 6) تاریخ معاصر ، از تشکیل سلسله قاجاریه تا انقلاب مشروطیت و نیز کودتای 1299 ش و مقدمات تشکیل سلطنت پهلوی ؛ و 7) تاریخ کنونی ایران ، از وقوع کودتای سیاه وتمهیدات برای سلطنت جدید و دوره پادشاهی سردار سپه ومحمدرضا شاه تا وقوع انقلاب اسلامی ملت ایران .
فصل اول
خاستگاه نخستین
با رویش گیاهان ودرختان درمحدودهای که بعدها «ایران زمین »نامیده شد ، «حیات » و زندگی جانوران از دوران سوم زمین شناسی آغاز گردید . در دوران چهارم ، جانورانی انسان نما پیدا شدند ونخستین نشانه های زندگی انسان کنونی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ ایران یا تاریخ طبری
ما هرگز نخواهیم دانست که علت یا علل اصلی شکست های پیاپی ایرانیان در آن روزگار چه بوده است مگر روی آثار بجای مانده کارهای تحقیقاتی و کارشناسانه صورت بگیرد. برای چنین کاری قبل از هر چیز باید شرح نسبتا نزدیکتری از حوادث به واقعیت را از درون این آثار استخراج کرد
دارا گلستان
تاریخ ایران یا تاریخ طبری
ما هرگز نخواهیم دانست که علت یا علل اصلی شکست های پیاپی ایرانیان در آن روزگار چه بوده است مگر روی آثار بجای مانده کارهای تحقیقاتی و کارشناسانه صورت بگیرد. برای چنین کاری قبل از هر چیز باید شرح نسبتا نزدیکتری از حوادث به واقعیت را از درون این آثار استخراج کرد
دارا گلستان
تاریخ ایران یا تاریخ طبری
ما هرگز نخواهیم دانست که علت یا علل اصلی شکست های پیاپی ایرانیان در آن روزگار چه بوده است مگر روی آثار بجای مانده کارهای تحقیقاتی و کارشناسانه صورت بگیرد. برای چنین کاری قبل از هر چیز باید شرح نسبتا نزدیکتری از حوادث به واقعیت را از درون این آثار استخراج کرد
دارا گلستان
تاریخ ایران یا تاریخ طبری
ما هرگز نخواهیم دانست که علت یا علل اصلی شکست های پیاپی ایرانیان در آن روزگار چه بوده است مگر روی آثار بجای مانده کارهای تحقیقاتی و کارشناسانه صورت بگیرد. برای چنین کاری قبل از هر چیز باید شرح نسبتا نزدیکتری از حوادث به واقعیت را از درون این آثار استخراج کرد
دارا گلستان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 113 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
به نام خدا
فصل اول – مقدمه
تاریخ هر قوم و ملتی شناسنامة آن قوم و ملت است و هر موجود بیشناسنامه ، گمنام و بی اعتبار است . گذشت قرون و اعصار نمایانگر آن است که آدمی به همان اندازه که نگران آیندة خویش است ، به گذشتة خود نیز دلبستگی دارد . گویی گذشتة او پشتوانة زندگی حال و آیندة اوست . بنابراین ، تاریخ و شناخت آن جزء جداناپذیر زندگی انسان است . تاریخ با تمام لعزندگی و ابهامش جالب است . هیچ گوشهای از تاریخ آسوده از دستبرد و تحریف و دگرگونی نمایده است و در بسیاری از موارد از تاریخ جز نقل جنگها و کشمکشهای پادشاهان و موجه جلوه دادن اعمال زورمندان و صاحبان قدرت و تحقیر مردم چیز دیگری بر جا نمانده است . این تحریفها ، دستبردها و اعمال نظرها باعث شده است که برخی تاریخ را تاریکترین علم بدانند . اما تمام دستبردها و تحریفها و دگرگونیها و تاریکی
2
ها و ابهامها ، نمیتوانند مانع از علاقه ، توجه و دقت نظر انسان به انسان باشند و همین امر باعث میشود که انسان دیر یا زود به حقایق تاریخ پی ببرد و از آن درس عبرتی برای حال و آیندة خود بگیرد . اگر بقول اسپنسر-هربرتاسپنسر،به نقل از ویل دورانت ، تاریخ فلسفه ، ترجمة زریاب خوئی ، جلد 2 ، ص 517
تاریخ عبارت از تحقیق حال جامعة فعال باشد نه جنگ پادشاهان ، دیگر شرح حال ،اشخاص قوی صفات تاریخ را تشکیل نمیدهد ، بلکه شرح اختراعات بزرگ و افکار نو ،اساس تاریخ میگردند بنابراین میتوان تاریخ را در یک معنی خاص عبارت از مجموعهای از ترکیبها و تحلیلهای بیشمار و رشد زوال مظاهر حیات دانست که گذشته ملتها در آن به تصویر کشیده شده و بر جزئی از وقایع میبایست در س عبرتی برای آیندگان باشد .
4
اهمیت تاریخ آموزش و پرورش
تاریخ به معنی عام خود در برگیرندة رشتههای گوناگون و متعددی است و اعتبار هر یک از رشتههای آن متناسب با اوضاع واحوال خاص زندگی اجتماعی اقوام و ملتهاست . بنابراین هر رشته از تاریخ یک مقام و ارزش اعتباری خاص در یک اوضاع و احوال اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی خاص خواهد داشت . اما آنچه امروزه مورد قبول همگان است این است که در تاریخ هر ملتی «تاریخ آموزش و پرورش » آن ملت ممتازترین درجة اهمیت تاریخی را در بر دارد . زیرا تاریخ بمعنای خاص خود به اعتبار شناخت فرهنگ آن جامعه معتبر و با ارزش است . شاید به همین جهت است که علم تاریخ و توجه به فرهنگ و تمدنهای کهن که آموزش و پرورش آنها بیشترین سهم را در تاریخ فرهنگ و تمدن آنها داراست در پیشرفتهترین کشورهای جهان مقام والایی یافته است و بر خلاف آن که گمان می
4
کنند توجه به تاریخ و فرهنگ ملتها و سنتهای کهن آنان ، ویژه ملتهای عقب افتاده و کم رشد است در کشورهای پیشرفته «متروپل»هزینه بر رسیدای تاریخی ، رقم قابل ملاحظهای را در برمیگیرد . تا جایی که امروزه تاریخ آموزش و پرورش هر ملتی را مترادف با تاریخ تمدن و فرهنگ
معنوی آن جامعه میدانند . زیرا
اولاً : تاریخ آموزش و پرورش هر ملتی بطور مستقیم و کامل با تاریخ عمومی فکر بشر مربوط بوده و علل اعمال و اقدامات آدمی را در زمانهای مختلف روشن میسازد .
ثانیاً : عقاید و نظریات علمای تعلیم و تربیت هر عصری از افکار معاصران خود مجزا نبوده و بر حسب اتفاق پیدا نمیشود . بلکه معتقدات اخلاقی و مذهبی و سیاسی آن عصر در چگونگی اندیشههای آنان کاملا مؤثر است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1- معرفی اجمالی شهرستان
طرح هادی روستای پیغو – شهرستان بجنورد
1-1 سوابق تاریخی و فرهنگی گزارش وضعیت شاخصهای برنامه سوم توسعه اقتصادی – اجتماعی شهرستان بجنورد ، سازمان مدیریت و برنامه ریزی ، 1378 ، ص ت
بجنورد را در تاریخ بیژن گرد نوشته اند که در طول زمان بیژن گرد ، بوزن گرد ، بوزنجرد بوده که بعدها با اندک تغییری به صورت بجنورد نوشته شده است در شمال غربی شهر کنونی بجنورد تپه ها و آثاری کهنه از شهر قدیمی به چشم می خورد که مر دم این محل را بیژن یورت می نامند . از متون چنین بر می آید که این خرابه قبل از صفویه مسکونی بوده است . تاریخ بنای شهر بجنورد از سه قرن پیش تجاوز نمی کند . تولیخان شادلو که رئیس طوایف شادلوها بوده شهر بجنورد را در نزدیکی چرمغان می سازد. در نزدیکی مزار سلطان سید عباس فرزند امام موسی کاظم (ع) آثار یک شهر قدیمی نمودار است که به نام جرمگام معروف است کتاب حدوالعامل من المشرق الی المغرب جرمگان را جزو محدوده نیشابور ذکر نموده است این محل از شهرهای آباد و بزرگ قدیم خراسان به شمار می رفته که در حمله مغول بکلی ویران می شود.
درخصوص ایجاد توسعه شهر بجنورد در کتاب مطلع الشمس آمده بجنورد تقریبا دویست سال قبل تولیخان دویم از اجداد یار محمد خان سهام الدوله بنا کرده و اولاد او بر بنا و آبادی این شهر افزوده اند . در فتنه حسن خان سالار بجنورد خراب شده باز به مرمت و عمارت آن پرداختند . این شهر که تقریبا مربعست دوازده برج در ضلع شرقی دارد و دوازده برج در ضلع جنوبی با دو برج طرفین دروازه قبلی و بروج طرف شمالی برجهای ارکست . از اماکن مشهور اینجا ( بجنورد ) بیژن یورتست و آن مقبره معتبری بوده است در شمال غربی و الان ویرانست و از آثار ابنیه آن چیزی بجز خرابه نارین قلعه باقی نیست و خود این قلعه بر بالای تلی مصنوعی ساخته شده به شکل مربع مستطیل که امتداد آن از شرق به غرب است بعد از ویرانی این آبادی ( بیژن یورت) بجنورد ساخته شده و از اسلاف سکنه حالیه بجنورد که در اینجا می نشسته اند و اینجا را در این
عهد کهنه می گویند یعنی قریه کهنه از افواه مردم این نواحی چنین سموع می شود که آبادی آن در زلزله خراب شده .
طرح هادی روستای پیغو – شهرستان بجنورد
به نظر می رسد تا قبل از هجوم مغولان ساکنان بجنورد تات زبان بوده بوده اند . ترک زبانان را پروفسور دورفراز نسل ترکان سلجوقی می داند بدنبال استیلای مغولان بر ایران و اسکان عده ای از آنان در شمال خراسان طایفه گرائیت یا گرئیلی در حوالی بجنورد ساکن می شوند و اکراد بجنورد به دنبال سیاست اسکان دادن چادرمشینان توسط شاه عباس صفوی به این سرزمین آمدند .
طرح هادی روستای پیغو – شهرستان بجنورد
آثار و بنای تاریخی شهر بجنورد : از جمله بناهای سه درب بش قارداش ، بیمارستان مفخم ، تالار آینه در دوران شاهان قاچار ساخته شده که آثار حفاظتی خوشنویسان آن دوره بر دیوارهای این بناها نقش بسته است
2-1 موقعیت جغرافیایی شهرستان
شهرستان بجنورد یکی از شهرستانهی شمال خراسان است که بین 42و36 تا 20و 38 عرض شمالی و 2و56 تا 50و57 طول شرقی واقع شده است . این شهرستان از شمال به جمهوری ترکمنستان ، از شرق به شهرستان شیروان ، از جنوب به شهرستان اسفراین و جاجرم و از غرب به شهرستان مانه و سملقان و گنبد کاووس ( استان گلستان ) محدود می شود . وسعت این شهرستان 6532 کیلومترمربع سازمان مدیریت و برنامه ریزی ، بهنگام سازی سطح بندی خدمات رسانی روستایی استان خراسان ، شهرستان بجنورد ، دکتر حمید شایان .
معادل 6/2 درصد مساحت استان خراسان می باشد .فاصله شهر بجنورد مرکز شهرستان تا مشهد ( مرکز استان ) 244 کیلومتر می باشد .
شهرستان بجنورد در سال 1375 دارای شهرها ، بخشها و دهستانهای زیر بوده است. گزارش توسعه شهرستاننهای استان ، شهرستان بجنورد ، صفحه 2
طرح هادی روستای پیغو – شهرستان بجنورد
این شهرستان بر اساس آخرین تقسیمات سیاسی آبان ماه سال 1382 سه بخش مرکزی ، گرمخان ، راز و جرگلان بوده است . همچنین دارای 8 دهستان و 2 نقطه شهری می باشد .
تعداد بخشها و دهستانهای این شهرستان در جدول شماره 1 نشان داده شده است .
جدول شماره 1 : تعداد بخشها و دهستانهای شهرستان بجنورد استانداری خراسان ، دفتر امور اجتماعی و انتخابات(گروه تقسیمات کشوری) فهرست تقسیمات شهرستانهای استان خراسان ، زمستان 82
شهر
بخش
دهستان
مرکز دهستان
مساحت دهستان KM 2
بجنورد
مرکزی
آلاداغ
خوش منظر
725
راز
راز و جرگلان
بابامان
باباامان
229
بدرانلو
بدرانلو
564
جرگلان
یکه سعود پایین
1016
راز
تنگه ترکمن
71
غلامان
علامان
858
گرمخان
گرمخان
حصار گرمخان
1012
گیفان
گیفان علیا
745
موقعیت سیاسی شهرستان بجنورد در نقشه های شماره 1-1 تا 4-1 نشان داده شده است .
3-1 بررسی ویژگیهای طبیعی
1-3-1 ناهمواریها
طرح هادی روستای پیغو – شهرستان بجنورد
کوهستانهای شمال رود اترک جزئی از مجموعه کوهستانهای کپه داغ را تشکیل می دهد این کوهها ادامه کوههای قفقاز هستند که به سمت مشرق ادامه نامهواریهای کف دریای خزر را تشکیل داده در بخش شرقی دوباره مرافع گشته و به سمت شرق ادامه می یابد این کوهها در بجنورد کمتر از سه هزار متر ارتفاع داشته و به طرف جنوبی یعنی رودخانه اترک از ارتفاع آن کاسته می شود این ارتفاعات بخش شمالی حوضه آبریز اترک را تشکیل می دهد این کوهها در شرق باجگیران به هزار مسجد تغییر نام می دهد.
سازمان مسکن و شهرسازی استان خراسان،مهندسین مشاور معمار و شهرساز پارت،طرح جامع شهرستان بجنورد،مرحله اول،جاد دوم، خرداد 73
در این زمینه مهمترین ناهموایها ژی این شهرستان می توان به موراد زیر اشاره نمود:
رشته کوه آلادغ : این رشته کوه در جنوب بجنورد با جهتی شمال غربی – جنوب شرقی واقع شده است. این رشته کوه توسط عوامل فرسایش دستخوش تغییراتی شده که از آن جمله می توان به پیدایش دشت رسوبی بجنورد اشاره نمود . بلندترین قله این ارتفاعات کوه سالوک است که ارتفاعی حدود 2670 متر دارد
طرح هادی روستای پیغو – شهرستان بجنورد
رشته کوه شاه جهان : این رشته کوه با جهت شرقی – غربی در جنوب شهر بجنورد واقع شده است مرتفع ترین قله آن 3032 متر می باشد
کوه کپه داغ : این رشته به وسیله گودالی عمیق و فرو رفته خراسان از آنتی کلینال البرز جدا می شود یک واحد چین خورده کامل بوجود می آورد این رشته کوه مرز مشترک ایران و جمهوری ترکمنستان را تشکیل می دهد
علاوه بر این می توان به ارتفاعاتی از قبیل درنا،گزن،زو،الله داغ و یمن داغ اشاره نمود که اهمیت آنها نسبت به ارتفاعات فوق الذکر کمتر می باشد
علاوه بر ارتفاعات فوق می توان به دشتهای شهرستان به عنوان یکی دیگر از واحدهای ژئومورفولوژیکی اشاره نمود مهمترین دشتهای این شهرستان عبارتند از: دشت بجنورد و دشت شوقان .
- زمین شناسی سازمان مسکن و شهرسازی استان خراسان،مهندسین مشاور معمار و شهرساز پارت،طرح جامع شهرستان بجنورد،مرحله اول،جاد دوم، خرداد 73
بر اساس تحقیقات صورت گرفته در منطقه بجنورد قدیمی ترین سازندها متعلق به دوران دوم زمین شناسی می باشد و سایر دورانها به ترتیب بر روی این دوران شکل گرفته اند . در بررسیهای جزیی که در بعضی مناطق یکسری دوره ها حذف گردیده ولی توالی رعایت گردیده است