لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
نام درس:دین وزندگی2
کلاس :دوم دبیرستان
مفاهیم اصلی کتاب
خدا –معاد-انسان
(طرح درس سالانه)
مدت جلسات:
90 دقیقه
ماه
تاریخ جلسات
عنوان دروس
هدف کلی درس
اهداف آموزشی
فعالیت های دیگر و وسایل لازم
مهر
جلسه اول :
جلوه های حکمت وتدبیر
غایت مندی وحکمت وتدبیر در خلقت وانس وتوجه به خالق حکیم ومدبرجهان
1- ویژگی های مجموعه نظام مند2- مقایسه مجموعه فاقد نظام ودارای نظام3- نظام مند دیدن جهان خلقت
4- درک حضور حکمت وتدبیر الهی در نظام خلقت
5- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (پرسش وپاسخ)
جلسه دوم:
با کاروان هستی
تشخیص جهان به عنوان یک نظام یکپارچه که دارای یک هدف است.
1- توانایی تبیین نظام های کوچک درنظام های بزرگ وارتباط هدف های نظام کوچک باهدف های نظام بزرگ 2- ارائه تصویری از نظام به هم پیوسته جهانی وتعیین هدف نهایی خلقت 3- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ ،
(گروهی)
جلسه سوم :
جلوه های حکمت وتدبیر
با کاروان هستی
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
جلسه چهارم:
جلوه های حکمت وتدبیر
با کاروان هستی
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه پنجم :
سرمایه های رشد
آشنایی با جایگاه انسان در نظام خلقت وارزش های انسان
1- شناخت فضیلت واوصاف انسان در قرآن
2- آشنایی باودیعه های الهی در انسان بنا بر بیان قران
3- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (پرسش وپاسخ)
جلسه ششم:
روزنه های خطا
آشنایی با موانع رشد وکمال عوامل سقوط انسان وابعاد وجودی انسان
1- آشنایی وتوجه به برخی از عوامل سقوط انسان ،ذکر شده در قرآن کریم2- تبیین دو بعد وجودی انسان وارتباط آنها با یکدیگر
3- توانایی اثبات بعدغیرمادی وجودانسان 4- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (پرسش وپاسخ)
آبان
جلسه اول :
سرمایه های رشد
روزنه های خطا
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
جلسه دوم:
سرمایه های رشد
روزنه های خطا
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه سوم:
پنجره ای به روشنایی
مقابسه دیدگاه هادرباره مرگ وتشخیص برتریهای دیدگاه توحیدی وثمرات آن
1- شناخت دیدگاههای مختلف درباره مرگ وتحلیل انها2- شناخت دیدگاه توحیدی بامراجعه به قرآن وسنت وسیره3- شناخت ثمرات دیدگاه اسلامی نسبت به مرگ وجهان آخرت4- احساس امید ورضایت نسبت به دیدگاه اسلامی5- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (پرسش وپاسخ)
ماه
تاریخ جلسات
عنوان دروس
هدف کلی درس
اهداف آموزشی
فعالیت های دیگر و وسایل لازم
آبان
جلسه چهارم :
آینده روشن
توانایی تبیین دلایل ضرورت معاد و معاد جسمانی
1- آشنایی با ضرورت معاد وبیان دلایل آن
2- ضرورت توجه به پیام پیامبران درباره اینده انسان
3- توانایی پاسخ به برخی اشکالات پیرامون معاد جسمانی
4- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (پرسش وپاسخ)
جلسه پنجم:
پنجره ای به روشنایی
آینده روشن
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
جلسه ششم :
پنجره ای به روشنایی
آینده روشن
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
آذر
جلسه اول:
منزلگاه بعد
آشنایی با جهان برزخ و توانایی تبیین رابطه ی آن با دنیا وآخرت
1- شناخت جهان برزخ به عنوان عالم میان دنیا وآخرت
2- شناخت رابطه دنیا با برزخ وآخرت وتوضیح وتبیین آن رابطه
3- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (پرسش وپاسخ)
جلسه دوم:
واقعه بزرگ
آشنایی با مراحل وقوع قیامت وچگونگی محاکمه الهی
1- آشنایی با مراحل تکوین واقعه قیامت وتوانایی تبیین آن
2- درک صحیحی ازمحاکمه الهی درروزجزاوسرنوشت انسانها پس ازآن 3- کسب مراتبی ازخوف ورجاءنسبت به آینده ی خود در جهان آخرت 4- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (گروهی)
جلسه سوم:
منزلگاه بعد
واقعه بزرگ
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
جلسه چهارم :
منزلگاه بعد
واقعه بزرگ
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه پنجم :
فرجام کار
آشنایی با سرنوشت وسرانجام انسان درمنزل آخرت و احساس نیازبه کسب آمادگی درآن روز
1- بیان مراحل واقعه قیامت از ابتدای نفخ صور تا بعد از حضور در دادگاه الهی
2- شرح جایگاه نیکوکارانوگناهکاران بر اساس قرآن کریم وسنت
3- تبیین تناسب عمل با پاداش وکیفر
4- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (گروهی
پرسش وپاسخ)
جلسه ششم:
فرجام کار
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
ماه
تاریخ جلسات
عنوان دروس
هدف کلی درس
اهداف آموزشی
فعالیت های دیگر و وسایل لازم
دی
جلسه اول :
تمام نه درس نوبت اول
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی (آمادگی برای نوبت اول)
ارزشیابی
جلسه دوم:
دروس نوبت اول
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه سوم :
دروس نوبت اول
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه چهارم:
دروس نوبت اول
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه پنجم :
دروس نوبت اول
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه ششم:
دروس نوبت اول
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
بهمن
جلسه اول :
اعتماد بر او
توجه به نقش توکل واعتماد به خدا درتقویت عهدها و پیمانها وتسریع در حرکت به سوی خدا
1- آشنایی با معنا وجایگاه توکل در قرآن
2- توانایی تشخیص میان توکل وریسک وخطر کردن
3- توضیح این که چرا فقط باید به خدا توکل کنیم.
4- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (گروهی)
جلسه دوم:
اعتماد بر او
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
جلسه سوم:
دوستی با حق
شناخت آثار محبت داشتن به خدا وتلاش برای تقویت رابطه ی محبت آمیز با او دوستی با دوستان خدا ودشمنی با دشمنان خدا
1- درک توجه محبت آمیز خداوند به مخلوقات خود واز جمله انسانها 2- تقویت رابطه ی دوستی انسان با خدا 3- تاثیر محبت انسان در تصمیم گیری ها وکار های او 4- تبیین دوستی با دوستان خدا 5- تبیین تاثیر محبت داشتن به خدا،در پیروی از او 6- شناخت رابطه ی تقابلی دوستی با خدا و دوری از دشمنان خدا 7- شناخت تاثیر دوستی با خدا در مبارزه با باطل 8- قرائت صحیح آیات وتوانایی ترجمه برخی از آنها
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (گروهی
پرسش وپاسخ)
ماه
تاریخ جلسات
عنوان دروس
هدف کلی درس
اهداف آموزشی
فعالیت های دیگر و وسایل لازم
بهمن
جلسه چهارم :
دوستی با حق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
جلسه پنجم:
اعتماد بر او
دوستی با حق
سنجش پیشرفت تحصیلی
سنجش پیشرفت تحصیلی
ارزشیابی
جلسه ششم :
فضیلت آراستگی
آشنایی با ارزشمندی آراستگی ظاهری همراه با عفاف در اسلام وگرایش به این آراستگی وعفاف
1- آشنایی با نظر پیشوایان دین درباره آراستگی ظاهر وتوصیه ها ی آنان دراین مورد2- آشنایی با تاثیر آراستگی وپاکیزگی برزندگی فردی واجتماعی 3- درک رابطه ی میان آراستگی باطن وظاهر4- شناخت رابطه ی میان آراستگی حقیقی وعفاف5- شناخت رابطه ی میان عزت وآراستگی وعفاف6- درک صحیح رابطه یمیان پوشش وعفاف وعزت 7- تبیین درست رابطه میان نیاز به مقبولیت وپوشش وآراستگی
قرآن مجید،ضبط صوت ونوار،تخته سیاه،گچ (گروهی
پرسش وپاسخ)
اسفند
جلسه اول:
فضیلت آراستگی
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
ارزشیابی از روخوانی آیات وبررسی اندیشه وتحقیق
قرآن مجید،تخته سیاه گچ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
رابطه دین و تربیت
فجایع بنام دین
در کشورهاى متعدد فجایع بسیارى تحت عنوان دین بروز کرده است. در طى قرون وسطا، بسیارى از انسانها حت شکنجه و ظلم و ستم از تنگ نظرى در برخورد دینى به ستوه آمده بودند. در این موقعیت بود که بسیارى از مردم در برابر دین حالتى کینه توزانه به خود گرفتند و به تدریج عقیده فریب و استثمار مذهبى در اذهان بسیارى از آنها رخنه کرد. این امر باعث شد که در این دوران (قرون وسطا) کسانى چون روسو و لاک ضمن تاکید بر آزادى انسان بر اساس عقل و منطق با هرگونه کنترل و نظارت دینى بر فرایند تربیت مخالفت کنند. ما در قرون وسطا شاهد رسوا شدن بسیارى از کسانى هستیم که زندگى منحط خود را تحت لواى دین پیش مى بردند. مردم ضمن آگاهى از اعتقادات کورکورانه خود که بر اساس تبلیغات استوار بود شروع به بیزارى جستن از سازمانها و بنیادهاى مذهبى و عملکرد مخدوش آنها نمودند. پیشرفت علوم جدید موجى در حیات انسان ایجاد کرد. مردم با آگاهى از اقتصاد، سیاست، فلسفه و... از زاویه اى دیگر به زندگى نگاه مى کردند.
معناى دین
مفهوم دین تا به حال به طرق گوناگونى مورد توجه و تعریف قرار گرفته است به نحوى که فهم معناى حقیقى آن در پرده اى از ابهام فرو رفته است. از نظر برخى، دین به معناى طرفدارى از برخى مناسک است مانند: عبادت، دعا، نماز و غیره. کلمه دین از کلمات لاتینى Legere, re یا Ligare به معناى انجام و یا پس دادن تکلیف مشتق شده است. بدین لحاظ، مفهوم این کلمه عبارت است از آنچه انسان را در پیوند، محبت، همدردى، حقوق و وظایف متقابل نسبت به یکدیگر ملزم و مقید مى کند. بنابر دین مسیحیت، وظایف انسانها در پیوند محبت آمیز و همدردى آنها نسبت به هم خلاصه شده است. از دیدگاه هندى کلمه دین معنایى بسیار گسترده تر و جامع تر دارد. در این فرهنگ لغت انگلیسى دین نمى تواند معادل مناسبى براى کلمه دارما باشد. مفهوم هندویى مذهب عبارت است از اجراى وظایف و تکالیف فردى. از این جهت دارما مى تواند معادل کارتابیا یعنى وظیفه (تکلیف) محسوب شود. از لحاظ فلسفه اسلامى مذهب نوعى روش تربیتى انسان در اصول رفتار و اخلاق است. به رغم اختلاف دیدگاهها راجع به معناى دین، حداقل این امر به طور کامل توسط همه پذیرفته شده است که دین به انسان کمک مى کند تا به سوى اهداف معنوى جهت دستیابى به خوشبختى، سعادت و آرامش گام بردارد. باور دینى بر این امر استوار است که برخى انسانها داراى روح بسیار عالى تر نسبت به دیگر انسانها هستند. خداوند قادر مطلق و حاکم کل است. همه امور از او سرچشمه مى گیرد و به او ختم مى گردد. هر ذره اى از جهان از طرف اوست. حقیقت، زیبایى و سعادت از جانب خداوند نشات گرفته است. پیشرفت و تعالى انسان در گرو تحقق این اصول سه گانه است. دین به او کمک مى کند تا به خدا نزدیک شود. بنابراین، دین مهمترین ابزار براى پى بردن به خدا و نیل به سعادت و آرامش نهایى است. مفهوم کلمه اسلام در این جهت یک مفهوم بى همتا و عالى است. این کلمه از (Salm) به معناى آرامش و رضایت به وجود خداوند مشتق شده است. در این مفهوم شخص باید خود را کاملا در برابر خداوند تسلیم و رها نماید و تاثیر کامل و تمام عیار خداوند را بر خود بپذیرد. اهمیت کلمه دارما نیز مشابه کلمه اسلام است. با محبت و حس همدردى مى توان فرد را به انجام وظایف خود در برابر دیگرى متعهد ساخت و بین افراد مختلف اتحاد برقرار کرد. ماهیت مسیحیت عبارت است از غرق شدن در تعلیمات آسمانى. معناى ودیک دارما عبارت است از: دانش دین. معناى ساناتان دارما عبارت است از: ادیان جاودانه و دین انسانى. مفهوم بادها دارما عبارت است از: دلیل دینى. بررسى فوق در مفهوم دین اشاره به این واقعیت دارد که دین داراى مفهومى بسیار گسترده و وسیع است. مفهوم دین پیچیده در مفاهیمى چند است، مفاهیمى از قبیل حقیقت، زیبایى، سعادت، عشق، همدردى و ارزشهاى والاى زندگى. بدون تردید مى توان گفت دین ارتباط تنگاتنگى با زندگى دارد.
ارتباط دین و تربیت
بحث ارتباط دین و تربیت از دیرباز مورد توجه بوده است و پیوسته آن دو همکارى هاى متقابلى داشته اند، اما پس از عصر نوزایى که انسان بیش تر به علم روى آورد به دین و نقش آن کم توجهى شد.نگاه به تربیت از زاویه دین و حاکمیت نوعى آرمان خواهى در مکاتب تربیتى قرون گذشته یگانه شاخصه غیرقابل تردید بوده است، تا جایى که هرگز احساس تقابل میان دین و تربیت نمى شده است. اما پس از غرور حاصل از خیزش انسان به سوى علم و وانهادن جانب دین، این امر با سؤال جدى مواجه شد، تا جایى که پس از رنسانس و حدودا نیمه هاى قرن اخیر بسیارى از مکاتب تربیتى و رویکردهاى موجود، بحث از دخالت دین در تربیت و ارتباط آن دو با
یکدیگر را به عنوان یک امر حاشیه اى تلقى کردند. لزوم نگاهى دوباره به آموزه هاى دینى و بازخوانى مجدد آن مطابق با تغییرات جهان امروز از یک طرف و گرایش انسان دردمند و خسته از دستاوردهاى فرهنگى تکنولوژى و مصرف گرایى به سوى معنویات و دلبستگى هاى دینى و آرمانى از طرف دیگر موجبات توجه دوباره به این بحث قدیمى را فراهم آورد. در مورد ارتباط دین و تربیت، دیدگاه هاى گوناگونى ارائه شده است:آنچه امروزه این بحث را بیشتر در مدار توجه فیلسوفان، نظریه پردازان تربیتى و مربیان قرار داده است دیدگاه کاملا متفاوتى است که دامنگیر بحث ارتباط دین و تربیت شده است.
برخى با جدایى کامل دین از تربیت و عدم کارایى و ثمربخشى آن در این حوزه هرگونه تاثیرپذیرى نظام تعلیم و تربیت را از دین امرى کهنه، قدیمى و متعلق به عصر تفوق ماوراءالطبیعه و خرافات بر عقل و علم مى دانند. آنها دین را متعلق به عصر کودکى بشر و مخالف با عقل و علم مى دانند و چنین ادعا مى کنند که امروزه بشر با تمسک به پیشرفتهاى عقل و شناخت دقیقتر خود ظرفیت مناسبترى براى برنامه ریزى و پیشبرد امور مربوط به خویش دارد.اکنون با رفع بسیارى ابهامات از زندگى انسان و ارائه چهره اى منفى از کارکرد بسیارى از آموزه هاى خرافى در طول اعصار گذشته تمسک به سنتهاى کهنه و قبول نقش آنها در ساخت شخصیت انسان به منزله فروگذارى بینش جدید و انحراف انسان از رشد و پیشرفت و دست و پا زدن در ابهامات غیرقابل حل است. شاید بتوان ریشه این طرز تفکر را در جهان معاصر نوعى علم زدگى و تقبل نقش منحصر براى علم و توانایى انسان در شناخت آن دانست، امرى که در مکاتب فلسفى منعکس کننده نوعى الحاد و در مکاتب روان شناسى در قالب رفتارگرایى محض بروز و ظهور پیدا کرده است.
در مقابل، برخى دیگر لزوم اعطاء نقشى مناسب به دین و قبول تاثیرگذارى آن را در نظام تعلیم و تربیت پذیرفته اند. اما نحوه و میزان تاثیرگذارى و حضور دین در گستره تربیت انسان وابسته به نوع نگاه آنها به انسان و دین است. گروهى با تاکید بر مقوله هاى دینى درصدد ارائه چهره اى دینى از تمام موضوعات مربوط به انسان هستند، آنها حتى معتقد به دینى کردن بسیارى از علوم که ماهیتى غیردینى دارند مى باشند. اینکه چگونه این اعتقاد شکل مى گیرد و پایه هاى توجیهى خود را مستحکم مى کند امرى در خور بحث مفصل و خارج از حوصله این جستار است. آیا منظور از دینى کردن یعنى دینى کردن انسان و جهتگیرى هاى حاکم بر او در بکارگیرى علوم و یا علاوه بر آن، دینى کردن متن علم، موضوعات و گزینشهاى مربوط به آن، چنین مواردى از جمله بحثهاى درخور توجه است که در حوزه خود قابل امعان نظر مى باشد.
امروزه بسیارى از صاحب نظران در امر تعلیم و تربیت، دین و مسائل اجتماعى قائل به نوعى اثربخشى دین در تعلیم و تربیت و لزوم حضور چهره اى مناسب از آن در سطح مدارس هستند. هنگامى که در فرهنگ غرب و دیگر فرهنگهاى تاثیرپذیر از آن بحث از دین و مذهب به میان مى آید سریعا مرزى بین دین انسانى و دین وحیانى کشیده مى شود. به این معنا که دین انسانى (انسان محور) دینى معقول و قابل قبول و دین وحیانى (خدامحور) دینى مبهم و در نظر برخى خرافى و غیرقابل قبول جلوه مى کند. بنابراین حضور هرگونه دین الهیاتى و وحیانى در گستره تعلیم و تربیت ممنوع و صرفا آنچه از دین و مذهب در خدمت آرمانهاى انسانى در مقوله هاى فردى و اجتماعى قرار مى گیرد; باید در سطح مدارس مورد استفاده قرار گیرد. از نظر این گروه آنچه اهمیت دارد نیازهاى انسان و رفع آنست; نیازهایى که آدمى خود تشخیص مى دهد و براى رفع آن از دین بهره مى جوید.
در این صورت او هم در حوزه تشخیص نیاز و هم در بعد پاسخ به آن براى خود نقشى منحصر قائل مى شود. از این رو مطلقا خود را در اختیار دین قرار نمى دهد تا نسبت به نوع سعادت و رستگارى انسان و نحوه احراز آن دین تصمیم گیرى کند. این نوع دین پذیرى در کنار رویکرد انسان به دیگر مقوله هاى زندگى از قبیل علم و هنر توجیهى کاملا بشرى مى پذیرد. در این رهیافت به دین، آنچه اهمیت دارد نیاز انسان و برآورده شدن انتظارات اوست; به همین جهت جهتگیرى وى در قالب انتظار انسان از دین مطرح مى شود تا انتظار دین از انسان. این انسان است که دین را مى سازد و یا از آن متناسب با نیازهایش گزینش مى کند و بهره مى گیرد، همانطور که علم و هنر چنین جایگاهى در ارتباط با او دارند. هرگز انسان نباید خود را به طور مطلق در اختیار دین قرار دهد تا دین او را بسازد و پرورش دهد. تنها ویژگى دینى که دست ساز انسان است، نوعى سرسپردگى و دلبستگى به آرمان والا و متعالى انسانى است که مى تواند در قالب آرزوها و آمال یک نوع مدینه فاضله انسانى و یا حتى آرمانهاى منتهى به خدا نیز تجلى یابد.
مهم این است که دین مزبور در محدوده زندگى دنیایى چه مقدار مى تواند آرامش و امنیت را براى انسان به ارمغان آورد و به چه میزانى ظرفیت انگیزشى وى را در صلح جهانى و رعایت آرمانهاى انسانى و نوعدوستى ارتقاء مى بخشد. این است غایت یک دلبستگى و آرمانخواهى در قالب مذهب و دین انسانى; قالبى که ضمن اثربخشى و ثمردهى در تعل
یم و تربیت فاقد پیامدهاى ابهام آلود و بعضا خرافاتى و تعصب آمیز ادیان سنتى است. چنین برداشتى از دین ناظر بر جوهره اى واحد از آن است که با هریک از ادیان الهى و الحادى سازگارى پیدا مى کند، جوهره اى که بدون توجه به دیگر جوانب دین از قبیل مناسک و شعائر و رسالتهاى خاص آن درصدد نوعى وحدت بخشى با دید کثرت گرایى (پلورالیستى) به تمام ادیان و استفاده مشترک از آن ها در رفع نیازهاى انسان است.
بسیارى از نظریه پردازان تربیتى مانند روسو، کانت و همچنین مربیان، حضور این نوع دین را در تعلیم و تربیت تجویز مى کنند. آنها ضمن رویگردانى از دین وحیانى افراط در علم زدگى و عدم توجه به عواطف مذهبى انسان را نیز مجاز نمى شمارند. بدین لحاظ نقش مثبت دین را در قالب مزبور تبیین مى نمایند.آنچه در پذیرش این دیدگاه، بسیارى از صاحب نظران و بالاخص پژوهشگران حوزه دین را در کارایى نهایى آن دچار تردید کرده است عدم قوت و فقدان پتانسیل لازم براى دین انسانى در اثرگذارى بر انسان است. آنها چنین اظهار مى کنند که اگر انسان آفریده خداست و خداوند نسبت به او آگاهى مطلق دارد، پس بهترین آیین براى رستگارى وى آن آئینى است که از جانب خدا ارسال شده باشد، یعنى همان دین وحیانى و الهیاتى. چرا که انسان در طول تاریخ همواره نسبت به احراز دو مقوله یعنى مقوله هدایت و مقوله دلبستگى به آن، دچار مشکل جدى بوده است. او نتوانسته است نداى واحد و غیرقابل خدشه اى را در جانب راهنمایى خود حتى در یک عصر از تاریخ پرفراز و نشیب خویش دریافت نماید; و اگر هم با هزاران دغدغه عقل خود را به سوى یک جهت متمایل دید هرگز نتوانست دلبستگى عاطفى و تمام عیار خویش را به آن جهت سوق دهد. از این رو نه هدایت ناشى از دستورات منشا یافته از عقل انسانى پیام آور امنیت و آرامش بوده است، و نه آنچه از این مقوله از طرف او ارائه شده است ضمانتى براى اجرا و دلبستگى در حوزه اراده و عواطف آدمى داشته است.
به نظر مى رسد شبیه سازى انسان از دین در قالب دین انسانى شاهدى بس روشن از درک ناخودآگاه این دو ضعف جدى بوده است، او براى اینکه بتواند اولا لنگر هدایت را تقویت نماید به سوى امرى بنام دین پناه برده است. غایت تلاش انسان در قرن حاضر براى ایجاد تلفیقى از اعتقاد مطلق به عقل خویش در قالب ارائه سلسله راهبردهاى عملى با جنبه عاطفى ناشى از احساس مذهبى انسان جهت استحکام هرچه بیشتر ضمانت عملى و ایجاد وابستگى، موجبات پناه بردن به مذهب و دین را فراهم آورده است. غافل از اینکه هرگز محتواى مصنوع بشرى توانایى لازم براى ایجاد آن دلبستگى و سرسپردگى غایى و نهایى را ندارد و در نهایت این نوع گزینش از منظر کسانى که عمیق تر به قضایاى انسانى نظر مى افکنند نوعى خودفریبى محسوب مى گردد. در نزد این افراد پناه بردن به آموزه هاى وحیانى و سرسپارى به دین به مفهوم الهیاتى آن یگانه راه حل انسان معاصر در رهایى از چالشهاى زندگى است. به هر حال امروزه نظریه دوم مقبولیت بیش ترى دارد; زیرا به طور محسوس آموزه هاى دینى در نظام تعلیم و تربیت انسان هاى متدیّن بسیار تأثیرگذار است. به عنوان مثال، بسیارى از آموزه هاى دین اسلام جنبه تربیتى دارد و وجود مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)بهترین الگوهاى تربیتى مسلمانان مى باشند.
اما اینکه چگونه مى توان حضور مؤثرتر دین وحیانى را در حوزه تعلیم و تربیت به اثبات رساند، امرى در خور توجه و تحقیق است. آیا دین صرفا در اهداف اقدام به ارائه طریق مى کند یا فراتر از آن با روشنگرى هاى دیگر در قالب اصل و حتى روش نیز ما را به سوى تعالى فرا مى خواند؟ آیا در حوزه روشها اهتمام بر روشهاى صرفا عبادى است که از اختصاصات دین ست یا در دیگر گستره هاى زندگى انسان در ابعاد فردى و مناسبات اجتماعى نیز روشهاى خاص خود را ارائه مى دهد؟ همه این سؤالها از جمله مباحث قابل طرح در بحث دین و تربیت است.
نیاز به دین
گاهى اوقات انسان با موقعیتهایى مواجه مى شود که قادر به فهم و درک آن نیست و ضمن ابراز شگفتى، به عجز و ناتوانى کامل خویش، درباره فهم این موقعیتها اعتراف مى کند. مشکل است بگوییم که دین چگونه به شکل جدید و امروزى خود درآمد. ممکن است گفته شود تصور انسان از دین مبتنى بر باورهاى وى به قدرتهاى مافوق طبیعى (ملکوتى) است. عواملى نظیر زمان و مکان تفاوتهایى در این باورها ایجاد کرده اند. از طرف دیگر رشد علوم منجر به از بین رفتن بسیارى از شبهات از ذهن انسان شده است. به نحوى که او به تدریج بر بسیارى از خرافات مسلط گشته است. البته رشد علوم به این معنا نیست که انسان امروزى دیگر به دین نیاز ندارد هرچند این امر صحیح است که انسان متجدد دیگر همچون اجداد خود اعتقادى به قدرتهاى مافوق طبیعى (آسمانى) ندارد، اما هنوز نیاز او به اصل دین پابرجاست، چرا که بسیارى از رفتارهاى انسان تحت تاثیر و نفوذ دین است. دین در عصر تمدن هاى بشرى پیوسته متغیر، یک تکیه گاه تزلزل ناپذیر براى انسان فراهم کرده است که به واسطه آن قادر به حفظ وقار و آرامش خود در برابر موقع
یتهاى نامساعد زندگى بوده است.هنگامى که انسان در مواجهه با ناکامى ها، تنشهاى روانى و کشمکشها در شرف از بین رفتن و خرد شدن قرار مى گیرد، دین ترس و وحشت را از او برطرف و حیاتى دوباره به وى اعطاء مى کند و او را تحریک مى کند تا به شیوه اى عمل نماید که از نظر جامعه قابل قبول است.
تنها مذهب است که در دنیاى مادى امروز جهت حفظ ارزشهاى انسانى قادر به تعیین مسیر صحیح براى اوست. این دلیلى است براى جایگاه ارزشمند دین در هر فرهنگ انسانى. بر این اساس، در تمام کشورها همیشه تلاش کرده اند تعلیم و تربیتى را فراهم آورند که بتواند آرمانهاى فرهنگى و ارزشهاى انسانى را زنده نگه دارد. در هر نقطه اى از دنیا هر فردى کوشش مى کند تا آرمانها و ارزشهاى متعالى انسانى را با تمسک به دین خاص خود مورد محافظت قرار دهد. بنابراین، لزومى به تاکید بر این نکته نیست که حتى امروزه نیز انسان نیازى وافر به دین دارد. بحث فوق اشاره به این مطلب دارد که بین دین و زندگى انسان از همان آغاز ارتباطى نزدیک وجود داشته است. دین همواره انسان را به پیروى از مسیر صحیح ترغیب کرده است و انسان پیوسته سعى نموده تا شخصیت خود را متناسب با آرمانهاى دینى شکل دهد. بنابراین، دین از جهات مختلف نقش اساسى در تربیت انسان ایفاء کرده است. از این رو، ارتباط بین مذهب و مربى داراى سابقه اى بس دیرینه و کهن است. آنچه از این به بعد مورد توجه ما قرار مى گیرد ذکر این نکته است که چگونه مذهب از زمانهاى قدیم در تربیت انسان تاثیر داشته است.
نقش تاریخى دین در تربیت انسان ها
ما در تاریخ اعصار قدیم هندوستان (دوره ودیک و آیین بودایى) مى یابیم که مذهب اساس تربیت بوده است. در خلال این دورانها مطالعه و تدریس کتب مذهبى به عنوان هدف اصلى محسوب مى شد. مؤسسات آموزشى همان مؤسسات مذهبى بودند و رابطه بسیار قوى و نزدیکى بین مذهب و تربیت برقرار بود. در طى قرون وسطا پتشالها و مکتبها در معابد و مساجد رونق پیدا کردند. کشیشان و ملاهاى این معابد و مساجد به تربیت کودکان اشتغال داشتند. مطالب مذهبى نقش مهمى در محتواى دوره هاى آموزشى داشتند. در این دوره هدف اصلى آموزش عبارت بود از مطالعه کتب مذهبى و انجام رفتار در جامعه مطابق آن. کشورهاى اروپایى نیز در این دوره (قرون وسطى) تربیت، به میزانى کاملا قابل ملاحظه تحت تاثیر و نفوذ مذهب قرار داشت.
کودکان در این کشورها در صومعه ها و کلیساها آموزش مى دیدند. رئیس صومعه و اسقف کلیسا مسئولیت سازماندهى آموزشى کودکان منطقه خود را بر عهده داشتند. هرچند اروپا در طى قرون وسطا تا حدودى شاهد محدودیت دیدگاه دینى بود، اما على رغم آن در همان اعصار نیز یک رابطه نزدیک بین مذهب و تربیت وجود داشت; به نحوى که در این زمان مدارس کاتریال و موناستیک که تحت کنترل و نظارت کلیساها بودند کاملا متداول بود. بنابراین، در اروپاى قرون وسطا نیز مذهب کاملا بر آموزش و تربیت تاثیر داشت. در دوران جدید نیز سازمانها و بنیادهاى مذهبى گوناگون علاقه وافر خود را به امر آموزش و تربیت نشان داده اند. هم اکنون مدارس و دانشکده هاى بسیارى در سراسر جهان وجود دارند که توسط این بنیادها اداره مى شوند. در بسیارى از کشورها نیز مؤسسات مذهبى نقش مهمى در گسترش آموزش در مناطق تحت فعالیت خود دارند. با ورود اسلام در سرزمین حجاز، دین منشأ تحولات بسیارى در تربیت شد، اسلام مسلمانان را به فراگیرى علوم تشویق نمود و مکارم اخلاقى را گسترش داد. امروزه نیز بشر در زمینه حیات فردى و اجتماعى خود (شیوه زندگى، تنظیم روابط خانوادگى و...) به آموزه هاى دینى نیاز دارد.
به هر حال تربیت و دین ارتباط تنگاتنگى با یکدیگر دارند. هرچند اهداف غایى آن دو یکسان است، اما تا به حال این ارتباط نزدیک به طور صحیح مورد توجه و درک قرار نگرفته است. در این زمینه دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى هیچ جایگاهى براى دین در تربیت کودک قائل نیستند، اما گروهى درصدد اعطاء جایگاهى بسیار عالى به دین در تربیت هستند. در این میان برخى از کارشناسان آموزش و پرورش در آمریکا و اروپا نیز درصدد اعطاء نقش بسیار بالایى به دین در امر تربیت هستند.تلاش آنها از خلال فعالیت مدرسه در روز یکشنبه، تمایل به تربیت دینى و تربیت خلق و خوى بچه ها ظاهر مى شود. حتى بسیارى از مادیگراها نیز در این دوران درباره اعتقاد به معنویت فکر مى کنند. امروزه، در همه کشورها آگاهى نسبت به نیازمندى به تربیت دینى و اخلاقى در حال رشد کردن است و مردم تفکر راجع به این موضوع را وجهه همت خود قرار داده اند که چگونه مى توان تربیت دینى را به مدارس انتقال داد. از طرف مقابل، گروههاى متمایل به مسایل اقتصادى و سیاسى با هرگونه اعطاء جایگاه به دین در امر تربیت به مخالفت برخاسته اند.
دلایلى بر علیه تربیت دینى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 178 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
12
رابطه روانشناسی و دین
تولد روانشناسی دین به ابتدای قرن حاضر باز میگردد . این گستره در آغاز قرن حاضر توجه بسیاری از محققین روانشناسی را به خود جلب کرده ، چنانکه پیش از آن کانت تجربه یا احکام دینی را با تحلیل حیات اخلاقی تبیین نمود و دین را بر مقتضیات قانون اخلاق بنا نهاد ، و یا دکارت که همه چیز از جمله دین را با زبان ریاضی تبین نمود . اما در آستانه قرن نوزدهم دیگر این بحثهای ذهنشناسی ، توانایی پاسخگویی به سؤالات اساسی طرح شده را نداشت . و از آنجائیکه علم روانشناسی دین را یک مقوله انسانی میدانست لذا سعی کرد با تحلیل روانی انسان، ریشه پیدایش دین را مورد مطالعه قرار دهد.
به گفته یونگ :“ پدیده دین نمودگاری بشری است که روانشناسی نمیتواند و نباید نادیدهاش بگیرد ”.مورنو،آنتونیو. یونگ ، خدایان و انسان مدرن . ص 136
یونگ میگوید :“ روح یا جان آدمی فطرتاً دارای کارکرد دینی است … اما اگر این واقعیت تجربی وجود نداشت که در روح آدمی ارزشهای والایی نهفته است به روانشناسی کوچکترین علاقهای نمیداشتم ، چرا که در آن حال روح و جان آدمی جز نجاری ناچیز و بیاهمیت نمیبود . حال آنکه از صدها آزمون و تجربه علمی دریافتهام که اصلاً چنین نیست و برعکس جان آدمی حاوی همة آن چیزهایی است که در احکام و دُگمهای دینی آمده است و چه بسا بیش از آن نیز
12
… من به روح کارکرد دینی نسبت ندادهام ، بل فقط واقعیاتی را برشمردهام که ثابت میکند روح دارای طبیعت دینی است یعنی صاحب کارکرد دینی است ”. همان مرجع . ص 92
“در واقع کلمة روانشناسی خود دلالت بر بعضی روابط با بعضی از ابعاد تجربه انسانی دارد که از دیرباز، آن را ‘دینی’ نامیده اند. وقتی که در طی قرن هیجدهم، این واژه رواج یافت، به عنوان بخشی از سنت فلسفی که با نظریه های ادراک مربوط است، مطرح گردید و با الهیات یا دین ربطی مهجور داشت . رفته رفته که مطالعة ادراکات ، هرچه بیشتر از رهیافت پیشینی (ماقبل تجربی) معرفت شناسی متعالی فاصله گرفت و جای خود را به روانشناسی ‘علمی’تر که مبتنی بر روشهای زیستشناسی و فیزیک بود داد ، پیوندهای بین روانشناسی و دین باز هم ضعیفتر شد . بنابراین راه روانشناسی و دین ، راهی هموار و آشنا و روشن ، چنان که امروزه تصور می شود ، نبود .”
14
الیاده،میرچا. فرهنگ و دین .ص177
“پیدایش روانشناسی دین را بعید است که بتوان به کار یک فرد یا گروهی از متفکران نسبت داد ، همچنین این رشته بهطور طبیعی از هیچ سنت خاصی برنیامده است . از سوی دیگر اصولاً مشکل بتوان از تولد یا زایش و پیدایش دفعی این رشته سخن گفت ، بلکه می توان گفت که روانشناسی دین ، برخاسته از فضای فکری و فرهنگی خاصی است که در آن روش علمی و دین پژوهی به نحوی پخته و پیشرفته شدند که چون هر دو در معرض پرسشهای مختلفی قرار گرفتند ، به یکدیگر نزدیک شدند . به این معنی ، روانشناسی دین برای دینپژوهی همان قدر انگیزه ای تازه بود که برای علم روانشناسی . فقط تأملات گذشته نگرانة یک نسل بعد ، منشأ خدماتی شد و مواجهه این دو رشته را تحقق بخشید و این رشته سرآغازی پیدا کرد ؛ گو اینکه در این باب هم اتفاق نظر حاصل نیست .” همان مرجع.ص178
اما باید بدانیم که روانشناسی نمیتواند به همه وجوه و جنبههای دین توجه کند (چون اساساً روانشناسی چنین شأنی را ندارد) و تنها به جنبههای رفتاری آن میپردازد .
“ اما اگر کسی گمان برد همة دین یعنی همین تجربههای دینی ، نگاهی تحویل گرایانه (
14
Reduction) به دین کرد ، و دین را به چیزی کمتر از آن ارجاع داده است ”. ذاکر، صدیقه . نگاهی به نظریة فرانکل در روانشناسی دین . قبسات . سال سوم شماره 2 و 3 . ص 85
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
زرتشت
زَرتُشت، زردشت، زردهُشت یا زراتُشت نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتی یا مَزدَیسنا و سراینده گاثاها کهنترین بخش اوستا است.
زرتشت توجه مورخین معاصر را حداقل به دو دلیل جلب کرده است: یکی مبدل شدن زرتشت به شخصیت ای افسانه ای است چنانچه در طی سال های ۳۰۰ قبل از میلاد تا ۳۰۰ بعد از میلاد اعتقادات مبنی بر اینکه او از علوم غیبیه مطلع بوده و از رسوم جادوگری آگاه، رایج شده بود. دیگر برداشت یکتاپرستانه او از خدا بوده که باعث گمانه زنی های مورخین معاصر در مورد تأثیرپذیری مسیحیت و یهودیت از تعلیمات زرتشت شده است.[۱]
بررسی زندگی زرتشت با دشواریهایی روبرو است که باعث شده مورخین در بهترین حالت زندگینامه هایی که از او نوشته شده را سست و در بدترین حالت آن را گمانه زنی محض بخوانند: یکی از این دشواری ها پاسخ به این سؤال است که چه بخشی از دین زرتشتی از دین قبیله ای که زرتشت در آن بزرگ شده آمده و چه بخشی از آن ناشی از دریافت های مذهبی و تعلیمات او میباشد؟ سؤال دشوار دیگر این است که دین زرتشتی دوره ساسان
ی تا چه حد دقیق تعلیمات زرتشت را حفظ کرده بود؟ سؤال دیگر اینکه، متون بدست رسیده از این آیین مانند اوستا و گاتاها، کتب نوشته شده به زبان پهلوی، و نوشته های نویسندگان یونانی، تا چه حد تصویر دقیقی از نظریات زرتشت ارایه میکنند؟[۱]
ریشه و معنای نام
در اوستا زَرَت اّشْتَرَ است. بیشتر از ده شکل برای نام زرتشت در زبان فارسی موجود است. زارتشت، زارهشت، زرادشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زرهدست و زرههشت از این قبیل است ولی او خود را در گاتها زرتشتر مینامد.[۲] [۳]
از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز، معانی بسیاری برای واژه زرتشت گفتهاند.آنچه که مشخص است این است که این نام مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است.البته بیشتر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند. کلمه زرد در خود اوستا «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمدهاست ولی اینکه چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شدهاست.[۴]
در جزء دوم این نام اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که نام وی با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی میدهد و به همان معنی است که امروز در فارسی میباشد[۴]. در گذشته برای شتر از آن جهت که حیوان بسیار مفیدی بود ارج و منزلتی خاص قائل بودند و بر نوزادان خود نام شتر را با پسوندهای خاص بر نوزادانشان مینهادند. همچنین در نوشتههای تخت جمشید از شتر به عنوان هدیهای که به داریوش اهدا میشد نام برده شدهاست.[۵] برای نمونه فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است. گاه نیز نام خانوادگی که سپیتمه است، افزوده میشود و به صورت زرتشتر سپیتمه یاد میشود. البته این نام خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان میگویند[۶] که به معنی خاندان سفید است [۷]. نام پدر زرتشت پوروش اسپ بوده[۸] که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را میدهد[۷].
اسپیتامه نام خانوادگی زرتشت بودهاست. در بند دوی همایشت آنجا که همای مقدس همچون دوستی به زرتشت نزدیک میشود وی را محترمانه با این نام خطاب میکند. [۹]
در بین یونانیان
در زبان یونانی استرا(ástra) به معنی ستارهها و زوروس (zōrós) به معنی ضعیف نشدهاست. این کهنترین معنی نسبت داده شده در زبان یونانی است.[۱۰] دینون یونانی آنرا به «ستاینده ستاره» ترجمه کردهاست.بارتولومه جزء نخست را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کردهاست و دار «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کردهاست. امروزه در منابع اروپایی، به پیروی از زبان یونانی، نام او زرواستر خوانده میشود.
زمان زرتشت
زمان ظهور زرتشت، با همهٔ پژوهشهای دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پردهٔ ابهام است. درباره تاریخ زایش او دیدگاههای فراوانی وجود دارد. ارسطو و اودوکسوس و هرمی پوس نوشتهاند که زرتشت پنج هزار سال پیش از جنگ تروا میزیسته است. دیوجانس لائرتیوس نیز به روایت از هردمودروس و کسانتوس همین دیدگاه را بازگو کردهاست. روایات ایرانی، که برپایهٔ منابع پهلوی مانند بندهشن و ارداویرافنامه تکیه دارند و پس از زوال نفوذ آیین زرتشت نوشته شدهاند، زایش زرتشت را سه قرن پیش از اسکندر مقدون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 237 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
دین و دیندارى در جهان معاصر
در گفت و گو با استاد مصطفى ملکیان
هفت آسمان: آیا نوع و میزان نیاز انسان معاصر به دین نسبتبه گذشته تغییرى کرده است؟ اگر این نیاز تشدید شده است به کدامین قرائت؟ و نیز چه مؤلفههایى در جهان امروز در این تشدید نیاز مؤثر بوده است؟
استاد: راستش را بخواهید، سؤالتان، به سبب شدت ابهامى که دارد، لااقل براى من، قابل جوابگویى نیست. مثلا، معلوم نیست که منظورتان از لفظ دین، دقیقا، چیست. مىدانید که از این لفظ معانى بسیار عدیدهاى اراده مىتوان کرد. ممکن است، بر حسب بعضى از معانى این لفظ، انسان امروزى هیچ نیازى به دین نداشته باشد و، بنا به برخى از معانى دیگر آن، انسان امروزى همچنان نیازمند دین باشد ولى نوع نیازش، در قیاس با نیاز انسان گذشته به دین، متفاوت شده باشد یا میزان نیازش بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر شده باشد. وانگهى، وقتى از مقایسه نیاز انسان معاصر با نیاز انسان گذشته به دین مىپرسید، مرادتان از لفظ گذشته چیست و منظورتان از انسان گذشته کیست. گذشته هم شامل یک ثانیه پیش مىشود و هم شامل ده سال پیش و هم شامل یک قرن یا ده قرن یا صد قرن پیش. انسان چه زمانى را با انسان امروزى، از نظر نوع و میزان نیاز به دین، مقایسه کنم؟ اما شاید بتوان سخن را از جایى آغاز کرد که هم به ارائه تعریف خاصى از دین، که تعریفى کارکردى functional است، بینجامد و هم تا حدى پاسخگوى پرسش شما باشد; و آن جا مبحث «محدودیت طبیعت انسان» است. تقریبا
دین و دیندارى در جهان معاصر
در گفت و گو با استاد مصطفى ملکیان
هفت آسمان: آیا نوع و میزان نیاز انسان معاصر به دین نسبتبه گذشته تغییرى کرده است؟ اگر این نیاز تشدید شده است به کدامین قرائت؟ و نیز چه مؤلفههایى در جهان امروز در این تشدید نیاز مؤثر بوده است؟
استاد: راستش را بخواهید، سؤالتان، به سبب شدت ابهامى که دارد، لااقل براى من، قابل جوابگویى نیست. مثلا، معلوم نیست که منظورتان از لفظ دین، دقیقا، چیست. مىدانید که از این لفظ معانى بسیار عدیدهاى اراده مىتوان کرد. ممکن است، بر حسب بعضى از معانى این لفظ، انسان امروزى هیچ نیازى به دین نداشته باشد و، بنا به برخى از معانى دیگر آن، انسان امروزى همچنان نیازمند دین باشد ولى نوع نیازش، در قیاس با نیاز انسان گذشته به دین، متفاوت شده باشد یا میزان نیازش بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر شده باشد. وانگهى، وقتى از مقایسه نیاز انسان معاصر با نیاز انسان گذشته به دین مىپرسید، مرادتان از لفظ گذشته چیست و منظورتان از انسان گذشته کیست. گذشته هم شامل یک ثانیه پیش مىشود و هم شامل ده سال پیش و هم شامل یک قرن یا ده قرن یا صد قرن پیش. انسان چه زمانى را با انسان امروزى، از نظر نوع و میزان نیاز به دین، مقایسه کنم؟ اما شاید بتوان سخن را از جایى آغاز کرد که هم به ارائه تعریف خاصى از دین، که تعریفى کارکردى functional است، بینجامد و هم تا حدى پاسخگوى پرسش شما باشد; و آن جا مبحث «محدودیت طبیعت انسان» است. تقریبا
همه ما قبول داریم که کرانمندى و محدودیتیکى از جنبههاى لاینفک طبیعت آدمى است. نیازى به تامل و تفکر فراوان نیست تا دریابیم که قدرت ضبط و مهار بعضى از اوضاع و احوالى را که براى ما پیش مىآیند و از نظر ما اهمیت دارند نداریم. گاهى احساسات ناخواستهاى، نظیر افسردگى، ترس، تنهایى، و کشمکش با خود، مایه دردسر و گرفتارى ما مىشوند. حوادثى مانند جنگ، مرگ، شکست، تنگدستى، و بیمارى نیز به یاد ما مىآورند که ما غالبا در برابر عوامل عمدهاى که زندگى و رضایتباطن ما را تهدید مىکنند بسیار ضعیف و عاجزیم. بسیارى از ما نه براى زندگى خود معنایى مىیابیم و نه در امورى که، در جهان، رخ مىدهند هدفى مىبینیم. باز، بسیارى از ما دلنگران رفتارهاى نامطلوبى هستیم که از خودمان سر مىزند یا نگرانیم از اینکه چرا نمىتوانیم رفتار دیگران را تغییر دهیم یا جلوى ظلم و بىعدالتىشان را بگیریم. همه اینها موجب پیدایش اضطرابهاى وجودى، بىقراریها، و دلهرهها مىشوند و محدودیت و تناهى ما را پیش چشمانمان مىآورند. به نظر من، آغاز احساس این فقدانها، محدودیتها، و کمبودها مقارن استبا آغاز اقبال به دین. درست همانطور که وقتى شخصى، در حال فرار، به انتهاى یک کوچه بنبست مىرسد نخستین واکنش طبیعى، و چه بسا ناآگاهانهاش، این است که چشم برمىدارد و به بالا مىنگرد تا ببیند که آیا راهى براى برگذشتن از دیوارها و پشتسر نهادن موانع هستیا نه، انسان نیز به محض اینکه به مرزهاى وجودى خود مىرسد و به حدود و ثغور خود وقوف مىیابد، گویى، رو به سوى بالا مىکند. دین
مىکوشد، به نحوى از انحاء، انسان را در غلبه بر احساس فقدان، محدودیت، و کمبود یارى دهد. اگر این تحلیل درستباشد، لازمهاش این است که اگر نوع بشر از محدودیتخود تجربهاى نمىداشت دینى پدید نمىآمد; و من این لازمه را قبول دارم و بدان ملتزمم. یک موجود نامحدود و لا یتناهى به دین نیاز ندارد; چنین موجودى، در واقع، خداست و خدا متدین و محتاج دین نیست. البته اینکه هر فرد انسانىاى کدامیک از مظاهر محدودیت وجودى خود را درک کند و کدامیک از این مظاهر را درک نکند یا اینکه کدامیک از جلوههاى محدودیتخود را بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر احساس کند به علل و عوامل چندگانهاى وابستگى دارد و از جمله به محیط اجتماعىاى که در آن زندگى مىکند و، على الخصوص، به سنخ روانشناختى خود او توقف تمام دارد. و از همین مطلب مىخواهم نتیجهاى بگیرم که، اگر چه مستقیما به جواب سوال شما ربطى ندارد، با اینهمه، مهم به نظر مىرسد و آن اینکه، در طول تاریخ، نه همه جوامع نیاز یا نیازهاى واحد و مشترکى به دین داشتهاند و نه همه افراد. ممکن است جامعه امریکایى کنونى نیاز یا نیازهایى به دین داشته باشد کاملا متفاوت با نیاز یا نیازهایى که جامعه روم دو هزار سال قبل داشته است; و نیز امکان دارد که شخص شما نیاز یا نیازهایى به دین داشته باشید یکسره متفاوت با نیاز یا نیازهاى من. پال تیلیش، الاهیدان پروتستان مسلک و اگزیستانسیالیست معروف روزگار ما، که در کتاب الاهیات سامانمند Systematic Theology خود تصریح کرده است که: تناهى وجود است که ما را به مساله خدا سوق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
آیین مسیحیت دینی یگانه پرست میباشد که بر تعالیم و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشتهاست. تعالیمی چون تثلیث ، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان ، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین میباشند. مسیحیت با دارا بودن ۲٫۱ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از نظر جمعیت محسوب میگردد.
تاریخچهٔ مسیحیت اولیه
شالودهٔ مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر میگردد که توسط عیسی ناصری (مسیح)بیان نهاده شد .مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی-رسولی (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) دفاعیات (Apology) تقسیم میشود.[۴]. این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ سالهای در بر میگیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به انجام میرسند.
عیسی و دوران رسولی
عیسی
این دوره ۷۰ سال نخستین قرن اول میلادی را در بر میگیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شدهاست. پس از مصلوب شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی توسط پنطیوس پیلاطس حواریون وی از جملهٔ پطرس ، پولس و یوحنا به بشارت و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این دوره بنگراش در آمدهاند اناجیل متی ، مرقس ، لوقا و یوحنا و رسالات حواریون میباشند که در دوران دفاعیات مسیحی(۱۵۰-۴۰۰ میلادی) به صورت یک مجموعه و با عنوان "
آیین مسیحیت دینی یگانه پرست میباشد که بر تعالیم و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشتهاست. تعالیمی چون تثلیث ، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان ، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین میباشند. مسیحیت با دارا بودن ۲٫۱ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از نظر جمعیت محسوب میگردد.
تاریخچهٔ مسیحیت اولیه
شالودهٔ مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر میگردد که توسط عیسی ناصری (مسیح)بیان نهاده شد .مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی-رسولی (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) دفاعیات (Apology) تقسیم میشود.[۴]. این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ سالهای در بر میگیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به انجام میرسند.
عیسی و دوران رسولی
عیسی
این دوره ۷۰ سال نخستین قرن اول میلادی را در بر میگیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شدهاست. پس از مصلوب شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی توسط پنطیوس پیلاطس حواریون وی از جملهٔ پطرس ، پولس و یوحنا به بشارت و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این دوره بنگراش در آمدهاند اناجیل متی ، مرقس ، لوقا و یوحنا و رسالات حواریون میباشند که در دوران دفاعیات مسیحی(۱۵۰-۴۰۰ میلادی) به صورت یک مجموعه و با عنوان "
آیین مسیحیت دینی یگانه پرست میباشد که بر تعالیم و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشتهاست. تعالیمی چون تثلیث ، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان ، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین میباشند. مسیحیت با دارا بودن ۲٫۱ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از نظر جمعیت محسوب میگردد.
تاریخچهٔ مسیحیت اولیه
شالودهٔ مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر میگردد که توسط عیسی ناصری (مسیح)بیان نهاده شد .مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی-رسولی (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) دفاعیات (Apology) تقسیم میشود.[۴]. این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ سالهای در بر میگیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به انجام میرسند.
عیسی و دوران رسولی
عیسی
این دوره ۷۰ سال نخستین قرن اول میلادی را در بر میگیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شدهاست. پس از مصلوب شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی توسط پنطیوس پیلاطس حواریون وی از جملهٔ پطرس ، پولس و یوحنا به بشارت و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این دوره بنگراش در آمدهاند اناجیل متی ، مرقس ، لوقا و یوحنا و رسالات حواریون میباشند که در دوران دفاعیات مسیحی(۱۵۰-۴۰۰ میلادی) به صورت یک مجموعه و با عنوان "
عهد جدید" گردآوری شدند. این مجموعه با نام "انجیل" نیز شناخته میشود.
دوران پدران اولیه کلیسا
پدر کلیسای اولیه اغلب افرادی به شمار میآیند که در دوران رسولی زیسته و پس از مرگ رسولان (حواریون) رسیدگی و رهبری کلیسا را بر عهده گرفتهاند. این پدران شامل قدیس کلمنت که به عنوان پلی مابین دوران رسولی و پدران اولیه کلیسا محسوب میگردد ، شهید ایگناتویس( اواسط قرن ۱ م.- اوایل قرن ۲ میلادی) اسقف انتاکیه و شاگر یوحنای حواری ، پلیکارپ شهید (۶۹-۱۵۵ م.) شاگرد یوحنای رسول ، به همراه کشیش هرماس میباشند. قدیمیترین اثر از این دوران رسالهٔ اول کلمنت میباشد. همچنین هفت رسالهٔ ایگناتیوس ، رسالهٔ پلیکاپ به فیلیپیان ،رساله دوم کلمنت و رسالهٔ کشیش هرماس از دیگر آثار این دوره میباشند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 25 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی چهارم دبیرستاندرس پنجم: قدرت پرواز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 22 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی چهارم دبیرستان
درس هشتم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 41 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دوستی با حق
دین و زندگی دوم دبیرستان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 14 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی چهارم دبیرستاندرس دوم: یگانه بی همتا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 29 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سوم دبیرستان
درس 16
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 21 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی چهارم دبیرستاندرس سوم: حقیقت بندگی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 27 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سوم
درس اول
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 27 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سال چهارم
درس چهارم: در مسیر اخلاص
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 22 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سال چهارم
درس پنجم: سنت های خداوند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 9 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سوم دبیرستان
درس 5
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 13 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی چهارم دبیرستاندرس اول : هستس بخش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 26 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سال چهارم
درس پنجم: قدرت پرواز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 22 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سال چهارم درس سوم : حقیقت بندگی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 27 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سوم
درس اول
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 33 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی سوم
درس دوم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 19 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
بنام خدا
دین و زندگی چهارم دبیرستان
درس هفتم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 60 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
دین باوری و دین مداری
بـر خـاتـم انبیــاء محمـّـد صلــوات
بــر شیـر خــدا علـی اَمجـد صلـوات
بـر ماه جمال حسن و حُسن حسین
بـر فـاطمـه نـور چشم احمد صلوات
کلیات:
1- مفهوم دین :
در فرهنگ لغت : رسم ،عادت ،قانون ،شریعت،روش
تعریف اصطلاحی دین ی : روش ویژه در زندگی دنیا که به مقام لقاءاللهی،قرب و سعادت حقیقی ختم می شود و به آن با تعبیر دین الله یا دین الحق اشاره شده است.
تعریف اصطلاحی دین
علامه طباطبایی(ره) :
۱.دین، روش ویژه ای در زندگی دنیوی است که سعادت وصلاح دنیوی انسان را هماهنگ باکمال اخروی وحیات جاودانی او تأمین میکند.از این رو،لازم است شریعت،دربرگیرنده قوانینی باشدکه به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید.
۲. اصول علمی وسنن وقوانین عملی که برگزیدن وعمل به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسان است. ازاین رو،لازم است دین بافطرت انسانی هماهنگ باشد تاتشریع باتکوین همراهی کند و به آنچه آفرینش اقتضا دارد پاسخ گوید؛چنان که آیه((فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطرالناس علیها...))سوره روم آیه30¤
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 12 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
ایام فاطمیه را خدمت شما دوستان
تسلیت عرض می کنیم
دین بودای ی
دین بودای ی
بودیسم ( BUDDHISM)
ظهور دین بودایی را باید در قرن ششم قبل از میلاد در هندوستان، درست همزمان با نوشتن اوپانیشادها است. هر دو دین جینی و بودایی رایح دین باستانی هند را داشتند، امّا محتوای آنها کاملاً متفاوت بود.ادیان بودایی و جینی در سرزمینی بیرون از دشتهای دامن رودخانه گنگ، در شمال غربی هند متولد شده بودند. ماهاویرا و بودا ، هر دو از طب کاست کشاتریا (جنگ آوران) بودند.جستجو به دنبال کشف حقیقت زندگی به سبک ادیان بودایی وجینی نیز در میان آوارگان در جنگل و مرتاضان و ریاضت پیشگانی که در جنگلها یا استراحتگاههایی که توسط افراد ثروتمند تدارک دیده می شد سکونت داشتند،یا در نقطه ای از جاده و یا در گوشه ای از بازار که فرصت دیدار و گفتگو برای این قبیل افراد دست می داد، صورت گرفته است.
بنیانگذار
زندگی اولیه - با وجود اینکه در مورد نیت گواتما(گواتاما) بودا، در مورد بنیانگذاری یک دین جدید تردید وجود دارد، وی به عنوان پایه گذار دین بودایی شناخته می شود. گواتما که همچنین به نامهای ساکیامونی و شاهزاد سیذارتا(سیدهارتا) نیز شناخته می شود.
افکار بودا
بودایی ها در تعریف آیین خود می گویند ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ می نامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است. دوری از آنچه دلخواه است رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنج آور است . هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد . درک چهار حقیقت اصیل، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل می دهد. این حقایق عبارتند از:
۱. به رسمیت شناختن وجود رنج. ۲. اینکه دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است. ۳. و اینکه بریدن از رنجها دست یافتنی است. ۴. و درک اینکه راهی برای رسیدن به جایگاه بی رنجی وجود دارد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ , فرهنگ و باورهای دین کهن ایرانیان
نام راستین اشو زرتشت بنیانگذار یکتاپرستی ایرانیان
شادروان "دستور دالا" پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمی دانیم .
از سروده های به جای مانده از زرتشت ( گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است . اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد - زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند . که در مجوعه "زرین روشنایی" ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است .
سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده می شود . او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای همچون پسر خدا - نور خدا و . . .نکرد . با اندیشه کردن در سروده های گات ها ما در می یابیم که او انسانی برجسته - دانا - خردمند - یکتا پرست و بی ادعا است . او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت می کند و آنان را از راه خطا سرزنش می کند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمی دهد . هرگز فرمان جهاد در راه خدا برای کشتار گمراهان را نمی دهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید . او تنها آموزه های خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل می کند که به دلیل وسعت تاریخی اش زمانش بر همگان پوشیده است .
بستگان زرتشت
از روی گات ها متوجه می شویم که او از خویشاوندانش به نام خاندان اسپنتمان هیچداسب نام می برد . از دختر خردمندش پوروچیستا به معنی پر بینش نام می برد و در جای دیگر از میدیوماه سپنتمان که گویا پسر عمویش است . در کتاب دساتیر زرتشت را به خاندان مه آبادیان که هزاران سال پیش از کیومرث پیشدادی است نسبت داده است . خود کیومرث به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد .
یاران نزدیک زرتشت
شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی ار پذیرفت . زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می رسد . فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند . گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد . خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند ( در ترکستان کنونی ) از یاران نزدیک زرتشت بودند . یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده اند .
گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی می باشد . اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند .
گروه دوم ورزن می باشد که به کسانی گفته می شود که در حلقه قرار دارند . آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند . به آنان انجمنیان نیز گفته اند .
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می شود . که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می شدند . آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند .
بدخواهان زرتشت
زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود . بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معبادی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز می باشد . آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیسا ها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد . این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده می شدند . کوی از همان کی پارسی است ( مانند کی آرش - کی گشتاسب ) که شاه معنی میداده است . آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند .
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند . از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است . زرتشت در سروده هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند . جایی دگیر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بیگناه ریخته اند .
لهجه و زادگاه زرتشت
دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است : گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است . این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است . زرتشت از خاندانهایی نام می برد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است . در تمامی سروده های او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده می شود . وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ ( شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی . . . ) بوده است . گفتگوی ها اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است . شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
2
بررسی دین زردشت ?
دین مجوس :
دین مجوس ، همان آئین زردشتی است که در ایران قبل از اسلام دین رسمی مردم بوده است و البته در هندوستان نیز بطور چشمگیری در بین مردم شیوع داشته است ، و فعلاَ هم در هر دو کشور ـ ایران و هندوستان و بعضی از کشورهای دیگر نیز پیروان فراوانی دارد.
برخی از دانشمندان معتقدند : دین زرتشت ابتدا یک آئین توحیدی و یگانه پرستی بوده است ، و زردشت با زحمات طاقت فرسائی را که متحمل گردید و با کوشش فراوانی را که از خود نشان نداد ، آثار شرک و دوگانه پرستی را که از دیر زمانی در بین مردم ایران معمول بود از میان برد.
ولی از نظر اینکه در متون کتب دینی زردشتی همه جا بطور واضح از دو اصل (خیر و شر) و دو فاعل ـ یزدان و اهریمن ـ که هر دو ضد یکدیگر می باشند ،
سخن به میان آمد ، بسیار مشکل است بر انسان که بتواند ادعا بالا را بپذیرد !
فیلیسین شاله در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ در صفحه 210 » می نویسد : « از نظر فلسفس مزدیسنا طرفدار اصالت دو گانگی است در مقابل اصل نیکی ، اصل بدی « انگر امینو » است که زیان می رساند. و « اهریمن » مشهور است ، در بعضی از مدارک در جوهر وجود اهورا مزدا دو اصل متمایز قرار دارد ن یکی اندیشه نیک و آفریننده حیات است و دیگری ترس و مرگ است که از وجود قادر متعال جدا گشته و بصورت اهریمن جلوه
گر می گردد.
مؤلف کتاب ( جاهلیت و اسلام ) بعد از این که می گوید : و داریوش اول (521 ق م ) که یکی از سلاطین هخامنشی می باشد نیز همچون خلقی کثیر به این آیین ( یعنی آئین زردشتی ) گرویدند ، آنگاه در صفحه 34 کتاب نامبرده مینویسد : « اما هنوز از عمر این شریعت قرنی کامل نگذشت که بر اثر عوامل مختلف از مجرای یکتا پرستی و توحیدی خارج و در مجاری « ثنویت » یا دوگانه پرستی قرار گرفت و کم کم پرستش« امشاسپندان » ـ یعنی منزّهان ابدی ـ یا خدایان ششگانه ( خدای حیوانات اهلی و سفید و خدای آتش ، و خدای فلزات ، و خدای زمین ، و خدای آبها و نباتات و خدای سیارات و ثوابت فلکی ) که در آغاز همچون رب النوعها یا فرشتگان موکل و مدبر ، آئین ها و ادیان دیگر ، مورد تقدیس بوده ، اما کم کم از تقدیس به پرستش رسیده ـ و نیز به پرستش خداوندان کوچکتر از « امشاسپندان » یعنی یازاتها یا یزدانها که شمارة آنها زیاد است معتقد شدند
1
2
بررسی دین زردشت ?
…»
یکی از مسائلی که در آئین مجوس ـ و زردشتی ـ مطرح است مسئله آتش پرستی و تاسیسات آتشکده ها می باشد .
زرتشتیان در معبدگاه های خودشان جایگاه مخصوصی را برای آتش و نگاهداری آن اختصاص داده و در مقابل آن به عبادت و کرنش می پردازند ن و در مواقع بروز سوانح و پیش آمدها خودشان را در پناه آن قرار می دهند .
بعضی از دانشمندان زردشتی در مقام معذرت بر آمده میگویند : این عمل یعنی کرنش در مقابل آتش ـ برای این است که چون آتش مظهر تجلّی ذات حق است لذا مردم ما ، رو در روی آن به عبادت می پردازند .
ولی چنانچه واضح است : این توجیه مشکل را حل نمی کند زیرا اولا سایر موجودات نیز مظهر ذات حق می باشند « وفی کل شی له آیه نذل علی انه واحد » و ثانیاً علی فرض صحت این توجیه ، این عمل خود کاشف از یک نوع ثنویت و دوگانه پرستی آشکاری می باشد که ادیان توحیدی هرگز آنرا تایید نمی نمایند .
دانشمندان معاصر مانند پور داود ـ با جدیت فراوان می کوشند تا موضوع ثنویت را از ساحت مذهب زرتشتی بزدایند ، و برای هر یک از آتش پرستی و خورشید و ماه نیایشی ، توجیهاتی را به میان بیاورند ، و مخصوصاً نسبت به دو عامل خیر و شر ـ بنام اهورامزدا، و اهریمن ، میگویند : نه اینست که اهریمن در مقابل اهورامزدا به ضدیت قد علم کرده باشد ، نه بلکه آن در مقابل یکی از مظاهر اهورا مزدا کار شکنی می نماید .
گرچه این توجیهات ـ و مخصوصاً توجیه اخیر ـ تا اندازه ای به حل مشکل کمک می کند ، ولی مشکل اصلی ، محتویات کتاب « اوستا » می باشد که از موارد بطور واضح و صریح اهورامزدا را مبدا و خالق خیر و روشنی معرفی می کند و در مقابل آن یک نیروی دیگری بنام « انگرا مینو یا اهریمن » قرار می دهد که آن آفرینندة شر و تاریکی می باشد . و از لحاظ اینکه این دو مبدا هر یک بطور مستقل در مقابل یکدیگر قرار می گیرند ، لذا انسان با هیچگونه توجیهی نمیتواند به توحیدی بودن این آئین اذعان نماید ؟ .
1
4
بررسی دین زردشت ?
شخصیت زردشت
شخصیت زردشت و گذارشات احوال او را باید از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار دهیم ، 1ـ وجود تاریخی زردشت 2 ـ تاریخ تولید زردشت 3 ـ جایگاه تولید و محل تبلیغات زردشت 4 ـ موضوع زردشت ، مشروح مطلب :
الف ـ وجود تاریخی زردشت
گرچه بنظر مشکل می رسد : کسی بتواند در وجود تاریخی شخصیتی مانند زردشت ـ که تقریباً شهرت جهانی دارد ـ تشکیک بنماید ولی مع ذلک در کلمات بعضی از دانشمندان مطالبی دیده می شود که انسان را در این خصوص مردد میسازد !
« فیلیسین شاله » در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص 209 » در این مورد مینویسد : « و وجود تاریخی او « زردشت » محلّ اختلاف و اعتراض است مفسر فرانسوی اوستا ، « جیمز دار مستتر » از زردشت خدایی می سازد و او را تظاهر هوم ، بشکل انسان میداند « کرن هلندی » او را افسانه ای منسوب به خورشید میشناسد . با وجود این آثاری موجود است که وی را شخصیت تاریخی میدهد !
« سودر بلوم » می نویسد : آئین اوستا خود به خود بوجود نیامده بلکه دارای مؤسس است که از آن طریق مندرجات اوستا را با کیش قدیم آریایی و آئین شرک ایران مقایسه میکند …
سپس شاله ، در ادامه گفتارش می گوید : در هر حال موضوع دانش تاریخ مسلّم نیست ، معمولاً این رای رایج است که زرتشت میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد
بوده است » .
ب ـ تاریخ تولد زرتشت :
تاریخ تولد زرتشت به درستی معلوم نیست و چنانچه دیدیم « شاله » رای رایج را در این مورد میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد معرفی میکرد ، و علامه نوری در کتاب ( جاهلیت و اسلام ) تولد زرتشت را مابین قرنهای ششم تا یازدهم قبل از میلاد مسیح حدس زده است . و در پا صفحه آن کتاب ص 33 از قول « جاکسن » نقل می کند که او طبق تحقیقاتی که بعمل آورده است تاریخ زندگانی زرتشت را بین 660 تا587 قبل از میلاد آورده است .
1
4
بررسی دین زردشت ?
در تواریخ خود زرتشتیان اختلافات بیشتری و در عین حال حیرت آورتری دیده میشود که ممکن نیست بتوان مابین آنها را التیام بخشید .
مثلاً در کتاب « فروع مزدیسنا » فصل شرح زرتشت ، از صفحه 33 تا 38 اقوال مختلفی را در این مورد نقل می کند ، تا این که از برخی اروپائیان تاریخ حیات زرتشت را نه هزار و ششصد سال قبل از میلاد مسیح نقل کرده است .
علامه یحیی نوری در کتاب « جاهلیت و اسلام ص 34 پاورقی » بعد از بیان مطلب بالا ، از قول استاد پور داود نقل می کند که او حیات زرتشت را تقریباً یکهزار و یکصد سال قبل از میلاد مسیح میداند !
ج ـ جایگاه تولد و محل بعثت و تبلیغات زرتشت :
برخی از دانشمندان معتقدند : زرتشت ، در آذربایجان شمال غربی ایران متولد شده است ولی نویسنده کتاب « فروع مزدیسنا » در صفحه 33 آن کتاب ، جایگاه تولد او را در شهر ری معرفی می نماید .
میگویند : زردشت بعد از آن که آئین خودش را در زادگاه خود نتوانست بخوبی تبلیغ کند ، او به بلخ رفته و به رسالت خویش پرداخت ، و چون گشتاسب دینش را پذیرفت بزودی در سرتاسر ایران گسترش پیدا کرد.
د ـ موضوع دعوت زردشت :
معروف این است که موضوع اصلی دعوت زردشت بر پایه توحید و یگانه پرستی استوار بوده است ولی متأسفانه طبق متن اوستا ـ چنانچه قبلاَ تذکر داده شد ، و نیز از عمل خارجی پیروان او یکنوع ثنویت و دو گانه پرستی در این آئین مشاهده می شود که مشکل است به توحیدی بودن آن معتقد گردید ! باری ، یکی از تعالیم این آئین ، همان دستورات سه گانه : رفتار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک می باشد که شعار تمام زردشتیان است ، و به آن افتخار می نمایند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ , فرهنگ و باورهای دین کهن ایرانیان
نام راستین اشو زرتشت بنیانگذار یکتاپرستی ایرانیان
شادروان "دستور دالا" پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمی دانیم .
از سروده های به جای مانده از زرتشت ( گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است . اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد - زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند . که در مجوعه "زرین روشنایی" ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است .
سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده می شود . او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای همچون پسر خدا - نور خدا و . . .نکرد . با اندیشه کردن در سروده های گات ها ما در می یابیم که او انسانی برجسته - دانا - خردمند - یکتا پرست و بی ادعا است . او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت می کند و آنان را از راه خطا سرزنش می کند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمی دهد . هرگز فرمان جهاد در راه خدا برای کشتار گمراهان را نمی دهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید . او تنها آموزه های خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل می کند که به دلیل وسعت تاریخی اش زمانش بر همگان پوشیده است .
بستگان زرتشت
از روی گات ها متوجه می شویم که او از خویشاوندانش به نام خاندان اسپنتمان هیچداسب نام می برد . از دختر خردمندش پوروچیستا به معنی پر بینش نام می برد و در جای دیگر از میدیوماه سپنتمان که گویا پسر عمویش است . در کتاب دساتیر زرتشت را به خاندان مه آبادیان که هزاران سال پیش از کیومرث پیشدادی است نسبت داده است . خود کیومرث به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد .
یاران نزدیک زرتشت
شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی ار پذیرفت . زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می رسد . فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند . گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد . خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند ( در ترکستان کنونی ) از یاران نزدیک زرتشت بودند . یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده اند .
گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی می باشد . اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند .
گروه دوم ورزن می باشد که به کسانی گفته می شود که در حلقه قرار دارند . آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند . به آنان انجمنیان نیز گفته اند .
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می شود . که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می شدند . آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند .
بدخواهان زرتشت
زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود . بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معبادی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز می باشد . آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیسا ها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد . این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده می شدند . کوی از همان کی پارسی است ( مانند کی آرش - کی گشتاسب ) که شاه معنی میداده است . آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند .
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند . از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است . زرتشت در سروده هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند . جایی دگیر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بیگناه ریخته اند .
لهجه و زادگاه زرتشت
دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است : گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است . این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است . زرتشت از خاندانهایی نام می برد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است . در تمامی سروده های او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده می شود . وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ ( شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی . . . ) بوده است . گفتگوی ها اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است . شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
2
بررسی دین زردشت ?
دین مجوس :
دین مجوس ، همان آئین زردشتی است که در ایران قبل از اسلام دین رسمی مردم بوده است و البته در هندوستان نیز بطور چشمگیری در بین مردم شیوع داشته است ، و فعلاَ هم در هر دو کشور ـ ایران و هندوستان و بعضی از کشورهای دیگر نیز پیروان فراوانی دارد.
برخی از دانشمندان معتقدند : دین زرتشت ابتدا یک آئین توحیدی و یگانه پرستی بوده است ، و زردشت با زحمات طاقت فرسائی را که متحمل گردید و با کوشش فراوانی را که از خود نشان نداد ، آثار شرک و دوگانه پرستی را که از دیر زمانی در بین مردم ایران معمول بود از میان برد.
ولی از نظر اینکه در متون کتب دینی زردشتی همه جا بطور واضح از دو اصل (خیر و شر) و دو فاعل ـ یزدان و اهریمن ـ که هر دو ضد یکدیگر می باشند ،
سخن به میان آمد ، بسیار مشکل است بر انسان که بتواند ادعا بالا را بپذیرد !
فیلیسین شاله در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ در صفحه 210 » می نویسد : « از نظر فلسفس مزدیسنا طرفدار اصالت دو گانگی است در مقابل اصل نیکی ، اصل بدی « انگر امینو » است که زیان می رساند. و « اهریمن » مشهور است ، در بعضی از مدارک در جوهر وجود اهورا مزدا دو اصل متمایز قرار دارد ن یکی اندیشه نیک و آفریننده حیات است و دیگری ترس و مرگ است که از وجود قادر متعال جدا گشته و بصورت اهریمن جلوه
گر می گردد.
مؤلف کتاب ( جاهلیت و اسلام ) بعد از این که می گوید : و داریوش اول (521 ق م ) که یکی از سلاطین هخامنشی می باشد نیز همچون خلقی کثیر به این آیین ( یعنی آئین زردشتی ) گرویدند ، آنگاه در صفحه 34 کتاب نامبرده مینویسد : « اما هنوز از عمر این شریعت قرنی کامل نگذشت که بر اثر عوامل مختلف از مجرای یکتا پرستی و توحیدی خارج و در مجاری « ثنویت » یا دوگانه پرستی قرار گرفت و کم کم پرستش« امشاسپندان » ـ یعنی منزّهان ابدی ـ یا خدایان ششگانه ( خدای حیوانات اهلی و سفید و خدای آتش ، و خدای فلزات ، و خدای زمین ، و خدای آبها و نباتات و خدای سیارات و ثوابت فلکی ) که در آغاز همچون رب النوعها یا فرشتگان موکل و مدبر ، آئین ها و ادیان دیگر ، مورد تقدیس بوده ، اما کم کم از تقدیس به پرستش رسیده ـ و نیز به پرستش خداوندان کوچکتر از « امشاسپندان » یعنی یازاتها یا یزدانها که شمارة آنها زیاد است معتقد شدند
1
2
بررسی دین زردشت ?
…»
یکی از مسائلی که در آئین مجوس ـ و زردشتی ـ مطرح است مسئله آتش پرستی و تاسیسات آتشکده ها می باشد .
زرتشتیان در معبدگاه های خودشان جایگاه مخصوصی را برای آتش و نگاهداری آن اختصاص داده و در مقابل آن به عبادت و کرنش می پردازند ن و در مواقع بروز سوانح و پیش آمدها خودشان را در پناه آن قرار می دهند .
بعضی از دانشمندان زردشتی در مقام معذرت بر آمده میگویند : این عمل یعنی کرنش در مقابل آتش ـ برای این است که چون آتش مظهر تجلّی ذات حق است لذا مردم ما ، رو در روی آن به عبادت می پردازند .
ولی چنانچه واضح است : این توجیه مشکل را حل نمی کند زیرا اولا سایر موجودات نیز مظهر ذات حق می باشند « وفی کل شی له آیه نذل علی انه واحد » و ثانیاً علی فرض صحت این توجیه ، این عمل خود کاشف از یک نوع ثنویت و دوگانه پرستی آشکاری می باشد که ادیان توحیدی هرگز آنرا تایید نمی نمایند .
دانشمندان معاصر مانند پور داود ـ با جدیت فراوان می کوشند تا موضوع ثنویت را از ساحت مذهب زرتشتی بزدایند ، و برای هر یک از آتش پرستی و خورشید و ماه نیایشی ، توجیهاتی را به میان بیاورند ، و مخصوصاً نسبت به دو عامل خیر و شر ـ بنام اهورامزدا، و اهریمن ، میگویند : نه اینست که اهریمن در مقابل اهورامزدا به ضدیت قد علم کرده باشد ، نه بلکه آن در مقابل یکی از مظاهر اهورا مزدا کار شکنی می نماید .
گرچه این توجیهات ـ و مخصوصاً توجیه اخیر ـ تا اندازه ای به حل مشکل کمک می کند ، ولی مشکل اصلی ، محتویات کتاب « اوستا » می باشد که از موارد بطور واضح و صریح اهورامزدا را مبدا و خالق خیر و روشنی معرفی می کند و در مقابل آن یک نیروی دیگری بنام « انگرا مینو یا اهریمن » قرار می دهد که آن آفرینندة شر و تاریکی می باشد . و از لحاظ اینکه این دو مبدا هر یک بطور مستقل در مقابل یکدیگر قرار می گیرند ، لذا انسان با هیچگونه توجیهی نمیتواند به توحیدی بودن این آئین اذعان نماید ؟ .
1
4
بررسی دین زردشت ?
شخصیت زردشت
شخصیت زردشت و گذارشات احوال او را باید از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار دهیم ، 1ـ وجود تاریخی زردشت 2 ـ تاریخ تولید زردشت 3 ـ جایگاه تولید و محل تبلیغات زردشت 4 ـ موضوع زردشت ، مشروح مطلب :
الف ـ وجود تاریخی زردشت
گرچه بنظر مشکل می رسد : کسی بتواند در وجود تاریخی شخصیتی مانند زردشت ـ که تقریباً شهرت جهانی دارد ـ تشکیک بنماید ولی مع ذلک در کلمات بعضی از دانشمندان مطالبی دیده می شود که انسان را در این خصوص مردد میسازد !
« فیلیسین شاله » در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص 209 » در این مورد مینویسد : « و وجود تاریخی او « زردشت » محلّ اختلاف و اعتراض است مفسر فرانسوی اوستا ، « جیمز دار مستتر » از زردشت خدایی می سازد و او را تظاهر هوم ، بشکل انسان میداند « کرن هلندی » او را افسانه ای منسوب به خورشید میشناسد . با وجود این آثاری موجود است که وی را شخصیت تاریخی میدهد !
« سودر بلوم » می نویسد : آئین اوستا خود به خود بوجود نیامده بلکه دارای مؤسس است که از آن طریق مندرجات اوستا را با کیش قدیم آریایی و آئین شرک ایران مقایسه میکند …
سپس شاله ، در ادامه گفتارش می گوید : در هر حال موضوع دانش تاریخ مسلّم نیست ، معمولاً این رای رایج است که زرتشت میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد
بوده است » .
ب ـ تاریخ تولد زرتشت :
تاریخ تولد زرتشت به درستی معلوم نیست و چنانچه دیدیم « شاله » رای رایج را در این مورد میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد معرفی میکرد ، و علامه نوری در کتاب ( جاهلیت و اسلام ) تولد زرتشت را مابین قرنهای ششم تا یازدهم قبل از میلاد مسیح حدس زده است . و در پا صفحه آن کتاب ص 33 از قول « جاکسن » نقل می کند که او طبق تحقیقاتی که بعمل آورده است تاریخ زندگانی زرتشت را بین 660 تا587 قبل از میلاد آورده است .
1
4
بررسی دین زردشت ?
در تواریخ خود زرتشتیان اختلافات بیشتری و در عین حال حیرت آورتری دیده میشود که ممکن نیست بتوان مابین آنها را التیام بخشید .
مثلاً در کتاب « فروع مزدیسنا » فصل شرح زرتشت ، از صفحه 33 تا 38 اقوال مختلفی را در این مورد نقل می کند ، تا این که از برخی اروپائیان تاریخ حیات زرتشت را نه هزار و ششصد سال قبل از میلاد مسیح نقل کرده است .
علامه یحیی نوری در کتاب « جاهلیت و اسلام ص 34 پاورقی » بعد از بیان مطلب بالا ، از قول استاد پور داود نقل می کند که او حیات زرتشت را تقریباً یکهزار و یکصد سال قبل از میلاد مسیح میداند !
ج ـ جایگاه تولد و محل بعثت و تبلیغات زرتشت :
برخی از دانشمندان معتقدند : زرتشت ، در آذربایجان شمال غربی ایران متولد شده است ولی نویسنده کتاب « فروع مزدیسنا » در صفحه 33 آن کتاب ، جایگاه تولد او را در شهر ری معرفی می نماید .
میگویند : زردشت بعد از آن که آئین خودش را در زادگاه خود نتوانست بخوبی تبلیغ کند ، او به بلخ رفته و به رسالت خویش پرداخت ، و چون گشتاسب دینش را پذیرفت بزودی در سرتاسر ایران گسترش پیدا کرد.
د ـ موضوع دعوت زردشت :
معروف این است که موضوع اصلی دعوت زردشت بر پایه توحید و یگانه پرستی استوار بوده است ولی متأسفانه طبق متن اوستا ـ چنانچه قبلاَ تذکر داده شد ، و نیز از عمل خارجی پیروان او یکنوع ثنویت و دو گانه پرستی در این آئین مشاهده می شود که مشکل است به توحیدی بودن آن معتقد گردید ! باری ، یکی از تعالیم این آئین ، همان دستورات سه گانه : رفتار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک می باشد که شعار تمام زردشتیان است ، و به آن افتخار می نمایند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
اشاره
مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری دربارة علم جدید، دین، خدا و جهان طبیعت، نشان میدهد که در نظر او علم و دین نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی بلکه در تعامل با یکدیگرند. آن هم از آنرو که وی معتقد است قرآن برخلاف تصور رایج عمده تکیهاش نه بر نظرورزی و توجه به امور انتزاعی و ذهنی بلکه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراین علوم جدید ـ که با تکیه بر خرد استقرایی شکل گرفتهاند ـ هیچ تعارضی با روح تعالیم قرآنی و اسلامی ندارند و حتی جالب توجه اینکه از تعالیم قرآن بهره بردهاند. از جانب دیگر اقبال لاهوری، واقعیت را یک کل تصور مینماید که دارای سطوح و ابعاد مختلف و متعددی است که هر یک از علم و دین با روشهای خاص خویش میتوانند ابعادی از این واقعیت کل را معلوم و آشکار سازند. بنابراین لازمه ارائه تفسیری جامع از واقعیت، تعامل علم و دین با یکدیگر است.
واژگان کلیدی: علم، دین، اندیشه دینی، تجربه، ایمان، خدا، اسلام.
* * *
مقدمه
هنگامی که به تاریخ اندیشهها مینگریم، گاه با پرسشهایی روبه رو هستیم که میتوان آنها را پرسشهایی دغدغهبرانگیز نامید. چرا که پاسخهای این پرسشها بسی مناقشات و منازعات را برانگیخته است. یکی از این پرسشها، پرسش از نسبت علم و دین است. این پرسش اگر چه در طی قرون اخیر و ابتدا هم در غرب مطرح شد ولیکن دامنه آن به جهان اسلام نیز گسترش یافت و اذهان اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول نمود.
درواقع از هنگامی که علوم جدید توانست در سایه نگرش ریاضیوار، پرده از رازهای طبیعت برداشته و حتی دست تصرف در آن بگشاید، این تصور در اذهان برخی از متفکران پیدا شد که گویی یگانه تکیهگاه معرفتی بشر فقط علم است. این تصور که با تحولاتی ژرف در حوزه
3
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
های مختلف حیات بشر تقویت میشد ناگزیر به اصلاح و تعدیل تصورات دینداران نسبت به خدا، انسان و جهان طبیعت انجامید. بدینسان صحنهای در طی قرن هفدهم میلادی به وقوع پیوست که اولین میدان رویارویی جدی علم و دین گشت. بهطوری که شاید بتوان رابطه میان علم و دین را در قالب سه رویکرد مطرح کرد :1 1- تعارض : باور به اینکه علم و دین از حیث موضوع، روش و غایت در مخالفت و تضاد با یکدیگر قرار داشته و آشتیناپذیرند. 2- تمایز: قول به اینکه علم و دین به قلمروهای جداگانهای تعلق داشته و از اینرو دارای مدعیاتی با شیوههایی کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. هر یک از عالم دینی و دانشمند علمی باید از ورود و اظهار نظر در قلمرو دیگری خودداری نمایند. 3- تعامل: رویکردی که بنابر آن، میان علم و دین نه تضاد و نه تمایز بلکه هماهنگی و تعامل وجود دارد که میتواند به گفتگو و همکاری میان علم و دین بینجامد. مطابق چنین رویکردی،اگرچه علم و دین از حیث موضوع، روش و غایت، تفاوتهایی با یکدیگر داشته، ولی علم و دین با هماهنگی و تکمیل یکدیگر میتوانند از جهان به منزلة یک کل تفسیر و تبیینی جامع ارائه دهند. به سخن دیگر در این رویکرد علم میتواند افق ایمان دینی را وسعت بخشد و دیدگاه ایمان دینی میتواند شناخت ما را از جهان عمیقتر سازد.2
اما داستان نسبت علم و دین در جهان اسلام به گونهای دیگر است. به واقع از حدود قرن هجدهم و نوزدهم میلادی است که جهان اسلام با علوم جدید و دستاوردهای عملی و نظری آن مواجهه پیدا میکند. این مواجهه البته تا حدود زیادی حاصل جنگهایی بود که دامنگیر جهان اسلام شده بود؛ جنگهایی که عموماً با شکست جوامع مسلمان همراه بود. بدینترتیب تلاش برای برخورداری از توانمندیهای نظامی و غلبه بر عقبماندگی در عرصه فنّاوری عمدهترین عاملی بود که جهان اسلام را به سمت بهرهگیری از علوم جدید و دستاوردهای آن سوق داد. گویی در چنین فضایی،علم جدید به منزله ابزار قدرت تصور میگشت و همین تصور بود که تأثیر عمیقی بر رابطه میان جهان اسلام و جهان مدرن و به ویژه علوم جدید نهاد.
همین نیاز به ابزارها و توانمندیهای تکنولوژیک که مایة استقبال مسلمانان از علوم جدید گشت در سطحی دیگر سبب گردید تا مواجهه میان جوامع مسلمان و علوم جدید در قالب پرسش از چگونگی رابطه میان باورهای دینی و علوم جدید، شکل گیرد. در پاسخ به این پرسش بود که: 1- عدهای با معرفی باورهای دینی به عنوان مهمترین عامل عقبماندگی جوامع اسلامی، عمده دغدغه شان چگونه غربی
3
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
شدن بود 2- برخی دیگر با پشت کردن به علم جدید و دستاوردهای آن عمده دغدغهشان این بود که چگونه میتوان غربزدایی کرد 3- اما در این میان جریانی دیگر هم شکل گرفت که به اخذ گزینشی علوم جدید و دستاوردهای آن باور داشتند و بر آن بودند که علوم جدید نه تنها سر ناسازگاری با دین اسلام ندارد، بلکه برعکس علوم جدید ریشه در فرهنگ و تمدنی اسلامی دارد. مهمترین دغدغه این جریان را میتوان چگونه مسلمان بودن در دنیای مدرن دانست. این جریان سوم که در آغاز بیش از همه مدیون تلاشهای سید جمالالدین اسدآبادی بود به جریانی توانمند و گسترده در جهان اسلام تبدیل گشت و از سوی متفکران و اندیشمندان بعدی دنبال گردید که یکی از برجستهترین ایشان محمد اقبال لاهوری است. نوشتار حاضر به تبیین رابطه میان علم و دین از دیدگاه این متفکر بزرگ مسلمان میپردازد.
بازسازی اندیشه دینی در پرتو هماهنگی علم و دین
اقبال لاهوری با توجه به تحصیلات و تاملاتی که در معارف و علوم جدید – به ویژه فلسفه – داشت، حرکتی را آغاز نمود که الگوی بسیاری از متفکران مسلمان در ژرفنگری نسبت به فرهنگ و تمدن غرب گشت. او هوشیارانه و نقادانه به مبانی و لایههای زیرین فرهنگ و تمدن اسلامی از یک سو و فرهنگ و تمدن غرب از سوی دیگر نظر داشت و میدانست که رمز به سلامت عبور کردن از گذرگاههای خطرزایی که به عقبماندگی جهان اسلام انجامیده، نه در پذیرش مطلق و بیچون و چرای فرهنگ غرب است و نه در پشت کردن به آن. لازمه غلبه بر مصایب و مشکلات دامنگیر جهان اسلام، نوسازی و تصفیه و بازسازی جدی تفکر دینی اسلامی آن هم در پرتو نگرشهای علمی جدید است. به قول ماجد فخری «مهمترین کوشش، اگر نگوییم تنها کوشش در به دست دادن تعبیری از اسلام به حسب مصطلحات فلسفی جدید،از آن ]...[ محمد اقبال لاهوری است که شاعری با حساسیت عمیق و عالمی با فرهنگ وسیع فلسفی بود. او در کوشش خود برای تقریر دوباره جهان بینی اسلامی با مصطلحات جدید، در عوض رو کردن به تاریخ، به طوری که سید امیر علی انجام داده بود، بیهیچ ملاحظهای به میراث فلسفی غرب روی میکند. البته در این کار غرض او نشان دادن و اثبات صحت جهانبینی غربی نیست بلکه انطباق اساسی آن با جهانبینی قرآنی مقصود است».3
به گمان اقبال، زمانهای نو در جهان طلوع کرده که در پرتو آن تحولات ژرف و عمیقی در ابعاد مختلف حیات بشر و نیز در حوزههای مختلف معرفت بشر به وقوع پیوسته که جهان اسلام نمی
5
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
تواند نسبت به آنها بیتفاوت باشد. جهان اسلام اگر بخواهد از رخوت و رکودی که بر جسم و جان مسلمانان سنگینی مینماید، رها شود، بایستی همراه و همگام با علوم جدید، طرحهایی نو در عرصه معرفت قرآنی و دینی خویش درافکند. او در این باب چنین میآورد: «گسترش قدرت آدمی بر طبیعت به وی ایمانی تازه و احساس لذتبخش چیرگی بر نیروهایی که محیط او را میسازند بخشیده است. دیدگاههایی طرحریزی شده و مسائل کهن در پرتو آزمایشهای تازه صورت بیانی دیگر پیدا کرده و مسائل تازه جلوهگر شده است. چنان به نظر میرسد که گویی عقل آدمی بزرگتر شده... نظریه اینشتین بینش جدیدی از طبیعت با خود آورده و راههای تازه ای برای نگریستن به دین و فلسفه پیشنهاد میکند. پس مایه تعجب نیست که نسل جوانتر اسلام در آسیا و آفریقا، خواستار توجیه جدیدی در ایمان خود باشد.4
اینجا است که میبینیم اقبال، روی آوردن به علوم و دستاوردهای آن را نه دوری از تفکر اسلامی بلکه حتی به نوعی بازسازی و احیای فرهنگ قرآنی و اسلامی میداند. او اصلاً حرکت خویش را در ادامه راه بزرگانی همچون شاه ولیالله دهلوی و به ویژه سید جمالالدین اسدآبادی معرفی میکند. «نخستین مسلمانی که ضرورت دمیدن چنین روحی را در اسلام احساس کرده شاه ولیالله دهلوی بوده است. ولی آن کس که کاملاً به اهمیت و عظمت این وظیفه متوجه شده و بصیرت عمیق در تاریخ اندیشه و حیات اسلامی همراه با وسعتنظر حاصل از تجربه وسیع در مردم و اخلاق و آداب ایشان، او را حلقه اتصال زندهای میان گذشته و آینده ساخته، جمالالدین اسدآبادی ( افغانی ) بوده است».6 شاید این پرسش بجا و شایسته باشد که اقبال چه مسیر و هدفی را در رسیدن به مقصود خویش در پیش میگیرد ؟ اصلاً هدف او چیست ؟ و این هدف چگونه تامین میگردد ؟
«تنها راهی که برای ما باز است این است که به علم جدید با وضعی احترامآمیز ولی مستقل نزدیک شویم و تعلیمات اسلام را در روشنی این علم ارزشیابی کنیم، حتی اگر این سبب شود که با کسانی که پیش از ما بودهاند اختلاف پیدا کنیم».7 بدون تردید اساسیترین هدف اقبال بازسازی اندیشه دینی است. او کشش و هدف خویش را چنین بیان میکند :
«کوشش من آن بوده است که گر چه به صورت جزئی هم باشد به این نیازمندی ] تبیین علمی از معرفت دینی ارائه نمودن [ جواب بدهم، سعی کردهام که با توجه به سنت فلسفی اسلام و در نظر گرفتن ترقیات اخیر رشتههای جدید علم و معرفت، فلسفه دینی اسلام را احیاء و نوسازی کنم».8 بنابراین میبینیم که از دیدگاه اقبال بازسازی و احیای اندیشه دینی میسر و تامین نمی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 237 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
دین و دیندارى در جهان معاصر
در گفت و گو با استاد مصطفى ملکیان
هفت آسمان: آیا نوع و میزان نیاز انسان معاصر به دین نسبتبه گذشته تغییرى کرده است؟ اگر این نیاز تشدید شده است به کدامین قرائت؟ و نیز چه مؤلفههایى در جهان امروز در این تشدید نیاز مؤثر بوده است؟
استاد: راستش را بخواهید، سؤالتان، به سبب شدت ابهامى که دارد، لااقل براى من، قابل جوابگویى نیست. مثلا، معلوم نیست که منظورتان از لفظ دین، دقیقا، چیست. مىدانید که از این لفظ معانى بسیار عدیدهاى اراده مىتوان کرد. ممکن است، بر حسب بعضى از معانى این لفظ، انسان امروزى هیچ نیازى به دین نداشته باشد و، بنا به برخى از معانى دیگر آن، انسان امروزى همچنان نیازمند دین باشد ولى نوع نیازش، در قیاس با نیاز انسان گذشته به دین، متفاوت شده باشد یا میزان نیازش بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر شده باشد. وانگهى، وقتى از مقایسه نیاز انسان معاصر با نیاز انسان گذشته به دین مىپرسید، مرادتان از لفظ گذشته چیست و منظورتان از انسان گذشته کیست. گذشته هم شامل یک ثانیه پیش مىشود و هم شامل ده سال پیش و هم شامل یک قرن یا ده قرن یا صد قرن پیش. انسان چه زمانى را با انسان امروزى، از نظر نوع و میزان نیاز به دین، مقایسه کنم؟ اما شاید بتوان سخن را از جایى آغاز کرد که هم به ارائه تعریف خاصى از دین، که تعریفى کارکردى functional است، بینجامد و هم تا حدى پاسخگوى پرسش شما باشد; و آن جا مبحث «محدودیت طبیعت انسان» است. تقریبا
دین و دیندارى در جهان معاصر
در گفت و گو با استاد مصطفى ملکیان
هفت آسمان: آیا نوع و میزان نیاز انسان معاصر به دین نسبتبه گذشته تغییرى کرده است؟ اگر این نیاز تشدید شده است به کدامین قرائت؟ و نیز چه مؤلفههایى در جهان امروز در این تشدید نیاز مؤثر بوده است؟
استاد: راستش را بخواهید، سؤالتان، به سبب شدت ابهامى که دارد، لااقل براى من، قابل جوابگویى نیست. مثلا، معلوم نیست که منظورتان از لفظ دین، دقیقا، چیست. مىدانید که از این لفظ معانى بسیار عدیدهاى اراده مىتوان کرد. ممکن است، بر حسب بعضى از معانى این لفظ، انسان امروزى هیچ نیازى به دین نداشته باشد و، بنا به برخى از معانى دیگر آن، انسان امروزى همچنان نیازمند دین باشد ولى نوع نیازش، در قیاس با نیاز انسان گذشته به دین، متفاوت شده باشد یا میزان نیازش بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر شده باشد. وانگهى، وقتى از مقایسه نیاز انسان معاصر با نیاز انسان گذشته به دین مىپرسید، مرادتان از لفظ گذشته چیست و منظورتان از انسان گذشته کیست. گذشته هم شامل یک ثانیه پیش مىشود و هم شامل ده سال پیش و هم شامل یک قرن یا ده قرن یا صد قرن پیش. انسان چه زمانى را با انسان امروزى، از نظر نوع و میزان نیاز به دین، مقایسه کنم؟ اما شاید بتوان سخن را از جایى آغاز کرد که هم به ارائه تعریف خاصى از دین، که تعریفى کارکردى functional است، بینجامد و هم تا حدى پاسخگوى پرسش شما باشد; و آن جا مبحث «محدودیت طبیعت انسان» است. تقریبا
همه ما قبول داریم که کرانمندى و محدودیتیکى از جنبههاى لاینفک طبیعت آدمى است. نیازى به تامل و تفکر فراوان نیست تا دریابیم که قدرت ضبط و مهار بعضى از اوضاع و احوالى را که براى ما پیش مىآیند و از نظر ما اهمیت دارند نداریم. گاهى احساسات ناخواستهاى، نظیر افسردگى، ترس، تنهایى، و کشمکش با خود، مایه دردسر و گرفتارى ما مىشوند. حوادثى مانند جنگ، مرگ، شکست، تنگدستى، و بیمارى نیز به یاد ما مىآورند که ما غالبا در برابر عوامل عمدهاى که زندگى و رضایتباطن ما را تهدید مىکنند بسیار ضعیف و عاجزیم. بسیارى از ما نه براى زندگى خود معنایى مىیابیم و نه در امورى که، در جهان، رخ مىدهند هدفى مىبینیم. باز، بسیارى از ما دلنگران رفتارهاى نامطلوبى هستیم که از خودمان سر مىزند یا نگرانیم از اینکه چرا نمىتوانیم رفتار دیگران را تغییر دهیم یا جلوى ظلم و بىعدالتىشان را بگیریم. همه اینها موجب پیدایش اضطرابهاى وجودى، بىقراریها، و دلهرهها مىشوند و محدودیت و تناهى ما را پیش چشمانمان مىآورند. به نظر من، آغاز احساس این فقدانها، محدودیتها، و کمبودها مقارن استبا آغاز اقبال به دین. درست همانطور که وقتى شخصى، در حال فرار، به انتهاى یک کوچه بنبست مىرسد نخستین واکنش طبیعى، و چه بسا ناآگاهانهاش، این است که چشم برمىدارد و به بالا مىنگرد تا ببیند که آیا راهى براى برگذشتن از دیوارها و پشتسر نهادن موانع هستیا نه، انسان نیز به محض اینکه به مرزهاى وجودى خود مىرسد و به حدود و ثغور خود وقوف مىیابد، گویى، رو به سوى بالا مىکند. دین
مىکوشد، به نحوى از انحاء، انسان را در غلبه بر احساس فقدان، محدودیت، و کمبود یارى دهد. اگر این تحلیل درستباشد، لازمهاش این است که اگر نوع بشر از محدودیتخود تجربهاى نمىداشت دینى پدید نمىآمد; و من این لازمه را قبول دارم و بدان ملتزمم. یک موجود نامحدود و لا یتناهى به دین نیاز ندارد; چنین موجودى، در واقع، خداست و خدا متدین و محتاج دین نیست. البته اینکه هر فرد انسانىاى کدامیک از مظاهر محدودیت وجودى خود را درک کند و کدامیک از این مظاهر را درک نکند یا اینکه کدامیک از جلوههاى محدودیتخود را بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر احساس کند به علل و عوامل چندگانهاى وابستگى دارد و از جمله به محیط اجتماعىاى که در آن زندگى مىکند و، على الخصوص، به سنخ روانشناختى خود او توقف تمام دارد. و از همین مطلب مىخواهم نتیجهاى بگیرم که، اگر چه مستقیما به جواب سوال شما ربطى ندارد، با اینهمه، مهم به نظر مىرسد و آن اینکه، در طول تاریخ، نه همه جوامع نیاز یا نیازهاى واحد و مشترکى به دین داشتهاند و نه همه افراد. ممکن است جامعه امریکایى کنونى نیاز یا نیازهایى به دین داشته باشد کاملا متفاوت با نیاز یا نیازهایى که جامعه روم دو هزار سال قبل داشته است; و نیز امکان دارد که شخص شما نیاز یا نیازهایى به دین داشته باشید یکسره متفاوت با نیاز یا نیازهاى من. پال تیلیش، الاهیدان پروتستان مسلک و اگزیستانسیالیست معروف روزگار ما، که در کتاب الاهیات سامانمند Systematic Theology خود تصریح کرده است که: تناهى وجود است که ما را به مساله خدا سوق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
Top of Form
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
زرتشت
زَرتُشت، زردشت، زردهُشت یا زراتُشت نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتی یا مَزدَیسنا و سراینده گاثاها کهنترین بخش اوستا است.
زرتشت توجه مورخین معاصر را حداقل به دو دلیل جلب کرده است: یکی مبدل شدن زرتشت به شخصیت ای افسانه ای است چنانچه در طی سال های ۳۰۰ قبل از میلاد تا ۳۰۰ بعد از میلاد اعتقادات مبنی بر اینکه او از علوم غیبیه مطلع بوده و از رسوم جادوگری آگاه، رایج شده بود. دیگر برداشت یکتاپرستانه او از خدا بوده که باعث گمانه زنی های مورخین معاصر در مورد تأثیرپذیری مسیحیت و یهودیت از تعلیمات زرتشت شده است.[۱]
بررسی زندگی زرتشت با دشواریهایی روبرو است که باعث شده مورخین در بهترین حالت زندگینامه هایی که از او نوشته شده را سست و در بدترین حالت آن را گمانه زنی محض بخوانند: یکی از این دشواری ها پاسخ به این سؤال است که چه بخشی از دین زرتشتی از دین قبیله ای که زرتشت در آن بزرگ شده آمده و چه بخشی از آن ناشی از دریافت های مذهبی و تعلیمات او میباشد؟ سؤال دشوار دیگر این است که دین زرتشتی دوره ساسان
ی تا چه حد دقیق تعلیمات زرتشت را حفظ کرده بود؟ سؤال دیگر اینکه، متون بدست رسیده از این آیین مانند اوستا و گاتاها، کتب نوشته شده به زبان پهلوی، و نوشته های نویسندگان یونانی، تا چه حد تصویر دقیقی از نظریات زرتشت ارایه میکنند؟[۱]
ریشه و معنای نام
در اوستا زَرَت اّشْتَرَ است. بیشتر از ده شکل برای نام زرتشت در زبان فارسی موجود است. زارتشت، زارهشت، زرادشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زرهدست و زرههشت از این قبیل است ولی او خود را در گاتها زرتشتر مینامد.[۲] [۳]
از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز، معانی بسیاری برای واژه زرتشت گفتهاند.آنچه که مشخص است این است که این نام مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است.البته بیشتر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند. کلمه زرد در خود اوستا «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمدهاست ولی اینکه چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شدهاست.[۴]
در جزء دوم این نام اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که نام وی با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی میدهد و به همان معنی است که امروز در فارسی میباشد[۴]. در گذشته برای شتر از آن جهت که حیوان بسیار مفیدی بود ارج و منزلتی خاص قائل بودند و بر نوزادان خود نام شتر را با پسوندهای خاص بر نوزادانشان مینهادند. همچنین در نوشتههای تخت جمشید از شتر به عنوان هدیهای که به داریوش اهدا میشد نام برده شدهاست.[۵] برای نمونه فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است. گاه نیز نام خانوادگی که سپیتمه است، افزوده میشود و به صورت زرتشتر سپیتمه یاد میشود. البته این نام خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان میگویند[۶] که به معنی خاندان سفید است [۷]. نام پدر زرتشت پوروش اسپ بوده[۸] که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را میدهد[۷].
اسپیتامه نام خانوادگی زرتشت بودهاست. در بند دوی همایشت آنجا که همای مقدس همچون دوستی به زرتشت نزدیک میشود وی را محترمانه با این نام خطاب میکند. [۹]
در بین یونانیان
در زبان یونانی استرا(ástra) به معنی ستارهها و زوروس (zōrós) به معنی ضعیف نشدهاست. این کهنترین معنی نسبت داده شده در زبان یونانی است.[۱۰] دینون یونانی آنرا به «ستاینده ستاره» ترجمه کردهاست.بارتولومه جزء نخست را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کردهاست و دار «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کردهاست. امروزه در منابع اروپایی، به پیروی از زبان یونانی، نام او زرواستر خوانده میشود.
زمان زرتشت
زمان ظهور زرتشت، با همهٔ پژوهشهای دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پردهٔ ابهام است. درباره تاریخ زایش او دیدگاههای فراوانی وجود دارد. ارسطو و اودوکسوس و هرمی پوس نوشتهاند که زرتشت پنج هزار سال پیش از جنگ تروا میزیسته است. دیوجانس لائرتیوس نیز به روایت از هردمودروس و کسانتوس همین دیدگاه را بازگو کردهاست. روایات ایرانی، که برپایهٔ منابع پهلوی مانند بندهشن و ارداویرافنامه تکیه دارند و پس از زوال نفوذ آیین زرتشت نوشته شدهاند، زایش زرتشت را سه قرن پیش از اسکندر مقدون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
رابطه دین و تربیت
فجایع بنام دین
در کشورهاى متعدد فجایع بسیارى تحت عنوان دین بروز کرده است. در طى قرون وسطا، بسیارى از انسانها حت شکنجه و ظلم و ستم از تنگ نظرى در برخورد دینى به ستوه آمده بودند. در این موقعیت بود که بسیارى از مردم در برابر دین حالتى کینه توزانه به خود گرفتند و به تدریج عقیده فریب و استثمار مذهبى در اذهان بسیارى از آنها رخنه کرد. این امر باعث شد که در این دوران (قرون وسطا) کسانى چون روسو و لاک ضمن تاکید بر آزادى انسان بر اساس عقل و منطق با هرگونه کنترل و نظارت دینى بر فرایند تربیت مخالفت کنند. ما در قرون وسطا شاهد رسوا شدن بسیارى از کسانى هستیم که زندگى منحط خود را تحت لواى دین پیش مى بردند. مردم ضمن آگاهى از اعتقادات کورکورانه خود که بر اساس تبلیغات استوار بود شروع به بیزارى جستن از سازمانها و بنیادهاى مذهبى و عملکرد مخدوش آنها نمودند. پیشرفت علوم جدید موجى در حیات انسان ایجاد کرد. مردم با آگاهى از اقتصاد، سیاست، فلسفه و... از زاویه اى دیگر به زندگى نگاه مى کردند.
معناى دین
مفهوم دین تا به حال به طرق گوناگونى مورد توجه و تعریف قرار گرفته است به نحوى که فهم معناى حقیقى آن در پرده اى از ابهام فرو رفته است. از نظر برخى، دین به معناى طرفدارى از برخى مناسک است مانند: عبادت، دعا، نماز و غیره. کلمه دین از کلمات لاتینى Legere, re یا Ligare به معناى انجام و یا پس دادن تکلیف مشتق شده است. بدین لحاظ، مفهوم این کلمه عبارت است از آنچه انسان را در پیوند، محبت، همدردى، حقوق و وظایف متقابل نسبت به یکدیگر ملزم و مقید مى کند. بنابر دین مسیحیت، وظایف انسانها در پیوند محبت آمیز و همدردى آنها نسبت به هم خلاصه شده است. از دیدگاه هندى کلمه دین معنایى بسیار گسترده تر و جامع تر دارد. در این فرهنگ لغت انگلیسى دین نمى تواند معادل مناسبى براى کلمه دارما باشد. مفهوم هندویى مذهب عبارت است از اجراى وظایف و تکالیف فردى. از این جهت دارما مى تواند معادل کارتابیا یعنى وظیفه (تکلیف) محسوب شود. از لحاظ فلسفه اسلامى مذهب نوعى روش تربیتى انسان در اصول رفتار و اخلاق است. به رغم اختلاف دیدگاهها راجع به معناى دین، حداقل این امر به طور کامل توسط همه پذیرفته شده است که دین به انسان کمک مى کند تا به سوى اهداف معنوى جهت دستیابى به خوشبختى، سعادت و آرامش گام بردارد. باور دینى بر این امر استوار است که برخى انسانها داراى روح بسیار عالى تر نسبت به دیگر انسانها هستند. خداوند قادر مطلق و حاکم کل است. همه امور از او سرچشمه مى گیرد و به او ختم مى گردد. هر ذره اى از جهان از طرف اوست. حقیقت، زیبایى و سعادت از جانب خداوند نشات گرفته است. پیشرفت و تعالى انسان در گرو تحقق این اصول سه گانه است. دین به او کمک مى کند تا به خدا نزدیک شود. بنابراین، دین مهمترین ابزار براى پى بردن به خدا و نیل به سعادت و آرامش نهایى است. مفهوم کلمه اسلام در این جهت یک مفهوم بى همتا و عالى است. این کلمه از (Salm) به معناى آرامش و رضایت به وجود خداوند مشتق شده است. در این مفهوم شخص باید خود را کاملا در برابر خداوند تسلیم و رها نماید و تاثیر کامل و تمام عیار خداوند را بر خود بپذیرد. اهمیت کلمه دارما نیز مشابه کلمه اسلام است. با محبت و حس همدردى مى توان فرد را به انجام وظایف خود در برابر دیگرى متعهد ساخت و بین افراد مختلف اتحاد برقرار کرد. ماهیت مسیحیت عبارت است از غرق شدن در تعلیمات آسمانى. معناى ودیک دارما عبارت است از: دانش دین. معناى ساناتان دارما عبارت است از: ادیان جاودانه و دین انسانى. مفهوم بادها دارما عبارت است از: دلیل دینى. بررسى فوق در مفهوم دین اشاره به این واقعیت دارد که دین داراى مفهومى بسیار گسترده و وسیع است. مفهوم دین پیچیده در مفاهیمى چند است، مفاهیمى از قبیل حقیقت، زیبایى، سعادت، عشق، همدردى و ارزشهاى والاى زندگى. بدون تردید مى توان گفت دین ارتباط تنگاتنگى با زندگى دارد.
ارتباط دین و تربیت
بحث ارتباط دین و تربیت از دیرباز مورد توجه بوده است و پیوسته آن دو همکارى هاى متقابلى داشته اند، اما پس از عصر نوزایى که انسان بیش تر به علم روى آورد به دین و نقش آن کم توجهى شد.نگاه به تربیت از زاویه دین و حاکمیت نوعى آرمان خواهى در مکاتب تربیتى قرون گذشته یگانه شاخصه غیرقابل تردید بوده است، تا جایى که هرگز احساس تقابل میان دین و تربیت نمى شده است. اما پس از غرور حاصل از خیزش انسان به سوى علم و وانهادن جانب دین، این امر با سؤال جدى مواجه شد، تا جایى که پس از رنسانس و حدودا نیمه هاى قرن اخیر بسیارى از مکاتب تربیتى و رویکردهاى موجود، بحث از دخالت دین در تربیت و ارتباط آن دو با
یکدیگر را به عنوان یک امر حاشیه اى تلقى کردند. لزوم نگاهى دوباره به آموزه هاى دینى و بازخوانى مجدد آن مطابق با تغییرات جهان امروز از یک طرف و گرایش انسان دردمند و خسته از دستاوردهاى فرهنگى تکنولوژى و مصرف گرایى به سوى معنویات و دلبستگى هاى دینى و آرمانى از طرف دیگر موجبات توجه دوباره به این بحث قدیمى را فراهم آورد. در مورد ارتباط دین و تربیت، دیدگاه هاى گوناگونى ارائه شده است:آنچه امروزه این بحث را بیشتر در مدار توجه فیلسوفان، نظریه پردازان تربیتى و مربیان قرار داده است دیدگاه کاملا متفاوتى است که دامنگیر بحث ارتباط دین و تربیت شده است.
برخى با جدایى کامل دین از تربیت و عدم کارایى و ثمربخشى آن در این حوزه هرگونه تاثیرپذیرى نظام تعلیم و تربیت را از دین امرى کهنه، قدیمى و متعلق به عصر تفوق ماوراءالطبیعه و خرافات بر عقل و علم مى دانند. آنها دین را متعلق به عصر کودکى بشر و مخالف با عقل و علم مى دانند و چنین ادعا مى کنند که امروزه بشر با تمسک به پیشرفتهاى عقل و شناخت دقیقتر خود ظرفیت مناسبترى براى برنامه ریزى و پیشبرد امور مربوط به خویش دارد.اکنون با رفع بسیارى ابهامات از زندگى انسان و ارائه چهره اى منفى از کارکرد بسیارى از آموزه هاى خرافى در طول اعصار گذشته تمسک به سنتهاى کهنه و قبول نقش آنها در ساخت شخصیت انسان به منزله فروگذارى بینش جدید و انحراف انسان از رشد و پیشرفت و دست و پا زدن در ابهامات غیرقابل حل است. شاید بتوان ریشه این طرز تفکر را در جهان معاصر نوعى علم زدگى و تقبل نقش منحصر براى علم و توانایى انسان در شناخت آن دانست، امرى که در مکاتب فلسفى منعکس کننده نوعى الحاد و در مکاتب روان شناسى در قالب رفتارگرایى محض بروز و ظهور پیدا کرده است.
در مقابل، برخى دیگر لزوم اعطاء نقشى مناسب به دین و قبول تاثیرگذارى آن را در نظام تعلیم و تربیت پذیرفته اند. اما نحوه و میزان تاثیرگذارى و حضور دین در گستره تربیت انسان وابسته به نوع نگاه آنها به انسان و دین است. گروهى با تاکید بر مقوله هاى دینى درصدد ارائه چهره اى دینى از تمام موضوعات مربوط به انسان هستند، آنها حتى معتقد به دینى کردن بسیارى از علوم که ماهیتى غیردینى دارند مى باشند. اینکه چگونه این اعتقاد شکل مى گیرد و پایه هاى توجیهى خود را مستحکم مى کند امرى در خور بحث مفصل و خارج از حوصله این جستار است. آیا منظور از دینى کردن یعنى دینى کردن انسان و جهتگیرى هاى حاکم بر او در بکارگیرى علوم و یا علاوه بر آن، دینى کردن متن علم، موضوعات و گزینشهاى مربوط به آن، چنین مواردى از جمله بحثهاى درخور توجه است که در حوزه خود قابل امعان نظر مى باشد.
امروزه بسیارى از صاحب نظران در امر تعلیم و تربیت، دین و مسائل اجتماعى قائل به نوعى اثربخشى دین در تعلیم و تربیت و لزوم حضور چهره اى مناسب از آن در سطح مدارس هستند. هنگامى که در فرهنگ غرب و دیگر فرهنگهاى تاثیرپذیر از آن بحث از دین و مذهب به میان مى آید سریعا مرزى بین دین انسانى و دین وحیانى کشیده مى شود. به این معنا که دین انسانى (انسان محور) دینى معقول و قابل قبول و دین وحیانى (خدامحور) دینى مبهم و در نظر برخى خرافى و غیرقابل قبول جلوه مى کند. بنابراین حضور هرگونه دین الهیاتى و وحیانى در گستره تعلیم و تربیت ممنوع و صرفا آنچه از دین و مذهب در خدمت آرمانهاى انسانى در مقوله هاى فردى و اجتماعى قرار مى گیرد; باید در سطح مدارس مورد استفاده قرار گیرد. از نظر این گروه آنچه اهمیت دارد نیازهاى انسان و رفع آنست; نیازهایى که آدمى خود تشخیص مى دهد و براى رفع آن از دین بهره مى جوید.
در این صورت او هم در حوزه تشخیص نیاز و هم در بعد پاسخ به آن براى خود نقشى منحصر قائل مى شود. از این رو مطلقا خود را در اختیار دین قرار نمى دهد تا نسبت به نوع سعادت و رستگارى انسان و نحوه احراز آن دین تصمیم گیرى کند. این نوع دین پذیرى در کنار رویکرد انسان به دیگر مقوله هاى زندگى از قبیل علم و هنر توجیهى کاملا بشرى مى پذیرد. در این رهیافت به دین، آنچه اهمیت دارد نیاز انسان و برآورده شدن انتظارات اوست; به همین جهت جهتگیرى وى در قالب انتظار انسان از دین مطرح مى شود تا انتظار دین از انسان. این انسان است که دین را مى سازد و یا از آن متناسب با نیازهایش گزینش مى کند و بهره مى گیرد، همانطور که علم و هنر چنین جایگاهى در ارتباط با او دارند. هرگز انسان نباید خود را به طور مطلق در اختیار دین قرار دهد تا دین او را بسازد و پرورش دهد. تنها ویژگى دینى که دست ساز انسان است، نوعى سرسپردگى و دلبستگى به آرمان والا و متعالى انسانى است که مى تواند در قالب آرزوها و آمال یک نوع مدینه فاضله انسانى و یا حتى آرمانهاى منتهى به خدا نیز تجلى یابد.
مهم این است که دین مزبور در محدوده زندگى دنیایى چه مقدار مى تواند آرامش و امنیت را براى انسان به ارمغان آورد و به چه میزانى ظرفیت انگیزشى وى را در صلح جهانى و رعایت آرمانهاى انسانى و نوعدوستى ارتقاء مى بخشد. این است غایت یک دلبستگى و آرمانخواهى در قالب مذهب و دین انسانى; قالبى که ضمن اثربخشى و ثمردهى در تعل
یم و تربیت فاقد پیامدهاى ابهام آلود و بعضا خرافاتى و تعصب آمیز ادیان سنتى است. چنین برداشتى از دین ناظر بر جوهره اى واحد از آن است که با هریک از ادیان الهى و الحادى سازگارى پیدا مى کند، جوهره اى که بدون توجه به دیگر جوانب دین از قبیل مناسک و شعائر و رسالتهاى خاص آن درصدد نوعى وحدت بخشى با دید کثرت گرایى (پلورالیستى) به تمام ادیان و استفاده مشترک از آن ها در رفع نیازهاى انسان است.
بسیارى از نظریه پردازان تربیتى مانند روسو، کانت و همچنین مربیان، حضور این نوع دین را در تعلیم و تربیت تجویز مى کنند. آنها ضمن رویگردانى از دین وحیانى افراط در علم زدگى و عدم توجه به عواطف مذهبى انسان را نیز مجاز نمى شمارند. بدین لحاظ نقش مثبت دین را در قالب مزبور تبیین مى نمایند.آنچه در پذیرش این دیدگاه، بسیارى از صاحب نظران و بالاخص پژوهشگران حوزه دین را در کارایى نهایى آن دچار تردید کرده است عدم قوت و فقدان پتانسیل لازم براى دین انسانى در اثرگذارى بر انسان است. آنها چنین اظهار مى کنند که اگر انسان آفریده خداست و خداوند نسبت به او آگاهى مطلق دارد، پس بهترین آیین براى رستگارى وى آن آئینى است که از جانب خدا ارسال شده باشد، یعنى همان دین وحیانى و الهیاتى. چرا که انسان در طول تاریخ همواره نسبت به احراز دو مقوله یعنى مقوله هدایت و مقوله دلبستگى به آن، دچار مشکل جدى بوده است. او نتوانسته است نداى واحد و غیرقابل خدشه اى را در جانب راهنمایى خود حتى در یک عصر از تاریخ پرفراز و نشیب خویش دریافت نماید; و اگر هم با هزاران دغدغه عقل خود را به سوى یک جهت متمایل دید هرگز نتوانست دلبستگى عاطفى و تمام عیار خویش را به آن جهت سوق دهد. از این رو نه هدایت ناشى از دستورات منشا یافته از عقل انسانى پیام آور امنیت و آرامش بوده است، و نه آنچه از این مقوله از طرف او ارائه شده است ضمانتى براى اجرا و دلبستگى در حوزه اراده و عواطف آدمى داشته است.
به نظر مى رسد شبیه سازى انسان از دین در قالب دین انسانى شاهدى بس روشن از درک ناخودآگاه این دو ضعف جدى بوده است، او براى اینکه بتواند اولا لنگر هدایت را تقویت نماید به سوى امرى بنام دین پناه برده است. غایت تلاش انسان در قرن حاضر براى ایجاد تلفیقى از اعتقاد مطلق به عقل خویش در قالب ارائه سلسله راهبردهاى عملى با جنبه عاطفى ناشى از احساس مذهبى انسان جهت استحکام هرچه بیشتر ضمانت عملى و ایجاد وابستگى، موجبات پناه بردن به مذهب و دین را فراهم آورده است. غافل از اینکه هرگز محتواى مصنوع بشرى توانایى لازم براى ایجاد آن دلبستگى و سرسپردگى غایى و نهایى را ندارد و در نهایت این نوع گزینش از منظر کسانى که عمیق تر به قضایاى انسانى نظر مى افکنند نوعى خودفریبى محسوب مى گردد. در نزد این افراد پناه بردن به آموزه هاى وحیانى و سرسپارى به دین به مفهوم الهیاتى آن یگانه راه حل انسان معاصر در رهایى از چالشهاى زندگى است. به هر حال امروزه نظریه دوم مقبولیت بیش ترى دارد; زیرا به طور محسوس آموزه هاى دینى در نظام تعلیم و تربیت انسان هاى متدیّن بسیار تأثیرگذار است. به عنوان مثال، بسیارى از آموزه هاى دین اسلام جنبه تربیتى دارد و وجود مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)بهترین الگوهاى تربیتى مسلمانان مى باشند.
اما اینکه چگونه مى توان حضور مؤثرتر دین وحیانى را در حوزه تعلیم و تربیت به اثبات رساند، امرى در خور توجه و تحقیق است. آیا دین صرفا در اهداف اقدام به ارائه طریق مى کند یا فراتر از آن با روشنگرى هاى دیگر در قالب اصل و حتى روش نیز ما را به سوى تعالى فرا مى خواند؟ آیا در حوزه روشها اهتمام بر روشهاى صرفا عبادى است که از اختصاصات دین ست یا در دیگر گستره هاى زندگى انسان در ابعاد فردى و مناسبات اجتماعى نیز روشهاى خاص خود را ارائه مى دهد؟ همه این سؤالها از جمله مباحث قابل طرح در بحث دین و تربیت است.
نیاز به دین
گاهى اوقات انسان با موقعیتهایى مواجه مى شود که قادر به فهم و درک آن نیست و ضمن ابراز شگفتى، به عجز و ناتوانى کامل خویش، درباره فهم این موقعیتها اعتراف مى کند. مشکل است بگوییم که دین چگونه به شکل جدید و امروزى خود درآمد. ممکن است گفته شود تصور انسان از دین مبتنى بر باورهاى وى به قدرتهاى مافوق طبیعى (ملکوتى) است. عواملى نظیر زمان و مکان تفاوتهایى در این باورها ایجاد کرده اند. از طرف دیگر رشد علوم منجر به از بین رفتن بسیارى از شبهات از ذهن انسان شده است. به نحوى که او به تدریج بر بسیارى از خرافات مسلط گشته است. البته رشد علوم به این معنا نیست که انسان امروزى دیگر به دین نیاز ندارد هرچند این امر صحیح است که انسان متجدد دیگر همچون اجداد خود اعتقادى به قدرتهاى مافوق طبیعى (آسمانى) ندارد، اما هنوز نیاز او به اصل دین پابرجاست، چرا که بسیارى از رفتارهاى انسان تحت تاثیر و نفوذ دین است. دین در عصر تمدن هاى بشرى پیوسته متغیر، یک تکیه گاه تزلزل ناپذیر براى انسان فراهم کرده است که به واسطه آن قادر به حفظ وقار و آرامش خود در برابر موقع
یتهاى نامساعد زندگى بوده است.هنگامى که انسان در مواجهه با ناکامى ها، تنشهاى روانى و کشمکشها در شرف از بین رفتن و خرد شدن قرار مى گیرد، دین ترس و وحشت را از او برطرف و حیاتى دوباره به وى اعطاء مى کند و او را تحریک مى کند تا به شیوه اى عمل نماید که از نظر جامعه قابل قبول است.
تنها مذهب است که در دنیاى مادى امروز جهت حفظ ارزشهاى انسانى قادر به تعیین مسیر صحیح براى اوست. این دلیلى است براى جایگاه ارزشمند دین در هر فرهنگ انسانى. بر این اساس، در تمام کشورها همیشه تلاش کرده اند تعلیم و تربیتى را فراهم آورند که بتواند آرمانهاى فرهنگى و ارزشهاى انسانى را زنده نگه دارد. در هر نقطه اى از دنیا هر فردى کوشش مى کند تا آرمانها و ارزشهاى متعالى انسانى را با تمسک به دین خاص خود مورد محافظت قرار دهد. بنابراین، لزومى به تاکید بر این نکته نیست که حتى امروزه نیز انسان نیازى وافر به دین دارد. بحث فوق اشاره به این مطلب دارد که بین دین و زندگى انسان از همان آغاز ارتباطى نزدیک وجود داشته است. دین همواره انسان را به پیروى از مسیر صحیح ترغیب کرده است و انسان پیوسته سعى نموده تا شخصیت خود را متناسب با آرمانهاى دینى شکل دهد. بنابراین، دین از جهات مختلف نقش اساسى در تربیت انسان ایفاء کرده است. از این رو، ارتباط بین مذهب و مربى داراى سابقه اى بس دیرینه و کهن است. آنچه از این به بعد مورد توجه ما قرار مى گیرد ذکر این نکته است که چگونه مذهب از زمانهاى قدیم در تربیت انسان تاثیر داشته است.
نقش تاریخى دین در تربیت انسان ها
ما در تاریخ اعصار قدیم هندوستان (دوره ودیک و آیین بودایى) مى یابیم که مذهب اساس تربیت بوده است. در خلال این دورانها مطالعه و تدریس کتب مذهبى به عنوان هدف اصلى محسوب مى شد. مؤسسات آموزشى همان مؤسسات مذهبى بودند و رابطه بسیار قوى و نزدیکى بین مذهب و تربیت برقرار بود. در طى قرون وسطا پتشالها و مکتبها در معابد و مساجد رونق پیدا کردند. کشیشان و ملاهاى این معابد و مساجد به تربیت کودکان اشتغال داشتند. مطالب مذهبى نقش مهمى در محتواى دوره هاى آموزشى داشتند. در این دوره هدف اصلى آموزش عبارت بود از مطالعه کتب مذهبى و انجام رفتار در جامعه مطابق آن. کشورهاى اروپایى نیز در این دوره (قرون وسطى) تربیت، به میزانى کاملا قابل ملاحظه تحت تاثیر و نفوذ مذهب قرار داشت.
کودکان در این کشورها در صومعه ها و کلیساها آموزش مى دیدند. رئیس صومعه و اسقف کلیسا مسئولیت سازماندهى آموزشى کودکان منطقه خود را بر عهده داشتند. هرچند اروپا در طى قرون وسطا تا حدودى شاهد محدودیت دیدگاه دینى بود، اما على رغم آن در همان اعصار نیز یک رابطه نزدیک بین مذهب و تربیت وجود داشت; به نحوى که در این زمان مدارس کاتریال و موناستیک که تحت کنترل و نظارت کلیساها بودند کاملا متداول بود. بنابراین، در اروپاى قرون وسطا نیز مذهب کاملا بر آموزش و تربیت تاثیر داشت. در دوران جدید نیز سازمانها و بنیادهاى مذهبى گوناگون علاقه وافر خود را به امر آموزش و تربیت نشان داده اند. هم اکنون مدارس و دانشکده هاى بسیارى در سراسر جهان وجود دارند که توسط این بنیادها اداره مى شوند. در بسیارى از کشورها نیز مؤسسات مذهبى نقش مهمى در گسترش آموزش در مناطق تحت فعالیت خود دارند. با ورود اسلام در سرزمین حجاز، دین منشأ تحولات بسیارى در تربیت شد، اسلام مسلمانان را به فراگیرى علوم تشویق نمود و مکارم اخلاقى را گسترش داد. امروزه نیز بشر در زمینه حیات فردى و اجتماعى خود (شیوه زندگى، تنظیم روابط خانوادگى و...) به آموزه هاى دینى نیاز دارد.
به هر حال تربیت و دین ارتباط تنگاتنگى با یکدیگر دارند. هرچند اهداف غایى آن دو یکسان است، اما تا به حال این ارتباط نزدیک به طور صحیح مورد توجه و درک قرار نگرفته است. در این زمینه دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى هیچ جایگاهى براى دین در تربیت کودک قائل نیستند، اما گروهى درصدد اعطاء جایگاهى بسیار عالى به دین در تربیت هستند. در این میان برخى از کارشناسان آموزش و پرورش در آمریکا و اروپا نیز درصدد اعطاء نقش بسیار بالایى به دین در امر تربیت هستند.تلاش آنها از خلال فعالیت مدرسه در روز یکشنبه، تمایل به تربیت دینى و تربیت خلق و خوى بچه ها ظاهر مى شود. حتى بسیارى از مادیگراها نیز در این دوران درباره اعتقاد به معنویت فکر مى کنند. امروزه، در همه کشورها آگاهى نسبت به نیازمندى به تربیت دینى و اخلاقى در حال رشد کردن است و مردم تفکر راجع به این موضوع را وجهه همت خود قرار داده اند که چگونه مى توان تربیت دینى را به مدارس انتقال داد. از طرف مقابل، گروههاى متمایل به مسایل اقتصادى و سیاسى با هرگونه اعطاء جایگاه به دین در امر تربیت به مخالفت برخاسته اند.
دلایلى بر علیه تربیت دینى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 178 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
12
رابطه روانشناسی و دین
تولد روانشناسی دین به ابتدای قرن حاضر باز میگردد . این گستره در آغاز قرن حاضر توجه بسیاری از محققین روانشناسی را به خود جلب کرده ، چنانکه پیش از آن کانت تجربه یا احکام دینی را با تحلیل حیات اخلاقی تبیین نمود و دین را بر مقتضیات قانون اخلاق بنا نهاد ، و یا دکارت که همه چیز از جمله دین را با زبان ریاضی تبین نمود . اما در آستانه قرن نوزدهم دیگر این بحثهای ذهنشناسی ، توانایی پاسخگویی به سؤالات اساسی طرح شده را نداشت . و از آنجائیکه علم روانشناسی دین را یک مقوله انسانی میدانست لذا سعی کرد با تحلیل روانی انسان، ریشه پیدایش دین را مورد مطالعه قرار دهد.
به گفته یونگ :“ پدیده دین نمودگاری بشری است که روانشناسی نمیتواند و نباید نادیدهاش بگیرد ”.مورنو،آنتونیو. یونگ ، خدایان و انسان مدرن . ص 136
یونگ میگوید :“ روح یا جان آدمی فطرتاً دارای کارکرد دینی است … اما اگر این واقعیت تجربی وجود نداشت که در روح آدمی ارزشهای والایی نهفته است به روانشناسی کوچکترین علاقهای نمیداشتم ، چرا که در آن حال روح و جان آدمی جز نجاری ناچیز و بیاهمیت نمیبود . حال آنکه از صدها آزمون و تجربه علمی دریافتهام که اصلاً چنین نیست و برعکس جان آدمی حاوی همة آن چیزهایی است که در احکام و دُگمهای دینی آمده است و چه بسا بیش از آن نیز
12
… من به روح کارکرد دینی نسبت ندادهام ، بل فقط واقعیاتی را برشمردهام که ثابت میکند روح دارای طبیعت دینی است یعنی صاحب کارکرد دینی است ”. همان مرجع . ص 92
“در واقع کلمة روانشناسی خود دلالت بر بعضی روابط با بعضی از ابعاد تجربه انسانی دارد که از دیرباز، آن را ‘دینی’ نامیده اند. وقتی که در طی قرن هیجدهم، این واژه رواج یافت، به عنوان بخشی از سنت فلسفی که با نظریه های ادراک مربوط است، مطرح گردید و با الهیات یا دین ربطی مهجور داشت . رفته رفته که مطالعة ادراکات ، هرچه بیشتر از رهیافت پیشینی (ماقبل تجربی) معرفت شناسی متعالی فاصله گرفت و جای خود را به روانشناسی ‘علمی’تر که مبتنی بر روشهای زیستشناسی و فیزیک بود داد ، پیوندهای بین روانشناسی و دین باز هم ضعیفتر شد . بنابراین راه روانشناسی و دین ، راهی هموار و آشنا و روشن ، چنان که امروزه تصور می شود ، نبود .”
14
الیاده،میرچا. فرهنگ و دین .ص177
“پیدایش روانشناسی دین را بعید است که بتوان به کار یک فرد یا گروهی از متفکران نسبت داد ، همچنین این رشته بهطور طبیعی از هیچ سنت خاصی برنیامده است . از سوی دیگر اصولاً مشکل بتوان از تولد یا زایش و پیدایش دفعی این رشته سخن گفت ، بلکه می توان گفت که روانشناسی دین ، برخاسته از فضای فکری و فرهنگی خاصی است که در آن روش علمی و دین پژوهی به نحوی پخته و پیشرفته شدند که چون هر دو در معرض پرسشهای مختلفی قرار گرفتند ، به یکدیگر نزدیک شدند . به این معنی ، روانشناسی دین برای دینپژوهی همان قدر انگیزه ای تازه بود که برای علم روانشناسی . فقط تأملات گذشته نگرانة یک نسل بعد ، منشأ خدماتی شد و مواجهه این دو رشته را تحقق بخشید و این رشته سرآغازی پیدا کرد ؛ گو اینکه در این باب هم اتفاق نظر حاصل نیست .” همان مرجع.ص178
اما باید بدانیم که روانشناسی نمیتواند به همه وجوه و جنبههای دین توجه کند (چون اساساً روانشناسی چنین شأنی را ندارد) و تنها به جنبههای رفتاری آن میپردازد .
“ اما اگر کسی گمان برد همة دین یعنی همین تجربههای دینی ، نگاهی تحویل گرایانه (
14
Reduction) به دین کرد ، و دین را به چیزی کمتر از آن ارجاع داده است ”. ذاکر، صدیقه . نگاهی به نظریة فرانکل در روانشناسی دین . قبسات . سال سوم شماره 2 و 3 . ص 85
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
آیین مسیحیت دینی یگانه پرست میباشد که بر تعالیم و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشتهاست. تعالیمی چون تثلیث ، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان ، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین میباشند. مسیحیت با دارا بودن ۲٫۱ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از نظر جمعیت محسوب میگردد.
تاریخچهٔ مسیحیت اولیه
شالودهٔ مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر میگردد که توسط عیسی ناصری (مسیح)بیان نهاده شد .مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی-رسولی (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) دفاعیات (Apology) تقسیم میشود.[۴]. این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ سالهای در بر میگیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به انجام میرسند.
عیسی و دوران رسولی
عیسی
این دوره ۷۰ سال نخستین قرن اول میلادی را در بر میگیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شدهاست. پس از مصلوب شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی توسط پنطیوس پیلاطس حواریون وی از جملهٔ پطرس ، پولس و یوحنا به بشارت و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این دوره بنگراش در آمدهاند اناجیل متی ، مرقس ، لوقا و یوحنا و رسالات حواریون میباشند که در دوران دفاعیات مسیحی(۱۵۰-۴۰۰ میلادی) به صورت یک مجموعه و با عنوان "
آیین مسیحیت دینی یگانه پرست میباشد که بر تعالیم و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشتهاست. تعالیمی چون تثلیث ، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان ، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین میباشند. مسیحیت با دارا بودن ۲٫۱ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از نظر جمعیت محسوب میگردد.
تاریخچهٔ مسیحیت اولیه
شالودهٔ مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر میگردد که توسط عیسی ناصری (مسیح)بیان نهاده شد .مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی-رسولی (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) دفاعیات (Apology) تقسیم میشود.[۴]. این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ سالهای در بر میگیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به انجام میرسند.
عیسی و دوران رسولی
عیسی
این دوره ۷۰ سال نخستین قرن اول میلادی را در بر میگیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شدهاست. پس از مصلوب شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی توسط پنطیوس پیلاطس حواریون وی از جملهٔ پطرس ، پولس و یوحنا به بشارت و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این دوره بنگراش در آمدهاند اناجیل متی ، مرقس ، لوقا و یوحنا و رسالات حواریون میباشند که در دوران دفاعیات مسیحی(۱۵۰-۴۰۰ میلادی) به صورت یک مجموعه و با عنوان "
آیین مسیحیت دینی یگانه پرست میباشد که بر تعالیم و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشتهاست. تعالیمی چون تثلیث ، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان ، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین میباشند. مسیحیت با دارا بودن ۲٫۱ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از نظر جمعیت محسوب میگردد.
تاریخچهٔ مسیحیت اولیه
شالودهٔ مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر میگردد که توسط عیسی ناصری (مسیح)بیان نهاده شد .مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی-رسولی (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) دفاعیات (Apology) تقسیم میشود.[۴]. این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ سالهای در بر میگیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به انجام میرسند.
عیسی و دوران رسولی
عیسی
این دوره ۷۰ سال نخستین قرن اول میلادی را در بر میگیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شدهاست. پس از مصلوب شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی توسط پنطیوس پیلاطس حواریون وی از جملهٔ پطرس ، پولس و یوحنا به بشارت و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این دوره بنگراش در آمدهاند اناجیل متی ، مرقس ، لوقا و یوحنا و رسالات حواریون میباشند که در دوران دفاعیات مسیحی(۱۵۰-۴۰۰ میلادی) به صورت یک مجموعه و با عنوان "
عهد جدید" گردآوری شدند. این مجموعه با نام "انجیل" نیز شناخته میشود.
دوران پدران اولیه کلیسا
پدر کلیسای اولیه اغلب افرادی به شمار میآیند که در دوران رسولی زیسته و پس از مرگ رسولان (حواریون) رسیدگی و رهبری کلیسا را بر عهده گرفتهاند. این پدران شامل قدیس کلمنت که به عنوان پلی مابین دوران رسولی و پدران اولیه کلیسا محسوب میگردد ، شهید ایگناتویس( اواسط قرن ۱ م.- اوایل قرن ۲ میلادی) اسقف انتاکیه و شاگر یوحنای حواری ، پلیکارپ شهید (۶۹-۱۵۵ م.) شاگرد یوحنای رسول ، به همراه کشیش هرماس میباشند. قدیمیترین اثر از این دوران رسالهٔ اول کلمنت میباشد. همچنین هفت رسالهٔ ایگناتیوس ، رسالهٔ پلیکاپ به فیلیپیان ،رساله دوم کلمنت و رسالهٔ کشیش هرماس از دیگر آثار این دوره میباشند.