لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
چکیده
بهره وری بعنوان یکی از مهمترین عوامل موثر در بقای یک سازمان مطرح بوده که میتواند باعث زوال یا سرآمدی آن سازمان گردد . بهره وری عبارتست از ارزش تولید یک فعالیت نسبت به هزینه بکار رفته در انجام آن فعالیت و به زبان دیگر نسبت ستاده ها به داده ها می باشد .
از آنجاییکه مهمترین دغدغه مدیریت در هر سازمان افزایش بهره وری و بررسی کلیه عوامل موثر بر آن می باشد ، بررسی در خصوص رابطه رضایت شغلی و خلاقیت با بهره وری که یکی از عوامل مهم و موثر در افزایش یا کاهش آن است و موضوع مورد بررسی بر اساس نمونه ”شرکت کویر“ نیز می باشد، با توجه به تاثیر چشمگیر آن در کل سازمان بشرح ذیل مورد بررسی قرار میگیرد .
اولین قدم برای کاهش مشکل بهره وری در رابطه با رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان ، شناخت عوامل بوجود آورنده آن می باشد که میتواند بدلیل مشکلات ساختاری یا محتوایی در هر سازمان یا موسسه تولیدی باشد . مشکلات ساختاری در سازمان را می توان بدلیل عدم وجود سیستم های انگیزشی ، پیچیدگی سازمان ، عدم تمرکز سازمانی ، عدم رعایت سلسله مراتب و ... دانست و در خصوص مشکلات محتوایی نیز میتوان به عدم وجود استراتژی سازمانی یا طراحی هدف و فرهنگ حاکم بر سازمان اشاره نمود .
ما در این پژوهش کل عوامل موثر و متاثر در بهره وری سازمانی با رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان را بصورت ریشه ای و با روش های علمی بررسی کرده و با عملیاتی کردن روش های ارائه شده پیامدهای انجام پژوهش مذکور را در ارتقای بهره وری سازمان بسنجیم .
در این پژوهش جامعه مورد بررسی کارگران خط تولید شرکت کویر بوده و اطلاعات گردآوری شده از طریق پرسشنامه و جداول اطلاعاتی بدست آمده . نتیجه حاصله از این تحقیق نشان میدهد که فاکتورهای خلاقیت و رضایت شغلی بر بهره وری کارکنان شرکت کویر تاثیری ندارد .
فهرست مطالب
پیشگفتار 2
فصل اول : طرح مسئله 4
بیان مسئله 4
گزاره های پژوهش 5
اهداف 5
اهداف ویژه 5
فرضیه 6
سوال پژوهش 6
متغیر های پژوهش 6
تعریف عملیاتی متغیر های پژوهش 6
واژههای کلیدی 7
محدودیت های پژوهش 7
فصل دوم : پیشینه تحقیق 8
پیشینه تحقیق 8
چارچوب نظری پژوهش 10
2
فصل سوم : روش های تحقیق 13
روش شناسی پژوهش 13
جامعه آماری 13
حجم نمونه 13
ابزار پژوهش و نحوه گردآوری داده ها 13
روش تجزیه و تحلیل داده ها 13
فصل چهارم : یافته های تحقیق 15
. یافتههای تحقیق و تجزیه و تحلیل یافتهها 15
سایر یافته ها ی تحقیق 18
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات 21
نتیجهگیری 21
پیشنهادات سازمانی 21
پیشنهادات جهت تحقیقات آتی 21
منابع 22
پیوست ها 23
پیشگفتار
در فصل اول این پژوهش به بیان مسئله و گزاره های تحقیق همچنین محدودیت های پژوهش پرداخته شده است . در فصل دوم به بررسی ادبیات و پیشینه تحقیق پرداخته شده و چارچوب نظری پژوهش بیان گردیده است . در فصل سوم روش تحقیق ، جامعه مورد مطالعه ، نمونه انتخابی ، روش نمونه گیری و گردآوری داده ها ، تلخیص و تحلیل داده ها آورده شده است . در فصل چهارم به بیان یافته های تحقیق اختصاص دارد و در نهایت در فصل پنجم به نتیجه گیری و پیشنهاد پرداخته شده است . در بخش بعدی به ذکر منابع مورد استفاده اختصاص یافته و در ضمایم پرسشنامه خام و جداول اطلاعاتی آورده شده است .
3
فصل اول : طرح مسئله
بیان مسئله
بهره وری عبار ت است از نسبت ستانده به داده. به عبارتی دیگر بهره وری نسبت تولید یاخروجی یک فعالیت اقتصادی است به عوامل تولید آن . این عوامل می توانند نیروی انسانی، هزینه های تولید و حتی ماشین آلات و تجهیزات تولیدی باشند. بهره وری تحت دو عامل اثربخشی و کارایی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد . اثربخشی به مفهوم انجام کار درست و کارایی به معنای انجام درست کار می باشد. بنابراین مفهوم بهره وری هم انتخاب هدف مناسب و صحیح را شامل می شود و هم روشی که برای رسیدن به آن هدف انتخاب می گردد.
چه بسیارند مؤسسات و واحدهای تولیدی که دارای تولید بالا، کیفیت مطلوب و سود مناسب
می باشند ولی بهره وری آنها در حد پایینی قرار دارد. پس بهره وری با سودآوری و تولید بیشتر تفاوت دارد.
از همین رو در سالیان اخیر بحث بهره وری در کانون توجه مدیران اجرایی قرار گرفته است. چراکه مدیران و صاحبان صنایع به این نتیجه رسیده اند که عامل بقای آنها در بازار رقابتی امروز تنها تولید و سودآوری نیست؛ بلکه در کنار این دو باید به هزینه و روش دستیابی به این هدف نیز توجه نمود. ضمن آن که بر اساس آمارهای منتشره از سوی سازمان بهره وری آسیایی (APO) و همچنین به استناد آمار و ارقام ارائه شده توسط سازمان ملی بهره وری، میزان بهره وری در صنایع کشور به شدت پایین است. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که مشکل پایین بودن سطح بهره وری، مشکل روز اغلب مؤسسات تولیدی می باشد. شرکت کویر نیز به عنوان یک شرکت تولیدی با مشکل پایین بودن سطح بهره وری مواجه می باشد.
به منظور کمک به حل مشکل بهره وری در شرکت ها و سازمان ها با رویکرد فوق، نخستین گام شناخت عوامل و فاکتورهای به وجودآورنده بهره وری می باشد. بررسی اجمالی پیشینه تحقیق نشان می دهد که بهره وری تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد و فاکتورهای زیادی در تغییر آن اثرگذار می باشند. از آن جمله می توان به عواملی چون مدیریت، تکنولوژی و منابع انسانی اشاره نمود. دربحث مدیریت، سطح دانش و تجربه مدیران، میزان ریسک پذیری آنان و ثبات مدیریت عواملی هستند که می توانند در ارتباط با بهره وری سازمان مورد بررسی قرار گیرند. در زمینه تکنولوژی، سطح تکنولوژی تولید مورد استفاده و استراتژی سازمان در توسعه تکنولوژی می توانند بهره وری سازمان را تحت تأثیر قرار دهند. در بعد نیروی انسانی نیز سطح دانش و تجربه افراد سازمان، میزان انگیزه، رضایت شغلی و خلاقیت آنها همه از جمله عوامل مهم اثرگذار بر بهره وری سازمان می باشند.
4
در این پژوهش در شرکت کویر ، به نقش نیروی انسانی در بهره وری بعنوان عامل کلیدی توجه شده است . از همین رو بررسی ارتباط بهره وری (مشکل) با میزان رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان شرکت کویر به عنوان یک طرح پژوهشی تعریف شده است.
گزاره های پژوهش
عنوان تحقیق
بررسی رابطه بهره وری تولید با رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان در شرکت کویر در سال 1385.
هدف
مشخص کردن رابطه بهره وری تولید با رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان در شرکت کویر در سال 1385.
اهداف ویژه :
مشخص کردن میزان بهره وری تولید در شرکت کویر در سال 1385 .
مشخص کردن وضعیت رضایت شغلی کارکنان شرکت کویر درسال
1385 .
مشخص کردن وضعیت خلاقیت کارکنان شرکت کویر در سال 1385 .
تعیین همبستگی میان رضایت شغلی و میزان بهره وری در شرکت کویر
در سال 1385 .
تعیین همبستگی میان خلاقیت و نوآوری و میزان بهره وری در شرکت
کویر در سال 1385 .
فرضیه :
افزایش رضایت شغلی کارکنان سبب افزایش بهره وری می شود .
افزایش خلاقیت و نوآوری کارکنان سبب افزایش بهره وری می شود .
سوال پژوهش :
وضعیت بهره وری در شرکت کویر در سال 1385 چگونه بوده ؟
توزیع فراوانی رضایت شغلی کارکنان شرکت کویر در سال 1385 چگونه بوده ؟
وضعیت بکارگیری خلاقیت کارکنان شرکت کویر در سال 1385 چگونه بوده ؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 23 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا
سلسله مباحث رابطه انسان، محیط، و توسعه
سلسله مباحث رابطه انسان، محیط، و توسعه
عنوان مقاله
محور موضوعی
مفاهیم پایه در دانش محیط شناسی (اکولوژی)
تعاریف
انسان و محیط
طبیعت و محیط زیست
انسان و محیط زیست
مرز میان طبیعت و محیط زیست کدام است؟
آیا طبیعت مستقل از حیات انسان نیز واجد ارزش است؟ آیا در اینصورت مجازیم طاعون را حفظ کنیم؟
انسان و طبیعت، دو گره از یک محور بنام توسعه
انسان و توسعه
انسان، محور توسعه
مکاتب توسعه
انسان و توسعه پایدار
مروری بر تاریخ تکامل و توسعه در جوامع بشری از رنسانس تا عصر حاضر و نوع نگاه بشر به محیط زیست
موانع توسعه و لزوم کنترل آنها
مخاطرات توسعه: توسعه موزون و توسعه بی رویه
توسعه و توسعه پایدار
شناسایی، تعریف و طبقه بندی اجزای منابع ملی
منابع ملی
منابع ملی و فرایند توسعه
بررسی جایگاه منابع ملی در مهم ترین نظریات معاصر توسعه
تجزیه و تحلیل منابع ملی در نظریات توسعه
انسان و محیط مبحث اول: مفاهیم پایه
طبیعت
طبیعت به معنای جهان مادی، جهان فیزیکی، جهان پدیده ها و جهان هستی از آن یاد شده است. همچنین در مفهوم جهان فیزیکی است که شامل همه پدیده ها و موجودات زنده است. طبیعت را به معنای جهان فیزیکی که شامل گیاهان، حیوانات و مناظر طبیعی است نیز در نظر می گیرند.
. با وجود این که بازی های رایانه ای می تواند تاثیر های مثبت و منفی داشته باشد اما اثرات منفی آن بیش تر است هیچ گونه نظارتی بر استفاده از این گونه از بازی ها وجود ندارد و در واقع والدین هم اطلاعاتی از این گونه بازی ها ندارند واین باعث شده است که دانش آموزان خود با توجه به علایق خود به انتخاب این بازی ها دست بزنند و معیار هایی که در انتخاب این بازی ها باید رعایت شود رعایت نمی شود. با توجه به این که شرکت های سازنده بازی های رایانه ای به تولیدات بازی های می پردازند که مورد توجه دانش آموزان است لذا به بسیاری از مسائل از جمله مسائل فرهنگی توجه نمی کند واین باعث می شود اثرات مخربی داشته باشد. البته بازی های رایانه ای که در جامعه پذیرفته شده است نمی توان به طور کامل جلوی آن را گرفت لذا راه حل های این مسئله این است که نظارت دقیق ، منظم و هدفمند بر آن ها داشت و هم چنین به تولید بازی های بومی ایرانی اسلامی پرداخت که متناسب با فرهنگ وشرایط کشور ما است. همچنین پیشنهاداتی از جمله صحبت با کودکان در مورد نحوه استفاده از کامپیوتر و خطراتی که در هنگام آنلاین شدن ممکن است آنها را تهدید کند ارائه شده که می تواند بر نحوه استفاده کودکان از کامپوتر و بازی های رایانه ای تاثیر مثبتی داشته باشد.
پژوهش حاضر، بنیادی از نوع نظری می باشد. جامعه ی آماری پژوهش تمام دانش آموزان دختر و پسر مدارس ابتدایی و راهنمایی و رشته های هنری متوسطه می باشد. نمونه آماری در این پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی مدارس می باشد. جمع آوری اطلاعات به روش مشاهده و اسنادی می باشد. به نظر می رسد هنر به عنوان زمینه مناسبی برای پرورش خلاقیت است. در واقع ارتباط بین هنر و خلاقیت به قدری به هم نزدیک است که (موگااتال) درباره آن گفته است: دیدگاهی که مطالعه هنر، افراد را خلاق و دارای تخیل قوی می سازد، به عنوان باورعمومی درآمده است. هرچند فهم تازه از ادراک، یادگیری و خلاقیت، مستلزم آن است که بفهمیم چگونه برنامه یادگیری هنر در مدارس اجرا می شود و با درنظر گرفتن موضوعات هنر، چه نقشی در آین ده پرورش خلاقیت درمدارس دارد؟
مفهوم خلاقیت در ظاهر به کلاس درس مربوط می شود اما در واقع فراتر از کلاس هنر و فعالیت های مدرسه ایقرار دارد. به بیان بهتر، خلاقیت در کلاس درس این است که چگونه معلم کودکان را مجذوب درس کند و یادگیری را در روح آنان بدمد. آن معلمان استراتژی هایی را می سازند تا جرقه ی ایده های جدید و خلاقانه را در دانش آموزان ایجاد نمایند. نتیجه ی به دست آمده درباره ارتباط آموزش هنر با رویکرد تربیت هنری و خلاقیت دانش آموزان، نشان می دهد رابطه ای بین آموزش هنر با رویکرد تربیت هنری و خلاقیت وجود دارد. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که باید به جنبه های دیگری از جمله نقادی هنر، بازنگری در برنامه درسی و ارتباط مباحث خلاقیتی در هنر به سایر حوزه های آموزشی و دروس دیگر توجه گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
عنوان مقاله: رابطه میان تعهد حرفه ای و سازمانی
چکیده:
حرفه ای و تعهد سازمانی به مثابه انواع تعهد ، محور بحث و مطالعه پژوهشگران مدیریت و رفتار سازمانی طی چند دهه اخیر است . بخش عمده ای از نظریه پردازان اولیه با فرض دیدگاه تعارض حرفه ای – بوروکراتیک ، متعقدند تعهد حرفه ای و سازمانی در تعارض با هم بوده و رابطه ناسازگاری با یکدیگر دارند. طوری که با افزایش تعهد کارکنان به حرفه خود ، تعهد آنان به سازمان کاهش می یابد . در مقابل ، برخی پژوهش گران از جمله محققان اخیر ، معتقدند که تعهد حرفه ای و سازمانی الزاماً سازههای متعارض و ناسازگاری نیستند ، بلکه می توانند همبستگی معنی داری با یکدیگر داشته باشند .به گونه ای که در سازمانها میتوان شاهد سطح بالای هر دونوع تعهد بود . با عنایت به توضیحات پیش گفته ، هدف مقاله حاضر بررسی دیدگاههای موافق و مخالف در این زمینه و ارائه رویکردی مناسب (با محوریت سازگاری رابطه تعهد حرفه ای و سازمانی) در این حوزه مطالعه است .
2
مقدمه
یکی از موضوعاتی که توجه محققان در زمینه تعهد را به خود جلب کرده است ، جنبه های مختلف مفهوم تعهد است. زیرا، دلبستگی و تعهد کارمند نه تنها با سازمان بلکه با مراجع دیگری چون حرفه ، خانواده، سرپرست مستقیم، مذهب، و غیره در ارتباط است. دو جنبه تعهد که بسیار مورد توجه قرار گرفته عبارتنداز تعهد سازمانی و تعهد حرفه ای. شناخت ماهیت رابطه، سازگاری یا تقابل میان دو نوع تعهد، موضوع بسیاری از مباحث است ( 171 - 194: (Mathieu & Zajac, 1990.
در ادبیات کلاسیک «مدل تعارض حرفهای- سازمانی» ،فرض می شود که مجموع تعهد به سازمان وحرفه،صفر است. یعنی اینکه تعهدبه یک طرف باعث کم شدن تعهد به طرف دیگرمی شود .اما عده ای معتقدند که اینگونه نیست و تعهد سازمانی و حرفه ای می تواند بهعنوان پدیده های جدا و متمایز فرض شوند که دراین صورت تعهدحرفه ای وسازمانی در راستای یکدیگر قرار می گیرند. پس حرفهای ها می توانند به حرفه و در عین حال به سازمان خود متعهد باشند(333 - 349 :Wallace,1993).
تا بهحال، ادبیات تحقیق به بررسی دیدگاههای مختلف پیرامون رابطه میان تعهد سازمانی و حرفه ای پرداخته اند. محققانی مثل« کورن هاوسر (1962)» ،« بلاو و اسکات(1962)» ،«الکساندر(1981)» ،«هال (1968)» ،«دورف من و هاول(1986)»، کسانی هستند که بین تعهد سازمانی و حرفه ای ، تعارض دیده اند. بر اساس دیدگاههای این پژوهشگران ،کارمندان حرفه ای، آنطور که ادعا می کنند، بیشتر به حرفه و ارزشهای آن وفادار هستند تا سازمان و کارفرمایان خویش.
گرچه مساله تعارض بین تعهد سازمانی و تعهد حرفه ای بسیار مورد توجه قرار گرفته است، اما برخی از محققان معتقدندکه این دو با هم تعارضی ندارند. اینان در حقیقت، عقیده دارندکه یک رابطه مثبت بین تعهد حرفه ای و سازمانی وجود دارد.
3
برای نمونه محققانی مثل «والنسی،آرانیا و کوش نی یر(1986)»، «آلوتو و هربینیاک(1972)» ،«اورگان و گرین(1981)»، «ویلیامز و همکاران(1986)»، ادعا کردند که وجود توأمان و روبه رشد خصوصیات حرفه ای و بوروکراتیک در کارها مشهود است. این اعتقاد منجر به رویکرد عدم وجود تعارض بین تعهد سازمانی و حرفه ای شد. در این دیدگاه ، اهداف و انتظارات حرفه ایها توسط سازمان برآورده شده و فرض میشود که معمای تعهد وجود ندارد .
با عنایت به توضیحات پیش گفته، اینک و در ادامه مقاله ضمن اشاره به تعاریف و مفاهیم تعهد ، دیدگاههای موافق و مخالف (با تأکید بر رویکردهای موافق ) درزمینه رابطه تعهد حرفه ای و تعهد سازمانی تبیین میشود.
مفاهیم تعهد
الف ) تعهد حرفه ای
سانتوز تعهد حرفه ای را احساس هویت و وابستگی نسبت به یک شغل و حرفه خاص می داند و بر تمایل و علاقه به کار در یک حرفه به عنوان تعهد حرفهای تأکید می کند. او از جمله معدود پژوهشگرانی است که به رابطه میان تعهد حرفه ای و تعهد سازمانی اعتقاد دارند (Santos,1998:57 – 61).
در پژوهشی دیگر تعهد حرفه ای از دیدگاه نظریه هویت اجتماعی تعریف شده است . این نظریه معتقد است که افراد خودشان را درون طبقات مختلف اجتماعی ( از جمله حرفه ، گروه ، سازمان و نظایر آن) دسته بندی می کنند و از طریق آن خود را بر حسب عضویت در یک موجودیت خاص تبیین می کنند. یعنی افراد علاقه دارند تا در گروه یا دسته ای از جامعه قرار گیرند (Mael & Ashforth, 1995 : 303-333) .
تعریف« والاس » و همکاران از تعهد حرفه ای همانند تعریف « آلن » و « می یر» از تعهد سازمانی است . این پژوهشگر و همکارانش برای تعهد حرفه ای نیز سه بعد عاطفی ، مستمر و هنجاری قائل شده و تعهدحرفه ای را احساس هویت با یک حرفه ، نیاز به استمرار خدمت در یک شغل و احساس مسئولیت بالا نسبت به آن تعریف کرده اند
از طرف دیگر تعهد شغلی نوعی حالت شناختی و احساس هویت روانی با یک شغل را نشان می دهد.تعهد شغلی، اعتقاد در مورد شغل فرد است و به مقداری که یک شغل می تواند نیازهای فعلی فرد را برآورده سازد، بستگی دارد. اشخاصی که شدیدا درگیر شغل هستند، شغل را بهعنوان بخش مهمی از هویت شخصی شان در نظر می گیرند. علاوه بر این، افراد دارای وابستگی شغلی بالا، بیشتر علایق خود را وقف شغل خود می کنند (
4
Hackett , Lapierre & Hausdorf,2001: 392 – 396) .
ب ) تعهد سازمانی
تعهد سازمانی به عنوان وابستگی عاطفی و روانی به سازمان در نظر گرفته میشود که بر اساس آن فردی که شدیدا متعهد است، هویت خود را با سازمان معین می کند ، در سازمان مشارکت میکند و در آن درگیر می شود و از عضویت در سازمان لذت می برد .( Mowdey, Porter & Steers,1982:20)
بوکانان( 1974) ، تعهد را چنین تعریف می کند:«تعهد نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزشها و اهداف یک سازمان است. وابستگی نسبت به نقش فرد در رابطه با ارزشها و اهداف سازمان ، به خاطر خود سازمان جدای از ارزشهای ابزاری آن.
پرتر و همکاران (1978) تعهدسازمانی را بهعنوان «درجه نسبی تعیین هویت فرد با سازمان و مشارکت و درگیری او در سازمان تعریف کرده اند» . در این تعریف، تعهد سازمانی سه عامل را شامل می شود (Allen & Meyer , 1990:1-18):
-1 اعتقاد به اهداف و ارزشهای سازمان
-2 تمایل به تلاش قابل ملاحظه به خاطر سازمان
-3 آرزو وخواست قوی وعمیق برای ادامه عضویت با سازمان.
دیدگاه های ناظر برتعارض تعهد حرفه ای و سازمانی
احتمال ایجاد تعارض در تعهد افراد به سازمان و حرفه، برای اولین بار توسط «گولدنر(1957)» مطرح شد. او بیان کرد که کارکنان حرفه ای به جای وفاداری به سازمان، به یک مرجع برون سازمانی، یعنی گروه حرفه ای خود وفادار می شوند. در مقابل، کارکنان دارای دانش و توانایی محدود، به سازمان، متعهد بوده و دارای یک گروه مرجع داخلی هستند. گولدنرخاطر نشان کرد که گسترده اندیشان ( حرفه ای ها ) بر خلاف محدود بینان در یک سازمان نمی مانند و در تکاپو هستند. او ادعا می کند که تعهد سازمانی و تعهد حرفه ای با هم ناسازگارند( یک کارمند یا به سازمان یا به یک حرفه و نه هر دو، متعهد می شود ).
زاجاک و ماتیو در تحلیل کلان از پیش نیازها و برآیندهای تعهد سازمانی، ضعیف ترین همبستگیها (ضرایب همبستگی حدود 4/0) را میان معیارهای تعهد شغلی و تعهد سازمانی، گزارش کردند و نتیجه گرفتند که بهتر است این دو نوع تعهد بهطور مجزا بررسی شوند. از دیدگاه این دو و بسیاری از پژوهشگران ، تعهد سازمانی و تعهد شغلی دارای همبستگی ضعیف بوده و سازههای متمایزی هستند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 178 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
12
رابطه روانشناسی و دین
تولد روانشناسی دین به ابتدای قرن حاضر باز میگردد . این گستره در آغاز قرن حاضر توجه بسیاری از محققین روانشناسی را به خود جلب کرده ، چنانکه پیش از آن کانت تجربه یا احکام دینی را با تحلیل حیات اخلاقی تبیین نمود و دین را بر مقتضیات قانون اخلاق بنا نهاد ، و یا دکارت که همه چیز از جمله دین را با زبان ریاضی تبین نمود . اما در آستانه قرن نوزدهم دیگر این بحثهای ذهنشناسی ، توانایی پاسخگویی به سؤالات اساسی طرح شده را نداشت . و از آنجائیکه علم روانشناسی دین را یک مقوله انسانی میدانست لذا سعی کرد با تحلیل روانی انسان، ریشه پیدایش دین را مورد مطالعه قرار دهد.
به گفته یونگ :“ پدیده دین نمودگاری بشری است که روانشناسی نمیتواند و نباید نادیدهاش بگیرد ”.مورنو،آنتونیو. یونگ ، خدایان و انسان مدرن . ص 136
یونگ میگوید :“ روح یا جان آدمی فطرتاً دارای کارکرد دینی است … اما اگر این واقعیت تجربی وجود نداشت که در روح آدمی ارزشهای والایی نهفته است به روانشناسی کوچکترین علاقهای نمیداشتم ، چرا که در آن حال روح و جان آدمی جز نجاری ناچیز و بیاهمیت نمیبود . حال آنکه از صدها آزمون و تجربه علمی دریافتهام که اصلاً چنین نیست و برعکس جان آدمی حاوی همة آن چیزهایی است که در احکام و دُگمهای دینی آمده است و چه بسا بیش از آن نیز
12
… من به روح کارکرد دینی نسبت ندادهام ، بل فقط واقعیاتی را برشمردهام که ثابت میکند روح دارای طبیعت دینی است یعنی صاحب کارکرد دینی است ”. همان مرجع . ص 92
“در واقع کلمة روانشناسی خود دلالت بر بعضی روابط با بعضی از ابعاد تجربه انسانی دارد که از دیرباز، آن را ‘دینی’ نامیده اند. وقتی که در طی قرن هیجدهم، این واژه رواج یافت، به عنوان بخشی از سنت فلسفی که با نظریه های ادراک مربوط است، مطرح گردید و با الهیات یا دین ربطی مهجور داشت . رفته رفته که مطالعة ادراکات ، هرچه بیشتر از رهیافت پیشینی (ماقبل تجربی) معرفت شناسی متعالی فاصله گرفت و جای خود را به روانشناسی ‘علمی’تر که مبتنی بر روشهای زیستشناسی و فیزیک بود داد ، پیوندهای بین روانشناسی و دین باز هم ضعیفتر شد . بنابراین راه روانشناسی و دین ، راهی هموار و آشنا و روشن ، چنان که امروزه تصور می شود ، نبود .”
14
الیاده،میرچا. فرهنگ و دین .ص177
“پیدایش روانشناسی دین را بعید است که بتوان به کار یک فرد یا گروهی از متفکران نسبت داد ، همچنین این رشته بهطور طبیعی از هیچ سنت خاصی برنیامده است . از سوی دیگر اصولاً مشکل بتوان از تولد یا زایش و پیدایش دفعی این رشته سخن گفت ، بلکه می توان گفت که روانشناسی دین ، برخاسته از فضای فکری و فرهنگی خاصی است که در آن روش علمی و دین پژوهی به نحوی پخته و پیشرفته شدند که چون هر دو در معرض پرسشهای مختلفی قرار گرفتند ، به یکدیگر نزدیک شدند . به این معنی ، روانشناسی دین برای دینپژوهی همان قدر انگیزه ای تازه بود که برای علم روانشناسی . فقط تأملات گذشته نگرانة یک نسل بعد ، منشأ خدماتی شد و مواجهه این دو رشته را تحقق بخشید و این رشته سرآغازی پیدا کرد ؛ گو اینکه در این باب هم اتفاق نظر حاصل نیست .” همان مرجع.ص178
اما باید بدانیم که روانشناسی نمیتواند به همه وجوه و جنبههای دین توجه کند (چون اساساً روانشناسی چنین شأنی را ندارد) و تنها به جنبههای رفتاری آن میپردازد .
“ اما اگر کسی گمان برد همة دین یعنی همین تجربههای دینی ، نگاهی تحویل گرایانه (
14
Reduction) به دین کرد ، و دین را به چیزی کمتر از آن ارجاع داده است ”. ذاکر، صدیقه . نگاهی به نظریة فرانکل در روانشناسی دین . قبسات . سال سوم شماره 2 و 3 . ص 85
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
رابطه دین و تربیت
فجایع بنام دین
در کشورهاى متعدد فجایع بسیارى تحت عنوان دین بروز کرده است. در طى قرون وسطا، بسیارى از انسانها حت شکنجه و ظلم و ستم از تنگ نظرى در برخورد دینى به ستوه آمده بودند. در این موقعیت بود که بسیارى از مردم در برابر دین حالتى کینه توزانه به خود گرفتند و به تدریج عقیده فریب و استثمار مذهبى در اذهان بسیارى از آنها رخنه کرد. این امر باعث شد که در این دوران (قرون وسطا) کسانى چون روسو و لاک ضمن تاکید بر آزادى انسان بر اساس عقل و منطق با هرگونه کنترل و نظارت دینى بر فرایند تربیت مخالفت کنند. ما در قرون وسطا شاهد رسوا شدن بسیارى از کسانى هستیم که زندگى منحط خود را تحت لواى دین پیش مى بردند. مردم ضمن آگاهى از اعتقادات کورکورانه خود که بر اساس تبلیغات استوار بود شروع به بیزارى جستن از سازمانها و بنیادهاى مذهبى و عملکرد مخدوش آنها نمودند. پیشرفت علوم جدید موجى در حیات انسان ایجاد کرد. مردم با آگاهى از اقتصاد، سیاست، فلسفه و... از زاویه اى دیگر به زندگى نگاه مى کردند.
معناى دین
مفهوم دین تا به حال به طرق گوناگونى مورد توجه و تعریف قرار گرفته است به نحوى که فهم معناى حقیقى آن در پرده اى از ابهام فرو رفته است. از نظر برخى، دین به معناى طرفدارى از برخى مناسک است مانند: عبادت، دعا، نماز و غیره. کلمه دین از کلمات لاتینى Legere, re یا Ligare به معناى انجام و یا پس دادن تکلیف مشتق شده است. بدین لحاظ، مفهوم این کلمه عبارت است از آنچه انسان را در پیوند، محبت، همدردى، حقوق و وظایف متقابل نسبت به یکدیگر ملزم و مقید مى کند. بنابر دین مسیحیت، وظایف انسانها در پیوند محبت آمیز و همدردى آنها نسبت به هم خلاصه شده است. از دیدگاه هندى کلمه دین معنایى بسیار گسترده تر و جامع تر دارد. در این فرهنگ لغت انگلیسى دین نمى تواند معادل مناسبى براى کلمه دارما باشد. مفهوم هندویى مذهب عبارت است از اجراى وظایف و تکالیف فردى. از این جهت دارما مى تواند معادل کارتابیا یعنى وظیفه (تکلیف) محسوب شود. از لحاظ فلسفه اسلامى مذهب نوعى روش تربیتى انسان در اصول رفتار و اخلاق است. به رغم اختلاف دیدگاهها راجع به معناى دین، حداقل این امر به طور کامل توسط همه پذیرفته شده است که دین به انسان کمک مى کند تا به سوى اهداف معنوى جهت دستیابى به خوشبختى، سعادت و آرامش گام بردارد. باور دینى بر این امر استوار است که برخى انسانها داراى روح بسیار عالى تر نسبت به دیگر انسانها هستند. خداوند قادر مطلق و حاکم کل است. همه امور از او سرچشمه مى گیرد و به او ختم مى گردد. هر ذره اى از جهان از طرف اوست. حقیقت، زیبایى و سعادت از جانب خداوند نشات گرفته است. پیشرفت و تعالى انسان در گرو تحقق این اصول سه گانه است. دین به او کمک مى کند تا به خدا نزدیک شود. بنابراین، دین مهمترین ابزار براى پى بردن به خدا و نیل به سعادت و آرامش نهایى است. مفهوم کلمه اسلام در این جهت یک مفهوم بى همتا و عالى است. این کلمه از (Salm) به معناى آرامش و رضایت به وجود خداوند مشتق شده است. در این مفهوم شخص باید خود را کاملا در برابر خداوند تسلیم و رها نماید و تاثیر کامل و تمام عیار خداوند را بر خود بپذیرد. اهمیت کلمه دارما نیز مشابه کلمه اسلام است. با محبت و حس همدردى مى توان فرد را به انجام وظایف خود در برابر دیگرى متعهد ساخت و بین افراد مختلف اتحاد برقرار کرد. ماهیت مسیحیت عبارت است از غرق شدن در تعلیمات آسمانى. معناى ودیک دارما عبارت است از: دانش دین. معناى ساناتان دارما عبارت است از: ادیان جاودانه و دین انسانى. مفهوم بادها دارما عبارت است از: دلیل دینى. بررسى فوق در مفهوم دین اشاره به این واقعیت دارد که دین داراى مفهومى بسیار گسترده و وسیع است. مفهوم دین پیچیده در مفاهیمى چند است، مفاهیمى از قبیل حقیقت، زیبایى، سعادت، عشق، همدردى و ارزشهاى والاى زندگى. بدون تردید مى توان گفت دین ارتباط تنگاتنگى با زندگى دارد.
ارتباط دین و تربیت
بحث ارتباط دین و تربیت از دیرباز مورد توجه بوده است و پیوسته آن دو همکارى هاى متقابلى داشته اند، اما پس از عصر نوزایى که انسان بیش تر به علم روى آورد به دین و نقش آن کم توجهى شد.نگاه به تربیت از زاویه دین و حاکمیت نوعى آرمان خواهى در مکاتب تربیتى قرون گذشته یگانه شاخصه غیرقابل تردید بوده است، تا جایى که هرگز احساس تقابل میان دین و تربیت نمى شده است. اما پس از غرور حاصل از خیزش انسان به سوى علم و وانهادن جانب دین، این امر با سؤال جدى مواجه شد، تا جایى که پس از رنسانس و حدودا نیمه هاى قرن اخیر بسیارى از مکاتب تربیتى و رویکردهاى موجود، بحث از دخالت دین در تربیت و ارتباط آن دو با
یکدیگر را به عنوان یک امر حاشیه اى تلقى کردند. لزوم نگاهى دوباره به آموزه هاى دینى و بازخوانى مجدد آن مطابق با تغییرات جهان امروز از یک طرف و گرایش انسان دردمند و خسته از دستاوردهاى فرهنگى تکنولوژى و مصرف گرایى به سوى معنویات و دلبستگى هاى دینى و آرمانى از طرف دیگر موجبات توجه دوباره به این بحث قدیمى را فراهم آورد. در مورد ارتباط دین و تربیت، دیدگاه هاى گوناگونى ارائه شده است:آنچه امروزه این بحث را بیشتر در مدار توجه فیلسوفان، نظریه پردازان تربیتى و مربیان قرار داده است دیدگاه کاملا متفاوتى است که دامنگیر بحث ارتباط دین و تربیت شده است.
برخى با جدایى کامل دین از تربیت و عدم کارایى و ثمربخشى آن در این حوزه هرگونه تاثیرپذیرى نظام تعلیم و تربیت را از دین امرى کهنه، قدیمى و متعلق به عصر تفوق ماوراءالطبیعه و خرافات بر عقل و علم مى دانند. آنها دین را متعلق به عصر کودکى بشر و مخالف با عقل و علم مى دانند و چنین ادعا مى کنند که امروزه بشر با تمسک به پیشرفتهاى عقل و شناخت دقیقتر خود ظرفیت مناسبترى براى برنامه ریزى و پیشبرد امور مربوط به خویش دارد.اکنون با رفع بسیارى ابهامات از زندگى انسان و ارائه چهره اى منفى از کارکرد بسیارى از آموزه هاى خرافى در طول اعصار گذشته تمسک به سنتهاى کهنه و قبول نقش آنها در ساخت شخصیت انسان به منزله فروگذارى بینش جدید و انحراف انسان از رشد و پیشرفت و دست و پا زدن در ابهامات غیرقابل حل است. شاید بتوان ریشه این طرز تفکر را در جهان معاصر نوعى علم زدگى و تقبل نقش منحصر براى علم و توانایى انسان در شناخت آن دانست، امرى که در مکاتب فلسفى منعکس کننده نوعى الحاد و در مکاتب روان شناسى در قالب رفتارگرایى محض بروز و ظهور پیدا کرده است.
در مقابل، برخى دیگر لزوم اعطاء نقشى مناسب به دین و قبول تاثیرگذارى آن را در نظام تعلیم و تربیت پذیرفته اند. اما نحوه و میزان تاثیرگذارى و حضور دین در گستره تربیت انسان وابسته به نوع نگاه آنها به انسان و دین است. گروهى با تاکید بر مقوله هاى دینى درصدد ارائه چهره اى دینى از تمام موضوعات مربوط به انسان هستند، آنها حتى معتقد به دینى کردن بسیارى از علوم که ماهیتى غیردینى دارند مى باشند. اینکه چگونه این اعتقاد شکل مى گیرد و پایه هاى توجیهى خود را مستحکم مى کند امرى در خور بحث مفصل و خارج از حوصله این جستار است. آیا منظور از دینى کردن یعنى دینى کردن انسان و جهتگیرى هاى حاکم بر او در بکارگیرى علوم و یا علاوه بر آن، دینى کردن متن علم، موضوعات و گزینشهاى مربوط به آن، چنین مواردى از جمله بحثهاى درخور توجه است که در حوزه خود قابل امعان نظر مى باشد.
امروزه بسیارى از صاحب نظران در امر تعلیم و تربیت، دین و مسائل اجتماعى قائل به نوعى اثربخشى دین در تعلیم و تربیت و لزوم حضور چهره اى مناسب از آن در سطح مدارس هستند. هنگامى که در فرهنگ غرب و دیگر فرهنگهاى تاثیرپذیر از آن بحث از دین و مذهب به میان مى آید سریعا مرزى بین دین انسانى و دین وحیانى کشیده مى شود. به این معنا که دین انسانى (انسان محور) دینى معقول و قابل قبول و دین وحیانى (خدامحور) دینى مبهم و در نظر برخى خرافى و غیرقابل قبول جلوه مى کند. بنابراین حضور هرگونه دین الهیاتى و وحیانى در گستره تعلیم و تربیت ممنوع و صرفا آنچه از دین و مذهب در خدمت آرمانهاى انسانى در مقوله هاى فردى و اجتماعى قرار مى گیرد; باید در سطح مدارس مورد استفاده قرار گیرد. از نظر این گروه آنچه اهمیت دارد نیازهاى انسان و رفع آنست; نیازهایى که آدمى خود تشخیص مى دهد و براى رفع آن از دین بهره مى جوید.
در این صورت او هم در حوزه تشخیص نیاز و هم در بعد پاسخ به آن براى خود نقشى منحصر قائل مى شود. از این رو مطلقا خود را در اختیار دین قرار نمى دهد تا نسبت به نوع سعادت و رستگارى انسان و نحوه احراز آن دین تصمیم گیرى کند. این نوع دین پذیرى در کنار رویکرد انسان به دیگر مقوله هاى زندگى از قبیل علم و هنر توجیهى کاملا بشرى مى پذیرد. در این رهیافت به دین، آنچه اهمیت دارد نیاز انسان و برآورده شدن انتظارات اوست; به همین جهت جهتگیرى وى در قالب انتظار انسان از دین مطرح مى شود تا انتظار دین از انسان. این انسان است که دین را مى سازد و یا از آن متناسب با نیازهایش گزینش مى کند و بهره مى گیرد، همانطور که علم و هنر چنین جایگاهى در ارتباط با او دارند. هرگز انسان نباید خود را به طور مطلق در اختیار دین قرار دهد تا دین او را بسازد و پرورش دهد. تنها ویژگى دینى که دست ساز انسان است، نوعى سرسپردگى و دلبستگى به آرمان والا و متعالى انسانى است که مى تواند در قالب آرزوها و آمال یک نوع مدینه فاضله انسانى و یا حتى آرمانهاى منتهى به خدا نیز تجلى یابد.
مهم این است که دین مزبور در محدوده زندگى دنیایى چه مقدار مى تواند آرامش و امنیت را براى انسان به ارمغان آورد و به چه میزانى ظرفیت انگیزشى وى را در صلح جهانى و رعایت آرمانهاى انسانى و نوعدوستى ارتقاء مى بخشد. این است غایت یک دلبستگى و آرمانخواهى در قالب مذهب و دین انسانى; قالبى که ضمن اثربخشى و ثمردهى در تعل
یم و تربیت فاقد پیامدهاى ابهام آلود و بعضا خرافاتى و تعصب آمیز ادیان سنتى است. چنین برداشتى از دین ناظر بر جوهره اى واحد از آن است که با هریک از ادیان الهى و الحادى سازگارى پیدا مى کند، جوهره اى که بدون توجه به دیگر جوانب دین از قبیل مناسک و شعائر و رسالتهاى خاص آن درصدد نوعى وحدت بخشى با دید کثرت گرایى (پلورالیستى) به تمام ادیان و استفاده مشترک از آن ها در رفع نیازهاى انسان است.
بسیارى از نظریه پردازان تربیتى مانند روسو، کانت و همچنین مربیان، حضور این نوع دین را در تعلیم و تربیت تجویز مى کنند. آنها ضمن رویگردانى از دین وحیانى افراط در علم زدگى و عدم توجه به عواطف مذهبى انسان را نیز مجاز نمى شمارند. بدین لحاظ نقش مثبت دین را در قالب مزبور تبیین مى نمایند.آنچه در پذیرش این دیدگاه، بسیارى از صاحب نظران و بالاخص پژوهشگران حوزه دین را در کارایى نهایى آن دچار تردید کرده است عدم قوت و فقدان پتانسیل لازم براى دین انسانى در اثرگذارى بر انسان است. آنها چنین اظهار مى کنند که اگر انسان آفریده خداست و خداوند نسبت به او آگاهى مطلق دارد، پس بهترین آیین براى رستگارى وى آن آئینى است که از جانب خدا ارسال شده باشد، یعنى همان دین وحیانى و الهیاتى. چرا که انسان در طول تاریخ همواره نسبت به احراز دو مقوله یعنى مقوله هدایت و مقوله دلبستگى به آن، دچار مشکل جدى بوده است. او نتوانسته است نداى واحد و غیرقابل خدشه اى را در جانب راهنمایى خود حتى در یک عصر از تاریخ پرفراز و نشیب خویش دریافت نماید; و اگر هم با هزاران دغدغه عقل خود را به سوى یک جهت متمایل دید هرگز نتوانست دلبستگى عاطفى و تمام عیار خویش را به آن جهت سوق دهد. از این رو نه هدایت ناشى از دستورات منشا یافته از عقل انسانى پیام آور امنیت و آرامش بوده است، و نه آنچه از این مقوله از طرف او ارائه شده است ضمانتى براى اجرا و دلبستگى در حوزه اراده و عواطف آدمى داشته است.
به نظر مى رسد شبیه سازى انسان از دین در قالب دین انسانى شاهدى بس روشن از درک ناخودآگاه این دو ضعف جدى بوده است، او براى اینکه بتواند اولا لنگر هدایت را تقویت نماید به سوى امرى بنام دین پناه برده است. غایت تلاش انسان در قرن حاضر براى ایجاد تلفیقى از اعتقاد مطلق به عقل خویش در قالب ارائه سلسله راهبردهاى عملى با جنبه عاطفى ناشى از احساس مذهبى انسان جهت استحکام هرچه بیشتر ضمانت عملى و ایجاد وابستگى، موجبات پناه بردن به مذهب و دین را فراهم آورده است. غافل از اینکه هرگز محتواى مصنوع بشرى توانایى لازم براى ایجاد آن دلبستگى و سرسپردگى غایى و نهایى را ندارد و در نهایت این نوع گزینش از منظر کسانى که عمیق تر به قضایاى انسانى نظر مى افکنند نوعى خودفریبى محسوب مى گردد. در نزد این افراد پناه بردن به آموزه هاى وحیانى و سرسپارى به دین به مفهوم الهیاتى آن یگانه راه حل انسان معاصر در رهایى از چالشهاى زندگى است. به هر حال امروزه نظریه دوم مقبولیت بیش ترى دارد; زیرا به طور محسوس آموزه هاى دینى در نظام تعلیم و تربیت انسان هاى متدیّن بسیار تأثیرگذار است. به عنوان مثال، بسیارى از آموزه هاى دین اسلام جنبه تربیتى دارد و وجود مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)بهترین الگوهاى تربیتى مسلمانان مى باشند.
اما اینکه چگونه مى توان حضور مؤثرتر دین وحیانى را در حوزه تعلیم و تربیت به اثبات رساند، امرى در خور توجه و تحقیق است. آیا دین صرفا در اهداف اقدام به ارائه طریق مى کند یا فراتر از آن با روشنگرى هاى دیگر در قالب اصل و حتى روش نیز ما را به سوى تعالى فرا مى خواند؟ آیا در حوزه روشها اهتمام بر روشهاى صرفا عبادى است که از اختصاصات دین ست یا در دیگر گستره هاى زندگى انسان در ابعاد فردى و مناسبات اجتماعى نیز روشهاى خاص خود را ارائه مى دهد؟ همه این سؤالها از جمله مباحث قابل طرح در بحث دین و تربیت است.
نیاز به دین
گاهى اوقات انسان با موقعیتهایى مواجه مى شود که قادر به فهم و درک آن نیست و ضمن ابراز شگفتى، به عجز و ناتوانى کامل خویش، درباره فهم این موقعیتها اعتراف مى کند. مشکل است بگوییم که دین چگونه به شکل جدید و امروزى خود درآمد. ممکن است گفته شود تصور انسان از دین مبتنى بر باورهاى وى به قدرتهاى مافوق طبیعى (ملکوتى) است. عواملى نظیر زمان و مکان تفاوتهایى در این باورها ایجاد کرده اند. از طرف دیگر رشد علوم منجر به از بین رفتن بسیارى از شبهات از ذهن انسان شده است. به نحوى که او به تدریج بر بسیارى از خرافات مسلط گشته است. البته رشد علوم به این معنا نیست که انسان امروزى دیگر به دین نیاز ندارد هرچند این امر صحیح است که انسان متجدد دیگر همچون اجداد خود اعتقادى به قدرتهاى مافوق طبیعى (آسمانى) ندارد، اما هنوز نیاز او به اصل دین پابرجاست، چرا که بسیارى از رفتارهاى انسان تحت تاثیر و نفوذ دین است. دین در عصر تمدن هاى بشرى پیوسته متغیر، یک تکیه گاه تزلزل ناپذیر براى انسان فراهم کرده است که به واسطه آن قادر به حفظ وقار و آرامش خود در برابر موقع
یتهاى نامساعد زندگى بوده است.هنگامى که انسان در مواجهه با ناکامى ها، تنشهاى روانى و کشمکشها در شرف از بین رفتن و خرد شدن قرار مى گیرد، دین ترس و وحشت را از او برطرف و حیاتى دوباره به وى اعطاء مى کند و او را تحریک مى کند تا به شیوه اى عمل نماید که از نظر جامعه قابل قبول است.
تنها مذهب است که در دنیاى مادى امروز جهت حفظ ارزشهاى انسانى قادر به تعیین مسیر صحیح براى اوست. این دلیلى است براى جایگاه ارزشمند دین در هر فرهنگ انسانى. بر این اساس، در تمام کشورها همیشه تلاش کرده اند تعلیم و تربیتى را فراهم آورند که بتواند آرمانهاى فرهنگى و ارزشهاى انسانى را زنده نگه دارد. در هر نقطه اى از دنیا هر فردى کوشش مى کند تا آرمانها و ارزشهاى متعالى انسانى را با تمسک به دین خاص خود مورد محافظت قرار دهد. بنابراین، لزومى به تاکید بر این نکته نیست که حتى امروزه نیز انسان نیازى وافر به دین دارد. بحث فوق اشاره به این مطلب دارد که بین دین و زندگى انسان از همان آغاز ارتباطى نزدیک وجود داشته است. دین همواره انسان را به پیروى از مسیر صحیح ترغیب کرده است و انسان پیوسته سعى نموده تا شخصیت خود را متناسب با آرمانهاى دینى شکل دهد. بنابراین، دین از جهات مختلف نقش اساسى در تربیت انسان ایفاء کرده است. از این رو، ارتباط بین مذهب و مربى داراى سابقه اى بس دیرینه و کهن است. آنچه از این به بعد مورد توجه ما قرار مى گیرد ذکر این نکته است که چگونه مذهب از زمانهاى قدیم در تربیت انسان تاثیر داشته است.
نقش تاریخى دین در تربیت انسان ها
ما در تاریخ اعصار قدیم هندوستان (دوره ودیک و آیین بودایى) مى یابیم که مذهب اساس تربیت بوده است. در خلال این دورانها مطالعه و تدریس کتب مذهبى به عنوان هدف اصلى محسوب مى شد. مؤسسات آموزشى همان مؤسسات مذهبى بودند و رابطه بسیار قوى و نزدیکى بین مذهب و تربیت برقرار بود. در طى قرون وسطا پتشالها و مکتبها در معابد و مساجد رونق پیدا کردند. کشیشان و ملاهاى این معابد و مساجد به تربیت کودکان اشتغال داشتند. مطالب مذهبى نقش مهمى در محتواى دوره هاى آموزشى داشتند. در این دوره هدف اصلى آموزش عبارت بود از مطالعه کتب مذهبى و انجام رفتار در جامعه مطابق آن. کشورهاى اروپایى نیز در این دوره (قرون وسطى) تربیت، به میزانى کاملا قابل ملاحظه تحت تاثیر و نفوذ مذهب قرار داشت.
کودکان در این کشورها در صومعه ها و کلیساها آموزش مى دیدند. رئیس صومعه و اسقف کلیسا مسئولیت سازماندهى آموزشى کودکان منطقه خود را بر عهده داشتند. هرچند اروپا در طى قرون وسطا تا حدودى شاهد محدودیت دیدگاه دینى بود، اما على رغم آن در همان اعصار نیز یک رابطه نزدیک بین مذهب و تربیت وجود داشت; به نحوى که در این زمان مدارس کاتریال و موناستیک که تحت کنترل و نظارت کلیساها بودند کاملا متداول بود. بنابراین، در اروپاى قرون وسطا نیز مذهب کاملا بر آموزش و تربیت تاثیر داشت. در دوران جدید نیز سازمانها و بنیادهاى مذهبى گوناگون علاقه وافر خود را به امر آموزش و تربیت نشان داده اند. هم اکنون مدارس و دانشکده هاى بسیارى در سراسر جهان وجود دارند که توسط این بنیادها اداره مى شوند. در بسیارى از کشورها نیز مؤسسات مذهبى نقش مهمى در گسترش آموزش در مناطق تحت فعالیت خود دارند. با ورود اسلام در سرزمین حجاز، دین منشأ تحولات بسیارى در تربیت شد، اسلام مسلمانان را به فراگیرى علوم تشویق نمود و مکارم اخلاقى را گسترش داد. امروزه نیز بشر در زمینه حیات فردى و اجتماعى خود (شیوه زندگى، تنظیم روابط خانوادگى و...) به آموزه هاى دینى نیاز دارد.
به هر حال تربیت و دین ارتباط تنگاتنگى با یکدیگر دارند. هرچند اهداف غایى آن دو یکسان است، اما تا به حال این ارتباط نزدیک به طور صحیح مورد توجه و درک قرار نگرفته است. در این زمینه دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى هیچ جایگاهى براى دین در تربیت کودک قائل نیستند، اما گروهى درصدد اعطاء جایگاهى بسیار عالى به دین در تربیت هستند. در این میان برخى از کارشناسان آموزش و پرورش در آمریکا و اروپا نیز درصدد اعطاء نقش بسیار بالایى به دین در امر تربیت هستند.تلاش آنها از خلال فعالیت مدرسه در روز یکشنبه، تمایل به تربیت دینى و تربیت خلق و خوى بچه ها ظاهر مى شود. حتى بسیارى از مادیگراها نیز در این دوران درباره اعتقاد به معنویت فکر مى کنند. امروزه، در همه کشورها آگاهى نسبت به نیازمندى به تربیت دینى و اخلاقى در حال رشد کردن است و مردم تفکر راجع به این موضوع را وجهه همت خود قرار داده اند که چگونه مى توان تربیت دینى را به مدارس انتقال داد. از طرف مقابل، گروههاى متمایل به مسایل اقتصادى و سیاسى با هرگونه اعطاء جایگاه به دین در امر تربیت به مخالفت برخاسته اند.
دلایلى بر علیه تربیت دینى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 118 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
رابطه بین تنوع اجتماعی و گیاهان غیر بومی : دلیل یا پیامد تهاجم
مقدمه
تنوع بیولوژیکی متریک بهتر کننده مدرن است که از طریق آن سلامت ، و ویژگیهای جوامع و اکوسیستم ها در سر تا سر جهان ارزیابی می شود . تنوع ، قبلا شامل مناطق مربوط به حفاظت ویژه که دلالت بر این دارد که جلوگیری از تهدیدها علیه تنوع زیستی یک عمل قانونی و جبرانی است . هر چند که بزرگترین تهدیدات برای تنوع بیولوژیکی معمولا نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم از دست دادن زیستگاه و فروپاشی است . و هجوم بیولوژیکی نیز به دنبال آن خواهد بود . علیرغم اهمیت بالای این مسئله ، دانش ما از روابط بین هجوم و تنوع گیاهی تقریبا در شروع کار خود است .
هجوم به اجتماعات زمینی توسط گیاهان غیر بومی یکی از مهمترین نگرانی های اکولارایت ها و مدیران منابع طبیعی است . سرعت بالای حرکت با برنامه و بدون برنامه گونه ها در سر تا سر جهان و میزان بالای آشفتگی ، گیاهان غیر بومی را به یکی از گسترده ترین مؤلفه های گیاهان محلی تبدیل کرده است . به علاوه ، گونه های غیر بومی محدوده وسیعی از انواع اجتماعات را تحت پوشش دارد و بعضی وقت ها بر گیاهان محلی نیز تسلط می یابد . هجومات هر دو سیستم طبیعی و کشاورزی را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث مشکلات مالی و به همان اندازه بیولوژیکی در مناطق دچار تهاجم سنگینی شده اند می شود . در حالیکه در مورد مشکلاتی که گیاهان مهاجم ایجاد
می کنند ، آگاهی لازم و کافی به دست می آید ولی هنوز میزان تاثیر بر اجتماعات معلوم نیست . الگوی تکرار پذیر در اجتماعات گیاهی نشان از رابطه منفی بین تنوع ، مخصوصا زمانی از آن به عنوان غنی بودن گونه ها نام می برند و پوشش گیاهان غیر بومی
می دهد . این الگوی ساده توسط دو مکانیسم سطح – اجتماع که دلیل / پیامد را از هم جدا می کند ، قابل توضیح است و این خود دلیل / پیامد رابطه بین گوناگونی و تهاجم است . در اولین مکانیسم تنوع ، قابل هجوم بودن اجتماع گیاهان محلی را تنظیم میکند . و باعث رابطه تنوع و هجوم می شود . این نظر از اجتماع تئور
ی و عمل اکولوژیست ها طی چندین دهه گذشته که با التون ( Elton ) شروع و با کارهای تجربی ادامه یافته است . در مکانیسم دوم ، هجوم گیاهی باعث کاهش تنوع گیاهی از طریق عقب راندن سایر گونه ها از اجتماع محلی صورت می گیرد . تغییرات در تنوع ، در این چهارچوب نتیجه تهاجم است .
متاسفانه بیشتر مطالعات فقط هجوم را از نظر دلیل یا پیامد تحلیل کرده اند رابطه بین این دو نامعلوم مانده است . در حال حاضر ، رابطه بین هجوم گیاهان غیر بومی و تنوع توسط جابه جایی های محلی گونه ها توسط مهاجمین ، تفاوت ، هجوم پذیری نواحی در حال تغییر و یا ترکیبی از این دو است . در این فصل محدودیتهای چشم انداز رایج را بر هجوم را مشخص کرده و چهارچوب مفهومی را پیشنهاد می کند که از طریق آن نبودن طبیعت رابطه بین گوناگونی و هجوم را مشخص می سازد . این چهارچوب در نظر دارد تا مولفه های این رابطه را خلاصه کند تا از این طریق بتواند عمومی سازی سیستم و مهاجمین را انجام دهد و از این طریق اکولوژیکی از دلایل و پیامدهای هجوم را افزایش دهند . چندین مطالعه موردی انجام شده تا لزوم جدایی این دو چشم انداز متفاوت از هجوم گیاهی را نشان دهد .
مقیاس و هجوم اجتماعات گیاهی
قبل از اینکه رابطه بین گوناگونی و تهاجم بررسی شود لازم است که در ابتدا موضوع مقیاس مطرح شود . یک دیدگاه سلسله مراتبی از تهاجمات بیولوژیکی سه مقیاس تعیین کننده تهاجمات و تاثیر آنها در اجتماعات را پایه گزاری کرده است . سخت ترین مقیاس ، مقیاس منطقه ای و مخزن گونه ای مهاجم و ساکن را مشخص می سازد و میزان توانایی گونه ای در کنش متقابل را تعیین می کند . میزان متوسط ، که مربوط به چشم انداز است و مشخص میکند که کدام گونه در یک مخزن منطقه ی گسترده قادر به سکونت و
محل گزینی برای افزایش نوع خود کند و این بسته به توانایی و امکانات بیولوژیکی
دارد . ظریف ترین مقیاس از لحاظ علاقه مربوط به همسایگی است . مقیاسی که در آن گونه ها با یکدیگر واکنش نشان می دهند . کنش های متقابل موجب عملکرد متفاوت
گونه ها می شود و منجر به تشخیص چگونگی همسایگی می شود . در مقیاس اول ، گونه ها با هم در کنش باشند تا موجب توفیق در تهاجم یا تولید تاثیرات مربوط به تهاجم بکنند . بنابراین ، مناسب ترین مقیاس برای مطالعه رابطه گوناگونی / تهاجم باید از مقیاسی استفاده کرد که در آن ارگانیسم ها درون یک سیستم در حال کنش متقابل هستند .
مقیاس کنش متقابل به طور گسترده ای بسته به نوع سیستمی که مورد مطالعه قرار
می گیرد و واکنش متقابل درگیر درآن تغییر می کند درون دنیاهای بسیار کوچک با
مدل های مطالعه اجتماعات تحت هجوم تمام گونه ای درون این گروه ها با هم در کنش هستند . و یا حداقل پتانسیل کنش را دارند . این در تضاد با شرایط گروه های گیاهی زمینی است جایی که در آن واکنش ها در مقیاس همسایگی اتفاق می افتد . معمولا تنها گیاهان با ریشه های بلند و پیچ در پیچ پتانسیل چنین کنش هایی را دارند . برای مثال دو گیاه از گونه ای علفی وقتی به هم نزدیک هستند به شدت با هم رقابت میکنند ولی وقتی از هم حتی به اندازه یک متر نیز جدا می شوند بر روی هم اثری ندارند . به همین دلیل تعداد کل گونه های گیاهی در تمامی گروه باید هیچ رابطه ای بر تحت هجوم بودن کل گروه نداشته باشد . همچنین در مقیاس کوچکتر و ظریف تر در روابط بین اجتماعی از تنوع گیاهی ممکن است تعیین کننده تهاجم همسایگی باشد . چیزی که همسایگی را در یک سیستم خاصی می سازد باید مطابق با مقیاسی باشد که ارگانیسم ها در آن کنش متقابل دارند احتمالا از 2cm10 یا کمتر برای گیاهان کوچک و 2M50 برای درختان تنومند . درختان در سیستم های زمینی و اکوسیستم ها کاملا بی حرکت هستند و در کل به صورت محلی برای منابعی مثل نور و مواد غذایی در رقابت هستند این باعث می شود دگرگونی در محیط های رقابتی محلی گسترش یابد . حتی در مورد سایتهایی که توسط گونه های غیر بومی مورد هجوم قرار گرفته اند . این عدم تجانس کنش های متقابل توضیح می دهد که چرا تهاجمات گیاهی به ندرت ، به طور مستقیم باعث حذف گونه ها از تمام منطقه می شوند . گونه ها ممکن است به طور مستقیم از مناطق حذف شوند و تهاجم یکی از عوامل مستقیم در حذف این گونه هاست .
هنگامی که کنش های رقابتی بر ادبیات اکولوژیکی مهاجمین غالب می شود چندین مکانیسم مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد که از طریق آنها گیاهان مهاجم می توانند در سکونت گاه جمعی با هم به کنش بپردازند . اینها شامل کنش های متقابل آملوپانیک ، مبارزات به هم پیوسته ، که مکانیسم مواد غذایی را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث تغییر گیاهان و جانوران خاکی می شود . مشابه کنش های متقابل رقابتی ، تمام این کنش ها در یک مقیاس ظریف اتفاق می افتد . وقتی به ارزیابی روابط جدال آمیز گوناگونی و هجوم منتشر شده در ادبیات بیولوژیکی می پردازیم ، مقیاس به عنوان متغیر مهم نمایان می شود . در مقیاس محلی ، روابط میزان سختی بودن بین گونه های غیر بومی و بومی و یک نکته مثبت به شمار می رود در حالیکه در مقیاس کوچکتر همان گروهها ممکن است روابط منفی بین گیاهان غیر بومی و بومی از خود نشان دهند . تنوع در مقیاس های منطقه ای کمتر توسط گونه های واکنش دهنده انجام می شود و بیشتر به خاطر تغییرات در عوامل غیر بیولوژیکی مانند میزان آشفتگی و اختلال تولید ، یا تغییر در عناصر تاریخی ، تکاملی و بیوجغرافیایی انجام می شود . گونه های بومی و غیر بومی در پاسخ به این تغییرات محلی در شرایط غیر بیولوژیکی به یک شیوه واکنش از خود نشان می دهند .
در مجموع ، کنترل های در سطح گروهی بر تهاجمات باید از طریق فرآیند های محلی کنش ها با اجتماع ساکن صورت بگیرد . همچنین اکثر تاثیرات بر اجتماع انتظار می رود در مقیاس کوچکتر که مقیاس کنش های متقابل بین گونه ها است ، انجام بگیرد . این تحرکات محلی در چهارچوب منطقه ای قرار گرفته است که مخزن گیاهان بومی و غیر بومی را نشان می دهد و همچنین در دسترس بودن گونه ها برای ساکن شدن در محلی خاص را باعث می شود .
عامل ؛ گوناگونی و مقررات اجتماع مورد هجوم
کنش ها بین گونه های مهاجم ، اجتماعات گیاهی موجود و شرایط سکونتگاههای خرد Microhabitat)) توانایی گونه های گیاهان غیر بومی را برای هجوم به سایت تحت تاثیر قرار می دهد . در بین اجتماعات گیاهی ، مناطقی با تنوع گیاهی پایین تر برای هجوم مناسب تر از مناطقی با پوشش گیاهی نسبتا سختی می باشند . این موضوع به خاطر این است که مایکروسایت های گونه ای فقیر منابع در دسترس بیشتر ، کنام (
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 275 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
1
موضوع تحقیق :
رابطه بین
تدریس ویادگیری
1
3
روابط بین تدریس و یادگیری:
میتوان با عمل تدریس کمیت و کیفیت و سرعت یادگیری را افزایش داد و یا شرایط را برای یادگیری اموری که در شرایط معمولی امکان پذیر نیت فراهم نمود.
تفاوت بین تدریس و یادگیری:
1- یادگیری در همه جا و همیشه و فنی بدون تدریس صورت خواهد گرفت یا در حالی که هر تدریسی یاد داده نمیشود.
2- نظریههای دیگری، صرفاً به پدیدههای یادگیری توجه دارد و همیشه معطوف به شاگرد است؛ به عبارت دیگر، نظریههای یادگیر، تبیین کنندهی چگونگی یادگیری و توصیف کنندهی شرایطی است که با حصول آنها یادگیری صورت میگیردو در حالی که نظریههای تدریس باید به بیان کننده، پیشبینی کننده و کنترل کننده موقعیتی باشد که در آن، رفتار معلم موجب تغییر رفتار آن میشود. نظریههای یادگیری راه های یادگیری شاگرد را بیان میکند. در صورتی که نظریههای ما تدریس توصیف کننده روشهایی است که برای، وسیله معلم شاگرد را تحت تأثیر قرار میدهد و سبب میشود که او یاد بگیرد.
1
3
3- نظریههای یادگیری بر اثر تحقیقات کشف شده است و توصیف کننده روابط تغییرهای مختلف یادگیری است، در حالی که نظریههای تدریس به وسیله علمای تعلیم و تربیت وضع میشود.
4- وقتی که تدریس میکنیم، فعالیتهایی را انجام میدهیم؛ اما وقتی یاد میدهیم ما شاگردان را به انجام فعالیتهایی وادار میکنیم.
5- اگر بخواهیم آن چه درس میدهیم یاد بدهیم، باید قادر باشیم شاگردان را درک کنیم و از آن چه در رفتار آنان اثر میگذارد آگاهی یابیم. نتیجه این که اگر فعالیتی منجر به یادگیری نشود تدریس نیست.
روش تدریس در مکاتب فلسفی:
1
5
1- آرمان گرایی:- Ijejlism
روش تدریس با تأکید بر خودکاری شاگرد، به تشویق محصلان به تفکر و راهنمایی آنها در انتخاب موضوعهای تفکر میپردازند و فرصتهایی فراهم میآورند که محصلان معرفتهای آموختهشان را در حل مسائل اخلاقی و اجتماعی مورد استفاده قرار دهند و ارزشها و تمدن انسانی را بپذیرند. در نتیجه روش دیالکتیک مخصوصاً در موضوعاتی که تفکر در آن دخالت دارد ترجیح دارد.
روش پروژه که در آن شاگردان به صورت انفرادی یا گروهی، ضمن برخورد با مسئله، از روی طرح و نقشه به آزمایش و مطالعه میپردازند جزء روشهای آموزشی میباشد.
اهمام روش عدم، در تحریک یادگیری مانند روش منطقی، روش مشمول و زیبا شناسی، روش ؟ و زیباشناسی، روش به کاربردن مجاز و روش آزمایشی قابل قبول است. به طور کلی موضوع درس از روش تدریس جدا میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 147 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد جنوب ـ دانشکده تربیت معلم
پروژه پایانی
کارشناس مشاوره
موضوع
«رابطه بین منبع کنترل رفتار و میزان تحصیلات معلمان مدارس راهنمایی و دبیران دبیرستان های استان تهران»
استاد راهنما: جناب دکتر محمد علی احمد وند
دانشجو : عفت سرابی تبریزی
سال : 85-1384
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهرن جنوب
موضوع
1
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد جنوب ـ دانشکده تربیت معلم
پروژه پایانی
کارشناس مشاوره
موضوع
«رابطه بین منبع کنترل رفتار و میزان تحصیلات معلمان مدارس راهنمایی و دبیران دبیرستان های استان تهران»
استاد راهنما: جناب دکتر محمد علی احمد وند
دانشجو : عفت سرابی تبریزی
سال : 85-1384
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهرن جنوب
موضوع
2
«رابطه بین منبع کنترل رفتار و میزان تحصیلات معلمان مدارس راهنمایی و دبیران دبیرستان های استان تهران»
استاد راهنما: جناب دکتر محمد علی احمد وند
دانشجو : عفت سرابی تبریزی
سال : 85-1384
3
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول
مقدمه
بیان مسئله
هدف پژوهش
اهمیت پژوهش
ارائه فرضیه تحقیق
تعریف نظری اصطلاحات
تعریف عملیاتی اصطلاحات
فصل دوم
رفتار
اسناد
فهرست مطالب
عنوان صفحه
اسناد کنترل خود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 143 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
98
به نام خدا
گواهی میشود
این پایان نامه با موضوع:
رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 88-87
که توسط دانشجوی رشته روانشناسی، جهت گذراندن واحد پروژه تحقیقاتی در کارشناسی رشته روانشناسی، زیرنظر اینجانب گرفته در تاریخ
مورد بررسی و با درجه مورد تائید قرار گرفت.
امضاء استاد راهنما
استاد محترم
1
سپاس و قدردانی:
با سپاس فراوان از استاد گرانقدر برای راهنمایی های اندیشمندشان و زحمتهای بی دریغشان که در تمام طول تحقیق مرا راهنمایی کرده است.
2
3
فصل اول
طرح تحقیق
کلیات
مقدمه
بیان موضوع
بیان مسئله
اهداف تحقیق
فرضیه های تحقیق
ضرورت تحقیق
متغیرهای تحقیق
تعریف عملیاتی
مقدمه
98
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 114 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
چکیده :
در پژوهش حاضر با عنوان : بررسی تاثیر جو عاطفی خانواده براعتماد به نفس فرزندان ( دختران وپسران 19-13 سال شهر تهران ) تست استاندارد عزت نفس کویر اسمیت بر 50 دختر و 50 پسر اجراشد ، وبا استفاده از آزمون T استودنت نتایج زیر بدست آمد :
اعتماد به نفس دخترانی که جو عاطفی مناسب در خانواده دارند بیشتر از دخترانی است که جو عاطفی نامناسبی درخانواده دارند .
اعتماد به نفس پسرانی که جو عاطفی نا مناسب در خانواده دارند بیشتر از پسرانی نیست که جو عاطفی مناسبی درخانواده دارند .
1
چکیده :
در پژوهش حاضر با عنوان : بررسی تاثیر جو عاطفی خانواده براعتماد به نفس فرزندان ( دختران وپسران 19-13 سال شهر تهران ) تست استاندارد عزت نفس کویر اسمیت بر 50 دختر و 50 پسر اجراشد ، وبا استفاده از آزمون T استودنت نتایج زیر بدست آمد :
اعتماد به نفس دخترانی که جو عاطفی مناسب در خانواده دارند بیشتر از دخترانی است که جو عاطفی نامناسبی درخانواده دارند .
اعتماد به نفس پسرانی که جو عاطفی نا مناسب در خانواده دارند بیشتر از پسرانی نیست که جو عاطفی مناسبی درخانواده دارند .
2
« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
چکیده :
فصل اول – کلیات
بیان کلی مسئله 1
سوال پژوهشی 4
فرضیه ها 4
تعریف اصطلاحات 5
بیان اهداف پژوهش 9
فصل دوم - بررسی پیشینه وادبیات پژوهش
بررسی آخرین پژوهش های انجام شده درزمینه پژوهش حاضر 11
بررسی کلیه نظریه ها وتئوریهای درزمینه پژوهش حاضر 22
عوامل تعیین کننده جوعاطفی خانواده 25
رابطه پدر ومادر بافرزندان 26
الگوهای تربیت فرزندان 29
3
رابطه اعتماد به نفس وروابط دوستانه والدین با کودک 33
مسئولیتهای والدین دررابطه با ایجاد اعتماد به نفس 35
علائم ونشانه های اختلال در اعتماد به نفس 36
نشانه های اعتماد به نفس در افراد 39
ضرورت اهمیت وفایده پژوهش 41
فصل سوم – روش جامعه آماری
روش نمونه گیری 43
انواع متغیرها 43
روش گرد آوری اطلاعات 43
معرفی ابزار پژوهش 44
روش مطالعه 46
مدل آماری 46
فصل چهارم – تجزیه و تحلیل نتایج
تجزیه و تحلیل آماری 49
فصل پنجم – بحث ونتیجه گیری
بررسی و بحث درباره نتایج 54
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 53 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
26
35
26
1
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد مرودشت
موضوع:
رابطه بین هوش هیجانی و کارآفرینی
26
2
هوش هیجانی
با توجه به پیشرفت روز افزون دانش و فن آوری، و همچنین اهمیت فراوان یادگیری و توانایی حل مسائل و مشکلات پیچیده عصر فن آوری، شناخت همه جانبه توانمندی های روان شناختی، اهمیت ویژه ای یافته است. دراین میان عواملی که درموفقیت فردی در ابعاد تحصیلی، شغلی، زناشوئی دخیل هستند بیش از پیش مورد توجه ومطالعه قرار گرفتند. نکته شایان ذکر است که هوش بهریا IQ به تنهایی درموفقیت افراد درابعاد ذکر شده نقش چندانی ایفا نمی کند.
درکشورهای پیشرفته بحث بهره هیجانی و هوش هیجان مطرح شده است. این مفهوم در مؤسسات، سازمانها و مراکز صنعتی و به خصوص درمصاحبه های استخدامی کابرد فراوان دارد. زیرا هوش هیجانی بالا درموفقیت افراد تأثیر فراوان دارد. البته مشروط بر آن که فرد از یک بهره هوشی نرمال برخوردار باشد.
تعریف هوش هیجانی (EQ)
اصطلاح هوش هیجانی درسال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد. گلمن هوش هیجانی را چنین تعریف می کند: هوش هیجانی یعنی توانایی مهارتمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوصی ترین احساسات دیگران، رفتار آرام سنجیده درروابط انسانی، به عبارت دیگر، فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، به خوبی می تواند احساسات خود را مهار کند و آنها را به شکل مناسب بیان کند.
26
4
مفهوم هوش هیجانی از دیدگاه بار- آن
بار- هوش هیجانی را عامل مهمی درشکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت درزندگی تلقی می کند و آنرا با سلامت عاطفی و درمجموع، سلامت روانی مرتبط میداند.
گلمن بامطرح ساختن پژوهش های خارق العاده ای که درزمینه مغز و رفتار انجام شده است. نشان می دهد که عوامل دیگری دست اندرکارند که موجب می شوند افرادی که هوشبهر بالایی دارند درزندگی موفقیت های چندانی به دست نیاورند، اما کسانی که هوش متوسطی دارند، درمسیر موفقیت قرار بگیرند این عامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل می شوند که گلمن آن را هوش هیجانی می خواند.
این ویژگی ها، مشخصه افرادی است که درزندگی واقعی، موفق و کارآمدند. و درمحیط کارخود، نظر همه را به خود جلب می کنند.
هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است: یعنی اینکه چه چیزی موجب برانگیختن آنان می شود. چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنان کاری مشترک انجام داد.
بازاریاب های موفق، ساستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران مذهبی احتمالاً درزمره افرادی هستند که از درجات بالایی از هوش میان فردی برخوردارند.
تعریف قابلیت هیجانی از دیدگاه « کارولین سازی» .carolgn sarni
صلاحیت یا قابلیت هیجان عبارت است از تجلی کفایت خود، درمبادلات اجتماعی که هیجانها را برمی انگیزد. کفایت خود یعنی فرد عقیده دارد وی دارای ظرفیت و مهارت برای رسیدن به نتیجه مطلوب می باشد. هوش هیجانی شامل کنترل احساسات و هیجانهای خود شخص و دیگران می گردد.
تنظیم آنها و استفاده از اطلاعات برمبنای هیجانها، برای راهنمائی تفکر و عمل قابلیتهائی که درهوش هیجانی وجود دارند شامل الف، ارزیابی و بیان هیجانها درخود و دیگران (ب) جذب و درونسازی هیجانها و افکار (ج) ادراک و تجزیه و تحلیل هیجانها ورد، تنظیم هیجانها برای پیشبرد رشد هیجانی وعقلانی می باشد.
سالوی درسالهای اخیر تعاریف قبلی از هوش هیجانی راتاحدی تصفیه نموده و به مدل توانایی هوش هیجانی اشاره دارد که شامل چهار جزء اصلی می باشد 1- ملاحظه و دریافتن، ارزیابی و بیان هیجان 2- تسهیل تفکر به وسیله هیجان 3- ادراک و تجزیه و تحلیل هیجانها با بکار بردن معلومات هیجانی 4- تنظیم سازگارانه هیجان به معنی دیگر هوش هیجانی از دیدگاه مایروسالوی اشاره دارد به یکدسته توانائی ها که در پردازش اطلاعات هیجانی به کار می روند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 108 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
رابطه اخلاق و تربیت چگونه است؟
پیش از ورود به بحث، لازم است مفهوم «اخلاق» و «تربیت» و نیز موضوع، روش و هدف «علوم تربیتى» و «علم اخلاق» را بررسى کنیم. از آنجا که این مفاهیم بر حسب بینشهاى مختلفى تعریف شده است و عدم تفکیک حدود و ثغور آنها، سؤالها و مشکلات متعددى را در فضاى علمى تعلیم و تربیت و اخلاق ایجاد کرده است، از سوى دیگر، برخى از مؤلفان در مقام تبیین رابطه اخلاق و تربیت، در پى خلط مفاهیم، به استنتاجهاى نادرستى رسیدهاند، پس ایضاح و تبیین مفاهیم مىتواند برخى از این استنتاجهاى نادرست را نشان دهد و راه را بر خطاهاى احتمالى آتى ببندد. غالبا در این مقولهها دو خطا رخ مىدهد; یکى از ناحیه عدم تفکیک و توضیح کامل واژه و مفاهیم، و دیگرى در تعیین جایگاه شایستهاى که از آن انتظار پاسخ داریم. در این مختصر مىکوشیم در هر دو قسمت توضیحاتى دهیم:
مفهوم تربیت
تربیت از ریشه ربو گرفته شده است، و از باب تفعیل است. در این ریشه، معناى زیادت و فزونى لحاظ شده است; بنابراین، واژه تربیتبا توجه به ریشه آن، به معناى فراهم کردن زمینه فزونى پرورش است. معادل آن (Education) داراى دو ریشه استبه این شرح: [Educare] که به معناى «تغذیه» یا خوراک دادن است و [Educere] که به معناى «بیرون کشیدن»، «رهنمون به» و «پروراندن» است. بدین ترتیب، ریشه دو واژه [Education] و «تربیت» معنایى کمابیش یکسان دارند.
از تاریخچه معانى این دو واژه و تطور مفهومى آنها که بگذریم، اکنون Education داراى چهار معناى عمده است. برخى از این معانى، در زبان فارسى کاربرد نداشته است، اما به تبع ترجمه کتابها، در زبان فارسى کاربردى پیدا کرده است و بار معناى تازهاى بر آن افزوده شده است.
این چهار معناى عمده عبارتند از:
1 - تربیتبه معنى مؤسسه و نهاد آموزشى;
2 - تربیتبه معناى محتوا و برنامه آموزشى;
3 - تربیتبه معناى عمل و جریانى که در حیات انسانى به چشم مىخورد;
3
4- تربیتبه معناى محصول و نتیجه تربیت.
تربیتبه معناى سوم، فرایندى پیچیده دارد و داراى جنبههاى گوناگونى است. در واقع، معانى دیگر به یکى از این جنبههاى گوناگونى است. در واقع، معانى دیگر به یکى از این جنبه اشاره دارد. بدین سبب، این معناى تربیتبیشتر محل نقد و نظر بوده است. فلاسفه و متفکران زیادى در تاریخ اندیشه در این باره به طور صریح یا ضمنى اظهار نظر کردهاند; بویژه با ورود علوم تربیتى به دانشگاهها، اظهار نظرها درباره مفهوم تربیت رو به فزونى گذاشت. کتابهاى زیادى براى تدریس در دانشگاهها تدوین و تالیف گردید که عمدتا با بحث درباره «مفهوم تربیت» آغاز مىشود. شیوه معمول مؤلفان چنین است که تعریف صاحبنظران را درباره تربیتبیان کنند. آنگاه با نقد و بررسى آن، تعریفى که با بینشهاى از پیش ساخته و پرداخته مؤلف، هماهنگى دارد، مطرح و ابرام مىگردد. شیوه دیگرى که مؤلفان و عالمان، براى تفسیر تربیت در پیش گرفتهاند این است که تربیت را مجموعه اعمالى در نظر مىگیرند این است که تربیت را مجموعه اعمالى در نظر مىگیرند و با نظر به عناصر موجود در آنها و انواع مناسبات و تعاملهاى بین عناصر، تلاش مىکنند آنها را تبیین کنند.
این رویکرد تا کنون موفق شده است که بعضى از مناسبات و روابط بین عناصر را - که گریزى از پذیرش آنها نیست - نشان دهد، و مهمترین مشخصه آن این است که محتواى هیچ مکتب خاصى را همراه ندارد.
بنابراین، مىتوان تفاسیر مختلف درباره تربیتبه دو دسته کلى تقسیم کنیم: دسته اول رویکردى است که جهان هستى را در قالب نظم مشخص ریخته و تربیت را هماهنگ با این نظام و قالب تفسیر مىکند. این رویکرد خود نیز به دو دیدگاه فرعى تقسیم مىشود: رویکردى که تربیت را با اسلوب فلسفى مطالعه مىکند و به طور طبیعى جنبههاى خاصى از تربیت را (مانند هدف غایى) توضیح مىدهد. دوم رویکردى که تربیت را به روش تجربى مطالعه مىکند. این رویکرد، رشد ذهنى، جسمى، عاطفى و اجتماعى دانشآموز و نیز نهاد مدرسه، رابطه جامعه و مدرسه و مسائل از این دست را به گونهاى عینىتر و ملموستر وجهه همتخود قرار مىدهد و با توجه به آنها، تربیت را توصیف و تبیین مىکند.
دسته دوم، رویکردى است که سعى مىکند تربیت صرف را مطالعه مىکند. یعنى مطالعه واقعیتهاى متناظر با این مفهوم آنچنانکه هست، نه آنچنانکه داوریهاى ما ایجاب مىکند شاید بهترین تعریف از این نوع را «گاستون میالاره» به دست داده باشد. وى با تجزیه و تحلیل سه عنصر مربى، متربى و محیط تربیتى، و نیز مناسبات و تعاملهاى این سه عنصر با هم، تربیت را چنین تعریف مىکند: «امر تربیتى عملى است که روى یک فرد یا گروهى از افراد اعمال مىشود، یا عملى است که گروهى از افراد، آن را مىپذیرند...» او پس از این توصیف ساده، خصایص یک تربیتخوب را چنین بیان مىکند:
3
«1 - مجموعه منسجمى فرایندهایى از سوى معلم که از یک سو با اهداف تعیین شده و از سوى دیگر با قوانین زیستشناختى و روان شناختى روان - جامعه شناختى که بر عمل شاگر حکمفرماستبرابرى کند و هماهنگ باشد;
3 - منظومهاى از «برگردان عمل» یا «عمل مؤثر در گذشته» (یعنى ارزیابى به وسیعترین معنا) که به وسیله آن بتوان مسیرها را پیوسته اصلاح کرد و معلم و شاگرد و فرایندهاى تربیتى را به نحوى بیش از پیش صریح، با یکدیگر منطبق ساخت و اهداف انتخاب شده و مجموع منظومه را مورد سؤال قرار داد.
پداگوژى (علم تعلیم و تربیت; (Pedagogy در قرن نوزدهم، با پیشرفت علوم انسانى در زمینههاى روانشناسى و جامعهشناسى، بعضى از عالمان تعلیم و تربیت درصدد برآمدند تا واقعیتها و موقعیتهاى تربیتى را به شیوه علمى مطالعه کنند و براى بررسى مسائل تربیتى، طرحى نو ارائه کنند. از این رو، بین «تربیت» که به عمل اطلاق مىشود و «دانش تربیت» که به مطالعه آن مىپردازد فوق گذاشتند و سعى کردند شرایطى را که دانش تربیت را از عمل تربیت متمایز مىسازد، برشمارند و واقعیتها و موقعیتهاى تربیتى را به شیوه تجربى مطالعه کنند. تاریخچه این کاوشها و کوششها خود بحث مفصلى مىطلبد. آنچه در اینجا مىتوان گفت این است که دانش تربیتى تجربى، به عنوان رشته علمى منفردى با معضلات متعددى ثبوتا و اثباتا مواجه است. فعلا مراد ما از علوم تربیتى، علمى تجربى همسنگ و همطراز با دیگر رشتههاى علمى مانند روانشناسى و جامعهشناسى، نیست; بلکه غرض ما از علوم تربیتى، مجموعه بحثهاى رایجى است که متشکل از مباحث روانشناسى تربیتى، جامعهشناسى آموزش و پرورش، و حتى تاریخ آموزش و پرورش، تاریخ آراى تربیتى، فلسفه آموزش و پرورش و تفکر درباره آینده آموزش و پرورش است. به این معنا، علوم تربیتى از جنبههاى مختلف قابل تقسیم است:
1 - علومى که رو به گذشته دارند. این علوم، روشهاى تربیتى، آراى تربیتى و نهاد تعلیم و تربیت را در آینه گذشته تحقیق و بررسى مىکند (علوم تاریخى).
2 - علومى که به بررسى پدیدهاى تربیتى «آنچنان که هست» مىپردازد. (علوم توصیفى)
3 - علومى که روشها و تکنیکهاى براى انتقال معلومات و تغییر نگرشها نشان مىدهد. (علوم تجویزى)
5
4 - علومى که به تفکر درباره آینده تربیت مىپردازد. در این دسته، مسائلى از این دست مورد بررسى قرار مىگیرند: تعیین غایات تربیتى داراى انسجام درونى و بیرونى، تجزیه و تحلیل مفاهیم، تعیین پیشفرضهاى عمل مربى، تحقیق درباره امکان تربیت، بیان اصول و مبانى تربیت، پیشبینى شرایط آینده با توجه به معارف کنونى و با توجه به تغییرات.
با توجه به آنچه بیان شد، موضوع علوم تربیتى، واقعیتها و موقعیتهاى تربیتى یعنى معلم، شاگرد، محیط و تعاملهاى بین آنهاست و روش تحقیق در علوم تربیتى نیز، چند نوع پژوهش با شیوههاى خاص هر یک مىباشد.
صاحبنظران و عالمان تربیت عموما اهداف زیر را براى علوم تربیتى بسر مىشمارند:
1 - تجزیه و تحلیل دقیق عامل «مربى»، «متربى»، «محیط» و کشف مناسبات و تعاملهاى آنها یا یکدیگر.
2 - کشف اصول و تعیین پیشفرضها و مبانى تعلیم و تربیت و نیز تعیین غایات تربیتى.
3 - ارائه الگوها و روشها براى هدایت و راهنمایى عمل به جریان امر تربیت.
حال با دقت در این اهداف مىتوان گفت که، بالا بردن کیفى و کمى عمل مجریان و دست اندر کاران امر تربیت، هدف غایى علوم تربیتى است.
در باب اخلاق نیز ارائه تعاریف مشخصى از آنچه امروزه به نام اخلاق مطرح است ما را از دام بسیارى مغالطهها مىرهاند.
اخلاق
«اخلاق» جمع «خلق» و «خلق» است و در لغتبه معناى سجیه، سرشت و صفات باطنى آمده است. علماى اخلاق نیز تعریفى قریب به همین معناى لغوى از اخلاق کردهاند. در نظر آنان، «خلق» سجیه و سرشتى است که در نفس ملکه شده است و افعال بدون نیاز به فکر و تامل از او صادر مىشود.
امروزه راى غالب در تشخیص گزارههاى اخلاقى، چنین بیان شده است: گزاره اخلاقى، گزارهاى است که مسندالیه آن، فعل ارادى اختیارى انسان، و مسند آن یکى از هفت مفهوم «خوب، بد، باید، نباید، ثواب، خطا و وظیفه» باشد. دانشهایى که گزارههاى اخلاقى را مطالعه مىکنند. چهار دستهاند، که به سه دسته اول، علم اخلاق اطلاق مىشود: