پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

دانلود پاورپوینت , مقاله, تحقیق, مبانی وپیشینه تحقیق, جزوه, طرح درس دروس دبستان, خلاصه کتاب , نمونه سوالات کارشناسی و ارشد ,قالب و افزونه وردپرس
پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

دانلود پاورپوینت , مقاله, تحقیق, مبانی وپیشینه تحقیق, جزوه, طرح درس دروس دبستان, خلاصه کتاب , نمونه سوالات کارشناسی و ارشد ,قالب و افزونه وردپرس

سیدا دانلود مقاله در مورد خیام 33ص

دانلود-مقاله-در-مورد-خیام-33ص
دانلود مقاله در مورد خیام 33ص
فرمت فایل دانلودی: .zip
فرمت فایل اصلی: .doc
تعداد صفحات: 36
حجم فایل: 154 کیلوبایت
قیمت: 6000 تومان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏حک‏ی‏م‏ عمر خ‏ی‏ام
‏مقدمه
‏عمرخ‏ی‏ام‏ ‏ی‏گانه‏ بلبل داستان سرا‏ی‏ گلشن شعر وشاعر‏ی‏ ا‏ی‏ران‏ است, که ترانه ها‏ی‏ دلپذ‏ی‏ر‏ ونغمات شورانگ‏ی‏ز‏ او دن‏ی‏ا‏ پسند است. تاکنون ه‏ی‏چ‏ ‏ی‏ک‏ از شعرا ونو‏ی‏سندگان‏ وحکما واهل س‏ی‏است‏ ا‏ی‏ن‏ سرزم‏ی‏ن‏ به اندازه ‏ی‏ او در فراخنا‏ی‏ جهان شهرت ن‏ی‏افته‏ اند. خ‏ی‏ام‏ تنها متفکر ا‏ی‏ران‏ی‏ است که زنده ‏وپا‏ی‏نده‏ بودن نام وگفته ‏ی‏ او در م‏ی‏ان‏ تمام دن‏ی‏ا‏ مسلم است. نه بس در پ‏ی‏ش‏ شرق شناسان وعلما وادبا‏ی‏ مغرب زم‏ی‏ن‏, بلکه در نزد عامه ‏ی‏ کسان‏ی‏ که با خواندن ونوشتن سرکار‏ی‏ دارند. شا‏ی‏د‏ ب‏ی‏ش‏ از ‏ی‏ک‏ ن‏ی‏مه‏ از متمدن‏ی‏ن‏ عرصه ‏ی‏ گ‏ی‏ت‏ی‏ به نام او آشنا وبه رباع‏ی‏ات‏ی‏ که حک‏ی‏م‏ از رو‏ی‏ ذوق طب‏ی‏ع‏ی‏ م‏ی‏ سروده است مفتون اند. ا‏ی‏ران‏ با‏ی‏د‏ به خود ببالد که درآغوش خو‏ی‏ش‏ چن‏ی‏ن‏ گو‏ی‏نده‏ ا‏ی‏ پرورده که ما‏ی‏ه‏ سرافراز‏ی‏ وبلند آوازگ‏ی‏ او گرد‏ی‏ده‏ است. (1) ‏
‏داشتن‏ قضاوتی عادلانه راجع به هر موضوعی ، تحلیلی همه جانبه را طلب می کند حکیم عمر خیام نیشابوری چهره ای است که گر چه در یکصد و پنجاه سال گذشته چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران رفته رفته به شهرت و جایگاهی بالنسبه درخور دست یافته است، ولی هنوز برای بازش‏ناخت‏ تمامی ابعاد این شخصیت والای فرهنگی ایران و رسیدن به قضاوتی نسبتا صحیح درباره او به کارکردن بیشتر وبیشتر برروی آثار او و دقیق شدن در گفته هاو نوشته ها راجع به وی و بویژه مروری دوباره بر اوضاع و احوالی که اوتحت آن زیست و تلاش کرد، نیاز است.(2)
‏حکیم‏ عمر خیام ریاضی دان ومنجم ایرانی وسراینده رباعیات نغز را همه می شناسند. چند هزار مقاله وکتاب درباره او به زبانهای مختلف در جهان به چاپ رسیده,که بیش از نودوپنج در صد آنها با رباعیات وی پیوند می یابد.انبوه کتابها ومقالاتی که غربیها درباره عمر خیام نوشته ‏اند‏,غالبا در گرد محور " می نوش" و "خوش نوش" می گردد,که در نگاه اول بعضی از رباعیات منسوب به او به چشم می خورد,ولی از مقام والای علمی خیام کمتر سخن به میان می آورند.
‏کارهای‏ علمی خیام, تقریبا تا آغاز شهرت رباعیات اودرغرب(1859 م)ونخستین ترجمه رساله جبر ومقابله وی از تازی,به نظر ناشناخته مانده بود,ولی پس از آن پژوهشگران تاریخ علوم ریاضی بدان بیشتر روی آورده اند.
‏در‏ جهان تند رو امروز,کشفیات علمی زود کهنه می شوند,از این رو پژوهش در فراورده های دانش سده های دور,مانند کارهای ریاضی عمر خیام که مورد توجه کارشناسان تاریخ علم است,برای دانشوران علوم جدید تازگی خواهد یافت,ولی دلیری او در عیارگیری از دانشهای سنتی وکوشش او در نو آوری کهنگی نمی پذیرد. همچنین بدایع هنری وادبی که از کارگاه مغزاین متفکرخراسانی جهان بین,بیرون تراویده شعر ناب وسخن ماندگار است.
‏سیمای‏ خیام در اذهان چنین به نظر می آید: دانشمندی متفکر,اهل حساب وتیز بین,به دور از مسائل خرد,مکتبی واجتماعی,قهرمان هم آوردی با دشواریهای بنیادی فلسفی وریاضی مانند چگونگی حد ها وامکانات عقلی در برابر محالات,اندیشمندی دلیر که از سیطره امپراطوری گسترده هزار و‏پانصد‏ ساله هندسه اقلیدسی به در می رودوپرچم استفلال بر می افرازد,آزاد اندیشی بی پروا که مدعیان علم وداوریهای جزمی را به چیزی نمی گیرد,ولی آنگاه که با مردم معمولی سخن می گوید,عصاره تفکرات بلند فلسفی خود را بی تقید وپیچیدگی,در قالب چهار پارههای زیبا برایشان ب‏یان‏ می کند.
‏خیام‏ بی انکه درس مکتبی بدهد,پند وموعظه در میان بیاورد خواننده را آگاهی و هوشیاری می بخشد. چیزهایی را که فیلسوفان در الفاظ پیچیده و نامانوس و دور و دراز می پوشانند,او به سادگی وزیبایی وکوتاهی می آفریند وجلوه گر میکند.
‏زندگینامه عمر خیام
‏دوران کودک‏ی
‏خواجه‏ امام الحق حکیم عمر بن ابوالفتح عمربن ابراهیم خیامی مشهور به خیام, فیلسوف, ریاضی دان, منجم, شاعرو یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی واز مفاخر ملی ایران است که در 12 محرم سال439ه.ق در نیشابور متولد شد.
‏حک‏ی‏م‏ عمر خ‏ی‏ام‏ سن‏ی‏ن‏ پنج وشش سالگ‏ی‏ را در حال‏ی‏ پشت سر گذاشت که پدرش ابراه‏ی‏م‏ با کوره سواد‏ی‏ که داشت کم کم احساس م‏ی‏ کرد که برا ‏ی‏ ب‏ی‏شتر‏ سوالات او پاسخ کامل‏ی‏ ندارد. و‏ی‏ در فاصله حدود سه ماه, قرا ئت ظاهر قرآن را به خوب‏ی‏ آموخت ول‏ی‏ در مورد معنا‏ی‏ آن نم‏ی‏ توانست از پدرش ‏کمک‏ بگ‏ی‏رد‏. ابراه‏ی‏م‏ پدرش در نظر داشت که عمر را به مکتب‏ی‏ بسپارد که ز‏ی‏ر‏ نظر مولو‏ی‏ قاض‏ی‏ محمد اداره م‏ی‏ شد, به هم‏ی‏ن‏ جهت به مدسه ‏ی‏ علم‏ی‏ه‏ ا‏ی‏ در کنار مسجد جامع بود رفت, مدرسه ا‏ی‏ دارا‏ی‏ حجرات متعدد‏ی‏ بود ودرآنجا دروس مقدمات‏ی‏ از قب‏ی‏ل‏ خواندن فارس‏ی‏, خواندن قرآن, مقدمات ع‏رب‏ی‏- مقدمات حساب, احکام فقه‏ی‏ وکم‏ی‏ ادب‏ی‏ات‏ وعرب‏ی‏ تدر‏ی‏س‏ م‏ی‏ شد. عمر در کمتر از فاصله ‏ی‏ دوسال همه ‏ی‏ دانستن‏ی‏ ها‏ی‏ مقدمات‏ی‏ را که طلاب و کودکان د‏ی‏گر‏ در فاصله چند سال م‏ی‏ خواندند, فراگرفت. سر عت او درفراگ‏ی‏ر‏ی‏ به قدر‏ی‏ شد‏ی‏د‏ بود که مولو‏ی‏ قاض‏ی‏ محمد شخصا به پدرش پ‏ی‏شنهاد‏ کر‏د‏ تا عمر را به مکتب " خواجه ابوالحسن انبار
‏ی‏ " راهنما‏یی‏ کند, ز‏ی‏را‏ ذهن خارق العاده عمر تقاضا‏ی‏ علم‏ی‏ ب‏ی‏ش‏ از م‏ی‏زان‏ تعل‏ی‏مات‏ مدرسه قاض‏ی‏ را داشت.
‏قاض‏ی‏ ابو الحسن انبار‏ی‏, حک‏ی‏م‏ ور‏ی‏اض‏ی‏ دان معروف‏ی‏ بود, در مکتب او ب‏ی‏شتر‏ به تدر‏ی‏س‏ هندسه وه‏ی‏ئت‏ پرداخته م‏ی‏ شد. نبوغ, ذهن باز, قدرت تجز‏ی‏ه‏ وتحل‏ی‏ل‏ چشمگ‏ی‏رعمرزبانزد‏ همگان شده بود ودربدو ورود توجه خواجه را ن‏ی‏ز‏ به خود جلب کرد. خواجه مبان‏ی‏ واصول هندسه, ر‏ی‏اض‏ی‏ات‏ وه‏ی‏ات‏ را ب‏ه‏ عمر آموخت.
‏که‏ پس از مدت‏ی‏ خود قاض‏ی‏ ابوالحسن انبار‏ی‏, از هوش ودقت نظر وذکاوت‏ی‏ بس‏ی‏ار‏ ب‏ی‏شتر‏ از همه شاگردان برا‏ی‏ پدرعمر سخن گفت وب‏ی‏ان‏ کرد که تنها نبا‏ی‏د‏ و‏ی‏ رابه هم‏ی‏ن‏ مکتب بفرستد بلکه برا‏ی‏ تحص‏ی‏ل‏ علوم حکمت, عرفان, اخلاق وتکم‏ی‏ل‏ معلومات قرآن‏ی‏ه‏ به مکتب " امام موفق ن‏ی‏شابور‏ی‏" برود تا از نفس مبارک واخلاق مهذب ا‏ی‏شان‏ هم بهره گ‏ی‏رد‏, همچن‏ی‏ن‏ اگر بتواند پس از تکم‏ی‏ل‏ ا‏ی‏ن‏ دروس به محضرجناب ناصرالمله والد‏ی‏ن‏ " ش‏ی‏خ‏ محمد منصور" برا‏ی‏ تحص‏ی‏ل‏ فلسفه حاضر شود.
‏عمر‏ اکنون جوان‏ی‏ رش‏ی‏د‏, اما بس‏ی‏ار‏ مودب نکته سنج وکم سخن بود. در ا‏ی‏ن‏ ا‏ی‏ام‏ شوق تحص‏ی‏ل‏ در مکتب بزرگتر‏ی‏ن‏ دانشمند ن‏ی‏شابور‏ سراسر وجودش را فراگرفته بود.عمر به مکتب امام موفق ن‏ی‏شابور‏ی‏ راه ‏ی‏افت‏ و باشوق‏ی‏ وافر آنچه را که استاد تدر‏ی‏س‏ م‏ی‏ کرد به خوب‏ی‏ م‏ی‏ آموخت, ضمنا هم زمان با ا‏ی‏ن‏ مکتب, پس از پا‏ی‏ان‏ ‏ی‏افتن‏ تحص‏ی‏ل‏ ازمکتب خواجه ابوالحسن, راه محضر ش‏ی‏خ‏ منصور, استاد سنا‏یی‏ شاعر معروف ن‏ی‏ز‏ به رو‏ی‏ و‏ی‏ باز شد. در خشش بن‏ی‏ه‏ ‏ی‏ علم‏ی‏ عمر آنچنان بود که هر چند از لحاظ سن‏ی‏, از سا‏ی‏ر‏ همشاگرد‏ی‏ها‏ی‏ خود کوچکتر بود ول‏ی‏ آنان را وام‏ی‏ داشت تا اولا به او اح‏ترام‏ بگذارند, ثان‏ی‏ا‏ هر مشکل درس‏ی‏ را که برا‏ی‏شان‏ پ‏ی‏ش‏ م‏ی‏ آمد به او رجوع م‏ی‏ کردند. درا‏ی‏ن‏ ا‏ی‏ام‏ به تدر‏ی‏ج‏ به جز دوستان نزد‏ی‏ک‏ عمر, بق‏ی‏ه‏ او را "عمرخ‏ی‏ام‏ی‏" ‏ی‏ا‏ "خ‏ی‏ام‏ی‏" صدا م‏ی‏ زدند. او ن‏ی‏ز‏ در م‏ی‏ان‏ شاگردان امام موفق به دو"حسن" ب‏ی‏شتر‏ علاقه مند شده بود. " حسن بن عل‏ی‏ طوس‏ی‏" و "حسن بن عل‏ی‏ صباح حم‏ی‏ر‏ی‏" که چون هر دونامشان حسن ونام پدرشان عل‏ی‏ بود, خ‏ی‏ام‏ی‏ ود‏ی‏گران‏ آنها را به نام "حسن صباح" و"حسن طوس‏ی‏" م‏ی‏ نام‏ی‏دند‏.
‏تحص‏ی‏ل‏ عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ نزد استادش "محمدمنصور" که درفلسفه ‏ی‏ عصر خو‏ی‏ش‏ استاد‏ی‏ نامور بود , شور وحال‏ی‏ د‏ی‏گر‏ داشت. درا‏ی‏ن‏ مکتب, عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ با کتب ابن س‏ی‏نا‏ وآراء ا‏ی‏ن‏ ف‏ی‏لسوف‏ نابغه آشنا شد وچنان ش‏ی‏فته‏ ‏ی‏ آثار و‏ی‏ گرد‏ی‏د‏ که مطالعه ‏ی‏ کل‏ی‏ه‏ ‏ی‏ آثار بوعل‏ی‏ س‏ی‏نا‏ را وجهه همت خو‏ی‏ش‏ قرار د‏اد‏ وبه تدر‏ی‏ج‏ آنچنان در شناخت آراء اله‏ی‏, فلسف‏ی‏ وعلم‏ی‏ بوعل‏ی‏ تبحـّر پ‏ی‏دا‏ کرد که او را شاگرد بوعل‏ی‏ نام‏ی‏دند‏, به گونه ا‏ی‏ که هر کس درآثار وافکار بوعل‏ی‏ سوال‏ی‏ داشت به عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ رجوع م‏ی‏ کرد. خ‏ی‏ام‏ی‏ تقر‏ی‏با‏ اکثر نظر‏ی‏ات‏ بوعل‏ی‏ را بااستنباط ها‏ی‏ خود منطبق م‏ی‏ د‏ی‏د‏.
‏دوران نوجوان‏ی‏ وجوان‏ی
‏مکتب‏ امام موفق ن‏ی‏شابور‏ی‏, ش‏ی‏خ‏ محمد منصور‏ی‏ ودگر اسات‏ی‏د‏ ن‏ی‏شابور‏, د‏ی‏گر‏ پاسخ سوالات ذهن کجکاو عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ را نم‏ی‏ داد, او هر چه بزرگتر م‏ی‏ شد, هر چه ب‏ی‏شتر‏ مطالعه م‏ی‏ کرد وهرچه ب‏ی‏شتر‏ م‏ی‏ جست, کمتر م‏ی‏ ‏ی‏افت‏. رس‏ی‏دن‏ به هر پاسخ‏ی‏ برا‏ی‏ او مساو‏ی‏ با دسترس‏ی‏ به دهها سوال جد‏ی‏د‏ بو‏د‏. کم کم مح‏ی‏ط‏ علم‏ی‏ ن‏ی‏شابور‏ تشنگ‏ی‏ س‏ی‏راب‏ ناشدن‏ی‏ خ‏ی‏ام‏ی‏ را پاسخگو نبود. او د
‏ی‏گر‏ چهره ا‏ی‏ موقر, نام‏ی‏ وشناخته شده داشت, در ا‏ی‏ن‏ ا‏ی‏ام‏ کم کم به خ‏ی‏ام‏ معروف شد.(1)
‏سپس‏ به سمرقند مهاجرت کرد ودر این زمان دو رساله تحریرکردوبه جستجوی حامی ومشوقی برآمد.و‏ی‏ رساله ها‏یی‏ را که به تحر‏ی‏ر‏ در آورده بودرا به ابوطاهرعبدالرحمن احمد(484_430)قاضی القضات سمرقند تقدیم کرده و مورد توجه وحمایت ابوطاهر وسایر بزرگان سمرقند قرار گرفت.در آنجا ‏کتاب‏ بی نهایت مهم جبرومقابله را به زبان عربی نوشت.
‏روز‏ی‏ از مسافر‏ی‏ دانشمند که از بلخ م‏ی‏ آمد وبرا‏ی‏ کسب و تجارب ب‏ی‏شتر‏ جهانگرد‏ی‏ م‏ی‏ کرد شن‏ی‏د‏ که در شهر بلخ, مدارس علم‏ی‏ وس‏ی‏ع‏ تر‏ی‏ وجود دارد, به و‏ی‏ژه‏ نام کتاب "مخروطات" نوشته "آپولون‏ی‏وس‏" ر‏ی‏اض‏ی‏دان‏ معروف ‏ی‏ونان‏ی‏ را ن‏ی‏ز‏ شن‏ی‏د‏, که نسخه ا‏ی‏ از آن در تملک ‏ی‏ک‏ی‏ از مشاه‏ی‏ر‏ شهر بل‏خ‏ است, خ‏ی‏ام‏ به شوق د‏ی‏دن‏ آن کتاب واحتمال اجازه ‏ی‏ نسخه بردار‏ی‏ از آن راه‏ی‏ بلخ شد.
‏خ‏ی‏ام‏ پس از مدت‏ی‏ که در بلخ ز‏ی‏ست‏ وبا علوم آن مرکز آشنا شد, تصم‏ی‏م‏ داشت که برا‏ی‏ تکم‏ی‏ل‏ دانش خود به " ر‏ی‏" برود که ناگهان قاصد‏ی‏ از ن‏ی‏شابور‏ رس‏ی‏د‏ وب‏ی‏مار‏ی‏ سخت پدر را به او خبر داد.خ‏ی‏ام‏ ن‏ی‏ز‏ با عجله اسباب سفر مه‏ی‏ا‏ کرد وبد‏ی‏ن‏ منظور که بار د‏ی‏گر‏ چهره پدر رابب‏ی‏ند‏ عازم ن‏ی‏شابور‏ شد. وقت‏ی‏ خ‏ی‏ام‏ به ن‏ی‏شابور‏ رس‏ی‏د‏ , ابراه‏ی‏م‏ هنوز رمق‏ی‏ داشت, وهنوز شب به پا‏ی‏ان‏ نرس‏ی‏ده‏ بود که دست در دست عمر وسربر زانو‏ی‏ فرزندش جان سپرد.
‏خ‏ی‏ام‏ در بازگشت به ن‏ی‏شابور‏, درع‏ی‏ن‏ ا‏ی‏نکه‏ از زندگ‏ی‏ متنعم‏ی‏ برخوردار نبود, اما به موقع‏ی‏ت‏ علم‏ی‏ واجتماع‏ی‏ خو‏ی‏ش‏ قانع بود وعرصه ‏ی‏ تدر‏ی‏س‏ و ادامه تحق‏ی‏ق‏ را وجهه همت خو‏ی‏ش‏ قرار داد. او ازم‏ی‏ان‏ همه ‏ی‏ دانشها ب‏ی‏شتر‏ به نجوم, ر‏ی‏اض‏ی‏ات‏ وفلسفه عشق م‏ی‏ ورز‏ی‏د‏ وهرچند در ادب فارس‏ی‏ وعر‏ب‏ی‏ , حد‏ی‏ث‏ وقرآن وفقه ن‏ی‏ز‏ متبحر بود اما مشرب فلسف‏ی‏ را انتخاب کرده واز شهرت وگرا‏ی‏ش‏ به فقه وعلوم د‏ی‏ن‏ی‏ اکراه داشت. (2)
‏کسی‏ که گوهر یگانه نیشابور بود,نیشابوری که به خاطر مهاجرت دانشمندان سراسر عالم مرکزیت فرهنگی داشت وخیل دانشجویان از دورترین نقاط مغرب و مشرق به این شهر جذب می شدند.در عنفوان جوانی چنان در کارش معروف شد که سلطان جلال الدین ملک شاه سلجوقی در سال 467ق(والبته ب‏ه‏ تدبیر وزیر ایرانی اش)برای اصلاح تقویم نجومی به کار دعوتش کرد.او این دعوت را پذیرفت ودر اصفهان همراه با منجمین روزگارش رصدخانه مهم اصفهان را بنا کرد.پس از اقامت در نیشابور به کارهای مختلف اشتغال داشت,پایه اصلی شهرتش پزشکی و تنجیم بود. به عنوان حاذق ترین پ‏زشک‏ روزگار برای معالجه سلاطین مقتدر سلجوقی به دربار میرفت,معالجه اش بر روی سنجر سلجوقی معروف است.ستاره خوانی را از جنبه های نامطلوب شغل خویش می شمرد و به ندرت پیشگویی می کرداما به شهادت تاریخ همواره پیش گویی هایش درست از آب در میامد.
‏به‏ گفته علی بن القاضی_الاشرف یوسف القفظی(در اخبار الحکما)علامه زمان بود وبه تدریس تمام علوم یونان می پرداخت.دقت وپاکیزگی نوروز ما از اوست ونو شدن سال یا تحویل آفتاب را از برج حوت به برج حمل تغییر دادوکتاب اقلیدس او در کتاب خانه لیدن هلند است ,رساله وجود وی در موزه لندن,رساله جسم مرکب او در کتابخانه آلمان است,با رساله کون و تکلیف سعی به حل علمی مساله خیر وشر کرد,و موسیقی دان بزرگی در عصر وزمان خود بوده و کتاب شرح المسائل من کتاب الموسیقی را نوشته.

 

دانلود فایل
پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکان پذیر است.

خرید کاندوم دانشجویی

سیدا دانلود مقاله در مورد کتاب آداب سفر 33ص

دانلود-مقاله-در-مورد-کتاب-آداب-سفر-33ص
دانلود مقاله در مورد کتاب آداب سفر 33ص
فرمت فایل دانلودی: .zip
فرمت فایل اصلی: .doc
تعداد صفحات: 33
حجم فایل: 74 کیلوبایت
قیمت: 6000 تومان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏کتاب آداب سفر
‏مقدمه
‏(( بسم اللّه الرحمن الرحیم ))
‏سپاس خداى را که چشمان دوستان خود را با حکمتها و عبرتها بازگشود و همتهاى ایشان را براى مشاهده عجایب صنعش در سر و حضر خالص ‏‍‏ گردانید، پس آنان به مجارى قدر راضى گشتند در حالى که دلهاى آنان از توجه به آنچه چشم از دیدنش لذت مى برد، پاک و منزه گردید مگر بر سبیل عبرت گرفتن به وسیله آنچه در دیدگاه ها و مسیرهاى فکرى ، یافت مى شود، به طورى که در برابر ایشان خشکى و دریا، دشت هموار و گذرگاه ناهموار و روستا و شهر یکسان گردید، و درود بر محمّد صلى اللّه علیه و اله سرور آدمیان و آل و اصحابش که در اخلاق و رفتار پیروان او بودند.
‏بارى ، مسافرت ، وسیله نجات شخص از چیزى است که از آن فرارى است و یا موجب رسیدن او به چیزى است که بدان علاقه مند است . سفر دو نوع است : یکى سفر ظاهرى و جسمانى است از محل زندگى و وطن به بیابانها و دشتها و دیگرى سفر به وسیله حرکت درونى است از پایین ترین مراتب تا ملکوت آسمانها و برترین سفرها سفر باطن است ، زیرا کسى که بر حال جمود و به همان صورتى که پس از تولد و بر اساس تقلید از پدران و نیاکان شکل گرفته است ، باقى بماند، همواره در مرتبه پایین مانده و به درجه نازلى تن داده است و به جاى فضاى گسترده ((بهشتى که به بهاى آسمانها و زمین است )) تاریکى زندان و تنگناى محبس را برگزیده است .
‏(( و لم اءرفى عیب الناس عیبا
‏کنقص القادرین على التمام )) ‏(‏۷۱)
‏جز این که چون این سفر در معرض پیشامد سهمگین است ، نمى تواند بى نیاز از راهنما و پشتیبان باشد. بنابراین در هر سفرى دشوارى راه و نداشتن پشتیبان و یاور و راهنما و دلیل و بسنده کردن رهروان از بهره فراوان به نصیب پست ناچیز، مقتضى از بین رفتن آنان و ناپدید شدن راه هاست و در نتیجه رشته ارتباط در آن سفر گسسته شده و تفریحگاه هاى نفوس و ملکوت و آفاق از رهروان خالى خواهد شد، در حالى که خداى سبحان به آن دعوت فرموده و مى گوید: (( سنریهم آیاتنا فى الا فاق و فى انفسهم . )) ‏(‏۷۲)‏ و مى فرماید: (( و فى الارض آیات للموقنین . و فى انفسکم افلا تبصرون )) ‏(‏۷۳)‏ و کسانى که از چنین سفرى باز ایستاده اند، به قول خداى تعالى سرزنش شده اند: (( و انکم لتمرون علیهم مصبحین . و باللیل افلا تعقلون . )) ‏(‏۷۴)‏ و نیز مى فرماید: (( و کاین من آیة فى السموات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون . )) ‏(‏۷۵)‏ پس هر کس که این سفرى برایش میسر شود، همواره در بهشتى به پهناى آسمانها و زمین گردش مى کند در حالى که جسما در وطن خود قرار دارد و این سفرى است که آبشخورها و راهگذرهایش بر کسى تنگ نیست و هجوم مسافران کثیر ضررى ندارد، بلکه با افزایش مسافران عنیمتها افزون مى گردد و میوه ها و دستاوردهایش چند برابر مى شود پس غنیمتهایش همیشگى و بى مانع و میوه هایش روز افزون و پایان ناپذیر است . مگر زمانى که مسافر در سفرش ‏‍‏ سستى نماید و در حرکتش توقفى پدید آید. زیرا ((خداوند نعمتى را بر قومى دگرگون نمى کند مگر خود با دست خویش آن را دگرگون سازند)) و ((چون آنها از حق منحرف شوند خداوند دلهاى ایشان را منحرف سازد))، ((و خداوند به بندگان ستم نمى کند))‏(‏۷۶)‏، بلکه ایشان به خویشتن ستم مى کنند. کسى که شایستگى جولان در این میدان و گردش در گردشگاه هاى این بوستان را ندارد، چه بسا با جسم خود، فرسنگها مسافت را در زمانى طولانى طى مى کند تا سودى از تجارت براى دنیا یا اندوخته اى براى آخرت نصیبش گردد. اما اگر خواست او دانش دین با کفایت به منظور یارى رساندن به دین باشد از جمله رهروان راه آخرت خواهد بود و چنانچه در این سفر شرایط و آداب لازم را رعایت نکند از کارگزاران دنیا و پیروان شیطان خواهد بود و اگر آنها را رعایت کند، سفرش از فوایدى که او را به کارگزاران آخرت ملحق مى سازد خالى نخواهد بود و ما آن آداب و شروط را در سه باب نقل مى کنیم .‏(‏۷۷)‏
باب اول در فواید و فضیلت و قصد سفر.
باب دوم در آداب سفر از آغاز حرکت تا پایان مراجعت .
باب سوم درباره آنچه آموختن آن براى مسافر لازم است از قبیل موارد رخصت مسافرت و راهنماییهاى قبله و مسائل دیگر.
‏باب اول - در فواید سفر
‏بدان که سفر نوعى حرکت و معاشرت است و همان طورى که در بخش ‏‍‏ آداب مصاحبت و گوشه نشینى گفتیم ، فایده ها و آفتهایى دارد. فایده هایى که انگیزه سفر است از دو حال خارج نیست . یا گریز (از زیان ) است یا طلب (منفعت ). زیرا مسافر یا براى دورى از اقامتگاه خود انگیزه اى دارد، که اگر آن انگیزه نبود هدفى براى سفر نداشت و یا آن که در سفر مقصد و هدفى دارد؛ و آنچه از آن مى گریزد یا چیزى است دنیوى که باعث بدبختى است مثل طاعون و وبایى که در شهرى شایع شده یا علت فرار ترس از آشوب است و دشمنى و گرانى که این بلاها همگانى است . آنچنان که گفتیم و یا حضوصى ، مانند کسى که در شهرى در معرض آزار قرار گرفته و از آن شهر فرار مى کند، و یا امرى است که باعث بدبختى دینى است مانند کسى که در شهر خود گرفتار مقام و ثروت و پیروان و امکانات فراوانى است که او را از توجه کامل به خدا باز مى دارد و در نتیجه گوشه نشینى و گمنامى را بر مى گزیند و از امکانات زیاد و مقام دورى مى کند و یا مثل کسى که با اجبار به قبول بدعتى خوانده مى شود و یا براى به عهده گرفتن کارى دعوت مى شود که اقدام به آن روا نیست پس در صدد فرار از آن بر مى آید.
‏و اما مطلوب نیز یا دنیوى است ، مانند مال و مقام و یا دینى است و دینى هم یا علم است و یا عمل و علم نیز یا یکى از علوم دینى مى باشد و یا علم اخلاق و کسب صفات دینى از راه تجربه است و یا علم به آیات و شگفتیهاى زمین ، همچون مسافرت اسکندر ذوالقرنین و گردش او در نواحى زمین . و عمل هم یا عبادت است و یا زیارت . و عبادت همان حج و جهاد است و زیارت نیز از عوامل قرب به خداست ؛ گاهى مقصد زیارت مکانى از قبیل مکه ، مدینه ، بیت المقدس و مرزهاست . زیرا پاسدارى از مرزها نیز باعث تقرب است و گاهى هدف زیارت اولیا و علما است و آنان یا مرده اند که قبرهایشان را زیارت مى کنند و یا زنده اند که به دیدارشان تبرک مى جویند و از دقت در احوالشان ، علاقه بیشترى به پیروى از ایشان حاصل مى کنند. اینها اقسام مسافرتها بود که از آنها چهار قسم خارج مى شود:
‏قسم اول ، مسافرت در طلب علم ؛ و آن یا واجب است و یا مستحب . و این وجوب و استحباب سفر ناشى از واجب یا مستحب بودن علم است . توضیح آن که علم یا مربوط به امور دینى است یا مربوط به اخلاق شخصى و آیات الهى در روى زمین . پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرموده است : ((هر که از خانه اش در طلب دانش بیرون رود، تا وقتى که بر مى گردد در راه خداست .))‏(‏۷۸)
‏و در خبر دیگرى آمده است : ((هر که راهى را طى کند خداوند، راه او را به سوى بهشت سهل گرداند.))‏(‏۷۹)
‏سعید بن مسیب چندین روز در پى کسب یک حدیث مسافرت مى کرد.
‏شعبى مى گوید: اگر مردى از شام به دورترین نقطه یمن در پى کلمه اى سفر کند که او را به راه هدایت رهبرى کند و یا از راه غلطى باز گرداند، مسافرتش ‏‍‏ بیهوده نخواهد بود.
‏جابر بن عبداللّه با ده تن از یاران پیامبر صلى اللّه علیه و اله از مدینه به مصر مسافرت کردند و یک ماه راه پیمودند تا حدیثى را که عبداللّه بن انیس ‏‍‏ انصارى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله نقل مى کرد، از خود او بشنوند.‏(‏۸۰)
‏کمتر کسى را نام برده اند که از زمان صحابه تا این زمان تحصیل کرده باشد مگر آن که با مسافرت آن علم را تحصیل و براى آن سفر کرده است . و اما علم و دانایى به نفس و اخلاق خویش نیز اهمیت دارد، زیرا راه آخرت را نمى توان پیمود مگر با آراستن و پاکیزه کردن خلق و خوى خود، و هر که بر اساس باطن و پلیدیهاى صفاتش مطلع نباشد نمى تواند قلب خویش را از آنها پاک سازد و تنها سفر است که نقاب از چهره اخلاق بر مى دارد و بدان وسیله ((خداوند اندوخته ها و ذخایر آسمان و زمین را خارج مى سازد)) و بدان جهت سفر را سفر گفته اند که پرده از روى اخلاق بر مى دارد، از این رو به کسى که که شاهدى را معرفى مى کرد، گفتند: آیا در سفرى همراه او بوده اى تا دلیلى بر مکارم اخلاق او بیاورى ؟ گفت : نه . گفتند: ما فکر نمى کنیم که تو او را بشناسى .
‏بشر همواره مى گفت : اى گروه قاریان ! جهانگرد باشید تا پاکیزه و نیکو شوید، زیرا آب هرگاه در جایى زیاد بماند دگرگون شود.
‏خلاصه ، شخص در وطن با وجود مساعدت امکانات ، اخلاقش معلوم نمى شود براى این که با چیزهاى موافق طبع و معمولى و آشنا و ماءنوس ‏‍‏ است ، پس چون رنج سفر را تحمل کند و از چیزهایى که معمولا در کنار آنهاست جدا گردد و با سختیهاى غربت آزموده شود، بدیهایش بر ملا گردد و بر عیبهایش اطلاع یابد، در نتیجه اشتغال به معالجه آنها برایش میسر شود.
‏ما در کتاب عزلت فواید معاشرت را بیان کردیم ، در حالى که سفر خود معاشرتى است با اشتغال بیشتر و تحمل مشقتها.
‏اما دیدن آیات خدا در روى زمین براى اهل بصیرت فوایدى دارد؛ سرزمینهاى مجاور و به هم پیوسته اى وجود دارد که در آنها کوهها، بیابانها و دریاها و انواع جانداران و گیاهان موجود است و هیچ چیز از آنها نیست مگر آن که بر وحدانیت خدا گواهى مى دهد و با زبان فصیح تسبیح گوى او مى باشد و آن را در نمى یابد ((مگر کسى که گوش فرا دهد و حضور یابد))‏(‏۸۱)‏ و اما منکران و غفلت زدگان و فریفتگان به درخشش سراب زیبایى دنیا، نه مى بینند و نه مى شنوند، زیرا آنها شنوایى را از دست داده و بین آنها و آیات پروردگارشان فاصله افتاده است ((آنان به ظاهر زندگى دنیا آگاهند و از آخرتشان غافلند.))‏(‏۸۲)‏ و مقصود ما از شنوایى ، شنوایى ظاهرى نیست ، زیرا که افراد مورد نظر از شنوایى ظاهرى محروم نیستند، بلکه مقصود ما شنوایى باطنى است . با شنوایى ظاهرى جز صداها شنیده نمى شود که جانداران دیگر با انسان در آن شریکند اما با شنوایى باطنى زبان حال را مى توان درک کرد که خود سخنى است جدا از سخن گفتارى ، شبیه آنچه گویند در حکایت سخن گفتن میخ و دیوار، مى گویند: دیوار به میخ گفت : چرا مرا مى آزارى ؟ میخ جواب داد: از کسى که مرا مى کوبد و رهایم نمى کند بپرس ، آن سنگى که پشت سر من است ، از من دست بردار نیست . هیچ ذره اى از آسمانها و زمین نیست مگر آن که به نوعى بر یکتایى خداى سبحان شهادت دهد، و همان است یکتاپرستى آنها و نوعى شهادت بر تقدیس آفریدگار و همان است تسبیح آن ذره ولى مردمان تسبیح ایشان را درک نمى کنند، زیرا ایشان از تنگناى شنوایى ظاهرى به فضاى شنوایى باطنى و از ناهنجارى زبان گفتار به فصاحت زبان حال سیر نکرده اند و اگر هر ناتوانى قادر بر چنین سیرى بود هر آینه درک سخن پرنده (( منطق الطیر، )) مخصوص سلیمان نمى بود و شنیدن کلام خداى تعالى که باید آن را از مشابهت حروف و اصوات مبرا دانست و موسى علیه السلام اختصاص ‏‍‏ نمى یافت .
‏بنابراین سفر کسى که مسافرت مى کند تا این شهادتها را از روى خطوطى بخواند که به خط الهى روى صفحات جمادات نوشته شده است ، سفر جسمانى نیست بلکه نشسته در یک جا با دلى فارغ برخوردار از شنیدن نغمه هاى تسبیح یکایک ذرات مى باشد. بنابراین او را چه به رفت و آمد در دشتها؟ در حالى که براى او بى نیازى در ملکوت آسمانهاست و خورشید و ماه و ستارگان مسخر او هستند و آنها خود به جانب دیدگان اهل بصیرت در هر ماه و سال چندین بار سفر مى کنند، بلکه به طور مداوم در حرکت خود کوشایند، بنابراین از عجایب است که آن کسى که کعبه ماءمور طواف اوست ، به طواف یکایک مساجد بشتابد و از غرایب است آن کسى که کران تا کران آسمان به گرد او در طواف است ، خود در اطراف زمین بگردد، وانگهى تا وقتى که مسافر نیازمند به دیدن عالم ملک و شهود با چشم ظاهرى است با این همه در منزل اول از منزلهاى سالکان به سوى خدا و مسافران به درگاه اوست ، گویا او بر دروازه وین اعتکاف کرده و سیرش به فضاى باز، نینجامیده است در حالى که هیچ دلیلى جز ترس و کوتاهى براى طولانى شدن مدت توقف در این منزل وجود ندارد. از این رو یکى از صاحبدلان مى گوید: مردمان گویند: چشمانتان را باز کنید تا ببینید، من مى گویم چشمهایتان را ببندید تا ببینید، و هر دو سخن درست است ، سخن اول خبر از منزل اول مى دهد که نزدیک وطن است و دومى درباره منزل بعدى است که از منازل دور از وطن مى باشد، و جز کسى که خود را به خطر انداخته باشد بر آن منزل گام ننهد و هر کس به آن جا گام نهد چه بسا سالها سرگردان ماند و چه بسا که توفیق ، دستگیر او شود و به راه راست راهنمایى گردد. و کسانى که در وادى حیرت هلاک شده اند، بیشتر از سوارگان آن راه بوده اند ولى آنان که در پرتو توفیق به سلامت حرکت کردند از نعمتها و ملک جاودانه برخوردار شدند، و آنانند که در نیکیها گوى سبقت را از ما ربودند و از ملک دنیا براى آن ملک پند گرفتند، و نسبت به کثرت جمعیت ، طالبان آن ملک اندکند، زیرا هر چه مطلوب بزرگتر باشد طالب کمتر خواهد بود. از این رو آنها که هلاک مى شوند بیشتر از کسانى هستند که مالک آن ملک مى گردند و هر ناتوان ترسو به دلیل عظمت خطر و رنج زیاد در صدد به دست آوردن آن ملک بر نمى آید.
‏(( و اذا کانت النفوس کبارا
‏تعبت فى مرادها الاجسام )) ‏(‏۸۳)‏
‏خداوند متعال ، عزت و ملک دین و دنیا را به ودیعت ننهاده مگر آن جایى که خطر موجود است ، در حالى که آدمهاى ترسو نام ترس و نارسایى خود را حزم و احتیاط مى گذارند.
‏(( یرى الجبناء ان الجبن الحزم
‏و تلک خدیعة النفس اللئیم )‏) ‏(‏۸۴)‏
‏این است حکم سفر ظاهرى ، که اگر در خلال آن به سفر باطنى رو مى آوریم به همان مقصدى که در نظر مى گیریم خواهیم رسید.
‏قسم دوم ، آن که براى عبادتى از قبیل جهاد یا حج ، مسافرت کند و ما فضیلت ، آداب و اعمال ظاهرى و باطنى این نوع سفر را در کتاب اسرار حج ذکر کردیم . زیارت قبول انبیا، صحابه ، تابعین و سایر علما و اولیا نیز در این ردیف است .
‏مى گویم :
‏بالاتر و مهمتر از همه آنها پس از زیارت پیامبر صلى اللّه علیه و اله ، زیارت قبور ائمه معصومین علیهم السلام از اهل بیت رسول خدا صلى اللّه علیه و اله است ، در کتاب (( من لا یحضره الفقیه )) از ابوالحسن الرضا علیه السلام روایت شده است که فرمود: ((همانا همه امامان علیهم السلام به گردن دوستان و شیعیان خود حقى دارند و البته کمال وفاى به عهد و اداى آن حق ، زیارت قبور ایشان است ، پس هر که ایشان را از روى رغبت و باور داشتن آنچه مورد علاقه آنهاست زیارت کند، در روز قیامت ائمه علیهم السلام شفیع ایشان خواهند بود.))‏(‏۸۵)
‏شیخ صدوق - رحمه اللّه - مى گوید: صالح بن عقبه از زید شحّام روایت کرده که :
‏((خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم : هر کس یکى از شما را زیارت کند چه اجرى دارد؟ فرمود: اجرش همانند اجر کسى است که رسول خدا صلى اللّه علیه و اله را زیارت کرده است )) ‏(‏۸۶)‏ و نیز مى گوید: رسول خدا صلى اللّه علیه و اله به على علیه السلام فرمود: ((یا على ! هر که مرا در زمان حیات و یا پس از مردنم یا تو را در زمان حیات و یا پس از مردنت زیارت کند و یا دو پسرت را در زمان حیات یا پس از درگذشتشان زیارت کند، من روز قیامت ضامنم که وى را از هول و هراسها و شداید آن روز نجات دهم تا آن جا که او را با خود همدرجه سازم .))‏(‏۸۷)
‏اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: ((محل قبر امام حسین علیه السلام از روزى که در آن جا دفن شده است ، باغى از باغهاى بهشت است .))‏(‏۸۸)
‏و فرمود: ((مدفن امام حسین علیه السلام گلزارى از گلزارهاى بهشت است ))‏(‏۸۹)‏ و فرمود: ((حریم مدفن امام حسین علیه السلام از چهار طرف مدفن پنج فرسخ است .))‏(‏۹۰)
‏و فرمود: ((در خاک مدفن امام حسین علیه السلام شفاى هر دردى است و آن بزرگترین داروست .))‏(‏۹۱)
‏و آن حضرت فرمود: ((وقتى که (از آن تربت ) خوردى ، بگو: (( رب التربة المبارکة و رب الوصى الذى و ارته صل على محمّد و آل محمّد و اجعله علما نافعا و رزقا واسعا و شفاء من کل داء.))‏(‏۹۲)
‏اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: ((ما بین قبر امام حسین علیه السلام تا آسمان هفتم محل رفت و آمد فرشتگان است .))‏(‏۹۳)
‏صالح بن عقبه از بشیر دهّان روایت کرده که : خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم : چه بسا اتفاق مى افتد که حج از دست من مى رود و عرفه را کنار مزار امام حسین علیه السلام مى گذرانم ، فرمود: ((آفرین بر تو اى بشیر! هر مؤ منى که با معرفت به حق آن حضرت کنار مزار امام حسین علیه السلام در غیر روز عید بیاید، بیست حج مبرور قبول شده و بیست غزوه با پیامبر مرسل یا امام عادل در نامه عملش نوشته مى شود و هر که در روز عید بیاید هزار حج و هزار عمره مبرور مقبول و هزار غزوه با پیامبر مرسل و یا امام عادل برایش نوشته مى شود. مى گوید: پرسیدم : چگونه براى من ثواب موقف حج نوشته مى شود؟ امام علیه السلام نظیر آدم خشمگین به من نگاه کرد و بعد فرمود: اى بشیر! مؤ من هرگاه روز عرفه کنار مزار امام حسین علیه السلام بیاید در حالى که معرفت به حق آن حضرت دارد و از آب فرات غسل کند، سپس رو به آن حضرت بیاورد، خداوند به هر گامى ثواب یک حج با تمام مناسکش - درست به خاطر ندارم ، گویا فرمود: و یک عمره - برایش مى نویسد.))‏(‏۹۴)
‏امام صادق علیه السلام فرمود: ((خداوند در شامگاه عرفه ابتدا به زایران قبر امام حسین علیه السلام مى نگرد. عرض کردند: آیا پیش از نگرش به اهل موقف (در عرفه )؟ فرمود: آرى . گفتند: چگونه چنین چیزى مى شود؟ فرمود: چون در میان اهل موقف ممکن است اولاد زنا باشند، در حالى که در میان زیران امام حسین علیه السلام اولاد زنا نیست .))‏(‏۹۵)
‏و آن حضرت فرمود: ((هر کس قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند گناهانش را بر در منزل خود چون پلى قرار داده است که از روى آن عبور مى کند همان طورى که کسى از شما وقتى که از پل عبور کند، آن را در پشت سرش قرار مى دهد.))‏(‏۹۶)
‏على بن حمزه از ابوبصیر به نقل از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: ((خداوند هفتاد هزار فرشته را موکل امام حسین علیه السلام قرار داده است که هر روز ژولیده و غبارآلوده بر آن حضرت صلوات مى فرستد و براى زایرانش دعا مى کنند و مى گویند: اینان زیران امام حسین علیه السلام اند، خداوندا ثواب آنها را چنین و چنان کن .))‏(‏۹۷)
‏و آن حضرت فرمود: ((هر که با معرفت به حق امام حسین علیه السلام به زیارت آن حضرت بیاید خداوند جایگاه او را اعلى علیین مقرر فرماید.))‏(‏۹۸)
‏موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: ((کمترین اجرى که به زایران امام حسین علیه السلام در کنار شط فرات داده مى شود در صورتى که عارف به حق و حرمت و ولایت آن حضرت باشند این است که گناهان گذشته و آینده آنان آمرزیده مى شود.))‏(‏۹۹)
‏حسن بن على وشّاء از ابوایوب خراز به نقل از محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ((شیعیان ما را به زیارت حسین بن على علیه السلام امر کنید که زیارت آن حضرت از زیر آوار ماندن ، غرق شدن و سوختن و طعمه درندگان شدن جلوگیرى مى کند و زیارت آن حضرت بر کسى که به امانت امام حسین علیه السلام از جانب خدا، اقرار دارد، لازم و واجب نیست .))‏(‏۱۰۰)
‏هارون به خارجه از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ((وقتى نیمه شعبان فرا مى رسد، منادیى از بالاترین جایگاه آسمان ، ندا مى دهد: اى زایران قبر امام حسین علیه السلام ! باز گردید در حالى که آمرزیده اید، اجرتان با پروردگارتان و محمّد صلى اللّه علیه و اله پیامبرتان است .))‏(‏۱۰۱)
‏حسین بن محمّد قمى از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ((هر کس قبر پدرم را در بغداد زیارت کند چنان است که قبر رسول خدا صلى اللّه علیه و اله و قبر امیرالمؤ منین علیه السلام را زیارت کرده است جز این که رسول خدا صلى اللّه علیه و اله و امیرالمؤ منین علیه السلام فضیلت خود را دارند.))‏(‏۱۰۲)
‏از حسن بن وشّاء به نقل از ابوالحسن الرضا علیه السلام روایت شده که : از آن حضرت درباره زیارت قبر ابوالحسن موسى بن جعفر علیه السلام پرسیدم که آیا مثل زیارت قبر امام حسین علیه السلام است ؟ فرمود: آرى .‏(‏۱۰۳)
‏على بن مهزیار از امام ابوجعفر محمّد بن على الثانى (امام جواد علیه السلام ) نقل کرده مى گوید: عرض کردم : فدایت شوم زیارت حضرت رضا علیه السلام افضل است یا زیارت اباعبداللّه الحسین علیه السلام ؟ فرمود: ((زیارت قبر پدرم افضل است ، زیرا که قبر امام حسین علیه السلام را همه مردم زیارت مى کنند ولى پدرم را جز خواص شیعه زیارت نمى کنند.))‏(‏۱۰۴)
‏احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى مى گوید: در نوشته ابوالحسن الرضا علیه السلام چنین خواندم : ((به شیعیان من بگو، زیارت من در نزد خدا برابر هزار حج است . مى گوید: خدمت ابوجعفر علیه السلام - یعنى پسرش ‏‍‏ امام جواد علیه السلام - رسیدم ، عرض کردم ! هزار حج ؟ فرمود: آرى به خدا سوگند و هزار هزار حج براى کسى است که با معرفت به حق آن حضرت ، او را زیارت کند.))‏(‏۱۰۵)
‏حسین بن زید از ابوجعفر علیه السلام روایت کرده ، مى گوید: از آن حضرت شنیدم که مى فرمود: ((مردى از فرزندان موسى علیه السلام به دنیا مى آید که همنام امیرالمؤ منین علیه السلام است و بعد در زمین توس واقع در خراسان مدفون خواهد شد؛ که در آن جا با زهر کشته مى شود و غریبانه دفن مى شود، هر کس او را با معرفت به حقش زیارت کند، خداى تعالى به او اجرى عطا کند معادل اجر کسى که قبل از فتح مکه براى پیروزى اسلام انفاق و مبارزه کرده است .))‏(‏۱۰۶)
‏بزنطى از امام رضا علیه السلام نقل کرده است که فرمود: ((کسى از دوستانم با معرفت به حق من ، مرا زیارت نمى کند مگر آن که روز قیامت او را شفاعت مى کنم .))‏(‏۱۰۷)
‏ابوجعفر محمّد بن على الرضا علیه السلام مى فرماید: ((همانا بین دو کوه ترس قطعه خاکى است که از بهشت گرفته شده است ، هر که وارد آن جا شود روز قیامت از آتش دوزخ در امان است .))‏(‏۱۰۸)
‏و آن حضرت فرمود: براى کسى که قبر پدرم را در توس با معرفت به حقش ‏‍‏ زیارت کند بهشت را در نزد خداى تعالى ضمانت مى کنم .))‏(‏۱۰۹)
‏رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((به همین زودى پاره اى از تن من در خراسان دفن مى شود، هیچ گرفتارى آن را زیارت نمى کند اگر آن که خداوند گرفتارى اش را بر طرف مى سازد و هیچ گنهکارى آن را زیارت نمى کند مگر آن که خداوند گناهانش را مى آمرزد.))‏(‏۱۱۰)
‏نعمان بن سعد از امیرالمؤ منین على بن ابى طالب علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ((بزودى مردى از اولاد من به وسیله زهر و از روى ستم در زمین خراسان کشته مى شود، نامش چون نام من و نام پدرش چون نام موسى بن عمران علیه السلام است ، بدانید هر که او را در غربتش زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده اش را بیامرزد، هر چند که به بسیارى ستارگان و قطره هاى باران و برگ درختان باشد.))‏(‏۱۱۱)
‏حمدان دیوانى از امام رضا علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ((هر که مرا با این دورى منزل زیارت کند، من روز قیامت در سه جا به سراغ او مى آیم تا او را از خطرهاى قیامت نجات دهم : وقتى که نامه هاى اعمال از سمت راست یا چپ به مردم داده مى شود، و در صراط، و به هنگام سنجش اعمال .))‏(‏۱۱۲)
‏حمزة بن حمران مى گوید: ((امام صادق علیه السلام فرمود: ((نواده من در سرزمین خراسان در شهرى که به آن توس گویند، کشته مى شود. هر که با معرفت به حقش او را زیارت کند، روز قیامت او را با دست خود مى گیرم و به بهشت وارد مى کنم هر چند که گناهان کبیره داشته باشد. مى گوید: عرض ‏‍‏ کردم : فدایت شوم ، معرفت حق او چیست ؟ فرمود: این که بداند او امام واجب الاطاعه ، غریب و شهید است ، هر که او را با معرفت به حقش زیارت کند خداوند پاداش هفتاد شهید را را به او مرحمت کند، از شهیدانى که در مقابل رسول خدا صلى اللّه علیه و اله به حقیقت شهید گشته اند.))‏(‏۱۱۳)
‏حسن بن على بن فضال از ابوالحسن على بن موسى الرضا علیه السلام روایت کرده است که مردى از اهل خراسان به آن حضرت گفت : ((یابن رسول اللّه من رسول خدا صلى اللّه علیه و اله را در خواب دیدم . گویا به من مى فرمود: چگونه خواهد بود حال شما وقتى که پاره تن من در سرزمین شما دفن گردد و پاسدارى امانت من و به شما سپرده شود و ستاره آسمان من در خاک شما پنهان گردد؟ امام رضا علیه السلام در پاسخ فرمود: منم آن کسى که در زمین شما دفن مى شوم و منم پاره تن پیامبر شما و منم آن امانت و آن ستاره ، بدان که هر کس مرا زیارت کند در حالى که به آنچه خدا از حق من و طاعت من واجب کرده ، آگاه باشد، من و پدرانم روز قیامت شفیعان او هستیم و هر که ما شفیع او باشیم نجات یافته است اگر چه به اندازه گناهان جن و انس گناه داشته باشد. پدرم از جدم از قول پدرش نقل کرده است که رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: هر که مرا در عالم خواب ببیند، خود مرا دیده است ، زیرا شیطان نمى تواند در صورت من و نه در صورت هیچ یک از اوصیاى من و نه در صورت هیچ یک از شیعیان تجسم پیدا کند و خواب درست ؛ جزئى از هفتاد جزء نبوت است .))

 

دانلود فایل
پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکان پذیر است.

خرید کاندوم دانشجویی

دانلود دانلود مقاله در مورد خیام 33ص

دانلود-مقاله-در-مورد-خیام-33ص
دانلود مقاله در مورد خیام 33ص
فرمت فایل دانلودی: .zip
فرمت فایل اصلی: .doc
تعداد صفحات: 36
حجم فایل: 154 کیلوبایت
قیمت: 6000 تومان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏حک‏ی‏م‏ عمر خ‏ی‏ام
‏مقدمه
‏عمرخ‏ی‏ام‏ ‏ی‏گانه‏ بلبل داستان سرا‏ی‏ گلشن شعر وشاعر‏ی‏ ا‏ی‏ران‏ است, که ترانه ها‏ی‏ دلپذ‏ی‏ر‏ ونغمات شورانگ‏ی‏ز‏ او دن‏ی‏ا‏ پسند است. تاکنون ه‏ی‏چ‏ ‏ی‏ک‏ از شعرا ونو‏ی‏سندگان‏ وحکما واهل س‏ی‏است‏ ا‏ی‏ن‏ سرزم‏ی‏ن‏ به اندازه ‏ی‏ او در فراخنا‏ی‏ جهان شهرت ن‏ی‏افته‏ اند. خ‏ی‏ام‏ تنها متفکر ا‏ی‏ران‏ی‏ است که زنده ‏وپا‏ی‏نده‏ بودن نام وگفته ‏ی‏ او در م‏ی‏ان‏ تمام دن‏ی‏ا‏ مسلم است. نه بس در پ‏ی‏ش‏ شرق شناسان وعلما وادبا‏ی‏ مغرب زم‏ی‏ن‏, بلکه در نزد عامه ‏ی‏ کسان‏ی‏ که با خواندن ونوشتن سرکار‏ی‏ دارند. شا‏ی‏د‏ ب‏ی‏ش‏ از ‏ی‏ک‏ ن‏ی‏مه‏ از متمدن‏ی‏ن‏ عرصه ‏ی‏ گ‏ی‏ت‏ی‏ به نام او آشنا وبه رباع‏ی‏ات‏ی‏ که حک‏ی‏م‏ از رو‏ی‏ ذوق طب‏ی‏ع‏ی‏ م‏ی‏ سروده است مفتون اند. ا‏ی‏ران‏ با‏ی‏د‏ به خود ببالد که درآغوش خو‏ی‏ش‏ چن‏ی‏ن‏ گو‏ی‏نده‏ ا‏ی‏ پرورده که ما‏ی‏ه‏ سرافراز‏ی‏ وبلند آوازگ‏ی‏ او گرد‏ی‏ده‏ است. (1) ‏
‏داشتن‏ قضاوتی عادلانه راجع به هر موضوعی ، تحلیلی همه جانبه را طلب می کند حکیم عمر خیام نیشابوری چهره ای است که گر چه در یکصد و پنجاه سال گذشته چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران رفته رفته به شهرت و جایگاهی بالنسبه درخور دست یافته است، ولی هنوز برای بازش‏ناخت‏ تمامی ابعاد این شخصیت والای فرهنگی ایران و رسیدن به قضاوتی نسبتا صحیح درباره او به کارکردن بیشتر وبیشتر برروی آثار او و دقیق شدن در گفته هاو نوشته ها راجع به وی و بویژه مروری دوباره بر اوضاع و احوالی که اوتحت آن زیست و تلاش کرد، نیاز است.(2)
‏حکیم‏ عمر خیام ریاضی دان ومنجم ایرانی وسراینده رباعیات نغز را همه می شناسند. چند هزار مقاله وکتاب درباره او به زبانهای مختلف در جهان به چاپ رسیده,که بیش از نودوپنج در صد آنها با رباعیات وی پیوند می یابد.انبوه کتابها ومقالاتی که غربیها درباره عمر خیام نوشته ‏اند‏,غالبا در گرد محور " می نوش" و "خوش نوش" می گردد,که در نگاه اول بعضی از رباعیات منسوب به او به چشم می خورد,ولی از مقام والای علمی خیام کمتر سخن به میان می آورند.
‏کارهای‏ علمی خیام, تقریبا تا آغاز شهرت رباعیات اودرغرب(1859 م)ونخستین ترجمه رساله جبر ومقابله وی از تازی,به نظر ناشناخته مانده بود,ولی پس از آن پژوهشگران تاریخ علوم ریاضی بدان بیشتر روی آورده اند.
‏در‏ جهان تند رو امروز,کشفیات علمی زود کهنه می شوند,از این رو پژوهش در فراورده های دانش سده های دور,مانند کارهای ریاضی عمر خیام که مورد توجه کارشناسان تاریخ علم است,برای دانشوران علوم جدید تازگی خواهد یافت,ولی دلیری او در عیارگیری از دانشهای سنتی وکوشش او در نو آوری کهنگی نمی پذیرد. همچنین بدایع هنری وادبی که از کارگاه مغزاین متفکرخراسانی جهان بین,بیرون تراویده شعر ناب وسخن ماندگار است.
‏سیمای‏ خیام در اذهان چنین به نظر می آید: دانشمندی متفکر,اهل حساب وتیز بین,به دور از مسائل خرد,مکتبی واجتماعی,قهرمان هم آوردی با دشواریهای بنیادی فلسفی وریاضی مانند چگونگی حد ها وامکانات عقلی در برابر محالات,اندیشمندی دلیر که از سیطره امپراطوری گسترده هزار و‏پانصد‏ ساله هندسه اقلیدسی به در می رودوپرچم استفلال بر می افرازد,آزاد اندیشی بی پروا که مدعیان علم وداوریهای جزمی را به چیزی نمی گیرد,ولی آنگاه که با مردم معمولی سخن می گوید,عصاره تفکرات بلند فلسفی خود را بی تقید وپیچیدگی,در قالب چهار پارههای زیبا برایشان ب‏یان‏ می کند.
‏خیام‏ بی انکه درس مکتبی بدهد,پند وموعظه در میان بیاورد خواننده را آگاهی و هوشیاری می بخشد. چیزهایی را که فیلسوفان در الفاظ پیچیده و نامانوس و دور و دراز می پوشانند,او به سادگی وزیبایی وکوتاهی می آفریند وجلوه گر میکند.
‏زندگینامه عمر خیام
‏دوران کودک‏ی
‏خواجه‏ امام الحق حکیم عمر بن ابوالفتح عمربن ابراهیم خیامی مشهور به خیام, فیلسوف, ریاضی دان, منجم, شاعرو یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی واز مفاخر ملی ایران است که در 12 محرم سال439ه.ق در نیشابور متولد شد.
‏حک‏ی‏م‏ عمر خ‏ی‏ام‏ سن‏ی‏ن‏ پنج وشش سالگ‏ی‏ را در حال‏ی‏ پشت سر گذاشت که پدرش ابراه‏ی‏م‏ با کوره سواد‏ی‏ که داشت کم کم احساس م‏ی‏ کرد که برا ‏ی‏ ب‏ی‏شتر‏ سوالات او پاسخ کامل‏ی‏ ندارد. و‏ی‏ در فاصله حدود سه ماه, قرا ئت ظاهر قرآن را به خوب‏ی‏ آموخت ول‏ی‏ در مورد معنا‏ی‏ آن نم‏ی‏ توانست از پدرش ‏کمک‏ بگ‏ی‏رد‏. ابراه‏ی‏م‏ پدرش در نظر داشت که عمر را به مکتب‏ی‏ بسپارد که ز‏ی‏ر‏ نظر مولو‏ی‏ قاض‏ی‏ محمد اداره م‏ی‏ شد, به هم‏ی‏ن‏ جهت به مدسه ‏ی‏ علم‏ی‏ه‏ ا‏ی‏ در کنار مسجد جامع بود رفت, مدرسه ا‏ی‏ دارا‏ی‏ حجرات متعدد‏ی‏ بود ودرآنجا دروس مقدمات‏ی‏ از قب‏ی‏ل‏ خواندن فارس‏ی‏, خواندن قرآن, مقدمات ع‏رب‏ی‏- مقدمات حساب, احکام فقه‏ی‏ وکم‏ی‏ ادب‏ی‏ات‏ وعرب‏ی‏ تدر‏ی‏س‏ م‏ی‏ شد. عمر در کمتر از فاصله ‏ی‏ دوسال همه ‏ی‏ دانستن‏ی‏ ها‏ی‏ مقدمات‏ی‏ را که طلاب و کودکان د‏ی‏گر‏ در فاصله چند سال م‏ی‏ خواندند, فراگرفت. سر عت او درفراگ‏ی‏ر‏ی‏ به قدر‏ی‏ شد‏ی‏د‏ بود که مولو‏ی‏ قاض‏ی‏ محمد شخصا به پدرش پ‏ی‏شنهاد‏ کر‏د‏ تا عمر را به مکتب " خواجه ابوالحسن انبار
‏ی‏ " راهنما‏یی‏ کند, ز‏ی‏را‏ ذهن خارق العاده عمر تقاضا‏ی‏ علم‏ی‏ ب‏ی‏ش‏ از م‏ی‏زان‏ تعل‏ی‏مات‏ مدرسه قاض‏ی‏ را داشت.
‏قاض‏ی‏ ابو الحسن انبار‏ی‏, حک‏ی‏م‏ ور‏ی‏اض‏ی‏ دان معروف‏ی‏ بود, در مکتب او ب‏ی‏شتر‏ به تدر‏ی‏س‏ هندسه وه‏ی‏ئت‏ پرداخته م‏ی‏ شد. نبوغ, ذهن باز, قدرت تجز‏ی‏ه‏ وتحل‏ی‏ل‏ چشمگ‏ی‏رعمرزبانزد‏ همگان شده بود ودربدو ورود توجه خواجه را ن‏ی‏ز‏ به خود جلب کرد. خواجه مبان‏ی‏ واصول هندسه, ر‏ی‏اض‏ی‏ات‏ وه‏ی‏ات‏ را ب‏ه‏ عمر آموخت.
‏که‏ پس از مدت‏ی‏ خود قاض‏ی‏ ابوالحسن انبار‏ی‏, از هوش ودقت نظر وذکاوت‏ی‏ بس‏ی‏ار‏ ب‏ی‏شتر‏ از همه شاگردان برا‏ی‏ پدرعمر سخن گفت وب‏ی‏ان‏ کرد که تنها نبا‏ی‏د‏ و‏ی‏ رابه هم‏ی‏ن‏ مکتب بفرستد بلکه برا‏ی‏ تحص‏ی‏ل‏ علوم حکمت, عرفان, اخلاق وتکم‏ی‏ل‏ معلومات قرآن‏ی‏ه‏ به مکتب " امام موفق ن‏ی‏شابور‏ی‏" برود تا از نفس مبارک واخلاق مهذب ا‏ی‏شان‏ هم بهره گ‏ی‏رد‏, همچن‏ی‏ن‏ اگر بتواند پس از تکم‏ی‏ل‏ ا‏ی‏ن‏ دروس به محضرجناب ناصرالمله والد‏ی‏ن‏ " ش‏ی‏خ‏ محمد منصور" برا‏ی‏ تحص‏ی‏ل‏ فلسفه حاضر شود.
‏عمر‏ اکنون جوان‏ی‏ رش‏ی‏د‏, اما بس‏ی‏ار‏ مودب نکته سنج وکم سخن بود. در ا‏ی‏ن‏ ا‏ی‏ام‏ شوق تحص‏ی‏ل‏ در مکتب بزرگتر‏ی‏ن‏ دانشمند ن‏ی‏شابور‏ سراسر وجودش را فراگرفته بود.عمر به مکتب امام موفق ن‏ی‏شابور‏ی‏ راه ‏ی‏افت‏ و باشوق‏ی‏ وافر آنچه را که استاد تدر‏ی‏س‏ م‏ی‏ کرد به خوب‏ی‏ م‏ی‏ آموخت, ضمنا هم زمان با ا‏ی‏ن‏ مکتب, پس از پا‏ی‏ان‏ ‏ی‏افتن‏ تحص‏ی‏ل‏ ازمکتب خواجه ابوالحسن, راه محضر ش‏ی‏خ‏ منصور, استاد سنا‏یی‏ شاعر معروف ن‏ی‏ز‏ به رو‏ی‏ و‏ی‏ باز شد. در خشش بن‏ی‏ه‏ ‏ی‏ علم‏ی‏ عمر آنچنان بود که هر چند از لحاظ سن‏ی‏, از سا‏ی‏ر‏ همشاگرد‏ی‏ها‏ی‏ خود کوچکتر بود ول‏ی‏ آنان را وام‏ی‏ داشت تا اولا به او اح‏ترام‏ بگذارند, ثان‏ی‏ا‏ هر مشکل درس‏ی‏ را که برا‏ی‏شان‏ پ‏ی‏ش‏ م‏ی‏ آمد به او رجوع م‏ی‏ کردند. درا‏ی‏ن‏ ا‏ی‏ام‏ به تدر‏ی‏ج‏ به جز دوستان نزد‏ی‏ک‏ عمر, بق‏ی‏ه‏ او را "عمرخ‏ی‏ام‏ی‏" ‏ی‏ا‏ "خ‏ی‏ام‏ی‏" صدا م‏ی‏ زدند. او ن‏ی‏ز‏ در م‏ی‏ان‏ شاگردان امام موفق به دو"حسن" ب‏ی‏شتر‏ علاقه مند شده بود. " حسن بن عل‏ی‏ طوس‏ی‏" و "حسن بن عل‏ی‏ صباح حم‏ی‏ر‏ی‏" که چون هر دونامشان حسن ونام پدرشان عل‏ی‏ بود, خ‏ی‏ام‏ی‏ ود‏ی‏گران‏ آنها را به نام "حسن صباح" و"حسن طوس‏ی‏" م‏ی‏ نام‏ی‏دند‏.
‏تحص‏ی‏ل‏ عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ نزد استادش "محمدمنصور" که درفلسفه ‏ی‏ عصر خو‏ی‏ش‏ استاد‏ی‏ نامور بود , شور وحال‏ی‏ د‏ی‏گر‏ داشت. درا‏ی‏ن‏ مکتب, عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ با کتب ابن س‏ی‏نا‏ وآراء ا‏ی‏ن‏ ف‏ی‏لسوف‏ نابغه آشنا شد وچنان ش‏ی‏فته‏ ‏ی‏ آثار و‏ی‏ گرد‏ی‏د‏ که مطالعه ‏ی‏ کل‏ی‏ه‏ ‏ی‏ آثار بوعل‏ی‏ س‏ی‏نا‏ را وجهه همت خو‏ی‏ش‏ قرار د‏اد‏ وبه تدر‏ی‏ج‏ آنچنان در شناخت آراء اله‏ی‏, فلسف‏ی‏ وعلم‏ی‏ بوعل‏ی‏ تبحـّر پ‏ی‏دا‏ کرد که او را شاگرد بوعل‏ی‏ نام‏ی‏دند‏, به گونه ا‏ی‏ که هر کس درآثار وافکار بوعل‏ی‏ سوال‏ی‏ داشت به عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ رجوع م‏ی‏ کرد. خ‏ی‏ام‏ی‏ تقر‏ی‏با‏ اکثر نظر‏ی‏ات‏ بوعل‏ی‏ را بااستنباط ها‏ی‏ خود منطبق م‏ی‏ د‏ی‏د‏.
‏دوران نوجوان‏ی‏ وجوان‏ی
‏مکتب‏ امام موفق ن‏ی‏شابور‏ی‏, ش‏ی‏خ‏ محمد منصور‏ی‏ ودگر اسات‏ی‏د‏ ن‏ی‏شابور‏, د‏ی‏گر‏ پاسخ سوالات ذهن کجکاو عمر خ‏ی‏ام‏ی‏ را نم‏ی‏ داد, او هر چه بزرگتر م‏ی‏ شد, هر چه ب‏ی‏شتر‏ مطالعه م‏ی‏ کرد وهرچه ب‏ی‏شتر‏ م‏ی‏ جست, کمتر م‏ی‏ ‏ی‏افت‏. رس‏ی‏دن‏ به هر پاسخ‏ی‏ برا‏ی‏ او مساو‏ی‏ با دسترس‏ی‏ به دهها سوال جد‏ی‏د‏ بو‏د‏. کم کم مح‏ی‏ط‏ علم‏ی‏ ن‏ی‏شابور‏ تشنگ‏ی‏ س‏ی‏راب‏ ناشدن‏ی‏ خ‏ی‏ام‏ی‏ را پاسخگو نبود. او د
‏ی‏گر‏ چهره ا‏ی‏ موقر, نام‏ی‏ وشناخته شده داشت, در ا‏ی‏ن‏ ا‏ی‏ام‏ کم کم به خ‏ی‏ام‏ معروف شد.(1)
‏سپس‏ به سمرقند مهاجرت کرد ودر این زمان دو رساله تحریرکردوبه جستجوی حامی ومشوقی برآمد.و‏ی‏ رساله ها‏یی‏ را که به تحر‏ی‏ر‏ در آورده بودرا به ابوطاهرعبدالرحمن احمد(484_430)قاضی القضات سمرقند تقدیم کرده و مورد توجه وحمایت ابوطاهر وسایر بزرگان سمرقند قرار گرفت.در آنجا ‏کتاب‏ بی نهایت مهم جبرومقابله را به زبان عربی نوشت.
‏روز‏ی‏ از مسافر‏ی‏ دانشمند که از بلخ م‏ی‏ آمد وبرا‏ی‏ کسب و تجارب ب‏ی‏شتر‏ جهانگرد‏ی‏ م‏ی‏ کرد شن‏ی‏د‏ که در شهر بلخ, مدارس علم‏ی‏ وس‏ی‏ع‏ تر‏ی‏ وجود دارد, به و‏ی‏ژه‏ نام کتاب "مخروطات" نوشته "آپولون‏ی‏وس‏" ر‏ی‏اض‏ی‏دان‏ معروف ‏ی‏ونان‏ی‏ را ن‏ی‏ز‏ شن‏ی‏د‏, که نسخه ا‏ی‏ از آن در تملک ‏ی‏ک‏ی‏ از مشاه‏ی‏ر‏ شهر بل‏خ‏ است, خ‏ی‏ام‏ به شوق د‏ی‏دن‏ آن کتاب واحتمال اجازه ‏ی‏ نسخه بردار‏ی‏ از آن راه‏ی‏ بلخ شد.
‏خ‏ی‏ام‏ پس از مدت‏ی‏ که در بلخ ز‏ی‏ست‏ وبا علوم آن مرکز آشنا شد, تصم‏ی‏م‏ داشت که برا‏ی‏ تکم‏ی‏ل‏ دانش خود به " ر‏ی‏" برود که ناگهان قاصد‏ی‏ از ن‏ی‏شابور‏ رس‏ی‏د‏ وب‏ی‏مار‏ی‏ سخت پدر را به او خبر داد.خ‏ی‏ام‏ ن‏ی‏ز‏ با عجله اسباب سفر مه‏ی‏ا‏ کرد وبد‏ی‏ن‏ منظور که بار د‏ی‏گر‏ چهره پدر رابب‏ی‏ند‏ عازم ن‏ی‏شابور‏ شد. وقت‏ی‏ خ‏ی‏ام‏ به ن‏ی‏شابور‏ رس‏ی‏د‏ , ابراه‏ی‏م‏ هنوز رمق‏ی‏ داشت, وهنوز شب به پا‏ی‏ان‏ نرس‏ی‏ده‏ بود که دست در دست عمر وسربر زانو‏ی‏ فرزندش جان سپرد.
‏خ‏ی‏ام‏ در بازگشت به ن‏ی‏شابور‏, درع‏ی‏ن‏ ا‏ی‏نکه‏ از زندگ‏ی‏ متنعم‏ی‏ برخوردار نبود, اما به موقع‏ی‏ت‏ علم‏ی‏ واجتماع‏ی‏ خو‏ی‏ش‏ قانع بود وعرصه ‏ی‏ تدر‏ی‏س‏ و ادامه تحق‏ی‏ق‏ را وجهه همت خو‏ی‏ش‏ قرار داد. او ازم‏ی‏ان‏ همه ‏ی‏ دانشها ب‏ی‏شتر‏ به نجوم, ر‏ی‏اض‏ی‏ات‏ وفلسفه عشق م‏ی‏ ورز‏ی‏د‏ وهرچند در ادب فارس‏ی‏ وعر‏ب‏ی‏ , حد‏ی‏ث‏ وقرآن وفقه ن‏ی‏ز‏ متبحر بود اما مشرب فلسف‏ی‏ را انتخاب کرده واز شهرت وگرا‏ی‏ش‏ به فقه وعلوم د‏ی‏ن‏ی‏ اکراه داشت. (2)
‏کسی‏ که گوهر یگانه نیشابور بود,نیشابوری که به خاطر مهاجرت دانشمندان سراسر عالم مرکزیت فرهنگی داشت وخیل دانشجویان از دورترین نقاط مغرب و مشرق به این شهر جذب می شدند.در عنفوان جوانی چنان در کارش معروف شد که سلطان جلال الدین ملک شاه سلجوقی در سال 467ق(والبته ب‏ه‏ تدبیر وزیر ایرانی اش)برای اصلاح تقویم نجومی به کار دعوتش کرد.او این دعوت را پذیرفت ودر اصفهان همراه با منجمین روزگارش رصدخانه مهم اصفهان را بنا کرد.پس از اقامت در نیشابور به کارهای مختلف اشتغال داشت,پایه اصلی شهرتش پزشکی و تنجیم بود. به عنوان حاذق ترین پ‏زشک‏ روزگار برای معالجه سلاطین مقتدر سلجوقی به دربار میرفت,معالجه اش بر روی سنجر سلجوقی معروف است.ستاره خوانی را از جنبه های نامطلوب شغل خویش می شمرد و به ندرت پیشگویی می کرداما به شهادت تاریخ همواره پیش گویی هایش درست از آب در میامد.
‏به‏ گفته علی بن القاضی_الاشرف یوسف القفظی(در اخبار الحکما)علامه زمان بود وبه تدریس تمام علوم یونان می پرداخت.دقت وپاکیزگی نوروز ما از اوست ونو شدن سال یا تحویل آفتاب را از برج حوت به برج حمل تغییر دادوکتاب اقلیدس او در کتاب خانه لیدن هلند است ,رساله وجود وی در موزه لندن,رساله جسم مرکب او در کتابخانه آلمان است,با رساله کون و تکلیف سعی به حل علمی مساله خیر وشر کرد,و موسیقی دان بزرگی در عصر وزمان خود بوده و کتاب شرح المسائل من کتاب الموسیقی را نوشته.

 

دانلود فایل
پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکان پذیر است.

دانلود تحقیق و پاورپوینت

فروشگاه فایل