ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 87 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
5
1
این پایان نامه از سه فصل با عناوین
فصل اول: پست مدرنیسم
فصل دوم: پست مدرنیسم و هنرهای تجسمی
فصل سوم: آشنایی با چهار نقاش معاصر جهان
تشکیل شده است. در توضیح مطالب مورد بحث در صفحات آتی ذکر این مسأله الزامی است که قرض من از انتخاب این موضوعات برای ارائه پروژه خود، به هیچوجه این نبوده است که هر کدام از عناوین طرح شده در این پایان نامه در بعد وسیع بررسی شود اگر چه سعی شده است که مطالب در این خصوص تا حد امکان مطرح گردد اما واضح است که پرداختن به هرکدام از این مقولات جای بحث فراوان دارد.
5
2
فصل اول
پست مدرنیسم
غرش ملایم راهآهن خرناس ماشین بخار زوزة باد در میان سیمهای تلگراف، گویای این واقعیت است … که مغزهای بزرگ زمان در بخش فیزیک، نه در بخش متافیزیک درکارند.
« هیومیلر» 1 – زمینشناسی نامدار اسکاتلندی( 1856-1802)
حرکت به سوی مدرنیسم
5
4
غربیها برای آنکه از قرون وسطی بگذرند و مقولات فکری و صورت زندگی قرون وسطایی را نفی کنند رنسانس را برپا کردند که بازگشتی بود، به میراث کهن یونانی و رومی. جنبشهای ادبی، هنری، علمی و فلسفی بعد از رنسانس هر یک در برابر مقولات قرون وسطایی به اصطلاح آنتیتزی گذاشتند و به این ترتیب تاریخ قرون وسطا جای خود را به تاریخ قرون جدید داد. انسان غربی در برابر تاریخ قرون وسطای خود آگاهانه وضع گرفت و کوشید تا آنرا با ملاکهای نو خودارزیابی کند و در برابر ملاکها و ارزشها و راه و رسم آن و ضع جدی بگیرد. و از آن نقطه عزیمتی بسازد. اما پای غربیها، که به جاهای دیگر دنیا باز شد مسأله صورت دیگری پیدا کرد: تمدن غرب تمام تمدنهای دیگر جز خود را نفی کرد اما این نفی برابرنهادن آنتیتزی در برابر تز آنها نبود بلکه برافکندن مکانیکی آنها بود. غربیها سرزمینهای مردمان متعلق به تمدنهای دیگر را به زور تصرف کردند و با زور و تحقیر و توهین خود، روح و جسم آن مردمان را بردة خود ساختند. غربیها تمدنهای دیگر را از ریشه کندند یا خشکاندند و مردم دارای تاریخ و تمدن و گذشته کهن را به مردم بیتاریخ بدل کردند و آنها را به نوعی به بدویت بازگرداندند.
5
5
2 – داریوش آشوری- ما و مدرنیت – ص6
هنگامی که سفیدپوستان اروپایی به سرزمین امریکا پانهادند بومیان آن سرزمین گفتند:» اینان خدایاناند، که از دریا آمدهاند« ؛ اما سفیدپوستان آن مردمان را» وحشی« نامیدند، یعنی مردمانی که به حیوان نزدیکتراند تا به انسان و به همین دلیل هر رفتاری با آنان رواست.3 – همین کتاب – ص 148
در قرون وسطی تمامیت و کمال انسانی در اتحاد با خدای رسیدنی بود اما در دنیای مدرن جایگاه مابعدالطبیعی انسان از دیدگاه مسیحی – یعنی بازگشت از عالم خاکی به عالم روحانی مجرد مطلق – تبدیل به دیدگاه متافیزیکی مدرن شد که، در آن سرمنزل غایی انسان آرمانشهر زمینی تصور شد، بدین معنا که انسان هنگامی که از راه عقل به شناسایی کامل رسیده و خود را از تمامی بندهای طبیعت و تاریخ آزاد کرده باشد وارد یک مرحلهی پس- تاریخی میشود، که در آن تمامی کشاکشها و تنشهای میان انسان و طبیعت و انسان و انسان دیگر وجود ندارد. به عبارت دیگر مدرنیته جهتگیری در مقابل تمامی نگرش قرون وسطایی به انسان جهان و خداست و امید و آرزو بستن به امکان بازسازی انسان و جهان بر بنیاد عقل و قوه شناسایی انسان و همچنین جابجایی محور هستی از خدا به انسان. در برابر این جمله کتاب مقدس که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 45 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
پست مدرنیسم............................................................................................. & 1
پست مدرنیسم و برنامه ریزی (تعلیم و تربیت)
پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت
صحبت از پست مدرنیسم چنان شایع شده است که در هر حوزه به چند موضوع یا عنوان بر میخوریم که هر یک به گونهای به آن پیوسته است مانند معماری، هنر، موسیقی، فلسفه، علوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، سیاست، تاریخ، صنعت، دین، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزههای دانش بشری.
پست مدرنیسم اصطلاحی است که به گونهای فزاینده بر گرایشهای فرهنگی اجتماعی و فکری معین دلالت دارد (مارشال و پیترز، ۱۹۹۴). این موضوع که از مسألههای بحث برانگیز امروزی شمرده میشود، در محافل علمی و غیر علمی بسیار مطرح است.
صحبت از پست مدرنیسم چنان شایع شده است که در هر حوزه به چند موضوع یا عنوان بر میخوریم که هر یک به گونهای به آن پیوسته است مانند معماری، هنر، موسیقی، فلسفه، علوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، سیاست، تاریخ، صنعت، دین، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزههای دانش بشری.
بر پایهٔ بررسیهای لش (۱۹۹۰) مقالات و پژوهشهای بسیار در زمینهٔ پست مدرنیسم نوشته شده به گونهای که به تعبیر وی، پست مدرنیسم، دیگر خلاف غرب است. در کشور ما در این زمینه کتابها و مقالات اندک است و بیشتر کارهای انجام گرفته، ترجمهٔ اثرهای مؤلفان غربی است؛ به ویژه به علت تازه بودن موضوع، پژوهشها و نوشتهها در زمینهٔ پست مدرنیسم و ارتباط آن با تعلیم و تربیت ناچیز است.
البته نمیباید فراموش کرد که خاستگاه اصلی پست مدرنیسم، جهان غرب است و خود، معلول شرایط فکری، فرهنگی اجتماعی و اعتقادی مغرب زمین است.
پست مدرنیسم............................................................................................. & 2
اما در جامعهٔ ما که بخشهایی از آن، هنوز به عصر روشنگری یا مدرنیسم نرسیده و مدرنیته را درک و جذب نکرده است، سخن گفتن از پست مدرنیسم و ارتباط آن با تعلیم و تربیت به چه کار میآید؟
پاسخ اینکه: اگر چه جریان پست مدرنیسم بیشتر در کشورهای به اصطلاح پیشرفته است، اما در اندازههای گوناگون در سرتاسر جهان پراکنده شده است، بنابراین «برای همهٔ ما دست کم فکر کردن دربارهٔ این جریان تاریخی ضروری است.»(باقری، ب ۱۳۷۵). در برخی موارد مشاهده میشود بسیاری از برداشتها از پست مدرنیسم در جامعهٔ ما نه فقط باعث جهش به فراسوی مدرنیسم نمیگردد که به نفی دستاوردهای آن عقب ماندگی و واپس گرایی میانجامد.
به نظر میرسد پرداختن به این موضوع و چالشهای پیوسته به آن، بخشی مهم از نیازهای فکری، اجتماعی و تربیتی کنونی جامعهٔ ماست که به عنوان عضوی از جامعه جهانی، با دیگر ملل در تعامل فکری، فرهنگی و سیاسی است. نگارنده در این گفتار، بر آن است تا به ارتباط پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، و پرسشهای طرح شده در این زمینه پاسخ دهد. از این رو، نخست به بررسی مدرنیسم میپردازد، سپس پست مدرنیسم را توضیح خواهیم داد و به بررسی ویژگیها، کاربردها و انتقادات دربارهٔ آن خواهد پرداخت. در گام بعدی،دربارهٔ دلایل تعلیم و تربیتی پست مدرنیسم بحث خواهد کرد و در نهایت از سخنان گفته شده نتیجهگیری خواهد شد.
● مدرنیسم یا عصر روشنگری
اصطلاح مدرن از واژهٔ لاتین «مدو» مشتق شده است؛ معنای آن چنین است:«به روز بودن»؛ «آنچه رایج است، و از چیزی که در گذشته رایج بوده است،کاملا متمایز» (کوهن، ۱۹۹۶).
مدرنیسم معرف چند دوره از تاریخ اروپا سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی است که در آنها آگاهی از عصر جدید شکل میگیرد (هولاب، ۱۹۹۰ / بشیریه، ۱۳۷۸).
پست مدرنیسم............................................................................................. & 3
کانت یکی از برجستهترین اندیشمندان این عصر است. به نظر او برای دستیابی به این روشنگری (مدرنیسم) به هیچ چیز نیاز نیست مگر آزادی؛ یعنی، کاربرد عقل خویش در امور همگانی، به تمام و کمال. نزد کانت، کاربرد عقل به دو گونه است: عمومی و خصوصی. کاربرد خصوصی آن است که کسی مجاز باشد در سمت اداری یا مدنی معین که به وی سپرده شده از عقل خود بهره ببرد. این نوع کاربرد چندان به پیشرفت روشنگری پیوسته نیست. اما کاربرد عمومی، آن است که کسی در مقام «اهل علم»، برابر جماعت خوانندگان از عقل بهرهبرد، این کاربرد به پیشرفت روشنگری میانجامد (کانت ، لیسینگ، هردر و همکاران، ۱۹۹۲/آرین پرو، ۱۳۷۷).
مهمترین ویژگیهای این عصر یا دوره چنین است:
الف) فاصله گرفتن از گذشته (دور شدن از سنت):
با پدیدار شدن انقلاب صنعتی، غربیها اعلام کردند ارزشها، عقاید مذهبی و سنتها مانع پیشرفت بشریت است. بنابراین، برای رسیدن به پیشرفت و تمدن متعالی، میباید از عقاید مذهبی و سنت دور بود (گنون، ۱۹۵۶/دهشیری، ۱۳۷۸).
ب) خردگرایی:
قرن هجدهم عصر «خرد» نیز هست. در این برهه، خرد دیگر فرآوردهٔ جمع تصورات فطری نیست که پیش از تجربه به انسان ارزانی شده باشد و ذرات مطلق اشیاء را آشکار کند. در عصر مدرنیسم، به خرد بیشتر به عنوان یک امری اکتسابی مینگریستند تا میراث. در حقیقت، خرد، نیروی عقلی اصیل است که بشر را در کشف و تعیین حقیقت راهنمایی میکند؛ همین تعیین حقیقت، هسته و پیش فرض بایسته برای هر گونه تعیین واقعی است. مهمترین کار خرد پیوند امور به یکدیگر یا جدا کردن آنها از هم است.
ج) گسترش تفکر انتقادی:
پست مدرنیسم............................................................................................. & 4
دوران مدرنیسم عصر انتقاد نیز خوانده میشود؛ زیرا در این دوره،نقد با آفرینندگی چنان در آمیخت که مستقیما به خلاقیت بدل شد. بدین سان، هدف روشنفکری، تغییر دادن شیوهٔ اندیشیدن بوده است؛ یعنی، جایگزین کردن اندیشهٔ تحلیلی انتقادی به جای اندیشهٔ اسطورهای.
د) روش شناسی جدید در فلسفه:
در عصر مدرنیسم، فلسفه ایدهآل خود را به پایه الگوهای علوم طبیعی زمان معاصر خود میآفرید. کوشش برای حل مسائل مرکزی روش نوین فلسفی، بیشتر استناد به قواعد استدلال در فلسفهٔ نیوتن بوده است. روش پژوهش نیوتنی نه آن است که از مفاهیم و اصول موضوعه آغاز کنیم تا به پدیدارها برسیم؛ بر عکس میباید از پدیدارها آغاز کرد و سپس از مطالعهٔ پدیدارها، مفاهیم و اصول را دریافت؛ بنابراین، مشاهدهٔ یافتههای علم را پدید میآورد و یافتن اصول و قوانین موضوع پژوهش علم میشود، بدین گونه، روش شناختی نوین پدیدهٔ آشکار اندیشه در عصر روشنگری است (کاسیور / موقن، ۱۳۷۰).
اما دربارهٔ پست مدرنیسم ،دو نظر کلی و اساسی وجود دارد، که چنین است:
دیدگاه نخست بر آن است که پست مدرنیسم نوعی بازنگری به مدرنیسم است. در واقع، پست مدرنیسم بر فراز مدرنیسم جای دارد (باقری، ب ۱۳۷۵).از این دیدگاه، پست مدرنیسم مرحلهای جدید نیست؛ زیرا اگر پست مدرنیسم بازنگری مدرنیته باشد خود پیوسته به آن است؛ برای مثال، یکی از اندیشمندان که چنین میاندیشد کرکا (۱۹۹۷) است. وی بر آن است که پست مدرنیسم نتیجهٔ واکنش، انتقاد و پرسش از رویهٔ مدرنیست است که از مفهومهای عقلانیت، حقایق جهان شمول، پیشرفت، کلینگری و
آکنده است.
در دیدگاه دوم،پست مدرنیسم یک جنبش فکری معاصر است، جدا از مدرنیته بر پایهٔ این دیدگاه، پست مدرنیسم یک مرحله تاریخی نوین است (کوهن، ۱۹۹۶).