لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 35 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
عنوان
تعلیم و تربیت اسلامی
مراحل تعلیم و تربیت در اسلام
تربیت را از دو نظر می توان تعریف کرد:
1- تربیت به معنی پرورش دادن رب و) مرحله پایانی آن هنگامی خواهد بود که فرد بتواند روی پای خود بایستد و استقلال و کفایتی یافته باشد که به مدد آن تنظیم امور خویش شود.
مفهوم مزبور: که اساساً دوره طفیلی بودن انسان را حیطه ی کار تربیت جلوه می دهد، مربی تا هنگامی دست به کار تربیت است که این خصیصه در مّتربی موجود باشد.
2- تربیت به معنی ربّوبی شدن (از رب ب) و ربوبی ساختن آدمی
دوره ی طفولیت و طفلیت بیرون از متن اصل تربیت و به منزله دوره ی تمهید برای ورود به آن است.
دامنه و حد مراحل تربیت، گسترده ی زندگی را در خود می گیرد و چنین نیست که فی المثل دهه ی دوم زندگی پایه امر تربیت باشد.
پس ربوبی شدن و ربوبی ساختن آدمی بسیار دامن گستر است و به پای تحولات و تطورات وسع وی، عرصه ها و مراحل تازه ای می یابد و در هر مرحله منزل و مقصدی تازه سربر می آورد.
نکته: از این رو نمی توان دستورالعملهایی را که در اخبار و روایات وارد شده و درباره ی هفت سال نخستین زندگی توصیه هایی دارد (بازی ـ تبعیت ـ وزارت) به منزله طرحی برای مراحل تربیت در نظر گرفت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 36 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا
آموزش و تربیت
معاونت آموزشی نزاجا
عنوان
هدفهای تربیتی
ویژگیهای هدف تربیتی مطلوب
هدفهای تربیتی اسلام
عوامل تربیت در اسلام
روشهای تعلیم و تربیت اسلامی
اصول و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی در نظام ج.ا.ا
فهرست
عنوان
تدابیر و رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره)
ویژگیهای سازمانهای نظامی در امر تربیت
وظایف نظامیان در امر آموزش نظامی
اصول نظام آموزشی ن.م
توصیه های آموزشی
فهرست
قال رسول الله (ص) :
طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلمٍ و مسلمة
قال رسول الله (ص):
اطلبو العلم و لو بالصّین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..PPT) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 84 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..PPT) :
بنام خدا
1
2
روش تحقیق در تعلیم و تربیت
3
به نام خداوند بخشنده مهربان دکتر نرگس کشتی آرایدانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان
4
مفهوم و فلسفه تحقیق علمی
تحقیق علمی چیست یا تعریف و مفهوم آن کدام است؟
تقریبا همه انسانها برای یافتن پاسخ سؤالها و حل مشکلات خود ناچار به کاوش هستند یعنی همه مشغول تحقیق هستند. اما تشریفات و آداب یک تحقیق علمی و اساسی را رعایت نمی کنند. به علاوه نتایج حاصل شده از تحقیقات کاربری فردی دارد و معمولا تکراری است.
مشخصات کلی تحقیق:
1-برخوردار بودن از آداب و تشریفات خاص
2-توسعه قلمرو معرفت
3-شناخت حاصل از نتیجه و تحقیق در بیرون ذهن واقعیت داشته باشد.
5
بخش اول:مبانی تحقیقفصل اول: روش علمی در تعلیم و تربیت
منابع علم:
تجربه •
مرجع مطلع و آگاه •
استدلال قیاسی
استدلال استقرایی
روش علمی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
22
عنوان مقاله:
تعلیم و تربیت
منطقه ده آموزش و پرورش
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف تعلیم و تربیت
تربیت اخلاقی
تربیت و رشد ذهنی کودک
تربیت عقلانی
رشد و تربیت روانی و اجتماعی کودک
تنگناها و بحرانهای تربیتی
نقش مطبوعات و سایر نهادهای اجتماعی در تعلیم و تربیت
انتخاب شغل
دوستی و رفاقت در نوجوانی و جوانی
عشق ها یا بیداری عواطف
بزهکاریهای دوران نوجوانی
نگرانیهای دائمی شخصی و مسائل مدرسه
سالهای پایانی دبیرستان و دغدغه های کنکور شغل و ازدواج
تجربه های موفق آموزشی و تربیتی
فهرست منابع و مآخذ 38
22
عنوان مقاله:
تعلیم و تربیت
منطقه ده آموزش و پرورش
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف تعلیم و تربیت
تربیت اخلاقی
تربیت و رشد ذهنی کودک
تربیت عقلانی
رشد و تربیت روانی و اجتماعی کودک
تنگناها و بحرانهای تربیتی
نقش مطبوعات و سایر نهادهای اجتماعی در تعلیم و تربیت
انتخاب شغل
دوستی و رفاقت در نوجوانی و جوانی
عشق ها یا بیداری عواطف
بزهکاریهای دوران نوجوانی
نگرانیهای دائمی شخصی و مسائل مدرسه
سالهای پایانی دبیرستان و دغدغه های کنکور شغل و ازدواج
تجربه های موفق آموزشی و تربیتی
فهرست منابع و مآخذ 38
1
مقدمه:
معلم بزرگترین نعمت و سرمایهی جوامع بشری، انسان یعنی عالیترین تجلیگاه خلقت الهی است. انسان مستعد و متصف به همهی صفات و کمالات الهی است و آفریده شده تا به مقام خلیفهی الهی برسد و این سیر بدون تعلیم و تربیت او میسر نمی شود.
انبیاء بعنوان اسوهی معلمین بشر آمده اند تا در سایهی کتاب مقدس الهی او را به این مقام برسانند. بنابراین معلمی که ادامه دهندهی راه تعلیم و تربیت انبیاء است چنین مسئولیت مهمی را به عهده دارد و این ممکن نیست مگر به نیت قرب الهی و اخلاص طریقت او.
پس از آن راه و روش تعلیم و تربیت است و هر آن کس که بی شناخت و از روش و راه در هر کار عمل نماید جزء در طریق بیهودگی نکوشیده است. چه آن که در تعلیم و تربیت این مسئله مهم تر و اساسی تر است. زیرا سروکار او با انسان است و انسان دارای قوای فطری و تفاوت استعدادی است و در اهمیت روش امام صادق (ع) فرمودند: «عمل کننده بی بصیرت به رهنوردی ماند که بیراهه رود. سرعت حرکت او را به هدف نمی رساند جزء آن که دورش میکند.»
امروزه روشها همراه با تحولات و رشد بشری رو به تکامل و پیشرفتگی است و معلم نیازمند است که به ابزار و روشهای نوین پا به عرصه تعلیم و تربیت گذارد.
وقتی سخن از تعلیم و تربیت به زبان می آید، لازم است ابتدا مفهوم روشنی از هر یک از این دو واژه بیان شود. تربیت، عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب در حالی که تعلیم عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای این که متعلم دانشی را واجد شود نکته حائز اهمیت در این تعریف آن است که معلم فقط زمینه را جهت فراگیری متعلم آماده می کند و این متعلم است که خود، فعالانه به یادگیری می پردازد.
بنابراین با توجه به واژه و تعریف تربیت نکات مهم زیر قابل توجه است:
2
1. از آن جایی که انسان دارای استعدادهای نهفته است تا تربیت صحیح نباشد این استعدادها هم مورد بهره برداری قرار نمی گیرد. 2. عبارت فراهم کردن زمینه ها و عوامل حاکی از این است که مربی فقط زمینهی شکوفایی استعدادهای متربی را فراهم می کند و این متربی است که باید فعالانه در جهت مطلوب حرکت نماید. 3. کلمه انسان نشان می دهد که موضوع تربیت، انسان است نه حیوان 4. متربی یا اثرپذیر در تعریف فوق فقط انسان است اما مربی و اثرگذار می تواند خداوند متعال، انسان باشد.
5. عبارت در جهت مطلوب نشان می دهد که اولاً تربیت دارای قصد و هدف است و یک عمل غیرعمدی و تصادفی نیست. 6. در ابتدا تعریف تربیت عبارت شناخت استعدادها ذکر نشده است. زیرا با این که شناخت استعدادها و قابلیت های متربی برای ت. ت لازم است اما این شناخت متن تربیت نیست بلکه مقدمهی آن است که از آن در علوم دیگری همچون روان شناسی بحث می شود.
افلاطون می گوید: در اثر تبیت، جسم و روح انسان به بلندترین پایه جمال و کمال می رسد بنابراین عالی و مقدس تر از تربیت، فنی نیست.»
تعلیم و تربیت به ویژه تربیت دینی می تواند ارتباط آفریده با آفریدگار را مستحکم تر نماید و او را به پذیرش تعهد و قبول مسئولیت وادارد. اساساً بعثت انبیاء امامت معصومین (ع)، و ولایت فقها نیز بر همین هدف استوار است. تعلیم و تربیت می تواند به رشد و ارتقاء جسمانی و روحانی انسان مدد نماید و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی انسان را تأمین کند. اساساً باید دانست که تمام امور زندگی بشر چه در حال فردی و چه اجتماعی، بطور مستقیم یا غیرمستقیم با امر تعلیم و تربیت ارتباط دارد، زیرا انسان موجودی صاحب اختیار و دارای ارادهی آزاد است و این اراده و اختیار تحت تأثیر حالات درونی و گرایشهای روحی اوست. در حدیثی از رسول خدا (ص) در اهمیت تربیت انسانها می فرماید: اگر خداوند به وسیلهی تو یک فرد را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 34 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
فهرست مطالب:
مقدمه........................................................................................................................................2
تعلیم و تعلم ............................................................................................................................7
فضیلت علم .............................................................................................................................7
ارزش علم ...............................................................................................................................14
تربیت در نهج البلاغه ..............................................................................................................18
نهج البلاغه یک کتاب تربیتى ...............................................................................................18
ابعاد اساسى شخصیت على علیه السلام .............................................................................. 19
بعد شناخت.......................................................................................................................... 20
بعد جامعیت ..........................................................................................................................20
بعد وحدت............................................................................................................................21
نکتههاى تربیتى در نهج البلاغه جنبه عقلانى در شخصیّت آدمى ........................................23
عقل و تفکر در نهج البلاغه .................................................................................................24
2
علم و تفکر ..........................................................................................................................27
تربیت و عادت .....................................................................................................................29
تنبیه و پاداش ......................................................................................................................30
تقوا و تربیت .......................................................................................................................31
نتیجه ...................................................................................................................................34
مقدمه:
الحمدلله رب العالمین وصلیالله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیة الله فیالارضین واللعنة علی اعدائهم اجمعین الییوم الدین.
قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاتهویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین -) آل عمران (3) آیه 164.
;
خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنان برانگیخت که بر آنهاآیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنان احکام شریعت وحقایق حکمتبیاموزد، هر چند که قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.
4
موضوع تعلیم و تربیت «انسان» است و طراحی نظام صحیح و جامعی برای تعلیم وتربیت انسان، تنها از ناحیه وحی ممکن خواهد بود. قرآن کتاب انسان سازی و علیعلیه السلامترجمان و مبین قرآن است. - نهجالبلاغه، خطبه 125: «هذاالقرآن انما هو خط مستور بینالدفتین لاینطق بلسان ولابد له من ترجمان.»
چه کسی غیر از آن حضرت میتواند مفسر کتاب خدا باشد؟ همو که اعلم به وحی وسنت و سیره نبوی و اسبق به ایمان و اقرب به پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله است. -یکی از فضایل امیرالمؤمنینعلیه السلام حدیث اشباه است که مورد اتفاق فریقین میباشد. علامه امینی در جلد سوم الغدیر، صفحه 355 تحت عنوان «حدیث الاشباه» مینویسد: «هذا الحدیث الذی رواه الحموی فی معجمه نقلا عن تاریخ ابن بشران قد اصفق علی روایته الفریقان غیر ان له الفاظا مختلفة و الیک نصوصها: اخرج امام الحنابلة احمد عن عبدالرزاق باسناده المذکور بلفظ: من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی فهمه و الی ابراهیم فی خلقه و الی موسی فی مناجاته و الی عیسی فی سنته و الی محمد فی تمامه وکماله فلینظر الی هذا الرجل المقبل فتطاول
در قسمتی از خطبه قاصعه در معرفی خود میفرماید:
من در دوران نوجوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخههای بلند درختقبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم; شما به خوبی موقعیت مرا از نظر خویشاوندی و قرابت ومنزلت و مقام ویژه نسبتبه رسول خدا میدانید: او مرا در دامن خویش پرورش داد; من کودک بودم،او همچون فرزندش مرا در آغوش خویش میفشرد و در استراحتگاه مخصوصش جای میداد،بدنش به بدنم میچسبید و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم; غذا را میجوید و در دهانممیگذاشت. هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در کردارم پیدا ننمود ... .
من همچون سایهای به دنبال آن حضرت حرکت میکردم و او هر روز نکته تازهایاز اخلاق نیک برای من آشکار میساخت و مرا فرمان میداد که به او اقتدا کنم. مدتی از سال،مجاور کوه حرا میشد، تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمیدید. در آن روزغیر از خانه رسول خدا، خانهای که اسلام در آن راه یافته باشد وجود نداشت. تنها خانهآن حضرت بود که او و خدیجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذیرفته بودیم. من نور وحی و رسالت رامیدیدم و نسیم نبوت را استشمام میکردم. به هنگام نزول وحی بر رسول خدا، صدای نالهایرا شنیدم; از آن حضرت پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش خویشمایوس گردیده; تو آنچه را که من میشنوم میشنوی و آنچه را میبینم میبینی، تنها فرق میانمن و تو این است که تو پیغمبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق و جاده خیر قرار داری; من هموارهبا او بودم ...
4
- برای مطالعه ادله برتری علیعلیه السلام بر سایر صحابه، رجوع کنید به یوسفبن مطهر حلی، کشفالمراد فی تجرید الاعتقاد، المسالة السابعة فی ان علیاعلیه السلام افضلالصحابة.
در جای دیگر میفرماید:
یا کمیل ان رسول اللهصلی الله علیه وآله ادبه الله وهو ادبنی وانا اؤدب المؤمنین و اورث ادب المکرمین; -نهجالبلاغه، خطبه 192.
ای کمیل! پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله را خدا تربیت کرد و آن حضرت مرا تربیت نمود و من نیز اهل ایمانرا تربیت نموده و آداب پسندیده را به آنها یاد میدهم.
پس در وادی حیرت و سرگردانی انسانها بین مذاهب و مکاتب گوناگون، گوش جان بهفرمان مطاع مبارکش میسپاریم که فرمود:
فاستمعوا من ربانیکم واحضروه قلوبکم واستیقظوا ان هتف بکم; -بحارالانوار، ج77، ص268.
به سخن مرد خدا و مربی الهی خویش گوش فرا دهید و دلهای خود را در پیشگاه او حاضرسازید و هنگامی که به خاطر احساس خطر فریاد میکشد، بیدار شوید.
برای بررسی صحیح و مفید مبحث «تعلیم و تربیت»، از دریای بیکران معارف الهینهجالبلاغه بهرهمند خواهیم گشت و گرچه غور در این بحر عظیم و استخراج مرواریدهایدرخشان آن غواص ماهری را باید، لکن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تعلیم و تربیت کودکان
آموزش های اجتماعی در مرحله پیش دبستانی (2)-کلیاتی در مورد آموزش و پرورش دوره ابتدایی-اهداف آموزش و پرورش ابتدایی
در محیط پیش دبستانی ، باید جنبه های مهارت اجتماعی ، آموزشهای اجتماعی ،فاوت های احترام به خود ، سازش و مشارکت با دیگران ، عدم رقابت با دیگران و حس قدردانی نسبت به آنها را در کودک پرورش داد .
در محیطهای آموزشی ، سعی بر آن است که از طریق رقابت ، انگیزه تحصیلی را در کودکان ایجاد کنند تا آنها بتوانند ، با دیگران در زمینه درسی و غیره رقابت نمایند . در نتیجه ، رقابت به عنوان یکی از عوامل پیشرفت تحصیلی قلمداد می شود .
گاهی اوقات در آموزش پیش دبستانی ، رقابت با دیگران در زمینه فعالیت های ورزشی و هنری مثمرثمر می باشد .
نظریه جدیدی که اخیراً در مورد رقابت ، در تعلیم و تربیت عنوان شده ، چنین است:
امکان دارد رقابت مضر باشد ، زیرا در رقابت ، دسته ای از افراد برنده و دسته دیگر مغلوب و بازنده می شوند .
برخی از جنبه های منفی رقابت با دیگران عبارتند از :
1-ایجاد خودپنداره منفی در افراد بازنده .
2-ایجاد غرور و اضطراب در افراد برنده .
به منظور پرهیز از جنبه های منفی رقابت با دیگران ، می توان رقابت با خود را جایگزین آن نمود .
2
رقابت با خود ، به معنی مقایسه کودک با خود می باشد . به عبارت دیگر، عملکرد فعلی کودک ملاک عمل است و ما باید فعالیت کودک را با عملکرد گذشته اش مقایسه کنیم .
برای مثال ، ما باید نقاشی های گذشته و حال کودک را مقایسه کرده و او را به خاطر نقاشی جدیدش تحسین کنیم .
شخص در رقابت با خود ، همیشه احساس موفقیت می کند . زیرا یکی از نیازهای اساسی انسان ، نیاز به توفیق و پیشرفت است ، همچنین به خودپنداره و عزت نفس شخص خدشه ای وارد نمی شود ، در روابط اجتماعی با گروه همسالان ، رقابت های شدید ، اضطراب ، استرس و حس حسادت ایجاد نمی شود و در واقع ، محیط اجتماعی سالم تری در دوره پیش دبستانی شکل می گیرد .
به طور کلی ، تأثیرات منفی رقابت با خود ، بسیار کمتر از رقابت با دیگران است .
سازش
در آموزشهای پیش دبستانی ، باید ضمن حفظ شخصیت یگانه و منحصر به فرد هر کودک ، چگونگی سازش با دیگران و پذیرش عقاید و افکار آنها نیز به او آموزش داده شود .
تأثیر گروه همسالان بر افزایش مهارتهای اجتماعی
کودکان تحت تأثیر شدید گروه همسالان هستند و می توان از گروه همسالان ، جهت تغییر رفتار کودکان بسیار استفاده نمود .
کلیاتی در مورد آموزش و پرورش دوره ابتدایی
در این بحث ، کلیاتی را در مورد آموزش و پرورش دوره ابتدایی توضیح می دهیم . در این بخش ، تعریف آموزش و پرورش دوره ابتدایی ، تاریخه ظهور و تکمیل دوره ابتدایی، اهمیت آموزش و پرورش دوره ابتدایی و در نهایت، لزوم سنجش آمادگی کودک برای دوره ابتدایی شرح داده می شود.
4
تعریف آموزش و پرورش دوره ابتدایی
در جوامع بدوی ، مجموعه میراث فرهنگی بسیار اندک بوده و سطح دانش و مهارت ها آن چنان وسیع نبود ، در نتیجه نیازی به نظام آموزشی منسجم با سبک برنامه خاص احساس نمی شد . آموزش ، بیشتر از طریق خانواده ها انجام می شد و جنبه غیر رسمی داشت .
با گذشت زمان در کشورهای مختلف ، نظام های آموزشی رسمی با ساختار بسیار منظم و برنامه ریزی شده ، شکل گرفت .
در ایران با وجود تاریخ و تمدن کهن ، سیستم آموزشی در طول تاریخ دچار تحول گردیده و تحولات بسیار وسیعی در مقاطع مختلف رخ داده است؛ البته دوره ابتدایی با این اسم ، در نظام آموزشی ایران وجود نداشت . قبل از تشکیل نظام آموزشی نوین ، در ایران بیشتر مکتب خانه و مدارس دینی وجود داشت ، افراد روحانی ، مکتب خانه را اداره می کردند و دروس قرآن و ادبیات فارسی به کودکان آموخته می شد .
بعد از انقلاب مشروطه در سال ١٢٩٠ هجری شمسی ، قانون معارف برای اولین بار تصویب شد ، در نتیجه آموزش ابتدایی را به عنوان اولین مرحله ساختار نظام آموزشی نوین ایران معرفی نمود و لزوم بسط و گسترش آموزش ابتدایی نوین در تاریخ ایران ، برای اولین بار مطرح شد .
در سال ١٣٢٢ طبق قانون تعلیمات اجباری ، آموزش ابتدایی به عنوان یک دوره آموزش عمومی و تعلیمات اجباری ، مطرح و همگانی شد .
طبق ماده دوم قانون تعلیمات اجباری ، طول دوره آموزش ابتدایی ، شش سال تعیین شد ، ولی در سال ١٣٤٥ هجری شمسی ، مدت این دوره به پنج سال تقلیل پیدا کرد .
اهمیت آموزش ابتدایی
آموزش ابتدایی ، به عنوان اولین مرحله آموزش همگانی مطرح است ؛ البته آموزش پیش دبستانی به علت کمبود امکانات ، همگانی نمی باشد . از آنجا که برخی از خانواده ها ، از امکانات کافی مادی و فرهنگی برای آموزش محروم می باشند ، آموزش ابتدا مرحله در ساختار نظامیی موجب کاهش نابرابری های فرهنگی می گردد .
4
آموزش ابتدایی ، کودکان را برای مقاطع بالاتر آماده می کند و چنانچه از نظر کمی و کیفی در سطح بالاتری ارائه شود ، افت تحصیلی و ترک تحصیل در مقاطع بعدی ، کمتر می شود .
اگر آموزش ابتدایی در سطح گسترده ای صورت بگیرد و اکثریت یا تمام کودکان واجب التعلم ایرانی را تحت پوشش قرار بدهد ، می تواند ، بی سوادی را در کشور ریشه کن کند
در سال ١٣١٣ نظام نوین آموزشی ایران گسترش پیدا کرد ، دانشسرا و تربیت معلم در ایران ، به نام " دارالمعلمین " و " دارالمعلمات " و سپس دانش سرای مقدماتی تأسیس شد.
تا سال ١٣٤٥ نظام آموزشی ایران دارای سیستم شش سال ابتدایی، سه سال دوره اول دبیرستان و سه سال دوره دوم دبیرستان بوده است. از سال ١٣٤٥ طول دوره ابتدایی از شش سال به پنج سال کاهش یافت. بدین ترتیب ، دانش آموزان برای ورود به سه سال دوره راهنمایی آماده می شوند تا استعداد آنها دقیقاً شناسایی شده و بر مبنای استعدادهایشان ، در دوره متوسطه ، در رشته خاصی ادامه تحصیل بدهند. در حقیقت، نظام آموزشی ایران در سال ١٣٤٥ به صورت کلی تغییر کرد و از مهر ماه سال ١٣٥٠ دوره اول راهنمایی تحصیلی شروع شد .
بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند که سن تقویمی نباید تنها شرط ورود کودک به دوره ابتدایی باشد ، بلکه کودک باید از طریق آمادگی، مورد ارزیابی قرار گیرد .
هدایت تحصیلی فقط به دوره راهنمایی تحصیلی محدود نمی شود، بلکه می توان زمینه مشاهده منظم و علمی کودک را از دوره ابتدایی به وجود آورد و از این طریق ، زمینه های استعداد و علائق کودک را شناسایی نمود. به نظر مربیان تعلیم و تربیت ، مشاوره و راهنمایی تحصیلی در دوره ابتدایی، باید به طور سیستماتیک صورت گیرد و مشاهده سیستماتیکی از کودکان، به منظور تشخیص استعدادهایشان می باشد .
هدف عمده آموزش دوران ابتدایی ، پرورش استعدادها و قابلیت های بالقوه کودکان می باشد ؛ لذا این آموزشها در تمام دنیا ، تحت عنوان آموزشهای عمومی در نظر گرفته می شوند .
تفاوت آموزشهای رسمی با آموزشهای غیر رسمی :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 77 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
موضوع :
تعلیم و تربیت از دیدگاه توماس آکویناس
1
موضوع :
تعلیم و تربیت از دیدگاه توماس آکویناس
1
موضوع :
تعلیم و تربیت از دیدگاه توماس آکویناس
2
فهرست مطالب
عنوان صفحه
زندگینامه توماس آکویناس
آرمانهای آکویناس
ارزشیابی
آفرینش و تحول
بخش ا . مابعدالطبیعه زیبایی در آراء آگوستین قدیس
بخش2. مابعدالطبیعه زیبایی در آراء آکوئیناس قدیس
تاریخچه برهان وجوب و امکان
سابقه دو گونه عقل
توماس آکویناس و قیمت عادلانه
سابقه پیدایش مکاتب از دوران باستان تا قبل از مکتب کلاسیک
عقل و نفس در فلسفة ابن سینا و توماس آکویناس
چکیده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 86 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه
تعلیم و تربیت سازنده، آن است که خودآموزی را به انسان بیاموزد و او را در شکل دادن به روش و ساختار یادگیری خود توانا سازد، به انسان بیاموزد که چگونه مسئولیت ادامة آموزش و پروش خود را بر عهده بگیرد، و او را چنان بپرورد که جویندگی و بیش آموختن، خوی او شود و در دل و جان او جای گیرد.
اما، انسان جویا و پژوهشگر، باید ابزار جویندگی و پژوهش را بشناسد تا بتواند به گنجینه های گذشته و حال دانش بشری که در کتابخانه ها و مراکز اسناد و مدارک علمی گردآوری شده، دسترسی پیدا کند، و آن گنجینه ها را پشتوانة کار تحقیقی خود سازد، و آن گاه به یافته های تازه ای دست یابد و آنها را بر آن گنجینه های عظیم بیفزاید.
در دنیای شتاب زدة علم و صنعت امروز، دانستنی ها مرز زمان و مکان نمی شناسند، چنان دم به دم در حال گسترش است، و سیل بی امان انتشار کتابها و مقاله ها و نشریه های گوناگون چنان بی وقفه است که کار تهیه، ضبط و بازیابی مدارک علمی و منابع پژوهش، دیگر کار آسانی نیست. دایره کار پژوهشگر امروز، مانند زمان ابن سینا به صندوق ها و رف های یک کتابخانه محدود نمی ماند. و ابعادی به وسعت تمام کشورهای روی زمین دارد. دانش هایی که در عصر ابن سینا در چند کتاب می گنجید، چنان گسترش یافته و پیش رفته که یک پژوهشگر گاه باید برای یافتن پاسخ یک سؤال، ساعتها و روزها در پای شبکه های اطلاع رسانی و در کنار رایانه ها بنشیند. او، به جای رف یا صندوق انباشته از کتاب با شبکه های وسیع الکترونیکی و پایگاههای اطلاعاتی ملی، منطقهیی و جهانی سر و کار دارد، و ناگزیر است که همة این ابزارها را بشناسد.
3
فصل اول: منابع مرجع دست اول
هر پژوهنده ای، در هر سطحی از معلومات، برای یافتن پاسخ پرسشهای خود، اولین راهی که به ذهنش می رسد، پرسیدن از یک متخصص در همان زمینه است. می دانیم که همیشه دسترسی به یک متخصص آسان نیست. و در هنگام دسترسی نیز انتظار نمی توان داشت که یک تن همه جزئیات یک مطلب را دقیق به خاطر سپرده باشد و با یک نظم منطقی به یاد آورد و به ما بگوید.
پس چه باید کرد؟ دومین راهی که به ذهن می آید، جستجوی پاسخ در یک کتاب مرجع است، و این خود پرسش های دیگری را هم به ذهن می آورد که:
-آیا هر کتاب مرجعی، پاسخ هر پرسشی را در بر دارد؟
-برای پاسخ به پرسش مورد نظر، از میان مرجع ها، مناسب ترین مرجع را چگونه می توان یافت؟
-آیا جز افراد متحصص و کتاب های مرجع، منابع دیگری هم وجود دارد که با کمک آنها پاسخ پرسش های خود را بیابیم؟
-آیا...؟
پاسخ این «پرسش های دیگر» را کسی می داند که معنی «کتاب مرجع» را دقیق و درست بداند، انواع مرجع ها را بشناسد، و بداند که هر نوع مرجع، پاسخگوی چه نوع پرسش هایی است؟ و نیز بداند که یک مرجع را چگونه به کار باید برد؟
در پاسخ به این که آیا افراد متخصص و کتاب های مرجع، تنها منابع پاسخ به پرسش های ما هستند؟ باید گفت که در درجه اول: بله، اما هر منبع دیگری که ما را به پاسخ درست و روشن برساند، نیز در شمار منابع مرجع است مانند کتاب های دیگری که در ظاهر کتاب مرجع نیست، اما می تواند پاسخ دقیق و درستی به پرسش های ما بدهد، مجله ها، روزنامه ها، نقشه های جغرافیایی، مواد و ابزارهای دیداری – شنیداری مانند فیلم و اسلاید و ... که این منابع نیز در صورتی پاسخگوی پرسش های ما خواهد بود که از آنها در موقع مناسب و برای پوشش مربوط و مناسب بهره بگیریم. تلفظ درست یک واژه را در یک واژه نامه باید جست، و موقع جغرافیایی یک شهر یا روستا را در یک فرهنگ جغرافیایی.
3
در این گفتار، منابع مرجع تعریف و گروه بندی می شود، و در باره مرجع اصلی و دست اول، و انواع و موارد استفاده و ارزیابی آنها، آنچه برای یک پژوهشگر ضروری و سودمند است، می آید، و معرفی منابع مرجع رابط یا دست دوم، در گفتار بعد خواهد آمد.
تعریف کتاب مرجع:
نخستین تعریفی که به ذهن می رسد، این است که یک کتاب مرجع باید پاسخ پرسش های بسیاری را در بر داشته باشد، و در هر مورد، پاسخ مناسب را در جای خود و در درون یک ساختار منظم پیش چشم ما بیاورد، و به آسانی بتوان گفت که پاسخ مورد نظر در ردیف الفبائی یا در فصل بندی آن کتاب، کجا قرار گرفته است؟ نیز در تعریف مرجع گفتهاند: کتابی است که مطالب آن با حدس و گمان و خیال و احتمال به ذهن نیامده، و آنچه در اختیار ما می گذارد، حاصل جستجو و مطالعه و دقت، و رسیدن به امور یقینی و مقبول اهل فن است.
باید بدانیم که هدف یک کتاب مرجع، بیان نقطه نظرهای گوناگون و بحث گسترده و سؤال آفرینی نیست. یک مرجع فقط اطلاعات اصلی و بنیادی و تأیید شده را به صورتی فشرده و جامع باید در اختیار خواننده بگذارد. کتاب مرجع برای مطالعه پیوسته تدوین نمی شود، و حاوی پاسخ های بسیار برای پرسش های گوناگون است، و هنگامی به آن مراجعه می شود که یک پرسش مشخص در برابر پژوهنده قرار دارد. به همین دلیل، مطالب یک مرجع باید به صورتی تنظیم شود که هر مطلب را با ترتیب و تنظیم خاص، در آن بتوان یافت. آن ترتیب و تنظیم خاص به نوع و موضوع مرجع نیز بستگی دارد، مثلاً واژه نامه ها و دایره المعارف ها عموماً تنظیم الفبائی دارد، و مرجع های تاریخی را به ترتیب سالهای وقایع تنظیم می کنند.
5
در کتابخانه ها، عموماً کتاب های مرجع را در یک بخش جدا از کتابهای دیگر و در نقطه ای دیدرس و دسترس می گذارند، و چون مرجع ها مورد مراجعه مکرر و همگانی است، به امانت داده نمی شود، و فقط در درئون کتابخانه می توان از آنها استفاده کرد.
ارزیابی منابع مرجع
ارزیابی منابع مرجع یعنی تعیین ارزش محتوای آنها، کارآیی و سودمندی آنها در پاسخ گویی، و اعتمادی که به پاسخ های آنها می توان داشت، و بخصوص آنچه هدف مشترک تمام کتابهای مرجع است: دادن پاسخ درست در زمانی کوتاه. در ارزیابی منابع مرجع، آنچه به عنوان معیارهای کلی و در مورد تمام مراجع باید درنظر گرفت، موارد زیر است:
1-اعتبار پدیده آورنده اثر، یعنی صلاحیت علمی و تخصص و تجربه نویسنده یا نویسندگان، و همه کسانی که در تألیف و تدوین آن مرجع شرکت داشته اند. توجه به آثار دیگری که از نویسندگان نشر شده، ارتباط سوابق تحصیلی و تجربی آنها با مفاد و مندرجات مرجع، توجه آنها به آخرین پژوهش های مربوط و بهره گیری از آن پژوهش ها در کار خود، و به طور کلی استناد آنها به منابع معتبر و قابل اعتماد، نشانه های اعتبار نویسنده یا نویسندگان یک مرجع است.
2-اعتبار ناشر – مؤسسه هایی هستند که به نشر آثار معتبر و با ارزش شهرت دارند و غالباً این شهرت نتیجه یک تبلیغ بازرگانی نیست. بعضی از ناشران ب رای حفظ اعتبار خود، روی کتاب هایی سرمایه گذاری می کنند که نویسنده آنها خود شهرت و اعتباری داشته باشد، و طبعاً بیشتر انتشارات آنها دارای اعتبار است.
3-تازه بودن اطلاعات – تازگی معلومات مندرج در یک مرجع، بخصوص در مراجع مربوط به علوم و فنون، بسیار اهمیت دارد. در مرجعی که محتوی شرح زندگانی گذشتگان و وقایع تاریخی است، ممکن است یک مطلب سالیان دراز و برای همیشه به یک صورت نوشته شود و قابل قبول باشد، اما در علوم و فنون و حرفه ها و صنایع هر روز نکته هایی تازه کشف می شود، و گاه یک قانون علمی که چند قرن مورد قبول بوده، بی اعتبار می شود. این امر، اهمیت تازه بودن مرجع و تازه بودن مآخذ و منابع آن درا بیشتر می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
چکیده: استدلال من این است که مفهوم مدرن خود انسانی (human self) یا سوژه فاعل شناسا (subject) نمیتواند به سادگی و به شکل پست مدرنیستی رد شود، چرا که از جمله شرایط طرح پرسشهای از حیث انسانی مهم پیرامون معناداری (یا بی معنایی) زندگی، حاجت به نگریستن به زندگی فردی به مثابه روایتی منسجم و دارای آغاز و پایان (مرگ) است. چنین پرسشهایی مسائل محوری انسانیشناسی فلسفی هستند. به هر حال نه تنها شیوههای مدرن معنابخشی به زندگی مثل حکایت خطی در متون ادبی، بلکه شیوههای ماقبل مدرن مثل تراژدی نیز، باید به طور جدی در طرح این مسائل اخذ شوند. سنت پراگماتیستی جایز دانسته که با این تکثر چارچوبها، جهان و زندگی مان را بر حسب هر کدام از آنها که توانستیم. تفسیر کرده و به مثابه بخشی از آن چارچوب بسازیم. نتیجه این که پراگماتیسم بالقوه توانایی دارد که هم تعدد چنین چارچوبهای تفسیری (یعنی چارچوبهای ماقبل مدرن، مدرن و پست مدرن) و هم الزام به ارزیابی و سنجش هنجارین این چارچوبها را لحاظ کند. ما به هیچ وجه جایز نمیدانیم که هیچ یک از منابع ماقبل مدرن معنای انسان (مانند طالع بینی) جدی گرفته شود. اجتناب از نسبیگرایی، ادعایی مهم برای پراگماتیست است.
1. معمولا این ایده که «فراروایتهای بزرگ» دیگر مردهاند، به مثابه کلید پدیده فرهنگیای که با نام پست مدرنیسم شناخته شده است، محسوب میگردد.
به نظر میرسد معنایی که عصر روشنگری از عقل، عقلانیت، دانش، حقیقت [یا صدق عینیت (truth)] و خود [نفس (self)] ارائه میدهد، آنقدر کهنه و قدیمی شده که دیگر به طور جدی به کار نمیرود. دیگر هیچ دیدگاه انحصاری و از منظر خدایی [مطلق] جهت روایتهای برجسته و مهم پیرامون این مفاهیم وجود ندارد. سلطه فرهنگی علم و (مخصوصا) فلسفه سیستماتیک به پایان رسیده است.
مع هذا، هم چنان که برخی متفکران پست مدرن خود تاکید می کنند. ما هنوز ناچار به تسلیم در برابر روایتهای کلان در زندگی فردیمان هستیم. ما واقعا نمیتوانیم از مفهوم مدرنیستی نفس (خود) صرف نظر کنیم و فردی که میگوید می توانیم، کیستی خود را فراموش کرده است.
چکیده: استدلال من این است که مفهوم مدرن خود انسانی (human self) یا سوژه فاعل شناسا (subject) نمیتواند به سادگی و به شکل پست مدرنیستی رد شود، چرا که از جمله شرایط طرح پرسشهای از حیث انسانی مهم پیرامون معناداری (یا بی معنایی) زندگی، حاجت به نگریستن به زندگی فردی به مثابه روایتی منسجم و دارای آغاز و پایان (مرگ) است. چنین پرسشهایی مسائل محوری انسانیشناسی فلسفی هستند. به هر حال نه تنها شیوههای مدرن معنابخشی به زندگی مثل حکایت خطی در متون ادبی، بلکه شیوههای ماقبل مدرن مثل تراژدی نیز، باید به طور جدی در طرح این مسائل اخذ شوند. سنت پراگماتیستی جایز دانسته که با این تکثر چارچوبها، جهان و زندگی مان را بر حسب هر کدام از آنها که توانستیم. تفسیر کرده و به مثابه بخشی از آن چارچوب بسازیم. نتیجه این که پراگماتیسم بالقوه توانایی دارد که هم تعدد چنین چارچوبهای تفسیری (یعنی چارچوبهای ماقبل مدرن، مدرن و پست مدرن) و هم الزام به ارزیابی و سنجش هنجارین این چارچوبها را لحاظ کند. ما به هیچ وجه جایز نمیدانیم که هیچ یک از منابع ماقبل مدرن معنای انسان (مانند طالع بینی) جدی گرفته شود. اجتناب از نسبیگرایی، ادعایی مهم برای پراگماتیست است.
1. معمولا این ایده که «فراروایتهای بزرگ» دیگر مردهاند، به مثابه کلید پدیده فرهنگیای که با نام پست مدرنیسم شناخته شده است، محسوب میگردد.
به نظر میرسد معنایی که عصر روشنگری از عقل، عقلانیت، دانش، حقیقت [یا صدق عینیت (truth)] و خود [نفس (self)] ارائه میدهد، آنقدر کهنه و قدیمی شده که دیگر به طور جدی به کار نمیرود. دیگر هیچ دیدگاه انحصاری و از منظر خدایی [مطلق] جهت روایتهای برجسته و مهم پیرامون این مفاهیم وجود ندارد. سلطه فرهنگی علم و (مخصوصا) فلسفه سیستماتیک به پایان رسیده است.
مع هذا، هم چنان که برخی متفکران پست مدرن خود تاکید می کنند. ما هنوز ناچار به تسلیم در برابر روایتهای کلان در زندگی فردیمان هستیم. ما واقعا نمیتوانیم از مفهوم مدرنیستی نفس (خود) صرف نظر کنیم و فردی که میگوید می توانیم، کیستی خود را فراموش کرده است.
از منظر درون زندگی خود فرد، هیچ مرگ پست مدرنی برای سوژه (فاعل آگاهی) ممکن نیست رخ دهد. به عکس، مرگ من، از زندگیام، فراتر میرود. مرگ من حادثهای قابل تجربه در زندگیام نیست (همان طور که وینگشتاین در تراکتاتوس در بند 4311/6 بدان اشاره میکند) حتی اکثر (یا شاید همه) ما این احساس را داریم که مرگ انسان به سختی در درون زندگیاش قابل تصور است.
به عبارت دیگر، مرگ میباید به شکل نسبتا متناقض گونهای، نقطه فرضی پایانی یا آخرین حادثه زندگیام تلقی شود. اگر مرگ (یعنی فنا و نابودی نفسم) در انتظارم نباشد، نمیتوانم دریابم که حیاتی خاص و از حیث زمانی و مکانی محدود را پیش رو دارم. حتی اگر نتوانم معنای مرگ را کاملا درک کنم، این حقیقت که مرگ در انتظار من است، مرا قادر میسازد در مورد زندگیام به عنوان یک کلیت منسجم همراه با آغاز و پایان بیندیشم. تنها با توجه به چنین نحوه زندگی، مساله معنا و اهمیت [زندگی] مطرح میشود.
بنابراین به نظر میرسد هیچ گفتمان پست مدرنیستی پیرامون نابودی سوژه (فاعل شناسا) که به بیاعتمادی نسبت به روایت های کلان مربوط است، نمیتواند ما را وادار کند این حقیقت عالیمرتبه را در مورد زندگیمان رها سازیم. شاید حتی بتوان مانند کانت گفت: غیر قابل اجتنابی مرگ، شرط استعلایی ضروری زندگی با معنا (یا بیمعنا) است. زندگی انسان، آن گونه که میدانیم، تنها به شرطی قابل فهم است که در آن مرگ به شکل اجتناب ناپذیری پایانی برای آن (زندگی انسان) مفروض دارد، بدون مرگ، زندگی ما چیزی کاملا متفاوت است، چیزی که ما اصلا نمیتوانیم مفهوم روشنی از آن داشته باشیم. (دست کم از نظرگاه شرایط انسانی موجود.)
بنابراین مرگ، نقش تعیین کنندهای در فهمی که انسانهای مدرن از زندگیشان به مثابه یک روایت واحد، دارند، ایفا میکند. در اینجا بهتر است مفهوم ذاتا مدرن روایتگری را با جزییاتش شرح دهیم. به کارگیری این مفهوم (مفهوم روایتگری) در معنابخشی به زندگیمان عنصر محوری نگرش مدرن؛ یا به عبارت دیگر عنصر محوری دریافت نوعا مدرن از هویت فردی است. شخص مدرن، معمولا بدون توجه به این امر، حیاتش را مانند داستانی میبیند و این رهیافت روایت گونه به زندگی به شیوههای گوناگونی در تاریخ تفکر مدرن، مفهوم بندی شده است (تیلور 1989.)
نگریستن به زندگی انسان به مثابه پیشروی خطی، از نقطه شروع تا چند مرحله (مطابق با ماجراهای یک رمان) و تا واپسین صفحه و مرحله آن؛ یعنی مرگ، متعلق به شخص مدرن است. شخص پست مدرن میتواند بفهمد که زندگی ذهنی (یا انتزاعی)ای که او در پیش گرفته، در واقع زندگی یک سوژه منفرد واحد نیست و بنابراین آشکارا چنین سوژهای به هیچ متعارفی یک شخص نمیباشد.
من نمیگویم ما نباید به این معنا به پست مدرنیسم راه یابیم. اندیشمندان ضد انسانگرای فرانسوی (همانند همتایان امریکاییشان) چیزهای بصیرتی زیاد برای گفتن در مورد شیوههایی دارند که سوژه مدرن با آن شیوهها بر حسب ساختارهای اجتماعی و سیاسی (مثلا روابط قدرت) شکل گرفته است، ساختارهایی که روایتهای زندگی را در گام اول محتمل میسازد (به جای محوریت کاملا مستقلی که ما به شیوه مدرنیستی مایل به اندیشیدن به آن هستیم.) به علاوه تحولات جالب پساساختارگرایی این کاوشها را در پی میگیرد. برخی از آنها هنوز هم وجود دارند، هنوز از دیدگاه یک فرد، زندگی در محیط فرهنگی و طبیعیاش، نمیتواند کاملا از سوژه ناپیدا باشد، بیش از ناپیدایی کلیای که اعمال شخصیتها در روایت ادبی دارند. روایتها در مورد اعمال شخصیتها در روایت ادبی دارند. روایتها در مورد اعمال هستند، (معمولا در مورد اعمال انسانی، در برخی شرایط مشکلزا) برای ما انسانها به سهولت، روشی وجود ندارد تا از این واقعیت انسانی صرفنظر کنیم.
انجام این کار میطلبد که ما موجوداتی کاملا متفاوت از آنچه اکنون هستیم بشویم به میزانی که زندگی برای ما فهم پذیر باشد، ما قطعا به همان میزان قادر خواهیم بود و خود را مانند شخصیتهای یک داستان بینگاریم که در میان مسائلی که در محیط پیشروی آنها قرار دارد، اعمال نقش میکنند.
حتی خود نویسندگان پست مدرن (که من اکنون نمیتوانم به تشریح جزییات آثارشان بپردازم)، هم برای نوشتن نثر پست مدرن میباید خود را همچون سوژهای که ملتزم به فعل ارادی است در نظر گیرند. در واقع کمی مسخره است که فلاسفه و جامعهشناسان علم پست مدرن (مثلا جوزف روز (1996) در آخرین اثرش) قویا به نیاز به جدی گرفتن جنبه روایتی علم، تاکید میکنند و در نتیجه با پوزش از پست مدرنیسم، مفهومی به طور منسجم مدرنیستی را به کار میگیرند. فیلسوفهای مدرنیست علوم، لزوما نمیخواهند که با این ایده مخالفت کنند که علم مثل هر یک از دیگر فعالیتهای انسانی تا اندازهای به واسطه روایتهای گذشته شده در آن و در مورد آن، شکل میگیرد. بر عکس، آنها با اعطای جایگاه مهمی به روایت، در شکلدهی به جهانبینی علمی، به متفکران پست مدرن میپیوندند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
چکیده
در این مقاله سعی شده است تا علاوه بر تعریف تعلیم و تربیت دینی و ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت دینی فرزندان، نقش و جایگاه خانواده، معلم و آموزش و پرورش نیز در تربیت دینی کودکان و نوجوانان نیز بیان شود. که باید بین اولیاء دانش آموز و مربیان در شیوة تربیت دینی و آموزه های دینی هماهنگی و همسویی لازم دیده شود. تا زمینه های رشد و کمال در باورهای دینی کودکان و نوجوانان بوجود آید. اولیا و مربیان می توانند بتدریج نگرش دینی مطلوب را در فرزندان بوجود آورند و باید میان آموزش های دینی و راهکارهای عملی ارائه شده توسط خانه و مدرسه هماهنگی لازم وجود داشته باشد تا کودک و نوجوان دچار تضاد نشود و بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد که تضاد در آموزش نه تنها باعث رشد و کمال در باورهای دینی نمیشود باعث از دست دادن عقاید آنها نیز می گردد و در آموزش و تربیت دینی نباید از روشهای خشک و مستبدانه استفاده کرد بلکه باید با شیوه تشویق روش های صحیح، روح و روان کودک را با باورهای دینی پیوند داد.
مقدمه
از مهمترین مباحث زندگی که در طول حیات بشر برای او مطرح بوده و هم اینک نیز جای پای آن در بین صاحبنظران و خردمندان حتی به صورت روزمره، محکم تر و ریشه دارتر می شود موضوع دین و معنویت است. این امر حتی در بین افرادی که پایبند به دین ملتزم به مذهبی نیستند در غالب عرفان منشی و روی آوردن به امور متافیزیک به چشم می خورد و موضوع مهم پرداخته شود.
2
تعلیم و تربیت دینی
مقدمه
انسان دنیای امروز به لحاظ پیچیدگی های زندگی و وسعت و سرعت تغییرات، با چالش های فراوان روبروست که با گذشت زمان این چالش ها روبه فزونی است. هر یک از این بحران ها مشکلاتی را بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهای اجتماعی و فردی آنها تحمیل می کند در حال حاضر برای رویارویی با این مشکلات روبه افزایش، نیاز به تربیت انسان های متعهد به اصول و ارزش های دینی و آرمان های جامعه بیش از پیش ضرورت یافته، پیش بینی ها و برنامه ریزیهای خاص را می طلبد.
اهمیت تعلیم و تربیت دینی
هُوَ الَّذی بَعثَ فِی الْاُمیینَ رَسوُلاً منْهُم یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکیَّهِمَ وَ یُعَلَّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَهَ وَ اِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین.: او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد. هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند. (سورة جمعه،آیة 2)
پیامبران الهی به عنوان الگوهای نیکو طبق آیات قرآن کریم چهار سمت کلی بر عهده دارند که جدای از تقدم و تأخر آنها در آیـات گوناگون به شـرح زیـر بیـان شـده اند: 1ـ تلاوت آیات الهی 2ـ تلاوت آیات الهی 3ـ تعلیم کتاب 4ـ تعلیم حکمت (سورة بقره، آیات 151 و 129 و سورة جمعه آیة 2)
مطابق بیان این آیات می توان گفت که مهم ترین وظیفه ی پیامبران الهی تعلیم و تربیت انسانها یا به تعبیر دیگر، انسان سازی است امام خمینی (ره) نیز با تأکید بر این امر می فرمایند : « تمام انبیا، موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان، انسان است. آمده اند، انسان را تربیت کنند ... مکتب انبیا، کتب انسان سازی است. قرآن کریم کتاب انسان است؛ موضوع علم، انبیا، انسان است» (تفسیر امام خمینی). به همین دلیل اولین آیاتی که به رسول اکرم (ص) به حسب روایات و تواریخ نازل شده است، آیاتی است که بر تعلیم و تعلم کتاب و حکمت تأکید می نمایند: بخوان که پروردگات
4
]جهان را[ آفرید، همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد! بخوان که پروردگارت]از همه[ بزرگوارتر است همان کسی که به وسیلة قلم تعلیم نمود، و به انسان آن چه را نمی دانست یاد داد. (سورة علق، آیات 5-1 ). ولی از آن جا که تعلیم و تعلم به تنهایی کار ساز نیست، در ادامة آیات به تزکیه سفارش می فرماید: «چنین نیست ]که شما می پندارید[، به یقین انسان طغیان و طاغوت بودن از بزرگ ترین موانع تعلیم و تعلم شمرده می شود و به همین دلیل بلافاصله بازگشت به سوی خداوند را برای تزکیه کردن یادآوری می نماید: «به یقین بازگشت ]همه[ به سوی پروردگار تو است» (سورة علق، آیة 8).
مفهوم و ماهیت تعلیم و تربیت دینی
آموزش و پرورش دینی به معنای فعالیتی تعاملی و دو جانبه است که بین معلم یا مربی و دانش آموز یا متربی در جریان است و تا زمانی که متعلم و متربی به هدف نهایی تعلیم و تربیت، یعنی رشد و کمال دست نیافته باشند، این فعالیت استمرار می یابد.
نظام تعلیم و تربیت دینی، متعلمان را به گونه ای تربیت می کند که در گرایش هایشان نسبت به زندگی، در اعمال و تصمیم هایشان و در برخورد با تمام معارف، همواره حاکمیت ارزش های اخلاقی الهی را احساس کنند. در چنین نظامی علاوه بر ایجاد نظام ذهنی، متعلمان به گونه ای تربیت می شود که دانش را صرفاً برای ارضای کنجکاوی های فکری یا منافع دنیوی کسب نمی کنند بلکه منطقی و متقی بار می آیند و فراهم آوردن موجبات رفاه مادی، معنوی و اخلاقی خانواده، ملت، خود و بنی آدم را وجهة همت خویش قرار می دهند متعلمی که از آموزش و پرورش دینی برخوردار می شود موزون با طبیعت و نه معارض آن زیست می کند؛ زیرا دین الهی تا آن جا که متصور است هدف آموزش و پرورش را در دنیا به غایت سنجیده و جامع عرضه کرده است. بر همین اساس تعلیم و تربیت دینی به عنوان فرایند جامع که می تواند توانمندی های عقلی، عاطفی و احساس آدمی را هم زمان شکوفا سازد معنی شده است و در این نوع از تعلیم و تربیت هدف تنها کسب معرفت نیست، بلکه رشد و شکوفایی موزون همة ابعاد وجود انسان مورد توجه است.
چارچوب نظام تعلیم و تربیت دینی
هیچ کنش و واکنش انسانی نمی تواند در خلاء و بدون ضابطه مشخص آغاز، و بی هدف پایان پذیرد. امر تعلیم و تربیت که یکی از زمینه های مهم در مناسبات انسانی است نیز از این قاعده مستثنا نیست حداقل مفاهیمی که در دستور کار هر مکتب تعلیم و تربیت قرار می گیرد عبارت است از : مبنا، هدف، اصل و روش. شناخت مفاهیم مزبور و درک نحوة ارتباط آن ها نسبت به یکدیگر و کارکرد متمایز هر یک در زمینة تعلیم و
4
تربیت، ما را به ساخت چارچوب یا نظام تعلیم و تربیتی مشخص رهنمود می سازد چارچوبی که فرایند تعلیم و تربیت در آن آغاز و به سرانجامی متناسب با شاخص های آن نایل می شود. پذیرش همین قواعد و اصول کلی سبب امتیاز و تشخیص مکاتب تربیتی و جدایی آنها از یکدیگر می شود. (مزیان 1387، ص 15-14)
اصول تعلیم و تربیت
در قدیمیترین تعریف در زبان فارسی آمده است:« تعلیم و تربیت در حقیقت مجموعة منظمی از رفتار است و جز این نیست پس در آموزش و پرورش باید در جست و جوی اصل عمل و رفتار بود. علم آموزش و پرورش نیز عبارت است از شناسایی مجموعة اصولی که منشأ و مصدر رفتار آموزگار و دانش آموز است و در ضمن عمل یعنی در حین آموختن، فراگرفتن، هدایت کردن و پرورش یافتن، آموزگار و شاگرد، هر دو را به کار می آید از این لحاظ بنابر نظر یکی از دانشمندان این فن، علم آموزش و پرورش، علم به اصول است و بس ... (هوشیار،1325)
اصول و تعلیم و تربیت مربیان را به منزلة ابزاری است که با استفاده از آن می توانند به موقع و در عین حال با روش بینی کافی تصمیم بگیرند و وظایف تربیتی خویش را به نحو رضایت بخشی انجام دهند.(شکوهی، 1372،ص 84) «اصول تعلیم و تربیت ، مفاهیم، نظریه ها و قواعد نسبتاً کلی است که در بیش تر موارد صادق است و یا راهنمای مربیان، معلمان، مدیران اولیای فرهنگ و والدین دانش آموزان در کلیة اعمال تربیتی باشد ...» (شریعتمداری، 1364،ص11)
مقصود از اصل، قاعده عامه ای است که می توان آن را به منزلة دستورالعملی کلی در نظر گرفت و از آن به عنوان راهنمای عمل در تدابیر تربیتی استفاده کرد»(باقری، 1370،ص68)
اصل را زیر بنا و ریشه بنیانی است که به پیچ وجه نمی تواند از آن تخطی کرد(احمدی، 1368،ص102) در تعاریف فوق غالباً جنبة علمی و کاربردی اصول مد نظر قرار گرفته و کم تر از عام بودن آن ها سخن گفته شده است؛ دلیل این امر آن است که در تعلیم و تربیت، صرف معرفی اصول عام کافی نیست و ارائه اصول کاربردی نیز ضروری است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تعلیم و تربیت قرآنی
یا
مهندسی فرهنگی
مقدمه
تعلیم و تربیت قرآنی
تأسیس اسلام و مهندسی فرهنگ آن به وسیله ی رسول مکرم اسلام تنها با قرآن کریم شروع شد.
رفتار رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز طبق آیه کریمه ی «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا» تنها با قرآن تطبیق داده می شد. هرگونه رفتار فرهنگ ساز رسول خدا، هر گونه عبادت،هرگونه جهاد، هرگونه قضاوت، هرگونه روابط فردی و اجتماعی، هرگونه اقتصاد و هر یک از شؤون حیات انسانی، بر اساس اندیشه ای بود که قرآن کریم مطرح می فرمود.
رسول مکرم اسلام، جامعه ای اسلامی را آنچنان تربیت کرده بود که تطبیق تمامی اجزاء و ارکان فرهنگ و یکایک شؤون حیات انسانی با قرآن، اساس فرهنگ جامعه ی اسلامی را تشکیل می داد. عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، سنت اساسی و اصلی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
پس از آن حضرت نیز، شیوه ی اهل البیت آن حضرت و تمامی معصومین علیهم السلام آنگونه بود که مبنای هرگونه رفتار فردی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و حقوقی و قضایی نه تنها در اسلام و حکومت اسلامی می بایست با قرآن تطبیق داده می شد، بلکه می بایست براساس آیات قرآن و متکی بر آیات قرآن باشد.
تعلیم و تربیت قرآنی
یا
مهندسی فرهنگی
مقدمه
تعلیم و تربیت قرآنی
تأسیس اسلام و مهندسی فرهنگ آن به وسیله ی رسول مکرم اسلام تنها با قرآن کریم شروع شد.
رفتار رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز طبق آیه کریمه ی «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا» تنها با قرآن تطبیق داده می شد. هرگونه رفتار فرهنگ ساز رسول خدا، هر گونه عبادت،هرگونه جهاد، هرگونه قضاوت، هرگونه روابط فردی و اجتماعی، هرگونه اقتصاد و هر یک از شؤون حیات انسانی، بر اساس اندیشه ای بود که قرآن کریم مطرح می فرمود.
رسول مکرم اسلام، جامعه ای اسلامی را آنچنان تربیت کرده بود که تطبیق تمامی اجزاء و ارکان فرهنگ و یکایک شؤون حیات انسانی با قرآن، اساس فرهنگ جامعه ی اسلامی را تشکیل می داد. عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، سنت اساسی و اصلی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
پس از آن حضرت نیز، شیوه ی اهل البیت آن حضرت و تمامی معصومین علیهم السلام آنگونه بود که مبنای هرگونه رفتار فردی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و حقوقی و قضایی نه تنها در اسلام و حکومت اسلامی می بایست با قرآن تطبیق داده می شد، بلکه می بایست براساس آیات قرآن و متکی بر آیات قرآن باشد.
قرآن همان حبل اللهی است که حقتعالی فرموده است محکم به آن بچسبید و با رها کردن آن موجب تفرقه در بین جهان اسلام نشوید. آنجا که می فرماید.
گویا حقتعالی می فرماید هرگونه برنامه ریزی اعم از اقتصاد، سیاست، حکومت داری، تعلیم و تربیت، هنر، ورزش، بهداشت، علوم، صنعت و تجارت، حقوق و قضا و عرفان و اخلاق و فلسفه و حکمت و جمیع شؤون حیات انسانی اگر از قرآن نشأت نگرفته باشد و با معیارهای قرآنی تطبیق نکند،به معنای جدایی و رها کردن حبل الله است و موجب تشتت و تفرقه جهان اسلام خواهد گشت.
کلمه ی «جمیعاً» در آیه ی شریفه ی فوق به معنای تأکید بر اجرای این فرمان در تمامی اقشار جامعه می باشد آیه… و این به معنای آنست که تطبیق رفتار جامعه با قرآن باید در تمامی برنامه های جامعه و تمامی شؤون جامعه اجرا گردد. با عنایت به مفهوم عمیق آیه ی شریفه ی مذکور، ریشه ی تمامی انحرافات و ضعفها و اختلافات جوامع اسلامی، مشخص خواهد شد و آن عبارت است از عدم تطبیق شؤون مختلف حیات اجتماعی کشورهای اسلامی با آیات شریفه ی قرآن.
امت رسول خدا در اجرای هر برنامه، منتظر نزول فرمان حقتعالی از طریق وحی و تبیین آن به وسیله ی آیات کریمه ی وحی شده بر رسول خدا بودند.
امت اسلام در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آموخته بودند که هر یک از رفتار رسول خدا و تمامی مؤمنین می باید با آیات قرآن کریم مطابقت داشته باشد.
براساس عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، هر یک از آحاد جامعه اسلامی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اعم از وضیع و شریف و رئیس و مرؤوس، موظف بود رفتار خود را با قرآن تطبیق دهد و مطابقت رفتار خود را با قرآن در آنجا که موجب شبهه و سؤال می شد، اثبات نماید.
مراجعه ی مکرر خلفای راشدین پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مشورت و استفاده از راهنماییهای آن حضرت به همین دلیل بود که آن حضرت را در تطبیق دقیق احکام قضایی و حقوقی و اجتماعی و سیاسی و فقهی و حکومتی و اقتصادی و غیره، عالم تر از دیگران می دیدند. جامعه ی اسلامی توسط رسول خدا براساس همین آیه ی شریفه در لزوم تطبیق رفتار مسؤولین و برنامه های ایشان با قرآن کریم آنچنان تربیت شده بود که صحت گفتار و رفتار مدعیان مسلمانی اگرچه خلیفه ی مسلمین باشند را در مطابقت گفتار و رفتار ایشان با قرآن کریم جستجو می کرد. به همین دلیل،خلفای راشدین، استفاده از رهنمودهای حضرت امیرالمؤمنین و مشورت با آن حضرت را از افتخارات خود می دانستند و در اظهار این افتخار،مباهات می نمودند. زیرا می دانستند که مشورت ایشان با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که طبق روایات بسیار از رسول مکرم اسلام،عالمترین فرد امت اسلامی بر قرآن و عالمترین ایشان در تطبیق تمامی اجزاءو ارکان حیات انسانی با قرآن کریم بود، موجب افزایش حیثیت سیاسی ایشان می گشت.
امت اسلامی آنچنان تربیت شده بود که حتی دلایل رفتار رسول دا را نیز در تطبیق با قرآن و معیارهای قرآنی جستجو می کردند و حتی از شخص رسول مکرم اسلام در این باره سؤال می کردند.
اما متأسفانه این سنت – یعنی تطبیق تمامی شؤون حیات اجتماعی مسلمانان با قرآن – که اساسی رکن در مهندسی فرهنگ اسلام توسط رسول مکرم اسلام و قرآن کریم می باشد،در جوامع اسلامی اکنون کمرنگ شده یا به فراموشی سپرده شده است و عمل به آیات قرآن در سطح جامعه تنها به بعضی جوانب آن بسنده شده است.
خوشبختانه از افتخارات جمهوری اسلامی آنست که در جستجو راهکارهای اساسی و مبانی اسلامی کردن برنامه های جمهوری اسلامی می باشد و پرچم عمل به آیات قرآن را در جهان اسلام به اهتزاز درآورده است و محققین را در تدارک پاسخ به سؤالات بسیاری که چگونگی تطبیق شؤون مختلف حیات اجتماعی اسلام را با قرآن کریم تبیین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (ره)
چکیده :
چنانچه تربیت اسلامی در بین ملت ما محقق بشود و همه قشرها اسلامی بشوند ، آسیب دیگری در این ملت محقق پیدا نخواهد کرد . امام خمینی ( ره )
در تعلیم و تربیت اسلامی نقطه آغاز تعلیم و تربیت ، انسان است . و هدف نهایی تربیت، شکوفایی استعدادها و کیفیات نظری به منظور تقرب به کمال مطلوب خداست که بایستی محور همه برنامه ها و اقدامات تربیتی قرار گیرد . بنابراین ما پرورش یافتگان وارث انبیاء هستیم و سابقه درخشان فرهنگی داریم ، جاده زندگی مان از کمربندی اسلام گذشته و ترمینال آن غنی از فرهنگ و تمدن و تربیت است ، خط سیر ما مرز جغرافیایی ندارد ، فرهنگ ما قله های قلمرو اندیشه ی نظم و انضباط را فتح نموده است ، زیرا شکوفایی استعدادها باید با برنامه مدبرانه و ... دین مدارانه ... زیر سایه درخت اسلام و با راهنمایی وارثان انبیاء صورت گیرد و در این مقاله سعی شده به تعلیم و تربیت از نگاه معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران پرداخته و اصول و روش هایی که در تعلیم و تربیت باید به آن اشاره نمود و طبق آنها پیش رفت تا در تربیت آیندگان انحرافی ایجاد نشود ، اشاره شده است . چرا که تعلیم و تربیت در یک کشور یک امر حساس به شمار می رود که اگردر کنار یکدیگر باشد و به صورت صحیح عملی گردد شاهد ترقی های همه بعدی و همه جانبه آن کشور خواهیم بود و در سایه تعلیم و تربیت درست هیچ گونه بزهکاری و تبه کاری را در جامعه مشاهده نخواهیم کرد و در این صورت عدالت ، عطوفت ، برادری ، حلم ، تواضع و صداقت فعالیت و خلاقیت ، آزادی قرآنی ، حفظ شخصیت افراد ، روحیه تعادل ، جایگزین اخلاق و علوم رذیله خواهد شد .
- کودک آدمی به سر حد کمال می رسد . که حکومت و تسلط کامل بر خویش داشته باشد ، یگانه مقصود و منظور تربیت اخلاقی و دینی آن است که انسان مالک و مختار نفس خویش گردد . و به جای آنکه اسیر و تابع هواهای نفسانی خود باشد ، هر میل و هوس او را به طرفی بکشاند همیشه زمام امیال خود را در کف خویش داشته باشد . بنابراین باید به کودکان خود یاد بدهیم که چگونه آزادگی خود را در اسیر کردن هواهای نفسانی بجویند و برای همین است که عده ایی تربیت را فتح مداوم قیدو بندهای نفسانی تعریف کرده اند و معتقدند آدمی هنگامی که تربیت می شود که از محدودیتهای حیوانی آزاد شود .
- کودکی به اندازه کافی محبت نبیند نمی تواند به دیگری و دیگران محبت کند و اگر اساس تعلق به دیگری نداشته باشد نمی تواند خود را دوست داشته باشد و اگر خود را دوست نداشته باشد نمی تواند کس دیگری را دوست بدارد .
تعلیم و تربیت در کلام امام خمینی ( ره )
هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است . اگر چناتنچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را تربیت کند .
- انسان اگر تربیت بشود همه چیز عالم درست می شود .
- همان طور یکه هر شخص و فردی موظف است که خودش را اصلاح کند موظف است که دیگران را هم اصلاح نماید .
- تمام کتب آسمانی که بر انبیاء نازل شده است برای این بوده است که این موجودی الهی واقع بشود ، بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود .
- عالم مدرسه است و معلمین این مدرسه انبیاء و اولیا هستند .
- در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است .
- با تربیت انسان عالم اصلاح می شود .
- اساس عالم بر تربیت انسان است .
- شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است ، و تحویل دادن یک انسان اصلاح شده است به جامعه از این کودکهای امروز ، انسانها و دانشمندان فردا درست می شود .
اصلاح دانشگاه زمانی آسان است که فرزندانمان را از دوره دانش آموزی زیر نظر بگیریم .
مبانی تربیتی چیست ؟
مبانی یا فلسفه تربیتی اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت عبارت است
ازنظر آنها در مورد جهنا و انسان ، کسانی که جهان را محدود و منحصر در آنچه خود می بینند و حس می کنند می دانند و انسان را هم موجودی می شناسند که راست قامت است و از جهت فطری تکامل یافته تر از دیگر حیوانات می باشند . نوعی تعلیم و تربیت برای آنها مشخص است و افرادی که برای جهان آفریدگاری قائلند دیده شدنی نیست و آدم را موجودی می شناسند که تفاوت اساسی با حیوانات دارند و زندگی اش محدود به این چند سال که در نیا هست نمی باشد . نوعی از تعلیم و تربیت را برای آنها عرضه دارند . از نظر امام رحمه الله تربیت عبارت است از (( اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام ( ص) و یپشوایان بحق از آن حضرت بیان فرموده اند که ریشه و اصل همه آن عقاید که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست ، اصل توحید است . مطابق این اصل معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود انسان ، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز .
- انسان شناسی حضرت امام خمینی (ره)
در نظر امام رحمه الله انسان این هیکل موجود و این حواس وجود که احساسش می کنیم نیست . به این معنا که انسان و حیوانات مثل هم هستند ، همه مادی هستند هم این نحوه ادراکات را دارند یک قدری هم کم یا زیاد . بعد انسان عبارت است از این موجود فعلی است که دارای این حواس است ، بعدهای دیگرش اصلا به آن توجه نشده است یا کم توجه شده . و در جای دیگر می فرماید در عالم هیچ موجودی با پایه انسان نمی رسد . انسان وادراکاتش و قابلیتش برای تربیت ، باید گفت غیر متناهی هست . در انی دو جمله آن مربی بزرگ همان طوری که هستی و جهان را به مراتب وسیعتر از آنچه بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان اظهار نموده اند ، می دید و می فهمید انسان را هم برتر و هم والاتر از آنچه عده ی زیادی از انسان شناسان و روان شناسان ملاحظه نموده اند ف معرفی می کند که نتیجه این دید وسیع و عمیق در هدفهای تربیتی آشکار می شود و ما با توجه به فرمایشات آن حضرت در می یابیم آنچه آدمی در آغاز تولد دارد فقط توانایی و استعداد و حرکت به سوی کمال است که در او به امانت و ودیعت نهاده شده است .
انسان نظرات مستقیم دارد . یعنی حق پذیر ، واقع گرا ، پرسشگر ، آدمی دارای این نور است که اگر حقی درست برای او مطرح شود بپذیرد . تمام تلاشهای والدین مدرسه و جامعه باید کمک کند که این نور همواره باقی بماند و در وجود افراد روشنتر و فروزانتر گردد .
اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی ( ره )
1- اصل تقدم اصلاح خود بر اصلاح دیگران :
تو اول بگو با کیان هستی پس آنگه بگویم که تو کیستی
مردم فطرتا از کسی به خیر و کمال دعوت می کند ، انتظار دارند که پیشاپیش خودش به انی نکته سعادت آور عمل کند و در این راستا امام رحمه الله علیه می فرماید : اگر الگو خود صالح نباشد نمی تواند دعوت به صلاح کند . کسی که خودش خدای نخواسته پایش را به راه کج بگذارد اگر به مردم بگوید پایت را راست بگذارگناه می کنند ، می گویند اگر پا راست گذاشتن صحیح بود خودت بگذار . و به همین ترتیب کسانی که می خواهند دیگران را در این عالم تربیت کنند باید قبلا خودشان تزکیه و تربیت شده باشند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه :
شتاب فزآینده تغییر وتحول درفرآیند تعلیم و تربیت کشورهای جهان ، اکنون چند سالی است که افزون تر شده و روزی نیست که تغییری را در زمینه و روشهای آموزشی وشیوه های باد دهی – یادگیری شاهد نباشیم . اکنون ،آموزش از فرآیند صرف انتقال اطلاعات به دانش آموزان و آموزش اندیشه ها به سوی آموزش شیوه های حل مسئله ، پرورش خلاقیت ، بنیه پر وری و آموزش چگونه اندیشیدن سوق داده شده و حافظ پروری و باز پس دادن هر آنگه که در کتابهای درسی نوشته شده ، به قلیل ترین حد خود رسیده است . وکمتر نظام یاد دهی – یاد گیری را در جهان سراغ داریم که تنها تاکید خود را معطوف به این نکته کند .
همه می دانیم که دانش آموزان عضو تیم های ملی المپیاد درسی ، با وجود آن که دانش آموز زبده ای هستند ، با شرکت در دوره های دو پینگی هشت نه ماهه و حتی یک ساله و بیشتر ، به این مسابقه ها اعزام میشوند و رتبه آنها ، بیشتر از آن که نشانگر جایگاه علمی کشور ما باشد ، رتبه خرد آنها و تلاش طاقت فرسایی است که انجام داده اند .
در این نوع نگرش ، فرآیند یاد دهی – یادگیری و آن چه اتفاق می افتد ، مهارت هایی که دانش آموز در نظام آموزشی کسب می کند . زندگی آموزشی در مدرسه و کلاس درس ، کار کرد ها ونقش مدرسه در قبول مسئولیت و میزان تعهد و انتقاد پذیری دانش آموز ، نحوه ی نگرش به زندکی و اهدافی که برای زندکی در نظر دارد ، مدرسه و ارتباط آن با جامعه و ... در اولویت قرار می گیرد . اکنون که دیدگاه نسبت به مدرسه و معلم و ارتباط معلم و دانش آموز تغییر یافته لازم است ساختار جدیدی تعریف ومورد توجه قرار گیرد .
چکیده
2
تغییر درشیوه های یاد دهی – یادگیری و استراتژی های تدریس و ابداع و نوع آوری فراوان نیاز به تغییراتی در مدارس و تجهیز کردن مدارس و ایجاد روحیه سالم و با نشاط را دارد مسئولیت داد به دانش آموزان میتوان اثرات روش های تدریس ومفاهیم کتاب ها ی درسی را در ذهن فرا گیران عمیق تر سازد و همین نیز با نشاط بیشتری وشور حال بشتری به امر تدریس مبادرت ورزند .
آیا میتوان با تجهیز مدارس و زیبا سازی آن آموزش را عمق تر کرد ؟
تجهیز کرده آزمایشگاه مدرسه وتامین منابع و وسایل و تعیین مسئوول آزمایشگاه
مجهز نمودن آموزشگاه به اتاق سمعی بصری و البته استفاده بهینه از آن
نصب پانل در هر کلاس جهت نمایش فعالیت ها
3
تکمیل کتابخانه آموزشگاه و در صورت امکان برنامه کتابخانه ای وتشکیل کتابخانه کلاسی
نصب کمد دیواری وجوب لباسی آینه و ساعت و پرده
ایجاد سایبان در حیاط مدرسه جهت مطالعه آزاد
خط کشی زمین ورزشی و تامین ونصب تور والیبال و چاله های پرش شنی
تامین وسایل ورزشی و بهداشتی
مجهز نمودن مدرسه به وسایل سرمایشی و گرمایشی مناسب
اعطای مسئولیت به دانش آموزان در اداره مدرسه از قبیل تعاونی آموزشگاه – اتاق سمعی و بصری – گذربان – بهداشیار و انتظامات
نظر سنجی از دانش آموزان در خصوص مسایل مدرسه جهت ایجاد حسن تعلیق و تعهد به مدرسه
تصویب روحیه همکاری و تعاون در دانش آموزان
حمایت از تیم های دانش آموزی ومعرفی فعال ترین گروه و تشویق گروه برتر
تشکیل گروه های همیار در کلاس ها توسط فر گیران جهت آموزش فراگیران ضعیف و تقویت بنیه علمی آنان
برنامه ریزی بازدیدها با نظر دانش آموزان و راه اندازی و هدایت مدرسه با استفاده از مشارکت دانش آموزان و معلمان
حال برای اجرای صحیح آموزش و پیدا شدن نکات ضعف وقوت موارد ذیل پیشنهاد می شود.
اجرای برنامه بازدید از کلاس ها و روش تدریس معلمان بصورت ماهانه
نظارت مستمر از تدریس معلمان وآموزش دانش آموزان و شناسایی نقاط ضعف آنان و اجرای برنامه های اصلامی وتهیه گزارش از این روند کاری
تهیه شرح وظایف شغلی معلمان و بیان انتظارات آنان
تهیه دفاتری جهت اطلاع اولیه از وضعیت فرزند خود
4
تجزیه و تحلیل سوالات و نتایج امتحانات در نوبت های اول و پایانی و مقایسه با سال گذشته جهت شناسایی نقاط ضعف و قوت
نظارت بر تکالیف محوله ی گروه ها و تیم های تشکیل یافته کلاس و آموزشگاهی
نظر سنجشی از دانش آموزان مبنی بر نحوه ی عملکرد معلمان و مسولین مدرسه آیا شاداب سازی مدارس و بهینه سازی فضای مدرسه چیزی کمتر از آموزش در کلاس است
زیبا سازی فضای فیزیکی شامل ( طراحی خطاطی دیوار ها با رنگ شاد و جذاب و راهروهای کلاس ها
گسترش فضای سبز
برگزاری مسابقات پرورش گیاه و اجرای مراسم درختکاری در مدرسه
نصب صندلی های رنگین در حیاط مدرسه
نصب آلاچیق در حیاط مدرسه
گذاشتن گلدان های گل در کلاس وجاهای دیگر مدرسه
تهیه گلاب گلاب پاش برای معطر نمودن فضای نماز خانه
تهیه و نصب مطالب آموزش و بهداشتی به صورت ماهانه در تابلو های مخصوص
ترسیم تابلو های جزاب در محوطه آموزشگاه از قبیل نقشه جغرافیا ، جدول ضرب ، کره چشم
10- تهیه تابلو در حیاط مدرسه جهت نوشتن پیام های دانش آموزان .
و اما مهمترین بخش مدرسه مشاوره دانش آموزان است که در اکثر مدارس سایه ی کم رنگی دارد
1- حضور مشاور در مدرسه
2- پیگیری مشکلات دانش آموزان مشکل دار از طریق مکاتبات یا جلسات حضوری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاملی در مفهوم تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین فعالیتهایی است که در طی یک فرایند نسل اول میکوشد تا قدرت آگاهی نسل بعد از خود را در همهٔ زمینهها پرورش داده و آنها را برای برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد.
تعلیم و تربیت یکی از اساسی ترین فعالیتهایی است که در طی یک فرایند نسل اول میکوشد تا قدرت آگاهی نسل بعد از خود را در همهٔ زمینهها پرورش داده و آنها را برای برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد. تعلیم و تربیت به مثابهٔ جریانی است که باید در کنار آموزش دانش، قدرت تفکر را در فرد رشد دهد و تسلط او را بر محیط زندگی افزون کند. در آموزش و پرورش هم از علم صحبت میشود و هم از تفکر. هم پرورش عقلانیت مورد توجه است و هم از جنبه اجتماعی بودن انسان سخن به میان آمده است .
اهمیت تعلیم و تربیت تا بدانجا است که در جای جای قرآن مجید سخن از آن آمده است و متعالیترین تربیت که همان تربیت الهی است بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
در طول تاریخ تغییر و تحولات بسیای در نحوهٔ تعلیم و تربیت در جوامع متمدن صورت گرفته و تحت شرایط مختلف روشهای متفاوتی اتخّاذ شده است. با سیر تکاملی تمدنها و تغییرات آرام فرهنگها بسته به شرایط خاص جامعه روشهای تعلیم و تربیت نیز تغییر یافته است.
در قدیم مفهوم تعلیم و تربیت انتقال مهارتها و معلومات بود و روش عمده در تدریس آنها سخنرانی یا مطالعهٔ کتابهای درسی به شمار میرفت و بعلت پیشرفت علوم مراکز دانشگاهی تمرکز خود را بر انتقال معلومات و اطلاعات معطوف کرده بودند. روش آموزش انتقال یکطرفهٔ استاد به شاگرد بود و کاوشگری در این سیستم جایی نداشت اما امروزه تحولات چشمگیری در روشهای تعلیم و تربیت در جهان مشاهده میشود. جهت این تحولات بسوی پژوهشگری و تحقیق خود کودک به پیش میرود. در روشهای نوین از انتقال صرف خودداری شده و پیشنهاد میشود ساعتهای بیشتری را در دروس مختلف به کاوشگری اختصاص بدهند. این کار علاقهٔ دانشآموز را به فراگیری مطالب افزون میکند و به پرورش مهارتهای فکری او نیز کمک خواهد کرد. باید گفت پرورش تفکر خلاق و نقاد در کودکان اساس تعلیم وتربیت جدید است.
2
در طی فرایند پژوهش دانش از تحقیقات خود کودک بدست میآید و خلاقیتهای او ظاهر میگردد. به تعبیر دکتر علی شریعتمداری «تعلیم و تربیت خود، تحقیق است». در این فرایند نقش معلم هدایت جریان تحقیق است و مستقیماً در پژوهش دخالت نخواهد کرد.
محور کار در آموزش و پرورش جدید تفکر است و تفکر محور یادگیری قلمداد میشود. در آموزش و پرورش نوین به مسائل ظاهراً کم اهمیتی توجه میشود که میتواند در نهایت اثرات بزرگ و مهمی در یادگیری و ازدیاد علاقه کودکان داشته باشد. بطور مثال در مدرسهٔ اریبیا در انگلستان بچهها کفشهای خود را در بدو ورود به مدرسه در میآورند تا مانند خانه احساس راحتی کنند و یا در بعضی مدارس دانشآموزان بدون کیف بمدرسه میروند و رنج هر روزهٔ حمل کیفهای سنگین را متحمل نمیشوند. در برخی از مدارس هم کلیهٔ دروس بصورت داستانی به کودکان عرضه میشود تا با برانگیختن علاقه دانشآموز به جریان ارائه درس کمک شود و مطالب بهتر در ذهن کودک جای بگیرد. علاوه بر اینها تشویش و اضطراب دانشآموز به حداقل میرسد و میزان همدلی میان معلم و شاگرد به درجهٔ بالایی افزایش مییابد. این موارد و موارد دیگر با پرورش قوهٔ تفکر و ایجاد انگیزه و علاقه، یادگیری فعالانه را در دانشآموزان افزایش میدهد و حس جمعی گروه را نیز بالا میبرد.
باید توجه داشت که تعلیم و تربیت فعلی کودک اساس کار آیندهٔ او را تشکیل خواهد داد. کودکان در جریان رشد روحی و جسمی خود دچار تغییرات تدریجی در رفتار، افکار، عادات، تمایلات و احساسات خود میشوند و این تغییرات میتواند مسائل و مشکلات خاصی را برای آنها فراهم سازد که گاه از حل آنها ناتوان است و عدم توجه به این نیازها و تغییرات می تواند سعادت آتی او را به مخاطره بیندازد. مربی باید با توجه به سن کودک، نیازهای او را تشخیص دهد با توجه به محیط اجتماعی و خصوصیات فرهنگی جامعه و جنبههای تربیتی به پرورش او بپردازد.
در این زمینه ذکر چند نکته به نظر مهم میرسد:
۱) برای رشد فکری و اخلاقی در کودکان میتوان از بازیها و کارهای جمعی استفاده کرد.
۲) نقش معلم باید نقش راهنما و سرپرست باشد تا بچهها فرصتهای بیشتری برای ارتقای اعتماد به نفس و قبول مسئولیت در همه زمینهها را داشته باشند.
3
۳) اساس کار در دبستان بهتر است براساس تجربیات حسی باشد و تصورات و مفاهیمی که به ذهن کودک داخل میشود با واقعیت تطبیق کند.
۴) مربی باید توجه داشته باشد که رشد جریانی دائمی است و تجربیات قبلی دانشآموزان اساس تفکرات و درک آنها را تشکیل میدهد و در رفتار آینده آنها مؤثر است.
۵) کودکان باید نسبت به موضوع مورد یادگیری علاقهمند باشند و نسبت به یادگیری مطلب خاصی احساس نیاز کنند تا به فعالیت و تحقیق دست بزنند.
۶) به علت پیشرفت و توسعه وسایل ارتباطی ضروری است که افراد جامعه از جمله معلمین خود را برای برخورد با افکار مخالف آماده کنند و قدرت تحمل افکار دیگران را داشته باشند و بدور از تعصب به بررسی آراء و عقاید بپردازند و این نکته را به دانشآموزان نیز یاد بدهند.
۷) برخلاف نظر برخی از کارشناسان تعلیم و تربیت که معتقدند هر تربیت صحیحی از راه تجربه بدست میآید این نکته حائز اهمیت است که تنها تجربیاتی منجر به تربیت صحیح میشود که آموزنده باشند و اثر سوء تربیتی نداشته باشد. تجربه باید مطبوع باشد و از طرفی باعث رشد تجربیات بعدی شود.
۸) برخی نیز معتقدند که تعلیم و تربیت همان رشد است در حالی که جهت رشد بسیار مؤثر است. اگر رشد در جهت منفی را در نظر بگیریم برخلاف اصول تعلیم و تربیت است.رشد باید در جهت مثبت و تکامل پذیر باشد و موجبات رشد بیشتری را فراهم کند.
4
۹) تربیت دینی
از مسائل بسیار مهمی است که کارشناسان غربی در بسیاری از موارد از نظر دور داشتهاند. جنبهٔ هدایتی این تربیت میتواند به پرورش ارزشهای اساسی و قوای معنوی شخصیت انسان منجر شود. هدفهای معنوی و عقلانی مثل تقوی و پرهیزگاری میتواند به پرورش قوهٔ تفکر در کودکان ودر نهایت به رشد آنها جهت بدهد.
۱۰) از نظر تعلیم و تربیت، آزاد
قرار دادن کودکان در سلامت و ارتقای روحیه و اعتماد به نفس آنها مؤثر است. کودکان بواسطهٔ آزاد بودن طبیعت خود را آشکار میسازند و در جریان یادگیری نیز بهتر عمل میکنند اما نکته مهم این است که این آزادی باید در چهارچوب عقل و خرد باشد به عبارت دیگر با راهنمایی عقل، عواطف و امیال کودکان کنترل شود. در این زمینه دین نقش مهمی در هدایت عقل و تحکیم مبانی عقلی دارد.
۱۱) نکته دیگری که در تعلیم و تربیت مهم است این است که اهداف تربیتی کاملاً واضح و مشخص شود و با تمایلات اشتباه نشود. در مدارس جدید در بعضی از مواقع پیروی از تمایل را با پیروی از اهداف اشتباه میگیرند و بچهها در هر کاری آزادند همانطور که در قدیم تمایلات درونی دانشآموزان نادیده گرفته میشد و به علایق دانشآموزان اهمیتی داده نمیشد. در تعلیم و تربیت صحیح آنچه مهم است این است که باید در چهارچوب اندیشه به علایق کودکان توجه کرد و این تمایلات را هدایت نمود تا تحت کنترل عقل به نتیجه و هدف واقعی برسند.
۱) پرستش خدا
پرستش خدا بمعنی قدم نهادن در مسیر توحید است. مسیری که در تمام مراحل رشد فرد و جمع را تضمین میکند. مسیری که در آن بدیها طرد و ارزشهای والای انسانی تأیید میشود و عدالت خواهی و ایثار به تحقق میپیوندد. انسانی که خدا را میپرستد، اعمالش خلاف سعادت خود و جامعه میشود.
۲) تعلیم حکمت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
24
بسمه تعالی
لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه
عنوان تحقیق:
بررسی سیره نبوی و نظام تعلیم و تربیت
فهرست مطالب
1
مقدمه 5-4
تعلیم و تربیت 9-5
وضعیت علمی و فرهنگی عربستان جاهلی 12-9
اهمیت دانش و علم از نظر پیامبر و احادیث مربوطه 22-12
مساوات در علم 25-22
اولین مراکز تعلیم و تربیت 27-25
علوم واجب 28-27
آداب دانشجو و معلم
1- توکل 29
2- خلوص نیت 30-29
3- فروتنی و نرمش معلمان نسبت به شاگردان 30
4- موضوع و محتوای درس 31-30
5- تنبه و مجازات 31
6- صدای معلم هنگام تدریس 32
7- آموزش علم در جوانی 32
8- نگارش دانش ها 32
9- مراعات حقوق همدرسان 33-32
10- عاقبت بینی 33
11- معاشرت با صالحان 34-33
12- آگاهی به زمان و تحولات دنیا 34
13- برازندگی از لحاظ اوصاف بدنی و جسمانی 35-34
نتیجه گیری 38-36
فهرست منابع و مآخذ 39-38
3
مقدمه
هدف پیامبران از بعثت مهمترین پرسش در طول تاریخ بشر است عده ای معتقدند هدف پیامبران جهت گیری معنوی و ضد دنیایی بوده است. محور تعلیمات پیامبران توجه به آخرت، پرداختن به درون و رها ساختن برون، گرایش به ذهنیت و گریز از عینیت بوده است. گروهی نقش پیامبر را در گذشته مثبت، مفید و در جهت تکامل تاریخ می دانند و معتقدند که پیامبران اساسی ترین نقش ما را در اصلاح بهبود و پیشرفت جوامع داشتند آنها معتقدند که نقش مثبت تعلیمات منحصر به گذشته است و امروزه با پیشرفت علوم تعلیمات دینی نقش خود را از دست داده و در آینده بیشتر از دست خواهد داد ولی بعضی ها معتقدند که هرگز پیشرفت های علمی جایگزین آن نخواهد شد همچنانکه مکاتب فلسفی نیز نتوانستند جایگزین آن گردند. - مرتضی مطهری، آثار استاد مطهری، جلد دوم، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، 1374، صفحة 169 و 171
اما با توجه به قرآن و احادیث متوجه می شویم که هدف پیامبران تزکیه و تعلیم همة انسانهای بشری است چنانکه در احادیث است که فرمود: «من مبعوث شدم تا مرکز حلم، معدن علم و مسکن صبر باشم». - رضا کریمی، خصائص الرسول، چاپ اول، انتشارات نسیم حیات، 1385، صفحة 35
اما آیا خود پیامبر سواد خواندن و نوشتن داشت موقعیت شبه جزیرة عربستان از نظر علم چگونه بود و چه نظراتی در مورد دانش و علم و آداب دانشجو و معلم داشت با مطالعة سیرة نبوی و مراجعه به کتب متعدد رسمی شد که جواب این سؤال ها داده شود چرا که پیامبر بهترین الگو برای تمامی مردم است. (با مقایسة نظام تعلیم و تربیت و سیرة نبوی)
تعلیم، تربیت، یادگیری
تربیت یعنی برانگیختن استعدادها و قوای گونه گون انسان و پرورش آن باید با کوشش خود متربی توأم باشد تا به منتهای کمال نسبی خود نائل شود انسان با عوامل و انگیزه هایی در زندگی احاطه شده است که نشاط و جنبش او را تحریک نموده و استعدادها و قوای او را بیدار می سازد. تربیت در صورتی ثمربخش خواهد بود که با عمل و کوشش متربی همراه باشد بدین معنی که کوششی که متربی در غلبة بر مشکلات و هنگام برخورد با دشواریهای زندگی روزمره به کار می رود عملاً به او درس اخلاق می آموزد و به وی می فهماند که چه نوع رفتاری درست و یا نادرست می باشد.
3
تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت از تلقین و انتقال معلومات به اذهان شاگردان می باشد پس معلم در حوزة وظیفه خود عمل می کند و شاگرد در برابر او ساکت به سر می برد و اتفاقات و گفته های او را دریافت می کند و متربی را وادار می کند که شخصاً عمل کند و به منظور حل مشکلات بیندیشد تعلیم این نقش را به عهده دارد که اذهان و شاگردان را با معلومات فکری مجهز سازد. وظیفة تعلیم در مجهز ساختن ذهن شاگردان با معلومات و معارف مختلف محدود می شود که غالباً این معلومات برای خود شاگردان روشن و معلوم نیست. اما تربیت اهتمام خود را به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادی متنوع متربی متوجه ساخته و به انسان آنچنان آمادگی می بخشد که در شئون مختلف زندگی با مهارت وارد عمل شده و در برابر موقعیت های گوناگون درست عمل می کند.
معلم در مسیر انجام وظیفة تعلیم سعی می کند اذهان شاگردان را با معلومات و معارف پر کند اما مربی می کوشد که از راه تربیت راه را برای استعداد قوای انسان از درون او برای بحث و کاوش باز کند. البته تعلیم صحیح عبارت از کوششی است که معلم باید در سایه آن شوق و تمایل به علم و عمل و اهتمام آن دو را در نفوس شاگردان زنده و بیدار کنند. تعلیم به صورت کنونی شاگرد برای اشتغال به حرفه و فن و قبولی و پیروزی در امتحان آماده می سازد در حالیکه تربیت انسان را به اصل و هدف زندگانی انسان رهنمون گردد. بنابراین تربیت متوجه این هدف است که از خود انسان، انسانی بسازد که از انسانیت خود پیش از آنکه آلت و ابزاری برای کسب معشیت باشد برخوردار شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
22
عنوان مقاله:
تعلیم و تربیت
منطقه ده آموزش و پرورش
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف تعلیم و تربیت
تربیت اخلاقی
تربیت و رشد ذهنی کودک
تربیت عقلانی
رشد و تربیت روانی و اجتماعی کودک
تنگناها و بحرانهای تربیتی
نقش مطبوعات و سایر نهادهای اجتماعی در تعلیم و تربیت
انتخاب شغل
دوستی و رفاقت در نوجوانی و جوانی
عشق ها یا بیداری عواطف
بزهکاریهای دوران نوجوانی
نگرانیهای دائمی شخصی و مسائل مدرسه
سالهای پایانی دبیرستان و دغدغه های کنکور شغل و ازدواج
تجربه های موفق آموزشی و تربیتی
فهرست منابع و مآخذ 38
22
عنوان مقاله:
تعلیم و تربیت
منطقه ده آموزش و پرورش
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف تعلیم و تربیت
تربیت اخلاقی
تربیت و رشد ذهنی کودک
تربیت عقلانی
رشد و تربیت روانی و اجتماعی کودک
تنگناها و بحرانهای تربیتی
نقش مطبوعات و سایر نهادهای اجتماعی در تعلیم و تربیت
انتخاب شغل
دوستی و رفاقت در نوجوانی و جوانی
عشق ها یا بیداری عواطف
بزهکاریهای دوران نوجوانی
نگرانیهای دائمی شخصی و مسائل مدرسه
سالهای پایانی دبیرستان و دغدغه های کنکور شغل و ازدواج
تجربه های موفق آموزشی و تربیتی
فهرست منابع و مآخذ 38
1
مقدمه:
معلم بزرگترین نعمت و سرمایهی جوامع بشری، انسان یعنی عالیترین تجلیگاه خلقت الهی است. انسان مستعد و متصف به همهی صفات و کمالات الهی است و آفریده شده تا به مقام خلیفهی الهی برسد و این سیر بدون تعلیم و تربیت او میسر نمی شود.
انبیاء بعنوان اسوهی معلمین بشر آمده اند تا در سایهی کتاب مقدس الهی او را به این مقام برسانند. بنابراین معلمی که ادامه دهندهی راه تعلیم و تربیت انبیاء است چنین مسئولیت مهمی را به عهده دارد و این ممکن نیست مگر به نیت قرب الهی و اخلاص طریقت او.
پس از آن راه و روش تعلیم و تربیت است و هر آن کس که بی شناخت و از روش و راه در هر کار عمل نماید جزء در طریق بیهودگی نکوشیده است. چه آن که در تعلیم و تربیت این مسئله مهم تر و اساسی تر است. زیرا سروکار او با انسان است و انسان دارای قوای فطری و تفاوت استعدادی است و در اهمیت روش امام صادق (ع) فرمودند: «عمل کننده بی بصیرت به رهنوردی ماند که بیراهه رود. سرعت حرکت او را به هدف نمی رساند جزء آن که دورش میکند.»
امروزه روشها همراه با تحولات و رشد بشری رو به تکامل و پیشرفتگی است و معلم نیازمند است که به ابزار و روشهای نوین پا به عرصه تعلیم و تربیت گذارد.
وقتی سخن از تعلیم و تربیت به زبان می آید، لازم است ابتدا مفهوم روشنی از هر یک از این دو واژه بیان شود. تربیت، عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب در حالی که تعلیم عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای این که متعلم دانشی را واجد شود نکته حائز اهمیت در این تعریف آن است که معلم فقط زمینه را جهت فراگیری متعلم آماده می کند و این متعلم است که خود، فعالانه به یادگیری می پردازد.
بنابراین با توجه به واژه و تعریف تربیت نکات مهم زیر قابل توجه است:
2
1. از آن جایی که انسان دارای استعدادهای نهفته است تا تربیت صحیح نباشد این استعدادها هم مورد بهره برداری قرار نمی گیرد. 2. عبارت فراهم کردن زمینه ها و عوامل حاکی از این است که مربی فقط زمینهی شکوفایی استعدادهای متربی را فراهم می کند و این متربی است که باید فعالانه در جهت مطلوب حرکت نماید. 3. کلمه انسان نشان می دهد که موضوع تربیت، انسان است نه حیوان 4. متربی یا اثرپذیر در تعریف فوق فقط انسان است اما مربی و اثرگذار می تواند خداوند متعال، انسان باشد.
5. عبارت در جهت مطلوب نشان می دهد که اولاً تربیت دارای قصد و هدف است و یک عمل غیرعمدی و تصادفی نیست. 6. در ابتدا تعریف تربیت عبارت شناخت استعدادها ذکر نشده است. زیرا با این که شناخت استعدادها و قابلیت های متربی برای ت. ت لازم است اما این شناخت متن تربیت نیست بلکه مقدمهی آن است که از آن در علوم دیگری همچون روان شناسی بحث می شود.
افلاطون می گوید: در اثر تبیت، جسم و روح انسان به بلندترین پایه جمال و کمال می رسد بنابراین عالی و مقدس تر از تربیت، فنی نیست.»
تعلیم و تربیت به ویژه تربیت دینی می تواند ارتباط آفریده با آفریدگار را مستحکم تر نماید و او را به پذیرش تعهد و قبول مسئولیت وادارد. اساساً بعثت انبیاء امامت معصومین (ع)، و ولایت فقها نیز بر همین هدف استوار است. تعلیم و تربیت می تواند به رشد و ارتقاء جسمانی و روحانی انسان مدد نماید و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی انسان را تأمین کند. اساساً باید دانست که تمام امور زندگی بشر چه در حال فردی و چه اجتماعی، بطور مستقیم یا غیرمستقیم با امر تعلیم و تربیت ارتباط دارد، زیرا انسان موجودی صاحب اختیار و دارای ارادهی آزاد است و این اراده و اختیار تحت تأثیر حالات درونی و گرایشهای روحی اوست. در حدیثی از رسول خدا (ص) در اهمیت تربیت انسانها می فرماید: اگر خداوند به وسیلهی تو یک فرد را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 34 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
فهرست مطالب:
مقدمه........................................................................................................................................2
تعلیم و تعلم ............................................................................................................................7
فضیلت علم .............................................................................................................................7
ارزش علم ...............................................................................................................................14
تربیت در نهج البلاغه ..............................................................................................................18
نهج البلاغه یک کتاب تربیتى ...............................................................................................18
ابعاد اساسى شخصیت على علیه السلام .............................................................................. 19
بعد شناخت.......................................................................................................................... 20
بعد جامعیت ..........................................................................................................................20
بعد وحدت............................................................................................................................21
نکتههاى تربیتى در نهج البلاغه جنبه عقلانى در شخصیّت آدمى ........................................23
عقل و تفکر در نهج البلاغه .................................................................................................24
2
علم و تفکر ..........................................................................................................................27
تربیت و عادت .....................................................................................................................29
تنبیه و پاداش ......................................................................................................................30
تقوا و تربیت .......................................................................................................................31
نتیجه ...................................................................................................................................34
مقدمه:
الحمدلله رب العالمین وصلیالله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیة الله فیالارضین واللعنة علی اعدائهم اجمعین الییوم الدین.
قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاتهویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین -) آل عمران (3) آیه 164.
;
خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنان برانگیخت که بر آنهاآیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنان احکام شریعت وحقایق حکمتبیاموزد، هر چند که قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.
4
موضوع تعلیم و تربیت «انسان» است و طراحی نظام صحیح و جامعی برای تعلیم وتربیت انسان، تنها از ناحیه وحی ممکن خواهد بود. قرآن کتاب انسان سازی و علیعلیه السلامترجمان و مبین قرآن است. - نهجالبلاغه، خطبه 125: «هذاالقرآن انما هو خط مستور بینالدفتین لاینطق بلسان ولابد له من ترجمان.»
چه کسی غیر از آن حضرت میتواند مفسر کتاب خدا باشد؟ همو که اعلم به وحی وسنت و سیره نبوی و اسبق به ایمان و اقرب به پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله است. -یکی از فضایل امیرالمؤمنینعلیه السلام حدیث اشباه است که مورد اتفاق فریقین میباشد. علامه امینی در جلد سوم الغدیر، صفحه 355 تحت عنوان «حدیث الاشباه» مینویسد: «هذا الحدیث الذی رواه الحموی فی معجمه نقلا عن تاریخ ابن بشران قد اصفق علی روایته الفریقان غیر ان له الفاظا مختلفة و الیک نصوصها: اخرج امام الحنابلة احمد عن عبدالرزاق باسناده المذکور بلفظ: من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی فهمه و الی ابراهیم فی خلقه و الی موسی فی مناجاته و الی عیسی فی سنته و الی محمد فی تمامه وکماله فلینظر الی هذا الرجل المقبل فتطاول
در قسمتی از خطبه قاصعه در معرفی خود میفرماید:
من در دوران نوجوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخههای بلند درختقبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم; شما به خوبی موقعیت مرا از نظر خویشاوندی و قرابت ومنزلت و مقام ویژه نسبتبه رسول خدا میدانید: او مرا در دامن خویش پرورش داد; من کودک بودم،او همچون فرزندش مرا در آغوش خویش میفشرد و در استراحتگاه مخصوصش جای میداد،بدنش به بدنم میچسبید و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم; غذا را میجوید و در دهانممیگذاشت. هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در کردارم پیدا ننمود ... .
من همچون سایهای به دنبال آن حضرت حرکت میکردم و او هر روز نکته تازهایاز اخلاق نیک برای من آشکار میساخت و مرا فرمان میداد که به او اقتدا کنم. مدتی از سال،مجاور کوه حرا میشد، تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمیدید. در آن روزغیر از خانه رسول خدا، خانهای که اسلام در آن راه یافته باشد وجود نداشت. تنها خانهآن حضرت بود که او و خدیجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذیرفته بودیم. من نور وحی و رسالت رامیدیدم و نسیم نبوت را استشمام میکردم. به هنگام نزول وحی بر رسول خدا، صدای نالهایرا شنیدم; از آن حضرت پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش خویشمایوس گردیده; تو آنچه را که من میشنوم میشنوی و آنچه را میبینم میبینی، تنها فرق میانمن و تو این است که تو پیغمبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق و جاده خیر قرار داری; من هموارهبا او بودم ...
4
- برای مطالعه ادله برتری علیعلیه السلام بر سایر صحابه، رجوع کنید به یوسفبن مطهر حلی، کشفالمراد فی تجرید الاعتقاد، المسالة السابعة فی ان علیاعلیه السلام افضلالصحابة.
در جای دیگر میفرماید:
یا کمیل ان رسول اللهصلی الله علیه وآله ادبه الله وهو ادبنی وانا اؤدب المؤمنین و اورث ادب المکرمین; -نهجالبلاغه، خطبه 192.
ای کمیل! پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله را خدا تربیت کرد و آن حضرت مرا تربیت نمود و من نیز اهل ایمانرا تربیت نموده و آداب پسندیده را به آنها یاد میدهم.
پس در وادی حیرت و سرگردانی انسانها بین مذاهب و مکاتب گوناگون، گوش جان بهفرمان مطاع مبارکش میسپاریم که فرمود:
فاستمعوا من ربانیکم واحضروه قلوبکم واستیقظوا ان هتف بکم; -بحارالانوار، ج77، ص268.
به سخن مرد خدا و مربی الهی خویش گوش فرا دهید و دلهای خود را در پیشگاه او حاضرسازید و هنگامی که به خاطر احساس خطر فریاد میکشد، بیدار شوید.
برای بررسی صحیح و مفید مبحث «تعلیم و تربیت»، از دریای بیکران معارف الهینهجالبلاغه بهرهمند خواهیم گشت و گرچه غور در این بحر عظیم و استخراج مرواریدهایدرخشان آن غواص ماهری را باید، لکن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تعلیم و تربیت کودکان
آموزش های اجتماعی در مرحله پیش دبستانی (2)-کلیاتی در مورد آموزش و پرورش دوره ابتدایی-اهداف آموزش و پرورش ابتدایی
در محیط پیش دبستانی ، باید جنبه های مهارت اجتماعی ، آموزشهای اجتماعی ،فاوت های احترام به خود ، سازش و مشارکت با دیگران ، عدم رقابت با دیگران و حس قدردانی نسبت به آنها را در کودک پرورش داد .
در محیطهای آموزشی ، سعی بر آن است که از طریق رقابت ، انگیزه تحصیلی را در کودکان ایجاد کنند تا آنها بتوانند ، با دیگران در زمینه درسی و غیره رقابت نمایند . در نتیجه ، رقابت به عنوان یکی از عوامل پیشرفت تحصیلی قلمداد می شود .
گاهی اوقات در آموزش پیش دبستانی ، رقابت با دیگران در زمینه فعالیت های ورزشی و هنری مثمرثمر می باشد .
نظریه جدیدی که اخیراً در مورد رقابت ، در تعلیم و تربیت عنوان شده ، چنین است:
امکان دارد رقابت مضر باشد ، زیرا در رقابت ، دسته ای از افراد برنده و دسته دیگر مغلوب و بازنده می شوند .
برخی از جنبه های منفی رقابت با دیگران عبارتند از :
1-ایجاد خودپنداره منفی در افراد بازنده .
2-ایجاد غرور و اضطراب در افراد برنده .
به منظور پرهیز از جنبه های منفی رقابت با دیگران ، می توان رقابت با خود را جایگزین آن نمود .
2
رقابت با خود ، به معنی مقایسه کودک با خود می باشد . به عبارت دیگر، عملکرد فعلی کودک ملاک عمل است و ما باید فعالیت کودک را با عملکرد گذشته اش مقایسه کنیم .
برای مثال ، ما باید نقاشی های گذشته و حال کودک را مقایسه کرده و او را به خاطر نقاشی جدیدش تحسین کنیم .
شخص در رقابت با خود ، همیشه احساس موفقیت می کند . زیرا یکی از نیازهای اساسی انسان ، نیاز به توفیق و پیشرفت است ، همچنین به خودپنداره و عزت نفس شخص خدشه ای وارد نمی شود ، در روابط اجتماعی با گروه همسالان ، رقابت های شدید ، اضطراب ، استرس و حس حسادت ایجاد نمی شود و در واقع ، محیط اجتماعی سالم تری در دوره پیش دبستانی شکل می گیرد .
به طور کلی ، تأثیرات منفی رقابت با خود ، بسیار کمتر از رقابت با دیگران است .
سازش
در آموزشهای پیش دبستانی ، باید ضمن حفظ شخصیت یگانه و منحصر به فرد هر کودک ، چگونگی سازش با دیگران و پذیرش عقاید و افکار آنها نیز به او آموزش داده شود .
تأثیر گروه همسالان بر افزایش مهارتهای اجتماعی
کودکان تحت تأثیر شدید گروه همسالان هستند و می توان از گروه همسالان ، جهت تغییر رفتار کودکان بسیار استفاده نمود .
کلیاتی در مورد آموزش و پرورش دوره ابتدایی
در این بحث ، کلیاتی را در مورد آموزش و پرورش دوره ابتدایی توضیح می دهیم . در این بخش ، تعریف آموزش و پرورش دوره ابتدایی ، تاریخه ظهور و تکمیل دوره ابتدایی، اهمیت آموزش و پرورش دوره ابتدایی و در نهایت، لزوم سنجش آمادگی کودک برای دوره ابتدایی شرح داده می شود.
4
تعریف آموزش و پرورش دوره ابتدایی
در جوامع بدوی ، مجموعه میراث فرهنگی بسیار اندک بوده و سطح دانش و مهارت ها آن چنان وسیع نبود ، در نتیجه نیازی به نظام آموزشی منسجم با سبک برنامه خاص احساس نمی شد . آموزش ، بیشتر از طریق خانواده ها انجام می شد و جنبه غیر رسمی داشت .
با گذشت زمان در کشورهای مختلف ، نظام های آموزشی رسمی با ساختار بسیار منظم و برنامه ریزی شده ، شکل گرفت .
در ایران با وجود تاریخ و تمدن کهن ، سیستم آموزشی در طول تاریخ دچار تحول گردیده و تحولات بسیار وسیعی در مقاطع مختلف رخ داده است؛ البته دوره ابتدایی با این اسم ، در نظام آموزشی ایران وجود نداشت . قبل از تشکیل نظام آموزشی نوین ، در ایران بیشتر مکتب خانه و مدارس دینی وجود داشت ، افراد روحانی ، مکتب خانه را اداره می کردند و دروس قرآن و ادبیات فارسی به کودکان آموخته می شد .
بعد از انقلاب مشروطه در سال ١٢٩٠ هجری شمسی ، قانون معارف برای اولین بار تصویب شد ، در نتیجه آموزش ابتدایی را به عنوان اولین مرحله ساختار نظام آموزشی نوین ایران معرفی نمود و لزوم بسط و گسترش آموزش ابتدایی نوین در تاریخ ایران ، برای اولین بار مطرح شد .
در سال ١٣٢٢ طبق قانون تعلیمات اجباری ، آموزش ابتدایی به عنوان یک دوره آموزش عمومی و تعلیمات اجباری ، مطرح و همگانی شد .
طبق ماده دوم قانون تعلیمات اجباری ، طول دوره آموزش ابتدایی ، شش سال تعیین شد ، ولی در سال ١٣٤٥ هجری شمسی ، مدت این دوره به پنج سال تقلیل پیدا کرد .
اهمیت آموزش ابتدایی
آموزش ابتدایی ، به عنوان اولین مرحله آموزش همگانی مطرح است ؛ البته آموزش پیش دبستانی به علت کمبود امکانات ، همگانی نمی باشد . از آنجا که برخی از خانواده ها ، از امکانات کافی مادی و فرهنگی برای آموزش محروم می باشند ، آموزش ابتدا مرحله در ساختار نظامیی موجب کاهش نابرابری های فرهنگی می گردد .
4
آموزش ابتدایی ، کودکان را برای مقاطع بالاتر آماده می کند و چنانچه از نظر کمی و کیفی در سطح بالاتری ارائه شود ، افت تحصیلی و ترک تحصیل در مقاطع بعدی ، کمتر می شود .
اگر آموزش ابتدایی در سطح گسترده ای صورت بگیرد و اکثریت یا تمام کودکان واجب التعلم ایرانی را تحت پوشش قرار بدهد ، می تواند ، بی سوادی را در کشور ریشه کن کند
در سال ١٣١٣ نظام نوین آموزشی ایران گسترش پیدا کرد ، دانشسرا و تربیت معلم در ایران ، به نام " دارالمعلمین " و " دارالمعلمات " و سپس دانش سرای مقدماتی تأسیس شد.
تا سال ١٣٤٥ نظام آموزشی ایران دارای سیستم شش سال ابتدایی، سه سال دوره اول دبیرستان و سه سال دوره دوم دبیرستان بوده است. از سال ١٣٤٥ طول دوره ابتدایی از شش سال به پنج سال کاهش یافت. بدین ترتیب ، دانش آموزان برای ورود به سه سال دوره راهنمایی آماده می شوند تا استعداد آنها دقیقاً شناسایی شده و بر مبنای استعدادهایشان ، در دوره متوسطه ، در رشته خاصی ادامه تحصیل بدهند. در حقیقت، نظام آموزشی ایران در سال ١٣٤٥ به صورت کلی تغییر کرد و از مهر ماه سال ١٣٥٠ دوره اول راهنمایی تحصیلی شروع شد .
بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند که سن تقویمی نباید تنها شرط ورود کودک به دوره ابتدایی باشد ، بلکه کودک باید از طریق آمادگی، مورد ارزیابی قرار گیرد .
هدایت تحصیلی فقط به دوره راهنمایی تحصیلی محدود نمی شود، بلکه می توان زمینه مشاهده منظم و علمی کودک را از دوره ابتدایی به وجود آورد و از این طریق ، زمینه های استعداد و علائق کودک را شناسایی نمود. به نظر مربیان تعلیم و تربیت ، مشاوره و راهنمایی تحصیلی در دوره ابتدایی، باید به طور سیستماتیک صورت گیرد و مشاهده سیستماتیکی از کودکان، به منظور تشخیص استعدادهایشان می باشد .
هدف عمده آموزش دوران ابتدایی ، پرورش استعدادها و قابلیت های بالقوه کودکان می باشد ؛ لذا این آموزشها در تمام دنیا ، تحت عنوان آموزشهای عمومی در نظر گرفته می شوند .
تفاوت آموزشهای رسمی با آموزشهای غیر رسمی :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 77 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
موضوع :
تعلیم و تربیت از دیدگاه توماس آکویناس
1
موضوع :
تعلیم و تربیت از دیدگاه توماس آکویناس
1
موضوع :
تعلیم و تربیت از دیدگاه توماس آکویناس
2
فهرست مطالب
عنوان صفحه
زندگینامه توماس آکویناس
آرمانهای آکویناس
ارزشیابی
آفرینش و تحول
بخش ا . مابعدالطبیعه زیبایی در آراء آگوستین قدیس
بخش2. مابعدالطبیعه زیبایی در آراء آکوئیناس قدیس
تاریخچه برهان وجوب و امکان
سابقه دو گونه عقل
توماس آکویناس و قیمت عادلانه
سابقه پیدایش مکاتب از دوران باستان تا قبل از مکتب کلاسیک
عقل و نفس در فلسفة ابن سینا و توماس آکویناس
چکیده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 86 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه
تعلیم و تربیت سازنده، آن است که خودآموزی را به انسان بیاموزد و او را در شکل دادن به روش و ساختار یادگیری خود توانا سازد، به انسان بیاموزد که چگونه مسئولیت ادامة آموزش و پروش خود را بر عهده بگیرد، و او را چنان بپرورد که جویندگی و بیش آموختن، خوی او شود و در دل و جان او جای گیرد.
اما، انسان جویا و پژوهشگر، باید ابزار جویندگی و پژوهش را بشناسد تا بتواند به گنجینه های گذشته و حال دانش بشری که در کتابخانه ها و مراکز اسناد و مدارک علمی گردآوری شده، دسترسی پیدا کند، و آن گنجینه ها را پشتوانة کار تحقیقی خود سازد، و آن گاه به یافته های تازه ای دست یابد و آنها را بر آن گنجینه های عظیم بیفزاید.
در دنیای شتاب زدة علم و صنعت امروز، دانستنی ها مرز زمان و مکان نمی شناسند، چنان دم به دم در حال گسترش است، و سیل بی امان انتشار کتابها و مقاله ها و نشریه های گوناگون چنان بی وقفه است که کار تهیه، ضبط و بازیابی مدارک علمی و منابع پژوهش، دیگر کار آسانی نیست. دایره کار پژوهشگر امروز، مانند زمان ابن سینا به صندوق ها و رف های یک کتابخانه محدود نمی ماند. و ابعادی به وسعت تمام کشورهای روی زمین دارد. دانش هایی که در عصر ابن سینا در چند کتاب می گنجید، چنان گسترش یافته و پیش رفته که یک پژوهشگر گاه باید برای یافتن پاسخ یک سؤال، ساعتها و روزها در پای شبکه های اطلاع رسانی و در کنار رایانه ها بنشیند. او، به جای رف یا صندوق انباشته از کتاب با شبکه های وسیع الکترونیکی و پایگاههای اطلاعاتی ملی، منطقهیی و جهانی سر و کار دارد، و ناگزیر است که همة این ابزارها را بشناسد.
3
فصل اول: منابع مرجع دست اول
هر پژوهنده ای، در هر سطحی از معلومات، برای یافتن پاسخ پرسشهای خود، اولین راهی که به ذهنش می رسد، پرسیدن از یک متخصص در همان زمینه است. می دانیم که همیشه دسترسی به یک متخصص آسان نیست. و در هنگام دسترسی نیز انتظار نمی توان داشت که یک تن همه جزئیات یک مطلب را دقیق به خاطر سپرده باشد و با یک نظم منطقی به یاد آورد و به ما بگوید.
پس چه باید کرد؟ دومین راهی که به ذهن می آید، جستجوی پاسخ در یک کتاب مرجع است، و این خود پرسش های دیگری را هم به ذهن می آورد که:
-آیا هر کتاب مرجعی، پاسخ هر پرسشی را در بر دارد؟
-برای پاسخ به پرسش مورد نظر، از میان مرجع ها، مناسب ترین مرجع را چگونه می توان یافت؟
-آیا جز افراد متحصص و کتاب های مرجع، منابع دیگری هم وجود دارد که با کمک آنها پاسخ پرسش های خود را بیابیم؟
-آیا...؟
پاسخ این «پرسش های دیگر» را کسی می داند که معنی «کتاب مرجع» را دقیق و درست بداند، انواع مرجع ها را بشناسد، و بداند که هر نوع مرجع، پاسخگوی چه نوع پرسش هایی است؟ و نیز بداند که یک مرجع را چگونه به کار باید برد؟
در پاسخ به این که آیا افراد متخصص و کتاب های مرجع، تنها منابع پاسخ به پرسش های ما هستند؟ باید گفت که در درجه اول: بله، اما هر منبع دیگری که ما را به پاسخ درست و روشن برساند، نیز در شمار منابع مرجع است مانند کتاب های دیگری که در ظاهر کتاب مرجع نیست، اما می تواند پاسخ دقیق و درستی به پرسش های ما بدهد، مجله ها، روزنامه ها، نقشه های جغرافیایی، مواد و ابزارهای دیداری – شنیداری مانند فیلم و اسلاید و ... که این منابع نیز در صورتی پاسخگوی پرسش های ما خواهد بود که از آنها در موقع مناسب و برای پوشش مربوط و مناسب بهره بگیریم. تلفظ درست یک واژه را در یک واژه نامه باید جست، و موقع جغرافیایی یک شهر یا روستا را در یک فرهنگ جغرافیایی.
3
در این گفتار، منابع مرجع تعریف و گروه بندی می شود، و در باره مرجع اصلی و دست اول، و انواع و موارد استفاده و ارزیابی آنها، آنچه برای یک پژوهشگر ضروری و سودمند است، می آید، و معرفی منابع مرجع رابط یا دست دوم، در گفتار بعد خواهد آمد.
تعریف کتاب مرجع:
نخستین تعریفی که به ذهن می رسد، این است که یک کتاب مرجع باید پاسخ پرسش های بسیاری را در بر داشته باشد، و در هر مورد، پاسخ مناسب را در جای خود و در درون یک ساختار منظم پیش چشم ما بیاورد، و به آسانی بتوان گفت که پاسخ مورد نظر در ردیف الفبائی یا در فصل بندی آن کتاب، کجا قرار گرفته است؟ نیز در تعریف مرجع گفتهاند: کتابی است که مطالب آن با حدس و گمان و خیال و احتمال به ذهن نیامده، و آنچه در اختیار ما می گذارد، حاصل جستجو و مطالعه و دقت، و رسیدن به امور یقینی و مقبول اهل فن است.
باید بدانیم که هدف یک کتاب مرجع، بیان نقطه نظرهای گوناگون و بحث گسترده و سؤال آفرینی نیست. یک مرجع فقط اطلاعات اصلی و بنیادی و تأیید شده را به صورتی فشرده و جامع باید در اختیار خواننده بگذارد. کتاب مرجع برای مطالعه پیوسته تدوین نمی شود، و حاوی پاسخ های بسیار برای پرسش های گوناگون است، و هنگامی به آن مراجعه می شود که یک پرسش مشخص در برابر پژوهنده قرار دارد. به همین دلیل، مطالب یک مرجع باید به صورتی تنظیم شود که هر مطلب را با ترتیب و تنظیم خاص، در آن بتوان یافت. آن ترتیب و تنظیم خاص به نوع و موضوع مرجع نیز بستگی دارد، مثلاً واژه نامه ها و دایره المعارف ها عموماً تنظیم الفبائی دارد، و مرجع های تاریخی را به ترتیب سالهای وقایع تنظیم می کنند.
5
در کتابخانه ها، عموماً کتاب های مرجع را در یک بخش جدا از کتابهای دیگر و در نقطه ای دیدرس و دسترس می گذارند، و چون مرجع ها مورد مراجعه مکرر و همگانی است، به امانت داده نمی شود، و فقط در درئون کتابخانه می توان از آنها استفاده کرد.
ارزیابی منابع مرجع
ارزیابی منابع مرجع یعنی تعیین ارزش محتوای آنها، کارآیی و سودمندی آنها در پاسخ گویی، و اعتمادی که به پاسخ های آنها می توان داشت، و بخصوص آنچه هدف مشترک تمام کتابهای مرجع است: دادن پاسخ درست در زمانی کوتاه. در ارزیابی منابع مرجع، آنچه به عنوان معیارهای کلی و در مورد تمام مراجع باید درنظر گرفت، موارد زیر است:
1-اعتبار پدیده آورنده اثر، یعنی صلاحیت علمی و تخصص و تجربه نویسنده یا نویسندگان، و همه کسانی که در تألیف و تدوین آن مرجع شرکت داشته اند. توجه به آثار دیگری که از نویسندگان نشر شده، ارتباط سوابق تحصیلی و تجربی آنها با مفاد و مندرجات مرجع، توجه آنها به آخرین پژوهش های مربوط و بهره گیری از آن پژوهش ها در کار خود، و به طور کلی استناد آنها به منابع معتبر و قابل اعتماد، نشانه های اعتبار نویسنده یا نویسندگان یک مرجع است.
2-اعتبار ناشر – مؤسسه هایی هستند که به نشر آثار معتبر و با ارزش شهرت دارند و غالباً این شهرت نتیجه یک تبلیغ بازرگانی نیست. بعضی از ناشران ب رای حفظ اعتبار خود، روی کتاب هایی سرمایه گذاری می کنند که نویسنده آنها خود شهرت و اعتباری داشته باشد، و طبعاً بیشتر انتشارات آنها دارای اعتبار است.
3-تازه بودن اطلاعات – تازگی معلومات مندرج در یک مرجع، بخصوص در مراجع مربوط به علوم و فنون، بسیار اهمیت دارد. در مرجعی که محتوی شرح زندگانی گذشتگان و وقایع تاریخی است، ممکن است یک مطلب سالیان دراز و برای همیشه به یک صورت نوشته شود و قابل قبول باشد، اما در علوم و فنون و حرفه ها و صنایع هر روز نکته هایی تازه کشف می شود، و گاه یک قانون علمی که چند قرن مورد قبول بوده، بی اعتبار می شود. این امر، اهمیت تازه بودن مرجع و تازه بودن مآخذ و منابع آن درا بیشتر می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
چکیده: استدلال من این است که مفهوم مدرن خود انسانی (human self) یا سوژه فاعل شناسا (subject) نمیتواند به سادگی و به شکل پست مدرنیستی رد شود، چرا که از جمله شرایط طرح پرسشهای از حیث انسانی مهم پیرامون معناداری (یا بی معنایی) زندگی، حاجت به نگریستن به زندگی فردی به مثابه روایتی منسجم و دارای آغاز و پایان (مرگ) است. چنین پرسشهایی مسائل محوری انسانیشناسی فلسفی هستند. به هر حال نه تنها شیوههای مدرن معنابخشی به زندگی مثل حکایت خطی در متون ادبی، بلکه شیوههای ماقبل مدرن مثل تراژدی نیز، باید به طور جدی در طرح این مسائل اخذ شوند. سنت پراگماتیستی جایز دانسته که با این تکثر چارچوبها، جهان و زندگی مان را بر حسب هر کدام از آنها که توانستیم. تفسیر کرده و به مثابه بخشی از آن چارچوب بسازیم. نتیجه این که پراگماتیسم بالقوه توانایی دارد که هم تعدد چنین چارچوبهای تفسیری (یعنی چارچوبهای ماقبل مدرن، مدرن و پست مدرن) و هم الزام به ارزیابی و سنجش هنجارین این چارچوبها را لحاظ کند. ما به هیچ وجه جایز نمیدانیم که هیچ یک از منابع ماقبل مدرن معنای انسان (مانند طالع بینی) جدی گرفته شود. اجتناب از نسبیگرایی، ادعایی مهم برای پراگماتیست است.
1. معمولا این ایده که «فراروایتهای بزرگ» دیگر مردهاند، به مثابه کلید پدیده فرهنگیای که با نام پست مدرنیسم شناخته شده است، محسوب میگردد.
به نظر میرسد معنایی که عصر روشنگری از عقل، عقلانیت، دانش، حقیقت [یا صدق عینیت (truth)] و خود [نفس (self)] ارائه میدهد، آنقدر کهنه و قدیمی شده که دیگر به طور جدی به کار نمیرود. دیگر هیچ دیدگاه انحصاری و از منظر خدایی [مطلق] جهت روایتهای برجسته و مهم پیرامون این مفاهیم وجود ندارد. سلطه فرهنگی علم و (مخصوصا) فلسفه سیستماتیک به پایان رسیده است.
مع هذا، هم چنان که برخی متفکران پست مدرن خود تاکید می کنند. ما هنوز ناچار به تسلیم در برابر روایتهای کلان در زندگی فردیمان هستیم. ما واقعا نمیتوانیم از مفهوم مدرنیستی نفس (خود) صرف نظر کنیم و فردی که میگوید می توانیم، کیستی خود را فراموش کرده است.
چکیده: استدلال من این است که مفهوم مدرن خود انسانی (human self) یا سوژه فاعل شناسا (subject) نمیتواند به سادگی و به شکل پست مدرنیستی رد شود، چرا که از جمله شرایط طرح پرسشهای از حیث انسانی مهم پیرامون معناداری (یا بی معنایی) زندگی، حاجت به نگریستن به زندگی فردی به مثابه روایتی منسجم و دارای آغاز و پایان (مرگ) است. چنین پرسشهایی مسائل محوری انسانیشناسی فلسفی هستند. به هر حال نه تنها شیوههای مدرن معنابخشی به زندگی مثل حکایت خطی در متون ادبی، بلکه شیوههای ماقبل مدرن مثل تراژدی نیز، باید به طور جدی در طرح این مسائل اخذ شوند. سنت پراگماتیستی جایز دانسته که با این تکثر چارچوبها، جهان و زندگی مان را بر حسب هر کدام از آنها که توانستیم. تفسیر کرده و به مثابه بخشی از آن چارچوب بسازیم. نتیجه این که پراگماتیسم بالقوه توانایی دارد که هم تعدد چنین چارچوبهای تفسیری (یعنی چارچوبهای ماقبل مدرن، مدرن و پست مدرن) و هم الزام به ارزیابی و سنجش هنجارین این چارچوبها را لحاظ کند. ما به هیچ وجه جایز نمیدانیم که هیچ یک از منابع ماقبل مدرن معنای انسان (مانند طالع بینی) جدی گرفته شود. اجتناب از نسبیگرایی، ادعایی مهم برای پراگماتیست است.
1. معمولا این ایده که «فراروایتهای بزرگ» دیگر مردهاند، به مثابه کلید پدیده فرهنگیای که با نام پست مدرنیسم شناخته شده است، محسوب میگردد.
به نظر میرسد معنایی که عصر روشنگری از عقل، عقلانیت، دانش، حقیقت [یا صدق عینیت (truth)] و خود [نفس (self)] ارائه میدهد، آنقدر کهنه و قدیمی شده که دیگر به طور جدی به کار نمیرود. دیگر هیچ دیدگاه انحصاری و از منظر خدایی [مطلق] جهت روایتهای برجسته و مهم پیرامون این مفاهیم وجود ندارد. سلطه فرهنگی علم و (مخصوصا) فلسفه سیستماتیک به پایان رسیده است.
مع هذا، هم چنان که برخی متفکران پست مدرن خود تاکید می کنند. ما هنوز ناچار به تسلیم در برابر روایتهای کلان در زندگی فردیمان هستیم. ما واقعا نمیتوانیم از مفهوم مدرنیستی نفس (خود) صرف نظر کنیم و فردی که میگوید می توانیم، کیستی خود را فراموش کرده است.
از منظر درون زندگی خود فرد، هیچ مرگ پست مدرنی برای سوژه (فاعل آگاهی) ممکن نیست رخ دهد. به عکس، مرگ من، از زندگیام، فراتر میرود. مرگ من حادثهای قابل تجربه در زندگیام نیست (همان طور که وینگشتاین در تراکتاتوس در بند 4311/6 بدان اشاره میکند) حتی اکثر (یا شاید همه) ما این احساس را داریم که مرگ انسان به سختی در درون زندگیاش قابل تصور است.
به عبارت دیگر، مرگ میباید به شکل نسبتا متناقض گونهای، نقطه فرضی پایانی یا آخرین حادثه زندگیام تلقی شود. اگر مرگ (یعنی فنا و نابودی نفسم) در انتظارم نباشد، نمیتوانم دریابم که حیاتی خاص و از حیث زمانی و مکانی محدود را پیش رو دارم. حتی اگر نتوانم معنای مرگ را کاملا درک کنم، این حقیقت که مرگ در انتظار من است، مرا قادر میسازد در مورد زندگیام به عنوان یک کلیت منسجم همراه با آغاز و پایان بیندیشم. تنها با توجه به چنین نحوه زندگی، مساله معنا و اهمیت [زندگی] مطرح میشود.
بنابراین به نظر میرسد هیچ گفتمان پست مدرنیستی پیرامون نابودی سوژه (فاعل شناسا) که به بیاعتمادی نسبت به روایت های کلان مربوط است، نمیتواند ما را وادار کند این حقیقت عالیمرتبه را در مورد زندگیمان رها سازیم. شاید حتی بتوان مانند کانت گفت: غیر قابل اجتنابی مرگ، شرط استعلایی ضروری زندگی با معنا (یا بیمعنا) است. زندگی انسان، آن گونه که میدانیم، تنها به شرطی قابل فهم است که در آن مرگ به شکل اجتناب ناپذیری پایانی برای آن (زندگی انسان) مفروض دارد، بدون مرگ، زندگی ما چیزی کاملا متفاوت است، چیزی که ما اصلا نمیتوانیم مفهوم روشنی از آن داشته باشیم. (دست کم از نظرگاه شرایط انسانی موجود.)
بنابراین مرگ، نقش تعیین کنندهای در فهمی که انسانهای مدرن از زندگیشان به مثابه یک روایت واحد، دارند، ایفا میکند. در اینجا بهتر است مفهوم ذاتا مدرن روایتگری را با جزییاتش شرح دهیم. به کارگیری این مفهوم (مفهوم روایتگری) در معنابخشی به زندگیمان عنصر محوری نگرش مدرن؛ یا به عبارت دیگر عنصر محوری دریافت نوعا مدرن از هویت فردی است. شخص مدرن، معمولا بدون توجه به این امر، حیاتش را مانند داستانی میبیند و این رهیافت روایت گونه به زندگی به شیوههای گوناگونی در تاریخ تفکر مدرن، مفهوم بندی شده است (تیلور 1989.)
نگریستن به زندگی انسان به مثابه پیشروی خطی، از نقطه شروع تا چند مرحله (مطابق با ماجراهای یک رمان) و تا واپسین صفحه و مرحله آن؛ یعنی مرگ، متعلق به شخص مدرن است. شخص پست مدرن میتواند بفهمد که زندگی ذهنی (یا انتزاعی)ای که او در پیش گرفته، در واقع زندگی یک سوژه منفرد واحد نیست و بنابراین آشکارا چنین سوژهای به هیچ متعارفی یک شخص نمیباشد.
من نمیگویم ما نباید به این معنا به پست مدرنیسم راه یابیم. اندیشمندان ضد انسانگرای فرانسوی (همانند همتایان امریکاییشان) چیزهای بصیرتی زیاد برای گفتن در مورد شیوههایی دارند که سوژه مدرن با آن شیوهها بر حسب ساختارهای اجتماعی و سیاسی (مثلا روابط قدرت) شکل گرفته است، ساختارهایی که روایتهای زندگی را در گام اول محتمل میسازد (به جای محوریت کاملا مستقلی که ما به شیوه مدرنیستی مایل به اندیشیدن به آن هستیم.) به علاوه تحولات جالب پساساختارگرایی این کاوشها را در پی میگیرد. برخی از آنها هنوز هم وجود دارند، هنوز از دیدگاه یک فرد، زندگی در محیط فرهنگی و طبیعیاش، نمیتواند کاملا از سوژه ناپیدا باشد، بیش از ناپیدایی کلیای که اعمال شخصیتها در روایت ادبی دارند. روایتها در مورد اعمال شخصیتها در روایت ادبی دارند. روایتها در مورد اعمال هستند، (معمولا در مورد اعمال انسانی، در برخی شرایط مشکلزا) برای ما انسانها به سهولت، روشی وجود ندارد تا از این واقعیت انسانی صرفنظر کنیم.
انجام این کار میطلبد که ما موجوداتی کاملا متفاوت از آنچه اکنون هستیم بشویم به میزانی که زندگی برای ما فهم پذیر باشد، ما قطعا به همان میزان قادر خواهیم بود و خود را مانند شخصیتهای یک داستان بینگاریم که در میان مسائلی که در محیط پیشروی آنها قرار دارد، اعمال نقش میکنند.
حتی خود نویسندگان پست مدرن (که من اکنون نمیتوانم به تشریح جزییات آثارشان بپردازم)، هم برای نوشتن نثر پست مدرن میباید خود را همچون سوژهای که ملتزم به فعل ارادی است در نظر گیرند. در واقع کمی مسخره است که فلاسفه و جامعهشناسان علم پست مدرن (مثلا جوزف روز (1996) در آخرین اثرش) قویا به نیاز به جدی گرفتن جنبه روایتی علم، تاکید میکنند و در نتیجه با پوزش از پست مدرنیسم، مفهومی به طور منسجم مدرنیستی را به کار میگیرند. فیلسوفهای مدرنیست علوم، لزوما نمیخواهند که با این ایده مخالفت کنند که علم مثل هر یک از دیگر فعالیتهای انسانی تا اندازهای به واسطه روایتهای گذشته شده در آن و در مورد آن، شکل میگیرد. بر عکس، آنها با اعطای جایگاه مهمی به روایت، در شکلدهی به جهانبینی علمی، به متفکران پست مدرن میپیوندند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (ره)
چکیده :
چنانچه تربیت اسلامی در بین ملت ما محقق بشود و همه قشرها اسلامی بشوند ، آسیب دیگری در این ملت محقق پیدا نخواهد کرد . امام خمینی ( ره )
در تعلیم و تربیت اسلامی نقطه آغاز تعلیم و تربیت ، انسان است . و هدف نهایی تربیت، شکوفایی استعدادها و کیفیات نظری به منظور تقرب به کمال مطلوب خداست که بایستی محور همه برنامه ها و اقدامات تربیتی قرار گیرد . بنابراین ما پرورش یافتگان وارث انبیاء هستیم و سابقه درخشان فرهنگی داریم ، جاده زندگی مان از کمربندی اسلام گذشته و ترمینال آن غنی از فرهنگ و تمدن و تربیت است ، خط سیر ما مرز جغرافیایی ندارد ، فرهنگ ما قله های قلمرو اندیشه ی نظم و انضباط را فتح نموده است ، زیرا شکوفایی استعدادها باید با برنامه مدبرانه و ... دین مدارانه ... زیر سایه درخت اسلام و با راهنمایی وارثان انبیاء صورت گیرد و در این مقاله سعی شده به تعلیم و تربیت از نگاه معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران پرداخته و اصول و روش هایی که در تعلیم و تربیت باید به آن اشاره نمود و طبق آنها پیش رفت تا در تربیت آیندگان انحرافی ایجاد نشود ، اشاره شده است . چرا که تعلیم و تربیت در یک کشور یک امر حساس به شمار می رود که اگردر کنار یکدیگر باشد و به صورت صحیح عملی گردد شاهد ترقی های همه بعدی و همه جانبه آن کشور خواهیم بود و در سایه تعلیم و تربیت درست هیچ گونه بزهکاری و تبه کاری را در جامعه مشاهده نخواهیم کرد و در این صورت عدالت ، عطوفت ، برادری ، حلم ، تواضع و صداقت فعالیت و خلاقیت ، آزادی قرآنی ، حفظ شخصیت افراد ، روحیه تعادل ، جایگزین اخلاق و علوم رذیله خواهد شد .
- کودک آدمی به سر حد کمال می رسد . که حکومت و تسلط کامل بر خویش داشته باشد ، یگانه مقصود و منظور تربیت اخلاقی و دینی آن است که انسان مالک و مختار نفس خویش گردد . و به جای آنکه اسیر و تابع هواهای نفسانی خود باشد ، هر میل و هوس او را به طرفی بکشاند همیشه زمام امیال خود را در کف خویش داشته باشد . بنابراین باید به کودکان خود یاد بدهیم که چگونه آزادگی خود را در اسیر کردن هواهای نفسانی بجویند و برای همین است که عده ایی تربیت را فتح مداوم قیدو بندهای نفسانی تعریف کرده اند و معتقدند آدمی هنگامی که تربیت می شود که از محدودیتهای حیوانی آزاد شود .
- کودکی به اندازه کافی محبت نبیند نمی تواند به دیگری و دیگران محبت کند و اگر اساس تعلق به دیگری نداشته باشد نمی تواند خود را دوست داشته باشد و اگر خود را دوست نداشته باشد نمی تواند کس دیگری را دوست بدارد .
تعلیم و تربیت در کلام امام خمینی ( ره )
هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است . اگر چناتنچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را تربیت کند .
- انسان اگر تربیت بشود همه چیز عالم درست می شود .
- همان طور یکه هر شخص و فردی موظف است که خودش را اصلاح کند موظف است که دیگران را هم اصلاح نماید .
- تمام کتب آسمانی که بر انبیاء نازل شده است برای این بوده است که این موجودی الهی واقع بشود ، بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود .
- عالم مدرسه است و معلمین این مدرسه انبیاء و اولیا هستند .
- در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است .
- با تربیت انسان عالم اصلاح می شود .
- اساس عالم بر تربیت انسان است .
- شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است ، و تحویل دادن یک انسان اصلاح شده است به جامعه از این کودکهای امروز ، انسانها و دانشمندان فردا درست می شود .
اصلاح دانشگاه زمانی آسان است که فرزندانمان را از دوره دانش آموزی زیر نظر بگیریم .
مبانی تربیتی چیست ؟
مبانی یا فلسفه تربیتی اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت عبارت است
ازنظر آنها در مورد جهنا و انسان ، کسانی که جهان را محدود و منحصر در آنچه خود می بینند و حس می کنند می دانند و انسان را هم موجودی می شناسند که راست قامت است و از جهت فطری تکامل یافته تر از دیگر حیوانات می باشند . نوعی تعلیم و تربیت برای آنها مشخص است و افرادی که برای جهان آفریدگاری قائلند دیده شدنی نیست و آدم را موجودی می شناسند که تفاوت اساسی با حیوانات دارند و زندگی اش محدود به این چند سال که در نیا هست نمی باشد . نوعی از تعلیم و تربیت را برای آنها عرضه دارند . از نظر امام رحمه الله تربیت عبارت است از (( اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام ( ص) و یپشوایان بحق از آن حضرت بیان فرموده اند که ریشه و اصل همه آن عقاید که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست ، اصل توحید است . مطابق این اصل معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود انسان ، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز .
- انسان شناسی حضرت امام خمینی (ره)
در نظر امام رحمه الله انسان این هیکل موجود و این حواس وجود که احساسش می کنیم نیست . به این معنا که انسان و حیوانات مثل هم هستند ، همه مادی هستند هم این نحوه ادراکات را دارند یک قدری هم کم یا زیاد . بعد انسان عبارت است از این موجود فعلی است که دارای این حواس است ، بعدهای دیگرش اصلا به آن توجه نشده است یا کم توجه شده . و در جای دیگر می فرماید در عالم هیچ موجودی با پایه انسان نمی رسد . انسان وادراکاتش و قابلیتش برای تربیت ، باید گفت غیر متناهی هست . در انی دو جمله آن مربی بزرگ همان طوری که هستی و جهان را به مراتب وسیعتر از آنچه بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان اظهار نموده اند ، می دید و می فهمید انسان را هم برتر و هم والاتر از آنچه عده ی زیادی از انسان شناسان و روان شناسان ملاحظه نموده اند ف معرفی می کند که نتیجه این دید وسیع و عمیق در هدفهای تربیتی آشکار می شود و ما با توجه به فرمایشات آن حضرت در می یابیم آنچه آدمی در آغاز تولد دارد فقط توانایی و استعداد و حرکت به سوی کمال است که در او به امانت و ودیعت نهاده شده است .
انسان نظرات مستقیم دارد . یعنی حق پذیر ، واقع گرا ، پرسشگر ، آدمی دارای این نور است که اگر حقی درست برای او مطرح شود بپذیرد . تمام تلاشهای والدین مدرسه و جامعه باید کمک کند که این نور همواره باقی بماند و در وجود افراد روشنتر و فروزانتر گردد .
اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی ( ره )
1- اصل تقدم اصلاح خود بر اصلاح دیگران :
تو اول بگو با کیان هستی پس آنگه بگویم که تو کیستی
مردم فطرتا از کسی به خیر و کمال دعوت می کند ، انتظار دارند که پیشاپیش خودش به انی نکته سعادت آور عمل کند و در این راستا امام رحمه الله علیه می فرماید : اگر الگو خود صالح نباشد نمی تواند دعوت به صلاح کند . کسی که خودش خدای نخواسته پایش را به راه کج بگذارد اگر به مردم بگوید پایت را راست بگذارگناه می کنند ، می گویند اگر پا راست گذاشتن صحیح بود خودت بگذار . و به همین ترتیب کسانی که می خواهند دیگران را در این عالم تربیت کنند باید قبلا خودشان تزکیه و تربیت شده باشند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
چکیده
در این مقاله سعی شده است تا علاوه بر تعریف تعلیم و تربیت دینی و ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت دینی فرزندان، نقش و جایگاه خانواده، معلم و آموزش و پرورش نیز در تربیت دینی کودکان و نوجوانان نیز بیان شود. که باید بین اولیاء دانش آموز و مربیان در شیوة تربیت دینی و آموزه های دینی هماهنگی و همسویی لازم دیده شود. تا زمینه های رشد و کمال در باورهای دینی کودکان و نوجوانان بوجود آید. اولیا و مربیان می توانند بتدریج نگرش دینی مطلوب را در فرزندان بوجود آورند و باید میان آموزش های دینی و راهکارهای عملی ارائه شده توسط خانه و مدرسه هماهنگی لازم وجود داشته باشد تا کودک و نوجوان دچار تضاد نشود و بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد که تضاد در آموزش نه تنها باعث رشد و کمال در باورهای دینی نمیشود باعث از دست دادن عقاید آنها نیز می گردد و در آموزش و تربیت دینی نباید از روشهای خشک و مستبدانه استفاده کرد بلکه باید با شیوه تشویق روش های صحیح، روح و روان کودک را با باورهای دینی پیوند داد.
مقدمه
از مهمترین مباحث زندگی که در طول حیات بشر برای او مطرح بوده و هم اینک نیز جای پای آن در بین صاحبنظران و خردمندان حتی به صورت روزمره، محکم تر و ریشه دارتر می شود موضوع دین و معنویت است. این امر حتی در بین افرادی که پایبند به دین ملتزم به مذهبی نیستند در غالب عرفان منشی و روی آوردن به امور متافیزیک به چشم می خورد و موضوع مهم پرداخته شود.
2
تعلیم و تربیت دینی
مقدمه
انسان دنیای امروز به لحاظ پیچیدگی های زندگی و وسعت و سرعت تغییرات، با چالش های فراوان روبروست که با گذشت زمان این چالش ها روبه فزونی است. هر یک از این بحران ها مشکلاتی را بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهای اجتماعی و فردی آنها تحمیل می کند در حال حاضر برای رویارویی با این مشکلات روبه افزایش، نیاز به تربیت انسان های متعهد به اصول و ارزش های دینی و آرمان های جامعه بیش از پیش ضرورت یافته، پیش بینی ها و برنامه ریزیهای خاص را می طلبد.
اهمیت تعلیم و تربیت دینی
هُوَ الَّذی بَعثَ فِی الْاُمیینَ رَسوُلاً منْهُم یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکیَّهِمَ وَ یُعَلَّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَهَ وَ اِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین.: او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد. هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند. (سورة جمعه،آیة 2)
پیامبران الهی به عنوان الگوهای نیکو طبق آیات قرآن کریم چهار سمت کلی بر عهده دارند که جدای از تقدم و تأخر آنها در آیـات گوناگون به شـرح زیـر بیـان شـده اند: 1ـ تلاوت آیات الهی 2ـ تلاوت آیات الهی 3ـ تعلیم کتاب 4ـ تعلیم حکمت (سورة بقره، آیات 151 و 129 و سورة جمعه آیة 2)
مطابق بیان این آیات می توان گفت که مهم ترین وظیفه ی پیامبران الهی تعلیم و تربیت انسانها یا به تعبیر دیگر، انسان سازی است امام خمینی (ره) نیز با تأکید بر این امر می فرمایند : « تمام انبیا، موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان، انسان است. آمده اند، انسان را تربیت کنند ... مکتب انبیا، کتب انسان سازی است. قرآن کریم کتاب انسان است؛ موضوع علم، انبیا، انسان است» (تفسیر امام خمینی). به همین دلیل اولین آیاتی که به رسول اکرم (ص) به حسب روایات و تواریخ نازل شده است، آیاتی است که بر تعلیم و تعلم کتاب و حکمت تأکید می نمایند: بخوان که پروردگات
4
]جهان را[ آفرید، همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد! بخوان که پروردگارت]از همه[ بزرگوارتر است همان کسی که به وسیلة قلم تعلیم نمود، و به انسان آن چه را نمی دانست یاد داد. (سورة علق، آیات 5-1 ). ولی از آن جا که تعلیم و تعلم به تنهایی کار ساز نیست، در ادامة آیات به تزکیه سفارش می فرماید: «چنین نیست ]که شما می پندارید[، به یقین انسان طغیان و طاغوت بودن از بزرگ ترین موانع تعلیم و تعلم شمرده می شود و به همین دلیل بلافاصله بازگشت به سوی خداوند را برای تزکیه کردن یادآوری می نماید: «به یقین بازگشت ]همه[ به سوی پروردگار تو است» (سورة علق، آیة 8).
مفهوم و ماهیت تعلیم و تربیت دینی
آموزش و پرورش دینی به معنای فعالیتی تعاملی و دو جانبه است که بین معلم یا مربی و دانش آموز یا متربی در جریان است و تا زمانی که متعلم و متربی به هدف نهایی تعلیم و تربیت، یعنی رشد و کمال دست نیافته باشند، این فعالیت استمرار می یابد.
نظام تعلیم و تربیت دینی، متعلمان را به گونه ای تربیت می کند که در گرایش هایشان نسبت به زندگی، در اعمال و تصمیم هایشان و در برخورد با تمام معارف، همواره حاکمیت ارزش های اخلاقی الهی را احساس کنند. در چنین نظامی علاوه بر ایجاد نظام ذهنی، متعلمان به گونه ای تربیت می شود که دانش را صرفاً برای ارضای کنجکاوی های فکری یا منافع دنیوی کسب نمی کنند بلکه منطقی و متقی بار می آیند و فراهم آوردن موجبات رفاه مادی، معنوی و اخلاقی خانواده، ملت، خود و بنی آدم را وجهة همت خویش قرار می دهند متعلمی که از آموزش و پرورش دینی برخوردار می شود موزون با طبیعت و نه معارض آن زیست می کند؛ زیرا دین الهی تا آن جا که متصور است هدف آموزش و پرورش را در دنیا به غایت سنجیده و جامع عرضه کرده است. بر همین اساس تعلیم و تربیت دینی به عنوان فرایند جامع که می تواند توانمندی های عقلی، عاطفی و احساس آدمی را هم زمان شکوفا سازد معنی شده است و در این نوع از تعلیم و تربیت هدف تنها کسب معرفت نیست، بلکه رشد و شکوفایی موزون همة ابعاد وجود انسان مورد توجه است.
چارچوب نظام تعلیم و تربیت دینی
هیچ کنش و واکنش انسانی نمی تواند در خلاء و بدون ضابطه مشخص آغاز، و بی هدف پایان پذیرد. امر تعلیم و تربیت که یکی از زمینه های مهم در مناسبات انسانی است نیز از این قاعده مستثنا نیست حداقل مفاهیمی که در دستور کار هر مکتب تعلیم و تربیت قرار می گیرد عبارت است از : مبنا، هدف، اصل و روش. شناخت مفاهیم مزبور و درک نحوة ارتباط آن ها نسبت به یکدیگر و کارکرد متمایز هر یک در زمینة تعلیم و
4
تربیت، ما را به ساخت چارچوب یا نظام تعلیم و تربیتی مشخص رهنمود می سازد چارچوبی که فرایند تعلیم و تربیت در آن آغاز و به سرانجامی متناسب با شاخص های آن نایل می شود. پذیرش همین قواعد و اصول کلی سبب امتیاز و تشخیص مکاتب تربیتی و جدایی آنها از یکدیگر می شود. (مزیان 1387، ص 15-14)
اصول تعلیم و تربیت
در قدیمیترین تعریف در زبان فارسی آمده است:« تعلیم و تربیت در حقیقت مجموعة منظمی از رفتار است و جز این نیست پس در آموزش و پرورش باید در جست و جوی اصل عمل و رفتار بود. علم آموزش و پرورش نیز عبارت است از شناسایی مجموعة اصولی که منشأ و مصدر رفتار آموزگار و دانش آموز است و در ضمن عمل یعنی در حین آموختن، فراگرفتن، هدایت کردن و پرورش یافتن، آموزگار و شاگرد، هر دو را به کار می آید از این لحاظ بنابر نظر یکی از دانشمندان این فن، علم آموزش و پرورش، علم به اصول است و بس ... (هوشیار،1325)
اصول و تعلیم و تربیت مربیان را به منزلة ابزاری است که با استفاده از آن می توانند به موقع و در عین حال با روش بینی کافی تصمیم بگیرند و وظایف تربیتی خویش را به نحو رضایت بخشی انجام دهند.(شکوهی، 1372،ص 84) «اصول تعلیم و تربیت ، مفاهیم، نظریه ها و قواعد نسبتاً کلی است که در بیش تر موارد صادق است و یا راهنمای مربیان، معلمان، مدیران اولیای فرهنگ و والدین دانش آموزان در کلیة اعمال تربیتی باشد ...» (شریعتمداری، 1364،ص11)
مقصود از اصل، قاعده عامه ای است که می توان آن را به منزلة دستورالعملی کلی در نظر گرفت و از آن به عنوان راهنمای عمل در تدابیر تربیتی استفاده کرد»(باقری، 1370،ص68)
اصل را زیر بنا و ریشه بنیانی است که به پیچ وجه نمی تواند از آن تخطی کرد(احمدی، 1368،ص102) در تعاریف فوق غالباً جنبة علمی و کاربردی اصول مد نظر قرار گرفته و کم تر از عام بودن آن ها سخن گفته شده است؛ دلیل این امر آن است که در تعلیم و تربیت، صرف معرفی اصول عام کافی نیست و ارائه اصول کاربردی نیز ضروری است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تعلیم و تربیت قرآنی
یا
مهندسی فرهنگی
مقدمه
تعلیم و تربیت قرآنی
تأسیس اسلام و مهندسی فرهنگ آن به وسیله ی رسول مکرم اسلام تنها با قرآن کریم شروع شد.
رفتار رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز طبق آیه کریمه ی «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا» تنها با قرآن تطبیق داده می شد. هرگونه رفتار فرهنگ ساز رسول خدا، هر گونه عبادت،هرگونه جهاد، هرگونه قضاوت، هرگونه روابط فردی و اجتماعی، هرگونه اقتصاد و هر یک از شؤون حیات انسانی، بر اساس اندیشه ای بود که قرآن کریم مطرح می فرمود.
رسول مکرم اسلام، جامعه ای اسلامی را آنچنان تربیت کرده بود که تطبیق تمامی اجزاء و ارکان فرهنگ و یکایک شؤون حیات انسانی با قرآن، اساس فرهنگ جامعه ی اسلامی را تشکیل می داد. عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، سنت اساسی و اصلی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
پس از آن حضرت نیز، شیوه ی اهل البیت آن حضرت و تمامی معصومین علیهم السلام آنگونه بود که مبنای هرگونه رفتار فردی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و حقوقی و قضایی نه تنها در اسلام و حکومت اسلامی می بایست با قرآن تطبیق داده می شد، بلکه می بایست براساس آیات قرآن و متکی بر آیات قرآن باشد.
تعلیم و تربیت قرآنی
یا
مهندسی فرهنگی
مقدمه
تعلیم و تربیت قرآنی
تأسیس اسلام و مهندسی فرهنگ آن به وسیله ی رسول مکرم اسلام تنها با قرآن کریم شروع شد.
رفتار رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز طبق آیه کریمه ی «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا» تنها با قرآن تطبیق داده می شد. هرگونه رفتار فرهنگ ساز رسول خدا، هر گونه عبادت،هرگونه جهاد، هرگونه قضاوت، هرگونه روابط فردی و اجتماعی، هرگونه اقتصاد و هر یک از شؤون حیات انسانی، بر اساس اندیشه ای بود که قرآن کریم مطرح می فرمود.
رسول مکرم اسلام، جامعه ای اسلامی را آنچنان تربیت کرده بود که تطبیق تمامی اجزاء و ارکان فرهنگ و یکایک شؤون حیات انسانی با قرآن، اساس فرهنگ جامعه ی اسلامی را تشکیل می داد. عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، سنت اساسی و اصلی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
پس از آن حضرت نیز، شیوه ی اهل البیت آن حضرت و تمامی معصومین علیهم السلام آنگونه بود که مبنای هرگونه رفتار فردی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و حقوقی و قضایی نه تنها در اسلام و حکومت اسلامی می بایست با قرآن تطبیق داده می شد، بلکه می بایست براساس آیات قرآن و متکی بر آیات قرآن باشد.
قرآن همان حبل اللهی است که حقتعالی فرموده است محکم به آن بچسبید و با رها کردن آن موجب تفرقه در بین جهان اسلام نشوید. آنجا که می فرماید.
گویا حقتعالی می فرماید هرگونه برنامه ریزی اعم از اقتصاد، سیاست، حکومت داری، تعلیم و تربیت، هنر، ورزش، بهداشت، علوم، صنعت و تجارت، حقوق و قضا و عرفان و اخلاق و فلسفه و حکمت و جمیع شؤون حیات انسانی اگر از قرآن نشأت نگرفته باشد و با معیارهای قرآنی تطبیق نکند،به معنای جدایی و رها کردن حبل الله است و موجب تشتت و تفرقه جهان اسلام خواهد گشت.
کلمه ی «جمیعاً» در آیه ی شریفه ی فوق به معنای تأکید بر اجرای این فرمان در تمامی اقشار جامعه می باشد آیه… و این به معنای آنست که تطبیق رفتار جامعه با قرآن باید در تمامی برنامه های جامعه و تمامی شؤون جامعه اجرا گردد. با عنایت به مفهوم عمیق آیه ی شریفه ی مذکور، ریشه ی تمامی انحرافات و ضعفها و اختلافات جوامع اسلامی، مشخص خواهد شد و آن عبارت است از عدم تطبیق شؤون مختلف حیات اجتماعی کشورهای اسلامی با آیات شریفه ی قرآن.
امت رسول خدا در اجرای هر برنامه، منتظر نزول فرمان حقتعالی از طریق وحی و تبیین آن به وسیله ی آیات کریمه ی وحی شده بر رسول خدا بودند.
امت اسلام در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آموخته بودند که هر یک از رفتار رسول خدا و تمامی مؤمنین می باید با آیات قرآن کریم مطابقت داشته باشد.
براساس عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، هر یک از آحاد جامعه اسلامی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اعم از وضیع و شریف و رئیس و مرؤوس، موظف بود رفتار خود را با قرآن تطبیق دهد و مطابقت رفتار خود را با قرآن در آنجا که موجب شبهه و سؤال می شد، اثبات نماید.
مراجعه ی مکرر خلفای راشدین پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مشورت و استفاده از راهنماییهای آن حضرت به همین دلیل بود که آن حضرت را در تطبیق دقیق احکام قضایی و حقوقی و اجتماعی و سیاسی و فقهی و حکومتی و اقتصادی و غیره، عالم تر از دیگران می دیدند. جامعه ی اسلامی توسط رسول خدا براساس همین آیه ی شریفه در لزوم تطبیق رفتار مسؤولین و برنامه های ایشان با قرآن کریم آنچنان تربیت شده بود که صحت گفتار و رفتار مدعیان مسلمانی اگرچه خلیفه ی مسلمین باشند را در مطابقت گفتار و رفتار ایشان با قرآن کریم جستجو می کرد. به همین دلیل،خلفای راشدین، استفاده از رهنمودهای حضرت امیرالمؤمنین و مشورت با آن حضرت را از افتخارات خود می دانستند و در اظهار این افتخار،مباهات می نمودند. زیرا می دانستند که مشورت ایشان با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که طبق روایات بسیار از رسول مکرم اسلام،عالمترین فرد امت اسلامی بر قرآن و عالمترین ایشان در تطبیق تمامی اجزاءو ارکان حیات انسانی با قرآن کریم بود، موجب افزایش حیثیت سیاسی ایشان می گشت.
امت اسلامی آنچنان تربیت شده بود که حتی دلایل رفتار رسول دا را نیز در تطبیق با قرآن و معیارهای قرآنی جستجو می کردند و حتی از شخص رسول مکرم اسلام در این باره سؤال می کردند.
اما متأسفانه این سنت – یعنی تطبیق تمامی شؤون حیات اجتماعی مسلمانان با قرآن – که اساسی رکن در مهندسی فرهنگ اسلام توسط رسول مکرم اسلام و قرآن کریم می باشد،در جوامع اسلامی اکنون کمرنگ شده یا به فراموشی سپرده شده است و عمل به آیات قرآن در سطح جامعه تنها به بعضی جوانب آن بسنده شده است.
خوشبختانه از افتخارات جمهوری اسلامی آنست که در جستجو راهکارهای اساسی و مبانی اسلامی کردن برنامه های جمهوری اسلامی می باشد و پرچم عمل به آیات قرآن را در جهان اسلام به اهتزاز درآورده است و محققین را در تدارک پاسخ به سؤالات بسیاری که چگونگی تطبیق شؤون مختلف حیات اجتماعی اسلام را با قرآن کریم تبیین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه :
شتاب فزآینده تغییر وتحول درفرآیند تعلیم و تربیت کشورهای جهان ، اکنون چند سالی است که افزون تر شده و روزی نیست که تغییری را در زمینه و روشهای آموزشی وشیوه های باد دهی – یادگیری شاهد نباشیم . اکنون ،آموزش از فرآیند صرف انتقال اطلاعات به دانش آموزان و آموزش اندیشه ها به سوی آموزش شیوه های حل مسئله ، پرورش خلاقیت ، بنیه پر وری و آموزش چگونه اندیشیدن سوق داده شده و حافظ پروری و باز پس دادن هر آنگه که در کتابهای درسی نوشته شده ، به قلیل ترین حد خود رسیده است . وکمتر نظام یاد دهی – یاد گیری را در جهان سراغ داریم که تنها تاکید خود را معطوف به این نکته کند .
همه می دانیم که دانش آموزان عضو تیم های ملی المپیاد درسی ، با وجود آن که دانش آموز زبده ای هستند ، با شرکت در دوره های دو پینگی هشت نه ماهه و حتی یک ساله و بیشتر ، به این مسابقه ها اعزام میشوند و رتبه آنها ، بیشتر از آن که نشانگر جایگاه علمی کشور ما باشد ، رتبه خرد آنها و تلاش طاقت فرسایی است که انجام داده اند .
در این نوع نگرش ، فرآیند یاد دهی – یادگیری و آن چه اتفاق می افتد ، مهارت هایی که دانش آموز در نظام آموزشی کسب می کند . زندگی آموزشی در مدرسه و کلاس درس ، کار کرد ها ونقش مدرسه در قبول مسئولیت و میزان تعهد و انتقاد پذیری دانش آموز ، نحوه ی نگرش به زندکی و اهدافی که برای زندکی در نظر دارد ، مدرسه و ارتباط آن با جامعه و ... در اولویت قرار می گیرد . اکنون که دیدگاه نسبت به مدرسه و معلم و ارتباط معلم و دانش آموز تغییر یافته لازم است ساختار جدیدی تعریف ومورد توجه قرار گیرد .
چکیده
2
تغییر درشیوه های یاد دهی – یادگیری و استراتژی های تدریس و ابداع و نوع آوری فراوان نیاز به تغییراتی در مدارس و تجهیز کردن مدارس و ایجاد روحیه سالم و با نشاط را دارد مسئولیت داد به دانش آموزان میتوان اثرات روش های تدریس ومفاهیم کتاب ها ی درسی را در ذهن فرا گیران عمیق تر سازد و همین نیز با نشاط بیشتری وشور حال بشتری به امر تدریس مبادرت ورزند .
آیا میتوان با تجهیز مدارس و زیبا سازی آن آموزش را عمق تر کرد ؟
تجهیز کرده آزمایشگاه مدرسه وتامین منابع و وسایل و تعیین مسئوول آزمایشگاه
مجهز نمودن آموزشگاه به اتاق سمعی بصری و البته استفاده بهینه از آن
نصب پانل در هر کلاس جهت نمایش فعالیت ها
3
تکمیل کتابخانه آموزشگاه و در صورت امکان برنامه کتابخانه ای وتشکیل کتابخانه کلاسی
نصب کمد دیواری وجوب لباسی آینه و ساعت و پرده
ایجاد سایبان در حیاط مدرسه جهت مطالعه آزاد
خط کشی زمین ورزشی و تامین ونصب تور والیبال و چاله های پرش شنی
تامین وسایل ورزشی و بهداشتی
مجهز نمودن مدرسه به وسایل سرمایشی و گرمایشی مناسب
اعطای مسئولیت به دانش آموزان در اداره مدرسه از قبیل تعاونی آموزشگاه – اتاق سمعی و بصری – گذربان – بهداشیار و انتظامات
نظر سنجی از دانش آموزان در خصوص مسایل مدرسه جهت ایجاد حسن تعلیق و تعهد به مدرسه
تصویب روحیه همکاری و تعاون در دانش آموزان
حمایت از تیم های دانش آموزی ومعرفی فعال ترین گروه و تشویق گروه برتر
تشکیل گروه های همیار در کلاس ها توسط فر گیران جهت آموزش فراگیران ضعیف و تقویت بنیه علمی آنان
برنامه ریزی بازدیدها با نظر دانش آموزان و راه اندازی و هدایت مدرسه با استفاده از مشارکت دانش آموزان و معلمان
حال برای اجرای صحیح آموزش و پیدا شدن نکات ضعف وقوت موارد ذیل پیشنهاد می شود.
اجرای برنامه بازدید از کلاس ها و روش تدریس معلمان بصورت ماهانه
نظارت مستمر از تدریس معلمان وآموزش دانش آموزان و شناسایی نقاط ضعف آنان و اجرای برنامه های اصلامی وتهیه گزارش از این روند کاری
تهیه شرح وظایف شغلی معلمان و بیان انتظارات آنان
تهیه دفاتری جهت اطلاع اولیه از وضعیت فرزند خود
4
تجزیه و تحلیل سوالات و نتایج امتحانات در نوبت های اول و پایانی و مقایسه با سال گذشته جهت شناسایی نقاط ضعف و قوت
نظارت بر تکالیف محوله ی گروه ها و تیم های تشکیل یافته کلاس و آموزشگاهی
نظر سنجشی از دانش آموزان مبنی بر نحوه ی عملکرد معلمان و مسولین مدرسه آیا شاداب سازی مدارس و بهینه سازی فضای مدرسه چیزی کمتر از آموزش در کلاس است
زیبا سازی فضای فیزیکی شامل ( طراحی خطاطی دیوار ها با رنگ شاد و جذاب و راهروهای کلاس ها
گسترش فضای سبز
برگزاری مسابقات پرورش گیاه و اجرای مراسم درختکاری در مدرسه
نصب صندلی های رنگین در حیاط مدرسه
نصب آلاچیق در حیاط مدرسه
گذاشتن گلدان های گل در کلاس وجاهای دیگر مدرسه
تهیه گلاب گلاب پاش برای معطر نمودن فضای نماز خانه
تهیه و نصب مطالب آموزش و بهداشتی به صورت ماهانه در تابلو های مخصوص
ترسیم تابلو های جزاب در محوطه آموزشگاه از قبیل نقشه جغرافیا ، جدول ضرب ، کره چشم
10- تهیه تابلو در حیاط مدرسه جهت نوشتن پیام های دانش آموزان .
و اما مهمترین بخش مدرسه مشاوره دانش آموزان است که در اکثر مدارس سایه ی کم رنگی دارد
1- حضور مشاور در مدرسه
2- پیگیری مشکلات دانش آموزان مشکل دار از طریق مکاتبات یا جلسات حضوری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
عنوان :
تبیین چالشها و فرصتهای جهانی شدن برای نظام تعلیم و تربیت ایران
موضوع :
آموزش و پرورش
ارسال کننده :
مرضیه عالی
تاریخ ارسال :
4/2/1384
به نام خدا
موضوع: تبیین چالشها و فرصتهای جهانی شدن برای نظام تعلیم و تربیت ایران
ارسال کننده: مرضیه عالی
عنوان مقاله:
تبیین چشم انداز نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران در بسترجهانی شدن :
فرصتها و تهدیدها
چکیده :
1- جهانی شدن بعنوان یک فرایند گریز ناپذیر در قرن بیست و یکم در ابعاد سه گانه خود (اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی ) آموزش وپرورش را دستخوش تغییر و تحول می نماید ،از این رو شناسایی ویژگیها و آثار این فرایند بر آموزش و پرورش (و به عبارتی جهانی شدن تعلیم و تربیت) یکی از وظایف اصلی هر نظام تعلیم و تربیت و از جمله نظام آموزش و پرورش ایران می باشد. در این میان می توان به پیامدهای اقتصادی
3
جهانی شدن برای نظام آموزش و پرورش از جمله توجه بیشتر بر آموزشهای فنی و حرفه ای و استفاده بیشتر از تکنولوژی اطلاعات ،و پیامدهای بعد سیاسی جهانی شدن از جمله کمرنگ شدن نظارت و تسلط دولت و حکومت بر نظام تعلیم و تربیت و پیامدهای بعد فرهنگی جهانی شدن از جمله ترویج فرهنگ غرب و کمرنگ شدن ویژگیهای بومی و به مخاطره افتادن هویت ملی و ارزشهای دینی در برنامه های درسی مدارس اشاره کرد. از طرفی می توان به برقراری ارتباطات فرهنگی بیشتر و شناخت سایر فرهنگها به عنوان فرصتهای پیش روی تعلیم و تربیت اشاره کرد. بنا براین دیدگاه جهانی شدن فرصتها و چالشهایی را برای نظام تعلیم و تربیت به طور عام و برای ایران بطور خاص پدید می آورد. که با بهره گیری از این فرصتها و با شناخت بهتر چالشها می توان به حفظ میراثهای فرهنگی و اعتلای نظام تعلیم و تربیت در راستای جهانی شدن پرداخت .تبیین و تحلیل این فرصتها و تهدید ها از جمله اهداف این مقاله است.
2- واژگان کلیدی : جهانی شدن . جهانی شدن آموزش و پرورش. جهانی شدن فرهنگی.آموزش و پرورش .شهروند جهانی.هویت.ارتباطات.
مفهوم شناسی جهانی شدن:
3- روند تحولات در قرن بیستم در دهه 1970 میلادی وارد مرحله جدیدی شد و در اواسط دهه 1980 تقریباً در تمامی زمینه ها نشان خود را بر جای گذاشت . در دهه 1980 برای اشاره به این دگرگونی ها مفاهیمی چون جامعه صنعتی و فرامدرن (پست مدرن ) به کار می رفت ، اما در دهه 1990 میلادی مفهوم جهانی شدن رایج گردید و به مفهوم مسلط در دوران معاصر تبدیل شد . به گونه ای که امروزه همه چیز با رجوع به این مفهوم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد . در ظاهر امر ، جهانی شدن یعنی ره سپردن تمامی جوامع به سوی جهانی وحدت یافته که در آن همه چیز در سطح جهانی مطرح و نگریسته می شود . اما در واقع، جهانی شدن به معنای آزادی مطلق کسب و کار ، برداشته شدن تمامی موانع برای جریان یافتن سهل و آسان سرمایه و نفوذ آن در تمامی عرصه ها و حرکت روان اطلاعات ، امور مالیه ، خدمات و بالاخره تداخل فرهنگ ها آنهم به سوی یکسان شدگی و یکدستی است که تمامی این امور در مقیاسی جهانی رخ می دهد .
3
4- در علم معانی بیان جهانی شدن فرایند کوتاه کردن فاصله ها ،تغییر در تجارب زمانی و ارائه امور با ماهیت جهانی است .به عبارت دیگر هر گونه رویداد فنی ، روانشناختی ، اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی که گستردگی منافع ورویه ها را ورای قلمروهای جا افتاده تقویت نماید هم منشا وهم مبین فرایندهای جهانی شدن است که با این ملاحظات می توان جهانی شدن را از واژه هایی چون یکپارچگی جهانی ,عمومیت , غربی سازی ومحلی کردن متمایز دانست .
5- جهانی شدن، مرزها و هویتها را کمرنگ تر میکند ،به مردم، کالاها ، اطلاعات ، عادتها ، هنجارها و نهادها توجه می کند و به مرزها اجازه جابه جایی میدهد .از آنجا که نمی توان مرزهای نفوذناپذیری درمقابل اشاعه اندیشه ها و کالاها ایجاد کرد بنابر این جهانی شدن در بلند مدت به هر حال استیلا خواهد یافت ،پویشهای مرزگشای جهانی شدن دقیقا به این دلیل بارزتر میشود که طی دهه های گذشته گسترش فراوان امکانات ،منافع و بازارها زمینه بالقوه رواج عالمگیر آنها را فراهم ساخته است .انقلاب کشاورزی و بعدازآن دگرگونیهای عصر صنعتی و فرا صنعتی در شمار منابع اصلی تقویت کننده فرایند جهانی شدن هستند.
6- شکی نیست که وجه اصلی جهانی شدن و آنچه مایه موافقت و مخالفتها است وجه اقتصادی آن است و از این رو به جا است که ابتدا با سرچشمه های اقتصادی آن آشنا شویم. جهانی شدن در واقع بخشی از فرایند تاریخی تکامل اجتماعی است و به زعم عده ای ناشی از ماهیت و ذات رشد سرمایه، تلاش برای بقاء و کسب بازارهای جدید و سود آور و نیاز به صدور سرمایه از بازارهای اشباع شده به بازارهای بکر و بلقوه می باشد که این انتقال سرمایه تبعات مثبت و منفی بسیاری برای کشورهای عقب مانده ودر حال توسعه دارد ،به طور کلی میتوان گفت مبنای اقتصادی جهانی شدن نئو لیبرالیسم اقتصادی است.
5
7- جهانی شدن جنبه های واضح سیاسی هم دارد. جهانی شدن در بعد سیاسی باعث رشد عملکرد های فرا ملی ,رشد محلات و شهرهای جهانی که عملکردهای جهانی را ایجاد می کند ,کاهش اثر ابزارهای سیاسی حکومت , کاهش اقتدار حکومت و بطور کلی پیدایش فضای سیا سی جدید است . در بعد فرهنگی و اجتماعی که عمده ترین وجه تعارض وتقابل در فرایند جهانی شدن است مهاجرت و فرار مغزها افزایش می یابد که این عامل باعث تغییر شکل جمعیت شناختی کشورهای جهان می شود.البته جهانی شدن فرهنگ اصطلاح تأویل پذیری است که از آن تعبیراتی متفاوتی ارائه شده است.یعنی میان کسانی که به مساله جهانی شدن فرهنگ پرداخته اند اتفاق نظر وجود ندارد عده ای آن را پدیده ای محتوم دانسته و نظر داده اند که دیر یا زود باید در برابر آن سر تسلیم فرود آورد و پذیرای آن شد برخی دیگر گفته اند که جوامع در قبول یا رد آن آزادند واختیار دارند که درباره آن تصمیم بگیرند.
8- آنهایی که جهانی شدن را امری جبری دانسته اند اظهارداشته اند که جهانی شدن به اقتضای تحولات اقتصادی ، سیاسی ، علمی و گسترش ارتباطات در عصر حاضر رخ نموده است و کشورها لاجرم باید خود را با آن هماهنگ سازد براساس چنین برداشتی باید پذیرفت که فرهنگی خاص , سلطه خود را بر اخلاق ، هنر ، اقتصاد ، سیاست و نیز رفتارهای فردی و جمعی انسانها اعمال خواهد کردو جهان سرانجام صاحب فرهنگی یکسان خواهدشد. اما کسانی که از جهانی شدن تفسیری سلطه جویانه ندارد براین باورند که جهانی شدن به معنی سیطره یک فرهنگ خاص برجهان نیست بلکه چون انسانها همگی عضو جامعه جهانی هستند , باید به مسائلی که جامعه جهانی با آن دست به گریبان است بیاندیشند و برای رفع تنگنا ها و دشورایهایی که بشریت با آن روبروست همکاری کنند اینان ضمن قبول کثرت گرایی فرهنگی به عنوان یک واقعیت , گفتگوی میان تمدنها ، تفاهم فرهنگی ، دستیابی به ارزشهای مشترک ،احترام متقابل ، مشارکت بین المللی و نیز شکیبایی را تجویز می کنند درهمین زمینه عده ای گفته اند که شکل گیری فرهنگ جهانی به افول اضمحلال فرهنگهای ملی ومنطقه ای نمی انجامد . زیرا فرهنگهای بومی دارای نظام ارزشی قدرتمندی هستند وفرهنگ جهانی نمی تواند این فرهنگها را در خود هضم کند اگر فرهنگی درحال افول است علت آن به ضعف درونی آن فرهنگ مربوط می شود تا به ظهور یک فرهنگ جهانی. به هر ترتیب جهانی شدن در بعد فرهنگی دارای تاثیرات بسیا رمهمی است که هر جامعه و فرهنگی جهت حفظ و ارتقا ی خود در میان سایر فرهنگها باید آنها را شناخته تا بتواند از جهانی شدن به عنوان یک فرصت بهره گیرد. از جمله این اثرات می توان به رشد تفاهمات بین المللی، افزایش ارتباطات و اطلاعات در سطح جهانی ,کمرنگ شدن اثرات فرهنگ بومی و افزایش تاثیر فرهنگهای غیر بومی اشاره کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاملی در مفهوم تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین فعالیتهایی است که در طی یک فرایند نسل اول میکوشد تا قدرت آگاهی نسل بعد از خود را در همهٔ زمینهها پرورش داده و آنها را برای برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد.
تعلیم و تربیت یکی از اساسی ترین فعالیتهایی است که در طی یک فرایند نسل اول میکوشد تا قدرت آگاهی نسل بعد از خود را در همهٔ زمینهها پرورش داده و آنها را برای برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد. تعلیم و تربیت به مثابهٔ جریانی است که باید در کنار آموزش دانش، قدرت تفکر را در فرد رشد دهد و تسلط او را بر محیط زندگی افزون کند. در آموزش و پرورش هم از علم صحبت میشود و هم از تفکر. هم پرورش عقلانیت مورد توجه است و هم از جنبه اجتماعی بودن انسان سخن به میان آمده است .
اهمیت تعلیم و تربیت تا بدانجا است که در جای جای قرآن مجید سخن از آن آمده است و متعالیترین تربیت که همان تربیت الهی است بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
در طول تاریخ تغییر و تحولات بسیای در نحوهٔ تعلیم و تربیت در جوامع متمدن صورت گرفته و تحت شرایط مختلف روشهای متفاوتی اتخّاذ شده است. با سیر تکاملی تمدنها و تغییرات آرام فرهنگها بسته به شرایط خاص جامعه روشهای تعلیم و تربیت نیز تغییر یافته است.
در قدیم مفهوم تعلیم و تربیت انتقال مهارتها و معلومات بود و روش عمده در تدریس آنها سخنرانی یا مطالعهٔ کتابهای درسی به شمار میرفت و بعلت پیشرفت علوم مراکز دانشگاهی تمرکز خود را بر انتقال معلومات و اطلاعات معطوف کرده بودند. روش آموزش انتقال یکطرفهٔ استاد به شاگرد بود و کاوشگری در این سیستم جایی نداشت اما امروزه تحولات چشمگیری در روشهای تعلیم و تربیت در جهان مشاهده میشود. جهت این تحولات بسوی پژوهشگری و تحقیق خود کودک به پیش میرود. در روشهای نوین از انتقال صرف خودداری شده و پیشنهاد میشود ساعتهای بیشتری را در دروس مختلف به کاوشگری اختصاص بدهند. این کار علاقهٔ دانشآموز را به فراگیری مطالب افزون میکند و به پرورش مهارتهای فکری او نیز کمک خواهد کرد. باید گفت پرورش تفکر خلاق و نقاد در کودکان اساس تعلیم وتربیت جدید است.
2
در طی فرایند پژوهش دانش از تحقیقات خود کودک بدست میآید و خلاقیتهای او ظاهر میگردد. به تعبیر دکتر علی شریعتمداری «تعلیم و تربیت خود، تحقیق است». در این فرایند نقش معلم هدایت جریان تحقیق است و مستقیماً در پژوهش دخالت نخواهد کرد.
محور کار در آموزش و پرورش جدید تفکر است و تفکر محور یادگیری قلمداد میشود. در آموزش و پرورش نوین به مسائل ظاهراً کم اهمیتی توجه میشود که میتواند در نهایت اثرات بزرگ و مهمی در یادگیری و ازدیاد علاقه کودکان داشته باشد. بطور مثال در مدرسهٔ اریبیا در انگلستان بچهها کفشهای خود را در بدو ورود به مدرسه در میآورند تا مانند خانه احساس راحتی کنند و یا در بعضی مدارس دانشآموزان بدون کیف بمدرسه میروند و رنج هر روزهٔ حمل کیفهای سنگین را متحمل نمیشوند. در برخی از مدارس هم کلیهٔ دروس بصورت داستانی به کودکان عرضه میشود تا با برانگیختن علاقه دانشآموز به جریان ارائه درس کمک شود و مطالب بهتر در ذهن کودک جای بگیرد. علاوه بر اینها تشویش و اضطراب دانشآموز به حداقل میرسد و میزان همدلی میان معلم و شاگرد به درجهٔ بالایی افزایش مییابد. این موارد و موارد دیگر با پرورش قوهٔ تفکر و ایجاد انگیزه و علاقه، یادگیری فعالانه را در دانشآموزان افزایش میدهد و حس جمعی گروه را نیز بالا میبرد.
باید توجه داشت که تعلیم و تربیت فعلی کودک اساس کار آیندهٔ او را تشکیل خواهد داد. کودکان در جریان رشد روحی و جسمی خود دچار تغییرات تدریجی در رفتار، افکار، عادات، تمایلات و احساسات خود میشوند و این تغییرات میتواند مسائل و مشکلات خاصی را برای آنها فراهم سازد که گاه از حل آنها ناتوان است و عدم توجه به این نیازها و تغییرات می تواند سعادت آتی او را به مخاطره بیندازد. مربی باید با توجه به سن کودک، نیازهای او را تشخیص دهد با توجه به محیط اجتماعی و خصوصیات فرهنگی جامعه و جنبههای تربیتی به پرورش او بپردازد.
در این زمینه ذکر چند نکته به نظر مهم میرسد:
۱) برای رشد فکری و اخلاقی در کودکان میتوان از بازیها و کارهای جمعی استفاده کرد.
۲) نقش معلم باید نقش راهنما و سرپرست باشد تا بچهها فرصتهای بیشتری برای ارتقای اعتماد به نفس و قبول مسئولیت در همه زمینهها را داشته باشند.
3
۳) اساس کار در دبستان بهتر است براساس تجربیات حسی باشد و تصورات و مفاهیمی که به ذهن کودک داخل میشود با واقعیت تطبیق کند.
۴) مربی باید توجه داشته باشد که رشد جریانی دائمی است و تجربیات قبلی دانشآموزان اساس تفکرات و درک آنها را تشکیل میدهد و در رفتار آینده آنها مؤثر است.
۵) کودکان باید نسبت به موضوع مورد یادگیری علاقهمند باشند و نسبت به یادگیری مطلب خاصی احساس نیاز کنند تا به فعالیت و تحقیق دست بزنند.
۶) به علت پیشرفت و توسعه وسایل ارتباطی ضروری است که افراد جامعه از جمله معلمین خود را برای برخورد با افکار مخالف آماده کنند و قدرت تحمل افکار دیگران را داشته باشند و بدور از تعصب به بررسی آراء و عقاید بپردازند و این نکته را به دانشآموزان نیز یاد بدهند.
۷) برخلاف نظر برخی از کارشناسان تعلیم و تربیت که معتقدند هر تربیت صحیحی از راه تجربه بدست میآید این نکته حائز اهمیت است که تنها تجربیاتی منجر به تربیت صحیح میشود که آموزنده باشند و اثر سوء تربیتی نداشته باشد. تجربه باید مطبوع باشد و از طرفی باعث رشد تجربیات بعدی شود.
۸) برخی نیز معتقدند که تعلیم و تربیت همان رشد است در حالی که جهت رشد بسیار مؤثر است. اگر رشد در جهت منفی را در نظر بگیریم برخلاف اصول تعلیم و تربیت است.رشد باید در جهت مثبت و تکامل پذیر باشد و موجبات رشد بیشتری را فراهم کند.
4
۹) تربیت دینی
از مسائل بسیار مهمی است که کارشناسان غربی در بسیاری از موارد از نظر دور داشتهاند. جنبهٔ هدایتی این تربیت میتواند به پرورش ارزشهای اساسی و قوای معنوی شخصیت انسان منجر شود. هدفهای معنوی و عقلانی مثل تقوی و پرهیزگاری میتواند به پرورش قوهٔ تفکر در کودکان ودر نهایت به رشد آنها جهت بدهد.
۱۰) از نظر تعلیم و تربیت، آزاد
قرار دادن کودکان در سلامت و ارتقای روحیه و اعتماد به نفس آنها مؤثر است. کودکان بواسطهٔ آزاد بودن طبیعت خود را آشکار میسازند و در جریان یادگیری نیز بهتر عمل میکنند اما نکته مهم این است که این آزادی باید در چهارچوب عقل و خرد باشد به عبارت دیگر با راهنمایی عقل، عواطف و امیال کودکان کنترل شود. در این زمینه دین نقش مهمی در هدایت عقل و تحکیم مبانی عقلی دارد.
۱۱) نکته دیگری که در تعلیم و تربیت مهم است این است که اهداف تربیتی کاملاً واضح و مشخص شود و با تمایلات اشتباه نشود. در مدارس جدید در بعضی از مواقع پیروی از تمایل را با پیروی از اهداف اشتباه میگیرند و بچهها در هر کاری آزادند همانطور که در قدیم تمایلات درونی دانشآموزان نادیده گرفته میشد و به علایق دانشآموزان اهمیتی داده نمیشد. در تعلیم و تربیت صحیح آنچه مهم است این است که باید در چهارچوب اندیشه به علایق کودکان توجه کرد و این تمایلات را هدایت نمود تا تحت کنترل عقل به نتیجه و هدف واقعی برسند.
۱) پرستش خدا
پرستش خدا بمعنی قدم نهادن در مسیر توحید است. مسیری که در تمام مراحل رشد فرد و جمع را تضمین میکند. مسیری که در آن بدیها طرد و ارزشهای والای انسانی تأیید میشود و عدالت خواهی و ایثار به تحقق میپیوندد. انسانی که خدا را میپرستد، اعمالش خلاف سعادت خود و جامعه میشود.
۲) تعلیم حکمت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
24
بسمه تعالی
لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه
عنوان تحقیق:
بررسی سیره نبوی و نظام تعلیم و تربیت
فهرست مطالب
1
مقدمه 5-4
تعلیم و تربیت 9-5
وضعیت علمی و فرهنگی عربستان جاهلی 12-9
اهمیت دانش و علم از نظر پیامبر و احادیث مربوطه 22-12
مساوات در علم 25-22
اولین مراکز تعلیم و تربیت 27-25
علوم واجب 28-27
آداب دانشجو و معلم
1- توکل 29
2- خلوص نیت 30-29
3- فروتنی و نرمش معلمان نسبت به شاگردان 30
4- موضوع و محتوای درس 31-30
5- تنبه و مجازات 31
6- صدای معلم هنگام تدریس 32
7- آموزش علم در جوانی 32
8- نگارش دانش ها 32
9- مراعات حقوق همدرسان 33-32
10- عاقبت بینی 33
11- معاشرت با صالحان 34-33
12- آگاهی به زمان و تحولات دنیا 34
13- برازندگی از لحاظ اوصاف بدنی و جسمانی 35-34
نتیجه گیری 38-36
فهرست منابع و مآخذ 39-38
3
مقدمه
هدف پیامبران از بعثت مهمترین پرسش در طول تاریخ بشر است عده ای معتقدند هدف پیامبران جهت گیری معنوی و ضد دنیایی بوده است. محور تعلیمات پیامبران توجه به آخرت، پرداختن به درون و رها ساختن برون، گرایش به ذهنیت و گریز از عینیت بوده است. گروهی نقش پیامبر را در گذشته مثبت، مفید و در جهت تکامل تاریخ می دانند و معتقدند که پیامبران اساسی ترین نقش ما را در اصلاح بهبود و پیشرفت جوامع داشتند آنها معتقدند که نقش مثبت تعلیمات منحصر به گذشته است و امروزه با پیشرفت علوم تعلیمات دینی نقش خود را از دست داده و در آینده بیشتر از دست خواهد داد ولی بعضی ها معتقدند که هرگز پیشرفت های علمی جایگزین آن نخواهد شد همچنانکه مکاتب فلسفی نیز نتوانستند جایگزین آن گردند. - مرتضی مطهری، آثار استاد مطهری، جلد دوم، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، 1374، صفحة 169 و 171
اما با توجه به قرآن و احادیث متوجه می شویم که هدف پیامبران تزکیه و تعلیم همة انسانهای بشری است چنانکه در احادیث است که فرمود: «من مبعوث شدم تا مرکز حلم، معدن علم و مسکن صبر باشم». - رضا کریمی، خصائص الرسول، چاپ اول، انتشارات نسیم حیات، 1385، صفحة 35
اما آیا خود پیامبر سواد خواندن و نوشتن داشت موقعیت شبه جزیرة عربستان از نظر علم چگونه بود و چه نظراتی در مورد دانش و علم و آداب دانشجو و معلم داشت با مطالعة سیرة نبوی و مراجعه به کتب متعدد رسمی شد که جواب این سؤال ها داده شود چرا که پیامبر بهترین الگو برای تمامی مردم است. (با مقایسة نظام تعلیم و تربیت و سیرة نبوی)
تعلیم، تربیت، یادگیری
تربیت یعنی برانگیختن استعدادها و قوای گونه گون انسان و پرورش آن باید با کوشش خود متربی توأم باشد تا به منتهای کمال نسبی خود نائل شود انسان با عوامل و انگیزه هایی در زندگی احاطه شده است که نشاط و جنبش او را تحریک نموده و استعدادها و قوای او را بیدار می سازد. تربیت در صورتی ثمربخش خواهد بود که با عمل و کوشش متربی همراه باشد بدین معنی که کوششی که متربی در غلبة بر مشکلات و هنگام برخورد با دشواریهای زندگی روزمره به کار می رود عملاً به او درس اخلاق می آموزد و به وی می فهماند که چه نوع رفتاری درست و یا نادرست می باشد.
3
تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت از تلقین و انتقال معلومات به اذهان شاگردان می باشد پس معلم در حوزة وظیفه خود عمل می کند و شاگرد در برابر او ساکت به سر می برد و اتفاقات و گفته های او را دریافت می کند و متربی را وادار می کند که شخصاً عمل کند و به منظور حل مشکلات بیندیشد تعلیم این نقش را به عهده دارد که اذهان و شاگردان را با معلومات فکری مجهز سازد. وظیفة تعلیم در مجهز ساختن ذهن شاگردان با معلومات و معارف مختلف محدود می شود که غالباً این معلومات برای خود شاگردان روشن و معلوم نیست. اما تربیت اهتمام خود را به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادی متنوع متربی متوجه ساخته و به انسان آنچنان آمادگی می بخشد که در شئون مختلف زندگی با مهارت وارد عمل شده و در برابر موقعیت های گوناگون درست عمل می کند.
معلم در مسیر انجام وظیفة تعلیم سعی می کند اذهان شاگردان را با معلومات و معارف پر کند اما مربی می کوشد که از راه تربیت راه را برای استعداد قوای انسان از درون او برای بحث و کاوش باز کند. البته تعلیم صحیح عبارت از کوششی است که معلم باید در سایه آن شوق و تمایل به علم و عمل و اهتمام آن دو را در نفوس شاگردان زنده و بیدار کنند. تعلیم به صورت کنونی شاگرد برای اشتغال به حرفه و فن و قبولی و پیروزی در امتحان آماده می سازد در حالیکه تربیت انسان را به اصل و هدف زندگانی انسان رهنمون گردد. بنابراین تربیت متوجه این هدف است که از خود انسان، انسانی بسازد که از انسانیت خود پیش از آنکه آلت و ابزاری برای کسب معشیت باشد برخوردار شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 15 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..pptx) :
موضوع :
تعلیم و تربیت از دیدگاه توماس آکویناس
توماس آکویناس که نام صحیحش توماس آکوئینی است، اواخر سال 1224 یا اوایل سال 1225میلادی در قلعه روکاسکا در منطقه اکینیو در نزدیکی شهر ناپل، در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد. پدرش فئودال منطقه اکینو بود و توماس را که کوچکترین فرزندش بود، در پنج سالگی به دیر فرستاد، به امید آنکه روزی رئیس آن دیر شود. توماس در آن دیر که ”مونته کاسینو“ نام داشت، به عنوان طلبه به تحصیل پرداخت تا در آینده راهب گردد. در سال 1239 میلادی برای ادامه تحصیلات به دانشگاه ناپل رفت و در آنجا فنون یا هنرهای هفتگانه را فرا گرفت. در سال 1334 میلادی به فرقه رهبانی- دومینیکی پیوست. این عمل او با مخالفت شدید خانواده اش مواجه شد. برادرانش برای جلوگیری از پیوستن او به این فرقه حتی یکسال او را زندانی کردند، ولی توماس از عقیده اش برنگشت و پس از آزادی، به این فرقه ملحق شد. دومینیکیان او را به پاریس فرستادند. توماس، در دانشگاه این شهر نزد آلبرت کبیر به تحصیل پرداخت و همراه او در سال 1248 میلادی به دانشگاه تازه تاسیس شده کلن رفت .
زندگینامه توماس آکویناس
در سال 1252 میلادی، آلبرت کبیر با اعلام اینکه مطلب بیشتری نمی تواند به توماس بیاموزد، وی را برای ادامه تحصیلات به پاریس فرستاد و توماس در دانشگاه شهر پاریس به تحصیل و تدریس پرداخت. در سالهای 54 ـ 1252 میلادی، در رابطه با تفسیر کتاب مقدس، مدتی آموزش دید و طی سالهای 1256 ـ 1254 میلادی، کتاب «جمل پطروس لو مباردوس» را تفسیر و تدریس کرد. توماس آکویناس در سال 1256 میلادی با اتمام تحصیلاتش، درجه استادی در الهیات را از دانشگاه پاریس اخذ کرد و یکی از دو کرسی اختصاص داده شده به دومینیکیان را به دست آورده و استاد علم کلام در دانشگاه پاریس شد. وی پس از سه سال به ایتالیا بازگشت و طی سالهای 1259 تا 1268 میلادی در حوزه های علمیه و دربار پاپ در شهرهای انانیی، ارویتو، رم و ویتربو به تدریس و تحقیق پرداخت. وی در این سالها ارتباط نزدیکی با دربار پاپ داشت و در سازمان دادن و تدوین دروس مدارس دومینیکی بسیار کوشید .
در سالهای 1268 تا 1272 میلادی در پاریس اقامت گزید و پس از آن به ناپل بازگشت. او در اواخر سال 1273 میلادی تدریس و تحقیق و تالیف را کنار گذاشت و در سال 1274 میلادی هنگامی که به شهر لیون، برای شرکت در شورای عام کلیسای کاتولیک، سفر می کرد، در یک دیر در گذشت. توماس مهمترین فیلسوف فلسفه مسیحی است که در فلسفه بعد از خود تاثیری بسیار زیاد گذاشت. مهمترین اثر او «جامع علم کلام» نام دارد.
قدیس توماس آکویناس ( 1225-127 م.) اصول عقاید و ترتیب کاتولیک را به طور کامل تنظیم کرد. فلسفه او تلفیقی از معلومات قرون میانه به بار آورد و قلمروهای عقل و ایمان، علوم والهیات و طبیعت و ماوراءالطبیعه را متحد کرد.
نفوذ آکویناس، ممکن است این پرسش پیش آید که چرا نفوذ کارهای آکویناس، تا این اندازه با دوام بوده است و چرا این تأثیر شدید را بر عصر حاضر داشته است؟
نخست برای اینکه آکویناس، دلباخته رسم معمول نشد، بلکه آزادانه از منبع نیروها: عقلی خود استفاده کرد. ذهن او بحق جامع بود و کمتر کسی در انتظام و ثبات منطقی مشاهدات فلسفی بر او پیشی گرفته بود.
دوم، آکویناس جهانی را مجسم می کرد که در آن برای هر مرتبه و آفریده ای وظیفه ای تعیین شده بود. وظیفه بشر این بود که عقل خود را به کار ببرد و خدا را ستایش کند. زندگی در مرتبه پایین تر به وسیله خدا که بر تمام اجزای عالم حکومت می کند، دارای معنا می گردید.
سوم، فلسفه آکویناس مخالف اصل مکانیکی بود و می گفت جهان را قضاوقدر یا وجوب اداره نمی کند، بلکه جهان آیت جلال خداست وهیچ امری بدون دخالت او واقع نمی گردد.
چهارم، آکویناس رهبری کلیسا را قبول داشت. او نگرانی عجیبی را احساس می کرد و اعتقاد داشت که بی کلیسا به دست آوردن رستگاری ممکن نیست. بشر امروزی ممکن است استقلال وفردگرایی بیشتری داشته باشد؛ ولی در موقع بحران به پناهگاه مراسم دینی روی می آورد.
آرمانهای آکویناس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 12 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی
آسیب وسلامت در تربیتی دینی
در این نوشته ده محور برای بحث درباره آسیب وسلامت در تعلیم و تربیت دینی در نظر گرفته شده است.
قطب اول حد میانه قطب دوم
حصار بندی مرز شناسی حصار شکنی
محور اول :
حصار بندی : تربیت قرنطیفه ای است که جدا کردن ودور نگاه داشتن فرد از عوامل منفی را شامل می شود در دوران کودکی که فرد شکننده است کاربرد دارد
حصار شکنی: در این قطب همه مرزها برداشته می شود وفرد مجاز می باشد که بر هر ارتباطی روی آورد بر خلاف قطب قبلی است
مرز شناسی: مطلوب ترین آنها است مرز وجود دارد ولی مثل حصار بندی آهنین نیست ومثل حصار شکنی هم بی مرز نیست فرد در عین ارتباط با پیرامون خود بین آنها تفکیک وتمایز قائل می شود.
قطب اول حد میانه قطب دوم
کمال گرایی غیر واقع گرا سهل گیری سهل انگاری
م حور دوم :
قطب اول حد میانه قطب دوم
کمال گرایی غیر واقع سهل گیری سهل انگاری
کمال گرایی: حرکت به سوی هدف متعالی بدون توجه به محدویت وظرفیت فرد
سهل انگاری: چنان سستی در جریان تربیت نشان دهند که عدم رعایت از سوی فرد حساسیتی را بر نیانگیزد
سهل گیر: ضابطه هست اما نه ضابطه های آهنین وبی انعطاف ، خداوند به انسانها توانایهای مختلف داده پس وسع آدمیان مختلف است ونمی توان همه را به اوج رساند میزان ضریب محاسبه خدا سعی فرد است پس در امر تربیت براساسی توانایی او باید از او تکلیف بخواهیم سهل گیری یعنی حرکت به سوی هدفی متعالی با توجه به محدودیت و ظرفیت فرد
محور سوم : قطب اول حد میانه قطب دوم
گسست آفرینی هدایت دنباله روی
1- گ سست آفرینی : نظام تربیتی بدون توجه به نیازهای واقعی افراد وبدون توجه به مسائل واقعی آنها برنامه ریزی می کند وعایقی میان دو نسل ظهور می کند و سخنان آنان توسط هم شنیده نمی شود.
2- دنباله روی: در مقابل گسست آفرینی قرار دارد مربی تابع متربی است
3- هدایت : نه گسست وجود دارد ونه دنباله روی بلکه در آن پیوند واتصال با بافت فکری رایج در میان مردم وجود دارد و از طرفی هدایت کننده جلودار است
محور چهارم :
قطب اول حد میانه قطب دوم
مرید پروری الگوی پردازی تکروی
در این محور از آسیب شناسی ، قطب اول، مرید پروری ودر طرف دیگر تکروی قرار دارد که هردو لغزشگاه محسوب می شوند وحد میانه الگو پردازی می باشد.
مرید پروری :
منظور از مرید پرروری یعنی اینکه هر چه مربی می گوید و می کند و درست است ومربی در وا د ی هر نوع سوال استقرارمی یابد اما حالت دومی نیز وجود دارد که می گوید هر چه که درست است مربی می گوید ومی کند . تعبیر هر چه او می گوید و می کند درست است تنها در خو ر مقام ربوی خداوند ی است ونه غیر او .
قطب دوم تکروی است . تکروی به این معناست که فرد از قبول هر نوع مق تدایی سرباز زند وخود را امام خویش بداند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 45 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
پست مدرنیسم............................................................................................. & 1
پست مدرنیسم و برنامه ریزی (تعلیم و تربیت)
پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت
صحبت از پست مدرنیسم چنان شایع شده است که در هر حوزه به چند موضوع یا عنوان بر میخوریم که هر یک به گونهای به آن پیوسته است مانند معماری، هنر، موسیقی، فلسفه، علوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، سیاست، تاریخ، صنعت، دین، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزههای دانش بشری.
پست مدرنیسم اصطلاحی است که به گونهای فزاینده بر گرایشهای فرهنگی اجتماعی و فکری معین دلالت دارد (مارشال و پیترز، ۱۹۹۴). این موضوع که از مسألههای بحث برانگیز امروزی شمرده میشود، در محافل علمی و غیر علمی بسیار مطرح است.
صحبت از پست مدرنیسم چنان شایع شده است که در هر حوزه به چند موضوع یا عنوان بر میخوریم که هر یک به گونهای به آن پیوسته است مانند معماری، هنر، موسیقی، فلسفه، علوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، سیاست، تاریخ، صنعت، دین، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزههای دانش بشری.
بر پایهٔ بررسیهای لش (۱۹۹۰) مقالات و پژوهشهای بسیار در زمینهٔ پست مدرنیسم نوشته شده به گونهای که به تعبیر وی، پست مدرنیسم، دیگر خلاف غرب است. در کشور ما در این زمینه کتابها و مقالات اندک است و بیشتر کارهای انجام گرفته، ترجمهٔ اثرهای مؤلفان غربی است؛ به ویژه به علت تازه بودن موضوع، پژوهشها و نوشتهها در زمینهٔ پست مدرنیسم و ارتباط آن با تعلیم و تربیت ناچیز است.
البته نمیباید فراموش کرد که خاستگاه اصلی پست مدرنیسم، جهان غرب است و خود، معلول شرایط فکری، فرهنگی اجتماعی و اعتقادی مغرب زمین است.
پست مدرنیسم............................................................................................. & 2
اما در جامعهٔ ما که بخشهایی از آن، هنوز به عصر روشنگری یا مدرنیسم نرسیده و مدرنیته را درک و جذب نکرده است، سخن گفتن از پست مدرنیسم و ارتباط آن با تعلیم و تربیت به چه کار میآید؟
پاسخ اینکه: اگر چه جریان پست مدرنیسم بیشتر در کشورهای به اصطلاح پیشرفته است، اما در اندازههای گوناگون در سرتاسر جهان پراکنده شده است، بنابراین «برای همهٔ ما دست کم فکر کردن دربارهٔ این جریان تاریخی ضروری است.»(باقری، ب ۱۳۷۵). در برخی موارد مشاهده میشود بسیاری از برداشتها از پست مدرنیسم در جامعهٔ ما نه فقط باعث جهش به فراسوی مدرنیسم نمیگردد که به نفی دستاوردهای آن عقب ماندگی و واپس گرایی میانجامد.
به نظر میرسد پرداختن به این موضوع و چالشهای پیوسته به آن، بخشی مهم از نیازهای فکری، اجتماعی و تربیتی کنونی جامعهٔ ماست که به عنوان عضوی از جامعه جهانی، با دیگر ملل در تعامل فکری، فرهنگی و سیاسی است. نگارنده در این گفتار، بر آن است تا به ارتباط پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، و پرسشهای طرح شده در این زمینه پاسخ دهد. از این رو، نخست به بررسی مدرنیسم میپردازد، سپس پست مدرنیسم را توضیح خواهیم داد و به بررسی ویژگیها، کاربردها و انتقادات دربارهٔ آن خواهد پرداخت. در گام بعدی،دربارهٔ دلایل تعلیم و تربیتی پست مدرنیسم بحث خواهد کرد و در نهایت از سخنان گفته شده نتیجهگیری خواهد شد.
● مدرنیسم یا عصر روشنگری
اصطلاح مدرن از واژهٔ لاتین «مدو» مشتق شده است؛ معنای آن چنین است:«به روز بودن»؛ «آنچه رایج است، و از چیزی که در گذشته رایج بوده است،کاملا متمایز» (کوهن، ۱۹۹۶).
مدرنیسم معرف چند دوره از تاریخ اروپا سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی است که در آنها آگاهی از عصر جدید شکل میگیرد (هولاب، ۱۹۹۰ / بشیریه، ۱۳۷۸).
پست مدرنیسم............................................................................................. & 3
کانت یکی از برجستهترین اندیشمندان این عصر است. به نظر او برای دستیابی به این روشنگری (مدرنیسم) به هیچ چیز نیاز نیست مگر آزادی؛ یعنی، کاربرد عقل خویش در امور همگانی، به تمام و کمال. نزد کانت، کاربرد عقل به دو گونه است: عمومی و خصوصی. کاربرد خصوصی آن است که کسی مجاز باشد در سمت اداری یا مدنی معین که به وی سپرده شده از عقل خود بهره ببرد. این نوع کاربرد چندان به پیشرفت روشنگری پیوسته نیست. اما کاربرد عمومی، آن است که کسی در مقام «اهل علم»، برابر جماعت خوانندگان از عقل بهرهبرد، این کاربرد به پیشرفت روشنگری میانجامد (کانت ، لیسینگ، هردر و همکاران، ۱۹۹۲/آرین پرو، ۱۳۷۷).
مهمترین ویژگیهای این عصر یا دوره چنین است:
الف) فاصله گرفتن از گذشته (دور شدن از سنت):
با پدیدار شدن انقلاب صنعتی، غربیها اعلام کردند ارزشها، عقاید مذهبی و سنتها مانع پیشرفت بشریت است. بنابراین، برای رسیدن به پیشرفت و تمدن متعالی، میباید از عقاید مذهبی و سنت دور بود (گنون، ۱۹۵۶/دهشیری، ۱۳۷۸).
ب) خردگرایی:
قرن هجدهم عصر «خرد» نیز هست. در این برهه، خرد دیگر فرآوردهٔ جمع تصورات فطری نیست که پیش از تجربه به انسان ارزانی شده باشد و ذرات مطلق اشیاء را آشکار کند. در عصر مدرنیسم، به خرد بیشتر به عنوان یک امری اکتسابی مینگریستند تا میراث. در حقیقت، خرد، نیروی عقلی اصیل است که بشر را در کشف و تعیین حقیقت راهنمایی میکند؛ همین تعیین حقیقت، هسته و پیش فرض بایسته برای هر گونه تعیین واقعی است. مهمترین کار خرد پیوند امور به یکدیگر یا جدا کردن آنها از هم است.
ج) گسترش تفکر انتقادی:
پست مدرنیسم............................................................................................. & 4
دوران مدرنیسم عصر انتقاد نیز خوانده میشود؛ زیرا در این دوره،نقد با آفرینندگی چنان در آمیخت که مستقیما به خلاقیت بدل شد. بدین سان، هدف روشنفکری، تغییر دادن شیوهٔ اندیشیدن بوده است؛ یعنی، جایگزین کردن اندیشهٔ تحلیلی انتقادی به جای اندیشهٔ اسطورهای.
د) روش شناسی جدید در فلسفه:
در عصر مدرنیسم، فلسفه ایدهآل خود را به پایه الگوهای علوم طبیعی زمان معاصر خود میآفرید. کوشش برای حل مسائل مرکزی روش نوین فلسفی، بیشتر استناد به قواعد استدلال در فلسفهٔ نیوتن بوده است. روش پژوهش نیوتنی نه آن است که از مفاهیم و اصول موضوعه آغاز کنیم تا به پدیدارها برسیم؛ بر عکس میباید از پدیدارها آغاز کرد و سپس از مطالعهٔ پدیدارها، مفاهیم و اصول را دریافت؛ بنابراین، مشاهدهٔ یافتههای علم را پدید میآورد و یافتن اصول و قوانین موضوع پژوهش علم میشود، بدین گونه، روش شناختی نوین پدیدهٔ آشکار اندیشه در عصر روشنگری است (کاسیور / موقن، ۱۳۷۰).
اما دربارهٔ پست مدرنیسم ،دو نظر کلی و اساسی وجود دارد، که چنین است:
دیدگاه نخست بر آن است که پست مدرنیسم نوعی بازنگری به مدرنیسم است. در واقع، پست مدرنیسم بر فراز مدرنیسم جای دارد (باقری، ب ۱۳۷۵).از این دیدگاه، پست مدرنیسم مرحلهای جدید نیست؛ زیرا اگر پست مدرنیسم بازنگری مدرنیته باشد خود پیوسته به آن است؛ برای مثال، یکی از اندیشمندان که چنین میاندیشد کرکا (۱۹۹۷) است. وی بر آن است که پست مدرنیسم نتیجهٔ واکنش، انتقاد و پرسش از رویهٔ مدرنیست است که از مفهومهای عقلانیت، حقایق جهان شمول، پیشرفت، کلینگری و
آکنده است.
در دیدگاه دوم،پست مدرنیسم یک جنبش فکری معاصر است، جدا از مدرنیته بر پایهٔ این دیدگاه، پست مدرنیسم یک مرحله تاریخی نوین است (کوهن، ۱۹۹۶).