لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 82 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
RIGHT CLICK AND SELECT RIGHT TO LEFT DOCUMENT
====================================================
کتابخانه دیجیتال بانی تک (http://www.banitak.com/library)تلاش دارد تا با کمک افرادی که تمایل دارند آثار فارسی را که قانون حق نشر شامل آن ها نمی شود به صورت txt در اختیار همگان قرار دهد.در صورتی که تمایل دارید با ما همکاری داشته باشید و کتاب مورد علاقه خود را در کتابخانه قرار دهید می توانید با ما به آدرس library@banitak.com تماس بگیرید.
====================================================
عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو
نویسنده : ناصرخسرو قبادیانی
تاریخ نشر : اردیبهشت 83
تایپ : لیلا اکبری
سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی
چنین گوید ابومعین الدین ناصر خسرو القبادینی المروزی تاب الله عنه که من مردی دبیر پیشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی، و به کارهای دیوانی مشغول بودم و مدتی در آن شغل مباشرت نموده در میان اقران شهرتی یافته بودم. در ربیع الآخر سنه سبع و ثلثین و اربع مایه که امیر خراسان ابوسلیمان جعفری بیک داود بن مکاییل بن سلجوق بود از مرو برفتم که هر حاجت که در آن روز خواهند باری تعالی و تقدس روا کند. به گوشه ای رفتم و دو رکعت نماز بکردم و حاجت خواستم تا خدای تعالی و تبارک مرا توانگری دهد. چون به نزدیک یاران و اصحاب آمدم یکی از ایشان شعری پارسی می خواند. مرا شعری برخوان. هنوز بدو نداده بودم که او همان شعر بعینه آغاز کرد. آن حال به فال نیک گرفتم و با خود گفتم خدای تبارک و تعالی حاجت مرا روا کرد. پس از آنجا به جوزجانان شدم و قرب یک ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید که قولوا الحق و لو علی انفسکم. شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند، اگر به هوش باشی بهتر. من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به افزاید. گفتم که من این را از کجا آرم. گفت جوینده یابنده باشد، و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود بر من کار کرد و با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار گردم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم فرح نیابم. روز پنجشنبه ششم جمادی الاخر سنه سبع و ثلثین و اربع مایه نیمه دی ماه پارسیان سال بر چهارصد و ده یزدجردی. سر و تن بشستم و به مسجد جامع شدم و نماز بکردم و یاری خواستم از باری تعالی به گذاردن آنچه بر من واجب است و دست باز داشتن از منهیات و ناشایست چنان که حق سبحانه و تعالی فرموده است .
پس از آنجا به شبورغان رفتم. شب به دیه باریاب بودم و از آن جا به راه سنکلان و طالقان به مروالرود شدم. پس به مرو رفتم و از آن شغل که به عهده من بود معاف خواستم و گفتم که مرا عزم سفر قبله است.
پس حسابی که بود جواب گفتم و از دنیایی آنچه بود ترک کردم الا اندک ضروری. و بیست و سیم شعبان به عزم نیشابور بیرون آمدم و از مرو به سرخس شدم که سی فرسنگ باشد و از آنجا به نیشابور چهل فرسنگ است. روز شنبه یازدهم شوال در نیشابور شدم. چهارشنبه آخر این ماه کسوف بود و حاکم زمان طغرل بیک محمد بود برادر جعفری بیک. و مدرسه ای فرموده بود به نزدیک بازار سراجان و آن را عمارت می کردند و او به ولایت گیری به اصفهان رفته بود بار اول و دوم ذی القعده از نیشابور بیرون رفتم در صحبت خواجه موفق که خواجه سلطان بود. به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه. روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آنجا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی می گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب وگروهی حساب. در اثنای سخن می گفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرون آمدم گفتم چون چیزی نمی داند چه به دیگری آموزد. و از بلخ تا به ری سه صد و پنجاه فرسنگ حساب کردم. و گویند از ری تا ساوه سی فرسنگ است و از ساوه به همادان سی فرسنگ و از ری به سپاهان پنجاه فرسنگ و به آمل سی فرسنگ. و میان ری و آمل کوه دماوند است مانند گنبدی که آن را لواسان گویند و گویند بر سر چاهی است که نوشادر از آنجا حاصل می شود. و گویند که کبرین نیز. مردم پوست گاو ببرند و پر نوشادر کنند و از سر کوه بغلطانند که به راه نتوان فرود آوردن .
پنجم محرم سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه دهم مرداد ماه سنه خمس عشر و اربعمائه از تاریخ فرس به جانب قزوین روانه شدم و به دیه قوهه رسیدم . قحط بود و آنجا یک من نان جو به دو درهم می دادند. از آنجا برفتم، نهم محرم به قزوین رسیدم. باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ چیز که مانع شود در رفتن راه نبود و قزوین را شهری نیکو دیدم باروی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارها خوب الا آنکه آب در وی اندک بود در کاریز به زیر زمین و رییس آن شهر مردی علوی بود و از همه صناع ها که در آن شهر بود کفشگر بیش تر بود .
دوازدهم محرم سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه از قزوین برفتم به راه بیل و قبان که روستاق قزوین است. و از آنجا به دیهی که خرزویل خوانند. من و برادرم و غلامکی هندو که با ما بود زادی اندک داشتیم. برادرم به دیه رفت تا چیزی از بقال بخرد، یکی گفت که چه می خواهی بقال منم. گفتم هرچه باشد ما را شاید که غریبیم و برگذر. گفت هیچ چیز ندارم. بعد از آن هر کجا کسی از این نوع سخن گفتی، گفتمی بقال خرزویل است. چون از آنجا برفتم نشیبی قوی بود چون سه فرسنگ برفتم دیهی از حساب طارم بود برزالحیر می گفتند. گرمسیر و درختان بسیار از انار و انجیر بود و بیشتر خودروی بود و از آنجا برفتم رودی بود که آن را شاه رود می گفتند. بر کنار دیهی بود که خندان می گفتند و باج می ستاندند از جهت امیر امیران و او از ملوک دیلمیان بود و چون آن رود از این دیه بگذرد به رودی دیگر پیوندد که آن را سپیدرود گویند و چون هر دو رود به هم پیوندند به دره ای فرود رود که مشرق است از کوه گیلان و آن آب به گیلان می گذرد و به دریای آبسکون رود و گویند که هزار و چهارصد رودخانه در دریای آبسکون ریزد و گفتند یکهزار و دویست فرسنگ دور است و در میان دریا جزایر است و مردم بسیار و من این حکایت را از مردم شنیدم. اکنون با سر حکایت و کار خود شوم، از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکی است همه سنگلاخ و آن قصه ولایت طارم است و به کنار شهر قلعه ای بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است سه دیوار در گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه قلعه فرو بریده تا کنار رودخانه که از آنجا آب برآورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهتر زادگان ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد و گفتند آن امیر را قلعه های بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنان که در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی بستاند و مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همه کفش ها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس آن کسان را نبرد و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که مرزبان الدیلم خیل جیلان ابوصالح مولی امیرالمومنین و نامش جستان ابراهیم است. در شمیران مردی نیک دیدم از دربند بود نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفلسوف. مردی اهل بود و با ما کرامت ها کرد و کرم ها نمود و با هم بحث ها کردیم و دوستی افتاد میان ما. مرا گفت چه عزم داری. گفتم سفر قبله را نیت کرده ام گفت حاجت من آنست که به وقت مراجعت گذر
بر اینجا کنی تا تو را باز ببینم. بیست و ششم محرم از شمیران می رفتم چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم و از سعیدآباد گذشتم. بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه به شهر تبریز رسیدم و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود و آن شهر قصبه آذربایجان است شهری آبادان. طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را چنین ذکرمی کردند در خطبه الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور و هسودان بن محمد مولی امیرالمومنین. مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنه اربع و ثلثین و اربعمائه و در ایام مسترقه بود پس از نماز خفتن بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند. و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم شعری نیک می گفت اما زبان فارسی نیکو نمی دانست. پیش من آمد دیوان منحیک و دیوان دقیق بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او مشکل بود از من پرسید با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند .
چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم به راه مرند و با لشکری از آن امیر و هسودان تا خوی بشدیم و از آنجا با رسولی برفتم تا برکری و از خوی تا برکری سی فرسنگ است و در روز دوازدهم جمادی الاول آن جا رسیدیم و از آن جا به وان وسطان رسیدیم در بازار آن جا گوشت خوک همچنان که گوشت گوسفند می فروختند و زنان و مردان ایشان بر دکان ها نشسته شراب می خوردند بی تحاشی و از آن جا به شهر اخلاط رسیدم هیژدهم جمادی الاول و این شهر سرحد مسلمانان و ارمنیان است و از برکری تا اینجا نوزده فرسنگ است و آن جا امیری بود او را نصرالدوله گفتندی عمرش زیادت از صد سال بود پسران بسیار داشت هر یکی را ولایتی داده بود و در این شهر اخلاط به سه زبان سخن گویند تازی و پارسی و ارمنی و ظن من آن بود که اخلاط بدین سبب نام آن شهر نهاده اند و معامله به پول باشد و رطل ایشان سیصد درم باشد . بیستم جمادی الاول از آن جا برفتم و به رباطی رسیدم برف و سرمایی عظیم بود و در صحرایی در پیش شهر مقداری راه چوبی به زمین فرو برده بودند تا مردم روز برف و دمه بر هنجار آن چوب می روند . از آن جا به شهر بطلیس رسیدم به دره ای در نهاده بود. آن جا عسل خریدیم صد من به یک دینار برآمده بود به آن حساب که به ما بفروختند و گفتند در این شهر کس باشد که او را در یک سال سیصد چهارصد خیک عسل حاصل شود . و از آن جا برفتیم قلعه ای دیدیم که آن راقف انظر می گفتند . یعنی بایست بنگر . از آن جا بگذشتم ، به جایی رسیدم که آن جا مسجدی بود می گفتند که اویس قرنی قدس الله روحه ساخته است . و در آن حدد مردم را دیدم که در کوه می گردیدند و چوبی چون درخت سرو می بریدند . پرسیدم که از این چه می کنید گفتند این چوب را یک سر در آتش می کنیم و از دیگر سر آن قطران بیرون می آید همه در چاه جمع می کنیم و از آن چاه در ظروف می کنیم و به اطراف می بریم . و این ولایت ها که بعد از اخلاط ذکر کرده شد و اینجا مختصر کردیم از حساب میافارقین باشد . از آن جا به شهر ارزن شدیم شهری آبادان و نیکو بود با آب روان وبساتین و اشجار و بازارهای نیک و در آن جا به میارفاتین از این راه که ما آمدیم پانصد و پنجاه و دو فرسنگ بود و روز آدینه بیست و ششم جمادی الاول سنه ثمان و ثلثین و اربعمایه بود و در این وقت برگ درخت ها هنوز سبز بود . پاره ای عظیم بود ا ز سنگ سفید برشده هر سنگی مقدار پانصد من . و به هر پنجاه گزی برجی عظیم ساخته هم از این سنگ سفید که گفته شد
. و سرباره همه کنگره ها بر نهاده چنان که گویی امروز استاد دست ازش باز داشته است . و این شهر را یک در است از سوی مغرب و درگاهی عظیم برکشیده است به طارقی سنگین و دری آهنین بی چوب بر آن جا ترکیب کرده . و مسجد آدینه ای دارد که اگر صفت آن کرده شود به تطویل انجامد . هرچند صاحب کتاب شرحی هرچه تمام تر نوشته است و گفته که متوضای که در آن مسجد ساخته اند چهل حجره در پیش است و دو جوی آب بزرگ می گردد در همه خانه ها یکی ظاهر استعمال را و دیگر تحت الارض پنهان که ثقل می برد و چاه ها پاک می گرداند . و بیرون ازاین شهرستان در ربض کاروانسراها و بازارهاست و گرمابه ها و مسجد جامع دیگری است که روز آدینه آن جا هم نماز کنند . و از سوی شمال سوری دیگر است که آن را محدثه گویند هم شهری است با بازار و مسجد جامع و حمامات همه ترتیبی ، و سلطان ولایت را خطبه چنین کنند الامیر الاعظم عزالاسلام سعدالدین نصرالدوله و شرف الملة ابونصر احمد مردی صدساله و گفتند که هست . و رطل آن جا چهارصد و هشتاد درم سنگ باشد . این امیر شهری ساخته است برچهارفرسنگ میافارقین و آن را نصریه نام کرده اند . و از آمد تا میافارقین نه فرسنگ است .
ششم روز از دی ماه قدیم به شهر آمد رسیدیم . بنیاد شهر بر سنگی یک لخت نهاده . وطول شهر به مساحت دو هزار گام باشد و عرض هم چندین . و گرد او سوری کشیده است از سنگ سیاه که خشت ها بریده است از صد منی تا یک هزار منی و بیش تر این سنگ ها چنان به یکدیگر پیوسته است که هیچ گل و گچ در میان آن نیست . بالای دیوار بیست ارش ارتفاع دارد و پهنای دیوار ده ارش . به هر صد گز برجی ساخته که نیمه دایره آن هشتاد گز باشد و کنگره او هم از این سنگ . و از اندرون شهر در بسیار جای نردبان های سنگین بسته است که بر سر باور تواند شد . و بر سر هر برجی جنگ گاهی ساخته . و چهار دروازه بر این شهرستان است همه آهن بی چوب هر یکی روی به جهتی از عالم .شرقی را باب الدجله گویند غربی را باب الروم .شمالی را باب الارمن و جنوبی را باب التل.و بیرون این سور سور دیگر است هم از این سنگ بالای آن ده گز.و همه ی سرهای دیوار کنگره و از اندرون کنگره ممری ساخته چنان که با سلاح تمام مرد بگذرد و بایستد وجنگ کند به آسانی .و این سور بیرون را نیز دروازه های آهنین برنشانده اند مخالف دروازه های اندرونی چنان که چون از دروازه های سور اول در روند مبلغی در فصیل بباید رفت تا به دروازه ی سور دوم رسند و فراخی فصیل پانزده گز باشد .و اندر میان شهر چشمه ای است که از سنگ خاره بیرون می آید مقدار پنج آسیا گرد , آبی به غایت خوش و هیچ کس نداند که از کجا می آید .و در آن شهر اشجار و بساتین است که از آن آب ساخته اند .و امیر وحاکم آن شهر پسر آن نصر الدوله است که ذکر رفت .و من فراوان شهر ها و قلعه ها دیدم در اطراف عالم در بلاد عرب و عجم و هند و ترک مثل شهر آمد هیچ جا ندیدم که بر روی زمین چنان باشد و نه نیز از کسی شنیدم که گفت چنان جای دیگر دیده ام .و مسجد جامع هم از این سنگ سیاه است چنان که از آن راست و محکم تر نتواند دید . و درمیان جامع دویست و اند ستون سنگین برداشته اند هر ستونی یکپارچه سنگ و بر ستون ها طاق زده است همه از سنگ و بر سر طاق ها باز ستون ها زده است کوتاه تر از آن .و صفی دیگر طاق زده بر سر آن طاق های بزرگ .و همه بام های این مسجد به خر پشته پوشیده همه تجارت ونقارب و منقوش و مدهون کرده است.و اندر ساحت مسجد سنگی بزرگ نهاده است و حوضی سنگین مدور عظیم بزرگ بر سر آن نهاده است و ارتفاعش قامت مردی و دور دائره آن دو گز و نایژه ای برنجین از میان حوض بر آمده که آبی صافی به فواره از آن بیرون می آید چنان که مدخل و مخرج آن آب پیدا نیست .و متوضای عظیم بزرگ و چنان نیکو ساخته استکه به از آن نباشد الا که سنگ آمد که عمارت کرده اند همه سیاه است و از آن میافارقین سپید و نزدیک مسجد کلیسایی است عظیم به تکلف هم از سنگ ساخته و زمین کلیسیا مرخم کرده به نقش ها .و درین کلیسیا بر طارم آن که جای عبادت ترسایان است دری آهنین مشبک دیدم که هیچ جای آن دری ندیده بودم .و از شهر آمد تا حران دو راه است یکی را هیچ آبادانی نیست و آن چهل فرسنگ است .و بر راهی دیگر آبادانی و دیه های بسیار است و بیش تراهل آن نصاری باشد و آن شصت فرسنگ باشد .ما با کاروان به راه آبادانی شدیم .صحرایی به غایت هموار بود الا آن که چندان سنگ بود که ستور البته هیچ گام بی سنگ ننهادی .روز آدینه بیست و پنجم جمادی الآخر سنه ثمان و ثلثین و اربعمایه به حران رسیدیم دوم آذرماه قدیم هوای آن جا در آن وقت چنان بود که هوای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 78 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
سرامیک:
به مواد معمولا جامدی که بخش عمده تشکیلدهنده آنها غیرفلزی و غیرآلی باشد را سرامیک میگویند. این تعریف نه تنها سفالینهها، پرسلان (چینی)، دیرگدازها، محصولات رسی سازهای، سایندهها، سیمان و شیشه را در بر میگیرد بلکه شامل آهنرباهای سرامیکی، لعابها، فروالکتریکها، شیشه، سرامیکها و سوختهای هستهای و ... نیز شامل میشود از نظر ساختار شیمیایی همه موادی که از مخلوط خاک رس و ماسه و فلدسپار در دمای بالا بدست میآیند و با توده شیشه مانندی انسجام یافته و بسیار سخت و حل نشدنی در حلالها و تقریبا گدازناپذیرند سرامیک نامیده میشود.
تاریخچه:
برخیها آغاز استفاده و ساخت سرامیک را حدود 7000 سال ق- م میدانند در حالی که برخی دیگر قدمت آنرا تا 15000 سال ق.م نیز دانستهاند- ولی در کل اکثریت تاریخ نگاران بر 10000 سال ق.م اتفاق نظر دارند که بدیهی است این تاریخ مربوط به سرامیکهای سنتی است. واژه سرامیک از واژه یونانی کراموس به معنی سفال یا شیء پخته شده است. از آنجاییکه قدیمیترین بدنههای رسی در حدود 22000 سال قبل از میلاد شناسایی شدهاند سرامیک را هنری است که شروع آن در گذشتهای بسیار دور شاید قبل از اختراع خط رقم خورده ولی در حال حاضر این هنر فناوری جدیدی تلقی میشود.
2
مقدمه:
چند سالی است لغت سرامیک در ایران و بین طبقات مختلف مردم شایع و رایج و روز به روز استعمال آن بیشتر میشود و آن را بیشتر میشنویم «سرامیک» به معنای خاص که فقط به یک فن مربوط میباشد در مجامع صاحب صلاحیت دنیا مورد قبول قرار نگرفته است. در سال 1920 در کنگرهای که تشکیل شده بود این لغت برای تمام لوازم و موادی که از سیلیکاتها ساخته و حرارت داده میشود انتخاب گردید. ریشه آن از یونانی و به معنای پخته شده میباشد ولی ریشه قدیمیتر آن در زبان سانسکریت معنای چیزهای پخته شده را دارد. به هر تقدیر سرامیک امروز به تمام صنایعی اطلاق میگردد که به نحوی از انحاء با مواد اولیه سیلیکاتی ساخته و سپس در درجات حرارت معین پخته و محکم گردیده باشد و معنی عام دارد. چینی – شیشه – بلور- سفال، آجرهای نسوز و معمولی، کاشی و بسیاری دیگر از صنایع سیلیکات هم جزء فن سرامیک محسوب میگردد. بطوریکه محاسبه کردهاند یک سوم صنایع موجود دنیا را صنایع سرامیک تشکیل میدهد. از جمله رشتههای سرامیک تهیه و پرداخت اشیاء هنری از خاک و سنگ میباشد که اقویم به نام کاشی و سفالسازی در کشور ما رواج کامل داشته است.
میتوان گفت به محصولاتی که بوسیله مواد معدنی بهر روشی شکل داده شده و با پختن آن بدست میآید سرامیک میگویند. همان طور که گفته شد ماده اولیه سرامیک گل رس بوده ضمنا نام کلی هر گونه اشیایی که مواد اولیهاش از گل رس بوده بوسیله دست، قالب یا چرخ خراطی شکل داده شده و در کوزه پخته شده باشد سرامیک گفته میشود. تاریخچه سرامیک با پیدایش آتش بوسیله انسانها شروع شده است برای حمل و نگهداری ان و بخاطر اجبار در ساخت ظروف سرامیک بوجود آمده است. سرامیک در طول صدها سال در ساخت ظروف مورد استفاده قرار گرفته، هم در اعصار قدیم و هم امروزه یکی از ادوات ضروری است که در تولید آجر ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد. سرامیک، چینی خاک، در نتیجه صخرههای گرانیت andogen با ریزریز شدن در اثر سائیدگی بوسیله طبیعت بوجود میآیند. هر نوع خاک برای توید سرامیک مناسب نیست خاک مناسب برای استفاده گل رس است. گل رس ماده اصلی دنیاست – گل رس بعلت خصوصیات پلاستیکی به شکلهای گوناگونی در میآیند و اشکال خود را در حین پختن حفظ و دارای مقاومت زیادی است.
3
صنعت سرامیک از قدیمیترین صنایع دنیا محسوب میشود. زمانیکه گل رس با آب مخلوط میشود چون دارای خصوصیات پلاستیکی است به آسانی به یک خمیر قابل انعطاف تبدیل میگردد و این ماده بعد از پخته شدن نیز سفت و سالم و دارای یک سری خصوصیات غیرمتغیر است که در تولید هنر دیگهای گلی کاربرد دارد. در آناتولی به سبب اینکه محل تمدنهای مختلف بوده و در نتیجه حفاریهای باستانشناسی که روشنی بخش تاریخ میباشد دیده شده است در آناتولی نمونههای بسیار قدیمی سرامیک برای اولین بار مربوط به دوران سنگی بوده که ظروف سرامیک بنامهای حاجی لار، چاتال هویوک، بیجه سلطان، دمیرجی هویوک و غیره میباشد که در نتیجه حفاریهای باستانشناسی پیدا شده است. این آثار علاوه بر آثار تزئینی به سبب داشتن شکلهای متعدد نیز مورد توجه است و 3500 سال قبل از میلاد در دوران کالکالیتیکها، 1000-2500 سال قبل از میلاد قوم باستانی ساکن در آناتولی در قرن 11 و 13 بعد از میلاد یعنی سلجوقیان و در قرن 10 میلادی عثمانیهایی که به آناتولی آمدهاند و فرهنگ سرامیک باقی مانده از دوران سلجوقی را ادامه داده در قرن 15 میلادی سرامیک با خصوصیات منحصر بفرد خویش را بوجود آورده و همهشان نمونههای زیبایی را یکی پس از دیگری از خود بجای گذاشتهاند. هنر سرامیک آناتولی که منابع اولیه خود را از سرامیک ترک خارج از آناتولی اخذ نموده در دوران عثمانی یک توسعه منحصر بفرد از خود نشان داده بدین ترتیب آثار ترجیحی و صادراتی آن مورد استقبال قرار گرفته است. دوات، شکردان، فنجان، کاسه، آفتابه، کتری، ابریق، کوزه، تنگ آب، سبو، قدح، قندیل، فانوس اجام، گلدان، لیوان آبخوری، گلابدان، بخوردان، و غیره با متر خاص و با خمیر سفید ساخته شده است. گل رسی که در تولید ظروف و اشیا سرامیکی مورد استفاده قرار خواهد گرفت با توجه به نوع ظروف تولیدی برای اینکه در دستگاههای مخلوط کن و خیس کن شکل حقیقی خود را پیدا کند سعی میشود با اضافه کردن مقدار آب معین و ضروری خمیری یکنواخت و هموژن بدست بیاید. ظروف و اشیا سرامیکی به روش دستی، قالبی، پرس کردن، دوران، فیلاژ یا با متر اتراژ و ریخته به شکل مختلف درآیند.
نقش اجرای سه گانه در سرامیک:
خاک رس: موجب نرمی و انعطاف و تشکیل ذرات بلوری سرامیک میشود.
5
ماسه: ویژگی چین خوردن پس از خشک و گرم شدن و تشکیل ذرات بلوری سرامیک را کاهش میدهد.
فلدسپار: در کاهش دادن دمای پخت و تشکیل توده شیشهای و چسبانندهی ذرات بلوری سرامیک موثر است.
تجزیة شیمیایی
دانستن ترکیب شیمیایی مواد اولیه سرامیکی به عنوان اساسیترین نیاز در فرمولبندی صحیح ساختار بدنههای سرامیکی مطرح بوده و به علاوه در صورتی که تجزیة شیمیایی یک روش معمول و جاری در آزمایشگاههای سرامیک باشد میتوان از آن به عنوان وسیلهای جهت کنترل کیفیت مواد خام و اولیه مورد استفاده قرار داد و از نقطهنظر یکنواختی و ثبات ترکیب شیمیایی از آن بهره جست.
بایستی توجه داشت که تجزیة شیمیایی مواد به دو طریق روشهای کلاسیک و سنتی و روشهای مدرن و دستگاهی صورت میپذیرد. گروه اخیر به دلیل دقت و صحت جوابهای حاصله و همچنین سرعت بیشتر و نیاز به زمان کمتر امروزه در سطح وسیعتری مورد استفاده قرار میگیرد. البته بهرهگیری از تکنیکهای تجزیة پیشرفته نیاز به صرف هزینة بیشتر، چه از نقطهنظر قیمت دستگاهها و چه از نظر هزینة تربیت نیروهای متخصص دارد ولی با این حال کارخانجات سرامیک مجبور به تقبل این هزینهها بوده تا بدین ترتیب بتوانند جوابهای دقیقتری را در حدقل زمان ممکن به دست آورند.
در زیر عمدهترین روشهای تجزیة شیمیایی که به طور معمول در آزمایشگاههای سرامیک به کار گرفته میشوند به طور خلاصه شرح داده شدهاند. جزئیات بیشتر این روشها در ارتباط و متناسب با نیازها و کاربردهای خاص آنها میباشد.
تجزیة شیمیایی خشک:
در این روش نمونههای متفاوتی از مادة مورد آزمون به صورت جامد در یک دستگاه فلوئورسانس اشعة X طیف نگاری میشوند.
اساس کار دستگاه فوق بر این خاصیت استوار است که وقتی یک دسته اشعه X (که پرتوهایی با طول موج پائین بوه و به عنوان مثال مقدار آن برای مس برابر با 54/1 می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 67 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
2007
فهرست
تاریخچه 1
2
عکس گرفتن 2
ضبط صدا 2
IMPORTکردن عکس 3
FLASH 3
نرم افزار FX 4
VISUAL BASIC
نمای کلی 6
CHECKBOX 8
LABEL 8
INPUT BOX 9
COMMAND BUTTON 9
IMAGE 10
کدنویسی 11
طراحی BUTTON 18
MMB
اشنایی کلی با نرم افزار 20
شیTEXT 21
3
SCRIPT 22
اسکریپت نویسی 24
FLIE 28
EDIT 30
VIEW 32
PROJECT 33
PAGE 35
OBJECT 37
ARRANGE 40
EFFECT 42
گذاشتن صدا 44
مسیر دهی 44
SNAGIT
معرفی 45
امکانات موجود در SNAGIT 46
4
نیازمندی های لازم جهت نصب 47
IMAGE CAPTURE 47
VIDEO CAPTURE 48
تاریخچه
POWER POINT یک برنامه کامپیوتری و بخشی از مایکروسافت افیس است و از ان در تهیه و نمایش اسلاید در مانتور ویا پرده نمایش استفاده می شود . POWER POINT برای نخستین بار در سال 1987 توسط شرکت فورتات در سلنی وپل کالیفرنیا با نام PRESENTER جهت ویندوز 2 طراحی شد. مایکروسافت توانست شرکت فورتات را در سال 1998 خریداری و امتیاز ان را از ان خود کند . در همان سال الدوس شرکت دیگر سازنده نرم افزار های گرافیکی مستقر در کالیفرنیا PRESENTATION 1.0 نرم افزار طراحی اسلاید مخصوص کامپیوترهای مکینتاش را به بازار فزستاد.هاروارد گرافیکس ,ای بی ام فری لنس و پلیکانس از دیگر رقبای مایکروسافت بودند .در ماه می 1988 مایکروسافت نام نرم افزار را به پاورپوینت نسخه2 تغییر داد و سپس دو سال بعد در می 1990 اولین تولید پاورپونت برای ویندوز 3 ودر فوریه 1994 نسخه7 را اماده تولید کرد . در این زمان مایکروسافت در تلاش برای بازاریابی نرم افزار خود با نام افیس برنامه پاورپونت را هم د ران گنجانید .در سال 1997 نسخه 97 و سر انجام در ماه جون سال 1999 افیس 2000 توسط مایکروسافت به خریداران عرضه شد .پاورپوینتدر افیس 2000 و اکس پی هم قرار دارد و از نرم افزار های محبوب مردم و مراکز کسب وکار است .روش قدیمی نشان دادن اسلاید نشان دادن دست نوشته ها و عکس های غیر متحرکی بود که به ترتیب با دست و با استفاده از پروژکتور OVERHEADتعویض می شدند. نمایش اسلاید در سخنرانی ها و سمینار ها از اهمیت ویژه ای بر خوردار است .نرم افزار POWER POINT یکی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 55 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فصل اول
مقدمه
تئاتر مدرن ، معنی گسترده ای است که وقوع آن دست کم زمانی نزدیک به یک قرن را در خود نهفته دارد . مدرن بودن در تئاتر صور مختلفی را در بر می گیرد و هر روشنفکری که در امر تئاتر تجربه ای را به انجام رسانده ، وجهه نظر خاصی را ارائه کرده است که در نوع خود تاثیر گذار بوده است ...گاهی در نزد آنان همه چیز در قدرت بازیگران شکل می گرفت ، زمانی سخن و دیالوگ تئاتری سلطه داشت ، نور و دکور یکباره و در مقطعی اهمیت تعیین کننده یافت و یا آموزش به جنسی از تئاتر پیوند خورد ...
استانیسلاوسکی، گریک، میرهولد، راینهارت، آپیا، پیسکاتور، آرتو، گروتوفکی، برشت و ... بانیان چنین تحولاتی بودند . در این میان آراء فلسفی و اجتماعی آرتو، برشت و گروتوفکی با توجه به اهمیت تاثیر شگرف در تئاتر دهه های 50 و 60 مورد ملاقه است ، تا زمینه بررسی جنبش های هنری و تئاتری فراگیر این دو دهه مانند بیتینک ها، بیتل ها، هیپی ها و در نهایت انواع مکاتبی همچون Living theatre ، Happening ، Open theqtre ، Performance به دست آید .
اگر چه مراد نهایی این مساله بررسی آرا و آثار پیتر شومان است اما ایجاد فضایی با موضوعات فوق الذکر که به درک موضوع اصلی یاری می رساند ضروری است . نقطه مرکزی آثار پیتر شومان مخاطب هوشمندی است که خود در نهایت بازیگر است ، این نگرش وجه تشابه تمامی آنان است که به نوعی مدافع تئاتر نو بوده اند یا از طریق تجربه خود در این راه کوشیده اند . گریز از صحنه کلاسیک به معنی فراگیر آن و رسیدن به مکانی که در آن مخاطب تاثیر عمل گرایانه تری در حضور در تئاتر بیابد مراد و مقصود تئاتر های مدرن بوده و هست ؛ آگوست بوال چنین می گوید : ((فکر ندانستن ، آگاه نبودن بر این که کسی در حضور بازیگر است که دارد عملی را بازی می کند همیشه مرا واداشته تا بکوشم دیگری در تئاتر را پیدا کنم که در آنها تماشاگر ، (( تماشا – بازیگر )) ((Forumtumtheatre )) ما نه فقط تماشاگری Spect –Actor که از صحنه می گیرد ، بلکه کسی که محتملا شرکت و مداخله می کند . آن وقت بود که به شکل دیگری از تئاتر بنام تئاتر مناظره ای
Spectator رسیدم که در آن تماشاگر مستقیما مداخله می کند و می داند که مداخله او بر عمل تاثیر تغییر دهنده ای دارد .
آنتوتن (( آرتو )) (( Antonin Artaud )) 1948 – 1869
اندیشه ، بسان زندگی و طبیعت نخست از درون به برون می رود پیش از آنکه از برون به درون آید . من اندیشیدن را در حاله آغاز می کنم ، از تهی به پژی می روم و چون به پژ رسیدم ، می توانم دوباره در تهی فرو افتم . من از مجرد به انضمامی می روم نه از انضمامی به مجرد .
متوقف ساختن اندیشه در برون وبررسی آنچه می تواند کرد ، در حکم باز نشناختن سرشت باطنی و پویای اندیشه و امتناع از احساس جنبش سرنوشت باطنی اندیشه است که هیچ تجربه ای قادر به ضبطش نیست . من امروز شناخت این سرنوشت باطنی و پویان اندیشه را شعر می نامم .
آنتوتن آرتو
آرتو در این خطبه به موضوعی سرنوشت ساز در دوره معاصر اشاره دارد ، با کشف ، جستجو و اصالت انسان در تباین با تفکری که قیاس مدار است و قواعدی نهاده شده را تبلیغ می کند . اساس مدرنیسم آرتو در هنر تئاتر مبتنی بر حرکت ، شناخت و فراموشی داری های بدست آمده در این فرآیند است . تا آدمی بتواند خلاء را پرکند و پژی ها را خلاء سازد .
خلاء در نظر او ثبات یا مطلق عدم حضور و حیات نیست او همواره هر واژه را با حضور انسان درنظر می آورد ، خلاء جنبشی دیگر ... از این رو آنتونن آرتو تمامی گذشته تئاتر جهان را مورد پرش قرار می دهد و حتی نادیده می گیرد تا بالقوه آنچه که ممکن است در راه باشد در حضوری درونی و حرکتی به بیرون ظهور یابد . در این پروسه تئاتر موجود زنده و پویاست و می باید سازندگان آن نیز زنده و پویا باشند در این راستا ، نگاه به تماشاگر به عنوان موجودی زنده اهمیت می یابد . سرانجام تفکر آرتو در آغوش گرفتن تماشاگران و احساس همبستگی با آنان از طریق سپردن نقش نظاره گری در بدو امر ونقش فاعل تئاتر در پایان یک نمایش است . آرتو برای رسیدن به اهدافش حتی ماهیت هنری یک نمایش را به نفع آئینی بودن آن نفی می کند .
گذر از وضع موجود ، ذهن متحد تماشاگر و بازیگر ، زمان آرمانی و نمادین که واقعیت است محیط بر نجاز هنری اش خواهد بود ، تفسیر و تاویل نگاه آرتو است .
امنیت آیین به این است که در واقعیت اتفاق نمی افتد ، بلکه در زمان نمادین و دراذهان اجرا کنندگان و شرکت کنندگان به عنوان فرایند از وضع موجود به یک وضع دیگر و تاثیرش به تاثیری که اگر در واقع ( واقعیت ) اتفاق افتاده بود یکسان است .
آرتو در نگاه به گذشته قصد ماندن و سکنی گزیدن ندارد او اگر چه نگاه به گذشته دارد اما قدمهایش او را به جلو می برد . وی از طریق آئین های تئاتری در آرزوی کشف ارتباط زبان گذشتگان با محیط بیرون و اشیاء پیرامون زندگی است . در واقع زبان عاملی برای همگانی بودن در مجرد آدمی است ، همان چیزی که تئاتر به خاطر آن به اجرا در می آید . زبان مورد نظر او زبان گفتاری معمول که مفاهیم در آن گم گشته اند در تباین است او صدایی نامفهوم اما حقیقی را به کل زبان بی معنی ترجیح می دهد :
آرتو در جستجوی زبان همگانی نشانه ای بود و یا هیروطیف هایی که بی واسطه و با حقیقت بر انسان اثر کند که تماشاگر آن را نتواند طبق عادتش یا اختیار خودش تفسیر کند . زبان گفتاری را رد می کند و به ورد یا صداهایی که از بازیگران در لحظه ارتباط حقیقی ایجاد می شود متوسل می شود .
آرتو برای خروج از وضع موجود علاوه بر زبان کاربرد عناصر دیگر مورد استفاده در تئاتر را نیز تا حدودی مورد تجدید نظر قرار می دهد ، در راستای چنین اقدامی بیان تحلیل گر کارساز میگردد و تئاتر پس زمینه زندگی می شود . از این رو تئاتر آرتو خشن و بی رحم جلوه می کند زیرا جایی برای استراحت و فراغت در آن یافت نمی شود .
تئاتر باید نمایشگر مبانی دورانی باشد و نقایص و شکافهایش و تضادهایش به نمایش بگذارد نه آنکه بلغزد و مستقیما در وادی شرایط و مقتضیات دورانی سقوط کند یعنی دست به تبلیغات سیاسی زند ، تئاتر با آشکار ساختن آنچه پنهان است می تواند داعی به دگرگونی عمیق افکار وعرف و معتقد است و اصول یعنی مبانی روح زمانه شود و از این لحاظ درمانگر است و شفا بخش . اما این مداوا سحرآمیز و جادویی است یعنی آنچه می کند رهانیدن آدمی از پوسته و لفاف سخت اجتماعی اوست .. اگر این کار نشود، زمینه برای روز جنگ و طاعون و قحطی و کشتار فراهم می آید . زیرا تئاتر وسیله ترکاندن دمل های چرکینی است و این کار نجات بخش بر ضمه انجام می گیرد و ضرورت تحقق آن عمل در عالم واقع را از بین می برد و باید چنین باشد .
در ذهن آرتو تناقض میان مجازی بودن تئاتر و حقیقی بودن زندگی از طریق اهمیت یافتن عمل تئاتری تا حد بی پروایی و رکی بی حد ، می خواهد حل شود . آرتو در تفسیر خود از صحنه تئاتر هم در حقایق زبانشناختی تجدید نظر می کند هم حضور تماشاگر منفعل را نمی پذیرد .
موضوع بعدی کشف نسبت های آئینی گذشتگان است ، مرز میان باز نمایی واقعیت و خود واقعیت از میان برود . به نظر وی گذشتگان از طریق آئین ها برای در زندگی بودن تمرین می کردند و حتی آئین ها ادامه زندگی بودند .
دوران اجزاء اصلی تئاتر آرتو و تبدیل آنها به یکدیگر حول محور مخاطب فعال ، زبان نا متعارف ، آئین مداری و مکان واقعی و زمان واقعی هم افق با وقت اجرا سرانجام کار است ، که نتیجه آن بازگشت تئاتر به زندگی یا ورود زندگی به تئاتر است . آرتو برای رسیدن به اهداف آمده در قدم بعد بر علیه متون نگارش شده قیام می کند او سخن حقیقی را در لحظه عمل می پذیرد و پیش داروی نویسنده را قبل داستان را در ذهن خود از اول تا آخر روایت کرده است نمی پذیرد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 55 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فصل اول
مقدمه
تئاتر مدرن ، معنی گسترده ای است که وقوع آن دست کم زمانی نزدیک به یک قرن را در خود نهفته دارد . مدرن بودن در تئاتر صور مختلفی را در بر می گیرد و هر روشنفکری که در امر تئاتر تجربه ای را به انجام رسانده ، وجهه نظر خاصی را ارائه کرده است که در نوع خود تاثیر گذار بوده است ...گاهی در نزد آنان همه چیز در قدرت بازیگران شکل می گرفت ، زمانی سخن و دیالوگ تئاتری سلطه داشت ، نور و دکور یکباره و در مقطعی اهمیت تعیین کننده یافت و یا آموزش به جنسی از تئاتر پیوند خورد ...
استانیسلاوسکی، گریک، میرهولد، راینهارت، آپیا، پیسکاتور، آرتو، گروتوفکی، برشت و ... بانیان چنین تحولاتی بودند . در این میان آراء فلسفی و اجتماعی آرتو، برشت و گروتوفکی با توجه به اهمیت تاثیر شگرف در تئاتر دهه های 50 و 60 مورد ملاقه است ، تا زمینه بررسی جنبش های هنری و تئاتری فراگیر این دو دهه مانند بیتینک ها، بیتل ها، هیپی ها و در نهایت انواع مکاتبی همچون Living theatre ، Happening ، Open theqtre ، Performance به دست آید .
اگر چه مراد نهایی این مساله بررسی آرا و آثار پیتر شومان است اما ایجاد فضایی با موضوعات فوق الذکر که به درک موضوع اصلی یاری می رساند ضروری است . نقطه مرکزی آثار پیتر شومان مخاطب هوشمندی است که خود در نهایت بازیگر است ، این نگرش وجه تشابه تمامی آنان است که به نوعی مدافع تئاتر نو بوده اند یا از طریق تجربه خود در این راه کوشیده اند . گریز از صحنه کلاسیک به معنی فراگیر آن و رسیدن به مکانی که در آن مخاطب تاثیر عمل گرایانه تری در حضور در تئاتر بیابد مراد و مقصود تئاتر های مدرن بوده و هست ؛ آگوست بوال چنین می گوید : ((فکر ندانستن ، آگاه نبودن بر این که کسی در حضور بازیگر است که دارد عملی را بازی می کند همیشه مرا واداشته تا بکوشم دیگری در تئاتر را پیدا کنم که در آنها تماشاگر ، (( تماشا – بازیگر )) ((Forumtumtheatre )) ما نه فقط تماشاگری Spect –Actor که از صحنه می گیرد ، بلکه کسی که محتملا شرکت و مداخله می کند . آن وقت بود که به شکل دیگری از تئاتر بنام تئاتر مناظره ای
Spectator رسیدم که در آن تماشاگر مستقیما مداخله می کند و می داند که مداخله او بر عمل تاثیر تغییر دهنده ای دارد .
آنتوتن (( آرتو )) (( Antonin Artaud )) 1948 – 1869
اندیشه ، بسان زندگی و طبیعت نخست از درون به برون می رود پیش از آنکه از برون به درون آید . من اندیشیدن را در حاله آغاز می کنم ، از تهی به پژی می روم و چون به پژ رسیدم ، می توانم دوباره در تهی فرو افتم . من از مجرد به انضمامی می روم نه از انضمامی به مجرد .
متوقف ساختن اندیشه در برون وبررسی آنچه می تواند کرد ، در حکم باز نشناختن سرشت باطنی و پویای اندیشه و امتناع از احساس جنبش سرنوشت باطنی اندیشه است که هیچ تجربه ای قادر به ضبطش نیست . من امروز شناخت این سرنوشت باطنی و پویان اندیشه را شعر می نامم .
آنتوتن آرتو
آرتو در این خطبه به موضوعی سرنوشت ساز در دوره معاصر اشاره دارد ، با کشف ، جستجو و اصالت انسان در تباین با تفکری که قیاس مدار است و قواعدی نهاده شده را تبلیغ می کند . اساس مدرنیسم آرتو در هنر تئاتر مبتنی بر حرکت ، شناخت و فراموشی داری های بدست آمده در این فرآیند است . تا آدمی بتواند خلاء را پرکند و پژی ها را خلاء سازد .
خلاء در نظر او ثبات یا مطلق عدم حضور و حیات نیست او همواره هر واژه را با حضور انسان درنظر می آورد ، خلاء جنبشی دیگر ... از این رو آنتونن آرتو تمامی گذشته تئاتر جهان را مورد پرش قرار می دهد و حتی نادیده می گیرد تا بالقوه آنچه که ممکن است در راه باشد در حضوری درونی و حرکتی به بیرون ظهور یابد . در این پروسه تئاتر موجود زنده و پویاست و می باید سازندگان آن نیز زنده و پویا باشند در این راستا ، نگاه به تماشاگر به عنوان موجودی زنده اهمیت می یابد . سرانجام تفکر آرتو در آغوش گرفتن تماشاگران و احساس همبستگی با آنان از طریق سپردن نقش نظاره گری در بدو امر ونقش فاعل تئاتر در پایان یک نمایش است . آرتو برای رسیدن به اهدافش حتی ماهیت هنری یک نمایش را به نفع آئینی بودن آن نفی می کند .
گذر از وضع موجود ، ذهن متحد تماشاگر و بازیگر ، زمان آرمانی و نمادین که واقعیت است محیط بر نجاز هنری اش خواهد بود ، تفسیر و تاویل نگاه آرتو است .
امنیت آیین به این است که در واقعیت اتفاق نمی افتد ، بلکه در زمان نمادین و دراذهان اجرا کنندگان و شرکت کنندگان به عنوان فرایند از وضع موجود به یک وضع دیگر و تاثیرش به تاثیری که اگر در واقع ( واقعیت ) اتفاق افتاده بود یکسان است .
آرتو در نگاه به گذشته قصد ماندن و سکنی گزیدن ندارد او اگر چه نگاه به گذشته دارد اما قدمهایش او را به جلو می برد . وی از طریق آئین های تئاتری در آرزوی کشف ارتباط زبان گذشتگان با محیط بیرون و اشیاء پیرامون زندگی است . در واقع زبان عاملی برای همگانی بودن در مجرد آدمی است ، همان چیزی که تئاتر به خاطر آن به اجرا در می آید . زبان مورد نظر او زبان گفتاری معمول که مفاهیم در آن گم گشته اند در تباین است او صدایی نامفهوم اما حقیقی را به کل زبان بی معنی ترجیح می دهد :
آرتو در جستجوی زبان همگانی نشانه ای بود و یا هیروطیف هایی که بی واسطه و با حقیقت بر انسان اثر کند که تماشاگر آن را نتواند طبق عادتش یا اختیار خودش تفسیر کند . زبان گفتاری را رد می کند و به ورد یا صداهایی که از بازیگران در لحظه ارتباط حقیقی ایجاد می شود متوسل می شود .
آرتو برای خروج از وضع موجود علاوه بر زبان کاربرد عناصر دیگر مورد استفاده در تئاتر را نیز تا حدودی مورد تجدید نظر قرار می دهد ، در راستای چنین اقدامی بیان تحلیل گر کارساز میگردد و تئاتر پس زمینه زندگی می شود . از این رو تئاتر آرتو خشن و بی رحم جلوه می کند زیرا جایی برای استراحت و فراغت در آن یافت نمی شود .
تئاتر باید نمایشگر مبانی دورانی باشد و نقایص و شکافهایش و تضادهایش به نمایش بگذارد نه آنکه بلغزد و مستقیما در وادی شرایط و مقتضیات دورانی سقوط کند یعنی دست به تبلیغات سیاسی زند ، تئاتر با آشکار ساختن آنچه پنهان است می تواند داعی به دگرگونی عمیق افکار وعرف و معتقد است و اصول یعنی مبانی روح زمانه شود و از این لحاظ درمانگر است و شفا بخش . اما این مداوا سحرآمیز و جادویی است یعنی آنچه می کند رهانیدن آدمی از پوسته و لفاف سخت اجتماعی اوست .. اگر این کار نشود، زمینه برای روز جنگ و طاعون و قحطی و کشتار فراهم می آید . زیرا تئاتر وسیله ترکاندن دمل های چرکینی است و این کار نجات بخش بر ضمه انجام می گیرد و ضرورت تحقق آن عمل در عالم واقع را از بین می برد و باید چنین باشد .
در ذهن آرتو تناقض میان مجازی بودن تئاتر و حقیقی بودن زندگی از طریق اهمیت یافتن عمل تئاتری تا حد بی پروایی و رکی بی حد ، می خواهد حل شود . آرتو در تفسیر خود از صحنه تئاتر هم در حقایق زبانشناختی تجدید نظر می کند هم حضور تماشاگر منفعل را نمی پذیرد .
موضوع بعدی کشف نسبت های آئینی گذشتگان است ، مرز میان باز نمایی واقعیت و خود واقعیت از میان برود . به نظر وی گذشتگان از طریق آئین ها برای در زندگی بودن تمرین می کردند و حتی آئین ها ادامه زندگی بودند .
دوران اجزاء اصلی تئاتر آرتو و تبدیل آنها به یکدیگر حول محور مخاطب فعال ، زبان نا متعارف ، آئین مداری و مکان واقعی و زمان واقعی هم افق با وقت اجرا سرانجام کار است ، که نتیجه آن بازگشت تئاتر به زندگی یا ورود زندگی به تئاتر است . آرتو برای رسیدن به اهداف آمده در قدم بعد بر علیه متون نگارش شده قیام می کند او سخن حقیقی را در لحظه عمل می پذیرد و پیش داروی نویسنده را قبل داستان را در ذهن خود از اول تا آخر روایت کرده است نمی پذیرد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 67 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
1
الحکمة137 الصدقةوالرزق صدقه راه نزول روزی
وَقالَ عَلَیهِ السَّلام:اٌستَنزِلُوا الرَّزقَ بِالصَّدَقَةِ .
ودرود خدا بر او فرمود:روزی را با صدقه دادن فرود آورید.
صدقه
صدقه در لغت :آنچه به حکم شرع و مسکین دهند را در راه خدا
معانی صدقه:به چیزی که انسان از اموال خود در راه خدا بدهد صدقه
می گویند ولی در اصل صدقه هم شامل واجب و هم شامل مستحب می شود.
صدقه دو بعد دارد:مالی وغیر مالی
صدقه مالی از نقد: درهم - دینار –طلا و جواهر – نقره – کتاب – فرش – لباس –
ظرف زمین ازابراز فنی- خوراکی – آشامیدنی وغیره که انسان قسمتی از مال
خودرا جدا کند وتبرعاً با نیت خالص و قربت در راه خدای منان به صورت
بخشش به دیگری انفاق کند
2
"سخن نیکو بهترین صدقه"
شاخص ترین عضو از اعضا بدن انسان در جهت اعطا صدقات پاک و صالح
با گفتار شایسته و زیبا همان زبان است در این رابطه
پیامبر گرامی(ص)فرمود:برترین صدقه (بدنی)صدقه زبان است گفته شد
یا رسول الله صدقه زبان چیست؟با گفتار مناسب میتوان واسطه شود و کسی را که
در بند اسارت و زندان است نجات بخشد ،یا از ریختن خون ناحق و ناروا ممانعت
نماید.یا معروف و عمل روشن نیکی را به برادرت ارائه دهد یا مکروهی را از او
بر طرف سازد یا کلمات صلح آمیز بین افراد سازش برقرار نماید.
"تأثیر صدقه پنهانی"
امام زین العابدین در دل شب انبان نان را بر پشت مبارک خود بر میداشت و
فقرای مدینه تصدق می فرمود به گونه ای که او را نشناسد ،می فرمود صدقه
پنهانی غضب یزدانی را فرو میریزد.
"عقوبت امساک از صدقه "
"مَلعونٌ ملعونٌ مَن وَ هَبَ الّلهُ لَهُ ما لا فَلَم یَتَصَدَّق مِنهُ شَیءٍ"
"معلون است ،معلون است کسی که خداوند مالی به او عطا و بخشش کند و به قدر
توان چیزی از آن عطاء الهی تصدق و انفاق نکند".
3
"خواص صدقه در اوقات شب و روز"
"تاثیر صدقه صبحگاهی"
امام صادق علیه السلام فرموده:کسی که هنگام صبح (با نیت خالص)صدقه ای
بدهد (به برکت آن صدقه )خداوند نحوست آن روز و شومی او را بر طرف
می نماید.چه زیباست که شب در اندیشه صبح دیگران بوده و غافل از آنان نباشد
"خاصیت صدقه در اول روز"
امام صادق (ع)فرمود :کسی که تصدق کند به صدقه ای خالص در اول روز
(یعنی بعد از صدقه صبح)خداوند متعال به برکت آن صدقه دفع می نماید
از صاحبش هر شری که (بر اثر گناه او مقدر شده)که از آسمان به سوی
زمین برای او فرود بیاید.
پرداخت صدقه اول شب
امام صادق (ع)در جهت خاصیت آن فرموده :کسی که اول شب صدقه ای خالص
را در راه خدا پرداخت کند خداوند متعال به سبب آن صدقه دفع می کند از او هر
شری که (بر اثر وضعی گناه او در آسمان)مقدر شده که آن شب از آسمان برای او
نازل شود و به همین گونه شری مقدر شده در زمین به او وارد شود. صدقه نزد
پروردگار منان سبب میشود که نزول شر از آسمان و شمول شر از زمین از آن
شب از او دفع می شود"
امساک اغنیاءٍ در صدقه عامل فقر است
"اِِنَّ الّه سُبحانَهُ فَرَضَ فی أموال الاغنیا . أَقواتَ الفُقراءِ فَما جَاعَ قَصیرٌاِلاّ بما مُتَّعَ بهَ
4
غَنٌّی والّله-تَعالی جَدُّه-سأئلُهمُ عَن ذلِک"
"به راستی که خداوند سبحان فرموده: در اموال اغنیاء قوتها و نیازمندی ها و
کمبود مشروع فقرا را ونیست فقیر گرسنه ای جز این که مالداری در حد وشأن
خویش منع و خودداری نموده از دستگیری و انفاق در حق او و خداوند منان
فردای قیامت از اغنیاء حق فقر ا را مطالبه خواهد نمود".
الحکمة 140 القناعةوالغناء قناعت و بی نیازی
وَقالَ عَلَیهِ السَّلام:ما عالَ مَنِ اٌقتَصَدَ
و درود خدا بر او فرمود:
آن که میانه روی کند تهی دست نمی شود.
قناعت
قناعت ، راه خوشبختی
قناعت ، از فضیلت های مهم اخلاقی و صفات پسندیده انسانی است که از گرفتار
شدن به رذیلت دنیا دوستی که ریشه همه خطاهاست جلوگیری می کند .
در رهنمود های اولیای الهی با تعابیر مختلفی از فضیلت و ارزش قناعت سخن
به میان آمده و تأکید شده است که خوش ترین زندگی را کسی دارد که به صفت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 67 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
دستگاه تصفیه هوا XJ4800
دستگاه تصفیه هوا XJ4800 مجهز به پیشرفته ترین فیلترهای تصفیه هوا می باشد . دستگاه تصفیه هوا مدل XJ4800 دارای فیلتر اولیه جذب ذرات معلق ، فیلترهای سه لایه ، فیلتر کربن اکتیو ، ژنراتورپلاسما
(یون ساز منفی ومثبت)،فیلترنانو ، فوتوکاتالیست ، فیلتر ویتامینC فیلترCATECHIN ولامپ UV می باشد.
دستگاه تصفیه هوا XJ4800 مجهز به ریموت کنترل ، سنسورکیفیت هوا ، پنل لمسی، زمان سنج و حالتهای مختلف کارکرد می باشد.
دستگاه تصفیه هوا XJ4800 محیط را ازکلیه آلایندها ، عوامل بیماری زا ،عوامل آلرژی زا ، گازی سمی ، گرد وغبار وذرات معلق تا 97/99% را دارد و می تواند ذرات بسیار ریز به اندازه 0.3 میکرون را فیلترکند.
دستگاه تصفیه هوا مدل XJ4800 جهت استفاده در ادارات ، فروشگاهها،منازل و ... توصیه می شود.
کارکرد و ویژگیها
فیلتر HEPA با کارایی بالا
تصفیۀهواازدودوذراتمعلقبهاندازۀ 0.3 میکرون. میزانتصفیه 99 درصداست.
فیلتر کربن فعال شده
جذب کنندۀدود،فرمالدهید،اتانتیول،آمونیاوبسیاریازگازهایمضروبودارنامطلوبدیگر.
فیلتر دئودرانت فوتوکاتالیست
توانایی تجزیۀسریعفرمالدهید،بنزن،تولن،سایکلن، و بسیاری دیگر از مواد و گازهای مضر و دارای بوهای نامطلوب، و نیز توانایی از بین بردن ویروسها و باکتریهای موجود در هوا را دارد.
مولد پلاسمای سرد
دستگاه مجهز به مولد پلاسمای سرد است که می تواند مقادیر بسیار زیادی از یونهای مثبت و منفی را آزاد کند که منجر به تازه نمودن هوای محیطهای بسته می¬شود.
لامپ فرابنفش ضد عفونی کننده
نور فرابنفش با طول موج 365 نانومتر توانایی زدودن گونه های مختلفی از باکتریها را دارد.
حسگر ذرات معلق
قابلیت تشخیص گرد و غبار، دود و هر ذرۀآلایندۀدیگر
سنسور بو
قابلیت تنظیم خودکار هوا با توجه به میزان آلودگی هوا. قابلیت تشخیص بوهای مختلف از سیگار تا آشپزی را دارد.
دستورهای ایمنی
اجرا
عملکرد
قرارگیری
نصب فیلتر
مشخصات
نگهداری
لوازم فیلتر
مشکلات و راه حلها
• لطفا در شرایطی که دستگاه برای مدت طولانی بدون استفاده است، برق آن را قطع نمایید.
• بمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به دستگاه، اشیاء خارجی را در کانالهای ورودی و خروجی آن قرار ندهید.
• لطفا پیش از استفاده بسته بندی فیلترها را باز نمایید، چرا که در غیر اینصورت هیچ عمل تصفیه¬ای رخ نخواهد داد.
• لطفا کانال خروجی را با چیزی نپوشانید.
• هرگز از این دستگاه در مکانهایی که ممکن است ریزش آب بر آن رخ دهد، استفاده نکنید.
• لطفا دستگاه را با بنزین یا آفت کش نشویید چرا که ممکن است منجر به ترک خوردن بخشهای پلاستیکی و بروز شوک الکتریکی شود.
......................................................
رنامه محیط زیست ملل متحد
(1972)
قانون ادامه عضویت درصندوق برنامه مذکور
مصوب(15/10/1362)
ماده واحده- به وزارت امورخارجه وسازمان حفاظت محیط زیست اجازه داده می شود عضویت مجامع بین المللی مشروحه ذیل راکماکان پذیرفته وحق عضویت آن را طبق مقررات عمومی آنها پرداخت نماید:
صندوق محیط زیست ملل متحد:
توضیح1- برنامه محیط زیست یکی از کارگزاریها وبرنامه های وابسته به مجمع عمومی سازمان ملل متحد بوده ومشارکت وعضویت دربرنامه مذکوراز ملزومات وتبعات عضویت درسازمان ملل می باشد.
توضیح2- صندوق محیط زیست ملل متحد یکی ازارکان برنامه مذکور بوده ومشارکت دربرنامه محیط زیست ازطریق عضویت وسهیم شدن درصندوق محیط زیست انجام می گیرد.
توضیح3- مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 15 دسامبر 1972 طی قطعنامه شماره(XXVII)2997 ایجاد برنامه محیط زیست ملل متحد راتصویب کرد.
هدف برنامه:
براساس اعلامیه محیط زیست بشر(بیانیه اصولی)که درژوئن 1972 به تصویب کنفرانس جهانی محیط زیست انسان دراستکهلم رسیده است حظ محیط زیست سالم وتشویق وترغیب فعالیت های زیست محیطی درسطوح بین المللی ومنطقه ای وتوسعه قوانین ومعاهدات بین المللی به منظورکنترل آلودگی وتخریب محیط زیست ناشی ازفعالیت های بشری ازاهداف برنامه می باشد.
ارکان برنامه:
1-مجمع عمومی برنامه محیط زیست ملل متحد که متشکل ازتمام کشورهای عضو برنامه می باشد.
2- شورای حکام برنامه محیط زیست(شورای وزیران محیط زیست)مرکب ازنمایندگان رسمی 58 کشور عضوکه به مدت 4 سال به عضویت این شورا درمی آیند تعیین الویت برنامه های محیط زیست،بازنگری شرایط زیست محیطی ازوظایف شورای حکام می باشد.
3- شورای هماهنگ کننده محیط زیست مرکب ازرؤسای کارگزاریهای ملل متحد،صندوق محیط زیست ملل متحد ودبیرخانه می باشد.
4- صندوق محیط زیست ملل متحد که پشتیبانی مالی فعالیت هاو برنامه های محیط زیست را برعهده دارد.
5- مدیراجرائی،همامنگی ومدیریت اموربرنامه محیط زیست وریاست دبیرخانه را برعهده دارد.
اطلاعات عمومی برنامه مذکور:
تاریخ تصویب برنامه- 15 دسامبر 1972
محل تصویب- نیویورک،سازمان ملل متحد
محل دبیرخانه- نایروبی،کنیا
مرجع ملی ودستگاه دولتی مسئول برنامه مذکوردرایران- سازمان حفاظت محیط زیست.
کنفرانس سازمان ملل متحد درباره محیط زیست وانسان
(کنفرانس جهانی محیط زیست)
استکهلم-1972
این کنفرانس ازپنجم تا شانزدهم ژوئن 1972(خرداد1351)درشهراستکهلم پایتخت سوئد با شرکت مقامات ونمایندگان اکثرکشورهای جهان تشکیل شد.کنفرانس مذکوردرپایان اجلاس دوازده روزه خود مبادرت به انتشاریک بیانیه یااعلامیه اصولی ویک طرح عملیاتی یااجرائی نمود که به عنوان اسناد کنفرانس جهانی محیط زیست تلقی می شوند.
روزافتتاح این کنفرانس- 5 ژوئن به عنوان روزجهانی محیط زیست تعیین گردیده است.
بیانیه کنفرانس سازمان ملل درباره محیط زیست انسان
اعلام می دارد که:
الف: پیشگفتار:
1-انسان مخلوق وشکل دهنده محیط زیست خود است.محیطی که به وی بقای فیزیکی ، فرصت رشد معنوی(اخلاقی،اجتماعی وروحی)عطا می کند.درتکامل طولانی وآکنده ازرنج نژاد بشر دراین سیاره خاکی،مرحله ای فرارسیده است که درآن انسان قدرت تغییرشکل محیط زیست خودرا ازطریق سرعت زیاد علوم وتکنولوژی،به طریقی بی شمار وبه مقیاسی غیرقابل پیش بینی بدست آورده است.هردو جنبه محیط زیست انسان،طبیعی ومصنوعی، برای رفاه بشروبهره وری او ازحقوق پایه بشری،حتی حق بهزندگی ضروری است.
2- حمایت ازمحیط زیست انسان وبهبود آن موضوع مهمی است که بررفاه افراد وتوسعه اقتصادی درسراسر جهان اثر می گذارد.این آرزوی مبرم همه افراد سراسر دنیا ووظیفه همه دولت ها است.
3-انسان بایددائماًتجربه اندوزی کرده بهاکتشاف،اختراع وپیشرفتادامه دهد درعصر ما قدرت انسان برای دگرگون سازی اطرافش،اگرعاقلانه بکار رود،می تواند برای همه مردم منافع توسعه وفرصت بهبود زندگی را به ارمغان آورد واگر به اشتباه ویا با بی توجهی بکار گرفته شود همان قدرت می تواندصدمات بی شماری به افراد بشرومحیط زیست انسانی وارد سازد.ما دراطراف خود دربسیاری ازمناطق زمین،نشانه های روزافزونی ازصدمات حاصله ازانسان مشاهده می کنیم سطوح خطرناک آلودگی درآب،هوا،زمین وموجودات زنده بااختلالات شدید ونامطلوب درتعادل بوم شناختی زیستکره،تخریب وتهی سازی منابع غیر قابل تجدید،کمبودهای شدید مضربه حال سلامتی جسمانی،روحی واجتماعی انسان، در محیط زیست مصنوع بشر به ویژه درمحیط کاروزندگی وی مشاهده می کنیم.
4- بسیاری ازمسائل محیط زیست،درکشورهای درحال رشد ازکمی توسعه ناشی می شود میلیونها تن ازافراد بشر به زندگی درسطوحی پایین تر ازآنچه که شایسته زندگی یک انسان است درمحرومیت ازغذای کافی ولباس،مسکن وآموزش،سلامتی وبهداشت ادامه می دهند. بنابراین کشورهای درحال رشد باید با درنظرگرفتن اولویت های خود ونیازبه محافظت و بهبود محیط زیست،تلاش های خود را به طرف توسعه معطوف سازند.کشورهای صنعتی نیزباید به همان دلیل کوشش کنند که فاصله بین خود وکشورهای درحال توسعه راتقلیل دهند.درکشورها مسائل محیط زیست معمولاً به صنعتی کردن وتوسعه تکنولوژی مربوط می شوند.
5- رشد طبیعی جمعیت دائماً مشکلاتی برای محیط زیست بوجود می آورد وبرای مقابله بااین مشکلات باید درزمان مناسب سیاست هاواقدامات بسنده ای درپیش گرفته شود.آدمیان ازهرچیزی دردنیا باارزش ترهستند.این افراد بشراست که چرخهای پیشرفت اجتماع رابه حرکت درآوردهثروت اجتماعی تولید می کنند،علوم وتکنولوژی راتوسعه می دهند وباسخت کوشی خود محیط زیست انسانی رادائماً تغییرمی دهندهمراه با پیشرفت اجتماع وترقی تولید، علوم وتکنولوژی،قدرت انسان برای بهبودسازی محیط زیست،روزبه روز افزایش می یابد.
6- نقطه ای درتاریخ فرارسیده است که باید فعالیت های خودرا درسراسرجهان بادقت موشکافانه تری ازنظرپیامدهای محیط زیستی آنان شکل دهیم.ما می توانیم دراثرجهل وبی مبالاتی خسارات عمده وغیرقابل ترمیمی به محیط زیست زمین که زندگی ورفاهمان به آن وابسته است وارد سازیم وبالعکس می توانیم بااستفاده ازدانشی بیشتروانجام اعمالی عاقلانه تردرمحیطی که بااحتیاجات وامیدهای بشری انطباق دارد زندگی بهتری برای خود واعقابمان فراهم آوریم.چشم اندازهای وسیعی برای بهبود کیفیت محیط زیست ایجاد یک زندگی خوب وجود دارد.آنچه که موردنیازاست،آرامش فکری واشتیاق به فعالیت شدید ولی نظام یافته است.برای رسیدن به آزادی دردنیای طبیعت،انسان باید دانش را به کمک طبیعت برای ساخت محیط زیست بهتری بکارببرد.دفاع ازمحیط زیست انسان وبهبود آن برای نسل های حال وآینده هدفی ضروری برای نوع بشرشده است هدفی که باید با همراهی وهماهمنگی اهداف تأئید شده بنیادی صلح وتوسعه جهانی اقتصادواجتماع دنبال گردد.
7- دستیابی به این هدف محیط زیستی نیازبه پذیرش مسئولیت توسط تمام شهروندان واجتماعات،سرمایه گذاران ومؤسسات درهرسطحی وشرکت مساوی آنان درتلاشهای عمومی خواهد داشت.افراد درهمه مسیرهای زندگی ومؤسسات درزمینه های گوناگون،به یاری ارزش ها ونتایج اعمال خود محیط زیست آینده جهان را خواهند ساخت.دولت های ملی ومحلی بیشترین قسمت بارسنگین اقدامات وسیاست های زیست محیطی گسترده رادر محدوده قلمرو خود به دوش خواهند کشید.همکاری های بین المللی درگردآوری منابع برای حمایت ازکشورهای درحال توسعه برای انجام مسئولیت های محیط زیستی دراین زمینه نیز موردنیازخواهد بود.ازآنجایی که گروه فزاینده ای ازمسائل زیست محیطی ازنظر ابعاد جهانی یا منطقه ای هستند ویا برمحدوده مشترک بین المللی تأثیرمی گذارند،به همکاری گسترده ملت ها واقدامات مؤسسات بین المللی که علائق مشترکی دارند نیازخواهد بود.کنفرانس ازدولت هاوملت ها برای تلاشی عمومی درجهت حفاظت محیط زیست بشری وبهبود آن برای استفاده همه ابناء بشری واعقاب آنها،دعوت می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 82 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
RIGHT CLICK AND SELECT RIGHT TO LEFT DOCUMENT
====================================================
کتابخانه دیجیتال بانی تک (http://www.banitak.com/library)تلاش دارد تا با کمک افرادی که تمایل دارند آثار فارسی را که قانون حق نشر شامل آن ها نمی شود به صورت txt در اختیار همگان قرار دهد.در صورتی که تمایل دارید با ما همکاری داشته باشید و کتاب مورد علاقه خود را در کتابخانه قرار دهید می توانید با ما به آدرس library@banitak.com تماس بگیرید.
====================================================
عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو
نویسنده : ناصرخسرو قبادیانی
تاریخ نشر : اردیبهشت 83
تایپ : لیلا اکبری
سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی
چنین گوید ابومعین الدین ناصر خسرو القبادینی المروزی تاب الله عنه که من مردی دبیر پیشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی، و به کارهای دیوانی مشغول بودم و مدتی در آن شغل مباشرت نموده در میان اقران شهرتی یافته بودم. در ربیع الآخر سنه سبع و ثلثین و اربع مایه که امیر خراسان ابوسلیمان جعفری بیک داود بن مکاییل بن سلجوق بود از مرو برفتم که هر حاجت که در آن روز خواهند باری تعالی و تقدس روا کند. به گوشه ای رفتم و دو رکعت نماز بکردم و حاجت خواستم تا خدای تعالی و تبارک مرا توانگری دهد. چون به نزدیک یاران و اصحاب آمدم یکی از ایشان شعری پارسی می خواند. مرا شعری برخوان. هنوز بدو نداده بودم که او همان شعر بعینه آغاز کرد. آن حال به فال نیک گرفتم و با خود گفتم خدای تبارک و تعالی حاجت مرا روا کرد. پس از آنجا به جوزجانان شدم و قرب یک ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید که قولوا الحق و لو علی انفسکم. شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند، اگر به هوش باشی بهتر. من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به افزاید. گفتم که من این را از کجا آرم. گفت جوینده یابنده باشد، و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود بر من کار کرد و با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار گردم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم فرح نیابم. روز پنجشنبه ششم جمادی الاخر سنه سبع و ثلثین و اربع مایه نیمه دی ماه پارسیان سال بر چهارصد و ده یزدجردی. سر و تن بشستم و به مسجد جامع شدم و نماز بکردم و یاری خواستم از باری تعالی به گذاردن آنچه بر من واجب است و دست باز داشتن از منهیات و ناشایست چنان که حق سبحانه و تعالی فرموده است .
پس از آنجا به شبورغان رفتم. شب به دیه باریاب بودم و از آن جا به راه سنکلان و طالقان به مروالرود شدم. پس به مرو رفتم و از آن شغل که به عهده من بود معاف خواستم و گفتم که مرا عزم سفر قبله است.
پس حسابی که بود جواب گفتم و از دنیایی آنچه بود ترک کردم الا اندک ضروری. و بیست و سیم شعبان به عزم نیشابور بیرون آمدم و از مرو به سرخس شدم که سی فرسنگ باشد و از آنجا به نیشابور چهل فرسنگ است. روز شنبه یازدهم شوال در نیشابور شدم. چهارشنبه آخر این ماه کسوف بود و حاکم زمان طغرل بیک محمد بود برادر جعفری بیک. و مدرسه ای فرموده بود به نزدیک بازار سراجان و آن را عمارت می کردند و او به ولایت گیری به اصفهان رفته بود بار اول و دوم ذی القعده از نیشابور بیرون رفتم در صحبت خواجه موفق که خواجه سلطان بود. به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه. روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آنجا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی می گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب وگروهی حساب. در اثنای سخن می گفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرون آمدم گفتم چون چیزی نمی داند چه به دیگری آموزد. و از بلخ تا به ری سه صد و پنجاه فرسنگ حساب کردم. و گویند از ری تا ساوه سی فرسنگ است و از ساوه به همادان سی فرسنگ و از ری به سپاهان پنجاه فرسنگ و به آمل سی فرسنگ. و میان ری و آمل کوه دماوند است مانند گنبدی که آن را لواسان گویند و گویند بر سر چاهی است که نوشادر از آنجا حاصل می شود. و گویند که کبرین نیز. مردم پوست گاو ببرند و پر نوشادر کنند و از سر کوه بغلطانند که به راه نتوان فرود آوردن .
پنجم محرم سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه دهم مرداد ماه سنه خمس عشر و اربعمائه از تاریخ فرس به جانب قزوین روانه شدم و به دیه قوهه رسیدم . قحط بود و آنجا یک من نان جو به دو درهم می دادند. از آنجا برفتم، نهم محرم به قزوین رسیدم. باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ چیز که مانع شود در رفتن راه نبود و قزوین را شهری نیکو دیدم باروی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارها خوب الا آنکه آب در وی اندک بود در کاریز به زیر زمین و رییس آن شهر مردی علوی بود و از همه صناع ها که در آن شهر بود کفشگر بیش تر بود .
دوازدهم محرم سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه از قزوین برفتم به راه بیل و قبان که روستاق قزوین است. و از آنجا به دیهی که خرزویل خوانند. من و برادرم و غلامکی هندو که با ما بود زادی اندک داشتیم. برادرم به دیه رفت تا چیزی از بقال بخرد، یکی گفت که چه می خواهی بقال منم. گفتم هرچه باشد ما را شاید که غریبیم و برگذر. گفت هیچ چیز ندارم. بعد از آن هر کجا کسی از این نوع سخن گفتی، گفتمی بقال خرزویل است. چون از آنجا برفتم نشیبی قوی بود چون سه فرسنگ برفتم دیهی از حساب طارم بود برزالحیر می گفتند. گرمسیر و درختان بسیار از انار و انجیر بود و بیشتر خودروی بود و از آنجا برفتم رودی بود که آن را شاه رود می گفتند. بر کنار دیهی بود که خندان می گفتند و باج می ستاندند از جهت امیر امیران و او از ملوک دیلمیان بود و چون آن رود از این دیه بگذرد به رودی دیگر پیوندد که آن را سپیدرود گویند و چون هر دو رود به هم پیوندند به دره ای فرود رود که مشرق است از کوه گیلان و آن آب به گیلان می گذرد و به دریای آبسکون رود و گویند که هزار و چهارصد رودخانه در دریای آبسکون ریزد و گفتند یکهزار و دویست فرسنگ دور است و در میان دریا جزایر است و مردم بسیار و من این حکایت را از مردم شنیدم. اکنون با سر حکایت و کار خود شوم، از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکی است همه سنگلاخ و آن قصه ولایت طارم است و به کنار شهر قلعه ای بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است سه دیوار در گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه قلعه فرو بریده تا کنار رودخانه که از آنجا آب برآورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهتر زادگان ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد و گفتند آن امیر را قلعه های بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنان که در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی بستاند و مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همه کفش ها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس آن کسان را نبرد و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که مرزبان الدیلم خیل جیلان ابوصالح مولی امیرالمومنین و نامش جستان ابراهیم است. در شمیران مردی نیک دیدم از دربند بود نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفلسوف. مردی اهل بود و با ما کرامت ها کرد و کرم ها نمود و با هم بحث ها کردیم و دوستی افتاد میان ما. مرا گفت چه عزم داری. گفتم سفر قبله را نیت کرده ام گفت حاجت من آنست که به وقت مراجعت گذر
بر اینجا کنی تا تو را باز ببینم. بیست و ششم محرم از شمیران می رفتم چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم و از سعیدآباد گذشتم. بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه به شهر تبریز رسیدم و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود و آن شهر قصبه آذربایجان است شهری آبادان. طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را چنین ذکرمی کردند در خطبه الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور و هسودان بن محمد مولی امیرالمومنین. مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنه اربع و ثلثین و اربعمائه و در ایام مسترقه بود پس از نماز خفتن بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند. و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم شعری نیک می گفت اما زبان فارسی نیکو نمی دانست. پیش من آمد دیوان منحیک و دیوان دقیق بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او مشکل بود از من پرسید با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند .
چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم به راه مرند و با لشکری از آن امیر و هسودان تا خوی بشدیم و از آنجا با رسولی برفتم تا برکری و از خوی تا برکری سی فرسنگ است و در روز دوازدهم جمادی الاول آن جا رسیدیم و از آن جا به وان وسطان رسیدیم در بازار آن جا گوشت خوک همچنان که گوشت گوسفند می فروختند و زنان و مردان ایشان بر دکان ها نشسته شراب می خوردند بی تحاشی و از آن جا به شهر اخلاط رسیدم هیژدهم جمادی الاول و این شهر سرحد مسلمانان و ارمنیان است و از برکری تا اینجا نوزده فرسنگ است و آن جا امیری بود او را نصرالدوله گفتندی عمرش زیادت از صد سال بود پسران بسیار داشت هر یکی را ولایتی داده بود و در این شهر اخلاط به سه زبان سخن گویند تازی و پارسی و ارمنی و ظن من آن بود که اخلاط بدین سبب نام آن شهر نهاده اند و معامله به پول باشد و رطل ایشان سیصد درم باشد . بیستم جمادی الاول از آن جا برفتم و به رباطی رسیدم برف و سرمایی عظیم بود و در صحرایی در پیش شهر مقداری راه چوبی به زمین فرو برده بودند تا مردم روز برف و دمه بر هنجار آن چوب می روند . از آن جا به شهر بطلیس رسیدم به دره ای در نهاده بود. آن جا عسل خریدیم صد من به یک دینار برآمده بود به آن حساب که به ما بفروختند و گفتند در این شهر کس باشد که او را در یک سال سیصد چهارصد خیک عسل حاصل شود . و از آن جا برفتیم قلعه ای دیدیم که آن راقف انظر می گفتند . یعنی بایست بنگر . از آن جا بگذشتم ، به جایی رسیدم که آن جا مسجدی بود می گفتند که اویس قرنی قدس الله روحه ساخته است . و در آن حدد مردم را دیدم که در کوه می گردیدند و چوبی چون درخت سرو می بریدند . پرسیدم که از این چه می کنید گفتند این چوب را یک سر در آتش می کنیم و از دیگر سر آن قطران بیرون می آید همه در چاه جمع می کنیم و از آن چاه در ظروف می کنیم و به اطراف می بریم . و این ولایت ها که بعد از اخلاط ذکر کرده شد و اینجا مختصر کردیم از حساب میافارقین باشد . از آن جا به شهر ارزن شدیم شهری آبادان و نیکو بود با آب روان وبساتین و اشجار و بازارهای نیک و در آن جا به میارفاتین از این راه که ما آمدیم پانصد و پنجاه و دو فرسنگ بود و روز آدینه بیست و ششم جمادی الاول سنه ثمان و ثلثین و اربعمایه بود و در این وقت برگ درخت ها هنوز سبز بود . پاره ای عظیم بود ا ز سنگ سفید برشده هر سنگی مقدار پانصد من . و به هر پنجاه گزی برجی عظیم ساخته هم از این سنگ سفید که گفته شد
. و سرباره همه کنگره ها بر نهاده چنان که گویی امروز استاد دست ازش باز داشته است . و این شهر را یک در است از سوی مغرب و درگاهی عظیم برکشیده است به طارقی سنگین و دری آهنین بی چوب بر آن جا ترکیب کرده . و مسجد آدینه ای دارد که اگر صفت آن کرده شود به تطویل انجامد . هرچند صاحب کتاب شرحی هرچه تمام تر نوشته است و گفته که متوضای که در آن مسجد ساخته اند چهل حجره در پیش است و دو جوی آب بزرگ می گردد در همه خانه ها یکی ظاهر استعمال را و دیگر تحت الارض پنهان که ثقل می برد و چاه ها پاک می گرداند . و بیرون ازاین شهرستان در ربض کاروانسراها و بازارهاست و گرمابه ها و مسجد جامع دیگری است که روز آدینه آن جا هم نماز کنند . و از سوی شمال سوری دیگر است که آن را محدثه گویند هم شهری است با بازار و مسجد جامع و حمامات همه ترتیبی ، و سلطان ولایت را خطبه چنین کنند الامیر الاعظم عزالاسلام سعدالدین نصرالدوله و شرف الملة ابونصر احمد مردی صدساله و گفتند که هست . و رطل آن جا چهارصد و هشتاد درم سنگ باشد . این امیر شهری ساخته است برچهارفرسنگ میافارقین و آن را نصریه نام کرده اند . و از آمد تا میافارقین نه فرسنگ است .
ششم روز از دی ماه قدیم به شهر آمد رسیدیم . بنیاد شهر بر سنگی یک لخت نهاده . وطول شهر به مساحت دو هزار گام باشد و عرض هم چندین . و گرد او سوری کشیده است از سنگ سیاه که خشت ها بریده است از صد منی تا یک هزار منی و بیش تر این سنگ ها چنان به یکدیگر پیوسته است که هیچ گل و گچ در میان آن نیست . بالای دیوار بیست ارش ارتفاع دارد و پهنای دیوار ده ارش . به هر صد گز برجی ساخته که نیمه دایره آن هشتاد گز باشد و کنگره او هم از این سنگ . و از اندرون شهر در بسیار جای نردبان های سنگین بسته است که بر سر باور تواند شد . و بر سر هر برجی جنگ گاهی ساخته . و چهار دروازه بر این شهرستان است همه آهن بی چوب هر یکی روی به جهتی از عالم .شرقی را باب الدجله گویند غربی را باب الروم .شمالی را باب الارمن و جنوبی را باب التل.و بیرون این سور سور دیگر است هم از این سنگ بالای آن ده گز.و همه ی سرهای دیوار کنگره و از اندرون کنگره ممری ساخته چنان که با سلاح تمام مرد بگذرد و بایستد وجنگ کند به آسانی .و این سور بیرون را نیز دروازه های آهنین برنشانده اند مخالف دروازه های اندرونی چنان که چون از دروازه های سور اول در روند مبلغی در فصیل بباید رفت تا به دروازه ی سور دوم رسند و فراخی فصیل پانزده گز باشد .و اندر میان شهر چشمه ای است که از سنگ خاره بیرون می آید مقدار پنج آسیا گرد , آبی به غایت خوش و هیچ کس نداند که از کجا می آید .و در آن شهر اشجار و بساتین است که از آن آب ساخته اند .و امیر وحاکم آن شهر پسر آن نصر الدوله است که ذکر رفت .و من فراوان شهر ها و قلعه ها دیدم در اطراف عالم در بلاد عرب و عجم و هند و ترک مثل شهر آمد هیچ جا ندیدم که بر روی زمین چنان باشد و نه نیز از کسی شنیدم که گفت چنان جای دیگر دیده ام .و مسجد جامع هم از این سنگ سیاه است چنان که از آن راست و محکم تر نتواند دید . و درمیان جامع دویست و اند ستون سنگین برداشته اند هر ستونی یکپارچه سنگ و بر ستون ها طاق زده است همه از سنگ و بر سر طاق ها باز ستون ها زده است کوتاه تر از آن .و صفی دیگر طاق زده بر سر آن طاق های بزرگ .و همه بام های این مسجد به خر پشته پوشیده همه تجارت ونقارب و منقوش و مدهون کرده است.و اندر ساحت مسجد سنگی بزرگ نهاده است و حوضی سنگین مدور عظیم بزرگ بر سر آن نهاده است و ارتفاعش قامت مردی و دور دائره آن دو گز و نایژه ای برنجین از میان حوض بر آمده که آبی صافی به فواره از آن بیرون می آید چنان که مدخل و مخرج آن آب پیدا نیست .و متوضای عظیم بزرگ و چنان نیکو ساخته استکه به از آن نباشد الا که سنگ آمد که عمارت کرده اند همه سیاه است و از آن میافارقین سپید و نزدیک مسجد کلیسایی است عظیم به تکلف هم از سنگ ساخته و زمین کلیسیا مرخم کرده به نقش ها .و درین کلیسیا بر طارم آن که جای عبادت ترسایان است دری آهنین مشبک دیدم که هیچ جای آن دری ندیده بودم .و از شهر آمد تا حران دو راه است یکی را هیچ آبادانی نیست و آن چهل فرسنگ است .و بر راهی دیگر آبادانی و دیه های بسیار است و بیش تراهل آن نصاری باشد و آن شصت فرسنگ باشد .ما با کاروان به راه آبادانی شدیم .صحرایی به غایت هموار بود الا آن که چندان سنگ بود که ستور البته هیچ گام بی سنگ ننهادی .روز آدینه بیست و پنجم جمادی الآخر سنه ثمان و ثلثین و اربعمایه به حران رسیدیم دوم آذرماه قدیم هوای آن جا در آن وقت چنان بود که هوای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 78 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
سرامیک:
به مواد معمولا جامدی که بخش عمده تشکیلدهنده آنها غیرفلزی و غیرآلی باشد را سرامیک میگویند. این تعریف نه تنها سفالینهها، پرسلان (چینی)، دیرگدازها، محصولات رسی سازهای، سایندهها، سیمان و شیشه را در بر میگیرد بلکه شامل آهنرباهای سرامیکی، لعابها، فروالکتریکها، شیشه، سرامیکها و سوختهای هستهای و ... نیز شامل میشود از نظر ساختار شیمیایی همه موادی که از مخلوط خاک رس و ماسه و فلدسپار در دمای بالا بدست میآیند و با توده شیشه مانندی انسجام یافته و بسیار سخت و حل نشدنی در حلالها و تقریبا گدازناپذیرند سرامیک نامیده میشود.
تاریخچه:
برخیها آغاز استفاده و ساخت سرامیک را حدود 7000 سال ق- م میدانند در حالی که برخی دیگر قدمت آنرا تا 15000 سال ق.م نیز دانستهاند- ولی در کل اکثریت تاریخ نگاران بر 10000 سال ق.م اتفاق نظر دارند که بدیهی است این تاریخ مربوط به سرامیکهای سنتی است. واژه سرامیک از واژه یونانی کراموس به معنی سفال یا شیء پخته شده است. از آنجاییکه قدیمیترین بدنههای رسی در حدود 22000 سال قبل از میلاد شناسایی شدهاند سرامیک را هنری است که شروع آن در گذشتهای بسیار دور شاید قبل از اختراع خط رقم خورده ولی در حال حاضر این هنر فناوری جدیدی تلقی میشود.
2
مقدمه:
چند سالی است لغت سرامیک در ایران و بین طبقات مختلف مردم شایع و رایج و روز به روز استعمال آن بیشتر میشود و آن را بیشتر میشنویم «سرامیک» به معنای خاص که فقط به یک فن مربوط میباشد در مجامع صاحب صلاحیت دنیا مورد قبول قرار نگرفته است. در سال 1920 در کنگرهای که تشکیل شده بود این لغت برای تمام لوازم و موادی که از سیلیکاتها ساخته و حرارت داده میشود انتخاب گردید. ریشه آن از یونانی و به معنای پخته شده میباشد ولی ریشه قدیمیتر آن در زبان سانسکریت معنای چیزهای پخته شده را دارد. به هر تقدیر سرامیک امروز به تمام صنایعی اطلاق میگردد که به نحوی از انحاء با مواد اولیه سیلیکاتی ساخته و سپس در درجات حرارت معین پخته و محکم گردیده باشد و معنی عام دارد. چینی – شیشه – بلور- سفال، آجرهای نسوز و معمولی، کاشی و بسیاری دیگر از صنایع سیلیکات هم جزء فن سرامیک محسوب میگردد. بطوریکه محاسبه کردهاند یک سوم صنایع موجود دنیا را صنایع سرامیک تشکیل میدهد. از جمله رشتههای سرامیک تهیه و پرداخت اشیاء هنری از خاک و سنگ میباشد که اقویم به نام کاشی و سفالسازی در کشور ما رواج کامل داشته است.
میتوان گفت به محصولاتی که بوسیله مواد معدنی بهر روشی شکل داده شده و با پختن آن بدست میآید سرامیک میگویند. همان طور که گفته شد ماده اولیه سرامیک گل رس بوده ضمنا نام کلی هر گونه اشیایی که مواد اولیهاش از گل رس بوده بوسیله دست، قالب یا چرخ خراطی شکل داده شده و در کوزه پخته شده باشد سرامیک گفته میشود. تاریخچه سرامیک با پیدایش آتش بوسیله انسانها شروع شده است برای حمل و نگهداری ان و بخاطر اجبار در ساخت ظروف سرامیک بوجود آمده است. سرامیک در طول صدها سال در ساخت ظروف مورد استفاده قرار گرفته، هم در اعصار قدیم و هم امروزه یکی از ادوات ضروری است که در تولید آجر ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد. سرامیک، چینی خاک، در نتیجه صخرههای گرانیت andogen با ریزریز شدن در اثر سائیدگی بوسیله طبیعت بوجود میآیند. هر نوع خاک برای توید سرامیک مناسب نیست خاک مناسب برای استفاده گل رس است. گل رس ماده اصلی دنیاست – گل رس بعلت خصوصیات پلاستیکی به شکلهای گوناگونی در میآیند و اشکال خود را در حین پختن حفظ و دارای مقاومت زیادی است.
3
صنعت سرامیک از قدیمیترین صنایع دنیا محسوب میشود. زمانیکه گل رس با آب مخلوط میشود چون دارای خصوصیات پلاستیکی است به آسانی به یک خمیر قابل انعطاف تبدیل میگردد و این ماده بعد از پخته شدن نیز سفت و سالم و دارای یک سری خصوصیات غیرمتغیر است که در تولید هنر دیگهای گلی کاربرد دارد. در آناتولی به سبب اینکه محل تمدنهای مختلف بوده و در نتیجه حفاریهای باستانشناسی که روشنی بخش تاریخ میباشد دیده شده است در آناتولی نمونههای بسیار قدیمی سرامیک برای اولین بار مربوط به دوران سنگی بوده که ظروف سرامیک بنامهای حاجی لار، چاتال هویوک، بیجه سلطان، دمیرجی هویوک و غیره میباشد که در نتیجه حفاریهای باستانشناسی پیدا شده است. این آثار علاوه بر آثار تزئینی به سبب داشتن شکلهای متعدد نیز مورد توجه است و 3500 سال قبل از میلاد در دوران کالکالیتیکها، 1000-2500 سال قبل از میلاد قوم باستانی ساکن در آناتولی در قرن 11 و 13 بعد از میلاد یعنی سلجوقیان و در قرن 10 میلادی عثمانیهایی که به آناتولی آمدهاند و فرهنگ سرامیک باقی مانده از دوران سلجوقی را ادامه داده در قرن 15 میلادی سرامیک با خصوصیات منحصر بفرد خویش را بوجود آورده و همهشان نمونههای زیبایی را یکی پس از دیگری از خود بجای گذاشتهاند. هنر سرامیک آناتولی که منابع اولیه خود را از سرامیک ترک خارج از آناتولی اخذ نموده در دوران عثمانی یک توسعه منحصر بفرد از خود نشان داده بدین ترتیب آثار ترجیحی و صادراتی آن مورد استقبال قرار گرفته است. دوات، شکردان، فنجان، کاسه، آفتابه، کتری، ابریق، کوزه، تنگ آب، سبو، قدح، قندیل، فانوس اجام، گلدان، لیوان آبخوری، گلابدان، بخوردان، و غیره با متر خاص و با خمیر سفید ساخته شده است. گل رسی که در تولید ظروف و اشیا سرامیکی مورد استفاده قرار خواهد گرفت با توجه به نوع ظروف تولیدی برای اینکه در دستگاههای مخلوط کن و خیس کن شکل حقیقی خود را پیدا کند سعی میشود با اضافه کردن مقدار آب معین و ضروری خمیری یکنواخت و هموژن بدست بیاید. ظروف و اشیا سرامیکی به روش دستی، قالبی، پرس کردن، دوران، فیلاژ یا با متر اتراژ و ریخته به شکل مختلف درآیند.
نقش اجرای سه گانه در سرامیک:
خاک رس: موجب نرمی و انعطاف و تشکیل ذرات بلوری سرامیک میشود.
5
ماسه: ویژگی چین خوردن پس از خشک و گرم شدن و تشکیل ذرات بلوری سرامیک را کاهش میدهد.
فلدسپار: در کاهش دادن دمای پخت و تشکیل توده شیشهای و چسبانندهی ذرات بلوری سرامیک موثر است.
تجزیة شیمیایی
دانستن ترکیب شیمیایی مواد اولیه سرامیکی به عنوان اساسیترین نیاز در فرمولبندی صحیح ساختار بدنههای سرامیکی مطرح بوده و به علاوه در صورتی که تجزیة شیمیایی یک روش معمول و جاری در آزمایشگاههای سرامیک باشد میتوان از آن به عنوان وسیلهای جهت کنترل کیفیت مواد خام و اولیه مورد استفاده قرار داد و از نقطهنظر یکنواختی و ثبات ترکیب شیمیایی از آن بهره جست.
بایستی توجه داشت که تجزیة شیمیایی مواد به دو طریق روشهای کلاسیک و سنتی و روشهای مدرن و دستگاهی صورت میپذیرد. گروه اخیر به دلیل دقت و صحت جوابهای حاصله و همچنین سرعت بیشتر و نیاز به زمان کمتر امروزه در سطح وسیعتری مورد استفاده قرار میگیرد. البته بهرهگیری از تکنیکهای تجزیة پیشرفته نیاز به صرف هزینة بیشتر، چه از نقطهنظر قیمت دستگاهها و چه از نظر هزینة تربیت نیروهای متخصص دارد ولی با این حال کارخانجات سرامیک مجبور به تقبل این هزینهها بوده تا بدین ترتیب بتوانند جوابهای دقیقتری را در حدقل زمان ممکن به دست آورند.
در زیر عمدهترین روشهای تجزیة شیمیایی که به طور معمول در آزمایشگاههای سرامیک به کار گرفته میشوند به طور خلاصه شرح داده شدهاند. جزئیات بیشتر این روشها در ارتباط و متناسب با نیازها و کاربردهای خاص آنها میباشد.
تجزیة شیمیایی خشک:
در این روش نمونههای متفاوتی از مادة مورد آزمون به صورت جامد در یک دستگاه فلوئورسانس اشعة X طیف نگاری میشوند.
اساس کار دستگاه فوق بر این خاصیت استوار است که وقتی یک دسته اشعه X (که پرتوهایی با طول موج پائین بوه و به عنوان مثال مقدار آن برای مس برابر با 54/1 می