پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

دانلود پاورپوینت , مقاله, تحقیق, مبانی وپیشینه تحقیق, جزوه, طرح درس دروس دبستان, خلاصه کتاب , نمونه سوالات کارشناسی و ارشد ,قالب و افزونه وردپرس
پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

پادشاه سئو| دانلود پاورپوینت, مقاله, تحقیق, جزوه,قالب و افزونه وردپرس

دانلود پاورپوینت , مقاله, تحقیق, مبانی وپیشینه تحقیق, جزوه, طرح درس دروس دبستان, خلاصه کتاب , نمونه سوالات کارشناسی و ارشد ,قالب و افزونه وردپرس

سیدا دانلود مقاله در مورد شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على با فونت نستعلیق 75 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-شناخت-مختصرى-از-زندگانى-امیرالمومنین-على--با-فونت-نستعلیق-75-ص
دانلود مقاله در مورد شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على با فونت نستعلیق 75 ص
فرمت فایل دانلودی: .zip
فرمت فایل اصلی: .doc
تعداد صفحات: 68
حجم فایل: 90 کیلوبایت
قیمت: 6000 تومان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على (ع)
‏حضرت على (ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل در کعبه به دنیا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت. در بیست و یکم ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه به درجه شهادت رسید. قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد/
‏بخشهاى زندگانى على (ع)
‏با توجه به اینکه امیرمومنان ده سال پیش از بعثت پیامبر (ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام هموارده در کنار پیامبر اسلام (ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سى سال زندگى نمود، مى‏توان مجموع عمر 63 ساله او را به پنج بخش زیر تقسیم نمود:‏ ‏ 1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام،‏ ‏2- از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه،‏ ‏3- از هجرت تا درگذشت پیامبر اسلام،‏ ‏4- از رحلت پیامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت،5- دوران خلافت آن بزرگوار/
‏1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام ص
‏چنانکه اشاره کردیم، اگر مجموع عمر على (ع) را به پنج بخش تقسیم کنیم، نخستین بخش آن را زندگى امام پیش از بعثت پیامبر تشکیل مى‏دهد. مقدار عمر امام در این بخش از ده سال تجاوز نمى‏کند زیرا زمانى که على (ع) دیده به جهان گشود، بیش از سى سال از عمر پیامبر نگذشته بود و پیامبر در چهل سالگى به رسالت مبعوث گردید، بنابراین على (ع) در موقع بعثت پیامبر بیش از ده سال نداشت.
‏در آغوش پیامبر
‏على (ع) در این دوره که دوره حساس شکل‏گیرى شخصیت و دوره پذیرش تربیتى و روحى او بود، در خانه حضرت محمد (ص) و تحت تربیت او به سربرد. مورخان اسلامى در این زمینه مى‏نویسند‏:
‏یک سال، قحطى بزرگى در مکه رخ داد. در آن زمان ابوطالب عموى پیامبر داراى عائله زیاد و هزینه سنگینى بود. حضرت محمد (ص )به عموى دیگر خود «عباس» که از ثروتمندترین افراد بنى هاشم بود، پیشنهاد کرد که هر کدام از ما یکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببریم تا فشار مالى ابوطالب کم شود، عباس موافقت کرد، و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضو(ع) را با او در میان گذاشتند. ابوطالب با این پیشنهاد موافقت کرد. در نتیجه عباس، «جعفر» و حضرت محمد ص «على» را به خانه خود برد. على (ع) همچنان در خانه آن حضرت بود تا آنکه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و على (ع) او را تصدیق کرد و از او پیروى نمود‏.‏ پیامبر اسلام (ص) پس از گرفتن على (ع) فرمود: همان را برگزید‏م که خدا او را براى من برگزید
‏از آنجا که حضرت محمد (ص) در سنین کودکى - پس از درگذشت عبدالمطلب - در حانه عمویش ابوطالب و تحت کفالت او بزرگ شده بود، مى‏خواست با تربیت یکى از فرزندان او، زحمات وى و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران کند و از میان فرزندان او نظر به على (ع) داشت/‏ ‏على (ع) در دوران خلافت خود، در خطبه «قاصعه» به این دوره تربیتى خود اشاره نموده و مى‏فرماید:«شما (یاران پیامبر) از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و موقعیت خاصى که با آن حضرت داشتم آگاهید و مى‏دانید موقعى که من خردسال بودم، پیامبر مرا در آغوش مى‏گرفت و به سینه خود مى‏فشرد و مرا در بستر خود مى‏خوابانید به طورى که من بدن او را لمس مى‏کردم، بوى خوش آن را مى‏شنیدم و او غذا در دهان من مى‏گذارد/
‏من همچون بچه‏اى که به دنبال مادرش مى‏رود، همه جا همراه او مى‏رفتم، هر روز یکى از فضائل اخلاقى خود را به من تعلیم مى‏کرد و دست‏ور مى‏داد که از آن پیروى کنم.
‏2- از بعثت تا هجرت پیامبر
‏دومین قسمت از زندگانى على (ع) را بخش از بعثت تا هجرت به مدینه تشکیل مى‏دهد که از نظر زمانى سیزده سال مى‏شود. این بخش از زندگانى امام شامل یک سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته على (ع) در راه پیشرفت اسلام مى‏باشد که در تاریخ اسلام نصیب کسى جز او نشده است/
2
‏نخستین کسى که اسلام آورد
‏نخستین افتخار على (ع) در این دوران پیشگام بودن وى در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیح‏تر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است زیرا على (ع) از کوچکى یکتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستى نبودتا اسلام او به معناى دست کشیدن از بت پرستى باشد (در حالى که در مو‏رد سایر یاران پیامبر چنین نبود/‏پیشگام بودن در پذیرفتن اسلام، ارزشى است که قرآن مجید روى آن تکیه کرده و صریحا اعلام نموده است که کسانى که در گرایش به اسلام پیشگام بوده‏اند، در پیشگاه خدا ارزش والایى دارند، آنجا که مى‏فرماید: «و پیشگامان، پیشگام، آنان ‏مقربانند.‏»‏ ‏توجه خاص قران به موضو(ع) «سبقت در گروش به آیین اسلام» به حدى است که حتى کسانى را که پیش از فتح مکه ایمان آورده و جان و مال خود را در راه خدا بذل نموده‏اند، ز افرادى که پس از پیروزى مسلمانان برمکیان، ایمان آورده و جهاد کرده‏اند، برتر شمرده است چه رسد به کسانى که پیش از هجرت و در سالهاى نخست ظهور اسلام، مسلمان شده‏اند، آنجا که مى‏فرماید:
‏«کسانى از شما که پیش از پیروزى (فتح مکه) در راه خدا انفاق کردند و سپس به جهاد پرداختند، با کسانى که بعد از آن در راه خدا انفاق و جهاد کردند، یکسان نیستند، بلکه آنان در پیشگاه خدا مقامى برتر دارند و خداوند به هر دو وعده نیک داده است...»
‏علت برترى امیان مسلمانان پیش از فتح مکه (که در سال هشتم هجرى صورت گرفت) این است که آنان در موقعى ایمان آورند که اسلام در جزیره العرب به اوج عظمت نرسیده بود و هنوز پایگاه بت پرستان یعنى شهر مکه به صورت دژ شکست ناپذیرى باقى بود و خطرهایى از هر طرف جان و مال مسلمانان را تهدید مى‏کرد. البته مسلمانان پس از مهاجرت به مدینه و گرایش اوس و خزرج و قبایل اطراف مدینه به اسلام، از پیشرفت و ایمنى نسبى برخوردار بودند و در بسیارى از درگیریهاى نظامى غالب و پیروز مى‏شدند، ولى خطر هنوز بکلى برطرف نشده بود. بنابراین در صورتى که گروش به اسلام و بذل مال و جان در چنین شرائطى، از ارزش خاصى برخوردار باشد، قطعا اظهار ایمان و اسلام در آغاز دعوت پیامبر که قدرتى جز قدرت قریش و نیرویى جز نیروى بت پرستان در کار نبود، ارزش بالاتر و بیشترى خواهد داشت. از این نظر سبقت در اسلام در میان یاران پیامبر، از افتخارات مهم بشمار مى‏رفت/
‏با این توضیح میزان ارزش پیشگامى على (ع) در اسلام بخوبى روشن مى‏گردد/
‏دلائل پیشگامى على (ع) در اسلام
‏دلائل و شواهد پیشگامى على (ع) در متون اسلامى به قدرى فراوان است که بیان همه آنها از حد گنجایش این کتاب بیرون است ولى به عنوان نمونه تعدادى از آنها را ذیلا مى‏آوریم:
‏الف- پیش از همه، خود پیامبر اسلام (ص) به پیشقدم بودن على (ع) تصریح کرده و در میان جمعى از یاران خود فرمود:
‏«نخستین کسى که در روز رستاخیز با من در کنار حوض (کوثر) ملاقات مى‏کند پیشقدمترین شما در اسلام، على بن ابى طالب است.»
‏ب - دانشمندان و محدثان نقل مى‏کنند:
‏حضرت محمد (ص) روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و على (ع) فرداى آن روز (سه شنبه) با او نماز خواند.
‏ج- امام در خطبه «قاصعه» مى‏فرماید: «آن روز اسلام جز به خانه پیامبر و خدیجه راه نیافته بود و من سومین نفر آنها بودم. نور وحى و رسالت را مى‏دیدم، و بوى نبوت را مى‏شنیدم.»
4
‏د- امام در جاى دیگر از سبقت خود در اسلام چنین یاد مى‏کند:«خدایا من نخستین کسى هستم که به سوى تو بازگشت، و پیام تو را شنید و به دعوت پیامبر تو پاسخ گفت و پیش از من جز پیامبر اسلام کسى نماز نگزارد.»
‏ه' على (ع) مى‏فرمود: من بنده خدا و برادر پیامبر و صدیق اکبرم، این سخن را پس از من جز دروغگوى افترأ ساز، نمى‏گوید. من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم .
‏و- عفیف بن قیس کندى مى‏گوید:من در زمان جاهلیت بازرگان عطر بودم. در یکى از سفرهاى تجارتى وارد مکه شدم و مهمان عباس (یکى از بازرگانان بزرگ مکه) شدم، در یکى از روزها در مسجدالحرام در کنار عباس نشسته بودم، در این هنگام که خورشید به اوج رسیده بود، جوانى به مسجد در آمد که صورتش همچون قرص ماه نورانى بود، نگاهى به آسمان کرد و سپس رو به کعبه ایستاد و شروع به خواندن نماز کرد، چیزى نگذشت که نوجوانى خوش سیما به وى پیوست و در سمت راست او ایستاد. سپس زنى که خود را پوشانده بود، آمد و در پشت سر آن دو نفر قرار گرفت و هر سه با هم مشغول نماز و رکوع و سجود شدند/من (از دیدن این منظره که در مرکز بت پرستان، سه نفر آیین دیگرى غیر از مرام بت پرستى را برگزیده‏اند) در شگفت ماندم، رو به عباس کرده و گفتم: حادثه بزرگى است! او نیز این جمله را تکرار کرد و افزود: آیا این سه نفر را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. گفت: نخستین کسى که وارد شد جلوتر از هر دو نفر ایستاد، برادر زاده من محمد بن عبدالله (ص)، و دومین فرد، برادرزاده دیگر من على بن ابى طالب (ع)، و سومین شخص همسر محمد است. و او مدعى است که آیین وى از طرف خداوند نازل شده است و اکنون در روى زمین، جز این سه نفر کسى از این دین پیروى نمى‏کند.(1‏7)
‏این قضیه بخوبى نشان مى‏دهد که در آغاز دعوت پیامبر اسلام (ص) غیر از همسرش خدیجه، تنها على (ع) آیین او را پذیرفته بوده است/
‏3- از هجرت تا وفات پیامبر (ص)
‏على (ع) برادر پیامبر (ص)
‏اخوت اسلامى و پیوند برادرى از اصول اجتماعى آیین اسلامى است. پیامبر اسلام به صورتهاى مختلف و گوناگون در ایجاد و استوار ساختن این پیوند، کوشش نموده است. از آن جمله پس از ورود به مدینه تصمیم گرفت میان مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادرى منعقد سازد، به این منظور روزى در اجتما(ع) مسلمانان بپاخاست و فرمود: «تآخوا فى الله اخوین اخوین»: در راه خدا، دو تا دوتا برادر شوید. آنگاه مسلمانان دوبدو دست یکدیگر را به عنوان برادرى فشردند و بدین ترتیب وحدت و همبستگى بین آنان استوارتر گردید/البته در این پیمان نوعى هماهنگى و تناسب افراد با یکدیگر از نظر ایمان و فضیلت و شخصیت اسلامى رعایت مى‏شد. این معنا با دقت در وضع و حال افرادى که با هم برادر شدند بخوبى روشن مى‏گردد/
‏پس از آنکه براى هر یک از حاضران برادرى تعیین گردید، على (ع) که تنها مانده بود، با چشمان اشکبار به حضور پیامبر عرض کرد: بین من و کسى پیوند برادرى برقرار نساختى. پیامبر فرمود: تو برادر من در دو جهان هستى. (25)آنگاه بین خود و على (ع) عقد برادرى خواند.(26)این موضوع میزان عظمت و فضیلت على (ع) را بخوبى نشان مى‏دهد و روشن مى‏سازد که وى تا چه حد به رسول خدا نزدیک بوده است.
‏در جبهه‏هاى جنگ‏
‏زندگى على (ع) از هجرت تا وفات پیامبر، شامل حوادث و رویدادهاى فراوان بویژه فداکاریهاى بزرگ آن حضرت در جبهه‏هاى جنگ است. پیامبر اسلام پس از هجرت به مدینه، بیست و هفت «غزوه»(27)با مشرکان و یهود و شورشیان داشت که على (ع) در بیست و شش غزوه از این غزوات شرکت داشت و فقط در غزوه «تبوک» به علت حساسیت شرائط که بیم آن مى‏رفت منافقان در غیاب پیامبر در مرکز حکومت اسلامى دست به توطئه بزنند، به دستور پیامبر (ص) در مدینه ماند. از آنجا که بررسى همه این غزوات از حد گنجایش این کتاب بیرون است، ما براى نمونه تنها نقش على (ع) را در چهار جهاد بزرگ در زمان پیامبر (ص) ذیلا منعکس مى‏کنیم:
4
‏الف - در جنگ بدر
‏مى‏دانیم که جنگ بدر نخستین جنگ کامل العیار میان مسلمانان و مشرکان بود و به همین دلیل نخستین آزمایش نظامى بین طرفین به شمار مى‏رفت و از این پیروزى هر یک از طرفین در این جنگ بسیار مهم بود/
‏این جنگ در سال دوم هجرت رخ داد. پیامبر (ص) در این سال آگاهى یافت که کاروان بازرگانى قریش به سرپرستى ابوسفیان، دشمن دیرینه اسلام، از شام عازم بازگشت به مکه است، و چون مسیر کاروان از نزدیکیهاى مدینه رد مى‏شد،پیامبر اسلام با 313 نفر از مهاجران و انصار به منظور ضبط کاروان به سوى منطقه بدر که مسیر طبیعى کاروان بود، حرکت کرد/‏ ‏هدف پیامبر ازاین حرکت آن بود که قریش بدانند خط بازرگانى آنها در دسترس نیروهاى اسلام قرار دارد و اگر آنها از نشر و تبلیغ اسلام و آزادى مسلمانان جلوگیرى کنند، شریان حیات اقتصادى آنان به وسیله نیروهاى اسلام قطع خواهد شد/از طرف دیگر ابوسفیان چون از حرکت مسلمانان آگاهى یافت، با انتخاب یک راه انحرافى از کناره‏هاى دریاى سرخ، کاروان را بسرعت از منطقه خطر دور کرد و همزمان با این عمل، از سران قریش در مکه استمداد کرد/به دنبال استمداد ابوسفیان، تعداد 950 تا 1000 نفر از مردان جنگى قریش به سوى مدینه حرکت کردند. در روز 17 رمضان این گروه با مسلمانان رو در رو قرار گرفتند، در حالى که نیروى شرک سه برابر نیروى اسلام بود/در آغاز نبرد، سه تن از دلاوران قریش که تا دندان مسلح بودند، به نامهاى: «عتبه» (پدر هند، همسر ابوسفیان) برادر بزرگ او «شیبه» و «ولید» (فرزند عتبه) فریاد کشان به وسط میدان جنگ آمدند و هماورد خواستند. در این هنگام سه نفر از دلاوران انصار براى نبرد با آنان وارد میدان شدند و خود را معرفى کردند. قهرمانان قریش که از جنگ با آنان خوددارى نموده فریاد زد: اى محمد! افرادى که از اقوام ما، همشان ما هستند، براى جنگ با ما بفرست/در این هنگام رسول خدا (ص) به «عبیده بن حارث بن عبدالمطلب»، «حمزه بن عبدالمطلب» و «على بن ابیطالب (ع) »دستور داد به جنگ این سه تن بروند، این سه مجاهد شجا(ع)، روانه رزمگاه شدند و خود را معرفى کردند. آنان هر سه نفر را براى مبارزه پذیرفتند و گفتند: همگى همشان ما هستند. از این سه تن «حمزه» با،«شیبه»، «عبیده» با «عتبه» و «على» که جوانترین آنها بود، با «ولید»، دایى معاویه، روبرو شدند و جنگ تن به تن آغاز گردید. «على» و «حمزه» هر دو، هماورد خود را بسرعت به قتل رساندند ولى ضربات متقابل میان «عبیده» و «عتبه» هنوز ادامه داشت و هیچ کدام بر دیگرى غالب نمى‏شد، از این رو «على» و «حمزه» پس از کشتن رقیبان خود، به کمک، «عبیده» شتافتند و ‏عتبه را نیز به هلاکت رساندند‏.
‏على (ع) بعدها در یکى از نامه‏هاى خود به معاویه با اشاره به این حادثه نوشت: شمشیرى که آن را در یک جنگ بر جد تو(عتبه) و دایى تو(ولید) و برادرت حنظله فرود آوردم، هم اکنون نزد من است.
‏پس از پیروزى سه قهرمان بزرگ اسلام بر دلاوران قریش که اثر خرد کننده‏اى در روحیه فرماندهان سپاه شرک داشت، جنگ همگانى آغاز شد و منجز به شکست فاحش ارتش شرک گردید، به‏ طورى که هفتاد نفر اسیر گشتند/
‏در این جنگ بیش از نیمى از کشته شدگان با ضربت شمشیر على (ع) از پاى درآمدند/‏ ‏مرحوم شیخ مفید، سى و شش تن از کشه شدگان مشرکین در جنگ بدر را نام مى‏برد و مى‏نویسد:«راویان شیعه و سنى به اتفاق نوشته‏اند که این عده را على بن ابى طالب (ع) شخصا کشته است، بجز کسانى که در مورد قاتل آنان اختلاف است و یا على در کشتن آنان با دیگران شرکت داشته است.»
‏شجاعت بى نظیر در جبهه احد

 

دانلود فایل
پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکان پذیر است.

خرید کاندوم دانشجویی

sidaa تحقیق برخورد امیرالمومنین (ع) با مخالفان خود

تحقیق-برخورد-امیرالمومنین-(ع)-با-مخالفان-خود
تحقیق برخورد امیرالمومنین (ع) با مخالفان خود
فرمت فایل دانلودی: .zip
فرمت فایل اصلی: .doc
تعداد صفحات: 21
حجم فایل: 21 کیلوبایت
قیمت: 10000 تومان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

0
‏بسم الله الرحمن الرحیم
‏برخورد امیرالمومنین (ع) با مخالفان خود
‏نام درس : متون اسلامی
‏*‏ ‏مقدمه *

‏ مقدمه این کتاب که شامل :‏ ‏
‏قانون جذب و دفع ، اختلافات انسان در جذب و دفع ، علی شخصیتی دو نیرویی که به شرح هر کدام می پردازیم :
‏ــ قانون جذب و دفع :‏ ‏قانون جذب و دفع یک قانون عمومی است که بر سر تا سر نظام آفرینش حکومت می کند . از نظر جوامع علمی امروز بشر مسلم است که هیچ ذره ای از ذرات جهان ه‏ستی از دایره حکومت جاذبه عمومی خارج نبوده و همه محکوم آن هستند . از بزرگ ترین اجسام و اجرام عالم تا کوچکترین ذرات آن دارای این نیروی مرموز هستند و تحت تأثیر آن می باشند .
‏ ‏ از این که بگذریم نیروی جاذبه و دافعه را در تمامی موارد می توان مورد بحث اصلی قرا‏ر داد که هر چیزی تحت نیروی جاذبه و دافعه است حال یا انسان یا جامدات و یا غیره .......
2
‏ ‏ در مورد جذب و دفع در جهان اسلام و حکومت علی (ع) مراد واقعی آن جذب و دفع هایی است که در میان افراد ( انسان ها ) در صحنه حیات اجتماعی و حکومتی قرار دارد .
‏ــ اختلافات انسان در جذب و دفع :‏ ‏افراداز لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد دیگر یکسان نیستند بلکه به طبقات مختلفی تقسیم می شوند که عبارتند از :
‏ ‏ 1) افرادی که نه جاذبه دارند و نه دافعه : این گونه افراد هیچ گونه نکته جذب و دفعی در وجود خود ندارند و در کل موجوداتی بی‏ ارزش و انسان هایی پوچ و خالی هستند .
‏ ‏ 2) افرادی که جاذبه دارند اما دافعه ندارند : این گونه افراد انسان هایی هستند که همه او را دوست می دارند و با همه می جوشند و گرم می گیرند و همه مردم را از طبقات مختلف مرید خود می دانند . غالباً خیال می کنند که حسن خ‏لق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز ( اجتماعی بودن ) که یک اصل مهم در موضوع مدیریت هم به شمار می آید همین است که انسان را با خود دوست کند حال آن افراد دوست هستند یا دشمن و این عقیده برای کسی ( مدیر ) که بخواهد انسانی هدفدار و مسئولیت پذیر باشد که درباره منفعت خود نمی اندیشد میسر نیست .
‏زیرا همه ی مردم یکسان نیستند بلکه مردم خوب و بد دارند و فاسق دارند و ... و این ها نمی توانند یک فرد را که هدفی را به طور جدی تعقیب می کند و گامی در پیشبرد هدف خود می گذارد که به ضرر این افراد هستند را دوست داشته باشند .
‏ ‏ 3‏) افرادی که دافعه دارند و جاذبه ندارند :‏ ‏این گونه افراد انسان هایی ناقص هستند که از هیچ گونه نکته مثبتی در خود ندارند . حتی در جهان شقاوت وجود این افراد سر تا سر تلخ است . چیزی که لااقل برای بعضی ها شیرین باشد ( در این ها ) وجود ندارد . *‏ ‏حضرت علی (ع) فرمو‏ده : ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از آن ناتوان تر کسی است که دوستان را از دست بدهد و تنها بماند . *‏
‏ ‏ 4) افرادی که هم جاذبه دارند و هم دافعه : این گروه که جزء مهم ترین گروه ها و در واقع ملاک مدیریت و حکومت علی (ع) بوده که این ‏ها انسان هایی با مسلک که در راه عقیده و مسلک خود فعالیت می کنند ، گروه هایی را به سوی خود می کشند و در دل هایی به عنوان محبوب و مراد جای می گیرند و گروه هایی را هم از خود دفع می کنند . ( هم دوست ساز هستند و هم دشمن ساز )
2
‏ ‏ در واقع این گروه و این جذب و د‏فع در خصلت این گروه از مختصات اولیاست که در حکومت و رهبری و مدیریتی که بر مردم داشته اند استفاده می کردند دقیقاً مثل مدیریت و خلافت علی (ع) .
‏*‏ ‏نیروی جاذبه علی (ع) *
‏ ‏ 1) آثار محبت : یکی از جاذبه های علی (ع) آثار محبت وی بود که در جان مردم نفوذ ‏کرده بود به طوری که از او رو برنمی تافت و از محبت شان کاسته نمی شد . علی میزان و مقیاسی است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها . آنکه فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد و لو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آنکه فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد و لو اینکه احساسش کند چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست .
‏ ‏ در این بابت داستانی روایت شده و آن این که مردی بود از دوستان علی و با فضیلت و با ایمان که از وی لغزشی سر زد که باید حد بر وی جاری گردد . علی (ع) پنجه راست او را برید و آن را به دست چپ گرفت . یکی از خارج‏یان آشوبگر خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی (ع) استفاده کند . به پیش فردی که پنجه او قطع شده بود رفت و گفت چه کسی دست تو را برید :
‏ ‏ گفت : پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبر (ص) ، پیشوای سفیدرویان قیامت ، مبارز شجاعان ، انتقام گیرنده از جها‏لت پیشگان ، رهبر راه رشد و کمال و گوینده گفتار راستین و صواب . فرد خارجی گفت : وای بر تو که این چنین دست تو را می برد این گونه ثتایش می گویی . گفت : چرا ستایش نگویم در حالی که دوستی اش با گوشت و خونم درآمیخته است .
‏ ‏ این عشق ها و علاقه ها که ما این چنین‏ در تاریخ علی (ع) و یاران وی می بینیم و می خواهیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشد که واقعاً یک مدیر یا یک رهبر که پیرو مکتب علی (ع) است باید همچنین آثاری داشته باشد تا افرادی که به وی برای رسیدن به هدف مقدسش کمک می کند این چنین باشند و از جان خود مایه بگذارند .
4
‏ ‏ 2) حصارشکنی : جاذبه ی دیگر علی (ع) خاصیت حصارشکنی وی بود ، عشق و محبت قطع نظر از اینکه چه نوعی است ؟ قطع نظر از اینکه محبوب دارای چه صفات و فضایلی است انسان را از خود و خودپرستی بیرون می برد . خودپرستی محدودیت و حصار است . عشق به غیر ‏مطلقاً این حصار را می شکند . تا زمانی که انسان از خود بیرون نرفته باشد و این حصار خودپرستی را کنار نزده باشد ضعیف است و ترسو و بدخواه و کم صبر و خودپسند و مکتبر که نشاط و هیجان ندارد . همیشه سرد است و خاموش اما همین که از خود بیرون بیاید و این حصار را بشکند این خصایل زشت نابود می شود .
‏ ‏ *‏ ‏هر که را جامه ز عشقی چاک شد
‏ ‏ او ز حرص و عیب کلی پاک شد ‏*‏
‏ ‏ خودپرستی به مفهومی که باید از بین برود به معنای این نیست که انسان باید علاقه وجودی به خود را از بین ببرد تا از خودپرستی برهد ‏یا اینکه آدمی بکوشد تا خود را دوست نداشته باشد . بلکه مبارزه با خودپرستی و کنارزدن این حصار ، مبارزه با محدودیت خود است . یعنی این که این خود باید توسعه پیدا کند . این حصار که به دور او کشیده که همه چیز دیگر غیر از آنچه به او به عنوان یک شخص و یک فرد مربوط گردد آن را بیگانه و ناخود و خارج از خود می بیند باید شکسته شود و شخصیت باید توسعه یابد که نه تنها انسان های دیگر بلکه تمام جهان خلقت را در برگیرد .
‏ ‏ و یک مدیر باید این گونه رفتار کند و این حصار را از خود بشکند تا بتواند این محدودیت افکار و تمایلات و ع‏لایق خود را توسعه دهد و بتواند وجودش را توسعه داده و کانون هستی اش را عوض کند به همین جهت عشق و محبت یک عامل بزرگ اخلاقی و تربیتی است که می تواند زمینه موفقیت را برای یک مدیر که پیرو مکتب علی (ع) است را مشروط بر اینکه خود هدایت شود و به طور صحیح مورد استفاده قرار گیرد را رقم بزند .
‏ ‏ 3) محبت و ارادت به اولیاء : می دانیم که عشق و محبت منحصر به عشق جسمی و حیوانی نیست بلکه نوعی دیگر از عشق و جاذبه هست که در جوی بالاتر قرار دارد و اساساً از محدوده ماده و مادیات بیرون است و از غریزه ی ماورای بقای نسل سرچشمه م‏ی یگرد و در حقیقت فصل ممیز جهان انسان و جهان حیوان است و آن عشق معنوی و انسانی است . عشق ورزیدن به فضایل و خوبی ها و شیفتگی سنجایای انسانی و جمال حقیقت . و این عشق و ارادتی که در آیات بسیاری از قرآن با واژه محبت و احیاناً مودت از آن یاد شده است که در چند قسمت تقسیم شده است .

 

دانلود فایل
پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکان پذیر است.

دانلود طرحواره درمانی دانلود پیشینه تحقیق دانلود گزارش کارآموزی فروشگاه ساز فایل رایگان همکاری در فروش با پورسانت بالا دانلود پرسشنامه
دانلود تحقیق دانلود مقالات اقتصادی مقاله در مورد ایمنی چارچوب نظری تحقیق خرید کاندوم خرید ساعت مچی مردانه
دانلود افزونه وردپرس دانلود تحقیق آماده سایت دانلود پاورپوینت مقالات مدیریتی میزان درآمد همکاری در فروش فایل کسب درآمد دانشجویی

تحقیق برخورد امیرالمومنین (ع) با مخالفان خود

تحقیق-برخورد-امیرالمومنین-(ع)-با-مخالفان-خود
تحقیق برخورد امیرالمومنین (ع) با مخالفان خود
فرمت فایل دانلودی: .zip
فرمت فایل اصلی: .doc
تعداد صفحات: 21
حجم فایل: 21 کیلوبایت
قیمت: 10000 تومان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

0
‏بسم الله الرحمن الرحیم
‏برخورد امیرالمومنین (ع) با مخالفان خود
‏نام درس : متون اسلامی
‏*‏ ‏مقدمه *

‏ مقدمه این کتاب که شامل :‏ ‏
‏قانون جذب و دفع ، اختلافات انسان در جذب و دفع ، علی شخصیتی دو نیرویی که به شرح هر کدام می پردازیم :
‏ــ قانون جذب و دفع :‏ ‏قانون جذب و دفع یک قانون عمومی است که بر سر تا سر نظام آفرینش حکومت می کند . از نظر جوامع علمی امروز بشر مسلم است که هیچ ذره ای از ذرات جهان ه‏ستی از دایره حکومت جاذبه عمومی خارج نبوده و همه محکوم آن هستند . از بزرگ ترین اجسام و اجرام عالم تا کوچکترین ذرات آن دارای این نیروی مرموز هستند و تحت تأثیر آن می باشند .
‏ ‏ از این که بگذریم نیروی جاذبه و دافعه را در تمامی موارد می توان مورد بحث اصلی قرا‏ر داد که هر چیزی تحت نیروی جاذبه و دافعه است حال یا انسان یا جامدات و یا غیره .......
2
‏ ‏ در مورد جذب و دفع در جهان اسلام و حکومت علی (ع) مراد واقعی آن جذب و دفع هایی است که در میان افراد ( انسان ها ) در صحنه حیات اجتماعی و حکومتی قرار دارد .
‏ــ اختلافات انسان در جذب و دفع :‏ ‏افراداز لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد دیگر یکسان نیستند بلکه به طبقات مختلفی تقسیم می شوند که عبارتند از :
‏ ‏ 1) افرادی که نه جاذبه دارند و نه دافعه : این گونه افراد هیچ گونه نکته جذب و دفعی در وجود خود ندارند و در کل موجوداتی بی‏ ارزش و انسان هایی پوچ و خالی هستند .
‏ ‏ 2) افرادی که جاذبه دارند اما دافعه ندارند : این گونه افراد انسان هایی هستند که همه او را دوست می دارند و با همه می جوشند و گرم می گیرند و همه مردم را از طبقات مختلف مرید خود می دانند . غالباً خیال می کنند که حسن خ‏لق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز ( اجتماعی بودن ) که یک اصل مهم در موضوع مدیریت هم به شمار می آید همین است که انسان را با خود دوست کند حال آن افراد دوست هستند یا دشمن و این عقیده برای کسی ( مدیر ) که بخواهد انسانی هدفدار و مسئولیت پذیر باشد که درباره منفعت خود نمی اندیشد میسر نیست .
‏زیرا همه ی مردم یکسان نیستند بلکه مردم خوب و بد دارند و فاسق دارند و ... و این ها نمی توانند یک فرد را که هدفی را به طور جدی تعقیب می کند و گامی در پیشبرد هدف خود می گذارد که به ضرر این افراد هستند را دوست داشته باشند .
‏ ‏ 3‏) افرادی که دافعه دارند و جاذبه ندارند :‏ ‏این گونه افراد انسان هایی ناقص هستند که از هیچ گونه نکته مثبتی در خود ندارند . حتی در جهان شقاوت وجود این افراد سر تا سر تلخ است . چیزی که لااقل برای بعضی ها شیرین باشد ( در این ها ) وجود ندارد . *‏ ‏حضرت علی (ع) فرمو‏ده : ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از آن ناتوان تر کسی است که دوستان را از دست بدهد و تنها بماند . *‏
‏ ‏ 4) افرادی که هم جاذبه دارند و هم دافعه : این گروه که جزء مهم ترین گروه ها و در واقع ملاک مدیریت و حکومت علی (ع) بوده که این ‏ها انسان هایی با مسلک که در راه عقیده و مسلک خود فعالیت می کنند ، گروه هایی را به سوی خود می کشند و در دل هایی به عنوان محبوب و مراد جای می گیرند و گروه هایی را هم از خود دفع می کنند . ( هم دوست ساز هستند و هم دشمن ساز )
2
‏ ‏ در واقع این گروه و این جذب و د‏فع در خصلت این گروه از مختصات اولیاست که در حکومت و رهبری و مدیریتی که بر مردم داشته اند استفاده می کردند دقیقاً مثل مدیریت و خلافت علی (ع) .
‏*‏ ‏نیروی جاذبه علی (ع) *
‏ ‏ 1) آثار محبت : یکی از جاذبه های علی (ع) آثار محبت وی بود که در جان مردم نفوذ ‏کرده بود به طوری که از او رو برنمی تافت و از محبت شان کاسته نمی شد . علی میزان و مقیاسی است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها . آنکه فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد و لو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آنکه فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد و لو اینکه احساسش کند چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست .
‏ ‏ در این بابت داستانی روایت شده و آن این که مردی بود از دوستان علی و با فضیلت و با ایمان که از وی لغزشی سر زد که باید حد بر وی جاری گردد . علی (ع) پنجه راست او را برید و آن را به دست چپ گرفت . یکی از خارج‏یان آشوبگر خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی (ع) استفاده کند . به پیش فردی که پنجه او قطع شده بود رفت و گفت چه کسی دست تو را برید :
‏ ‏ گفت : پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبر (ص) ، پیشوای سفیدرویان قیامت ، مبارز شجاعان ، انتقام گیرنده از جها‏لت پیشگان ، رهبر راه رشد و کمال و گوینده گفتار راستین و صواب . فرد خارجی گفت : وای بر تو که این چنین دست تو را می برد این گونه ثتایش می گویی . گفت : چرا ستایش نگویم در حالی که دوستی اش با گوشت و خونم درآمیخته است .
‏ ‏ این عشق ها و علاقه ها که ما این چنین‏ در تاریخ علی (ع) و یاران وی می بینیم و می خواهیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشد که واقعاً یک مدیر یا یک رهبر که پیرو مکتب علی (ع) است باید همچنین آثاری داشته باشد تا افرادی که به وی برای رسیدن به هدف مقدسش کمک می کند این چنین باشند و از جان خود مایه بگذارند .
4
‏ ‏ 2) حصارشکنی : جاذبه ی دیگر علی (ع) خاصیت حصارشکنی وی بود ، عشق و محبت قطع نظر از اینکه چه نوعی است ؟ قطع نظر از اینکه محبوب دارای چه صفات و فضایلی است انسان را از خود و خودپرستی بیرون می برد . خودپرستی محدودیت و حصار است . عشق به غیر ‏مطلقاً این حصار را می شکند . تا زمانی که انسان از خود بیرون نرفته باشد و این حصار خودپرستی را کنار نزده باشد ضعیف است و ترسو و بدخواه و کم صبر و خودپسند و مکتبر که نشاط و هیجان ندارد . همیشه سرد است و خاموش اما همین که از خود بیرون بیاید و این حصار را بشکند این خصایل زشت نابود می شود .
‏ ‏ *‏ ‏هر که را جامه ز عشقی چاک شد
‏ ‏ او ز حرص و عیب کلی پاک شد ‏*‏
‏ ‏ خودپرستی به مفهومی که باید از بین برود به معنای این نیست که انسان باید علاقه وجودی به خود را از بین ببرد تا از خودپرستی برهد ‏یا اینکه آدمی بکوشد تا خود را دوست نداشته باشد . بلکه مبارزه با خودپرستی و کنارزدن این حصار ، مبارزه با محدودیت خود است . یعنی این که این خود باید توسعه پیدا کند . این حصار که به دور او کشیده که همه چیز دیگر غیر از آنچه به او به عنوان یک شخص و یک فرد مربوط گردد آن را بیگانه و ناخود و خارج از خود می بیند باید شکسته شود و شخصیت باید توسعه یابد که نه تنها انسان های دیگر بلکه تمام جهان خلقت را در برگیرد .
‏ ‏ و یک مدیر باید این گونه رفتار کند و این حصار را از خود بشکند تا بتواند این محدودیت افکار و تمایلات و ع‏لایق خود را توسعه دهد و بتواند وجودش را توسعه داده و کانون هستی اش را عوض کند به همین جهت عشق و محبت یک عامل بزرگ اخلاقی و تربیتی است که می تواند زمینه موفقیت را برای یک مدیر که پیرو مکتب علی (ع) است را مشروط بر اینکه خود هدایت شود و به طور صحیح مورد استفاده قرار گیرد را رقم بزند .
‏ ‏ 3) محبت و ارادت به اولیاء : می دانیم که عشق و محبت منحصر به عشق جسمی و حیوانی نیست بلکه نوعی دیگر از عشق و جاذبه هست که در جوی بالاتر قرار دارد و اساساً از محدوده ماده و مادیات بیرون است و از غریزه ی ماورای بقای نسل سرچشمه م‏ی یگرد و در حقیقت فصل ممیز جهان انسان و جهان حیوان است و آن عشق معنوی و انسانی است . عشق ورزیدن به فضایل و خوبی ها و شیفتگی سنجایای انسانی و جمال حقیقت . و این عشق و ارادتی که در آیات بسیاری از قرآن با واژه محبت و احیاناً مودت از آن یاد شده است که در چند قسمت تقسیم شده است .

 

دانلود فایل
پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکان پذیر است.

دانلود تحقیق و پاورپوینت

فروشگاه فایل

خرید کاندوم خاردار

دانلود دانلود مقاله در مورد شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على با فونت نستعلیق 75 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-شناخت-مختصرى-از-زندگانى-امیرالمومنین-على--با-فونت-نستعلیق-75-ص
دانلود مقاله در مورد شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على با فونت نستعلیق 75 ص
فرمت فایل دانلودی: .zip
فرمت فایل اصلی: .doc
تعداد صفحات: 68
حجم فایل: 90 کیلوبایت
قیمت: 6000 تومان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على (ع)
‏حضرت على (ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل در کعبه به دنیا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت. در بیست و یکم ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه به درجه شهادت رسید. قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد/
‏بخشهاى زندگانى على (ع)
‏با توجه به اینکه امیرمومنان ده سال پیش از بعثت پیامبر (ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام هموارده در کنار پیامبر اسلام (ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سى سال زندگى نمود، مى‏توان مجموع عمر 63 ساله او را به پنج بخش زیر تقسیم نمود:‏ ‏ 1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام،‏ ‏2- از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه،‏ ‏3- از هجرت تا درگذشت پیامبر اسلام،‏ ‏4- از رحلت پیامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت،5- دوران خلافت آن بزرگوار/
‏1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام ص
‏چنانکه اشاره کردیم، اگر مجموع عمر على (ع) را به پنج بخش تقسیم کنیم، نخستین بخش آن را زندگى امام پیش از بعثت پیامبر تشکیل مى‏دهد. مقدار عمر امام در این بخش از ده سال تجاوز نمى‏کند زیرا زمانى که على (ع) دیده به جهان گشود، بیش از سى سال از عمر پیامبر نگذشته بود و پیامبر در چهل سالگى به رسالت مبعوث گردید، بنابراین على (ع) در موقع بعثت پیامبر بیش از ده سال نداشت.
‏در آغوش پیامبر
‏على (ع) در این دوره که دوره حساس شکل‏گیرى شخصیت و دوره پذیرش تربیتى و روحى او بود، در خانه حضرت محمد (ص) و تحت تربیت او به سربرد. مورخان اسلامى در این زمینه مى‏نویسند‏:
‏یک سال، قحطى بزرگى در مکه رخ داد. در آن زمان ابوطالب عموى پیامبر داراى عائله زیاد و هزینه سنگینى بود. حضرت محمد (ص )به عموى دیگر خود «عباس» که از ثروتمندترین افراد بنى هاشم بود، پیشنهاد کرد که هر کدام از ما یکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببریم تا فشار مالى ابوطالب کم شود، عباس موافقت کرد، و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضو(ع) را با او در میان گذاشتند. ابوطالب با این پیشنهاد موافقت کرد. در نتیجه عباس، «جعفر» و حضرت محمد ص «على» را به خانه خود برد. على (ع) همچنان در خانه آن حضرت بود تا آنکه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و على (ع) او را تصدیق کرد و از او پیروى نمود‏.‏ پیامبر اسلام (ص) پس از گرفتن على (ع) فرمود: همان را برگزید‏م که خدا او را براى من برگزید
‏از آنجا که حضرت محمد (ص) در سنین کودکى - پس از درگذشت عبدالمطلب - در حانه عمویش ابوطالب و تحت کفالت او بزرگ شده بود، مى‏خواست با تربیت یکى از فرزندان او، زحمات وى و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران کند و از میان فرزندان او نظر به على (ع) داشت/‏ ‏على (ع) در دوران خلافت خود، در خطبه «قاصعه» به این دوره تربیتى خود اشاره نموده و مى‏فرماید:«شما (یاران پیامبر) از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و موقعیت خاصى که با آن حضرت داشتم آگاهید و مى‏دانید موقعى که من خردسال بودم، پیامبر مرا در آغوش مى‏گرفت و به سینه خود مى‏فشرد و مرا در بستر خود مى‏خوابانید به طورى که من بدن او را لمس مى‏کردم، بوى خوش آن را مى‏شنیدم و او غذا در دهان من مى‏گذارد/
‏من همچون بچه‏اى که به دنبال مادرش مى‏رود، همه جا همراه او مى‏رفتم، هر روز یکى از فضائل اخلاقى خود را به من تعلیم مى‏کرد و دست‏ور مى‏داد که از آن پیروى کنم.
‏2- از بعثت تا هجرت پیامبر
‏دومین قسمت از زندگانى على (ع) را بخش از بعثت تا هجرت به مدینه تشکیل مى‏دهد که از نظر زمانى سیزده سال مى‏شود. این بخش از زندگانى امام شامل یک سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته على (ع) در راه پیشرفت اسلام مى‏باشد که در تاریخ اسلام نصیب کسى جز او نشده است/
2
‏نخستین کسى که اسلام آورد
‏نخستین افتخار على (ع) در این دوران پیشگام بودن وى در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیح‏تر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است زیرا على (ع) از کوچکى یکتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستى نبودتا اسلام او به معناى دست کشیدن از بت پرستى باشد (در حالى که در مو‏رد سایر یاران پیامبر چنین نبود/‏پیشگام بودن در پذیرفتن اسلام، ارزشى است که قرآن مجید روى آن تکیه کرده و صریحا اعلام نموده است که کسانى که در گرایش به اسلام پیشگام بوده‏اند، در پیشگاه خدا ارزش والایى دارند، آنجا که مى‏فرماید: «و پیشگامان، پیشگام، آنان ‏مقربانند.‏»‏ ‏توجه خاص قران به موضو(ع) «سبقت در گروش به آیین اسلام» به حدى است که حتى کسانى را که پیش از فتح مکه ایمان آورده و جان و مال خود را در راه خدا بذل نموده‏اند، ز افرادى که پس از پیروزى مسلمانان برمکیان، ایمان آورده و جهاد کرده‏اند، برتر شمرده است چه رسد به کسانى که پیش از هجرت و در سالهاى نخست ظهور اسلام، مسلمان شده‏اند، آنجا که مى‏فرماید:
‏«کسانى از شما که پیش از پیروزى (فتح مکه) در راه خدا انفاق کردند و سپس به جهاد پرداختند، با کسانى که بعد از آن در راه خدا انفاق و جهاد کردند، یکسان نیستند، بلکه آنان در پیشگاه خدا مقامى برتر دارند و خداوند به هر دو وعده نیک داده است...»
‏علت برترى امیان مسلمانان پیش از فتح مکه (که در سال هشتم هجرى صورت گرفت) این است که آنان در موقعى ایمان آورند که اسلام در جزیره العرب به اوج عظمت نرسیده بود و هنوز پایگاه بت پرستان یعنى شهر مکه به صورت دژ شکست ناپذیرى باقى بود و خطرهایى از هر طرف جان و مال مسلمانان را تهدید مى‏کرد. البته مسلمانان پس از مهاجرت به مدینه و گرایش اوس و خزرج و قبایل اطراف مدینه به اسلام، از پیشرفت و ایمنى نسبى برخوردار بودند و در بسیارى از درگیریهاى نظامى غالب و پیروز مى‏شدند، ولى خطر هنوز بکلى برطرف نشده بود. بنابراین در صورتى که گروش به اسلام و بذل مال و جان در چنین شرائطى، از ارزش خاصى برخوردار باشد، قطعا اظهار ایمان و اسلام در آغاز دعوت پیامبر که قدرتى جز قدرت قریش و نیرویى جز نیروى بت پرستان در کار نبود، ارزش بالاتر و بیشترى خواهد داشت. از این نظر سبقت در اسلام در میان یاران پیامبر، از افتخارات مهم بشمار مى‏رفت/
‏با این توضیح میزان ارزش پیشگامى على (ع) در اسلام بخوبى روشن مى‏گردد/
‏دلائل پیشگامى على (ع) در اسلام
‏دلائل و شواهد پیشگامى على (ع) در متون اسلامى به قدرى فراوان است که بیان همه آنها از حد گنجایش این کتاب بیرون است ولى به عنوان نمونه تعدادى از آنها را ذیلا مى‏آوریم:
‏الف- پیش از همه، خود پیامبر اسلام (ص) به پیشقدم بودن على (ع) تصریح کرده و در میان جمعى از یاران خود فرمود:
‏«نخستین کسى که در روز رستاخیز با من در کنار حوض (کوثر) ملاقات مى‏کند پیشقدمترین شما در اسلام، على بن ابى طالب است.»
‏ب - دانشمندان و محدثان نقل مى‏کنند:
‏حضرت محمد (ص) روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و على (ع) فرداى آن روز (سه شنبه) با او نماز خواند.
‏ج- امام در خطبه «قاصعه» مى‏فرماید: «آن روز اسلام جز به خانه پیامبر و خدیجه راه نیافته بود و من سومین نفر آنها بودم. نور وحى و رسالت را مى‏دیدم، و بوى نبوت را مى‏شنیدم.»
4
‏د- امام در جاى دیگر از سبقت خود در اسلام چنین یاد مى‏کند:«خدایا من نخستین کسى هستم که به سوى تو بازگشت، و پیام تو را شنید و به دعوت پیامبر تو پاسخ گفت و پیش از من جز پیامبر اسلام کسى نماز نگزارد.»
‏ه' على (ع) مى‏فرمود: من بنده خدا و برادر پیامبر و صدیق اکبرم، این سخن را پس از من جز دروغگوى افترأ ساز، نمى‏گوید. من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم .
‏و- عفیف بن قیس کندى مى‏گوید:من در زمان جاهلیت بازرگان عطر بودم. در یکى از سفرهاى تجارتى وارد مکه شدم و مهمان عباس (یکى از بازرگانان بزرگ مکه) شدم، در یکى از روزها در مسجدالحرام در کنار عباس نشسته بودم، در این هنگام که خورشید به اوج رسیده بود، جوانى به مسجد در آمد که صورتش همچون قرص ماه نورانى بود، نگاهى به آسمان کرد و سپس رو به کعبه ایستاد و شروع به خواندن نماز کرد، چیزى نگذشت که نوجوانى خوش سیما به وى پیوست و در سمت راست او ایستاد. سپس زنى که خود را پوشانده بود، آمد و در پشت سر آن دو نفر قرار گرفت و هر سه با هم مشغول نماز و رکوع و سجود شدند/من (از دیدن این منظره که در مرکز بت پرستان، سه نفر آیین دیگرى غیر از مرام بت پرستى را برگزیده‏اند) در شگفت ماندم، رو به عباس کرده و گفتم: حادثه بزرگى است! او نیز این جمله را تکرار کرد و افزود: آیا این سه نفر را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. گفت: نخستین کسى که وارد شد جلوتر از هر دو نفر ایستاد، برادر زاده من محمد بن عبدالله (ص)، و دومین فرد، برادرزاده دیگر من على بن ابى طالب (ع)، و سومین شخص همسر محمد است. و او مدعى است که آیین وى از طرف خداوند نازل شده است و اکنون در روى زمین، جز این سه نفر کسى از این دین پیروى نمى‏کند.(1‏7)
‏این قضیه بخوبى نشان مى‏دهد که در آغاز دعوت پیامبر اسلام (ص) غیر از همسرش خدیجه، تنها على (ع) آیین او را پذیرفته بوده است/
‏3- از هجرت تا وفات پیامبر (ص)
‏على (ع) برادر پیامبر (ص)
‏اخوت اسلامى و پیوند برادرى از اصول اجتماعى آیین اسلامى است. پیامبر اسلام به صورتهاى مختلف و گوناگون در ایجاد و استوار ساختن این پیوند، کوشش نموده است. از آن جمله پس از ورود به مدینه تصمیم گرفت میان مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادرى منعقد سازد، به این منظور روزى در اجتما(ع) مسلمانان بپاخاست و فرمود: «تآخوا فى الله اخوین اخوین»: در راه خدا، دو تا دوتا برادر شوید. آنگاه مسلمانان دوبدو دست یکدیگر را به عنوان برادرى فشردند و بدین ترتیب وحدت و همبستگى بین آنان استوارتر گردید/البته در این پیمان نوعى هماهنگى و تناسب افراد با یکدیگر از نظر ایمان و فضیلت و شخصیت اسلامى رعایت مى‏شد. این معنا با دقت در وضع و حال افرادى که با هم برادر شدند بخوبى روشن مى‏گردد/
‏پس از آنکه براى هر یک از حاضران برادرى تعیین گردید، على (ع) که تنها مانده بود، با چشمان اشکبار به حضور پیامبر عرض کرد: بین من و کسى پیوند برادرى برقرار نساختى. پیامبر فرمود: تو برادر من در دو جهان هستى. (25)آنگاه بین خود و على (ع) عقد برادرى خواند.(26)این موضوع میزان عظمت و فضیلت على (ع) را بخوبى نشان مى‏دهد و روشن مى‏سازد که وى تا چه حد به رسول خدا نزدیک بوده است.
‏در جبهه‏هاى جنگ‏
‏زندگى على (ع) از هجرت تا وفات پیامبر، شامل حوادث و رویدادهاى فراوان بویژه فداکاریهاى بزرگ آن حضرت در جبهه‏هاى جنگ است. پیامبر اسلام پس از هجرت به مدینه، بیست و هفت «غزوه»(27)با مشرکان و یهود و شورشیان داشت که على (ع) در بیست و شش غزوه از این غزوات شرکت داشت و فقط در غزوه «تبوک» به علت حساسیت شرائط که بیم آن مى‏رفت منافقان در غیاب پیامبر در مرکز حکومت اسلامى دست به توطئه بزنند، به دستور پیامبر (ص) در مدینه ماند. از آنجا که بررسى همه این غزوات از حد گنجایش این کتاب بیرون است، ما براى نمونه تنها نقش على (ع) را در چهار جهاد بزرگ در زمان پیامبر (ص) ذیلا منعکس مى‏کنیم:
4
‏الف - در جنگ بدر
‏مى‏دانیم که جنگ بدر نخستین جنگ کامل العیار میان مسلمانان و مشرکان بود و به همین دلیل نخستین آزمایش نظامى بین طرفین به شمار مى‏رفت و از این پیروزى هر یک از طرفین در این جنگ بسیار مهم بود/
‏این جنگ در سال دوم هجرت رخ داد. پیامبر (ص) در این سال آگاهى یافت که کاروان بازرگانى قریش به سرپرستى ابوسفیان، دشمن دیرینه اسلام، از شام عازم بازگشت به مکه است، و چون مسیر کاروان از نزدیکیهاى مدینه رد مى‏شد،پیامبر اسلام با 313 نفر از مهاجران و انصار به منظور ضبط کاروان به سوى منطقه بدر که مسیر طبیعى کاروان بود، حرکت کرد/‏ ‏هدف پیامبر ازاین حرکت آن بود که قریش بدانند خط بازرگانى آنها در دسترس نیروهاى اسلام قرار دارد و اگر آنها از نشر و تبلیغ اسلام و آزادى مسلمانان جلوگیرى کنند، شریان حیات اقتصادى آنان به وسیله نیروهاى اسلام قطع خواهد شد/از طرف دیگر ابوسفیان چون از حرکت مسلمانان آگاهى یافت، با انتخاب یک راه انحرافى از کناره‏هاى دریاى سرخ، کاروان را بسرعت از منطقه خطر دور کرد و همزمان با این عمل، از سران قریش در مکه استمداد کرد/به دنبال استمداد ابوسفیان، تعداد 950 تا 1000 نفر از مردان جنگى قریش به سوى مدینه حرکت کردند. در روز 17 رمضان این گروه با مسلمانان رو در رو قرار گرفتند، در حالى که نیروى شرک سه برابر نیروى اسلام بود/در آغاز نبرد، سه تن از دلاوران قریش که تا دندان مسلح بودند، به نامهاى: «عتبه» (پدر هند، همسر ابوسفیان) برادر بزرگ او «شیبه» و «ولید» (فرزند عتبه) فریاد کشان به وسط میدان جنگ آمدند و هماورد خواستند. در این هنگام سه نفر از دلاوران انصار براى نبرد با آنان وارد میدان شدند و خود را معرفى کردند. قهرمانان قریش که از جنگ با آنان خوددارى نموده فریاد زد: اى محمد! افرادى که از اقوام ما، همشان ما هستند، براى جنگ با ما بفرست/در این هنگام رسول خدا (ص) به «عبیده بن حارث بن عبدالمطلب»، «حمزه بن عبدالمطلب» و «على بن ابیطالب (ع) »دستور داد به جنگ این سه تن بروند، این سه مجاهد شجا(ع)، روانه رزمگاه شدند و خود را معرفى کردند. آنان هر سه نفر را براى مبارزه پذیرفتند و گفتند: همگى همشان ما هستند. از این سه تن «حمزه» با،«شیبه»، «عبیده» با «عتبه» و «على» که جوانترین آنها بود، با «ولید»، دایى معاویه، روبرو شدند و جنگ تن به تن آغاز گردید. «على» و «حمزه» هر دو، هماورد خود را بسرعت به قتل رساندند ولى ضربات متقابل میان «عبیده» و «عتبه» هنوز ادامه داشت و هیچ کدام بر دیگرى غالب نمى‏شد، از این رو «على» و «حمزه» پس از کشتن رقیبان خود، به کمک، «عبیده» شتافتند و ‏عتبه را نیز به هلاکت رساندند‏.
‏على (ع) بعدها در یکى از نامه‏هاى خود به معاویه با اشاره به این حادثه نوشت: شمشیرى که آن را در یک جنگ بر جد تو(عتبه) و دایى تو(ولید) و برادرت حنظله فرود آوردم، هم اکنون نزد من است.
‏پس از پیروزى سه قهرمان بزرگ اسلام بر دلاوران قریش که اثر خرد کننده‏اى در روحیه فرماندهان سپاه شرک داشت، جنگ همگانى آغاز شد و منجز به شکست فاحش ارتش شرک گردید، به‏ طورى که هفتاد نفر اسیر گشتند/
‏در این جنگ بیش از نیمى از کشته شدگان با ضربت شمشیر على (ع) از پاى درآمدند/‏ ‏مرحوم شیخ مفید، سى و شش تن از کشه شدگان مشرکین در جنگ بدر را نام مى‏برد و مى‏نویسد:«راویان شیعه و سنى به اتفاق نوشته‏اند که این عده را على بن ابى طالب (ع) شخصا کشته است، بجز کسانى که در مورد قاتل آنان اختلاف است و یا على در کشتن آنان با دیگران شرکت داشته است.»
‏شجاعت بى نظیر در جبهه احد

 

دانلود فایل
پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکان پذیر است.

دانلود تحقیق و پاورپوینت

فروشگاه فایل