ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 88 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق صنعت داو سازی ،مشتری وبازاریابی
بخش اول: آشنایی با صنعت داروسازی و ساخت محلولهای تزریقی
1- تاریخچه
مسلمانان در سایر علوم طبیعی وابسته به پزشکی از قبیل داروسازی (صیدله)، گیاه شناسی (علم الحشائش)، علم الحیوان و ....به پیشرفتهایی دست یافتند زیرا همه ی این علوم در علم طب به کار میآید و دانش آنها برای تکیمل فن طب لازم است. داروسازی از فروع پژشکی است و از تاریخ به قدمت تاریخ انسان برخوردار است استعمال گیاهان به عنوان دارو در سراسر تاریخ مرسوم بوده و ثبت شده است. داروسازی (علم الصیدله) نزد دانشمندان قرون وسطی به نامهای بسیاری از جمله الادویه، علم المفردات، علم العقایید و اقراباذین و غیره نامیده شده است. در قدیم پزشکان شربتها و عصارهها را خود میساختند و گیاهان را نیز جمع آوری و انبار میکردند و نباتات و غیره نظارت شخصی خود حفظ میکردند و این روش تا قرن ششم میلادی ادامه داشت. از قرن نهم میلادی به بعد علاقه به گیاهان دارویی به شدت اوج گرفت و حکیمانی مانند مه سو (Mesue) ورازی و ابن سینا پیشگامان آن بودند. از این تاریخ به بعد اسناد و سوابق مکتوب در دست است. طب گیاهی با وصف دقیق گیاهان و قسمتهای مورد استفاده ی آن مقدار لازم و نوع بیماری که باید درمان گردد. بر مبنای صحیحی قرار گرفت و پزشکان اسلا
میدر ترکیب داروها به نسبتهای معین سرآمد شدند.
ادویه ی مرکبه و شناخت مفردات طبی
جرجی زیدان مینویسد: (دانشمندان اروپا که در رستاخیز خود در فن داروسازی مطالعه و تحقیق کردند دریافتند که مسلمانان پایه گذار این علم بوده و آنان بوده اند که برای نخستین بار روش های داروسازی را ترتیب داده و داروهای تازه ای را پیدا کردند) و آنها نخستین مردمیبودند که به شکل امروزی داروخانه باز کردند.
صیدله، علم ادویه و شناخت داروهاست که به انگلیسی (فارماکولوژی) نامیده میشود در آغاز پزشک .و داروشناس (صیدلانی)، هر دو یک شخص بودند.
در این علم از شناخت اشکال نباتات از جهت اینکه چینی، هندی، رومی، ایرانی و جز اینها بوده و از حوادث و معرفت آنها بحث میشود. ادویه ی مفرده به عقاقیر شناخته شد. و عربها نخستین مردمیبودند که قراباذین (ادویه ی مرکبه) را به شکلی که اکنون در درست است، مرتب ساختند. دلیل این مطلب هم، اسامیپاره ای از داروها و گیاهانی است که همان اسامیعربی و هندی و فارسی است که عربها وضع نموده اند، مانند الکل که از الکحول گرفته است. آگاهی به نحوه ی تهیه ی داروهایی که پزشک تجویز میکرد، خود یک حرفه ی واجد اهمیت محسوب میشد. صیدله که گاه به آن عطاره نیز گفته اند از قدیم شغلی آزاد و مایه احترام بود و لیکن همه داروشناسان درای اخلاق کریمه نبوده اند. برخی از آنها در ساختن و فروختن تقلب میکردند. از این رو مامون دستور داد که امانت داروفروشان (صیادله) را امتحان کنند و معتصم عباسی نیز فرمان داد که به دارو فروشی که امانت او ثابت شد منشوری بدهند تا کار او مجاز شمرده شود. دارو فروش و امور مربوط به آن را تحت حسبه قرار داد.
از همان ابتدای کار اعراب بر اساس شیوه ی رایج در جندیشاپور دریافتند که طبابت از داروسازی جدا است و داروسازی مهم است. ونیاز به تبحر و تخصص دارد و انجام آن برای کسی که فقط طبابت بداند، میسر نیست، زیرا هرگز وقتی برای فرا گرفتن اصول آن نداشته است. بیمارستانهای بزرگ، داروسازانی داشتند که فقط داروهای مورد نیاز بیماران خود را تهیه کرده و از روی نسخه در اختیار آنان قرار میدادند. این افراد حق طبابت نداشتند. اما در موارد عادی و در خارج بیمارستانها، پزشک معمولا خود نسخه را میپیچید و به هنگام عیادت بیمار همیشه مقداری دارو همراه داشت و در بسیاری از موارد هم طبیب به بیمار دستور های لازم جهت تهیه ی داروی مورد نیاز را داده و یا اینکه بیماران داروهای مورد نیاز خویش را از عطارها خریداری میکردند. در این مورد فروشنده شخصا موادی را که عرضه میکرد میشناخت و یا خریدار خود انتخاب میکرد. از این رو چنانکه فی المثل از صیدله ی بیرونی، موجز ابن تلمیذ و بعضی ماخذ دیگر بر میآید در بیمارستانها حضور کسانی به عنوان صیدلانی مرسوم بود. ادویه مرکبه را مسلمانان (اقراباذین) میخواندند. از آن جمله اقراباذین شاپور بن سهل، اقراباذین رازی و ابن تلمیذ
اقراباذین دیگری از آن طبیبی به نام ماسویه المارندی (مردینی) است، که در بین غربیان به مسیو یونیور معروف است و ترجمه ی لاتین آن قرنها مرجع اطبای اروپایی بود. گویند همان ترجمه اساس و مبنای فارماکوپه نزد اروپاییها واقع گشت.