ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری رقیب گرایی - Competitor Orientation
مقدمه
امروزه موفقیت شرکت ها و مؤسسات در گرو شناخت آنها از مشتریان و رقبا و سایر عوامل تأثیرگذار بر بازار است. نیازها و خواسته های مشتریان همواره در حال تغییرند و شناخت این تغییرات نیز برای موفقیت بنگاه ها حیاتی است. از سوی دیگر رقبا نیز به دنبال جذب مشتریان بیشتر هستند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نخواهند کرد. همچنین تغییر شرایط و قواعد حاکم بر بازار، از جمله تغییرات تکنولوژیکی، بر موفقیت مؤسسات در بازار تأثیرگذار است. شناخت و پیش بینی این عوامل و ارائه راهکار مناسب در برخورد با آنها نقشی کلیدی در موفقیت مؤسسه در بازارهای هدف ایفا می کند. از این رو گرایش به بازار و نیازهای مشتریان اولین ویژگی بازاریابی جدید است(رنجبریان، بنی طالبی و مهینی زاده، 1388). بازارگرایی اغلب همکاری بازاریابی در استراتژی کسب و کار سازمان در نظر گرفته می شود(سورنسن-Sorensen
،2009). یک سازمان با اتخاذ بازارگرایی خود را به برآورده نمودن نیازهای مشتریانش در بلندمدت متعهد می کند. سودآوری، سهم بازار، نرخ بازگشت سرمایه، و سایر معیارهای عملکرد در نهایت موفقیت هر استراتژی را مشخص می کنند، بازارگرایی به معنای دستیابی به این اهداف با ارائه ارزش برتر برای مشتریان است(دِو، ژو، براون و آگاروال - Dev Zhou Brown & Agarwal
، 2009). سازمان بازارگرا سازمانی است که اقداماتش مطابق با مفهوم بازاریابی باشد، در حالیکه مفهوم بازاریابی در اصل مشتریان را مورد تأکید قرار داده است و این مفهوم مترادف با مشتری گرایی مورد استفاده قرار گرفته است، بازارگرایی تمرکز بر مشتریان و رقبا دارد در نتیجه مکمل مفهوم بازاریابی است(سورنسن، 2009). مشتریان و رقبا بازیگران برجسته بازار هستند. مشتریان محور و اساس تمامی تعاریف بازارگرایی هستند. دیشپاند و فارلی(1998) بحث می کنند که بازارگرایی و رقیب گرایی مفاهیمی متمایزند و بازارگرایی باید درک
فعالیت های مشتری گرا باشد(همان). نارور و اسلاتر(1990) بازارگرایی را نوعی فرهنگ سازمانی تعریف کردند؛ و شرکت های بازارگرا را هم شرکت های مشتری گرا و هم شرکت های رقیب گرا معرفی کردند، آنها بیان نمودند به همان اندازه که مشتری گرایی برای سازمان مهم است، رقیب گرایی نیز دارای اهمیت است(رجوعی، 1387). آبل - Abell
(1980) و دیکسون - Dickson
(1992) استدلال می کنند که یک بازار از مجموعه ای از محصولات، مجموعه ای از مشتریان، مجموعه ای از رقبا و منطقه ای جغرافیایی که در آن مشتریان و رقبا با یکدیگر در تعامل اند تشکیل شده است(سورنسن، 2009). هانت و مورگان(1995) بازارگرایی را شامل جمع آوری نظامند اطلاعات در مورد مشتریان و رقبای فعلی و آینده، تجزیه و تحلیل سیستماتیک اطلاعات با هدف توسعه دانش بازار و استفاده سیستماتیک این دانش در جهت شناسایی استراتژی سازمان تعریف نموده و در تعریف خود بر مشتری گرایی و رقیب گرایی تأکید دارند. دی و ونسلی - Day & Wensley
(1998) بیان می کنند هنگامیکه تقاضای بازار قابل پیش بینی است و محیط رقابتی ثابت و متمرکز است، سازمان ها باید منابع خود را بیشتر بسوی رقیب گرایی به حرکت درآورند. در نقطه مقابل در بازار پویا، با تعداد زیادی رقیب، بخش بندی زیاد و تغییر موانع ورود، سازمان ها باید استراتژی خود را بیشتر در راستای درک مشتریانشان تغییر دهند(دو و همکاران، 2009). نارور و اسلاتر(1990) بر این باورند که رقیب گرایی به معنای درک نقاط قوت ، ضعف، قابلیت ها و استراتژی های رقباست در حالیکه لافرتی و هولت - Lafferty & Hult
(2001) مطرح کردند که رقیب گرایی از نظر جمع آوری اطلاعات شبیه مشتری گرایی است. هردو برای ارضای بازارهای مشابه نیازمند تجزیه و تحلیل کامل قابلیت های تکنولوژیکی و شایستگی ها هستند(تاجدینی، ترومان و لارسن - Tajeddini Trueman & Larsen
، 2006).
2-2-4-2 بیان مسأله
مشتریان و رقبا دو ویژگی برجسته از بازار رقابتی هستند(گائو، ژائو و ییم، 2007) و مشتری گرایی و رقیب گرایی اغلب به عنوان بخشی از جهت گیری استراتژیک سازمان مورد اشاره قرار گرفته اند(گاتیگنون و ژورب، 1997 ؛ ژائو و همکاران، 2005). در حالیکه مشتری گرایی بر نیازهای مشتری تمرکز دارد، رقیب گرایی به جمع آوری اطلاعات مرتبط با رقیب و نظارت بر رفتارهای رقبا تأکید می کند(گائو و همکاران، 2007). نارور و اسلاتر (1990) رقیب گرایی را به عنوان درک سازمان از نقاط ضعف و قوت کوتاه مدت و قابلیت ها و استراتژی های بلندمدت رقبای کنونی و بالقوه تعریف می کنند. هدف رقیب گرایی ارائه یک مبنای یکپارچه اطلاعاتی مربوط به رقبای موجود و بالقوه برای اقدامات اجرایی است. رقبا به عنوان شرکت هایی تعریف می شوند که محصولات و خدماتی نزدیک به محصولات و خدمات سازمان عرضه می کنند به این معنا که آنها نیازهای مشابه مشتریان را برآورده می کنند. رقبای موجود و بالقوه سازمان ممکن است در میان سازمان هایی با تکنولوژی مشابه و غیرمشابه یافت شود(سورنسن، 2009). سازمان های رقیب گرا فعالیت های تجاری خود را از منظر منابع، مواضع هزینه و عملکرد مالی با رقبایشان مقایسه می کنند(دی و ندانگادی - Day & Nedungadi
، 1994). چنین مقایسه هایی بینش مفیدی را به سازمان ها ارزانی می دارد تا جایگاه نسبی خود را در بازار درک کنند که این نیز آن ها را قادر می سازد تا به سرعت اقدامات رقبا را پیش بینی کرده و پاسخ گویند(گاتیگنون و ژورب، 1997). دی و ونسلی(1988) بیان می کنند شرکت هایی که از رفتارهای رقیب گرا حمایت می کنند می توانند بهترین اقدامات را شناسایی کنند در نتیجه آنها موقعیت کنونی خود را حفظ نموده و بهبود می بخشند که این نیز اثر مثبت بر نتایج آنها دارد(لنگلر، سوسا و مارکوس، 2013). هنگامیکه رقابت شدید است، شرکت ها باید در محصولات و فرآیندها نوآوری کنند، بازارهای جدید بیابند، شیوه های جدید برای رقابت بیابند و بررسی نمایند که چگونه می توانند خود را از رقبا متمایز کنند(تاجدینی، ترومان و لارسن، 2006). اطلاعات پیرامون رقبای موجود و بالقوه می تواند به سازمان ها کمک نماید تا نیاز برای به چالش کشیدن ایده های موجود، روال های عادی و فعالیت ها را به منظور پیشی گرفتن در رقابت تشخیص دهند. چنین بینشی می تواند برای شروع توسعه