لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ زبان فارسی
زبان ایرانی
دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است :
نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبانهای ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند.
دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمیکند و دست نمیخورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند :
1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق
2- مردم ژاپن و اهالی کره
3- دراوید و باسک از مردم هند
4- بومیان آمریکا
5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا
6- مردم استرالیا
سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی لغت بر اثر افزایش تغییر میکند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمیکند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد.
زبانهای پیوندی اینهاست :
الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری.
ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سِلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند)
علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.
زبان پارسی
فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر میسرایند.
تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن میگفتهاند.
زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخهبرگ و باری دیگرگون برآورده است.
در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت.
ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز میگردیم.
زبان مادی
قدیم ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نُسک های اَوسْتا» است که شامل سرودههای دینی، احکام مذهبی و محتوی تواریخی است که شاهنامهی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» میپیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)،کَویان (کیان) و زمانهی هفت خدایی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح میدهد.
در این روایات همه جا میرساند که رشتهی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم ترین زبانهای تاریخی یا قبل از تاریخ میپیوندد و «گاثهی زردشت» نمونهی کهنترین آن زبانهاست.
اما آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشتههای سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر میآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمیگذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دورهی بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی میداشت. هر آینه «کورش»، «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک – اژی دهاک»، «اَرتی سس- اَرته یس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز یکی این دو زبان معلوم میگردد.
«هرودوت» در جایی که از دایهی کورش اول یاد میکند میگوید، نام وی «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادی، سگ ماده را گویند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر این کلمه حرف تأنیث است که هنوز هم این حرف در واژهی بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغ
یر یا از روی عطوفت و رأفت باقی است، یکی از رجال آن زمان نیز (سپاکا) نام داشته است که واژهی نرینهی سپاکو باشد.
بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثهی زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآنند که زبان کردی که یکی از شاخههای زبان ایرانی است از باقیماندههای زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتیبهی سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمیتوان زیاده بر این دربارهی آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی کشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر معلومات بشر چهره گشاید.
اوستا و زند
زبان دیگر زبان «اَوِسْتا» است.
اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معنی بنیان جا افتاده و محکم، کنایه است از آیات محکمات و شریعت پابرجای و به صیغهی صفت مشبهه است، در «تاریخ طبری» و دیگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دری «اُوسْتا - اُسْتا - وُسْت - اُسْت» به اختلاف دیده میشود و همه جا با لفظ «زند» ردیف آمده است - کاف آخر «اوپستاک» که از قبیل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دری حذف میشود و تلفظ صحیح این کلمه بایستی «اوْپِستا» باشد ولی به تقلید شعرایی که بضرورت این کلمه را مخفف ساختهاند ما آن لفظ را «اوْسِتْا» خوانیم.
اما لفظ زند از آزنتی «Azanti» و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوی است که نخستین بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» میباشد که با پیشاوند «پات» ترکیب یافته و به معنی دوباره گزارش یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری.
پازند عبارت است از نُسکهایی که زند را به خط اوستایی و به زبان فارسی دری ترجمه کرده باشند و از این رو متأخران خط اوستایی را خط پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهیم کرد.
قسمتی از اوستا عبارت بوده است از قصیدههایی (سرودهایی) به شعر هجایی در ستایش اورمزد و سایر خدایان اَرْیایی (امشاسپنتان) که سمت زیردستی یا مظهریت نسبت به اورمزد و خدای بزرگ یگانه داشتهاند و اشاراتی داشته در بیان بنیان خلقت و وجود کیومرث و گاو نخستین «ایوداذ» و کشته شدن گاو و کیومرث به دست اهرمن و پیدا شدن نطفهی کیومرث در زیر خاک به شکل دو گیاه که نام آن دو (مهری و مهریانی - مردی و مردانه - ملهی و ملهیانه - میشی و میشانه - به اختلاف روایات) بوده است و مورخان آن را از جنس «ریواس» دانند و ظاهرا مرادشان همان «مهر گیاه» معروف باشد. و نیز مطالبی داشته در پادشاهی هوشنگ (هوشهنگ)، طهمورث، جمشید، ضحاک (اژدهاک)، فر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
زبان فارســـــــــی
مقدمـــــــه
چنان که می دانیم زبان فارسی سه مرحله تکاملی داشته است فارسی باستان ، فارسی میانه و فارسی نو. در پایان دوره ی هخامنشی زبان فارسی باستان دچار دگرگونی گشت واندک اندک از آن فارسی میانه پدید آمد که بی گمان بـخشی از تـحول خود را هم در دوره های سلوکیدی واشکانی پشت سر گذاشت . با روی کار آمدن ساسانیان این زبان رسمیت یافت و در دوره ی پادشاهی پانصد ساله آنان باز هم این زبان تـحول یافت به طوری که در پایان دوره ساسانی گویش ویژه ای از آن که در پایتخت ( در دربار ) به کار می رفت ، گونه رسمی آن زبان شمرده می شد و همین گونه است که به فارسی یا فارسی دری تبدیل شده است . تفاوت فارسی دری و آن گونه از پارسی که در پایان دوره ساسانی به کار می
3
رفت بسیار اندک است . برخی از صداهای پارسی میانی در فارسی باز مانده بود که پس از دوره مغول از میان رفت فارسی دری پس از اسلام تنها با کوشش ایرانیان ملی (شعوبیان ) در برابر زبان عربی ایستادگی کرد و به زبان رسمی ایران تبدیل شد و باقی ماند.
اما سوالی که همیشه مطرح بوده این است که چرا زبانی که به فارس و غرب ایران تعلق دارد ، پس از اسلام در خراسان جلوه می کند و در نخستین سده های اسلامی هیچ نشانه ای از شاعران و نویسندگان فارس نداریم . به همین دلیل توهمی پیدا شده است که زبان فارسی دری گویا از خراسان پیدا شده است . این توهم با پیدایش کشور افعانستان ، در آن کشور دامن زده شد و دری را فارسی اصیل و زبان مردم شمال افغانستان شمرده اند . بنابراین باید علت رواج فارسی دری را در خراسان و سکوت فارس را در سده های سوم تا پنجم هجری توضیح داد .
میدانیم که تیسفون در حمله مسلمانان عرب غارت و ویران شد . در اثر این کار عده زیادی از مردم آن به ویژه
3
ثروتمندان ، اشراف و زمینداران بزرگ به جاهای دیگری در ایران به ویژه به خراسان مهاجرت کردند ، آنان فکر می کردند که خراسان به علت دوری در دسترس مسلمانان نخواهد بود . پس از این مهاجرت نخستین مهاجرت های دیگری هم به خراسان صورت گرفت که بیشتر آن مربوط به هنگامی است که قیام شیعیان در میانرودان به رهبری مختار ثقفی و به خونخواهی فرزندان علی سرانجام و پس از جنگهای دراز و حتی پیروزی اولیه و در اختیار گرفتن کوفه به شکست انجامید و قتل عام شیعیان در میانرودان آغاز شد . ازاین عده هر که توانست به درون ایران و به ویژه فارس ، سیستان و خراسان گریخت . برخی از این عده تا سال ها بر حکومت بنی امیه و امارت حجاج ابن یوسف یاغی می شدند و آسیب های سخت به سپاه او که هـمان سپاه خلیفه ، بود وارد می کردند .
گروه اصلی و آرامش طلب این عده به خراسان آمدند و در شهرهای هرات ، بُست ، مرو ، زرنگ ، بلخ ، توس ،
5
نیشابور و شهرهای دیگر سکونت گزیدند و چنانکه آشکار است مـخفیانه به ترویج عقاید خود پرداختند . برخی از شهرهای خراسان مانند توس استعداد بیشتـری در این مورد نشان دادند و به نخستین پایگاههای پیروان تشیع در ایران تبدیل شدند . این عده از آنجا که به فارسی سخن می گفتند ، طبعاً به این زبان هم می نوشتند . فارسی بوسیله این عده نوشته شده و رسمیت یافت .
هنگامی که شعر و ادب آغاز به ظهور کرد این عده به فارسی شعر گفتند و نوشتند ، اماّ بی شک مجبور بودند احساسات خود را پنهان کنند . از میان این عده شاخه ی شعوبی و اسماعیلی با تعصب و دلبستگی بیشتر به فارسی به نوشتن پرداخت و فارسی را رواج داد.
کافی است درباره نخستین سخن پردازان فارسی بررسی کنیم تا گوشه هائی از این واقعیت روشن شود. از شاعران و نویسندگان مهّم سده های نخستین در خراسان رودکی است . رودکی شیعه ی هفت امامی و طرفدار گروه اسماعیلیان بود. او را به همین دلیل کور کرده اند . در کودتائی که علیه شیعیان در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
نام زبان ما به انگلیسی چیست: فارسی (Farsi) یا پرژن (Persian)؟
فارسی نام زبان ما بفارسی است. - شکل بسیار کوتا تری از این نوشته به زبان انگلیسی در سال 1997 در (www.Iranian.com) منتشر گردید.
در انگلیسی به آن پِرژِن (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید اما در سالهای اخیر بگونه روز افزونی مشاهده می گردد که در زبان انگلیسی بجای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده می گردد. در این گفتار کوتاه، می خواهم توضیح دهم که چرا چینین جایگزینی صورت می گیرد، چه کسانی آن را انجام می دهند، و سرانجام اینکه زیان های این جایگزینی کدامند. پیش از این دیگران در این باره نکاتی را مطرح کرده اند و بحث هایی هم صورت گرفته اما بنظر می رسد که مسئله هنوز حل نگردیده و هر روز هم جدی تر می شود. - برخی از مطالبی که پیش از این در این باره نوشته شده عبارتند از:
احسان یار شاطر. "زبان نو ظهور." ایران شناسی. سال 14 شماره 1. بهار 1992. 27-30. و مقاله "ایران را در زبانهای خارجی چه باید خواند؟" رهاورد. 5-6، 20-21. (تابستان و پائیز 1988)، 70-75. و نیز مقاله "نام کشور ما را در زبان انگلیسی چه باید خواند." رهاورد. 8، 29. (بهار 1992)، 22-26.
پرژن (Persian) واژه ای است که قرن ها در غرب بکار برده شده است. اصل آن بر می گردد به واژه های پارس و پارسی. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح و بهنگامی که اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند و بنام پارسها شناخته می شدند، زبان آنها نیز پارسی نامیده می شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد هنوز بکار برده می شد)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده نهم پس از میلاد رایج بوده)، و پارسی نو که دیگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی تبدیل گردید چرا که در زبان حاکمان جدید صدای "پ" وجود نداشت. اگر این صدا وجود داشت و یا اگر ایرانیان پشتکاری بیشتری در نگهداری نام واقعی آن می داشتند ، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما را یقینا ساده تر می بود. ولی ایرانیان فرم عربی شده این واژه را که همان "فارسی" می باشد برای نامیدن زبان خود انتخاب کردند. در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان پرژن (Persian) خوانده شده است - یا با تلفظی شبیه به آن بسته به زبانهای دیگر اروپایی. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و در کنار عربی تبدیل گردید به یک زبان جهانی بویژه در فلات ایران، در آسیای میانه، و تا همین سده های اخیر بعنوان یک زبان رسمی در هند
2
. در این دوران حجم بزرگی از آثار تاریخی، شعری، و ادبی، اجتماعی، و علمی به فارسی نوشته شد. - نگاه کنید به: Edward G. Browne, A Literary History of Persia (Cambridge: Cambridge University Press, 1902-4) and Jan Rypka, History of Iranian Literature (Dordrecht, Holland, 1968).
امروزه نیز فارسی همچنان نه تنها زبان رسمی ایران بلکه یکی از زبانهای رسمی افغانستان و جمهوری تاجیکستان نیز می باشد و هنوز هم زبان مردم بسیاری در سایر نقاط آسیای میانه می باشد. - برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به:
Kent, Roland G. (Roland Grubb), Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon. 2d ed. (New Haven, American Oriental Society, 1953); Dandamaev, M. A. Iranians in Achaemenid Babylonia, (Costa Mesa, Calif.: Mazda Publishers in association with Bibliotheca Persica, 1992); and Johnson, Edwin Lee. Historical Grammar of the Ancient Persian Language (New York: American book company, 1917).
اما سخن اصلی ما بر سر نام این زبان در زبان انگلیسی است نه تاریخچه آن. مسئله این است که چرا ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بجای نام انگلیسی آن (Persian) یا فرانسوی آن (Persane)، یا آلمانی آن ( Persisch) ، واژه "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در خود زبان فارسی در ایران یا کشورهای فارسی زبان است بکار برده می شود و چه کسانی به این کار دامن می زنند ؟ اشکال آن چیست؟
برای کسانی که به روزنانه ها، کتابها، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دوره های پیش از دهه هشتاد میلادی (و چاپ خارج از ایران) دسترسی دارند و یا برای کسانی که آن سالها را بیاد می آورند، روشن است که این زبان در آن روزگار در انگلیسی بطور عمده پرژن (Persian) خوانده می شد و نه فارسی (Farsi. در آن زمان به ندرت و تنها در موارد خاصی این واژه به چشم می خورد و قطعا مردم عادی غرب (بجز عده ای جهانگرد یا فرستاده های سیاسی و آنهم بخاطر بی اطلاعی دوستان بومی اشان) از آن بی اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان های غربی وجود داشت. ). اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال 1358 بود که بگونه ای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی بعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. انقلاب ایران در بسیاری زمینه ها بویژه در حوزه با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن، تولید ایدولوژی و ارتقاء آن، تولید هنر و تبلیغ آن، و نیز در زمینه چگونگی عرضه داشت هویت ایرانی دگرگونی های شگرفی
4
در جامعه ایجاد نمود. در سطح عمومی، دیگر این گونه تولیدات در انحصار یک گروه برگزیده اجتماعی نبود بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به این گونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثال های موفقیت آمیز آن شرکت انبوه بیشماری از زنان ایرانی در فعالیت های ادبی، سینمایی، و نقاشی است. مسئله ارتقاء گفتمان حکومتی بعنوان یک سیاست رسمی در سطح داخلی و بین المللی همچنان بعنوان یک ضرورت باقی ماند اما دیگر بجای ستایش نظام ایران باستان، دولت به ستایش سنت های دینی پرداخت که از آن رهگذر تا اندازه ای هر آنچه که باستانی، غربی، یا بطور کلی غیر مذهبی بود نفی می گردید. همزمان، انقلاب باعث تبعید، کوچ احباری، یا کوچ آزادانه بسیاری از ایرانیان با زمینه های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب گردید. همه این دگرگونی ها به نوعی در باز عرضه داشت هویت ایرانی که پیش از این بیشتر در رابطه با ایران تاریخی بود تاثیر گذاشت. از نتایج این دگرگونی های گفتمانی یکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بعنوان نام این زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا این را باید روش کرد که این کسانی که به رایج کردن این واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بوده و از کدام خواستگاه دست به این کار زدند.
در این رابطه به چند گروه می توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگیزه یا دلایل مختلفی به این کار اقدام کرده باشند. نخستین گروه مدیران کشوری پس از انقلاب بودند که در اخبار انگلیسی و دیگر زبان های خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلامیه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. - در این مورد بویژه می توان به نشریات انگلیسی زبان چاپ تهران، کتابهای تبلیغاتی چاپ برخی از وزارت خانه ها، و بروشورهای توریستی چاپ سازمان جهانگردی اشاره نمود که همه آنها از واژه فارسی در متون انگلیسی خود استفاده می کردند.
این البته به این معنا نیست که در رژیم پیشین هیچکس هیچگاه از نام بومی این زبان در زبان های خارجی استفاده نمی کرد. بودند تعدادی که این کار را می کردند. اما با انقلاب 1979، و سپس با حادثه گروگانگیری، ایران نا گهان در مرکز توجه جهانیان قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولین انقلابی ایران چه می گفتند. آنها گاه بر اثر بی توجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند و گاه نیز انگیزه های ایدولوژیک آنان را به این کار وا می داشت. برخی از مخالفان فرهنگ غربی می دانستند که زبان ما برای مثال در انگلیسی پرژن (Persian) خوانده می شد و نیز می دانستند که عربها آن را الفارسی
4
می خوانند و نیز تا حدی به رابطه واژه پرژن (Persian) با تاریخ ایران باستان هم آگاهی داشتند و بنابراین نمی توان گفت که تمام حرکات آنها نا آگاهانه بوده است. رواج واژه فارسی (Farsi) برای این گروه نه تنها عملی در مخالفت با غرب بود بلکه از نظر ایدولوژی نیز باعث ایجاد فاصله هر چه بیشتر با فرهنگ ایران باستان می گردید، درست بر خلاف کاری که برخی از مسولین رژیم پیشین در صددش بودند، یعنی اغراق در مورد ایران باستان و اهمیت آن در زندگی روزمره مردم دوران ما. شاید هم اینان صادقانه باور داشتند که باید این نام را تغیر داد که در این صورت درست این است که دلایل این باور خود را مورد بحث عمومی قرار می دادند. برای مثال حتا امروز نیز دریک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد بنام فارسی سرویسس (Farsi Services): این را چگونه می توان توضیح داد.هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را فارسی بخواند، طبعا بسیاری از وابسته های سیاسی کشور های دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام می خوانند بویژه اگر آنها از کشورهایی باشند که در آنجا به زبان ما فارسی می گویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه، و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی به زبان ما فارسی (Farsi) خطاب می کنند.
گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه گزارش به ایران به ویژه در ده شصت سفر می کردند. اینان با توجه به زمان محدودی که در آنجا می گزراندند، تعجب آور نبود که تنها کلمه ای را که حتما یاد می گرفتند همین واژه فارسی بود بویژه که از مسئولین هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان، کلمه پرژن را نمی شنیدند. این خبرنگاران پس از بازگشت از معلومات تازه خود، از جمله نام زبان کشور ایران، در نوشته هایشان استفاده می کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثیر قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به این کار ادامه می دهند و از بکار بردن نام درست این زبان در زبان خود اجتناب می ورزند. در این مورد نیز که رفتار مقامات ایرانی با نام بین المللی زبان خود نیز در مورد رفتار خبرنگاران نیز بی تاثیر نبوده است. بالاخره آنها گزارشگرند و هر چه را بشنوند تکرار می کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
وقتی به دوران هزار ساله نظم و نثر ادبی کشورمان بنگریم،میبینیم که شوق تأدب و تخلق به آداب قرآنی در ادبیات فارسی مشاهده میشود.
در شعر شاعر حماسه سرای فارسی زبان، ابو القاسم فردوسی، با زیباترین زبان و رساترین بیان، برخی از ایات و احادیث به کار رفته است.
فردوسی، حدیث شریف «انا مدینة العلم و علی بابها»را این گونه بیان میکند:
که من شهر علمم، علیم درست درست این سخن گفت،پیغمبرست
تو گویی دو گوشم به آوای اوست گواهی دهم کاین سخن رای اوست
این بیتها،نشانگر ارادت و باور راسخ شاعر به خاندان نبوت و امامت میباشد که پس از گذشت چند قرن،این گونه حکیمانه و عاشقانه شهادت می دهد که این کلام گهربار از پیامبر اکرم(ص) است.
2
وقتی به دوران هزار ساله نظم و نثر ادبی کشورمان بنگریم،میبینیم که شوق تأدب و تخلق به آداب قرآنی در ادبیات فارسی مشاهده میشود.
در شعر شاعر حماسه سرای فارسی زبان، ابو القاسم فردوسی، با زیباترین زبان و رساترین بیان، برخی از ایات و احادیث به کار رفته است.
فردوسی، حدیث شریف «انا مدینة العلم و علی بابها»را این گونه بیان میکند:
که من شهر علمم، علیم درست درست این سخن گفت،پیغمبرست
تو گویی دو گوشم به آوای اوست گواهی دهم کاین سخن رای اوست
این بیتها،نشانگر ارادت و باور راسخ شاعر به خاندان نبوت و امامت میباشد که پس از گذشت چند قرن،این گونه حکیمانه و عاشقانه شهادت می دهد که این کلام گهربار از پیامبر اکرم(ص) است.
2
مولانا:مجموعه اندیشهها، مضامین، باورها و الهامهای خود را به ایات مرتبط می سازد و میگوید:
گر چه قرآن از لب پیغمبر است هر که گوید:«حق نگفت» او کافر است
مولوی معتقد است که قرآن کریم،کامل ترین سخن حق بر زبان بنده است که از سوی خداوند بر پیامبر(ص) نازل شده است و ساخته ذهن بشر نیست و بیت یاد شده،اشاره دارد به ایات:
«الله نزل احسن الحدیث…؛خداوند بهترین و نیکوترین سخن را نازل کرد…»
و ایه:… بل هو الحق من ربک لتنذر قوما ما اتاهم من نذیر من قبلک…؛اما این سخن حق است از سوی پروردگارت،تا گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذار کنندهای برای آنان نیامده است…(سوره سجده،ایه 3)
3
به نمونههای دیگر شعرهای مولوی که الهام گرفته از ایات قرآن و احادیث است،به طور مختصر اشاره میشود:
گفت پیغمبر که هر که سر نهفت زود گـردد بر مـراد خـویـش جفت
این بیت اشاره دارد به حدیث نبوی«استعینوا علی قضاء الحوائج بالکتمان فان کل ذی نعمة محسود؛نیازها و حاجت های نیازمندان را در پنهانی بر طرف کنید؛زیرا هر صاحب نعمتی مورد حسادت قرار می گیرد».
نیکوان را، هست میراث از خوشاب آن چه میراث است اورثنا الکتاب
اشاره به ایهثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا؛سپس، بندگان برگزیده خود را وارث علم قرآن قرار دادیم.(سوره فاطر،ایه 32)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
1
تقویت نوشتن املای فارسی در دوره ی ابتدایی
مقطع ابتدایی زیر بنای مقاطع دیگر تحصیلی می باشد و در مقطع ابتدایی نیز پایه اول اساس پایه های دیگر می باشد و هر چقدر دانش آموزان در این پایه بهتر آموزش ببینند در پایه های دیگر راحت تر هستند و بالعکس ; در پایه اول دو درس ریاضی و فارسی ( قرائت فارسی و املای فارسی ) کلیدی هستند و بیشترین ساعات به این دو درس اختصاص می یابد و از بین دو درس ذکر شده درس فارسی از اهمیت دو چندانی برخوردار می باشد. به طوری که بدون یادگیری درس فارسی ، یادگیری دروس دیگر تقریبا غیر ممکن می باشد. چندین بار بود که آموزگار پایه دوم از وضعیت تحصیلی دو دانش آموز ابراز نگرانی می کرد و آنان را در حد دانش آموزان پایه اول هم نمی دانست . از عدم پیشرفت تحصیلی آنان صحبت می کرد; مدیر مدرسه با اولیای دانش آموزان ذکر شده ، مشاوراتی را بعمل آورد . قرار شد آنان به فرندان خود کمک کنند و همگام با معلم درس ها را تکرار و تمرین کنند.بعد از گذشت یک ماه ، متاسفانه پیشرفتی حاصل نشد در جلسه شورای معلمان وضعیت دانش آموزان مذکورمورد بحث قرار گرفت . پیشنهادهایی ارائه گردید و بنده را مامور رسیدگی به این دانش آموزان نمودند ، من هم با بررسی نمرات سال گذشته آنان و مشاوره با والدین و معلم پایه دوم آنان مطالبی را جمع آوری نمودم.
تجزیه و تحلیل اطلاعات
پس از مطالعه نمرات و مشاوراتی که با معلم پایه اول ، دوم و والدین این دانش آموزان صورت گرفت و راه های متعددی جهت تقویت املای آنان مورد بررسی قرار گرفت و خلاصه یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل به شرح زیر تدوین گردید.
برخی از علل ضعف دانش آموزان در درس املا» » از این قرار بود :
- بیش از دو سوم حروف الفبای فارسی را نمی شناختند و آن ها را با هم اشتباه می گرفتند.
2
- نظر به سن بالای معلم پایه اول( بیش از 20 سال سابقه تدریس ) و عدم علاقه به تدریس در پایه اول ، در انجام تمرین و تکرار هجاها در سر کلاس کوتاهی شده بود.
- معلم پایه اول علل اصلی ضعف آنان را ، غیبت ها بیش از اندازه دانش آموزان ذکر کردند.
- تحصیلات کم والدین (زیر پنجم ابتدایی) و ضعف آگاهی
آنها جهت رسیدگی به درس فرزندشان متناسب با نیاز آنها، یکی دیگر از علل ضعف دانش آموزان می باشد.
مراحل آموزش نوشتن دارای پنج مرحله مجزاست :
1- آموزش نوشتن غیر فعال ( رونوسی )2- آموزش نوشتن نیمه فعال ( املا» )3- آموزش نوشتن فعال پایه یک ( کلمه سازی 4- آموزش نوشتن فعال پایه دو( جمله سازی)5- آموزش نوشتن فعال (خلاق )انشا» و انواع آن
با توجه به مشکل دانش آموزان در مرحله آموزش نوشتن نیمه فعال (املا») است به آموزش املا» می پردازیم. مهارت املا» نویسی به معنی توانایی جانشین کردن صحیح صورت نوشتاری حروف ، کلمات و جمله ها به جای صورت آوایی آنهاست. دانش آموزان باید به این مهارت دست یابند تا بتوانند به خوبی بین صورت تلفظی کلمه ها و حروف سازنده آن ها پیوند مناسبی برقرار کنند بدین ترتیب زمینه لازم برای پیشرفت آنان در درس های جمله نویسی، انشا و به طور کلی مهارت نوشتن بهتر فراهم می شود، دانش آموزان هنگام نوشتن املا» باید نکاتی را در باره صداهایی که بوسیله معلم در قالب کلمات و جمله ها بر زبان جاری می شود رعایت نمایند : الف) صداها را خوب بشنوند ،کلمه را کاملا» تشخیص داده و درک کنند. ب) کلمات را خوب تشخیص دهند آنها را به خاطر بیاورند و تصویر آنها را مجسم کنند و همچنین کلمه صحیح را در ذهنشان بازشناسی کنند. ج) کلمات را درست بنویسند ، حروف سازنده کلمه را صحیح بنویسند و کلمه را به درستی بازنویسی کنند واز توالی حروف به صورت مناسب استفاده کنند .
3
اشکالات املا»ئی دانش آموزان که از دیدگاه زبان شناختی بر اثر اشکالات رسم الخطی ، تاثیر لهجه و گویش محلی دانش آموزان و فرایندهای آوایی حذف ، تبدیل ، افزایش و قلب به وجود می آیند از دیدگاه روان شناختی از موارد زیر سرچشمه می گیرند : الف) ضعف در حساسیت شنوایی ، مثال : ژاله - جاله ، ب) ضعف در حافظه شنوایی ، مثال جا انداختن کلمات ، ج) ضعف در حافظه دیداری ، مثال حیله - هیله ، د) ضعف در حافظه توالی دیداری ، مثال مادر - مارد 5) قرینه نویسی ، مثال دید ،و) وارونه نویسی ، مثال دید ،ز) عدم دقت ، مثال : گندم - کندم ،ح)نارسا نویسی ، مثال رستم - رسم
روش تدریس املا
»املا» یعنی نوشتن مطلبی که دیگری بگوید یا بخواند . درس املا» در برنامه آموزشی دوره ابتدایی این اهداف را در بر می گیرد:
1- آموزش صورت صحیح نوشتاری کلمه ها و جمله های زبان فارسی
2- تشخیص اشکالات املایی دانش آموزان و رفع آنها
3 -تمرین آموخته های نوشتاری دانش آموزان در رونویسی.
بدیهی است با نوشتاری که با غلط های املایی همراه باشد ارتباط زبانی بین افراد جامعه بخوبی برقرار نمیشود. بنابراین ، لزوم توجه به این درس کاملا» روشن است علاوه بر اهداف فوق ، املا» نویسی ، دانش آموزان را یاری می کند تا مهارت های خود را در این زمینه ها تقویت نمایند: 1- گوش دادن با دقت ، 2- تمرکز و توجه داشتن به گفتار گوینده ( معلم ) ، 3- آمادگی لازم برای گذر از رونویسی (نوشتن غیرفعال ) جمله نویسی و انشا نوشتن فعال
نکات برجسته روش آموزش املای فارسی :
-1 توجه بیشتر به وجه آموزشی درس املا» نسبت به وجه آزمونی آن،
2- انعطاف پذیری در انتخاب تمرینات در هر جلسه املا» ،
4
3- توجه به کلمات به عنوان عناصر سازنده جمله های زبانی،
4- ارتباط زنجیر وار املا»های اخذ شده در جلسات گوناگون
معیارهای ارزشیابی
عناصر دیگر روش آموزش املا»، را به این صورت هم میتوان مرحله بندی کرد :
گام اول، انتخاب متن املا» و نوشتن آن روی تخته سیاه و خواندن آن
گام دوم ، قرائت املا» توسط معلم و نوشتن آن توسط دانش آموزان
گام سوم ، تصحیح گروهی املا»ها و تهیه فهرست خطاهای املایی
گام چهارم ، تمرینات متنوع با توجه به اولویت بندی اشکالات املایی استخراج شده.
انتخاب متن :
در انتخاب متن املا» به موارد زیر توجه شود : 1- متن مورد نظر حاوی جمله باشد و از انتخاب کلمه به تنهایی خودداری شود. 2- کلمات سازنده جملات متن از حروفی تشکیل شده باشند که قبلا تدریس شده اند. 3- کلمات خارج از متن کتاب های درسی ، از 20 درصد کل کلمات بیشتر نباشد.4- علاوه بر جملات موجود در کتاب های درسی ، با استفاده از کلمات خوانده شده ، جملات دیگری هم در نظر گرفته شوند . 5- در هر جلسه از کلماتی که در جلسات قبلی برای دانش آموزان مشکل بوده اند نیز استفاده شود تا بتوان درجه پیشرفت شاگردان را اندازه گیری کرد.
قرائت:معلم متن املا» را از روی تابلو پاک کرده ، پس از آماده شدن دانش آموزان ، آن را با صدایی بلند و لحنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 43 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
چکیده
موضوع: تاثیر مطالعات غیر درسی با پیشرفت درس فارسی دانش آموزان کلاس اول ابتدایی- مدرسه : الغدیر
مطالعات غیردرسی دانش آموزان مانند خواندن مجله کودک و کتابهای داستانی که با توجه به سن، علاقه و استعداد و آموزنده با همکاری معلم و اولیاء دانش آموزان و به انتخاب کودکان برای فرزندان تهیه می شود، می تواند به عنوان یک رسانه آموزشی باشد تا کودک ضمن مطالعه و شناخت بیشتر محیط پیرامونش تجارب ارزنده ای را کسب نماید. طبق تحقیقات پرلز2001 مطالعه موجب تقویت انگیزه های درونی، یادگیری عمیق تر، و کاربرد آموخته های کودکان د ر موقعیت های جدید می شود، به همین خاطر مولانا فرموده اند:
مرد خردمند هنرپیشه را عمود و بایست در این روزگار
تا یکی را تجربه آموختن و دگر تجربه بستن به کار
بنابراین تجارب نگارنده در بررسی های گوناگون حاکی از این امر است که از طریق تلفیق فارسی با مطالعات غیر درسی است که افق های جدیدی در ذهن کودکان تابیده می شود و به قول لئوناردداوینچی بینش و بصیرت کسب می گردد. روش تحقیق این پژوهش شبه آزمایشی است. جامعه آرمانی 20 نفر دانش آموز دختر و پسر کلاس اول ابتدایی است که به صورت غیر تصادفی انتخاب شده اند. 10نفر به عنوان گروه گواه و 10 نفر گروه آزمایش به صورت مختلط ابزار گرد آوری اطلاعات نتایج فعالیت های خوانداری و نوشتاری این دو گروه است و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله از گروه آزمایش.
چکیده
موضوع: تاثیر مطالعات غیر درسی با پیشرفت درس فارسی دانش آموزان کلاس اول ابتدایی- مدرسه : الغدیر
مطالعات غیردرسی دانش آموزان مانند خواندن مجله کودک و کتابهای داستانی که با توجه به سن، علاقه و استعداد و آموزنده با همکاری معلم و اولیاء دانش آموزان و به انتخاب کودکان برای فرزندان تهیه می شود، می تواند به عنوان یک رسانه آموزشی باشد تا کودک ضمن مطالعه و شناخت بیشتر محیط پیرامونش تجارب ارزنده ای را کسب نماید. طبق تحقیقات پرلز2001 مطالعه موجب تقویت انگیزه های درونی، یادگیری عمیق تر، و کاربرد آموخته های کودکان د ر موقعیت های جدید می شود، به همین خاطر مولانا فرموده اند:
مرد خردمند هنرپیشه را عمود و بایست در این روزگار
تا یکی را تجربه آموختن و دگر تجربه بستن به کار
بنابراین تجارب نگارنده در بررسی های گوناگون حاکی از این امر است که از طریق تلفیق فارسی با مطالعات غیر درسی است که افق های جدیدی در ذهن کودکان تابیده می شود و به قول لئوناردداوینچی بینش و بصیرت کسب می گردد. روش تحقیق این پژوهش شبه آزمایشی است. جامعه آرمانی 20 نفر دانش آموز دختر و پسر کلاس اول ابتدایی است که به صورت غیر تصادفی انتخاب شده اند. 10نفر به عنوان گروه گواه و 10 نفر گروه آزمایش به صورت مختلط ابزار گرد آوری اطلاعات نتایج فعالیت های خوانداری و نوشتاری این دو گروه است و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله از گروه آزمایش.
اصلاحات کلیدی:
اهمیت و اهداف فارسی در دوره ابتدایی- رسانه های آموزشی- هدف مطالعات غیردرسی
مقدمه:
بهبودمسائل تعلیم و تربیت همواره ا زدغدغه های تاریخ زندگی بشریت بوده.باید رویکردهای نوین تربیتی بر دیدگاه فعال و توسعه یافته باشند ت توانایی همگامی با فناوری و ارتباطات نوین را داشته باشد. یادگیری عمیق موضوعات درسی کمک به پرورش شهروندانی خواهد کرد که ابعاد مختلف توانائیهای آنان همچون خودشکوفایی، خلاقیت، استدلال و… شکوفا شوند چرا که تجارب قبلی مبنای ادراکات،طرزتفکر و رفتار است. در دنیایی که هر روز پیچیده تر می شود شاگردان مدرسه نیازمندند که بیشتر و بهتر درباره محیط خود بیاموزند چون امکان آموختن چون امکان آموختن از طریق تجربه دست اول در همه موارد وجود ندارد،لذا دانش آموزان با مطالعات غیر درسی است که می توانند به مسائل و مجهولات پر رمز و راز علمی و غیر علمی نگاهی دقیق داشته باشند. البته نباید شروع آموزش با فشار و اجبار توام باشد،چنانکه کودکی آمادگی لازم را از خود نشان ندهد باید این فعالیت را به تعویق انداخت،در غیر این صورت کودک با شکست و ناکامی مواجه می شود و در زمان مناسب هم پیشرفت لازم را نخواهد داشت. خواندن زمانی تحقق می یابد که دانش آموزان بتواند حروف را به طور صحیح با هم ترکیب کند و کلمه عبارت را خوب و روان بخواند و آنرا درک کند.
اگر خواهان تربیت دانش آموزان خلاق،متفکر،مستقل و کنجکاو هستیم و اگر در پی کشف علل کاهش افت تحصیلی و ارتقاء انگیزه پیشرفت تحصیلی آن ها باید برنامه ریزی درسی را به سمت توسعه ذهنی و گسترش ظرفیت اندیشیدن سوق دهیم که یکی از این شیوه ها نهادینه شد فرهنگ مطالعه در زندگی دانش آموزان است.
اهمیت فارسی در دوره ی ابتدایی:
جان دیویی و فریر معتقدند: انسان از طریق خواندن به خود آگاهی و شعور اجتماعی می رسد1 سنگری – محمد رضا-آموزش خواندن-ص 31
انجمن بین الملی ارزشیابی تحصیلی IEA در مورد اهمیت خواندن می گوید:(خواندن یکی از توانائیهایی است که دانش آموزان درطول یادگیری خود در سالهای اولیه دبستان کسب می کنند و موجب رشد عقلانی،عاطفی و اجتماعی کودک شده و توان یادگیری او را در موضوعات دیگر تقویت می کند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
عنوان تحقیق
خلاصه ی 2/1 کتاب تاریخ زبان فارسی نوشته ی دکتر مهری باقری
2
فهرست:
تحول زبان
علل تحول زبان
زبان های هند و اروپایی و نحوه دسته بندی این زبان ها
خانواده ها ی زبانی دنیا
زبان های ایرانی از کدام خانواده ها هستند؟
زبان های هند و اروپایی چگونه شناخته شد ؟
زبان هند و ایرانی
تحول تاریخی زبان
ادوار تاریخی زبان های ایرانی
خط میخی فارسی باستان
اید ئوگرام
زبان اوستایی ( آثار موجود و ویژگی ها و علت کمال )
سایر زبان ها و خط های غیر ایرانی در سرزمین ایران باستان
زبان های ایرانی میانه
زبان های ایرانی جدید
تحول زبان
زبان صورت واحدی ندارد زیرا امری است اجتماعی ، و وسیله ی برقراری ارتباط و جامعه از جنبه های سیاسی و مذهب و آداب و رسوم و ... تغییر می کند تحول حاصل شده به ضرورت نیازهای آن جامعه را دگرگون می سازد ، این دگرگونی در تحول زبان تأثیر دارد .
این تحولات طبق قوانین و قواعد معینی صورت می گیرد.
با وجود دور شدن هر زبان از صورت اولیه ی خود ، می توان رابطه ی آن را با اصل خود تشخیص داد. همین نکته عامل توجه به تغییرات زبانی و کشف قواعد حاکم بر آن در پژوهش های زبانی است . تحول و تکامل زبان ، امر طبیعی و به طریق مشخص است ، از این رو دور شدن آن از فرم قدیمی یا تغییر آن ، خطا شمرده نمی شود .
_ برخی واژگان مهجور و رواج کلمات دیگر به جای آنها :
بغ = خدا بوم = سرزمین مرد = انسان
تغییر در معنا و مفهوم واژگان
مرد از ریشه ی mar به معنی مردن در اصل به معنی میرا و مردنی معنی کلی در فارسی باستان :
انسان و آدمی در فارسی جدید محدودیت معنایی دارد : دلالت بر جنس مذکر از نوع آدمی
_ تغییر در کلمات از لحاظ صرف : صرف اسم در دوره ی باستان به هشت حالت مختلف .
_ علایم صرفی : تکواژ هاییکه به صورت لا حقه هایی به پایان صورت ساده ی واژه می پیوست .
تغییر هر یک از این حالات هشت گانه به اعتبار شماره های سه گانه ( مفرد ، مثنی ، جمع ) و اجناس سه گانه ( مذکر ، مؤنث ، خنثی ) .
یک اسم می توانست به هفتاد و دو صورت متفاوت صرف شود .
3
اثر حذف تکواژ پایانی در فارسی جدید :
از بین رفتن سیستم صرف اسامی
خارج شدن ساخت جنس دستوری و شمار مثنی
_ خارج شدن برخی از واژه ها و جایگزینی واژه های دیگر:
Hya مفرد مذکر در حالت فاعلی و ترکیبی از ضمیر اشاره و موصول به معنی « او » که کاربرد آن به کلی منسوخ شده و گاهی به جای آن از تکواژ « که » استفاده می شود .
_ تغییر در ترکیب اجزای جمله : تحول قواعد نحوی و روابط همنشینی در دستگاه این زبان از دوره ی باستان تا دوره ی جدید . مثلا در فارسی باستان فعل پیش از کلمه ی دیگر در جمله آمده در فارسی امروز فعل در آخر عبارات می آید و در جملات اسمی واژه ی رابطه با مسند و مسند و الیه همنشین می شود .
نتیجه : هر زبان در هر زمان از جهات متفاوت در حال تحول است .
_ تفاوت آواها و شیوه ی ترکیب آنها با وضع پیشین .
_ معمول شدن آوا های جدید با قوانین واج آرایی نوین .
_ مهجور ماندن الفاظ در گذر زمان و جایگزینی واژه ها ی جدید .
_ رواج الفاظ نوین که بر معانی جدید دلالت دارند .
_ ایجاد طرز های نو در ساختمان جمله و عبارت در نتیجه از بین رفتن صورت قدیمی زبان و فراموش شدن آن .
علل تحول زبانی :
1 _ علل خارجی ( برون زبانی )
2 _ علل داخلی ( درون زبانی )
علل خارجی تحول زبانی : دگرگونی یک زبان هم آهنگ و همراه با تحولات جامعه ای که از آن به عنوان و سیله ی ارتباطی استفاده می کند است . تحولات جامعه منوط به تحولات معنوی ، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن جامعه است .
واژگان زبان بیش از هر چیز دیگر می توانند دگرگونی های اجتماعی را منعکس کنند.
عوامل خروج پاره ای لغات کهن : تغییر شیوه های زیستن ، متروک ماندن پاره ای از مشاغل و در نتیجه آلات و ابزار مربوط به آنها ، ظهور مشاغل جدید و وسایل مدرن ، پیشرفت علوم و فنون و صنایع ، پیدایش رابطه ها و پدیده ه ها ی جدید ، مهاجرت ها و مسافرت ها ، ارتباط ها ی تجاری و فرهنگی با ملل دیگر .
مثال لغات کهن : برگستوان ، قراگند ، چرخشت
لغات جدید : کامپیوتر ، آنتن ، سوبسید
تغییر معانی لغات جدید : یخچال ، پیکان ، سوار
علل داخلی تحول زبانی
کم کوشی : صرف کمترین انرژی در گفتار
مثال : تبدیل چَوَند ( ( cavand به چند ( cand) و یا حذف ساخت دستوری جنس و شمارمثنی از دستگاه زبان و ساده شدن دستگاه افعال در زبان فارسی .
خلاصه ی تحولات تاریخی هر زبان :
تحول آوا ها و اصوات
تحول ساخت کلمات ( تحولات صرفی )
تحول طرز و رابطه ی همنشینی کلمات در جمله تحولات نحوی
تحول واژگان
تحول معانی
زبان های هند و اروپایی :
فارسی ، هندی ، آلما نی ، انگلیسی ، روسی ، فرانسه ، ایتالیایی
4
بنابر محاسبات زبان شناسان ( در سال 1964 ) شمار زبان ها چهار تا هفت هزار بر آورد شده است . این زبان ها از زبان های مشخصی ( زبان مادر ) منشعب شده اند و تحول هر یک به طریقی خاص بوده است .
نحوه ی دسته بندی این زبان ها:
ساختمان صرفی و نحوی زبان ( اصطلاحا نوعی یا ساختمانی نامیده می شود ) مطابق این شیوه زبان های دنیا به سه دسته 1. تک هجایی 2. پیوندی 3. صرفی تقسیم می شوند.
زبان های تک هجایی:
هر هجا یک تکواژ است هر تکواژ از یک هجا تشکیل می شود .
این هجا ها همیشه صورت ثابتی دارند و شکل آنها بر حسب نقش های مختلف دستوری تغییر نمی کند .
طریق شناخت نوعی صرفی آنها ، تربیت همنشینی تکواژها بر روی زنجیره ی گفتار است .
زبان های تک هجایی : چینی، سیامی، تبتی .
زبان های پیوندی :
ماده ی اصل کلمات همیشه صورت واحدی دارد . با اضافه شدن معانی ثانوی شکل ، فهم اصلی کلمه تغییر نمی کند.
برای نشان دادن معانی فرعی ، عناصر دیگر زبان در کنار ماده ی اصلی قرار داده می شود .
زبان های تصریفی:
برخی از کلمات برای رساندن مفاهیم فرعی و ثانوی ، تغییر شکل می دهند . در زبان های صرفی کلمات وجود دارد که معنی مستقلی ندارد .
وظیفه ی این کلمات که حرف نامیده می شود نشان دادن مفاهیم فرعی و رابطه ی خاص میان این کلمات است . این نوع طبقه بندی که ناظر بر ساختمان است چندان مورد توجه زبان شناسان قرار نگرفت ، زیرا مطالعات زبان شناسی نشان می دهد که همه ی زبان ها نمونه هایی از سه نوع خصوصیات یاد شده را دارند ..
هیچ زبان به طور مشخص شامل تنها یک نوع ویژگی نیست .
رده بندی از حیث خویشاوندی :
در جامعه ی اروپا از قرن شانزده به بعد علم لغت و اشتقاق مورد توجه قرار گرفت . همین عامل تألیف فرهنگ های ریشه شناسی و تدوین کتاب های دستور تطبیقی و سنجشی و نیز مطالعات و بررسی های تاریخی زبان ها برای دست یافتن به موارد متشابه و اختلاف زبان ها و ارتباط آنها با یکدیگر شد .
این نوع بررسی های تاریخی تطبیقی علت پی بردن دانشمندان به همسانی های موجود در میان برخی زبان ها بود .
از قرن هجده به بعد ، زبان شناسان ، تشابهات دستوری و ساختمانی زبان ها را با شیوه ی جدید برای طبقه بندی زبان در پیش گرفتند .( رده بندی از حیث خویشاوندی ) .
خانواده های زبانی دنیا :
هند و اروپایی ، سامی و حامی ، اورالی ، یافینو – اوگری ، آلتایی
زبان های منفرد : زبان های ویژه و مستقل هستند که رابطه ی خویشاوندی با زبان های دیگر ندارند تنها وجه اشتراک برخی از این زبان ها ، رابطه ی جغرافیایی آنهاست .
محققان گروهی از این زبان ها را که در یک سرزمین یا یک منطقه از جهان رایج بوده اند با عنوان کلی می خواندند .
مانند زبان های آسیایی ، چینی ، تبتی ، هندی ، مالاریا ، یولنزیایی .
گویش های فراوان در میان مردم بومی آفریقای مرکزی و جنوبی ، بومیان آمریکا ، سرزمین هندوستان ، جنوب شرقی و مشرق آسیا رواج دارد از جمله زبان های منفرد به شمار می آیند .
زبان های ایرانیاز کدام خانواده زبانی هستند؟
زبان ها ی ایرانی شاخه ای از خانواده ی زبانی « هند و اروپایی ) است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ زبان فارسی
زبان ایرانی
دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است :
نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبانهای ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند.
دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمیکند و دست نمیخورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند :
1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق
2- مردم ژاپن و اهالی کره
3- دراوید و باسک از مردم هند
4- بومیان آمریکا
5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا
6- مردم استرالیا
سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی لغت بر اثر افزایش تغییر میکند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمیکند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد.
زبانهای پیوندی اینهاست :
الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری.
ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سِلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند)
علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.
زبان پارسی
فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر میسرایند.
تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن میگفتهاند.
زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخهبرگ و باری دیگرگون برآورده است.
در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت.
ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز میگردیم.
زبان مادی
قدیم ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نُسک های اَوسْتا» است که شامل سرودههای دینی، احکام مذهبی و محتوی تواریخی است که شاهنامهی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» میپیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)،کَویان (کیان) و زمانهی هفت خدایی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح میدهد.
در این روایات همه جا میرساند که رشتهی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم ترین زبانهای تاریخی یا قبل از تاریخ میپیوندد و «گاثهی زردشت» نمونهی کهنترین آن زبانهاست.
اما آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشتههای سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر میآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمیگذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دورهی بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی میداشت. هر آینه «کورش»، «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک – اژی دهاک»، «اَرتی سس- اَرته یس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز یکی این دو زبان معلوم میگردد.
«هرودوت» در جایی که از دایهی کورش اول یاد میکند میگوید، نام وی «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادی، سگ ماده را گویند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر این کلمه حرف تأنیث است که هنوز هم این حرف در واژهی بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغ
یر یا از روی عطوفت و رأفت باقی است، یکی از رجال آن زمان نیز (سپاکا) نام داشته است که واژهی نرینهی سپاکو باشد.
بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثهی زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآنند که زبان کردی که یکی از شاخههای زبان ایرانی است از باقیماندههای زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتیبهی سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمیتوان زیاده بر این دربارهی آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی کشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر معلومات بشر چهره گشاید.
اوستا و زند
زبان دیگر زبان «اَوِسْتا» است.
اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معنی بنیان جا افتاده و محکم، کنایه است از آیات محکمات و شریعت پابرجای و به صیغهی صفت مشبهه است، در «تاریخ طبری» و دیگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دری «اُوسْتا - اُسْتا - وُسْت - اُسْت» به اختلاف دیده میشود و همه جا با لفظ «زند» ردیف آمده است - کاف آخر «اوپستاک» که از قبیل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دری حذف میشود و تلفظ صحیح این کلمه بایستی «اوْپِستا» باشد ولی به تقلید شعرایی که بضرورت این کلمه را مخفف ساختهاند ما آن لفظ را «اوْسِتْا» خوانیم.
اما لفظ زند از آزنتی «Azanti» و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوی است که نخستین بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» میباشد که با پیشاوند «پات» ترکیب یافته و به معنی دوباره گزارش یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری.
پازند عبارت است از نُسکهایی که زند را به خط اوستایی و به زبان فارسی دری ترجمه کرده باشند و از این رو متأخران خط اوستایی را خط پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهیم کرد.
قسمتی از اوستا عبارت بوده است از قصیدههایی (سرودهایی) به شعر هجایی در ستایش اورمزد و سایر خدایان اَرْیایی (امشاسپنتان) که سمت زیردستی یا مظهریت نسبت به اورمزد و خدای بزرگ یگانه داشتهاند و اشاراتی داشته در بیان بنیان خلقت و وجود کیومرث و گاو نخستین «ایوداذ» و کشته شدن گاو و کیومرث به دست اهرمن و پیدا شدن نطفهی کیومرث در زیر خاک به شکل دو گیاه که نام آن دو (مهری و مهریانی - مردی و مردانه - ملهی و ملهیانه - میشی و میشانه - به اختلاف روایات) بوده است و مورخان آن را از جنس «ریواس» دانند و ظاهرا مرادشان همان «مهر گیاه» معروف باشد. و نیز مطالبی داشته در پادشاهی هوشنگ (هوشهنگ)، طهمورث، جمشید، ضحاک (اژدهاک)، فر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
زبان فارســـــــــی
مقدمـــــــه
چنان که می دانیم زبان فارسی سه مرحله تکاملی داشته است فارسی باستان ، فارسی میانه و فارسی نو. در پایان دوره ی هخامنشی زبان فارسی باستان دچار دگرگونی گشت واندک اندک از آن فارسی میانه پدید آمد که بی گمان بـخشی از تـحول خود را هم در دوره های سلوکیدی واشکانی پشت سر گذاشت . با روی کار آمدن ساسانیان این زبان رسمیت یافت و در دوره ی پادشاهی پانصد ساله آنان باز هم این زبان تـحول یافت به طوری که در پایان دوره ساسانی گویش ویژه ای از آن که در پایتخت ( در دربار ) به کار می رفت ، گونه رسمی آن زبان شمرده می شد و همین گونه است که به فارسی یا فارسی دری تبدیل شده است . تفاوت فارسی دری و آن گونه از پارسی که در پایان دوره ساسانی به کار می
3
رفت بسیار اندک است . برخی از صداهای پارسی میانی در فارسی باز مانده بود که پس از دوره مغول از میان رفت فارسی دری پس از اسلام تنها با کوشش ایرانیان ملی (شعوبیان ) در برابر زبان عربی ایستادگی کرد و به زبان رسمی ایران تبدیل شد و باقی ماند.
اما سوالی که همیشه مطرح بوده این است که چرا زبانی که به فارس و غرب ایران تعلق دارد ، پس از اسلام در خراسان جلوه می کند و در نخستین سده های اسلامی هیچ نشانه ای از شاعران و نویسندگان فارس نداریم . به همین دلیل توهمی پیدا شده است که زبان فارسی دری گویا از خراسان پیدا شده است . این توهم با پیدایش کشور افعانستان ، در آن کشور دامن زده شد و دری را فارسی اصیل و زبان مردم شمال افغانستان شمرده اند . بنابراین باید علت رواج فارسی دری را در خراسان و سکوت فارس را در سده های سوم تا پنجم هجری توضیح داد .
میدانیم که تیسفون در حمله مسلمانان عرب غارت و ویران شد . در اثر این کار عده زیادی از مردم آن به ویژه
3
ثروتمندان ، اشراف و زمینداران بزرگ به جاهای دیگری در ایران به ویژه به خراسان مهاجرت کردند ، آنان فکر می کردند که خراسان به علت دوری در دسترس مسلمانان نخواهد بود . پس از این مهاجرت نخستین مهاجرت های دیگری هم به خراسان صورت گرفت که بیشتر آن مربوط به هنگامی است که قیام شیعیان در میانرودان به رهبری مختار ثقفی و به خونخواهی فرزندان علی سرانجام و پس از جنگهای دراز و حتی پیروزی اولیه و در اختیار گرفتن کوفه به شکست انجامید و قتل عام شیعیان در میانرودان آغاز شد . ازاین عده هر که توانست به درون ایران و به ویژه فارس ، سیستان و خراسان گریخت . برخی از این عده تا سال ها بر حکومت بنی امیه و امارت حجاج ابن یوسف یاغی می شدند و آسیب های سخت به سپاه او که هـمان سپاه خلیفه ، بود وارد می کردند .
گروه اصلی و آرامش طلب این عده به خراسان آمدند و در شهرهای هرات ، بُست ، مرو ، زرنگ ، بلخ ، توس ،
5
نیشابور و شهرهای دیگر سکونت گزیدند و چنانکه آشکار است مـخفیانه به ترویج عقاید خود پرداختند . برخی از شهرهای خراسان مانند توس استعداد بیشتـری در این مورد نشان دادند و به نخستین پایگاههای پیروان تشیع در ایران تبدیل شدند . این عده از آنجا که به فارسی سخن می گفتند ، طبعاً به این زبان هم می نوشتند . فارسی بوسیله این عده نوشته شده و رسمیت یافت .
هنگامی که شعر و ادب آغاز به ظهور کرد این عده به فارسی شعر گفتند و نوشتند ، اماّ بی شک مجبور بودند احساسات خود را پنهان کنند . از میان این عده شاخه ی شعوبی و اسماعیلی با تعصب و دلبستگی بیشتر به فارسی به نوشتن پرداخت و فارسی را رواج داد.
کافی است درباره نخستین سخن پردازان فارسی بررسی کنیم تا گوشه هائی از این واقعیت روشن شود. از شاعران و نویسندگان مهّم سده های نخستین در خراسان رودکی است . رودکی شیعه ی هفت امامی و طرفدار گروه اسماعیلیان بود. او را به همین دلیل کور کرده اند . در کودتائی که علیه شیعیان در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
نام زبان ما به انگلیسی چیست: فارسی (Farsi) یا پرژن (Persian)؟
فارسی نام زبان ما بفارسی است. - شکل بسیار کوتا تری از این نوشته به زبان انگلیسی در سال 1997 در (www.Iranian.com) منتشر گردید.
در انگلیسی به آن پِرژِن (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید اما در سالهای اخیر بگونه روز افزونی مشاهده می گردد که در زبان انگلیسی بجای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده می گردد. در این گفتار کوتاه، می خواهم توضیح دهم که چرا چینین جایگزینی صورت می گیرد، چه کسانی آن را انجام می دهند، و سرانجام اینکه زیان های این جایگزینی کدامند. پیش از این دیگران در این باره نکاتی را مطرح کرده اند و بحث هایی هم صورت گرفته اما بنظر می رسد که مسئله هنوز حل نگردیده و هر روز هم جدی تر می شود. - برخی از مطالبی که پیش از این در این باره نوشته شده عبارتند از:
احسان یار شاطر. "زبان نو ظهور." ایران شناسی. سال 14 شماره 1. بهار 1992. 27-30. و مقاله "ایران را در زبانهای خارجی چه باید خواند؟" رهاورد. 5-6، 20-21. (تابستان و پائیز 1988)، 70-75. و نیز مقاله "نام کشور ما را در زبان انگلیسی چه باید خواند." رهاورد. 8، 29. (بهار 1992)، 22-26.
پرژن (Persian) واژه ای است که قرن ها در غرب بکار برده شده است. اصل آن بر می گردد به واژه های پارس و پارسی. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح و بهنگامی که اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند و بنام پارسها شناخته می شدند، زبان آنها نیز پارسی نامیده می شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد هنوز بکار برده می شد)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده نهم پس از میلاد رایج بوده)، و پارسی نو که دیگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی تبدیل گردید چرا که در زبان حاکمان جدید صدای "پ" وجود نداشت. اگر این صدا وجود داشت و یا اگر ایرانیان پشتکاری بیشتری در نگهداری نام واقعی آن می داشتند ، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما را یقینا ساده تر می بود. ولی ایرانیان فرم عربی شده این واژه را که همان "فارسی" می باشد برای نامیدن زبان خود انتخاب کردند. در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان پرژن (Persian) خوانده شده است - یا با تلفظی شبیه به آن بسته به زبانهای دیگر اروپایی. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و در کنار عربی تبدیل گردید به یک زبان جهانی بویژه در فلات ایران، در آسیای میانه، و تا همین سده های اخیر بعنوان یک زبان رسمی در هند
2
. در این دوران حجم بزرگی از آثار تاریخی، شعری، و ادبی، اجتماعی، و علمی به فارسی نوشته شد. - نگاه کنید به: Edward G. Browne, A Literary History of Persia (Cambridge: Cambridge University Press, 1902-4) and Jan Rypka, History of Iranian Literature (Dordrecht, Holland, 1968).
امروزه نیز فارسی همچنان نه تنها زبان رسمی ایران بلکه یکی از زبانهای رسمی افغانستان و جمهوری تاجیکستان نیز می باشد و هنوز هم زبان مردم بسیاری در سایر نقاط آسیای میانه می باشد. - برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به:
Kent, Roland G. (Roland Grubb), Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon. 2d ed. (New Haven, American Oriental Society, 1953); Dandamaev, M. A. Iranians in Achaemenid Babylonia, (Costa Mesa, Calif.: Mazda Publishers in association with Bibliotheca Persica, 1992); and Johnson, Edwin Lee. Historical Grammar of the Ancient Persian Language (New York: American book company, 1917).
اما سخن اصلی ما بر سر نام این زبان در زبان انگلیسی است نه تاریخچه آن. مسئله این است که چرا ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بجای نام انگلیسی آن (Persian) یا فرانسوی آن (Persane)، یا آلمانی آن ( Persisch) ، واژه "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در خود زبان فارسی در ایران یا کشورهای فارسی زبان است بکار برده می شود و چه کسانی به این کار دامن می زنند ؟ اشکال آن چیست؟
برای کسانی که به روزنانه ها، کتابها، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دوره های پیش از دهه هشتاد میلادی (و چاپ خارج از ایران) دسترسی دارند و یا برای کسانی که آن سالها را بیاد می آورند، روشن است که این زبان در آن روزگار در انگلیسی بطور عمده پرژن (Persian) خوانده می شد و نه فارسی (Farsi. در آن زمان به ندرت و تنها در موارد خاصی این واژه به چشم می خورد و قطعا مردم عادی غرب (بجز عده ای جهانگرد یا فرستاده های سیاسی و آنهم بخاطر بی اطلاعی دوستان بومی اشان) از آن بی اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان های غربی وجود داشت. ). اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال 1358 بود که بگونه ای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی بعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. انقلاب ایران در بسیاری زمینه ها بویژه در حوزه با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن، تولید ایدولوژی و ارتقاء آن، تولید هنر و تبلیغ آن، و نیز در زمینه چگونگی عرضه داشت هویت ایرانی دگرگونی های شگرفی
4
در جامعه ایجاد نمود. در سطح عمومی، دیگر این گونه تولیدات در انحصار یک گروه برگزیده اجتماعی نبود بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به این گونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثال های موفقیت آمیز آن شرکت انبوه بیشماری از زنان ایرانی در فعالیت های ادبی، سینمایی، و نقاشی است. مسئله ارتقاء گفتمان حکومتی بعنوان یک سیاست رسمی در سطح داخلی و بین المللی همچنان بعنوان یک ضرورت باقی ماند اما دیگر بجای ستایش نظام ایران باستان، دولت به ستایش سنت های دینی پرداخت که از آن رهگذر تا اندازه ای هر آنچه که باستانی، غربی، یا بطور کلی غیر مذهبی بود نفی می گردید. همزمان، انقلاب باعث تبعید، کوچ احباری، یا کوچ آزادانه بسیاری از ایرانیان با زمینه های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب گردید. همه این دگرگونی ها به نوعی در باز عرضه داشت هویت ایرانی که پیش از این بیشتر در رابطه با ایران تاریخی بود تاثیر گذاشت. از نتایج این دگرگونی های گفتمانی یکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بعنوان نام این زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا این را باید روش کرد که این کسانی که به رایج کردن این واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بوده و از کدام خواستگاه دست به این کار زدند.
در این رابطه به چند گروه می توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگیزه یا دلایل مختلفی به این کار اقدام کرده باشند. نخستین گروه مدیران کشوری پس از انقلاب بودند که در اخبار انگلیسی و دیگر زبان های خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلامیه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. - در این مورد بویژه می توان به نشریات انگلیسی زبان چاپ تهران، کتابهای تبلیغاتی چاپ برخی از وزارت خانه ها، و بروشورهای توریستی چاپ سازمان جهانگردی اشاره نمود که همه آنها از واژه فارسی در متون انگلیسی خود استفاده می کردند.
این البته به این معنا نیست که در رژیم پیشین هیچکس هیچگاه از نام بومی این زبان در زبان های خارجی استفاده نمی کرد. بودند تعدادی که این کار را می کردند. اما با انقلاب 1979، و سپس با حادثه گروگانگیری، ایران نا گهان در مرکز توجه جهانیان قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولین انقلابی ایران چه می گفتند. آنها گاه بر اثر بی توجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند و گاه نیز انگیزه های ایدولوژیک آنان را به این کار وا می داشت. برخی از مخالفان فرهنگ غربی می دانستند که زبان ما برای مثال در انگلیسی پرژن (Persian) خوانده می شد و نیز می دانستند که عربها آن را الفارسی
4
می خوانند و نیز تا حدی به رابطه واژه پرژن (Persian) با تاریخ ایران باستان هم آگاهی داشتند و بنابراین نمی توان گفت که تمام حرکات آنها نا آگاهانه بوده است. رواج واژه فارسی (Farsi) برای این گروه نه تنها عملی در مخالفت با غرب بود بلکه از نظر ایدولوژی نیز باعث ایجاد فاصله هر چه بیشتر با فرهنگ ایران باستان می گردید، درست بر خلاف کاری که برخی از مسولین رژیم پیشین در صددش بودند، یعنی اغراق در مورد ایران باستان و اهمیت آن در زندگی روزمره مردم دوران ما. شاید هم اینان صادقانه باور داشتند که باید این نام را تغیر داد که در این صورت درست این است که دلایل این باور خود را مورد بحث عمومی قرار می دادند. برای مثال حتا امروز نیز دریک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد بنام فارسی سرویسس (Farsi Services): این را چگونه می توان توضیح داد.هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را فارسی بخواند، طبعا بسیاری از وابسته های سیاسی کشور های دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام می خوانند بویژه اگر آنها از کشورهایی باشند که در آنجا به زبان ما فارسی می گویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه، و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی به زبان ما فارسی (Farsi) خطاب می کنند.
گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه گزارش به ایران به ویژه در ده شصت سفر می کردند. اینان با توجه به زمان محدودی که در آنجا می گزراندند، تعجب آور نبود که تنها کلمه ای را که حتما یاد می گرفتند همین واژه فارسی بود بویژه که از مسئولین هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان، کلمه پرژن را نمی شنیدند. این خبرنگاران پس از بازگشت از معلومات تازه خود، از جمله نام زبان کشور ایران، در نوشته هایشان استفاده می کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثیر قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به این کار ادامه می دهند و از بکار بردن نام درست این زبان در زبان خود اجتناب می ورزند. در این مورد نیز که رفتار مقامات ایرانی با نام بین المللی زبان خود نیز در مورد رفتار خبرنگاران نیز بی تاثیر نبوده است. بالاخره آنها گزارشگرند و هر چه را بشنوند تکرار می کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 63 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بنام خدا
Page 1
پاورپوینت بررسی تکنولوژی بازشناسی گفتار فارسی با رویکردی به صنعت بانکداری
Page 2
فهرست
معرفی تکنولوژی بازشناسی گفتار
مروری بر کاربردهای بازشناسی گفتار
نمایش عملی سامانه تایپ گفتاری فارسی نویسا
نمایش عملی یک سیستم دیالوگ تلفنی ویژه بانکداری
پرسش و پاسخ
مروری بر بازشناسی خودکار گفتار (Automatic Speech Recognition- A Review)
Page 4
سیستمهای بازشناسی خودکار گفتار-معرفی
گفتار سادهترین و کارآمدترین راه ارتباط انسان هاست
هدف بازشناسی خودکار گفتار Automatic Speech Recognition (ASR)
تبدیل گفتار انسان به متن یا دستورالعمل معادل
گفتار میتواند یک فایل صوتی، ورودی با میکروفون، از طریق خط تلفن و یا فرمان از راه دور باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 53 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
« مقدمه »
زبان چیست؟
زبان بهترین وسیله ای است که اندیشه ها را به هم پیوند می دهد وآدمی به یاری آن، راز درون خویش را باز میگوید و با دیگران رابطه برقرار می کند. بدین ترتیب زبان محور تمام پیشرفتهای مادی ومعنوی جهان است، اما باید دانست که محدوده ی زبان بسی عام تر از سخن گفتن است. هر قوم و ملتی به همان اندازه که مرزهای زندگی مادی وتفکرمعنوی خود را گسترش میدهند، زبان خود را تواناتر وعمرآن را درازتر می سازند.
زبان را به شهر تشبیه کرده اند. اهل زبان به منزله ی ساکنانی هستند که در شهری زندگی میکنند و در خانه ها و عمارات آن مامن می گزینند. عمارات این شهر همه به دست معمارانی طراحی وساخته شده است که همانا متفکران و شعرا ونویسندگان آن زبانند. معماران زبان فارسی شاعران ونویسندگان بزرگی چون فردوسی، بیهقی، سنایی، مولوی، حافظ وصدها شاعر ونویسنده دیگر بوده اند.
دستور زبان
دستور زبان به توصیف ساختار صوری زبان، با توجه به ویژگیهای معنایی آن می پردازد. چگونگی ساختمان واژه ها را نشان می دهد، روابط درون گروهی گروه های اسمی را توضیح می دهد و نقش کلمه یا گروه کلمات را در درون جامعه بیان می دارد، و بالاخره چگونگی رابطه بین جملههایی را که در ساختمان یک جمله مرکب بکار رفته اند، مشخص می کند.
به سخن دیگر، دستورزبان، کلیه قواعد ونظام های ساختمانی قالب های گفتاری گونهی مشخصی از یک زبان را در دوره های خاص، بر اساس نظریه ای مشخص با نظامی هماهنگ مورد پژوهش قرار می دهد.
زندگی نامه ی بیهقی :
ابوالفضل بیهقی به سال 385 هجری در حارثا باد بیهق دیده به جهان گشود. خانوادهی بیهقی دودمانی نژاده بود وپدرش حسین از خواجگان، به شمار می آمد وبا بزرگان عصر نشست وبرخاست داشت. از آغاز زندگی بیهقی آگاهی چندانی نداریم. پژوهندگان می گویند: در نیشابور به دانش آموزی پرداخت وچون به روزگار نوجوانی رسید در دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی که ادیب بزرگی چون بونصر مشکان ریاست آن را برعهده داشت، با سمت شاگردی به دبیری پرداخت. بونصر مشکان، استاد بیهقی، به شاگرد شایسته ی خود به دیده عنایت نگریست. بیهقی ازبخت نیک نوزده سال زیر نظر استاد خود، بونصر مشکان در دیوان رسالت به دبیری اشتغال داشته ودر این فرصت مغتنم، آداب نویسندگی را از استاد، به کمال فرا گرفته است وسرآمد همه دبیران رسالت شد. اواخر عهد غزنویان ( جانشینان مسعود وطغرل کافر نعمت) به زندان افتاد ودر دوره خانه نشینی وعزلت کتابی در مقامات محمودی ومسعودی نگاشت که به " تاریخ بیهقی" معروف است.
وی سرانجام در سال 470 هجری روی در نقاب خاک کشید واثری جاودانه به یادگار نهاد.
نمیرم از این پس که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام
« فردوسی»
نثر تاریخ بیهقی:
نثر این کتاب بینابین است یعنی هم همان صلابت وفخامت وسادگی واستواری وپارسی مداری عهد سامانی و غزنوی را دارد وهم مختصاتی از نثر درحال نضج فنی در آن است، یعنی آمیختگی نظم ونثر را دارد که درعهد قبل مرسوم نبود، شعر عربی وضروب الامثال عربی آورده است. آیه وحدیث هم دارد. تاریخ بیهقی از شاهکارهای نثر فارسی است.
یکی از محسنات تاریخ بیهقی این است که توانسته است جزئیات مطالب را بنویسد و مقصود را به خوبی بیان نماید.
سعی می کند بیان واقعه را به طریقی بیاراید که خواننده را در برابر آن واقعه قرار دهد و به تمام اجزای واقعه رهنمون کند.
تاریخ بیهقی حکایات وتمثیلها واشعاری به مناسبت تاریخ وبرای شاهد مدعا و افزونی پند وعبرت آورده است. بر خلاف نثر قدیم که ذکر مطالب خارجی از قبیل استشهاد از نظم فارسی و تازی واستدلال به آیات و تمثیل بسیار نادر وکمیاب است. در بیهقی برای پرهیز از تکرار که رسم قدیمیان بود گاه قسمتی از جمله را حذف کرد. لغات زیبای فارسی و ضرب المثل های شیرین در بیهقی بسیار است وپیداست که این لغات و مثل ها در زبان محاورهی آن روز مرسوم و متداول بوده است. در تاریخ بیهقی الفاظ تازی زیادتر از صدی د
ه نیست. لغات تازی بر همان قاعدهی قدیم است یعنی لغاتی است که یا فارسی ندارد و یا لغات درباری و دولتی و علمی است یا لغات دینی است یا لغاتی است که تازی آن از فارسی روان تر و ساده تر بوده است.
اهمیت پژوهش دستوری در تاریخ بیهقی :
اگرقواعد دستوری متون فارسی از جمله تاریخ بیهقی که از شاهکارهای نثر ماست جداگانه استخراج شود، فوائد بسیاری را در بر خواهد داشت. زیرا از مقایسه قواعد کتاب هایی که در یک دوره نوشته شدهاند دستور توصیفی آن دوره و از مقایسه قواعد دستوری ادوار مختلف دستور تاریخی فارسی تدوین خواهد شد. علاوه بر این، خصوصیات سبکی و دستوری ویژه ی هرکتاب نیز روشن خواهد گردید.
قواعدی که به این ترتیب از آثاری چون تاریخ بیهقی استخراج می شود، باید هم شامل نوادر و شواذ باشد هم شامل قواعد عام و مشترک با کتاب های دیگر. بنابراین استخراج همهی قواعد دستوری بیهقی اگرچه لازم ومفید است اما آسان نیست.